پرستی:«زورپرستی»، «وطن پرستی»، «قدرت پرستی»و…
پذیری:«سلطه پذیری»، «ظلم پذیری»، «عبرت پذیری»و…
خواهی:«زیاده خواهی»، «نوخواهی»، «صلح خواهی» و..
سازی:«باتری سازی»، «مبل سازی»، «قالبسازی»و…
داری:«شهرداری»، «هتل داری»، «کتابداری»و…
شناسی:«روان شناسی»، «ایران شناسی»، «قوم شناسی»، «رق شناسی»و…
طلبی:« نوطلبی»، «قدرت طلبی»، «رفاه طلبی»و..
فروشی:«خواربارفروشی»، «آهن فروشی»، «کتاب فروشی»و..
گرایی:«سنت گرایی»، «نوگرایی»، «غرب گرایی» و…
در مورد «صفتهای مرکب فاعلی مرخم» چند نکته قابل توجه وجود دارد که در این جا ذکر می شود.
۱) گاهی بدون داشتن صفت مرکب فاعلی مرخم نیز می توان اسم مصدر ساخت، مانند: «اتوشویی»، «خشکشویی»، «خودکشی»، «خودزنی»، «اسبدوانی». این کلمات بدون وجود«اتوشو»، «خشکشو»، «خودکش»، «خودزن»و «اسبدوان» ساخته شده اند.
۲) صفتهای فاعلی مرخمی که در این ترکیبها به کار می رود گاهی معنایی دارد که با معنای متداول فعلی که از آن مشتق شده تفاوت دارد. برای مثال به دو واژه «پولدار» و«شهردار» دقت کنید. «دار» در «پولدار» همان معنای متداول «داشتن» را دارد، اما «دار» در« شهردار» احتمالاً به معنای «نگهداری کردن و پاییدن» است که در متون کهن به کار رفته است:
«تو را دادم این پادشاهی بدار به هر جای خیره مکن کارزار»
«…. و خدا دین مرا تا روز رستخیز بدارد»(لغتنامه دهخدا، مدخل«داشتن»).
از پیوند صفت فاعلی مرخم با پسوند«-ی» در چند مورد صورتهایی حاصل آمده است که در آنها صفت فاعلی از محتوای معنایی خود کاملاً تهی شده و در واقع به نوعی پسوند تبدیل شده است، مانند:«-بندی» و«-بازی». برای مثال در واژه های «جدول بندی» و «بسته بندی» و«جمله بندی»، «بندی» به معنی «به شکل… در آوردن» است و ربطی به معنای «بستن» (که از آن مشتق شده است) ندارد(علی اشرف صادقی، ۱۷۰ ب ص۹). همین طور است وضع«-بازی» در کلماتی مانند«دیوانه بازی» و «لوس بازی». چنانکه مشخص است معنای«-بازی» در این کلمات با معنای آن در« توپ بازی» فرق دارد. « بازی» در «توپ بازی» همان معنای معمول خود را دارد، ولی در «دیوانه بازی» یا«لات بازی» به معنی «تقلید و ادا در آوردن» است(علی اشرف صادقی، ۱۷۰ ب، ص۱۱).
چنانکه پیش از این هم اشاره شد، پسوند«-ی» به صفتهای مرکب فاعلی مرخم می پیوندد و معانی متفاوتی به آنها می دهد. در اینجا با تفصیل بیشتری به نقشهای متفاوت این پسوند پرداخته می شود.
پسوند«-ی» معانی متعددی دارد که در این ترکیبها حداکثر ممکن است سه معنی آن تظاهر یابد:
۱) اسم مصدر یا اسم عمل: به عنوان مثال : « روان شناسی» و« نوخواهی» و «سنت گرایی».
۲) اسم مکان: این پسوند در بسیاری موارد به دنبال اسم مشاغل می اید و بردکانی دلالت می کند که آن شغل در آن انجام می شود، مانند«قصابی»، «قنادی»، « کفاشی»، «نانوایی»، «بقالی». این پسوند گاهی به صفت صفت مرکب فاعلی مرخم نیز می پیوندد و همین معنا را می رساند: «باتری سازی»، «امانت فروشی»، «مرغداری»، «دامپروری»، «اتوشویی»، «مبل سازی»«المنت سازی»، «شیرینی فروشی» و بسیاری لغات دیگر( علی اشرف صادقی، ۱۷۱ ب، ص۹).
) گاهی از پیوند صفت مرکب فاعلی مرخم با پسوند«-ی» کلمه ای ساخته می شود که « بر وسیله ای دلالت می کند که عمل بیان شده توسط اسم عمل با آنها انجام می گیرد» (صادقی، ۱۷۱ج، ص۲۰)، مانند:« سوپ خوری»، «آجیل خوری»، « قهوه خوری»، «آش خوری»، «دستشویی». این کلمات را می توان اسم ظرف نامید.
گفته شد که اسم مصدرهایی مانند «چوب بری» و «طلا سازی» با افزوده شدن پسوند«-ی» به صفت مرکب فاعلی مرخم ساخته می شوند. یعنی به صورت زیر:
چوب بر+-ی چوب بری
طلا ساز+-ی طلاسازی
حروفچین+-ی حروفچینی
ولی ممکن است این پرسش پیش آید که واژه هایی مانند«اتوشویی» و«خودکشی»، که صورت «اتوشو» و«خودکش» را ندارند، چگونه ساخته شده اند؟ برای پاسخ به این سوال باید توجه داشت که اسم مصدرهای حاصل از صفتهای مرکب فاعلی مرخم از نظر رابطه ای که میان اجزایشان برقرار است بر دو نوع اند: گروه اول« ترکیبهایی است که جزء اول آنها قید کیفیت جزء دوم است: «پرنویسی»، «کم نویسی»، « ساده نویسی»، « دشوار نویسی»، «پیاده روی»، «خشکشویی»، «اتوشویی»، «پرگویی» ( علی اشرف صادقی، ۱۳۷۰ب، ص۸).
اگر پسوند«-ی» از این واژه ها برداشته شود، آنچه می ماند صفت است:« پرنویس»، «کم نویس»، «ساده نویس»، «دشوار نویس»، «پرگو». این واژه ها صفت مرکب فاعلی مرخم اند و تعدادشان در فارسی بسیار است:«مشکل پسند»، «سهل گیر»، «تاریک اندیش»، «نواندیش»، «زودرنج»، «دیرپز»، «نوگرا»، «نوخواه» و نظایر اینها.
چنانکه می دانید در فارسی پسوند«-ی» به صفت می پیوندد و اسم می سازد:
درست درستی دانا دانایی پرگو پرگویی
خوب خوبی توانا توانایی ساده نویس ساده نویسی
نیک نیکی نابود نابودی نو خواه نوخواهی
البته به این اسم ها بر حسب معنایی که افاده می کنند می توان نامهای متفاوتی داد. مثلاً دکتر معین واژه ای مثل«نیکی» را حاصل مصدر نامیده(۱۳۴۱، ص۱۲-۱۱)؛ و«نابودی» را اسم مصدر نامیده(همان، ص ۸۰-۷۷). و دکتر علی اشرف صادقی واژه هایی مانند «پرگویی» و«ساده نویسی» را اسم عمل نیامده(۱۳۷۰ب، ص۹-۷). اما همه این واژه ها در هر حال اسم اند و از رهگذر فرایند زیر حاصل آمده اند:
صفت+-ی اسم
همان طور که بی تردید «درستی» از «درست» گرفته شده «پرگویی» هم از «پرگو» گرفته شده است.
گروه دوم ترکیبهایی است که یا «جزء اول” آنها مفعول بی واسطه جزء دوم است:
«سواد آموزی»، «تصمیم گیری»، «اسبدوانی»، «ردیابی» و… » ( علی اشرف صادقی، ۱۳۷۰ب، ص۸)؛ یا جزء اول مفعول با واسطه جزء دوم است، مانند :«سنت گرایی»، «خداترسی»، «ظلم ستیزی»، « مردم گریزی». اگر پسوند«-ی» را از این واژه های مرکب حذف شود آنچه باقی می ماند واژه ای است مانند«تصمیم گیر» و« سواد آموز» و« خداترس» که صفت مرکب فاعلی مرخم نامیده می شوند. نکته مهم این است که از بخش اعظم این اسم ها می توان پسوند«-ی» را حذف کرد و به واژه ای خوش ساخت و متداول رسید، چنانکه در مثالهای زیر مشخص است :
پیکر تراشی: پیکر تراش شیرینی پزی: شیرینی پز سبزی فروشی: سبزی فروش
زیلوبافی: زیلوباف پوتین دوزی: پوتین دوز طالع بینی: طالع بین
آهنگسازی: آهنگساز هواشناسی: هواشناس کوهپیمایی: کوهپیما
رختشویی: رختشو سیم کشی: سیم کش صخره نوردی« صخره نورد
تعداد این واژه ها بر اسا س یک قاعده کلی ساخته می شوند: «پسوند«-ی» به صفتی که معمولاً به شغل اشاره دارد افزوده می شود و اسم می سازد. این فرایند در حقیقت همان فرایند کلی ای است که صفت را به اسم تبدیل می کند، که البته بسته به نوع صفت پایه نوع اسم متفاوت خواهد بود:
خوب خوبی پرگو پرگویی دانا دانایی
فضل فروش فضل فروشی نابود نابودی آهن فروش آهن فروشی
همان گونه که مشخص است ساخته شدن اسم از صفت مرکب فاعلی مرخم فرایندی بسیار زایاست و خودش جزئی از یک فرایند کلی تر است که از صفت اسم معنی می سازد. بنابراین وجود واژه هایی مانند«خودکشی»و «خشکشویی»، که صورت «خودکش»و«خشکشو» را ندارند، نمی تواند وجود فرایند فراگیری مانند فرایند بالا را در معرض تردید قرار دهد و این صورتها در حقیقت استثناهای قاعده ای فراگیرند.
در اینجا این سوال مطرح می شود که چرا شماری از اسم مصدرها(مانند«خودکشی» و«خودزنی») صورت فاعلی ندارند؟ به بیان دیگر، چرا«خودکش» و«خودزن» ساخته نشده است؟ ساخته نشدن هر یک از این کلمات ممکن است دلیل یا دلایل متفاوتی داشته باشد. مثلاً ساخته نشدن«خودکش» شاید به دلایل معنایی باشد. چنانکه می دانید صفتهای مرکب فاعلی مرخم عموماً بر کیفیتی پایدار دلالت می کنند. مثلاً وقتی گفته می شود «فلانی قدرت طلب است» قدرت طلبی او کیفیتی پایدار است نه گذرا. ایا کسی می تواند به طور مداوم کشنده خود باشد؟ مسلماً نه.
اسم + صفت حالت
از پیوستن ستاک حال فعل به پسوند «-ان» صفتی حاصل می اید که برخی دستوریان سنتی به آن «صفت حالیه» می گویند، مانند: «گریان»، «لزران»، «هراسان»، «گریزان». هر گاه یک اسم قبل از این صفتها قرار گیرد، نوعی قید حالت مرکب یا صفت مرکب می سازد، مانند:«چشمْ گریان»، «دلْ هراسان»، «پایْ لرزان».
برخی از صفتهای حالت فقط در ترکیب به کار می روند، مانند «-کنان» و«-زنان» و«-گویان»، که نمونه ای از کاربرد آنها در واژه ها ی زیر مشخص است:
رقص کنان، گریه کنان، ستایش کنان
فریاد زنان، نفس زنان، دست زنان
یا علی گویان، ثنا گویان
چنانکه از معنا و مقوله نحوی این واژه های مرکب بر می آید، اینها هم هسته پایان اند.
صفت حالت گاهی در ترکیب با اسم، اسم مرکب فعلی می سازد که بر زمان وقوع یک رویداد یا نوعی مراسم و جشن دلالت می کند و ما آن را «اسم رویداد» می نامیم، مانند:
برگ ریزان: هنگام ریزش برگها
حنابندان: مراسم حنابندی
یخ بندان: هنگام یخ بستن
خرماپزان: هنگام پخته شدن( رسیدن) خرما
آشتی کنان: مراسم آشتی کردن
عقد کنان: مراسم عقد
نوع واژه مرکب مثال

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 

اسم مصدر مرکب سنت گرایی

اسم مکان مرکب پارچه فروشی

اسم ظرف مرکب سوپ خوری

مصدر مرکب مرخم دیرکرد

اسم رویداد حنابندان

اسم ابزار خودنویس

اسم حرفه طلاساز

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:39:00 ق.ظ ]