ابعاد شناختی هیجان عبارت‌اند از:
۱٫ ارزیابی‌ها: ساختار مهم در آگاهی شناختی از هیجان، ارزیابی می‌باشد که قبل از هیجان در مراکز عالی مغز، صورت گرفته و آن‌ ها را فرا می‌خواند. ارزیابی‌ها یا تعبیرهای فرد از موقعیت‌ها و پیامدها و نه صرف موقعیت‌ها و پیامدها به‌خودی خود، هستند که موجب ایجاد هیجان می‌شوند ( خداپناهی، ۱۳۷۶).
۲٫ دانش: وقتی افراد در موقعیت‌های مختلف تجربه کسب می‌کنند یاد می‌گیرند که زیرمجموعه‌های یک هیجان واحد را تشخیص دهند و به‌طور مثال بفهمند که زیر مجموعه‌های شادی؛ خوشحالی، آرامش، خوشبینی، غرور، خشنودی و سپاسگزاری هستند و یا عصبانیت، خصومت، انتقام‌جویی و غضب زیرمجموعه‌های خشم می‌باشند.‌ این تمایزها به‌صورت شناختی در سلسله‌مراتب هیجان‌های اصلی و مشتقات آن‌ ها ذخیره شده و مجموع تعداد هیجان‌های متفاوتی که یک نفر می‌تواند تشخیص دهد، دانش هیجانی او را تشکیل خواهد داد. باید دانست هرچقدر دانش هیجانی فرد دقیق‌تر و جامع‌تر باشد، توانایی او در پاسخ دادن به رویداد زندگی با واکنش هیجانی تخصصی و بسیار مناسب، بیشتر خواهد بود.
۳٫ انتساب‌ها: انتساب دلیلی است که فرد برای توجیه پیامد مهم زندگی به‌کار می‌برد. انتساب‌ها به این دلیل اهمیت دارند که وقتی از آن‌ ها برای توضیح دادن پیامدمان استفاده می‌نمائیم، واکنش‌های هیجانی به‌وجود می‌آورند و در واقع نظریه انتساب یا اسناد اعلام می‌کند که افراد علاوه‌بر واکنش‌های هیجانی که یک پیامد برای آن‌ ها به‌وجود آورده، بعد از توجیه پیامد نیز دچار هیجان‌های دیگری می‌شوند تا واکنش هیجانی اولیه را به‌صورت هیجان‌های ثانوی خاص متمایز کنند (شولتز و شولتز، ۱۹۹۸).
ج) بعد هدفمندی هیجان: شخص هیجان زده را برای مقابله با شرایط هیجان آور آماده می‌کند تا اقدامات لازم را انجام دهد.
د) ابعاد اجتماعی و فرهنگی؛ اما در بررسی ابعاد اجتماعی و فرهنگی هیجانات نیز باید دانست که همانگونه که ارزیابی به آگاهی شناختی از هیجان کمک می‌کند، تعامل اجتماعی نیز به آگاهی اجتماعی از هیجان کمک می‌کند و علاوه‌بر آن، موقعیت اجتماعی و فرهنگی که فرد در آن زندگی می‌کند نیز به آگاهی فرهنگی از هیجان کمک می کند. شایان ذکر است که بسیاری از دانشمندان معتقدند که هیجان لزوماً پدیده‌ای خصوصی، زیستی و درون‌روانی نیست و بسیاری از هیجان‌ها از تعاملات اجتماعی و بستر فرهنگی سرچشمه می‌گیرند. باید دانست معمولاً مهم‌ترین منبع هیجان روزمره ما، تعامل ما با دیگران می‌باشد همچنان‌که خزانه هیجانی ما با تغییر فرهنگ، تغییر خواهد کرد. برای مثال بچه‌های چینی کمتر از بچه‌های آمریکایی ابراز هیجان دارند که این امر احتمالاً به‌دلیل آن است که والدین چینی بر خویشتن‌داری هیجان تأکید کرده، در حالی‌که آمریکایی‌ها بر ابراز هیجان تأکید می‌ورزند. بنابراین تعامل اجتماعی و هویت فرهنگی را نیز می‌توان از جمله ابعاد هیجان برشمرد( شولتز و شولتز، ۱۹۹۸).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
حال با توجه به چهار ویژگی هیجان، کاملا مشخص می‌شود که نمی‌توان هیجان را به روشنی تعریف کرد ونکته قابل‌توجه این است که هیجانها در تجربیات روزمره ما خیلی صریح وواضح به نظرمی‌رسند وهرکسی می‌داند که تجربه شادی وغم چگونه است ولی مشکل اینجاست:
«تا وقتی ازکسی خواسته نشده باشد هیجان را تعریف کند می‌داند که هیجان چیست» (فرو و راسل، ۱۹۸۴).
هیچ یک از این ابعاد نمی‌تواند هیجان را تعریف کند وفقط می‌تواند بر ویژگی متفاوت هیجان تأکید کند وبا بررسی هرچهار بعد هیجان ونحوه تأثیر متقابل آنها بریکدیگر می‌توان تعریفی برای آن ارائه نمود.
در روان‌شناسی هیجانها معمولاً به احساسها و واکنش‌های عاطفی اشاره دارند، هر هیجان از سه مؤلفه ی اساسی برخوردار است:
مؤلفه ی شناختی، افکار، باورها و انتظارهایی که نوع و شدت پاسخ هیجانی را تعیین می‌کنند. آن چه برای یک فرد فوق العاده لذت بخش است، ممکن است برای دیگری کسل کننده یا آزارنده باشد.
مؤلفه ی فیزیولوژیکی که شامل تغییرات جسمی‌در بدن است. برای مثال، هنگامی‌که بدن از نظر هیجانی به واسطه ی ترس یا خشم بر انگیخته می‌شود، ضربان قلب زیاد می‌شود، مردمک‌ها گشاد می‌شوند و میزان تنفس افزایش می‌یابد. اکثر هیجان‌ها شامل یک انگیختگی کلی و غیر اختصاصی دستگاه عصب هستند (همان منبع).
مؤلفه ی رفتاری، به حالت‌های مختلف ابراز هیجان‌ها اشاره می‌کند. جلوه‌های چهره‌ای، حالت‌های اندام و حرکت‌های بیانگر، و آهنگ صدا همراه با خشم، لذت، شادی، غم، ترس و هیجان‌های دیگر تغییر می‌کنند.
جلوه ی چهره‌ای مهم‌ترین شکل ارتباط هیجانی هستند. بررسی‌هایی که صورت گرفته‌اند، نشان می‌دهند که برخی از جلوه‌های خاصِ چهره‌ای، ذاتی هستند. و بنابراین، در همه جای دنیا آن‌ ها را می‌شناسند.
هیجان‌ها متشکل از الگوهای پاسخ‌های فیزیولوژیکی و رفتارهای مخصوص به نوع هستند. و در واقع غالبا از نظر مردم هیجان همان احساسی است که به فرد دست میدهد. ولی هیجان یک رفتار است نه یک تجربه ی خصوصی و پدیده ای است که در بقای نوع و تولید مثل نقش دارد ( شولتز و شولتز[۱۳۳]، ۱۹۹۸).
۲-۳-۱۱- اجزای هیجان
هر هیجان شامل شناخت‌ها، اعمال و احساسات می‌باشد و تمامی‌هیجانات این مراحل را طی می‌کنند.
۱ـ احساس درون‌ذهنی
۲ـ تحریک دستگاه خودکار
۳ـ ارزیابی شناختی از موقعیت
۴ـ ابراز هیجان
۵ـ واکنش عمومی
۶ـ گرایش عملی که مقدار هیجانی که از احساسی ناشی می‌شود و به صورت رفتار خاصی بروز می‌کند به تجربه فرد بستگی دارد (اتکینسون[۱۳۴]، ۱۹۸۳).
مهم‌ترین چیزی که تاکنون درباره هیجان گفته شده این است که، تا وقتی کسی هیجان را تعریف نکرده فکر می‌کند معنای آن را می‌داند ( کالات[۱۳۵]، ۲۰۰۷).
۲-۳-۱۲- نظم هیجانی
نظم هیجانی به فراخوانی افکار یا رفتارهایی اطلاق می‌شود و در این مورد که افراد درچه زمانی هیجان داشته باشند و چگونه آن هیجان‌ها را تجربه یا ابراز کنند، تاثیر می‌گذارد(ریچارد و گروس[۱۳۶]، ٢٠٠٠).
مطابق نظریه تعاملی- تحولی (بک،١٩٩۴)؛ به نقل از امونزوکلبی، (١٩٩۵)، نظم هیجانی، شامل توانایی انتقال درست حالت‌های عاطفی شخص به دیگران است. بیش از نیمی‌از اختلالهای غیر اساسی مربوط به محور و همه اختلالهای شخصیتی محور طبقه بندی تشخیصی و آماری اختلالهای روانی انجمن روانپزشکی آمریکا شامل برخی بد نظمی‌های هیجانی هستند، به عنوان مثال اسکینروفرنی نوع آشفته به وسیله پاسخهای هیجانی نامناسب و اختلال شخصیت هیستریایی به وسیله هیجان افراطی مشخص می‌شوند(گروس و لونسون، ١٩٩٧).
یک شکل از نظم هیجانی، بازداری هیجانی یا مخفی کردن هیجان است، که در آن، شخص احساس می‌کند . بازداری هیجانی درمقایسه با دیگر روش های کنترل هیجانی به افزایش برپایی فیزیولوژیکی منجر می‌شود. این برپایی فیزیولوژیکی می‌تواند در بیماریهای مختلف نقش داشته باشد(باتلر[۱۳۷]، ٢٠٠١). شکل دیگر نظم هیجانی، نشخوار یا مرور ذهنی رویدادهای هیجانی ناراحت کننده است که با چند اختلال روانی و جسمانی مانند اضطراب و افسردگی، همراه است. (گارنفسکی[۱۳۸] و همکاران، ٢٠٠١)[۱۳۹].
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
۲-۳-۱۳- هوش هیجانی
تصویر توضیحی برای هوش هیجانی
سالووی و مایر[۱۴۰] بر اساس کار گاردنر (١٩٨٣) هوش هیجانی را گسترش دادند و آن را به عنوان “توانایی درک و ابراز، جذب، فهم و مهار هیجان ها” تعریف نمودند. به نظر می‌رسد که الگوی “هوش غیر شناختی” بارون، قابل فهم ترین و جامع ترین مفهوم سازی از ساختارهوش هیجانی باشد.هوش غیر شناختی به عنوان مجموعه ای از توانایی‌های هیجانی، شخصی و اجتماعی تعریف می‌شود و مهارتهایی ست که روی توانایی فرد برای مقابله با تقاضاهاتاکید دارد و عوامل کلیدی در این الگو عبارتند از :
۱- توانایی درونی فرد(توانایی فهم و درک خود و هیجان‌های خودوتوانایی ابرازاحساسات و عقاید شخصی )؛
٢- مهارتهای بین فردی (توانایی فهم و درک احساسات دیگران و ایجاد و حفظ رضایت دو طرفه ارتباط مسئول با دیگران )؛
۳- انطباق پذیری (توانایی تغییر احساسات شخصی با نشانه‌های بیرونی عینی و ارزیابی درستی از موقعیت فوری، انعطاف برای تغییر احساسات و افکار شخصی با تغییر موقعیت‌ها و حل مسائل فردی و بین فردی).
۴- راهبردهای مهار تنیدگی (توانایی مقابله با تنیدگی و کنترل هیجان‌های شدید).
۵- عوامل خلقی کلی و انگیزشی (توانایی خوشبین بودن، لذت بردن از خود و دیگران و ابراز احساسات مثبت (بارون و کیپنر[۱۴۱]، ٢٠٠٠).
سالووی[۱۴۲] و همکاران (٢٠٠٠) معتقدند که ابراز کلامی‌تجارب آسیب زا، فرایند مقابله را آسان می‌کند و افشای هیجانی راخانه تکانی شناختی می‌دانند ومعتقدند که هوش هیجانی فرد باید قادر باشد که مؤثرترین ابزار مقابله را شناسایی و پیگیری کند.
۲-۳-۱۴- نظریه‌های ابراز هیجان
۱- نظریه جیمز ـ لانگه
بر طبق این نظریه هیجان‌هایی که احساس می‌شوند، ادراک دگرگونی‌های بدنی است. طبق این نظریه چیزی‌ که ما به صورت هیجان تجربه می‌کنیم برچسبی است که به پاسخ‌های خودمان می‌زنیم.
۲- دیدگاه جدید
انگیختگی فیزیولوژیکی هیجان را همراهی کرده، تنظیم می‌کند و زمینه را برای آن آماده می‌سازد ولی مستقیما موجب آن نمی‌شوند.
مدارهای عصبی خاص
۱- سیستم گرایش رفتاری: جستجو کردن فرصت‌های محیطی جالب و تعامل کردن با آن
۲- سیستم جنگ و گریز: گریختن از رویدادهای آزارنده و دفاع کردن پرخاشگرانه
۳- سیستم بازداری رفتار: میخکوب کردن در برابر رویدادهای آزارنده
فعال سازی عصبی
سه الگوی اساسی شلیک عصبی: افزایش / کاهش /ثابت بودن فعالیت به رویدادهای محیطی بستگی دارد
۳- نظریه هیجان‌های متمایز
نام خود را از تاکید بر هیجانهای اصلی می‌گیرد وکه مقاصد انگیزشی منحصر به فرد یا متمایزی دارند.
اصول
۴- فرضیه بازخورد صورت
توسط حرکات سیستم عضلات صورت و تغییرات دمای صورت و تغییرات در فعالیت غده ای پوست صورت می‌گیرد.( ۸ عضله)
فرضیه بازخورد صورت تأکید دارد که جنبۀ ذهنی هیجان در واقع آگاهی از باخورد حس عمیقی ناشی از عمل صورت است. این فرضیه به دو صورت قوی و ضعیف وجود دارد.
۱- طبق مدل قوی: جلوه‌های صورت وانمودی، هیجان‌های خاصی را فعال می‌کنند. مثلاً لبخند زدن را فعال می‌سازد.
۲- طبق مدل ضعیف: جلوه‌های صورت هیجانی را که به طور طبیعی روی می‌دهد، تشدید می‌کنند.
نکته: در دیدگاه زیستی کنترلی روی هیجان وجود ندارد اما در دیدگاه شناختی کنترل صورت می‌گیرد.
بعد شناختی هیجان
۱- نظریه آرنولد
آرنولد معتقد است که تاکنون فقط قسمت دوم این زنجیره یعنی هیجان، جلوه‌های آن، و عمل شخص مورد توجه قرار گرفته است، و به قسمت اول آن که ادراک اولیه است کمتر توجه شده است. به علاوه، وی خاطر نشان می‌سازد که چون گاهی ادراک، واکنش هیجانی به دنبال ندارد، بنابراین باید مکانیسمی‌در جاندار برای ارزیابی موقعیتها وجود داشته باشد . به نظر آرنولد فرایند هیجانی دارای مراحل زیر است:
۱- ادراک : محرک حسی خارجی
۲- ارزیابی : قضاوتی درباره محرک
۳- هیجان : تمایل مثبت به محرک
۴- عمل : گرایش یا کناره گیری، در صورتی که هیجان معارضی وجود نداشته باشد
یکی از خصوصیات مهم نظریه آرنولد این است که در آن هیجان برمبنای انگیزش تعریف شده است . تمایل به گرایش یا کناره گیری از عناصر اساسی جهت گزینی انگیزه هاست، در حالی که تغییرات احشایی، بدن را آماده رفتار مورد نیاز میکنند (شولتز و شولتز، ۱۹۹۸).
۲- نظریه لازاروس
نظریه او شناختی ـ انگیزشی ـ ربطه ای است. ساختار اساسی در آگاهی شناختی از هیجان، ارزیابی است. دو نوع ارزیابی وجود دارد که فرایند هیجان را تنظیم می‌کند، که عبارت‌اند از:
۱- نخستین، انسان‌ها هنگام ارزیابی نخستین می‌خواهند بدانند که آیا در این موقعیت خاص چیز مهمی‌در خطر است، مثلاً سلامتی، عزت نفس و هدف.
۲- ثانوی، ارزیابی ثانوی بعد از مقداری تأمل روی می‌دهد و بر ارزیابی از نحوۀ کنار آمدن با منفعت، ضرر یا تهدید بالقوه استوار است.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:01:00 ب.ظ ]