هر کدام از این جملات یک اصل است.در جمله اول مفهوم پستاندار به مفهوم قلب چهار قسمتی مربوط شده است.در اصل دوم،مفهوم جمله با مفاهیم فاعل و فعل ربط یافته است.مفهوم اقمار در اصل سوم با مفهوم مدار مربوط شده است.و مفهوم گیاه سبز با مفهوم کلروفیل در اصل چهارم ارتباط یافته است.
آنچه در پی می آید به منظور کمک به درک مفاهیم و آموزش آن به دانش آموزان تدوین شده است.
صفحات مفهوم
همان طور که گفتیم دسته هایی از محرکهاست که آنها را بر اساس برخی از مشابهتهای ادراکی دسته بندی می کنند.این دسته ها ممکن است اشیا(کلاهها،توپها، چهار ضلعی ها)،افراد(حقوقدانان،آدمهای کوتوله،دلقکها)،رویدادها(رژه ها،پیک نیک ها، نمایشگاهها)،یا پندارها(حسادتها،زیباییها،جاه طلبیها)باشد.انسان هر محرک(یا موارد مفاهیم)را بر اساس مشابهتهای ادراکی خویش در طبقه ای خاص قرار می دهد. یکی از وظایف معلمان در هدایت یادگیری دانش آموزان تقلیل مفاهیم به مهمترین موارد تشابه است تا دانش آموزان بتوانند موارد آن مفاهیم را از غیر موارد آن تمیز دهند.
مشابهتهای موجود بین موارد یک مفهوم صفات آن مفهوم نامیده می شود.صفات ممکن است بر اندازه(یک اقیانوس بزرگتر از یک حوض است)،بر شکل(مثلث یک شکل و مربع شل دیگری دارد)،بر رنگ(پرتقالها نارنجی اند،ولی انگورها نه)یا کاربرد(میز کار اصولاً برای نوشتن و میز غذاخوری برای خوردن است)،دلالت داشته باشند.برخی از صفات برای تعریف یک مفهوم ضروری است،در حالی که بقیه این گونه نیست.صفات لازم را صفات تعریف کننده می نامند.اگر شما صفات تعریف کننده مفاهیم را برای خود مشخص کنید خواهید دید که فرهنگ خوب و بسیار باارزشی را به دست آورده اید.شاید بهترین راه توضیح این منظور توجه به مجموعه ای از مفاهیم باشد.
مفهوم ۱،فنجان:چه مشخصاتی فنجان را فنجان می کند؟«فنجان بودن» چیست؟اغلب ما می توانیم در ذهن خود تصویر شیء نسبتاً کوچکی را که بالای آن گرد است و برای نگهداری مایعات طراحی شده و دسته ای روی آن قرار دارد تجسم کنیم.ما قادریم یک فنجان را تخلی کنیم یا وقتی آن را می بینیم بازشناسیم،ولی صفات تعریف کننده یک فنجان کدامند؟بگذارید به برخی از صفات فنجان توجه کنیم تا در مورد تعریف کننده آن تصمیم بگیریم.
فنجانها از چه موادی ساخته شده اند؟آنها را می توان از شیشه،پلاستیک،سفال،فلز، کاغذ و یا یونولیت ساخت.به نظر می رسد موادی که در ساختن ی شیء به کار می رود در تعیین اینکه آن شیء فنجان باشد یا نه مؤثر نیست.موادی که یک فنجان از آن ساخته شده است یک صفت است،ولی صفت تعریف کننده نیست.
فنجانها دارای چه اشکالی هستند؟برخی از فنجانها به شکل نیمکره و برخی مکعبی شکل و بعضی استوانه ای هستند و برخی شکلهای نامأنوس دیگر دارند.بنابراین،شکل یکی از صفات فنجانهاست،ولی صفت تعریف کننده نیست.
در مورد اندازه چه؟برخی از فنجانها به اندازه یک انگشتانه و بعضی به اندازه ی پیمانه است.به نظر می رسد وقتی یک شیء از یک پیمانه بزرگتر باشد دیگر فنجان محسوب نمی شود،بلکه آبخوری است.بنابراین اندازه یکی از صفات تعریف کننده فنجان است.فنجانها باید نسبتاً کوچک باشند.
آیا رنگ تعیین کننده است؟فنجان ممکن است به هر رنگ باشد،بدون آنکه به فنجان بودن آن لطمه ای وارد شود.رنگ یکی از صفتهای فنجان است،ولی نه صفت مهم آن.فنجانها به گونه ای طراحی شده اند که استفاده کننده از حرارت مایع درون آنها محفوظ بماند و به همین دلیل فنجانها با برخی از لیوانهای کوچک تفاوت دارند.لیوانها خصوصیت بالا را ندارند و در نتیجه توانایی جلوگیری از انتقال حرارت یکی از صفات تعریف کننده فنجانهاست.
آیا همه فنجانها دسته دارند؟خیر،برخی دسته دارند و برخی ندارند.بدیهی است داشتن دسته یکی از صفات تعریف کننده فنجان نیست.کاربرد،به هر صورت،یکی از صفات تعریف کننده است.از فنجانها برخلاف بسیاری از اشیای دیگر برای نگهداری مایعات داغ استفاده می شود.
مفهوم ۲،انگشتر:چه چیزی انگشتر را انگشتر می کند؟بدون اینکه تمام صفات موجود انگشترها را فهرست کنیم،می توانیم دریابیم که صفات تعریف کننده انگشترها این است که دور یک انگشت قرار می گیرند و جنبه زینتی دارند.بقیه صفات برای تعریف مفهوم انگشتر ضروری نیست.رنگ،اندازه،شکل،حالت،جنس و بقیه صفات برای تعریف «انگشتر» ضروی نیست.
تمرین ۳ – ۲ فهرست کردن صفات مفاهیم
در زیر مجموعه ای از مفاهیم فهرست شده است.آنها را بخوانید و صفات تعریف کننده هریک را بنویسید. ۱.پاکت ۲.ساعت ۳.تقطیر ۴.اپرا ۵.همه پرسی ۶.فوق ۷.غریب ۸.هماهنگی |
انواع مفاهیم
مفاهیم انواع زیاد دارد،ولی سه نوع از آن بسیار معمول است:ربطی،فصلی و نسبی. مفاهیمی که تا به حال از آنها صحبت کردیم و با صفات معمولی مشخص می شود مفاهیم ربطی است.مفاهیم فصلی مفاهیمی است که با احکام «الف یا ب» تعریف می شود.مثلاً مفهوم «خطا» در بازی فوتبال یا به معنای پشت پا زدن به حریف از پشت است که به آن اصطلاحاً تکل از پشت می گویند(یک صفت)،یا به معنای هل دادن بازیکن حریف با دست (صفت دوم)،یا به معنای سد کردن حریف و ایجاد مزاحمت برای او در حالی که هنوز توپ در اختیار او نیست(صفت دیگر) و یا به معنای استفاده از دست برای منحرف کردن توپ که به آن اصطلاحاً خطای دست می گویند (صفت دیگر).خطا یکی از حالتهای فوق (الف،ب،ج،د) است.مثال دیگر از مفهوم فصلی کسب امتیاز در بازی تنیس است.یک بازیکن زمانی امتیاز می گیرد که حریف او توپ را در خارج از خط بگیرد،یا دو بار سرو را اشتباه بزند،یا راکتش به تور بخورد و به همین ترتیب.هر کدام از حالتهای فوق موجب یک امتیاز است(هامپتون،۱۹۸۸).
مفاهیم نسبی از طریق رابطه میان دو یا چند صفت از مفهوم تعریف می شود.جهت و فاصله،از معمولترین مفاهیم نسبی است.جهت از طریق ارائه رابطه بین دو یا چند نکته تشریح می شود(به طرف غرب با این زاویه)،همان طور که فاصله این چنین است(در حدود دو مایل از اینجا).مفاهیم «فوق» ، «تحت»، «در کنار» ، «قبل از»،(در واقع بسیاری از حروف اضافه) مفاهیمی نسبی است.
پیش الگوی مفاهیم
همه نظریه پردازان بر این اعتقاد نیستند که حدود و مرزهای مفاهیم به خوبی مشخص شده و کلیه مصادیق یک مفهوم به یک نسبت در طبقه مورد نظر قرار می گیرد.مثلاً برخی از رنگها که آن را «سبز» می نامیم از بقیه سبزتر است،یعنی مفهوم سبز بیشتر بر آنها صدق می کند.به همین ترتیب،برخی از وسایل نقلیه بیشتر با «ماشین»،بعضی از توپها با «توپ» و برخی از پیراهن ها با «پیراهن» مطابقت دارد.روش (۱۹۷۷) و سایر محققان معاصر (مانند بوزمایر و میونگ،۱۹۸۸؛نوسوفکی ،۱۹۸۸)نشان داده اند که بسیاری از مفاهیم در نزد مردم دارای پیش الگو یا یک مصداق روشن و خوب ذهنی است.مثلاً،اگر از گروهی از مردم بخواهیم که چندین مورد از مفهوم پرنده را رتبه بندی کنند(مانند سهره کاکل قرمز،شتر مرغ،کیوی و باز) به احتمال زیاد به این نتیجه خواهیم رسید که بیشتر مردم پرنده ای مانند سینه سرخ را از همه «پرنده»تر می دانند.
چه درباره مفاهیم در قالب پیش الگو فکر کنیم و چه آنها را طبقات خوب تعریف شده از اطلاعات بدانیم،به هر صورت در درک حافظه دارای نقشی اساسی هستند.در بخش بعدی این مسئله را بررسی خواهیم کرد که مفاهیم چگونه با نظریه های جاری درباره حافظه مطابقت دارد.
روابط بین مفاهیم:الگوهای شبکه ای حافظه
بسیاری از روان شناسان که درباره حافظه مطالعه می کنند،به دو نوع حافظه اعتقاد دارند،حافظه حوادث و حافظه معنایی،اما برخی از نظریه پردازان مانند اندرسون (۱۹۸۵) با این تفکیک مخالفند.اندل تالوینگ(۱۹۸۵) برای حافظه ای که ما از تجارب شخصی خویش داریم،اصطلاح حافظه حوادث را به کار برده است.هر خاطره ای که ما درباره حوادث زندگی خود داریم،مانند:«من دیروز یک کتاب جدید خریدم» یا هر چه از گفتگو با دوستانمان به یاد می آوریم،نمونه هایی از حافظه حوادث است (تالوینگ،۱۹۸۵).
بسیاری از مطالبی که در حافظه ما موجود است،الزاماً با زمان و یا محل خاصی از گذشته ما مرتبط نیست.اگر شما این واقعیت که پرندگان پرواز می کنند و یا اینکه سال ۱۸۱۶ «سال بدون تابستان» بود را حفظ کنید.این محفوظات از نوع حافظه حوادث نیست.حافظه ای که مربوط به حوادث نباشد حافظه معنایی نامیده می شود.مفاهیم و اصول دانشی که وابسته به خاطره ما از رویداد خاصی نیست ممکن است بخشی از حافظه معنایی تلقی گردد.بخشی عظیمی از آموزشهای مدرسه از طریق به کار گیری حافظه معنایی است.برای حافظه معنایی،الگوهای مختلفی وجود دارد،اما آنچه بیشتر به نظریه های آموزش و پرورش مربوط است،الگوی شبکه است(اندرسون،۱۹۸۵؛ یانتیس و مایر ۱۹۸۸).
الگوی کالینز و کویلیان:برخی از نظریه پردازان بر این باورند که اطلاعاتی که در حافظه معنایی نگهداری می شود در قالب یک شبکه بزرگ با یکدیگر مربوط است. مقبولترین الگوی شبکه ای در مورد حافظه معنایی را کالینز و کویلیان طراحی کرده اند(نک.یانتیس و مایر،۱۹۸۸).شکل ۳ – ۱ ،ساختار فرضی حافظه را بر اساس الگوی اصلی شبکه ای کالینز و کویلیان(۱۹۶۹) نشان می دهد.
در شکل ۳ – ۱ ،مفاهیم به صورت سلسله مراتب و مبتنی بر روابط رده های پایین با رده های بالاتر سازمان یافت است.رده بالاتر از بلوط،برگ ریز،رده بالاتر از برگ ریز،درخت و رده بالاتر از درخت،گیاه است.همچنین صفات تعریف کننده هر مفهوم تنها
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 04:12:00 ب.ظ ]