« قالُوا یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ کَثِیراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراکَ فِینا ضَعِیفاً وَ لَوْ لا رَهْطُکَ لَرَجَمْناکَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْنا بِعَزِیزٍ»[۵۸۰]: گفتند: «اى شعیب! بسیارى از آنچه را مىگویى، ما نمىفهمیم! و ما تو را در میان خود، ضعیف مىیابیم و اگر (به خاطر) قبیله کوچکت نبود، تو را سنگسار مىکردیم و تو در برابر ما قدرتى ندارى!»
لاهیجی در تفسیر آیهی فوق مینویسد: به درستى که ما مىبینیم تو را «فِینا ضَعِیفاً» در میان ما بىقوت و ناتوان پس نتوانى تو که مکروهى به ما رسانى و اگر ما خواهیم که به تو مکروهى برسانیم تو دفع آن نتوانى کرد یا آنکه مىبینیم تو را در میان خود ذلیل و خوار و بعضى گفتهاند که: ضعیف به لغت اهل حمیر«أعمى» است و مراد این است که چون تو به این عیب مبتلایى لهذا ضرر ما به تو نمیرسد زیرا که بالاتر از عمى و کورى چه ضرر تواند بود. «وَ لَوْ لا رَهْطُکَ» و اگر نبودند قوم و عشیره تو که به جهت موافقت با مادر ملت عزیزند پیش ما «لَرَجَمْناکَ» هر آینه سنگسار میکردیم تو را و به أقبح وجهى تو را میکشتیم.[۵۸۱]
۴-۱-۱-۲-۸) عامل زیانکاری جامعه:
از آنجایی که دشمنان، دعوت رهبران الهی را مخالف منافع نامشروع خود می دانند، آنها را عامل زیان کاری جامعه معرفی می کنند؛ قرآن کریم این موضوع را چنین بیان میفرماید:
« وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ»[۵۸۲]: و اگر از بشرى همانند خودتان اطاعت کنید، مسلّماً زیانکارید.
در این آیه بیان شده که، دشمنان پیامبران راعامل زیانکاری در جامعه میدانستند و بدین طریق موجب گمراهی پیروانشان میدانستند.
علامه طباطبایی در تفسیر آیه فوق مینویسد:(دشمنان به مردم گفتند) پیروى او(پیامبر) با این که بشرى مانند شما است و هیچ فضیلتى بر شما ندارد مایه خسران و بطلان سعادت زندگى شما است، چون جز حیات دنیا حیات دیگرى نیست و در این زندگى هم جزء حریّت و آزادى در لذت سعادتى نیست و اگر بخواهید از کسى اطاعت کنید که بر شما فضیلتى ندارد حریتتان از دست مىرود و این مساوى با خسران شما است.[۵۸۳]
۴-۱-۱-۲-۹) فریبکار و مزوّر:
دشمنان با مطرح ساختن برچسبهایی همانند فریبکاری و مزوّری، سعی در تخریب رهبران امّت دارد، قرآن در اینباره میفرماید: « وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً»[۵۸۴]: و (نیز) به خاطر آورید زمانى را که منافقان و بیماردلان مىگفتند: «خدا و پیامبرش جز وعدههاى دروغین به ما ندادهاند!
صاحب تفسیر آسان در تفسیر این آیه مینویسد: در شأن نزول این آیه آمده است که: مسلمین به هنگام حفر خندق به سنگى برخورد کردند که هیچ کلنگى بر آن کارگر نشد. هنگامى که پیامبر را از این جریان با خبر نمودند آن بزرگوار آمد و در میان خندق کنار آن سنگ مستقر شد. و با کلنگ، اولین ضربت را به آن سنگ زد و قسمتى از آن سنگ را پس از جستن برقى متلاشى کرد. پیغمبر خدا تکبیر پیروزى گفت و مسلمین هم گفتند. مرتبه دوّم آن بزرگوار دومین ضربت را بر آن سنگ نواخت و پس از جستن برق دیگرى قسمت دیگرى از آن متلاشى گردید. باز پیامبر خدا و مسلمانان تکبیر پیروزى گفتند! و هنگامى که رسول خدا سومین ضربت را بر آن سنگ زد همه آن پس از جستن برق، متلاشى شد و همه تکبیر گفتند.
هنگامى که سلمان از این جریان جویا شد پیغمبر اکرم فرمود: من سرزمین (حیره) و قصر پادشاهان ایران را در میان برق اول دیدم و جبرئیل بشارت داد که امت من بر آنها پیروز خواهند شد. در برق دوم، قصرهاى سرخ رنگ کشور شام و کشور روم آشکار شدند. جبرئیل به من بشارت داد که امت من بر آنها پیروز خواهند شد. اى مسلمانان مژده باد شما را! در همین هنگام بود که منافقان به یکدیگر مىگفتند: چه سخنان باطل و فریبندهاى!؟ او در مدینه است و سرزمین (حیره) و مدائن را مىبیند و … پس از این جریان بود که آیه مورد بحث نازل گردید.
بنابراین مراد آیه این است؛ یعنى اى مؤمنان راستین! این موضوع را به خاطر آورید که منافقان مسلماننما و افراد ضعیف الایمان در جنگ خندق مىگفتند: وعدهاى که خدا و رسول به ما داده اند چیزى جز فریب و دروغ نیست آرى علت این تهمتى را که اینگونه افراد منافق به خدا و رسول زدند.[۵۸۵]
دشمنان، شیوه ها و روشهای دیگری نیزدر شکستن قداست رهبری به کار می برند، که به دلیل اجتناب از طولانی شدن بحث، در اینجا به توضیح آن میپردازیم از جمله: رهبران را دست پروردهی اجانب دانستن[۵۸۶]، رهبران سخنان نامفهوم و بیمحتوا میگویند[۵۸۷]و…
۴-۱-۱-۳) تضعیف دستیاران رهبر و تشکیلات رهبری:
دشمنان، پس از اینکه در روش و شیوه قبلی به نتیجه نرسیدند، در این مرحله به تضعیف دستیاران و پیروان و تشکیلات رهبری پرداختند، قرآن کریم در اینباره میفرماید:
«فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراکَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ وَ ما نَرى لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبِینَ»[۵۸۸]: اشراف کافر قومش (در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمىبینیم! و کسانى را که از تو پیروى کردهاند، جز گروهى اراذل سادهلوح، مشاهده نمىکنیم و براى شما فضیلتى نسبت به خود نمىبینیم بلکه شما را دروغگو تصور مىکنیم!
دشمنان به نوح (ع) و به پیروان او خطاب مىنمودند که در دعوى خود کاذب و دروغگو هستید و غرض از این اجتماع و پیوستگى گروهى به یک مرام و یک مقصد آنست که بدین وسیله هم دست شده قدرتى به دست آورده بر عموم مردم استیلا بیابید و بر آنان مسلط شوید و فرمانروائى نموده از اموال و ثروت آنان استفاده نمائید و نظر به این که در مقام تکذیب به هیئت صفت و جمع (کاذبین) مىگفتند منظور تکذیب دعوت نوح (ع) و نیز تکذیب پیروان او است که این اجتماع و پیوستگى در دعوت بر اساس صحیح نیست.[۵۸۹]
۴-۱-۱-۴) تحقیر و استهزای رهبری:
یکی دیگر از شیوه های دشمنان، تحقیر و استهزای رهبری است، این شیوه از عادت و سنّت همیشگی و جاریهی مجرمین است. قرآن کریم در اینباره می فرماید: « وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ»[۵۹۰]: او مشغول ساختن کشتى بود و هر زمان گروهى از اشراف قومش بر او مىگذشتند، او را مسخره مىکردند (ولى نوح) گفت: «اگر ما را مسخره مىکنید، ما نیز شما را همین گونه مسخره خواهیم کرد!
از امام باقر (علیه السّلام) روایت شده که وقتى نوح (علیه السّلام) هسته را مىشکست قومش که از پیش او مىگذشتند به او مىخندیدند و مسخره مىکردند و مىگفتند: باغبان و درختکار شده است تا وقتى که درخت بزرگ شد و نوح (علیه السّلام) آن را برید و تراشید.
گفتند: که نوح(علیه السّلام) نجّار شده، سپس آن چوبها را با هم ترکیب نمود و مشغول درست کردن کشتى شد، مىخندیدند و مسخره مىکردند و مىگفتند: در زمین خشک و صحرا ملّاح و کشتیبان شده است.
و گویا که خداوند اجمالاً به مسخره کردن آنها اشاره نمود است وگرنه مسخره کردن آنها منحصر به این موارد نبود، بلکه چنانچه نقل شده است به انواع مسخرهها مىپرداختند.[۵۹۱]
در آیهی دیگر آمده است: «وَ إِذا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُواً أَ هذَا الَّذِی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ وَ هُمْ بِذِکْرِ الرَّحْمنِ هُمْ کافِرُونَ»[۵۹۲]: هنگامى که کافران تو را مىبینند، کارى جز استهزا کردن تو ندارند (و مىگویند:) آیا این همان کسى است که سخن از خدایان شما مىگوید؟! در حالى که خودشان ذکر خداوند رحمان را انکار مىکنند.
با وجود این آیاتى که در آفاق و انفس تجلى مىکند، باز هم کفار را مىنگریم که حق را به مسخره مىگیرند. قرآن اخطار مىکند که نباید حق را به مسخره گرفت زیرا حق از مسخرهکنندگان خود انتقام خواهد گرفت. حال در آینده نزدیک یا دور. این آدمى در سفاهت گاه تا چه پایه نزول مىکند در حالى که خشمگین است که رسول اللَّه بتانشان را به بدى یاد مىکند و تا به بتان توهینى نکرده باشد سخن رسول اللَّه را بر زبان نمىآورد، مىبینیم که به خداى رحمان که او را نعمتهاى آشکار و نهان داده است کافر مىشود؟[۵۹۳]
۴-۱-۱-۵) بدلسازی و رهبرتراشی:
«فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسى فَنَسِیَ»[۵۹۴]: و براى آنان مجسّمه گوسالهاى که صدایى همچون صداى گوساله (واقعى) داشت پدید آورد و (به یکدیگر) گفتند: «این خداى شما و خداى موسى است!» و او فراموش کرد (پیمانى را که با خدا بسته بود)!
صاحب تفسیر نمونه در تفسیر این آیه مینویسد: سامرى از زینت آلات که از طریق ظلم و گناه در دست فرعونیان قرار گرفته بود و ارزشى جز این نداشت که خرج چنین کار حرامى بشود، آرى از مجموع این زینت آلات «براى آنان مجسمه گوسالهاى که صدایى همچون صداى گوساله (واقعى) داشت پدید آورد»، بنى اسرائیل که این صحنه را دیدند، ناگهان همه تعلیمات توحیدى موسى را به دست فراموشى سپردند و به یکدیگر «گفتند: این خداى شما و خداى موسى است» و به این ترتیب «او (سامرى عهد و پیمانش را با موسى بلکه با خداى موسى) فراموش کرد» و مردم را به گمراهى کشاند.در اینجا خداوند به عنوان توبیخ و سرزنش این بتپرستان مىگوید: «پس آیا آنها نمىبینند که این گوساله پاسخ آنها را نمىدهد و هیچگونه ضررى از آنها دفع نمىکند و منفعتى براى آنها فراهم نمىسازد.[۵۹۵]
بنابراین باید دانست که دشمنان، خود نیز بر بیاساس بودن بهانههایشان، مطلع هستند اما میخواهند بدین وسیله، موجب گمراهی مردم شوند.
علامه طباطبایی مینویسد: در کلمه «اخرج» دلالتى است بر اینکه کیفیت ساختن گوساله پنهانى و دور از مردم بوده، چون فرموده گوسالهاى برایشان بیرون آورد و کلمه« جسد» به معناى جثهاى است که جان نداشته باشد و به هیچ وجه بر بدن جاندار اطلاق نمىشود، این نیز دلالت دارد بر این که گوساله مذکور بىجان بوده و در آن هیچ اثرى از آثار حیات نبوده و کلمه «خوار»، به ضمه خاء، به معناى آواز گوساله است.[۵۹۶]
امام علی(ع) میفرماید:«برای هر امتی سامریّ میباشد و او سامریّ این امت است».[۵۹۷]
در این روایت، امام(ع) میخواهد بفرماید: ریشه جریانهایی که سامریها تعقیب می کنند، یکی است، منتها گاهی تعابیر و کلمات با یکدیگر فرق دارند. البته باید توجه داشت که این سامریها همانند سامریّ زمان حضرت موسی(ع) زیور آلات مردم را جمع نکردند، تا مجسمهی گوسالهی فریبندهای بسازند، بلکه واژه ها و مفاهیم زیبا و زینتهای فکری و فرهنگی را گرفته، با تعابیر گوناگون در برابر هر امتی به نمایش گذاشتند. با عناوینی همچون دموکراسی، خود مختاری لیبرالیسم، طرفداری از حقّ، مردم سالاری منهای دین، در طول تاریخ انقلاب اسلامی نیز گوساله-های فریبندهای ساختند و در مقابل نظام اسلامی و رهبری آن برای وارد کردن ضربههای سهمگین بر پیکر انقلاب اسلامی علم کردند. متأسفانه گاهی شاهد جذب عدهای نیز بودیم ولی قاطبهی ملّت شریف ایران با هوشیاری فراوان توطئههای آنها را خنثی کردند و با پیروی از رهبر هوشیار و بیدار خود، فریب سامریها را نخوردند و نخواهند خورد.[۵۹۸]
۴-۱-۱-۶) تطمیع رهبری:
دشمنان اسلام به فکر تطمیع رهبری نیز میافتند. نرمشهای آنها در مقابل رهبری دینی برای خیزش به جای مناسب برای ضربه کاری زدن به رهبر است. مقصود از نرمش دشمنان این است که در ظاهر به پیامبر(ص) نزدیک میشدند، ولی دشمنی خود را پنهان میکردند. هدفشان این است که پیامبر(ص) کمی از دینش مایه بگذارد و از اصول و امور مسلّم خود کوتاه بیاید، سپس آنها نیز از آیین خودشان مایه بگذارند. قرآن در اینباره میفرماید:« وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ»[۵۹۹]: آنها دوست دارند نرمش نشان دهى تا آنها (هم) نرمش نشان دهند (نرمشى توأم با انحراف از مسیر حق)!
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسد:«کلمه «یدهنون» از مصدر« ادهان» است که مصدر باب افعال از ماده«دهن» است و «دهن» به معناى روغن و ادهان و مداهنه به معناى روغن مالى و به اصطلاح فارسى «ماست مالى» است، که کنایه است از نرمى و روى خوش نشان دادن و معناى آیه این است که این تکذیبگران دوست مىدارند تو با نزدیک شدن به دین آنان روى خوش به ایشان نشان دهى، ایشان هم با نزدیک شدن به دین تو روى خوش به تو نشان دهند و خلاصه این که دوست دارند کمى تو از دینت مایه بگذارى، کمى هم آنان از دین خودشان مایه بگذارند و هر یک در باره دین دیگرى مسامحه روا بدارید، همچنان که نقل شده که کفار به رسول خدا (ص) پیشنهاد کرده بودند از تعرض به خدایان ایشان کوتاه بیاید و ایشان هم متقابلاً متعرض پروردگار او نشوند».[۶۰۰]
۴-۱-۱-۷) تهدید رهبری:
این شیوه، آخرین حربه و شیوه دشمن در مبارزه با رهبران دینی است، دشمن وقتی که با شیوه های ترور شخصیت رهبری به مقصد خویش نرسید، به تهدید رهبری می پردازد، به عبارتی وقتی دشمن با شیوه های شکنجه ی روحی و ترور شخصیّت، از رسیدن به هدفش باز ماند، در این مرحله است که به شکنجههای جسمی و ترور شخص دست میزند. قرآن کریم کیفیت به کارگیری دشمنان از این حربه را به گونه های مختلفی را بیان می کند که ذیلاً بررسی می شود:
۴-۱-۱-۷-۱) تهدید به زندان:
« قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ»[۶۰۱]: (فرعون خشمگین شد و) گفت: «اگر معبودى غیر از من برگزینى، تو را از زندانیان قرار خواهم داد!»
فرعون به حضرت موسی(ع) و پیروانش گفت که: اگر جزء من خداى دیگرى براى خود برگزینى، حتماً تو را در زمره زندانیان قرار خواهم داد.
طاغیان از نیروى منطق هراسناکند و به منطق زور و نیرو پناه مىبرند و بر تختهاى فرمانروایى خویش بیمناکند و از ارتکاب هر گونه جرم خود دارى نمىکنند ولى موسى(علیه السلام) و همه دعوت کنندگان به خدا، در آن هنگام که از هر نظام پوشش و لباس گمراه کنندگى را بردارند و آن را برهنه کنند، به درجهاى عالى از پیروزى دست مىیابند و آن نظام ناگزیر به وسیله دیگرى براى پیروزى متوسل مىشود که چیزى جزء تهدید و بیم دادن نیست و موسى همچون کوهى استوار در برابر تهدید فرعون ایستادگى نشان داد، به همانگونه که پیش از آن در برابر استهزا و تهمتهاى وى مقاومت نشان داده بود و پیوسته با سلاح منطق به او رو به رو مىشد.[۶۰۲]
۴-۱-۱-۷-۲) تهدید به تبعید:
« قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَوْ کُنَّا کارِهِینَ»[۶۰۳]: اشراف زورمند و متکبّر از قوم او گفتند: «اى شعیب! به یقین، تو و کسانى را که به تو ایمان آوردهاند، از شهر و دیار خود بیرون خواهیم کرد، یا به آیین ما بازگردید!» کفت: «آیا (مىخواهید ما را بازگردانید) اگر چه مایل نباشیم؟!
در این آیات عکسالعمل قوم شعیب در برابر سخنان منطقى این پیامبر بزرگ بیان شده است و از آنجا که اشراف متکبر و مغرور زمان او، از نظرظاهر بسیار نیرومند بودند، عکسالعمل آنها نیز شدیدتر از دیگران بود، آنها نیز مانند همه متکبران مغرور، روى زور و قدرت خویش تکیه کرده، به تهدید شعیب و یارانش پرداختند، چنانکه قرآن مىگوید: «اشراف زورمند و متکبر قوم شعیب به او گفتند سوگند یاد مىکنیم که قطعاً هم خودت و هم کسانى را که به تو ایمان آوردهاند، از محیط خود بیرون خواهیم راند، مگر اینکه هر چه زودتر به آئین ما بازگردید».[۶۰۴]
۴-۱-۱-۷-۳) تهدید به شکنجه:
« قالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِیمٌ»[۶۰۵]: آنان گفتند: «ما شما را به فال بد گرفتهایم (و وجود شما را شوم مىدانیم)، و اگر (از این سخنان) دست برندارید شما را سنگسار خواهیم کرد و شکنجه دردناکى از ما به شما خواهد رسید!
دشمنان رسولان، به آنها گفتند: به درستى که ما فال بد گرفتیم به آمدن شما، زیرا تا به این شهر آمدید باران نبارید و مزارع و اشجار ما خشک شد. بعد تهدید کردند که: لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا: اگر باز نایستید از ادعاى خود، لَنَرْجُمَنَّکُمْ: هر آینه سنگباران کنیم شما را و در زیر سنگ هلاک کنیم، وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا: و البته برسد شما را از جانب ما، عَذابٌ أَلِیمٌ: عذابى دردناک.[۶۰۶]
۴-۱-۱-۷-۴) قتل و ترور:
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ»[۶۰۷]: کسانى که نسبت به آیات خدا کفر مىورزند و پیامبران را به ناحق مىکشند، و (نیز) مردمى را که امر به عدالت مىکنند به قتل مىرسانند و به کیفر دردناک (الهى) بشارت ده!
این آیه درباره پادشاهان بنى اسرائیل نازل گردید که بعد از موسى(ع)، پیامبران را کشتند و مردانى که امر به معروف و نهى از منکر مینمودند به قتل رسانیدند، شیخ طوسی به عنوان روایت نه به عنوان شأن نزول از ابو عبیده بن جرّاح روایت کند که گفت: از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) پرسیدم چه کسانى داراى عذاب سختتر و شدیدترى خواهند بود، فرمود: کسانى که پیامبران را بکشند و یا آمرین به معروف و ناهین از منکر را به قتل رسانند سپس فرمود: اى ابو عبیده قوم بنى اسرائیل در یک روز و در یک ساعت چهل و سه پیامبر را به قتل رسانیدند و در همان روز هم ۱۱۲ نفر از بندگان خداى را که امر به معروف و نهى از منکر مینمودند کشتند.[۶۰۸]
۴-۱-۲) شگردها و شیوه های مبارزهی دشمنان برای تضعیف مبانی مکتب اسلام:
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 01:21:00 ب.ظ ]