۲-۴-۳ اوقات فراغت به منزلهی حالتی ذهنی یا حالتی از بودن
در این دیدگاه، زمان یا فعالیت نیست که اوقات فراغت را به وجود میآورد بلکه اوقات فراغت از حالتی ذهنی یا حالتی از بودن ناشی میشود. اما در اینجا بلافاصله میتوان پرسید براساس این دیدگاه اوقات فراغت بر چه ذهنیت و بودنی مبتنی است؟ یکی از پاسخهای ممکن به این پرسش نظریهای است که کراوس[۲۲] ارائه کرده است. کراوس معتقد است اوقات فراغت حالت ذهنی یا حالتی از بودن بسیار مطلوب است که از شرکت در فعالیتهایی که انگیزه هایی ذاتی دارند، حاصل شده باشند (مایکل ج. لایتنر و سارا ف .لایتنر، ۱۰:۲۰۰۴؛ به نقل از اردکانیان،۱۸۰:۱۳۸۹).
بنابراین باتوجه به این نظریه، وقت آزاد و بسیاری از فعالیتهای تفریحی نمیتوانند اوقات فراغت محسوب شوند بلکه فقط برخی از فعالیتهایی که از انگیزهای ذاتی منشأ گرفته باشند و در ایجاد حالت ذهنی مطلوب مؤثر باشند، اوقات فراغت محسوب خواهند شد. از این رو اوقات فراغت نتیجهی
اجتنابناپذیر یک روز تعطیل یا تعطیلات آخر هفته نیست، بلکه نتیجهی آمادگی ذهنیای است که
میتواند آن را به وجود آورد.
۲-۴-۴ اوقات فراغت به منزلهی مفهوم کلنگر و همهجانبه
در سه دیدگاه فوق، تلقی اوقات فراغت را به منزلهی وقت آزاد، فعالیت و حالتی از بودن ملاحظه کردیم اما در نظریهی کلنگر، اوقات فراغت صرفاً به وقت آزاد یا فعالیت منحصرنمیشود و میتواند در بسیاری از جنبههای زندگی ازجمله کار و سایر جنبههای ضروری زندگی وجود داشته باشد و چه بسا امکان دارد در وقت آزاد و فعالیتهای تفریحی نیز محقق نشود. ادینگتون[۲۳] و برخی دیگر از نظریهپردازان اوقات فراغت معتقدند از دیدگاه کلنگر، کار و اوقات فراغت چنان باهم مرتبطند که نمیتوان آن ها را از هم تفکیک و جدا کرد (مایکل ج. لایتنر و سارا ف. لایتنر ،۱۳:۲۰۰۴؛ به نقل از اردکانیان،۱۸۰:۱۳۸۹). دومازیه نیز در تأیید دیدگاه کلنگر، سه کارکرد اساسی اوقات فراغت را در آرامش، سرگرمی و رشد خلاصه میکند (تورد کیلدسن،۲۰۰۰، ۷۶؛ به نقل از اردکانیان،۱۸۰:۱۳۸۹). اگر نظر دومازدیه را بپذیریم، باید اذعان کنیم که آرامش، سرگرمی و رشد فردی صرفاً در وقت آزاد و فعالیتهای تفریحی خلاصه نمیشود و بسیاری از جنبههای اجباری و داوطلبانهی زندگی نیز از چنین ویژگیهایی برخوردارند. بنابراین دیدگاه کلنگر میتواند تلفیقی از سه دیدگاهی باشد که پیشتر بررسی شدند. زیرا در هریک از دیدگاههای فوق، از زاویهی خاصی به اوقات فراغت نگریسته شده است و تلفیق آن ها میتواند مکمل یکدیگر باشد و نظریهی جامعی از اوقات فراغت عرضه کند.
۲-۴-۵ اوقات فراغت به منزلهی شیوهی از زندگی
دیدگاهها و نظریههایی که تاکنون از نظر گذراندیم، کم و بیش همهی آن ها تا اندازهای دارای
ویژگیهایی ملموس و عملی بودند، اما دیدگاه پنجم یعنی اوقات فراغت به منزلهی شیوهی از زندگی بسیار آرمانگرایانه و دور از ذهن به نظر میرسد و در صورت عملی بودن هم فقط برای اندکی از مردم قابل حصول خواهد بود. این دیدگاه بیشتر به نظریهی ارسطو شبیه است که به فراغت به منزلهی حالتی از بودن، آزاد از ضرورت کارکردن مینگریست (جنکینز[۲۴] و پیگرام[۲۵] ، ۲۰۰۳، ۲۷۹؛ به نقل از اردکانیان،۱۸۰:۱۳۸۹). البته این دیدگاه در میان معاصران نیز طرفدارانی دارد به عنوان مثال گادبی از نظریهپردازان صاحب نام، از دیدگاهی فلسفی اوقات فراغت را شیوهای از زندگی و آرمانی که با حالت ذهنی و زمان ارتباطی ندارد، تلقی میکند. وی معتقد است اوقات فراغت شیوهای از زندگی نسبتاً آزاد از نیروهای اجباری موجود در فرهنگ و محیط مادی فرد است، به طوری که فرد را قادر میسازد براساس عشقی درونی، به شیوهای که شخصاً لذت بخش و به گونهای شهودی ارزشمند است و مبنایی اعتقادی را فراهم میکند، عمل کند (همان).
۲-۵ نظریهپردازان مرتبط با اوقات فراغت
۲-۵-۱ تورستین وبلن[۲۶]
وبلن پایهگذار جامعه شناسی فراغت است. او در اواخر قرن نوزده با تدوین کتاب نظریه طبقهی مرفه[۲۷]: به سوی یک جامعهی فراغتی، جامعه شناسی فراغتی را بنیان نهاد و از جنبهی علمی و انتقادی به اوقات فراغت توجه کرد. در این کتاب، وبلن بیکارگان طبقهی مرفه را در جامعهی بورژوازی مورد مطالعه قرار داد و به این نتیجه رسید که اعضای این طبقه برای نمایش و کسب مقام و منزلت اجتماعی بالاتر در مصرف و به ویژه فراغت و تن آسایی زیادهروی میکنند (اسدی،۲۰:۱۳۵۲). وبلن در بیان ویژگیهای این طبقه میگوید: مردم طبقهی مرفه کار تولیدی و بدنی را حقیر میشمرند و تنها در کنار طبقهی مولد زندگی میکنند و این طبقه گاهی حتی برای حفظ منافع خود به امر تولید نیز آسیب میرسانند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
او نیز بر اهمیت فراغت و رابطهی آن با طبقات اجتماعی تاکید کرده است. او فراغت را به عنوان موضوعی مستقل مطالعه و تبیین کرده و دربارهی تغییر نقش و کارکرد فراغت در جامعهی جدید
نظریه پردازی کرده است. در نظریهی او مصرف و فراغت چشم گیر (نمایشی)، راهی است برای نمایاندن منزلت و موقعیت اجتماعی برای اینکه انسانها در چشم دیگران برتر جلوه کنند و برای خودشان نیز ارزش بیشتری قائل شوند. آداب و روشهای زندگی طبقات بالا با فراغت و مصرف چشمگیر توأم است. مصرف و فراغت چشم گیر، لزوماً منحصر به افرادی نیست که برای دستیابی به مقام و موقعیت بلندمرتبه با دیگران رقابت میکنند بلکه بستگان این افراد ازجمله همسران و خدمت گذاران آن ها هم میتوانند با این نوع سبک زندگی و فراغت، منزلت سرورانشان را به نمایش بگذارند. به نظر وبلن، در جوامع مدرن، مصرف چشم گیر (متظاهرانه) و سبک زندگی مبتنی بر رفاه و فراغت، سراسر ساختار اجتماعی را فرا گرفته است. در چنین فرهنگهای رقابت آمیزی، افراد طبقات پایینتر تلاش میکنند تا با الگو قرار دادن سبک زندگی و فراغت طبقه بالاتر و تظاهر به فراغتهای مدرن به احترام و منزلت اجتماعی بیشتری دست یابند (وبلن،۱۳۸۳؛ کوزر،۱۳۸۰: ۳۶۲).
وبلن نیز به اهمیت شیوهی مصرف و فراغت تأکید و در این باره نظریه پردازی کرده است. با این همه وبلن توجه بیشتری به فراغت، تحلیل چند و چون و عوامل مؤثر بر آن نشان داده است. وبلن همچون بوردیو به ارتباط دوسویهی شیوهی مصرف و فراغت با موقعیت اجتماعی توجه کرده و کوشش
مصرف کننده به مصرف کالاها را تلاشی برای نشان دادن منزلت و موقعیت اجتماعی ارزیابی میکند (وبلن،۱۳۸۳: ۱۱۶-۱۱۰).
وبلن خلاصه دیدگاه طبقهی مرفه را در نظریهی طبقهی مرفه خود این گونه معرفی میکند: اساساً پول شهرت است و هرچه فرد ریشهدارتر باشد، ثروتش بیشتر است. لذا ثروت به ارث رسیده، اثرش از ثروت رسیده از کار بیشتر است. وبلن نظریهی خود را بر مبنای خودپرستی بیان میکند و معتقد است افراد از دو راه میتوانند موقعیت مالی و پولی خود را نشان دهند (نظریه مصرف نمایشی):
الف. اوقات فراغت تظاهری که مختص شرایطی است که افراد همدیگر را بهتر میشناسند.
ب. مصرف تظاهری و این شرایط مربوط به شهرهای بزرگ است که افراد از همدیگر شناخت کامل و دقیقی ندارند (توتونچی ملکی،۱۰۵:۱۳۸۸).
۲-۵-۲ ژوفر دومازیه[۲۸]
در دهه های۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در اروپا و امریکا با رایج شدن زمان کار ۸ ساعت در روز، برای
اصلاح طلبان اجتماعی این دغدغه به وجود آمد که آیا وقت اضافی برای افراد (کارگران) صرف خودسازی آنان خواهد شد یا به هدر خواهد رفت؛ به همین علت دست به پژوهشهای متعددی در این زمینه زدند. احساس عمومی این بود که با کاهش یافتن زمانی که صرف کار میشود، باید به فعالیتهای اوقات فراغت سازمان بیشتری داده شود. پس از جنگ جهانی دوم، جامعهشناسی اوقات فراغت بُعد نو و فضای تازهای یافت. با پیدایش انقلاب دوم صنعتی (و خودکار شدن صنایع)، زمان فراغت باز هم گسترش یافت و فعالیتهای جدیدی با عنوان اوقات فراغت مطرح شد که بسیاری از آن ها بر رشد و پیشرفت معلومات و استعدادها تکیه میکرد.
ژوفر دومازیه با در نظر داشتن این مسائل، مطالعاتی را آغاز کرد که نتیجهی آن به سوی یک تمدن فراغت (۱۹۶۲) و فراغت در شهر (۱۹۶۶) بود (اسدی،۲۵:۱۳۵۲).
بنابراین دومازیه (۱۹۷۲) معتقد است در دوران صنعتی جدید بنابه دلایلی، پدیدهای به نام اوقات فراغت به وجود آمد که در دوران قبل وجود نداشت. بعضی از این علل عبارتند از: تقلیل ساعتهای کار؛ ارتقای سطح زندگی کارگران و مزدبگیران؛ زیادتر، متنوعتر و پیچیدهتر شدن تفریحات؛ تثبیت فراغت و فعالیتهای فراغتی نه تنها به عنوان حق هر فرد، بلکه به عنوان یک ارزش (ترکاشوند،۱۰۶:۱۳۸۶).
به عقیدهی دومازدیه، جامعه شناسی اوقات فراغت در برگیرندهی مجموعهای از اشتغالات است که فرد با کمال میل به آن ها میپردازد؛ خواه به منظور استراحت، خواه برای ایجاد تنوع، خواه با هدف گسترش اطلاعات و آموزش خویشتن (بدون توجه به اهداف مادی) و یا برای مشارکت اجتماعی آزاد، بعد از آنکه از الزامات حرفهای، خانوادگی و اجتماعی فارغ شد (جلالی فراهانی،۸:۱۳۸۹).
دومازدیه باتوجه به گوناگونی معنای فراغت و فعالیتهای فراغتی سه کارکرد برای اوقات فراغت برشمرده است:
الف) اولین هدف و کارکرد اوقات فراغت، ‘استراحت’ که نقش آن رفع خستگی، جبران فشارهای روحی و جسمی ناشی از هیجانهای مداوم کار و انجام وظایف گوناگون است.
ب) ‘تفریح’ که نقش آن رهانیدن انسان از کسالت ناشی از یکنواختی انجام وظایف در محل کار و خانه است.
ج) ‘رشد شخصیت’ که از طریق افزایش معلومات و اطلاعات و افزایش مشارکت اجتماعی افراد حاصل میشود. بنابراین، فراغت فرصت پرورش استعدادهای بدنی و ذهنی را برای فرد فراهم میکند (ترکاشوند،۱۰۶:۱۳۸۶).
دومازیه تحقیقات مفصلی دربارهی اوقات فراغت انجام داده است؛ اما آنچه در نظریهاش اهمیت ویژهای دارد، طبقه بندیای است که از انواع مختلف فراغت ارائه داده است:
فراغتهای جسمانی: نظیر ورزشهای مختلف، قدم زنی، پرسه زنی، استراحت، دراز کشیدن، مسافرت و تعطیلات
فراغتهای هنری: مانند بازدید از مناظر طبیعی، موزهها و بناهای یادبود، شرکت در جشنهای
مختلف، رفتن به سینما، تئاتر و کنسرت، نقاشی و نواختن موسیقی
فراغتهای عملی: انجام دادن کارهای دستی (سفال سازی، باغبانی، سوزن دوزی و…) این فراغت درمیان افراد کم درآمد بیشتر رایج است؛ همچنین ازآنجاکه این نوع فراغت جنبهی کاربردی دارد، در عین اینکه به عنوان فراغت امری دلپذیر است، به نحوی به اقتصاد خانواده هم کمک میکند.
عکس مرتبط با اقتصاد
فراغتهای فکری: این نوع فراغت در مطالعه نمایان میشود و میتواند شامل مطالعهی روزنامه، مجله، کتاب و… باشد. گوش دادن به رادیو و تلویزیون نیز در این طبقه قرار دارد.
فراغتهای اجتماعی: این نوع فراغت در پوشش انواع تفریحها، دید و بازدیدها، گروه های دوستانه،
دوره های مختلف خانوادگی و… ظاهر میشود (تیبا،۸۸:۱۳۸۸).
۲-۵-۳ ماکس کاپلان[۲۹]:
او در کتاب فراغت در آمریکا در مفهوم فراغت برحسب زمینههای ذهن گرایانهی خود تجدید نظر میکند و در فراغت ابعاد متعددی میبیند. برای او فراغت نوعی فعالیت فرهنگی است و سرشتی از نوعی بازی دارد. کاپلان تصریح میکند که رضایت از پرداختن به فعالیتهای تفریحی تنها زمانی ایجاد میشود که فرد از قدرت انتخاب برخوردار باشد . او با تحلیل خود که در آن توجه خاصی به رضایت درونی فرد در کنار قدرت انتخاب و آزادی او شده، به جامعه شناسی اوقات فراغت جهت تازهای بخشید؛ جامعهشناسیای که در آن نوعی ارضای ذهنی اهمیت داشت (کوهستانی،۵۷:۱۳۷۸).
کاپلان فکر میکرد که فراغت باید از دو زاویه مورد بررسی قرار گیرد: جنبهی فردی که میتواند رضایت درونی را شامل شود و جنبهی اجتماعی، که مبتنی بر ارزشی است که جامعه برای آن قائل است (کرباسى و وکیلیان،۱۱۹:۱۳۸۹).
به بیان دیگر فعالیت تفریحی که بنابه میل فرد انتخاب شود سبب رضایتمندی او گشته، کارکردهای خاص خود را چون تأمین استراحت، کاهش کسالت و رشد شخصیت، تقویت مهارت های حسی، حرکتی و شناختی، امکان رشد و شکوفایی خلاقیتها که به اصلاح رفتار، تعالی شخصیت و رشد و توسعه فرهنگی منجر میشود را نمایان خواهد کرد. از این روست که باید به کسب لذت،
فرح بخشی و رضایتمندی فرد از گذران اوقات فراغت به آن شکل که مورد علاقه و دلخواه اوست، توجه بسیار کرد. این رضایتمندی علاوه بر آنکه سبب ایجاد پتانسیل مثبت گشته، زمینه ساز دفع نا آرامیهای روحی روانی بوده، آرامشی را برای فرد به ارمغان میآورد که او ر ا برای پنجه درافکندن با زندگی سخت و پرداختن به فعالیتهای روزانه مهیا میسازد. او اوقات فراغت را این گونه تعریف میکند. ‘اوقات فراغت رشته فعالیتها، تجربه هایی است که تا اندازهای خود شخص تصمیم به انجام یا کسب آن ها گرفته و در محدودهی وقت آزاد شخص قرار میگیرد و شرکت کنندگان در این امور آن را اوقات فراغت تلقی میکنند. از دیدگاه روانی، هم پیش و هم پس از انجام، خاطرهی آن لذت بخش است. به طور بالقوه تمام محدودهی شوق و علاقه را دربرمیگیرد. حاوی موازین و محدودیت های ویژهای است و اینکه موقعیت هایی برای تفریح، اعتلای شخص و خدمت به دیگران فراهم میآورد’ (هیوود:۱۷:۱۳۸۰).
۲-۵-۴ مارتی، اچ نومیر[۳۰]:
از صاحبنظران برجسته اوقات فراغت، عوامل فردی فراغت را شامل سائقههای اجتماعی، حالات عاطفی، ایستار و عادات میداند و معتقد است علایق و تمایلات اولیه انسان غیر از گرسنگی و تشنگی پنج مورد را شامل میشود: اشتیاق به کسب تجارب جدید، اشتیاق به ایمنی، اشتیاق به کسب پاسخ دیگران، اشتیاق به شناخته شدن و اشتیاق به یاری دیگران. برخی از اینها در اشکال مختلف قابل مشاهده است. اشتیاق به کسب تجارب جدید مثل سفر به جاهای جدید، کارهای ذوقی، هیجان نوجویی و ابتکار، دیدن فیلمهایی مهیج و… پاسخی به آن ها است. البته تمام اشتیاقها از طریق فعالیتهای فراغتی پاسخ داده نمیشوند ولی مردم به انجام فعالیتهایی دست میزنند که بدان اشتیاق دارند. به هرحال بین تفریحات و اشتیاقهای فرد رابطه وجود دارد. مثلاً پسران بیشتر تمایل به فوتبال، هوا کردن بادبادک و…دارند و دختران بیشتر به عروسک بازی، خانه سازی و…تمایل دارند. وقتی عادت شکل میگیرد تقاضا برای آن فعالیتها بیشتر میشود (موموندی،۴١۳:۱۳۸۰).
به نظر نومیر، تفریح میتواند فرد را به سوی عمل برانگیزد و یا وسیله تجدید قوا باشد. اثرات آن به نوع شرایط و ایستار فرد وابسته است. اگر تفریح فاقد مشارکت فرد به صورت فعال یا غیرفعال باشد تفریح خوانده نمیشود از دید او تفریح منحصر به تعداد خاصی فعالیت نیست. انواع ورزشها، بازیها، مسابقات، مهمانیها، موسیقی، هنر، کتابهای لذت بخش و کارهای ذوقی را دربرمیگیرد. اما اتلاف وقت و بیهودگی نیست. البته تفریحاتی که به منظور سرگرمی و خشنود کردن تماشاگران ساخته میشوند جنبه بیرونی دارند؛ آن ها موقت هستند و میخواهند بر احساسات تماشاگران اثر بگذارند در سرگرمی ایجاد لذت بیشتر مطرح است. هرچند تماشاگران تمایل به مشارکت دارند ولی غالباً غیرفعال هستند. به نظر نومیر اگر سرگرمی به تجدیدقوا یا مشارکت فرد در حد معینی منجر نشود نمیتوان آن را بخشی از فعالیتهای فراغتی یا تفریحی محسوب کرد.
از نظر نومیر تفریح فعالیتی نسبتاً آزاد و اختیاری است. هدفی جز خود ندارد و غیرکسب لذت و ایجاد رضایت، هدف دیگری مورد نظر نیست. او به تفاوت کار و تفریح تأکید میکند، ولی معتقد است که اگر فرایند آموزش با علایق و مشارکت فعالانه فرد توأم شود به یک فعالیت نشاط آور منجر میشود. نومیر نکتهای را متذکر میشود: ‘اگر آنچه بازی یا تفریح خوانده شد امری اجباری شود و یا اگر رقابت در این گونه فعالیتها تشدید شود به طوری که میل به پیروزی بر سایر جنبههای بازی پیشیگیرد، آن فعالیت به کار تبدیل میشود. رقابت باید به حدی باشد که علایق فرد را بر انگیزاند، انتظار برد و کسب توفیق میتواند میل به فعالیتهای تفریحی را افزایش دهد، اما اگر از حدی بگذرد ممکن است آن را به کار تبدیل کند.
نومیر فراغت را به صورت یک فعالیت گروهی نگاه میکند که علاوه بر بقاء انسان زمینه را برای رشد شخصیت انسان فراهم میسازد، او در زمینه اثرات فعالیتهای گروهی مینویسد: ورزش و بازیها یکسری خصوصیات فردی را رشد میدهد مانند جرئت، خلاقیت، تصمیم گیری سریع، مقاومت، پرخاشگری، و غیرت؛ یکسری خصوصیات اجتماعی را هم پرورش میدهد، نظیر دوستی، مهربانی، عدالت، ادب، اجتماعی بودن .وی همچنین به ارتباط فراغت و فرهنگ اعتقاد دارد و معتقد است که با دگرگونی جامعه و فرهنگ در طول تاریخ فراغت هم دچار تحول شده است. این تغییر از عادات قومی در گذشته به صورت نهاد در سالهای اخیر به گونهای است که امروز فراغت به صورت بخشی از ارزشهای مورد قبول و دارای اهمیت جامعه در آمده است. اوقات فراغت در چارچوب نهادهای فرهنگی در جامعه با یکسری محدودیتها و ضوابط همراه شده است.
بنابراین میتوان گفت بازی و اشکال مختلف آن به صورت بخشی از خصایص فرهنگی درآمدهاند و با شعارها، نمادها و علائم مختلف به عنوان نشانههای فرهنگی پیوند خوردهاند (همان،۴۳-۴۲).
او معتقد است درآمد با فراغت رابطه تنگاتنگی دارد. اگردرآمد صرفاً به اندازهای باشد که
کفاف زندگی بخور و نمیر را بکند، وجوه کمی برای صرف در امور رفاهی و فراغت باقی میماند (برازنده، ۵۳:۱۳۷۷).
۲-۵-۵ استنلی پارکر[۳۱]:
کار استنلی پارکر معروفترین نظریه در زمینه اوقات فراغت است (پارکر،۱۹۷۱). پارکر مدعی است که نفس ماهیت فراغت به عنوان یک بر ساخته اجتماعی، فقط در ارتباط با کار قابل درک است. بدون کار، فراغتی وجود ندارد و فعالیتهای کاری جامعه صنعتی است که موجب توسعه فعالیتهای فراغتی
میگردد. البته هر تلاشی برای درک پیدایش مفهوم مدرن فراغت مستلزم بررسی پیدایش آن در طول فرایندهای صنعتی شدن است. طبق نظریه پارکر، کار را تا آن اندازه میتوان به فراغت تبدیل کرد که علاوه بر آنکه ادامه و استمرار کار محسوب شود، بتواند نگرش فرد را نسبت به کار اصلاح کند. اگر نارضایتی در کار احساس شود، فراغت جنبه ترمیمی پیدا میکند (توسلی،۱۲۷:۱۳۸۵-۱۲۶).
کار اصلی پارکر، سنخ شناسی او از فعالیتهای کار و فراغت است به نحوی که سه نوع رابطه میان کار و فراغت مطرح میکند: امتداد[۳۲] ، تقابل[۳۳] و خنثی بودن[۳۴].
در الگوی امتداد، کار و فراغت تقریباً غیرقابل تمیزند. کار، بخش مرکزی زندگی است. بدین معنا که کارگرانی که از شغل خود لذت میبرند دامنهی آن را به زندگی خانوادگی و اجتماعی خود نیز گسترش میدهند. به نحوی که کار برای آن ها به بخش عزیزی از زندگی تبدیل میشود. از نظر پارکر چنین الگویی بین کسانی دیده میشود که موقعیت شغلی آن ها مستلزم بالاترین سطوح تحصیلی و آموزش حرفه ای است. پارکر این نوع رابطه را رابطه حرفهای واقعی میداند.
در الگوی تقابل، فعالیتهای فراغتی در تضاد شدید با فعالیتهای کاری قرار میگیرد. این دو فعالیت کاملاً متمایزند و کار کردن اساساً برای تأمین فرصتی برای فراغت است. بنابراین کار اهمیت ثانوی و ناچیزی دارد و سرمایه گذاری اصلی روی فعالیتهای فراغت صورت میپذیرد. به نظر پارکر این الگو در میان کسانی دیده میشود که در مشاغل غیرماهرانه و یدی، مثل کارگران خط تولید کارخانهها، کار میکنند.
در الگوی خنثی بودن، فعالیتهای فراغتی آن ها کاملاً از فعالیتهای کاریشان مستقل است. هیچ الگوی روشنی میان کار و فراغت به چشم نمیخورد. معمولاً این الگو را دیگران محرومیت از فراغت میشمرند. وی همچنین مطرح میکند که چرخه عمر (سن) به نحو روز افزونی تعیین کننده چگونگی گذران اوقات فراغت است و مراحل زندگی را از هم متمایز میسازد.
به نظر پارکر در الگوی امتداد، فراغت بخشی از فعالیتهای کاری است. در الگوی تقابل اگرچه فراغت و کار در تضاد با یکدیگرند اما فراغت باز هم اساساً برمبنای همان فعالیتهای کاری تبیین میشود یا معنا و ساختار مییابد حال آنکه در الگوی سوم، فعالیتهای فراغتی بریده و مستقل از کار فهمیده میشوند (پارکر،۱۰۰:۱۹۷۱-۹۹).
۲-۵-۶ هایدی روزن باوم[۳۵]:
روزن باوم عنوان میکند که کار و فعالیت شغلی معین، مثل موقعیت شاغل در روند تولید، تأثیری
همهجانبه بر خانواده، ساخت آن و عادات زندگی دارد. شغل، نحوهی اشتغال، میزان ساعات کار و میزان درآمد اعم از کار فکری یا کار یدی روند شغلی روزانه یکی از والدین یا هر دو، سطح زندگی که خود ناشی از میزان درآمد است و تأثیر رؤسا و همکاران بر فرد شاغل باعث تفاوت روند زندگی و جو حاکم اجتماعی و فرهنگی در یک خانواده کارگر، دهقان، کارفرما و کارمند با یکدیگر است (روزن باوم،۱۲۶:۱۳۶۷).
روزن باوم محیط زندگی اجتماعی را عامل مؤثر در نوع فراغت و چگونگی آن میداند و هر طبقه را دارای فراغتهای خاص خود تلقی میکند. مثلاً افراد طبقهی متوسط (کارفرمایان جزء کارمندان خصوصی و دولتی) در زمان فراغت بیشتر با همکاران خود هستند و کارگران (متخصص ماهر و نیمه ماهر) با خانواده و خویشان خود، وی همچنین میزان ساعات کار و میزان درآمد را عامل مؤثر در نوع فراغت فرد میداند. مثلاً ذکر می کند: درآمد رابطهی مستقیم با نوع فراغت دارد و نشان میدهد که افراد دارای ساعات کاری بالا نمیتوانند افرادی خلاق، فعال و پراحساس باشند و در مورد میزان درآمد میگوید: درآمد رابطه مستقیم با نوع فراغت دارد، درآمد بالا برابر است با مسافرت بیشتر، امکان استفاده از وسایل رفاهی، آموزشی و در کل فراغت بهتر و مفیدتر
۲-۵-۷ نوربرت الیاس
برای پرداختن به جامعه شناسی اوقات فراغت از دیدگاه الیاس، بهتر است نخست به فرایند متمدن شدن که از مقولات بنیادی مورد بحث الیاس و نام مهمترین کتاب او نیز هست، بپردازیم. الیاس در بررسی فرایند متمدن شدن به تحول ساخت شخصیتی افراد و همچنین ملاک های اجتماعی که از قرون وسطی به بعد در جوامع غربی ایجاد شدهاند توجه داشت ‘تغییرات در آداب به معنای آداب معاشرت و آداب گفتار و کردار، نشان میدهد که متمدنتر شدن جامعه، کنترل بیشتری نیزبر تجلی احساسات و عواطف اعمال شده است’ .هرچه جامعه به سبز فایل نزدیکتر شده انسان غربی، بیشتر غرایز خود را انکار کرده و عواطف خود را پنهان ساخته است. تشکیل دولت فعلی غربی ناشی از همین جریان است (الیاس،۸۷:۱۹۳۹).
از نظر الیاس و دانینگ، اولا،ً ورزش به معنای رسیدن به نوعی آزادی یا لحظات آزاد نیست بلکه تابع تعادل تواناییها است که در جامعه وجود دارد. ثانیاً، این تصور که گویا ورزش نوعی خود انگیختگی است، بیهوده است زیرا معنای آن، نوعی تضییع است که بر فرد اعمال میشود. ثالثاً، ورزش جدید به طور فزایندهای به نوعی تقلید، مبدل شده است (عمدتاً تقلید از جنگ). به طور مثال، فوتبال تقلیدی است از جنگ دو لشکر و یا شطرنج ممکن است نبرد میان دو شوالیه را تداعی کند و هم چنین مشت زنی از طرف دیگر، بوجود آمدن اتحادیه های جهانی ورزش در زمینههای متفاوت، تورهای مختلف و مانند آن ها، نشانهای از این جهانی شدن است. برداشت و تحلیل الیاس از اوقات فراغت به ما یادآوری
میکند که روند فعلی اوقات فراغت را با نظری انتقادآمیز بنگریم. به عبارت دیگر، آن ها مبین نوعی تنشِ سرکوب شدهاند که به این شکل بروز پیدا میکنند. مانند تخریب مراکز ورزشی یا وسایل نقلیه عمومی به وسیله طرفداران تیم های رقیب، گلاویز شدن آن ها با یکدیگر و مانند آن ها که نشان دهنده همین تمایلات فرو خورده است (همان،۱۲۲).
۲-۵-۸ کریس روجک[۳۶]:
او به عنوان یکی از پیشگامان نظریه جدید فراغت، در مقاله زمان و فراغت به دو مؤلفهی اصلی الگوهای فراغت در یک روند تاریخی اشاره میکند: زمان و فضای فراغت. در نظر او، این دو مؤلفه از ویژگیهای قطعی و ثابت جامعه نیستند. او با نقل قول یئو[۳۷] معتقد است؛ ‘زندگی قرن نوزدهم و بیستم سرشار از تلاش برای تفکیک اجرا از تماشا، فضای خیابان از فضای بازی، آموزش و رفاه از تفریح، سیاست از مابقی زندگی، ارزشها به خوبی نشان میدهند که زمان فراغت و مکان فراغت همواره توسط اعمال و کنشهای مردم در حال ساخته شدن و بازسازی است’. به علاوه، این اعمال معمولاً شامل درگیری هایی بنیادی بر سر معانی و مورد استفاده از زمان و مکان فراغت میشوند. با بیان این مطلب، او میخواهد توجه برنامه ریزان، نظریه پردازان و سیاست گذران را به این نکته جلب کند که فعالیت فراغتی و تفریحی، فعالیتی سرشار از ارزش و معناست. درگیریها و تنشهایی که مناسبات واقعی فراغت مردم به همراه دارد، معمولاً درمیان شعارهای جذاب و فریبنده
برنامهریزان فراغت و مدیرانی که سخن از ‘جامعه فراغتی’ و سیاست ‘تفریح برای همه’ میگویند، گم میشود. برخلاف این، او میخواهد تأکید کند که مسئلهی زمان و فضای فراغت و شرایط آن با فرایندی سیاسی در ارتباط است. آنچه درباره علم و فناوری گفته میشود در حقیقت تأثیر فزایندهای بر فراغت نیز گذاشته است. لیبرالها در گذشته این استنباط را از رشد علم و فناوری داشتند که این فناوریها ما را روز به روز به طرف جامعهای فراغتیتر حرکت میدهد که مسائل علم و فناوری را حل میکند، اما اینک ما با جامعهای روبروییم که مایه دلواپسی ما درباره بیم و ریسکهایی است که ما به اشکال مختلف و به ویژه به شکلهای فراغتی آن ها را میبینیم و این دلواپسی به شکلهای مختلف در فراغت خود را به ما نشان میدهند و گاهی در مسیر انحرافی قرار میگیرند، مانند: استفاده تفریحی و سرگرم کننده از داروهای مخدر، پیاده کردن غیرقانونی موسیقی، فیلم و نرم افزارهای مختلف از اینترنت و… مطالعات سنتی به ما میگفتند کسانی که حقوق بگیر هستند به دلیل تقابل ماهیت کار و فراغت حق استفاده از فراغت را دارند، اما اکنون به این امور با نگرانی میپردازند. به این علت که کارهای دستمزدی موقتی شدند و خود این مسئله بر سلامتی، چه در دوره کار و چه در دوره بازنشستگی و سلامتی افراد جامعه، به طور کلی تأثیر گذاشته است. همچنین گفته میشود فراغت مربوط به بزرگسالان است، نه ضرورتاً نوجوانان و جوانان، چون در مقابل کار دستمزدی است، اما با مبهم شدن فاصله نسلها در فراغت به واسطه همین تغییرات در علم و فناوری، تمایز الگوی فراغت در گروه های سنی تا حد زیادی برهم خورده است. جوانان فراغت را به گونه گذشته دنبال نمیکنند، همان طور که نمیتوان برای سالمندان الگوی فراغتی ثابتی ارائه کرد. مثلاً تمامی گروه سنی تقریباً ممکن است به یک اندازه از فراغتهای ناشی از رشد فناوری اینترنت یا تکنولوژیهای کامپیوتری و… استفاده کنند. همچنین اشکال فراغتی جدید هزینههایی بر دوش محیط زیست میگذارد. به زعم روجک این تغییرات آن چنان مؤثر بوده که مورد توجه سیاستگذاران مسائل فراغتی قرار گرفته است (روجک،۲۲۲:۱۹۹۰؛ به نقل از شاطریان و همکاران،۱۴۹:۱۳۹۱). در نتیجه، یکی از امور مهم در برنامهریزی رفاهی، پرداختن به برنامهریزی فراغت است. براساس این نظر نابرابری را تنها نباید در سلامت، توزیع درآمد، آموزش و اشتغال دید، بلکه توزیع نابرابر فراغت یا در معرض خط قرار گرفتن افراد در انواع و اشکال فراغت از طرق مختلف منجمله سبک زندگی تأثیر میگذارد. به تعبیر روجک در عین حال با کالایی شدن[۳۸] جامعه، بیشتر فعالیتهای فراغتی ما محصول دستکاری جهان سرمایهداری است، یعنی آگهی و طراحی کالا توسط سرمایه داری کاری کرده است که ما نتوانیم بین مصرف و فراغت تمایز قائل شویم. البته این مسئلهی مناقشه انگیز است، اما ما در این دوران در مقایسه به گذشته آگاهی بیشتری از خطر های فراغتی داریم[۳۹]. او با بهره گرفتن از نظریه نوربرت الیاس و نظریه برخورد تمدنهای ساموئل هانتینگتون[۴۰]، مدعی میشود که هم فرهنگ و هم تمدن زمینهی فراغت مطلوب را فراهم میکند. اگرچه در فرایند جهانی شدن در دهه های اخیر نقش تمدن غرب در گسترش فناوریهای جدید که موجب گسترش و تنوع فراغت و اشکال آن شده است، بیشتر بوده است، باوجود این عناصر فناوری جدید نتوانستهاند تمدن مشترکی ایجاد کنند. او از نظریه پردازانی است که برخلاف نظریهپردازان اجتماعی که به مسئله سرمایهداری و کار یا نیروی کار در نظریههای مدرن اهمیت میدهند به مسئلهی ماهیت اوقات فراغت هم پرداخته است (همان).
عکس مرتبط با محیط زیست
۲-۵-۹ پییر بوردیو[۴۱]
برای ورود به اندیشهی بوردیو در باب اوقات فراغت، آشنایی با بعضی از مفاهیمی چون میدان، تمایز، قریحه و… فهم آراء وی را آسان میگرداند.
سلیقههای افراد در مصرف فرهنگی در کنار فعالیتهای فراغت و الگوهای مصرف، از اصلیترین
شاخصهای مورد استفاده در مطالعات سبک زندگی است (شفیعی،۱۴۴:۱۳۸۷). در هیچ جایی به اندازهی کتاب تمایز در مورد فعالیتهای گذران اوقات فراغت بحث نشده است (وین[۴۲]،۲۹:۱۹۹۸؛ به نقل از ابراهیمی و همکاران،۷۶:۱۳۹۰).
بوردیو در این کتاب نوعی جامعه شناسی سلیقه را ارائه میدهد و بر نقش زمینهها و عوامل اجتماعی در شکلگیری ذائقههای زیبایی شناختی تأکید میکند. بوردیو همچنین به سبک زندگی به عنوان ابزاری برای نشان دادن تمایز اجتماعی توجه میکند (استوری،۷۷:۱۳۸۶). وی بیان میکند که تمایزات اجتماعی میتوانند در طیف متنوعی از فعالیتهای اجتماعی مشاهده شوند که این اعمال به طور سنتی با تفریحاتی، از قبیل چگونگی گذران تعطیلات، ورزش، مطالعه، موسیقی، به سینما رفتن و دیگر اعمال انتخابی مرتبط هستند (همان). مفهوم سبک زندگی توسط بوردیو جهتگیری های نوینی پیدا کرده و در متن تغییرات فرهنگی مدرنیته و رشد فرهنگ مصرف گرایی باز تحلیل شده است. بوردیو بینش جدید خود را بر مبنای ترکیب و بازنگری نظریات مارکس و وبر صورت بندی میکند (ربانی و شیری،۲۱۳:۱۳۸۸). نظریهی مارکس در تحلیل نقش وجوه مادی تولید در شکل دادن به ساختار اجتماعی و جایگاه افراد در آن بسیار توانمند است. نظریهی وبر با روشن ساختن چگونگی تأثیر گذاشتن عوامل غیراقتصادی در جایگاه فرد در ساختار اجتماعی، به نوعی تکمیل کنندهی این نظریه است. نظریهی بوردیو به نحوی تحسین برانگیز، این هر دو را در یک نظام نظری منسجم تلفیق کرده است. تحلیل سبک زندگی در نظریهی بوردیو، در قیاس با نظریات دیگر، به لحاظ قدرت تبیینی و در نظر گرفتن عوامل مختلف و در عین حال، انعطاف پذیر نسبت به شرایط اجتماعی متفاوت دارای مزیت های متعددی است که جامعیت وعدم تقلیل گرایی از آن جملهاند (اسمیت،۳۹:۱۳۸۳).
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 09:31:00 ق.ظ ]