مدافعان نسبیت گرایی فرااخلاقی، برای دفاع از عقیده خود به دلایل متعددی از جمله، انشایی بودن جملات اخلاقی تمسک جستهاند وگاهی نیز از طریق نسبیت گرایی توصیفی در صدد اثبات مدعای خود برآمده اند که در این قسمت به مهمترین دلائل همراه با نقد و بررسی آن ها می پردازیم.
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
استدلال از راه نسبیت معرفت
قائلین نسبیت گرایی معتقدند که ، معرفت امری نسبی است و هیچ معیار قاطعی برای اثبات حقانیت یک شناخت و ترجیح آن بر معرفت دیگر وجود ندارد، معرفت اخلاقی یعنی باور اخلاقی ای که صادق و موجه باشد، و از آن جا که هیچ مبنای منطقی برای ترجیح یک راه و رسم اخلاقی نسبت به دیگری وجود ندارد لذا ما هیچ ارزش و احکام اخلاقی ثابتی نداریم.
نقد و بررسی اگرچه معرفتهای بشری در معرض خطا و عدم مطابقت با واقع قرار دارد لکن معرفتهای یقینی و مطابق با واقع در حوزههای مختلف علمی از جمله مباحث اخلاقی وجود دارد بنای معارف بشری، بر تصورات و تصدیقات بنیادین بدیهی و قطعی است و زندگی فردی و اجتماعی انسان براساس همین باورها نظم مییابد. مثلاً ارسطو محسوسات و معقولات اولیه و هر چیزی که با رعایت اصول منطقی کسب شود را حقیقت میداند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
دکارت، فطریات، عقل و معقولاتی که با رعایت اصول منطقی کسب شود را عین حقیقت میداند.
ژان لاک انگلیسی، وجدانیات و آن چه با تعقل صحیح به دست آید را عین حقیقت میداند . (طباطبائی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۱، ص ۱۶۴).
بنابراین، اینکه بگوئیم هیچ باور و اعتقادی مطلق نیست و هیچ قضیهای و گزارهای را نمیتوان قضاوت مطلق و دقیق دانست این سخن با بداهت عقل مخالف است و هیچ یک از ادیان نیز چنین چیزی را قبول ندارند.
استدلال از راه نسبیت گرایی توصیفی
اختلافات موجود در جوامع گوناگون امری یقینی و تردیدناپذیر است، و این نوع اختلافات در ارزشها و اصول اخلاقی اساسی است به گونهای که حتی با توافق در مورد خصوصیات فعل مورد نظر، اختلافها غیرقابل حل می باشند، بنابراین اختلاف در ارزش گذاری اخلاقی اختلافی بنیادین است. (ر.ک: ویلیامز، ۱۳۸۳، ص۱۶۱)
این استدلال از ابعاد مختلفی قابل بررسی است که به اهم آن ها میپدازیم:
الف : فراگیر نبودن اختلافات اخلاقی
همه جوامع در همه ارزش های اخلاقی اختلاف نظر ندارند. هرچند اصل اختلافات نظر در جوامع امری مسلم و تردیدناپذیر است لکن به این معنا نیست که هیچ وجه مشترکی ندارند مثلاً ظلم در تمامی جوامع بد و زشت شمرده می شود و عدل در همه جوامع خوب و زیبا توصیف می شود. (ر.ک: فرانکنا، ۱۳۸۳، ص ۲۲۸).
ب: بنیادی نبودن اختلافات اخلاقی
اولا در اصل صحت نسبیت گروی توصیفی بین انسان شناسان فرهنگی، روان شناسان اجتماعی … اختلاف وجود دارد، ثانیاً زمانی اثبات نسبیت گرایی اخلاقی از طریق نسبیت گرایی توصیفی صحیح است که ثابت شود احکام اخلاقی مردم ، حتی اگر کاملا تعلیم داده شوند و همگی باورهای ناظر به واقع مشترکی داشته باشند، باز هم مختلف و متعارض خواهد بود. ( فرانکنا، ۱۳۸۳، ص۲۲۹). و گرنه صرفا با اثبات وجود اختلاف در احکام اخلاقی جوامع مختلف نمی توان نسبیت گرایی اخلاقی را اثبات نمود زیرا ممکن است این اختلافات ناشی از تفاوتها و کاستیها در باورهای ناظر به واقع آنها باشد (همان) که به واسطه آموزش صحیح و درک درست از احکام و قضایای اخلاقی برطرف شود.
ج: منافات نداشتن با مطلق گرایی مورد نظر
استناد به نسبیت گرایی توصیفی به صورت قضیه جزئیه تنها برای رد ادعای مطلق گرایی کانتی کاربرد دارد که قائلند همه ارزشهای اخلاقی مطلقند و هیچ یک از ارزشها و احکام اخلاقی مقید و مشروط نیستند(ر.ک: مصباح یزدی، ۱۳۸۱، ص ۱۵۳).
د: نبود ارتباط میان وجود اختلافات اخلاقی و نسبی بودن اخلاق
وجود اختلاف در نظامهای اخلاقی، دلیل بر واقعیت نداشتن ارزشهای اخلاقی نیست هم چنان که وجود اختلافات در نظریه های یک علم مثل فیزیک به معنی آن نیست که همه نظریات درستند یا اصلا چنان روابط واقعی وجود ندارد وجود اختلاف در ارزش گزاریها نیز به هیچ وجه، دلیل بر آن نخواهد بود که همه ارزش گذاریها درستند یا ارزشهای اخلاقی واقعی وجود ندارند. (مصباحیزدی ، ۱۳۸۱، ص ۱۵۴).
بنابراین با استناد به نسبیت گرایی توصیفی نمیتوان به اثبات نسبیت گرایی اخلاقی دست یافت.
استدلال از راه انشائی دانستن احکام اخلاقی
نسبیت گرایان معتقدند که گزاره های اخلاقی و ارزشی از سنخ گزاره های انشائی و غیرواقع نما هستند، یعنی از حقایق و واقعیات ثابت و تغییر ناپذیر انتزاع نشده اند بلکه وابسته به خواست افراد و جوامع مختلفند. به عبارت دیگر، حسن و قبح و باید و نباید اخلاقی، تابع اعتبار و انشای شخص اعتبار کننده است و همه واقعیت آن ها چیزی جز این نیست .
بنابراین اصول ثابت اخلاقی وجود ندارد و به دنبال آن احکام و قضایای اخلاقی نیز دارای ثبات نیستند.(مصباح یزدی، ۱۳۸۱،ص ۱۵۵).
احکام اخلاقی بر خلاف ظاهر الزامی و انشائی شان در حقیقت از سنخ جملات خبری بوده از واقعیت های عینی و خارجی خبر می دهند.
مفاهیم واحکام اخلاقی، اعتباری بوده و ما به ازای عینی ندارند، اما دارای منشأ انتزاع حقیقی و خارجی هستند مانند علت، امکان و وجوب، .. ، به عبارت دیگر مفاهیم اخلاقی از سنخ معقولات ثانی فلسفی هستند و با چند واسطه از خارج گرفته می شوند.
تحلیل این مطلب بدین گونه است که:
جملات اخلاقی از سنخ قضایای خبری بوده و رابطه ای واقعی بین افعال و نتایج آن ها می باشند. حقایق اخلاقی اموری اند که صفت افعال و اوصاف اختیاری اند، در حالی که افعال و صفات اخلاقی در راه رسیدن به کمال حقیقی آدمیان نقش علّی دارند، این افعال اگر با کمال انسان رابطه مثبت داشته باشند واجد صفت حسن اخلاقی می شوند (خوب، درست، باید…) و در صورتی که رابطه منفی داشته باشند واجد قبح اخلاقی می شوند. (بد، خطا، نباید… ) و در صورتی که خنثی باشند بدون صفت حسن و قبح میشوند. (مصباح یزدی ،۱۳۸۱،ص۸۱).
بنابراین مفاهیم اخلاقی نیز از مشاهده و نسبتی که میان فعل و صفت اخلاقی و هدف اخلاق که کمال و سعادت است (ضرورت بالقیاس) انتزاع میگردند و این مفاهیم نیز، از قبیل معقولات ثانی فلسفیاند که منشا انتزاع دارند و به وجود منشأ انتزاع خود در خارج محقق شده و وجود عینی می یابند و در واقع حاکی از ضرورت بالقیاس میان فعل و هدف اخلاق می باشند.(ر.ک فتحعلی خانی ، ۱۳۷۷، ص ۲۷ و مصباح یزدی، ۱۳۸۱، ص ۱۵۶- ۱۵۸).
شهید مطهری نیز می فرماید حقایق اخلاقی اموری اند که با کمالات من علوی و ملکوتی انسان تناسب دارند. براین اساس فعل یا صفتی دارای ارزش اخلاقی است که تأثیر مستقیم بر کمالِ منِ متعالی آدمی داشته باشد و البته مفاهیم اخلاقی نیز از ملاحظه این رابطه و تأثیری که این امور بر کمالِ منِ علوی او دارند، انتزاع می شود. (مطهری، ۱۳۶۳، ص ۲۰۷).
۲-۱۱-۵- پیامدهای نسبیت گرایی
حاصل مطلب آن که نسبیت گرایی اخلاقی قابل پذیرش نمی باشدو از مبانی و اصول مستدل و کافی برخوردار نیست. و پذیرش نسبیت گرایی اخلاقی پیامدهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و دینی فراوانی دارد که به طور گذرا به برخی از آن ها اشاره می شود.
عکس مرتبط با اقتصاد
عدم مقبولیت اصلاح گرایان اخلاقی
پذیرش نسبیت گرایی مستلزم این است که اصلاح گرایان همواره به لحاظ اخلاقی بر خطا هستند، زیرا آن ها بر ضد گرایش به ملاک های فرهنگی دست به قیام می زنند. در حالی که ما اصلاح گرایان را افرادی نوآور و شجاع که کار آن ها صواب است در نظر می گیریم. ( لوئیس پویمن ۱۳۷۶، ص۳۳۰).
فروپاشی نظم و ساختار اجتماعی
با توجه به سلایق و امیال مختلف، هر عملی از هر فردی شایسته است زیرا هر فرد با نگاه فردیت و ذهنیت خود به آن اعمال می نگرد، نژادپرستی، نسل کشی، ظلم وتعدی بر بیچارگان برده داری،… همه به اندازه امور مقابل آن ها اخلاقی اند.
بی معنا بودن عدل و ظلم اجتماعی
براساس نسبی گرایی، عدل و ظلم و سایر مفاهیم اخلاقی، اموری ذهنی و احساسی و شخصی و یا قراردادی خواهند بود و هر کس کار خودرا عادلانه توصیف می کند. بنابراین هیتلر به اندازه گاندی متخلق به اخلاق است مادام که هر یک از آنان معتقد باشند که براساس اصول انتخابی خویش زندگی کردهاند. لذا مفاهیم خوب و بد صواب و خطای اخلاقی دیگر در میان افراد معنای ارزشی نخواهد داشت. چنانچه لوئیس پویمن یکی از فلاسفه مشهور و معاصر غرب نقل می کند: اکثر دانشجویان یکی از کلاسهای فلسفه، طرفدار نظریه ذهنیت گرایی بودند. پس از برگزاری امتحان، در حالی که اکثر دانشجویان به پرسشها خیلی خوب پاسخ داده بودند، استاد آنها همه را مردود کرد. هنگامی که دانشجویان نسبت به این بی عدالتی اعتراض کردند، استادشان پاسخ داد که وی نظریه ذهنیت گرایی را برای ارزیابی امتحان پذیرفته و به کار بسته است و در این مورد، اصل عدالت به نظر او فاقد اعتبار است.(ر.ک: لوئیس پویمن، ۱۳۷۶، ص ۳۳۰).
عدم مستدل بودن و منطقی بودن پذیرش شیوه اخلاقی خاص
نسبی گرایان نمی توانند دلیل منطقی و معقولی برای پذیرش شیوه اخلاقی خود بیاورند زیرا که اخلاق را به امیال و سلایق و قراردادها ارجاع دادهاند که در این صورت نمی توانند در مورد آن حکم منطقی یا استدلالی بیاورند.
نابودی اجتماعی و فرهنگی:
نسبی گرایی منجر به پذیرش آزادی مطلق در عرصه ارزش گذاریهای اخلاقی می شود، برای مثال جامعه ای را در نظر بگیرید که خود را جامعه برتر و نژاد برتر می پندارد و از طرفی بر این باور است که باید جوامع و نژادهای دیگر را نابود کند واین کار را جزو وظایف اخلاقی خود می داند.
براساس نسبی گرایی اخلاقی نه تنها باید به این دیدگاه و پیروان آن احترام گذاشت بلکه نباید هیچ ممانعتی در راه تحقق اراده آنان پدید آورد.(خواص، و دیگران، ۱۳۸۵، ص۱۰۲).
تعارض نسبیت گرایی و جاودانگی اسلام:
بخش اعظم تعالیم اسلام را احکام اخلاقی تشکیل می دهد، اعتقاد به تغییر پذیری و عدم ثبات آنها به معنای اعتقاد به سیال بودن متن تعلیمات دینی و انکار دائمی بودن آنهاست. اعتقاد به خاتمیت اسلام با تغییر پذیری زمانی اصولِ تعالیم اخلاقی آن، و اعتقاد به عام وجهان شمول بودن آن با تغییرپذیری افرادی اصول تعالیم اخلاقی دین منافات دارد.(جوادی، محسن، ۱۳۷۴،ص۲۳).
۲-۱۱-۶- مطلق گرایی اخلاقی
از مباحث گذشته معلوم شد که نسبیت گرایی اخلاقی، قابل پذیرش نمی باشد و مکاتب نسبیت گرا نیز از مبانی مستدل و محکمی برخوردار نیستند و دلائل نسبیت گرایان نیز نمی تواند مدعایشان را اثبات نماید.
در این قسمت به تحلیل و بررسی مطلق گرایی میپردازیم، مدعای مطلق گرایان این است که ارزش های اخلاقی _دست کم اصول احکام ارزشی_ زمان شمول و مکان شمول بوده دارای معیارهایی واقعی و دایمی است. (مصباح یزدی، ۱۳۸۱، ص ۱۵۹).
قبل از تحلیل و بررسی این مدعا، بعضی مکاتب مطلق گرا را معرفی می کنیم:
۲-۱۱-۷- مکاتب مطلق گرا
در طول تاریخ مباحث اخلاقی، مکاتب فراوانی از مطلق بودن احکام اخلاقی دفاع کرده اند که به برخی از مکاتب به صورت گذرا اشاره می شود.
سعادت گرایی
یکی از مکاتب اخلاقی، مکتب سعادت و کمال است؛ که مطلوب نهایی انسان را نیل به سعادت و کمال می داند. سقراط ، افلاطون و ارسطو به این مکتب منسوبند.
به عقیده سقراط(۴۷۰- ۳۹۹ق.م) فضایل اخلاقی، که شرط لازم و کافی برای دست یابی به سعادت هستند اموری ثابت و غیرقابل تغییرند. از آن جا که انسانها دارای طبیعت وسرشت واحدند لازمه این طبیعت پایدار وجود نیازها وانگیزههای ثابت می باشد بنابراین فضایل اخلاقی همیشه ثابت و تغییر ناپذیرند.
افلاطون (۴۳۰- ۳۴۷ ق.م) نیز اخلاق را امری ثابت و تغییرناپذیر میداند و معتقد است؛ که شرایط مکانی و زمانی تأثیر در ارزش اخلاقی ندارد.
ارسطو(۳۸۴- ۳۲۲ ق.م) نیز مبنای سعادت گرایی سقراط و افلاطون را می پذیرد،و راه دستیابی به فضیلت و در نتیجه سعادت را «اعتدال» میداند و ظاهر کلماتش این است که این اعتدال را برای همیشه و همه جوامع ملاک خیر می داند. (ر.ک: راسل، ۱۳۷۳، ص ۱۵۰).
لذت گرایی اپیکوری (۳۴۲-۲۷۱ ق.م).