آنچنان که مشهود است و در فصل آخر تفصیل بیشتری می­گردد هر یک از سردمداران این خاندان­ها در مقاطع مهم تاریخی ایران نقش­های مهمی به عهده داشته اند، و همین نقش­های ویژه آن­ها را از سایر خاندان­های حکومتگر جدا ساخته است.
۳-۳-۳ جناح بندی­های سیاسی
معنای یک حزب درمفهوم عام، گردهمایی مردمی است که درباره برخی مسائل نظرات مشترکی دارند. این گروه دارای اهداف مشترک نیز بوده و در راستای رسیدن به این اهداف باهم همکاری
می­ کنند. (زاهد، ۱۳۹۰: ۱۱۶)
پیدایش و رشد احزاب سیاسی از کشور­های اروپای غربی آغاز شد. در این کشور­ها پارلمان و حکومت پارلمانی قبل از پیدایش احزاب سیاسی به وجود آمد و احزاب به طور تدریجی رشد کرده کم کم جای بسیار محکمی درنظام سیاسی کشور یافتند. اما در ایران پیدایش احزاب سیاسی این چنین نبود. احزاب تقریباً هم زمان با استقرار مشروطیت و تشکیل مجلس، به خصوص مجلس دوم ظاهر شدند. بنابراین قبل از آنکه مشروطه کاملاً مستحکم و مجلس مسلط بر اوضاع گردد دستخوش رقابت­های حزبی گردید. (اتحادیه، ۱۲۶۱: ۹)
فکر تشکیل این انجمن­ها که گاه آن را «اتحادیه، فراکسیون و یا حزب» نامیده­اند، از اصل آزادی اجتماعات در دموکراسی پارلمانی سرچشمه می­گیرد. تعداد انجمن­ها را در پایتخت از هفتاد تا یکصدوپنجاه عدد نوشته­اند و مامونتف، خبرنگار روسی، شمار اعضای آن انجمن­ها را سی هزار تن برآورد کرده است. (مامونتف، ۱۳۰۹: ۶۹)
جناح­های سیاسی و احزاب به رغم همه شعار­هایی که در مرامنامه هایشان می­دادند، در پی ارائه­ یک سیاست و برنامه روشن برای پیشبرد و تثبیت نهضت و استقرار آن نبودند. بلکه بیشترین تلاش آن­ها متوجه تکذیب راه و روش جناح مقابل و پیشبرد اهداف و منافع صنفی در چهارچوب حزب، فراکسیون و تشکّل سیاسی بود و در این راه از هرگونه بهره برادری از نام، شخصیت، رهبران مردمی و محبوب نهضت مشروطه ابایی نداشتند. لذا آنان از شعار­هایی که سر می­دادند و از طبقاتی که مدعی دفاع از حقوق آن­ها بودند بسیار فاصله داشتند. (ملایی توانی، ۱۳۸۱: ۱۴۴-۱۴۳)
اصل تشکیل احزاب سیاسی به پیشنهاد ناصرالملک شکل گرفته و آشکار گردید. این سیاستمدار زیرک برای آنکه توازن نیرو­ها را بسنجد و نیز به منظور تشکیل دولتی برخاسته از احزاب سیاسی، به گروه­هایی که به شکل مافیایی[۸] در کشور فعالیت می­کردند و مجلس را پایگاه بحران­های کشور کرده بودند پیشنهاد کرد مثل کشور­های اروپایی برای خود احزاب و مرامنامه­هایی منتشر سازند تا دولت برخاسته از حزب اکثریت تشکیل شود. (آبادیان، ۱۳۸۳: ۲۸۹)
اما از این احزاب تنها نامی باقی مانده و اصطلاحاتی نظیر میانه رو، دموکرات، اتحاد و ترقی، اصلاح طلب و … فاقد معنای حقیقی بودند. به خصوص در پی گسترش آشفتگی­های سیاسی و بروز نابسامانی­های اجتماعی- اقتصادی و افزایش تهدید­ها و فشار­های خارجی که سرانجام با کشیده شدن جنگ جهانی به ایران تا مرز انفجار پیش رفت، این ترتیبات ابتدایی به راحتی ازهم فروپاشید. مبارزان دلسوز و وفادار به مبانی مشروطه ناامید گشته، صحنه­ی سیاست را ترک نمودند و در فضایی که از فقر اجتماعی، بحران اقتصادی و سوء مدیریت و بی کفایتی رو به گسترش بود، گروهی از فرصت طلبان سودجو درجهت پیشبرد منافع اقتصادی و اجتماعی خود سربرآورده و گروه­هایی را سازماندهی کردند. (کسروی، ۱۳۷۹: ۱۱-۱۰)
عکس مرتبط با اقتصاد
بسیاری از افراد با بدبینی از انجمن­ها یاد کرده و قصد آن­ها را تنها گذراندن امور زندگانی و سورچرانی دانسته، کار آن­ها را جز انجمن بازی، مشروطه سازی، رجاله بازی و جار و جنجال چیز دیگری نمی­دانند. (قاسمی، ۱۳۸۶: ۵۹)
عین السلطنه نیز خرابی مملکت را عمدتاً از سوی انجمن­های سری دانسته و معتقد است
«آن­ها تحت نفوذ افکار و اندیشه ملکم و فرق بابی، سر منشأ فساد­ها هستند.
(عین السلطنه، ۱۳۷۷، ج۳: ۴۸۲)
طباطبایی هشدار داد: «تمام اهل مجلس بدانند که در این شهر انجمن­ها برای تخریب این مجلس منعقد است» او خاطر نشان کرد «این انجمن­های متعدده اسباب اغتشاش شده … چاره این کار را بنمائید. اگر وضع این باشد همه­ی مملکت به هم خواهد خورد. » (مذاکرات مجلس شورای ملی، صفر ۱۳۲۵، ۱۱و۲۵)
البته نباید از کنار اقدامات مثبت انجمن­ها نیز به سادگی گذشت چنانچه در چند حادثه همراه با عامه­ی مردم و به پشتیبانی مجلس نیز آمدند ولی در برهه­ای از زمان خود را کنار کشیده و در موقعیت حساس راجع به مسائل عمومی به بحث و بررسی ننشستند. (آدمیت، ۱۳۶۹، ج۲: ۱۳۷)
جا دارد دراینجا دو حزب مهم و پرطرفدار دوره­ موردنظر را به همراه نقشی که در بی ثباتی سیاسی داشتند مورد بررسی قرار دهیم.
۳-۳-۳-۱ دموکرات­ها و اعتدالیون
بعد از فتح تهران در ایران دو حزب پیدا شد: یکی انقلابی و دیگری اعتدالی. درهمان سال پس از افتتاح مجلس دوم این دو حزب به اسم دموکرات عامیون و اجتماعیون اعتدالیون رسمی شده و به مجلس معرفی گردیدند. (بهار، ۱۳۸۰، ج۱: ۸)
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
جناح انقلاب را از منظر جهت گیری سیاسی به طورکلی می­توان به دوگرایش میانه رو و تندرو تقسیم کرد. میانه رو­ها که درمیان آن­ها افراد آگاه به دنیای جدید زیاد بود، توسعه را امری تدریجی می­دانستند که نیاز به زمان دارد. درواقع این گروه در عملکرد سیاسی و فرهنگی خود میانه روی را پیشه قرارداده و به گفته­ی ملک الشعرای بهار «هوادار روش ملایم­تر و رعایت سیر تکامل بودند و اعتقاد به کشتن و از بین بردن مستبدان و ارتجاعی­ها نداشتند. » (همان: ۹) اما مهم­ترین مشخصه­ی جناح تندرو انقلابی، شیدایی به فرهنگ و تمدن اروپا بود. این دیدگاه در جمله­ معروف «ما باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی شویم» خود را نشان می­داد. (تقی زاده، ۱۳۷۲: ۵۶)
فرقه­ی اعتدال جانبدار اشراف زمیندار طبقه­ی متوسط سنتی بود؛ پنجاه و سه نماینده وابسته به آن شامل سیزده تن روحانی، ده زمیندار، نه تاجر، ده کارمند و سرخان می­شد.
برخورد میان دوگروه اعتدالیون و دموکرات­ها در مذاکرات پارلمانی بر سر موضوع
اصلاحات غیرمذهبی آغاز و درجریان انتخاب صدراعظم بر شدت آن افزوده شد. اعتدالیون
همچنان خواستار سپهدار بودند و دموکرات­ها به انتخاب میرزاحسن مستوفی الممالک که از مقامات ثروتمند اما دارای گرایش­های آزادیخواهانه و دوستدار اصلاحات غیرمذهبی بود تأکید داشتند.
(ملک زاده، ۱۳۸۳، ج۶: ۱۳۳۱)
به دنبال مرگ نایب السلطنه و لزوم تعیین جانشین برای او، این برخورد شدت بیشتری یافت. اعتدالیون به کمک بختیاری­ها، مستوفی الممالک را کنار گذاشته و به جای او ناصرالملک را انتخاب نمودند که در سابق آزادیخواه بود و اکنون محتاط­تر گشته و به دموکرات­ها اعتمادی نشان نمی­داد و خود را محافظه کار واقع بین می­نامید.
سرانجام وقتی چهارتن از افراد مسلّح، بهبهانی را که سخت مورد احترام بود کشتند، برخورد به نقطه­ی انفجار رسید؛ اعتدالیون بی درنگ دموکرات­ها را به توطئه­ی قتل متهم کرده و خواستار دستگیری فوری همه­ی دست اندرکاران سوء قصد شدند. در این بین افراد مسلّح، حمیدخان تربیت، قهرمان سوسیالیست-دموکرات تبریز را کشتند، به نظر می­رسید که از تصفیه حساب نهایی گریزی نیست (آبراهامیان، ۱۳۷۷: ۹۶). دموکرات­ها و بختیاری­ها همراه با گروهی از وکلای جنوب که در چنین پیشامدی درگیر بودند، مستوفی الممالک را به جای سپهدار برگزیدند.
در این وضعیت نابسامانی که ایجاد شده بود هردو گروه سهم داشتند و زندان و تبعید و توقیف مطبوعات شامل حال هر دو حزب گردید. (کسروی، ۲۵۳۶: ۵۰۷)
میزان دخالت این گروه­ها در جامعه به اندازه­ای بود که حتی درمواردی در عزل و نصب وزرای کابینه­ها نیز تأثیر می­گذاشت.
فصل چهارم
(نقش عوامل داخلی و دخالت بیگانگان در ناپایداری کابینه ها)
۴-۱ دخالت­های خارجی
موضوع مهمی که در پایداری و ناپایداری کابینه­ها تأثیر می­گذارد مربوط به نقش نیرو­های خارجی و قدرت­های استعماری است که در روی کارآمدن کابینه­ها یا فراهم نمودن زمینه برای سقوط آن­ها نقش اساسی ایفا می­نمودند؛ به سبب این دخالت که نشانگر شرایط نیمه استعماری بود، دموکراسی و آزادی که هدف مشروطه خواهان بود تحقق نیافت. هر رهبر یا حرکتی که به پرچمداری
استقلال ایران برمی خاست ازطرف دولت روسیه، انگلیس و عوامل آن­ها مورد حمله قرارگرفته
و به سرعت محکوم می­شد. در چنین فضایی مردم نیز طبعاً مأیوس و مرعوب می­شدند.
(اتحادیه، ۱۳۷۲، ش۴۳: ۳۹۲)
طبیعتاً در چنین شرایطی کابینه­ها که زیرمجموعه ­ای از نظام سیاسی می­باشند آسیب پذیرتر از بخش­های دیگر جامعه هستند. به نظر نگارنده تعداد زیاد کابینه­ها و عمرکوتاه آن­ها در زمان­های مختلف، از یک نظر نشان از ناپایداری کل حکومت داشته و در زمان­های دیگر که حتی از نظر مدت استقرار افزایش داشته است، حکایت از پایداری یا ثبات سیاسی نیست بلکه نشان از تثبیت هر چه بیشتر زنجیره­های وابستگی به بیگانگان می­باشد.
دو قدرت روس و انگلیس به هر شیوه متوسل شدند تا مانع از پایداری و استقرار نظام مشروطه گردند. روسیه با توجه به منافع گسترده­ی اقتصادی- سیاسی خود در ایران و تسلط کاملش بر خاندان قاجار و این واقعیت که اساساً ایران را جزئی از قلمرو روسیه به حساب می­آورد از ایجاد انقلاب مشروطه و استقرار حکومتی ملی و دموکراتیک، هم به دلیل تأثیر منفی آن بر مسلمانان جنوب روسیه و هم به خاطر به خطرافتادن منافعش درایران به شدت جلوگیری می­نمود. (ملایی توانی، ۱۳۸۱: ۵۸۸)
از طرف دیگر روحیه­ی وابسته­ی دولتمردان سیاسی و اجتماعی آن زمان به بیگانگان، همواره یکی از پایه­ های همین بی ثباتی نهاد­های حکومتی از جمله کابینه­ها به حساب می­آمد. گذشته از این که اکثریت این کابینه­ها وابسته و غیرمستقل از هر بعد چه در بعد تصمیم گیری داخلی و چه بین المللی بوده ­اند، آن دسته از کابینه­ها هم که خواهان به کار بردن توانایی­های ملی و دخالت دادن نیرو­های ملی در سرنوشت مملکت بوده ­اند با نقشه­ها و مشکلات فراوان به وجود آمده توسط مخالفان، زمینه ­های نابودی و ناپایداری شان فراهم می­شده است. (نوریان، ۱۳۸۳: ۱۷)
انگلستان اگرچه به منظور تغییر موازنه­ی قوا در ایران خود را به ظاهر آزادیخواه و طرفدار مشروطه معرفی نمود اما همین حمایت را تنها تا وقتی که خطر آلمان احساس نمی­شد ادامه داد. تا جایی که پس از شکل گیری دسته بندی­های جهانی و فراهم شدن مقدمات جنگ جهانی اول، انگلستان و روسیه اقدام سیاسی هماهنگ و نسبتاً یکپارچه در ایران به کار گرفتند که مانع پیشرفت ایران درهمه عرصه ­ها و ممانعت از شکل گیری یک نیروی سوم در کشور و نیز تقسیم ایران به حوزه های نفوذ بود.
درادامه بطور جداگانه به بررسی تأثیر هرکدام از نیرو­های مداخله گر خارجی در بی ثباتی ایران می­پردازیم.
۴-۱-۱ نقش روسیه در بی ثباتی وضعیت ایران
بدون شک قدرتی که بیش از هرعامل دیگر در ایران عصر قاجار نقش بازی می­کرد روسیه تزاری بود. این کشور که جز نواحی یخبندان شمالی بخش عظیمش در خشکی قرار داشت می­کوشید تا از راه دستیابی به آب­های گرم خلیج فارس و تصرف قسطنطنیه خود را از این مشکل برهاند.
(شیخ الاسلامی، قتل اتابک و شانزده مقاله تحقیقی دیگر: ۱۳۳)
بریگاد قزاق به عنوان شعبه­ای از وزارت جنگ روسیه در ایران به خوبی نقش­های سیاسی خود را ایفا می­نمود. کسب امتیازات اقتصادی، حقوق ناچیز گمرکی و به طورکلی مجاورت با روسیه و ملاحظات سیاسی باعث شد در سال­های پس از استقرار مشروطه تا آغاز جنگ جهانی اول تجارت ایران به نحو وحشتناکی در انحصار روسیه قرار گیرد.
بر این اساس روسیه با توجه به منافع گسترده­ی اقتصادی– سیاسی خود در ایران خواهان حفظ وضع موجود بود و با هرحرکت یا جنبشی که تلاش می­کرد این وضعیت را تغییر دهد به شدت مخالفت می­نمود. (ناظم، ۱۳۸۰: ۱۷۳)
این روش روسیه در برخورد با ایران، پس از فتح تهران به شکل گسترده تری نمایان شد. بدین صورت که بلافاصله پس از شورش محمدعلی شاه و برادرش سالارالدوله که با حمایت روسیه انجام گرفته بود، دولت روسیه برای اینکه مشروطه خواهان را با مشکل مواجه سازد و با هدف اخراج شوستر به دولت ایران اولتیماتوم داد و پایتخت را تهدید به اشغال نظامی نمود. پیامد این تهدید تسلیم شدن دولت ایران، پذیرش تأسف بار اولتیماتوم و شرایط سنگین روسیه و نیز کودتای صمصام السلطنه و تعطیلی مجلس بود که در ادامه به طور مفصل راجع به آن توضیح خواهیم داد.
(شیخ الاسلامی، قتل اتابک و شانزده مقاله تحقیقی دیگر: ۱۳۴)
این وقایع در حقیقت اوج تحقیر سیاسی ایران و از دست رفتن آخرین امید­های مشروطه خواهان راستین برای اصلاح امور و پایداری کشور بود که نشان می­داد روسیه قدرت آن را دارد هر امری که استقلال و تمامیت ایران را زیر سؤال می­برد بر زمامداران کشور تحمیل کرده و در صورت لزوم خود وارد عمل شود و این معنایی جز این نداشت که بیشتر روس­ها ایران را دارای دولتی مستقل
نمی­شتاختند. (کاظم زاده، ۱۳۷۱: ۶۴۸)
۴-۱-۱-۱ اولتیماتوم دولت روس
به دنبال شکست سالارالدوله و رفتن محمدعلی شاه از ایران (کسروی، ۲۵۳۶: ۲۲۵)، از سوی هیئت وزرا حکمی صادر شد که باید اموال شعاع السلطنه و سالارالدوله مصادره و جزء اموال خزانه محسوب گردد (شوستر، ۱۳۵۱: ۱۸۶). اما زمانی که شوستر و همکارانش شروع به کار خود کردند با مخالفت روس­ها مواجه شدند (ملک زاده، ۱۳۸۳، ج۶: ۱۴۴۷) و حتی قزاق­های روس مسلحانه وارد املاک شاهزادگان شده و کار خزانه داری کل را منحل نمودند. (تکمیل همایون، ۱۳۸۵: ۷۰)
اصل این ماجرا چنین بوده است که سفیر روس به وزارت خارجه­ی ایران آمده و به نام دولت متبوعه­ی خود شفا­ها درخواست نمود که ژاندارم­های خزانه باید از پارک شعاع السلطنه برداشته و قزاقان بریگاد قزاق، ملک مزبور را در تصرف داشته باشند. بعلاوه تقاضا داشت از بی احترامی که مدعی بود به افسران کنسولگری شده عذرخواهی شود و نامه­ی اعتراضی که دولت ایران علیه مداخلات دولت روس به سفارت فرستاده بود عیناً بازگردانیده شود. با اینکه دولت ایران جواب اولتیماتوم دولت روس را شفا­ها توسط یکی از مأمورین وزارتخانه داده و پیشنهاد نموده بود که تحقیق و بررسی بی طرفانه نسبت به تقاضای مربوطه به توقیف اموال شعاع السلطنه به عمل می ­آید اما چند روز بعد منشی سفارت روس تقاضا­های آن دولت را کتباً اعلام و اظهار نمود که اگر ظرف ۴۸ ساعت مطالبات مزبور قبول نشود، رابطه دیپلماسی موجود بین دو کشور قطع خواهد گردید. (همان: ۷۱)
ایران درمقابل این اولتیماتوم به انگلستان متوسل شد ولی انگلیسی­ها هم که دربرابر اتحاد روسیه و آلمان محظور سیاسی داشتند و نمی­خواستند واکنشی نشان دهند خود را از این ماجرا کنار کشیدند (هوشنگ مهدوی، ۱۳۶۴: ۳۴۰). بدین ترتیب روس­ها که جری­تر شده بودند اولتیماتوم دوم خود را در ۲۹ نوامبر ۱۹۱۱میلادی به شرح زیر به دولت ایران ابلاغ نمودند:
۱٫ اخراج آقایان شوستر و لوکوفر ۲٫ متعهد شدن دولت ایران به استخدام نکردن اتباع خارجه بدون جلب قبلی رضایت سفارت انگلیس و روس ۳٫ تأدیه­ی غرامت از طرف ایران برای مخارج قوای اعزامی روسیه که مبلغ ونحوه­ پرداخت این غرامت بعداً تعیین میگردد. (افشار یزدی، ۱۳۵۸: ۱۳۰)
چندین روز بر سر پذیرش یا رد اولتیماتوم روس میان دولت و مجلس گفتگو­های فراوان شد؛ دولت و عده­ای از نمایندگان اعتدالی مجلس چاره­ای جز پدیرش اولتیماتوم نمی­دیدند. اما
دموکرات­ها مخالف پذیرش اولتیماتوم و خواهان مقابله با روس­ها بودند. (مذاکرات مجلس شورای ملی دوره دوم، ذیحجه۱۳۲۵: ۱۹۱۷- ۱۹۱۶)
نهایتاً در ۱دی ماه۱۲۹۰ اعضای دولت و چندین تن از نمایندگان مجلس با ناصرالملک
(نایب السلطنه) دیدار کردند. در آن جلسه وثوق الدوله که وزیرامورخارجه بود پیشنهاد کرد مجلس باید تعطیل گردد. پیشنهاد وی پذیرفته شد و در همان روز، پذیرش اولتیماتوم به دولت روسیه داده شد. با پذیرش اولتیماتوم و تعطیلی مجلس دوم، ایران وارد مرحله دیگری از بحران شد که تا آغاز جنگ جهانی اول ادامه یافت.
این دوره با صدرات صمصام السلطنه تا ۲۸دی۱۲۹۱ و صدارت علاءالسلطنه تا ۲۶مرداد۱۲۹۳ سپری شد.
درست در همین زمان روس­ها در بسیاری از شهر­ها حکومت نظامی اعلام کردند. در
مشهد نیز حضور روس­ها علاوه بر کشتار مردم، به گلوله باران حرم امام رضا (ع) انجامید.
(تقوی مقدم، ۱۳۸۴: ۳۸۱-۳۸۰)
بدین ترتیب همه آمال نهضت مشروطیت، بیش از پیش آسیب دید؛ دولت­ها و مقامات سیاسی کشور تنها بااجازه و درپی رضایت روس و انگلیس به کار منصوب می­شدند و حضور نظامی بیگانگان نیز افزایش یافت. (کاتوزیان، ۱۳۷۲: ۱۱۴-۱۱۳)
۴-۱-۲ مداخلات انگلستان در ایران
سابقه­ حضور انگلیس در عرصه­ سیاست و اقتصاد ایران به دورانی بازمی گردد که انگلستان موفق شد بر سرزمین هندوستان مسلّط گردد. به دلیل منافع هنگفت و ثروت سرشار هند، محور همه سیاست­های حکومت بریتانیا بر استراتژی کلان حفاظت از هند پایه ریزی شده بود. ایران نیز از همین منظر بعنوان یکی از شاهراه­های بزرگ بین المللی نگریسته می­شد. (سایکس، ۱۳۳۶: ۴۳۹- ۴۳۸)
انگلستان تلاش نمود تا به بهانه­ی آزادی خواهی به حمایت از انقلاب مشروطه برخیزد و از این طریق بتواند اولاً روسیه را از میدان خارج کند و درثانی با افزایش مراکز قدرت، طبقه­ی اشراف هوادار انگلیس را بر صحنه­ی سیاست کشور حاکم گرداند. (قاسمی، ۱۳۵۷: ۲۵۷-۲۵۵) این کشور در راه ممانعت از رشد و تکامل سرمایه داری ملی در ایران و به شکست کشاندن مشروطه خواهان راستین از هیچ تلاشی دریغ نکرد. چرا که گسترش نهضت مشروطه و نهادینه شدن آن در جامعه بیش از هرچیز خطری علیه منافع انگلیس در هند بود ( رواسانی، بی تا: ۸۹-۸۸)

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 06:10:00 ق.ظ ]