نجستی ز تدبیر او دوریی به هر کار ازو خواست دستوریی
(همان: ۳۴)
رحیموف در مقدمه ای که بر آیین اسکندری عبدی بیگ نوشته است می گوید :
« شاعر یادآور می شود که اسکندر تحصیلات کافی و وافی در محضر دانشمندان برجسته ی عمر خود یعنی ارسطو و نیوماحس آموخته است و قلب وی خزانه ی عدالت و معرفت بوده است .»
(عبدی بیگ،۱۹۷۷ م: پیشگفتار )
عبدی بیگ داستان رشد و نمو اسکندر را بسیار به اختصار بیان کرده و از توصیفات بسیاری که نظامی در این خصوص آورده است پرهیز کرده است . او نیز چون نظامی استاد اسکندر را نیوماحس یا به قول نظامی ( نقوماجس) ذکر می کند و می گوید فرزند این حکیم که ارسطوی ِ مشهور است با او همدرس بوده است :
ارسطو به هم درسیش سرفراز خـــــرد را زشــاگردیش امتیاز
بــه دانش نیوماحس استاد او جهان سربه سر شاد از ارشـاد او
(عبدی بیگ شیرازی ، ۱۹۷۷م: ۲۴)
۵-۹٫ مرگ فیلقوس و بر تخت نشستن اسکندر
نظامی به تفصیل جریان مرگ ملک فیلقوس را بیان می کند و توضیح کاملی از چگونگی بر تخت نشستن اسکندر می دهد . بر اساس گفته‌های نظامی اسکندر پس از بر تخت نشستن نسبت به تمام تعهدات پدر پای بند بوده و در این زمینه نیز به طور مرتّب باج خود را به دارا پرداخت می کرده است :
ملک فیلقوس از جـهان رخت بـرد جهـن را بـه شاهنشه نو سپرد
گـــــــــزارای نقش گزارش پذیر کــه نقش از گزارش ندارد گزیر
چنین نقش بندد که چون شاه روم به ملک جهان نقش برزد به موم
ولایت ز عــدلش پـــر آوازه گشت بدو تاج و تخـــت پدر تازه گشت
همان رسم هـــا کز پدر دیـده بود نمود آنچه رایش پسندیده بـــود
همان عهد دیرینه برجــای داشـت علم هــای پیشینه بر پای داشت
بـــــه دارا همان گنج زر می‌سپرد بـرآن عهد پیشینه پی مـی‌فشرد
(نظامی گنجوی، ۱۳۸۸: ۳۵)
عبدی بیگ شیرازی داستان مرگ پدر اسکندر را دقیقاً با همان بیت نظامی آغاز می کند ولی در مورد گستره‌ی کارهای اسکندر پس از مرگ پدر تا شعله ور شدن آرزوی جهانگیری در ذهن او سکوت کرده وچیزی نمی گوید . عبدی بیگ بلافاصله پس از گزارش مرگ ملک فیلقوس به تبعیت از نظامی به شرح لشکرکشی های اسکندر جوان می پردازد و فهرستی از این جنگ ها را به اختصار تا آخر بیان می کند و اذعان می دارد که همه‌ی جنگ ها و اخبار اسکندر به اجمال و اختصار همین بود:
ملک فیلقوس از جهان رخت برد به شاهنشه نو جهان را سپرد
جوان دولتی خواست چرخ کـهن برآمــــد نهال نو از سرو بن
سپه را چو یکرنگ و یکروی یافت عنان را به تسخیر آفاق تاخت
نخستین زشمشیر زهـرآبـــــدار سیــاهی فرو شست از زنگبار
وزآن پس به نیروی دست قـــوی ز دارا ســـتد مسند خسروی…
به اجمـــــال اگر بشنوی کــار او همین اســت فهرست اخبار او
(عبدی بیگ شیرازی ، ۱۹۷۷م: ۳۷)
۵-۱۰٫ گزارش آیین اسکندری و اسکندر نامه ی نظامی
در اصلاحات پس از جلوس اسکندر
در آیین اسکندری شرحی بر کارهای اسکندر پس از بر تخت نشستن و همین طور علل و انگیزه‌های پادشاه جوان برای یورش به سایر ممالک نیامده است و شاعر گزارش خود را بسیار به اختصار نسبت به اسکندر نامه ی نظامی از نظر مطالب بیان کرده است . نظامی شرحی مبسوط در خصوص سامان دهی امور مملکت به وسیله‌ی او داده و اقدامات مردم پسند اورا به طور کامل بیان می کند :
ازو بسته نقشی به هر خانه‌ای رسیده بـــه هر کشور افسانه‌ای
گهی راز بـــا انجمن می‌نـهاد گـــه از راز انجم گره می‌گـشاد
به انبوه می با جوانان گــرفت بــه خـلوت پی کار دانان گرفـت
نه آن کرد با مردم از مــردمی کـه آید در اندیـشه ی آدمــــی
بــه آزردن کس نــیاورد رای برون از خــــطّ عـدل ننهاد پای
به بــازارگانان رها کـــرد باج نجست از مقیمان شهری خــراج
ز دیوان دهقان قلـــم برگرفت به بی‌مایگان هم درم درگـــرفت
(نظامی گنجوی، ۱۳۸۸: ۴۰)
اسکندر طبق این گزارش تمام تلاش خود را پس از برتخت نشستن صرف آبادی و رفاه حال مملکت خود کرده و با کارهای خوب خود به شدّت در میان مردم طرفدار وهوادارانی یافته که صمیمانه او را دوست داشته و به او عشق می ورزیده‌اند :
عمارت همی کــــرد و زر می‌فشاند همه خــار می‌کند و گل می‌نشاند
به هــــــر ناحیت نام داغش کشید به مصر و حبش بوی باغش کشید
گشاده دو دستش چو روشن درخش یکی تیغ زن شد یکــی تاج بخش
(همان :۴۰)
نظامی سپس از علل و انگیزه‌هایی نام می برد که باعث شدند اسکندر مقدونی به فکر جهانگشایی بیفتد و تجاوز خود را به ممالک جهان آن روزگار آغاز نماید. « نظامی این علل را زورمندی خود اسکندر و همین طور بنیه ی قوی لشکریان ، غنای اقتصادی مملکت ، هوش و ذکاوت قوی، بخت بلند و از همه مهمتر افکار و اندیشه های وزیر دانشمند او ارسطو بر می شمارد.»
عکس مرتبط با اقتصاد
(کیوانی ، ۱۳۸۴ : ۸۳)
نظامی می گوید :
چنان شد کـــــــه با زور بـازوی او نچـــــــــربید کس در تـــرازوی او
چــــــــو در زور پیچیدی اندام را گـــــره بـــرزدی گـــوش ضرغام را
کباده ز چـــــــرخ کــمان ساختی به هــــــر گشـتنی تیری انــداختی
به نخجیرگـه شیــر کـــردی شکار ز گــــور و گـــوزنش نرفتی شــمار
ربـــــود از دلیران تــــــــواناتری سر زیرکان شـد بـــــــــه دانــاتری
چــــــو خطّش قلم رانـد بر آفتاب یکی جــدول انگیخت از مــشک نـاب
فلک زآن خط جـــــدول انگیـخته ســــــــواد حــــبش را ورق ریـخته
حساب جهانگـــــیری آورد پیــش جهان را زبـون دید در دســت خویش
همش هوش دل بود و هم زوردست بـــدین هر دو بر تخت شــاید نشست
به هر کـــــار کو جست نــام آوری در آن کـــــار دادش فلــک یــاوری
(نظامی گنجوی ، ۴۵:۱۳۸۸)
۵-۱۱٫ گزارش حمله ی اسکندر به زنگبار
در مورد کیفیّت و چگونگی حمله ی اسکندر مقدونی به زنگبار برای حمایت از مردم مصر و اظهار تظلّمی که آنان به درگاه او کرده بودند ،آیین اسکندری عبدی بیگ شیرازی سکوت کرده و مطلبی صرف نظر از بیتی کوتاه نیاورده است :
نخستــــین زشمشیر زهـــرآبدار سیاهی فرو شست از زنگبار
(عبدی بیگ شیرازی ، ۱۹۷۷م: ۳۷)
نظامی شرح مفصّلی از علل و عوامل حمله ی اسکندر به زنگبار می دهد . « نظامی علّت این کار را اظهار تظلّم مردم مصر به درگاه او ذکر کرده و همین طور دست ظلم و تجاوزی که سیاهپوستان به جان ومال مردم گشوده بودند»
(صفوی ، ۱۳۶۴ : ۹۸)
خبـــــــر برد صاحب خبر نزد شـاه کـــه مشتی ستمدیده ی دادخواه
تـظلّم زنانند بــــــــر شـــــاه روم که بر مصریان تنگ شد مرز و بوم
رسیدند چنــــــــدان سیاهان زنـگ کــــه شد در بیابان گذرگاه تنگ
ســـــــواد جهان را چنان در نبـشت که سودا درآمد در آن کوه و دشت

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:32:00 ق.ظ ]