« حَلِیَتِ الدّنیا فی أعیُنِهم وَ راقَهُم زِبرِجُها » (صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه ۳، ص ۵۰ ) .
« دنیا در دیده ی آن ها زیبا نمود، و زیور آن، چشم هایشان را خیره کرد » . ( دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، ص ۳۱ ) .
نخست آن ها را به نا آگاهانی تشبیه می کند که مخالفتشان به خاطر جهلشان است ولی بعداز این مرحله، فراتر می رود و با صراحت می گوید: آن ها نسبت به این حقایق، ناآگاه و بی خبر نبودند، بلکه دنیا طلبی و هواپرستی شدید، که مخصوصاً بعد از فتوحات بزرگ اسلامی و سرازیر شدن سیل غنائم گران بها و عادت به زندگی مرفّه، به ویژه در عصر عثمان پدید آمده بود. سبب شد که دنیا را بر دین ترجیح دهند و حقیقت را به افسانه بفروشند و سرای آخرت را به ثمن بخس متاع دنیا از دست دهند. این در واقع درس عبرتی است برای همه ی مسلمین، در تمام طول تاریخ که هر زمان به دنیا پرستی روی آورند و زرق و برق و زینت دنیا فکر آنان را به خود مشغول دارد اختلافات در میان آن ها به اوج خود می رسد و راه های وصول به وحدت، به روی آنان بسته می شود مگر آن که زهد و وارستگی پیشه کنند و به خودسازی بپردازند. و امام (علیه السّلام) عامل اصلی انحراف از حق را در عصر خودش ( و طبعاً در همه ی اعصار ) ، حبّ دنیا و دلباختگی در برابر زرق وبرق آن، می شمرد و ریشه ی جنگ های خونین ” جمل ” و ” صفیّن ” و ” نهروان ” را در این موضوع می داند. (مکارم شیرازی، پیام امام، ج ۱ ، صص ۳۸۶ ـ ۳۸۸ ) .
دانلود پایان نامه
همچنین در” نامه ۷۸ ” می فرمایند : « فإنَّ الناسَ قد تَغَیَّرَ کَثیرٌ مِنهم عن کثیرٍ مِن حَظِّهِم ، فَمالُوا مَعَ الدُّنیا ، وَ نَطَقُوا بِالهَوی » . (صبحی صالح، نهج البلاغه ، نامه ۷۸، ص ۴۶۵ ) .
« همانا بسیاری از مردم تغییرکردند و از سعادت و رستگاری بی بهره ماندند ، به دنیاپرستی روی آورده ، و از روی هوای نفس سخن گفتند » . (دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، ص ۴۴۱ ) .
امیرالمؤمنین علی ( علیه السّلام ) این نامه را در جواب به ابوموسی اشعری، پیرامون حکمیّت نوشتند .
این اشخاص از سنّت رسول خدا منحرف گشته، تهذیب نفس، اعتقاد راسخ به مبدأ و معاد و زهد و پارسایی ، شئون دنیوی را از دست دادند ؛ که این امور با زعامت و جانشینی علی بن ابی طالب ( علیه السّلام ) محقق می گشت . پس با این انحراف خود بهره های معنوی و اخروی بسیاری را از دست دادند . (خویی، منهاج البراعه، نامه ۷۷، ج ۲۰ ، ص ۴۰۹ ) .
امام (علیه السّلام) در این نامه او (ابوموسی اشعری) را نصیحت می کند که به دنیا پرستی رو ی نیاورد ، وعده های معاویه در دل او تأثیر نگذارد و از سوی دیگر به او تأمین می بخشد که اجازه نمی دهد او را اذیت کنند گویا این سخن ( فإنّ النّاسَ قد تَغَیَّرَ …… ) اشاره به افرادی است که معاویه آن ها را با مبالغ کم یا کلان خریداری کرد به گونه ای که دست از دامان امام کشیدند و به باطل پیوستند و دین خود را به دنیا فروختند در حالی که ظاهراً در صف مؤمنان راستین بودند و امام از این موضوع سخت در شگفتی فرو می رود . (مکارم شیرازی، پیام امام، نامه ۷۸، ج ۱۱، صص ۴۴۰ ـ ۴۴۱ ؛ ر.ک : ابن میثم بحرانی، کمال الدین، اختیارمصباح السالکین، ص ۵۷۶ ؛ ر.ک :حسینی شیرازی، توضیح نهج البلاغه، نامه ۷۸، ج ۴ ، ص ۲۵۵ ) .
به طور کلّی می توان گفت هر نوع محبّت خارج از اندازه و افراطی، قوای ادراکی و شناختی فرد را مختل می کند. هرگاه فردی به شخص ، مقام یا شیئی محبّت بیش از حدّ داشته باشد نخواهد توانست زشتی ها و کمبودها ی محبوب خود را ببیند و بپذیرد . محبّت دنیا ، چشم و دل دنیاپرستان را کور کرده ، دیگر قدرت دید ن حقایق برتر را ندارند . حبّ دنیا ( حبّ مال ، مقام ، برتری جویی و … ) گاه چنان طوفانی در روح انسان ایجاد می کند که تمام معلومات او را بر باد می دهد و حتّی حسِّ تشخیص او را از میان می برد و در نتیجه حیات دنیا را بر آخرت مقدم می دارد . (اصغری ، محمد جواد، موانع تربیت دینی از دیدگاه قرآن، ص ۷۳ ) .
پس با توجّه به مطالب گفته شده به این نتیجه می رسیم: که دوست داشتن دنیا باعث فراموشی آخرت می شود و منظور از دوست داشتن دنیا علاقه به مال و فرزند و جاه و ….. به صورت افراط است که ما را از یاد خدا و معاد دور می سازد و مانع تکامل معنوی انسان می شود .
۲ . ۳ . هم نشینی با هواپرستان
یکی از عوامل بروز پیروی از خواسته های ناروای نفسانی، دوستی و هم نشین با کسانی است که سوار بر اسب سرکشِ هوی پرستی شده اند . زیرا عاطفه و انگیزه ها به وسیله هم نشینی رشد می نمایند، بر این اساس هرکس با هوی پرستان هم نشینی کند، و این هم نشینی به درازا بیانجامد، قطعاً تحت تأثیر وضع و حال آنان قرارخواهد گرفت ، به خصوص زمانی که دارای شخصیّتی ضعیف بوده و دنباله روی دیگران باشد .
پیشینیان پاک سیرت ،رضی الله عنهم ، به این علّت و زمینه به خوبی آگاه بوده و در مورد هم نشینی و رفت و آمد با هواپرستان هشدار فراوان داده اند .
به نظر می رسد هم نشینی با هواپرستان به لحاظ اهمّیت و تأثیر آن در انسان مورد توجّه قرآن و نهج البلاغه واقع شده که در ذیل به آن می پردازیم :
۲ . ۳ . ۱ . هم نشینی با هوی پرستان در قرآن :
کسانی که از هوای نفس پیروی می کنند ایمان ندارند و در صورت معاشرت با آن ها، افراد ( حتّی با ایمان را از برنامه های الهی دور می کند ) و به سقوط و فلاکت می اندازد . که خداوند متعال می فرمایند : فَلا یَصُدَّنَّک عَنها مَن لا یُؤمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَوئهُ فَتَرَدی . طه (۲۰) : ۱۶ . پس مبادا کسی که به آن ایمان ندارد، و از هوس های خویش پیروی می کند، تو را از آن باز دارد ؛ که هلاک خواهی شد !
تفسیر المیزان ذیل آیه شریفه می فرماید: مبادا دل های مردم بی ایمان ، تو را از این که به یاد آن بیفتی منصرف سازد، تا درباره آن و خصوصیاتش فکر نکنی، و متوجّه نشوی که روزی است که هر نفسی به هر چه کرده پاداش می شود و نیز مراد از بی ایمان ، همان کسانی است که نسبت به آن روز و شؤوناتش کافرند . عدم ایمان به قیامت خود مصداق پیروی هوی است . ایمان به قیامت ، حق ؛ و مخالف با هوی است، و منجی و مخالف با هلاکت است . بنابراین وقتی قیامت آمدنی و جزاء واقع شدنی باشد، پس مبادا پیروان هوای نفس که به خاطر همین پیروی شان کافر به قیامت گشته ، از عبادت پروردگارشان اعراض نمودند، تو را از ایمان به آن منصرف کنند و از یاد آن و یاد شؤونات آن غافل سازند تا هلاکت گردی . پس پیروی هوی علّت عدم ایمان است . (طباطبایی، المیزان، ج ۱۴ ، صص ۱۹۷ ــ ۱۹۸ ) .
کسی که به قیامت ایمان دارد و پیوسته آن را یاد می کند ، برنامه های الهی را پیروی می نماید و اوامر او را اجرا می کند در نتیجه رستگار می شود . اگر نه چنین باشد سرنوشتش چیزی جز مرگ و نابودی نیست . اگر موسی از پی هواهای نفس خود رفته بود، مسلّماً به حضیض سقوط می کرد، چنان که بلعم با عوراء بدان گرفتار آمد . خدا بلعم را مورد کرامت خود قرار داده و به او اسم اعظم آموخته بود ولی او پیرو هواهای نفس خود شد . خدا نیز هر نعمت که به او داده بود گرفت و او را به سگ تشبیه نمود . خلاصه آن که یاد خدا به معنی سعادت است و انصراف از یاد خدا به معنی شقاوت است . (مدرسی، تفسیر هدایت، ج ۷، ص ۱۲۰ ) .
در برابر افراد بی ایمان و وسوسه ها و کار شکنی های آنان محکم بایست ، نه از انبوه آن ها وحشت کن ، و نه از توطئه های آن ها ترسی به دل راه ده ، و نه هرگز در حقانیت دعوت و اصالت مکتبت از این هیاهوها شک و تردیدی داشته باش . جالب این که در این جا جمله « لا یومِنُ » به صورت صیغه مضارع و جمله « واتَّبَعَ هواهُ » به صورت صیغه ماضی است ، ودر حقیقت اشاره به این نکته است که عدم ایمان منکران قیامت از پیروی هوای نفس سرچشمه می گیرد ، گویی می خواهند آزاد باشند و هر چه دلشان خواست انجام دهند پس چه بهتر که انکار قیامت کنند تا بر آزادی هوس هایشان خدشه ای وارد نشود ! (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۳، صص ۱۷۱ ـ ۱۷۲ ) .
سرچشمه انکار معاد، پیروی از هوای نفس است . ایمان به معاد، بهترین عامل برای کنترل هوی پرستی است . نتیجه هوی پرستی ، سقوط است ، گرچه آن شخص پیامبر باشد . سازش با کفّار و افراد بی ایمان ، مایه ی هلاکت است . کافران و هواپرستان در صدد باز داشتن مؤمنان از نمازند . (قرائتی ، تفسیر نور، ج ۷، صص ۳۳۱ ـ ۳۳۲ ) .
آیات ۲۸ ـ ۲۹ سوره فرقان هم نیز به این موضوع اشاره دارند : یا وَیلَتَی لَیتَنی لَم اَتَّخِذ فُلاناً خلیلاً ــ لَقَد اَضَلَّنی عَنِ الذِّکرِ بَعدَ اِذ جاءَنی وَ کانَ الشَّیطانُ لِلانسانِ خَذولاً . فرقان ( ۲۵ ) : ۲۸ـ ۲۹ . ای وای بر من ، کاش فلان را دوست خود انتخاب نکرده بودم ! ـ او مرا از یاد آوری گمراه ساخت بعد از آن که به سراغ من آمده بود . و شیطان همیشه خوار کننده ی انسان بوده است .
با پشیمانی بسیار به خود می گوید . کاش فلان را دوست نمی گرفتم . دوستی که او را گمراه کرد ، خواه دوست بد یا سلطانی جورپیشه یا جاذبه ای شیطانی ، ولی این همه چه سودی برای او داشتند ؟ و این دغل دوستان برای او آراستند و او فریفته وگمراه شد ، و رسالت خدای سبحان را رها کرد ، در حالی که بر او واجب بود اگر می خواست از دوزخ رها شود و در بهشت مأوی گیرد و آرامش گیرد ، از دوستداریهای شیطانی در دنیا خود را رها کند و دوستی خود را خالصانه برای خدا و کسی که خدا فرموده است قرار دهد . بسیارند کسانی که از دوستانی بد پیروی می کنند که مردم را با دعوت به نافرمانی ها از کتاب و ذکر خدا باز می دارند ، و پیداست دوستان بد آن است که با قدری خوش خدمتی انسان را از یاد خدا مشغول و سرگرم می کنند ، و از این رو سزاوار است که مؤمن از مجالس لهو و لغو و سرگرمی و بیهوده و جلسات وقت گذر آنان دوری جوید و در باغ های بهشت مأوی گیرد همانا مجالس دانشمندان و حلقه های قرآن و مدارس علم و جلسات کار و اقدام در راه خداست . این شیطان که تو را به نافرمانی می خواند در ساعت سختی تو را تنها می گذارد و بدین عنوان که از خداوند جهانیان می هراسد و تو را وا می گذارد. (مدرسی، تفسیر هدایت، ج ۸، صص ۴۲۲ ـ ۴۲۳ ) .
در تفسیر نور نیز آمده است که می فرماید: در شعر شاعران نیز درباره ی دوست و دوستی ، بسیار سخن به میان آمده و نیز از هم نشینی با دوستان بد مذمّت شده است . رفیق بد به مار خوش خط وخالی تشبیه شده است که زهری کشنده در درون دارد .
تا توانی می گریزد از یار بد یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند یار بد بر جان و بر ایمان زند . ( قرائتی ، تفسیر نور ، ج ۸ ، ص ۲۴۵ ) .
از ابوقلابه نقل می شود که گفته است: « ….. با هواپرستان هم نشین نشوید ، و با آنان به مجادله و گفت وگو نپردازید، من از این که آنان شما را به راه گمراهی خود بکشانند و نسبت به دانش های خود دچار سردر گمی کنند ، در هراسم » . (دارمی، سنن دارمی: باب اجتناب اهل الاهواء ، ج ۱ـ ۲ ، ص ۷۸ ) .
۲ .۳٫ ۲ . هم نشینی با هوی پرستان در نهج البلاغه :
از آن جا که هم نشینی با دوستان هواپرست و آنان که هیچ گونه توجّهی به عالم معنی و آخرت ندارند، ایمان را از قلب افراد مؤمن می رباید و باعث حضور شیاطین گمراه کننده می شود. مجالسی که هواپرستان آن را تشکیل می دهند و کنار یکدیگر می نشینند، حربه بسیار مؤثری برای نابودی حقّ و حقیقت به شمار می رود . لذا موضوع مذکور مورد توجّه امام علی ( ع ) واقع شده است .
آن حضرت در ” خطبه ۸۶ ” ضمن برحذر داشتن از مجالست با اهل هوی ، به آثار هم نشینی با هواپرستان اشاره کرده و می فرمایند : « مُجالَسَهَ أهلِ الهَوی مَنساهٌ لِلإیمانِ ، وَ مَحضَرَهٌ لِشَّیطان » . ( صبحی صالح ، نهج البلاغه ، ص ۱۱۷ ) .
« هم نشینی با هواپرستان ایمان را به دست فراموشی می سپارد ، و شیطان را حاضر می کند » . ( دشتی ، محمد ، ترجمه نهج البلاغه ، ص ۱۰۳ ) .
” مجالسه اهل الهوی ” مقصود حضرت علی ( علیه السّلام )؛ از ” اهل هوی ” بدکارانی است که تسلیم خواسته های شیطانی و شهواتی است که بیرون از حدود شرعی شده اند . ( ر.ک : ابن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، خطبه ۸۳، ج ۲، ص ۲۸۵ ــ ر.ک :همان . اختیار مصباح السالکین، خطبه ۸۳، ص ۲۰۶ ) .
مجالست با اهل باطل، موجب به فراموشی سپردن ایمان می شود . این امر واضحی است ، زیرا هواپرستان همواره سرگرم لهو و لعب ، غیبت و سخن چینی و غرق در کارهای بیهوده ، باطل و ضدّ حق هستند . لذا هم نشینی با آن ها از روی میل و رغبت ، موجب غفلت و بی خبری از یاد خدا می شود و انسان را از انجام اعمال شایسته باز داشته و به تدریج به روش اهل باطل در می آورد . ( ر.ک : صوفی تبریزی، منهاج الولایه، خطبه ۸۵، ج ۲، ص ۸۱۹ ــ ر.ک : خویی ، منهاج البراعه ، خطبه ۸۵ ، ج ۶ ، صص ۱۳۵ ــ ۱۳۶ ) .
هواپرستی حدّ و مرزی ندارد و تمام وجود انسان را پر می کند ، فکر او را به خود مشغول داشته و جایی برای ایمان باقی نمی گذارد . و طبیعی است که چنین مجلسی ، محضر شیاطین است . (مکارم شیرازی، پیام امام ، خطبه ۸۶، ج ۳ ، ص ۵۳۵ ) .
امام علی (علیه السّلام) می فرمایند: مُجالسَه الابرارِ لِلفُجّارِ تُلحِقُ الابرارَ بالفُجّارِ . هم نشینی نیکان با اهل فسق و فجور ، آنان را به فجّار ملحق می نماید . (مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۹۷ ) .
پس هم نشینی با هواپرستان باعث می شود افرادی را که با آن ها در ارتباطند تحت تأثیر وضع و حال آنان قرار بگیرند و کم کم ایمان را فراموش کنند و از انجام کارهای شایسته دست بکشند و به کارهای باطل رو بیاورند و همین باعث هلاکت آنان می شود. پس باید هم نشین مناسب و مورد اطمینان انتخاب کنیم که ما را دچار گمراهی نکند.
۲ . ۴ . جهل ونادانی
یکی از مقدمات روشن و زمینه های واضح هواپرستی ، جهل و نادانی است . جهلی که اگر انسان به آن تکیه کند باعث هلاکت و نابودی او می شود . علم و جهل در تمایلات انسانی تأثیر دارد، علم و دانش، انسان را به پیروی از شریعت الهی سوق می دهد، همچنان که پیروی از هوای نفس نشانه جهل و نادانی است .
جهل در اصل به دو معنا آمده است : یکی مخالف علم، یعنی فعلی را بدون علم انجام دادن (فراهیدی، العین، ج ۳، ص ۳۹۰ ؛ رضایی، مقاله ی جهل و جهالت، ص ۱ ) . و در قاموس نیز به نادانی تعبیر شده است . (قرشی ، قاموس قرآن ، ج ۲ ، ص ۸۰ ) .
دوم به معنای حماقت، ( مهیار، فرهنگ ابجدی عربی ـ فارسی، ص ۲۸۷ ؛ رضایی، مقاله ی جهل و جهالت ، ص ۱ ) . و در قاموس نیز به سفاهت و بی اعتنایی معنی شده است . ( قرشی، قاموس قرآن ، ج ۲ ، ص ۸۰ ) .

 

    1. ۴ . ۱ . جهل در قرآن :

 

افرادی هستند که بدون علم و آگاهی از هوی و هوس های خویش پیروی می کنند و این پیروی شان بدون استدلال و برهان است به همین خاطر خداوند آن ها را گمراه کرده و هدایت شان نمی کند پس جهل و نادانی یکی از عوامل هوی پرستی می باشد . که در این زمینه خداوند در آیه ۲۹ سوره روم می فرمایند : بَلِ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَموا اَهواءَ هُم بِغیرِ عِلمٍ فَمَن یَهدی مَن اَضَلَّ اللهُ وَ ما لَهُم مِن ناصِرینَ . روم ( ۳۰) : ۲۹ . ولی ظالمان بدون علم و آگاهی، از هوی و هوس های خود پیروی کردند. پس چه کسی می تواند آنان را که خدا گمراه کرده است هدایت کند ؟! و برای آن ها هیچ یاوری نخواهد بود .
ظالمان از هوا و هوس های خویش بدون علم و آگاهی پیروی می کنند و تابع هیچ منطقی نیستند . این ها را خداوند به خاطر اعمالشان در وادی ضلالت افکنده است و چه کسی می تواند آن ها را که خدا گمراه کرده است هدایت کند؟! اگر خداوند آن ها را از طریق حق گمراه ساخته به خاطر ظلمشان است ، همان گونه که در سوره ابراهیم آیه ۲۷ می خوانیم : وَ یُضّلُ اللهُ الظُالمینَ : « خداوند ظالمان را گمراه می سازد » .
و مسلّم است کسانی را که خدا رهایشان سازد و به خویش واگذار کند، برای آن ها هیچ یار و یاوری نخواهد بود. و به این ترتیب سرنوشت شوم این گروه را روشن می سازد، چرا چنین نباشد در حالی که آن ها مرتکب بزرگ ترین ظلم ها شده اند، عقل و اندیشه خود را از کار انداخته و به آفتاب علم و دانش پشت کرده، و به تاریکی هوی و هوس روی آورده اند، طبیعی است که خداوند توفیقش را از آن ها سلب می کند و در ظلمت ها رهایشان می سازد و هیچ یار و یاوری برای آن ها باقی نمی ماند. ( مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۶، صص ۴۱۴ ــ ۴۱۵ ) .
این آیه اشاره به این دارد که ظالمان از هواهای نفسانی اطاعت می کنند لذا در مقام انکار می آیند ، پیروی از أهواء نیز روی استدلال و برهان نیست بلکه بدون علم و مدرک است . حق آن است که خداوند اضلالشان کرده است، دیگر راهنمایانی نخواهند داشت و یاران و شفاعت گرانی پیدا نخواهند کرد . و اضلال آن ها نتیجه و پیامد ظلمشان است. (قرشی، أحسن الحدیث، ج ۸ ، ص ۲۰۰ ) .
هواپرستی، جوهر شرک است . پس آیه به ما می گوید : ستم اساس پیروی از هوی است و آن به نوبه ی خود سبب ضلالت است . و نیز اشاره می کند به این که هوی و علم ضدّ یکدیگرند . کسی که از هوای نفس پیروی کند علم از او دور می شود و کسی که با هوای نفس خود مخالفت ورزد به نور علم ، روشنی خواهد گرفت و هرکسی که بدون علم از هوای نفس پیروی کند خدا به زودی او را گمراه خواهد ساخت . و علم او را که اگر به آن عمل نکند از او می ستاند زیرا چنین کسی علم خود را رها کرده و به جهل گراییده است. و از هوای نفس خود پیروی کرده ، در این حال کسی را جز خدا که او را هدایت کند نمی یابد. (مدرسی، تفسیر هدایت، ج ۱۰ ، صص ۴۴ ـ ۴۵ ) .
پس پیروی از هوی باعث گمراهی می شود و هوی و علم ضدّ یکدیگرند. هوی ما را به جهالت می کشاند و ما را از خدا دور می کند امّا علم، ما را با حقایق آشنا می کند .
و خداوند در جای دیگر فرموده است : ثُمَّ جَعَلناک عَلی شَریعَهٍ مِن الاَمرِ فَاتَّبِعها وَ لا تَتَّبِع اَهواءَ الَّذین لا یَعلمونَ . جاثیه (۴۵) : ۱۸ . سپس تو را بر شریعت و آیین حقی قرار دادیم؛ از آن پیروی کن و از هوس های کسانی که آگاهی ندارند پیروی نکن.
صاحب تفسیر المیزان ذیل آیه مورد بحث می گوید: بعد از آن که به بنی اسرائیل دادیم آنچه را که دادیم، تو را بر طریقه خاصی از امر دین الهی قرار دادیم، و آن عبارت است از شریعت اسلام که رسول اسلام و امّتش بدان اختصاص یافتند . و رسول خدا را مأمور می کند تنها پیرو دین و فرامینی باشد که به او وحی می شود ، و از هواهای جاهلان که مخالف دین الهی هستند پیروی نکند .
از این آیه دو نکته استفاده می شود : اوّلاً این که پیامبر اسلام هم مانند سایر امّت مکلّف به دستورات دینی بوده است .

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 12:55:00 ب.ظ ]