مورهد وگریفین معتقدند که طرح گستردهای از فرایند خلاقیت که مورد پذیرش همگانی قرار گرفته مطابق زیر است (به نقل از معمارزاده ودیگران،۱۳۸۴):
آمادگی: فرد ازطریق تحصیلات، تجربه، آموزش وفعالیتهای مستمر دیگرخود را آماده تفکر خلاق مینماید.
نهفتگی: در این مرحله نوبت تراوش فکر، تفکر وتأمل(اغلب ناخودآگاه)فرا میرسد.
بینش: عاملی است که به عنوان نتیجه مراحل آمادگی ونهفتگی تحقق مییابد.شکوفا شدن خلاقیت را به هر شکل که صورت پذیرد به اصطلاح بینش مینامند.
تحقق وممیزی: در این مرحله فرد اعتبار بینش ایجاد شده را ممیزی می کند.
جیت اس چاندان مراحل زیر را برای خلاقیت بر میشمارد (به نقل از مقیمی،۱۳۸۸):
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
آمادگی: شامل توجه دقیق ومتمرکز بر روی مسأله تحت بررسی وشاخص های مختلف آن به منظور حل مسأله است.
نهفتگی: عبارت است از زمان تفکر و واکنش.
اصرار و پافشاری: دوره نهفتگی الزاماً منجر به خلاقیت نمی شود. بعضی از اوقات تلاش مصرانه مورد نیاز است تا نتایج مختلف وجدیدی ایجادگردد.
بینش و بصیرت: این مرحله نتیجه مراحل قبل است در این مرحله فرد ایدهای را مییابد که همواره در جستجوی آن بوده ولی قبلاً از آن غافل بوده است.
رسیدگی وتحقیق: بینش یا ایدهجویی برای اطمینان از اینکه معتبر و مناسب است مورد آزمون قرار میگیرد. این مرحله بسیار حیاتی است. چرا که اگر ایدهای به کار برده شود بدون آنکه مطلوبیت بالقوه آن مورد سنجش قرارگیرد ممکن است منجر به زیانهای جبران ناپذیری گردد.
انسان خلاق تا ظهور خلاقیت در زمینهای خاص چه مراحلی را طی می کند؟ شش مرحله ای که در زیر به آن اشاره شده است از نظر عدهای ازمحققان می تواند پاسخگویی به سؤال مورد نظر باشد (رضاییان، ۱۳۷۵):
کسب دیدگاه ونگرشی موافق نسبت به فکرها(ایده های نوین): برای اینکه استعداد خلاقیت بالقوه فرد کاملاً از حالت نهفتگی خارج شده وآشکار شود لازم است انسان به آزادی فکرنگرش مثبت داشته باشد.
حساسیت داشتن نسبت به مسأله: شناخت وآگاهی داشتن به وجود مسأله و موانعی که فرد را از طراحی برنامه بهتر باز میدارد. از بارزترین نشانه های مسلم حساسیت یک فرد خلاق نسبت به مسأله است.صرف جستجو برای فکرهای نوین بدون شناخت نیازها وتعیین هدف کار عبثی است.
آمادگی برای خلاقیت از طریق کسب مواد خام: فکرها از خزاینی سر چشمه میگیرد که به طور عمده شامل دانش فرد، اندیشه های دیگران وتجربیات گذشتهاند و این منابع از طریق مطالعه، مشاهدات شخصی، گفتگو با اشخاص آگاه، رسانه های گروهی و مسافرت فراهم می شود. نکته مهم طبقه بندی ودسته بندی کردن مواد خام تفکر است.
بکارگیری سلامت فکر: کمیت فکرها در خلاقیت دارای اهمیت زیادی است.
۵- فعالیت ضمیر ناخودآگاه بر روی مسأله.
۶- درخشش ناگهانی یک فکر: فکر جدید در یک حالت غیرقابل انتظار بروز می کند. آغاز این مرحله به شرایط محیطی فرد و توجه او با جهان پیرامونش بستگی دارد.
همانطور که ملاحظه شد اکثر محققان و اندیشمندان نظرات تقریباً یکسانی را در مورد فرایند خلاقیت ارائه دادهاند. بطور کلی هر یک از این دیدگاه ها در طی کردن مراحل خلاقیت می تواند مورد قبول قرار گیرد. به عبارت دیگر تفکر خلاق در هر صورت کم یا بیش هر یک از مراحل را طی خواهد کرد.
عوامل مؤثر بر خلاقیت
وقتی صحبت از عوامل مؤثر بر خلاقیت می شود باید در نظر داشت که یکسری از عوامل خلاقیت را ترغیب و به پیش می برند و تعدادی از عوامل هم به شکل مانع در خلاقیت فرد ﺗﺄثیر میگذارند که درجای خود به هر دو دسته از این عوامل( که ممکن است فردی، سازمانی یا محیطی باشد) پرداخته خواهد شد. ولی از آنجا که این پژوهش بر خلاقیت فردی تکیه دارد عوامل فردی بیشتر مورد ملاحظه قرار گرفته است.
بحثهای زیادی در مورد انواع موقعیتهایی که تسهیل کننده یا مانع بروز خلاقیت است مطرح است و نظریات متفاوتی نیز وجود دارد. این تفاوت آراء را میتوان به تفاوت افراد و شرایط منتسب دانست. چون افراد روحیات متفاوتی دارند و این امر موجب می شود که موقعیت واحد ﺗﺄثیر متفاوتی بر روی افراد بگذارد. آنچه یکی را به تحریک وا میدارد ممکن است برای دیگری مشکل ساز و مانع باشد (حسینی، ۱۳۸۶).
اگر قصد براین باشد که عوامل مؤثر بر خلاقیت را مورد سفارش قرارداد، عوامل بسیاری زیادی را در برمیگیرد که حتی گاهی بنا به موقعیت تعداد این عوامل افزایش یا کاهش مییابد. اما در این میان تعدادی از عوامل مورد پذیرش اکثریت محققان قرارمیگیرد.
تأثیرات عوامل خاص برخلاقیت
۱- سن: برخلاف تصورات اشتباهی که وجود دارد خلاقیت ربطی به سن ندارد. پروفسور روزن ویگ ثابت کرده است که اگر مغز تحریک شود، سالخوردگی نمی تواند ﻣﺴﺄلهای بیافریند. شواهد علمی مبنی بر اینکه خلاقیت ربطی به سن ندارد توسط پروفسور هاروی سی لهمان استاد دانشگاه آهایو مورد تحقیق و تأیید قرار گرفته است (قاسم زاده، ۱۳۸۱).
سن با خلاقیت رابطه دارد ولی افزایش یا کاهش سن در افزایش یا کاهش خلاقیت ﺗﺄثیر ندارد. بنابراین میتوان گفت که مبانی تئوریک ﺗﺄثیر سن بر خلاقیت که معتقد است خلاقیت ربطی به سن ندارد مورد تأیید قرار گرفته است.
۲- جنسیت: اگرچه مردان در قدرت جسمی از زنان قویتر هستند لیکن قدرت تصور و خلاقیت های ذهنی عملاً تحت ﺗﺄثیر عامل جنسیت قرار نمیگیرد. پژوهشهای علمی درباره خلاقیت نسبی زنان و مردان به نتایج قاطعی نرسیده است. اکثر پژوهشها نشان میدهد بجز موارد اندک رابطه مهمی بین خلاقیت و جنسیت نیست و اگر مواردی دیده شود بستگی به تفاوتهای فیزیولوژیکی دارد که بر اساس ماهیت فیزیولوژیک مردان تمایل بیشتری به خلاقیت دارند (قاسم زاده، ۱۳۸۱).
پژوهش تحت عنوان « بررسی رابطه خلاقیت مدیران آموزشی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مدارس راهنمایی استان کرمان » انجام شده است که ۸ فرضیه دارد. دو فرضیه اول آن عبارت است از:
۱- بین ویژگیهای مدیران زن و مرد در رابطه با نوآوری و ابتکار تفاوت وجود دارد.
۲- بین ویژگیهای مدیران زن و مرد در رابطه با خلاقیت تفاوت وجود دارد.
ابتکار یکی از پیش نیازهای خلاقیت است. این دو فرضیه مورد تأیید قرار گرفته؛ البته باید در نظر داشت که دو گروه زن و مرد از نظر ابتکار و خلاقیت در سطح پایینی قرار داشته اند. فرضیه اول تأیید می کند که زنها ابتکار و نوآوری بیشتری دارند (با خطای ۵٪ ) و فرضیه دوم تأیید می کند که مردها خلاقیت بیشتری دارند (صفری، ۱۳۸۶). این دو فرضیه اگر به طور محض و مطلق و بدون درنظر گرفتن دیگر عوامل در نظر گرفته شود با مبانی تئوریک مربوط به جنسیت متضاد است ولی اگر همانطور که این نظریات بیان داشته اند عوامل دیگری ( تفاوتهای فیزیولوژیک) دخیل شود قطعاً این نظریات مورد تأیید قرارمیگیرد.
۳- تحصیلات: افرادی که تحصیلات رسمی ندارند در بسیاری موارد خلاقیتهایی را بروز دادهاند که افرادی با تحصیلات بالا فاقد خلاقیت بوده اند. بر اساس تحقیقهای علمی در مورد استعداد خلاقیت تفاوتهای کمی بین افراد هم سن دانشگاه دیده و غیر دانشگاهی وجود دارد. تاریخ گواهی میدهد که ایدههای بزرگ گاه از افرادی که در زمینه مربوط فاقد آموزش بوده اند به دست آمده است مثلاً تلگراف به وسیله مورس که یک نقاش حرفه ای بود اختراع شد.
فرضیه ششم پایان نامه ای عبارت بود از: بین میزان تحصیلات و خلاقیت مدیران همبستگی وجود دارد که این فرضیه مورد تأیید قرارگرفته یعنی تحصیلات بالاتر منجر به پیشنهادهای بیشتر (که مظهر خلاقیت در نظر گرفته شده) می شود (فرهنگ، ۱۳۸۷) که با یافته های تئوریک متضاد است شاید عواملی که منجر شده تا تحصیلات به عنوان یک عامل افزایش میزان خلاقیت در این پژوهش شناخته شود این باشد که اولا ً: در این پژوهش پیشنهادهای بیشتر را مظهر خلاقیت میدانند ثانیا ً: این تحقیق فقط در سطح مدیریت انجام گرفته و ثالثاً: به این نکته اشاره نکرده است که تحصیلات بالاتر می تواند به افزایش دانش و قدرت تفکر منجر شود نه اینکه مستقیماً خلاقیت را افزایش دهد.
۴ ـ وراثت: وراثت در هوش، شخصیت و خلاقیت و تمام خصوصیات بشر نقش دارد ولی این نقش منحصر به فرد نبوده بلکه تابع محیط است. عدهای عقیده داشتند که خلاقیت یک امر موروثی است که فقط در ذات افراد خاصی گذاشته شده اما این عقاید امروزه لغو شده اند چون تحقیقهای زیادی وجود دارد درجاتی از این استعداد را در هر فرد تأیید کرده است که میتوان آن را پرورش داد ( کریمی و دیگران، ۱۳۸۲ ).
۵ ـ ارزشها و فشارهای اجتماعی: جامعه غالباً فشار زیادی را برای هموار کردن انرژی افراد خلاق در زمینه خاصی برای حل مسایل وارد می آورد. مثلاً آلودگی هوا، مسئله منابع سوخت، اقتصاد بیمار، مسئله حمل و نقل به عنوان مشکلات جوامع امروز مطرح میباشند که نیازمند راه حلهای سریع میباشد بنابراین این نیازمندیها طالب افراد خلاق هستند.
عکس مرتبط با اقتصاد
۶ ـ هوش: هوش یکی از پیش نیازهای خلاقیت میباشد و پایین بودن درجه هوش معمولاً به پایین قرارگرفتن ویژگی خلاقیت منجر می شود. اما هوش سرشار نیز دلالت بر خلاق بودن شخص نمی کند ( شهر آرای و دیگران ۱۳۸۶، ص ۴۵ ).
در پژوهش تحت عنوان « بررسی رابطه هوش و خلاقیت بین دانش آموزان پسر مقطع دوم نظری دبیرستانهای تهران » این یافته ها بدست آمده است: بین هوش عمومی و خلاقیت ارتباط ناچیز وجود دارد، ارتباط هوش و خلاقیت در گروه باهوش ناچیز و در گروه عادی ضعیف و منفی است، بین میانگین هوش دانش آموزان خلاق و کمتر خلاق با میانگین هوش دانش آموزان بسیار خلاق و خلاق تفاوت واقعی وجود ندارد، بین میانگین خلاقیت دانش آموزان باهوش و دانش آموزان عادی نیز تفاوتی وجود ندارد (خائفی، ۱۳۸۳).
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
بنابراین به نوعی مبانی تئوریک ارتباط و ﺗﺄثیرگذاری هوش و خلاقیت (که معتقد است هوش زیاد الزاماً باعث خلاقیت نمی شود ) مورد تأیید قرار گرفته است.
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
اول ـ عوامل پیش برنده خلاقیت:
همانطور که قبلاً هم اشاره شد گیلفورد پس از تحقیقات فراوان کلیه نیروی فکری انسان را برآیندی از ۱۵۰ عامل بر شمرده است. از میان اینها سه عامل (ویژگی) مستقیماً بر خلاقیت مؤثرند:
۱- روانی و سیال بودن جریان فکر
۲- انعطافپذیری نیروی فکر
۳- اصالت اندیشه و تصمیمگیری
بسیاری از محققین در زمینه ویژگیهای شخصیتی مؤثر بر خلاقیت به نتایج مشابهی دست پیدا کرده اند مهمترین این ویژگیها در مجموع عبارتند از:
۱- اعتماد به نفس و استقلال شخصیت: اعتماد به نفس و داشتن شخصیتی مستقل جوهره شکوفایی خلاقیت در افراد است. چون که شخصیتهای وابسته و غیر مستقل هرگز قادر به اندیشه خلاق نبوده و هویت آنها در تبعیت از دیگران شکل گرفتهاست. برای بوجود آوردن شخصیت مستقل و دارای اعتماد به نفس باید به افراد امکان ابراز وجود داد و از هرنوع تهدید، تنبیه و تحقیر و مقایسه افراد با دیگران جلوگیری نمود. باتوجه به تفاوتهای فردی بایستی توانمندیهای افراد را مورد لحاظ قرار داده و با تشویق مناسب اعتماد به نفس و عزت نفس را در آنان فراهم نمود (عصاره، ۱۳۸۸).
۲- نداشتن تعصب نسبت به تغییر: (کسرایی، ۱۳۸۸، ص۲۲) در پژوهشی تحت عنوان « بررسی و تبیین عوامل مؤثر در تشویق، بروز و نهادی ساختن خلاقیت و نوآوری در واحدهای تولیدی کشور» این عامل در زیر شاخه فرهنگ سازمانی به عنوان یک عامل مؤثر در خلاقیت مورد تأیید قرار گرفته است (داوود آبادی فراهانی، ۱۳۸۳).
۳- تحمل ابهام: (زارعی متین، ۱۳۸۳، ص۶۱).
۴- میل به ریسک کردن: در پژوهش داوود آبادی فراهانی (۱۳۸۳) این عامل مورد تأیید قرار گرفته است. یعنی یافته پژوهش مورد نظر نشان میدهد که میل به ریسک کردن یکی از خصیصههای مؤثر بر خلاقیت است.
۵- وقار و خودانگیختگی
۶- توجه به زمان و وقت شناسی
۷- داشتن ظرفیت بالا در تحمل ناملایمات: (کسرایی، ۱۳۸۸، ص۲۲).
یکدسته دیگر از عوامل درونی مؤثر بر خلاقیت به نظر آمابیلی (شهر آرای و مدنی پور، ۱۳۸۶) عبارتند از:
۱- وجود انگیزه درونی؛
۲- دارا بودن حق انتخاب برای کار و نحوه انجام آن؛
۳- برانگیختگی؛
۴- الگوهای الهام بخش: ارتباط با افراد خلاق؛
۵- آزادی از ارزیابی: انجام کار بدون احساس ترس از داوری ناصحیح؛
۶- استقلال.
نکته بسیار مهم این است که بروز خلاقیت در فرد تنها تحت ﺗﺄثیر ویژگیهای شخصیتی قرار ندارد بلکه عوامل پیرامونی نیز در خلاقیت فرد مؤثرند بطور مثال اطلاعات آگاهی از عوامل اصلی و ماده خام خلاقیت است. افراد خلاق بدون برخورداری از اطلاعات لازم قادر نیستند نوآوری خود را عرضه نمایند (عصاره، ۱۳۷۷).
نویسنده دیگری (رضائیان، ۱۳۷۲) راههای عمده تحریک خلاقیت را اینگونه برمیشمارد:
۱- فضای خلاق: بدین معنی که مدیر بایستی همیشه آماده شنیدن ایدههایی جدید باشد هر فکری باید به طور جدی مورد دقت قرار گیرد و در صورت نپذیرفتن دلایل رد آن به پیشنهادکننده تفهیم شود.
۲- دادن وقت برای خلاقیت: موضوعات غیر ضروری محیط کار مدیران و کارکنان را غیر خلاق بار میآورد، لذا دادن مدت زمانی برای اندیشیدن و خلاقیت به افراد مفید خواهد بود.
۳- برقراری سیستم پیشنهادات