نمودار (۲-۵) : الگوی ارتباطی سطوح هوش
ایده ی این الگو آن است که مانند نوزادان ، نخستین محور تمرکز انسان ، کنترل بدن (PQ) است. پس از آن ، مهارت های زبان شناختی و درکی گسترش می یابد (IQ) و نکات کلیدی برنامه درسی مدارس می شود. سپس ، مهارت های ارتباطی اولیه در فرد رشد می کند (EQ) ، اما برای بسیاری از افراد هوش هیجانی تنها پس از پدید آمدن نیاز به بهبود و پیشرفت در فعالیت هایشان مورد توجه قرار می گیرند.
تصویر توضیحی برای هوش هیجانی
هوش معنوی (SQ) نیز هنگامی مهم می شود که فرد به دنبال هدف و معنا است و از خود می پرسد که
(( این همه ی آن چیزی است که وجود دارد؟ )) – پرسشی که از زمان کودکی به شکل های گوناگون برای آدمی مطرح می شود و در جستجوی پاسخ به آن است. با توجه به سطوح مختلف هوش در بالا ، می توان دریافت که این سطوح تعاملی ویژه با یکدیگر دارند. برای نمونه ، فرد به بخش های مهم و بنیادی EQ نیاز دارد تا رشد معنوی او با موفقت آغاز شود. سازه های خودآگاهی هیجانی و هم دلی شالوده و پایه ای بسیار استوار برای ورود به هوش معنوی پی ریزی می کند. با این همه ، هنگامی که رشد معنوی آغاز شود ، برخورد مثبت آن تقویت مهارت های EQ است و در یک چرخه ، تقویت بیشتر EQ تقویت بیشتر SQ را در پی دارد. این پیوند دوسویه ، به رشد و پرورش هر دو سطح هوش در فرد کمک می کند. چنین تعاملی میان تمام سطوح هوش وجود دارد.
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
همچنان که پیشتر گفته شد ، معنویت تنها به فعالیت های زیست شناختی و عصب شناختی مربوط نیست ، بلکه معنویت به طور کلی برای انسان وجود دارد و یکی از والاترین نیازهای انسان است و نقشی بنیادی و محوری در سلسله مراتب انسان بازی می کند. بدین سان ، نگاه موجود به سلسله مراتب نیازهای انسان (نمودار ۲) به گونه ای دیگر در گفتار هوش معنوی مطرح می شود (نمودار ۳).
تعالی خود
خود تحققی
احترام به خود
وابستگی به دیگران
امنیت روانی و زیستی
نمودار (۲-۶) : سلسله مراتب نیازهای انسان از دیدگاه مزلو
تعالی خود
خود تحققی
احترام به خود
وابستگی به دیگران
امنیت زیستی و روانی
نمودار (۲-۷) : سلسله مراتب نیازهای انسان از دیدگاه هوش معنوی
نگاه آمده در نمودار ۲ ، نگاهی گمراه کننده به نیازهای انسان است . نیازهای روانی و زیستی ، بنیادی و بایسته ، ولی در حقیقت محدود است . یک فرد می تواند تا اندازه ای بخورد و بنوشد و تا اندازه ای نفس بکشد . به همین گونه ، در سطح بعدی ، می تواند تنها در یک زمان و در یک زمان مشخص زندگی کند . نیازهای امنیتی فرد و همچنین نیاز به وابستگی ، که فرد در یک زمان به شمار محدودی از افراد وابستگی دارد ، محدود است .
اما هر چه نیازهای فرد در این هرم به بالای ان نزدیک می شود ، مانند نیاز به خود تحققی و تعالی خود ، عمل هایی محدود کننده برایش وجود ندارد . به سخن دیگر ، نیازهای نوک هرم ، با آنکه در بالاترین سطح است ، نه تنها محدودیتی ندارد ، که دامنه ی آنها به گستردگی درک انها در فرد است .
با نگاهی دیگر ، انگاره ی نیازهای انسان را می توان چنان دید که در نمودار ۳ آمده است . بدین سان ، تربیت هوش معنوی در سازه های بالای هرم (خود تحققی و تعالی خود) می تواند نشانگر مطالب و مفاهیمی معنادار باشد که می تواند به لحاظ ارتباط و گسترششان نمودهایی متفاوت در رفتار افراد (به شمار آدمیان) داشته باشد . به سخن دیگر ، در اینجا محدودیت حاکم بر نیازهای سطوح پایین تر رنگ می بازد .(صمدی،۱۳۸۵،ص۱۱۴-۹۹). هوش معنوی ما را قادر به کنترل فکر درونی می کند که به تولید اقدام و رفتار انسان قابل مشاهده است.(عبدلله،۲۰۱۲)
۲-۳۹- ویژگی های هوش معنوی از نظر سانتوس
سانتوس معتقد است هوش معنوی در مورد ارتباط با آفریننده جهان است. وی این هوش را توانایی شناخت اصول زندگی (قوانین طبیعی و معنوی) و بنا نهادن زندگی براساس این قوانین تعریف کرده است. ولی اصول زیررا برای هوش معنوی عنوان کرده است.
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.
شناخت و تصدیق هوش معنوی؛ یعنی باور داشتن به این مسأله که ما موجوداتی معنوی هستیم و زندگی جسمانی (در این جهان) موقتی است.
بازشناسی و باور یک موجود معنوی برتر (یعنی خداوند)
اگر خالقی هست و ما مخلوق هستیم، باید کتاب راهنمایی هم وجود داشته باشد.
لزوم شناسایی هدف زندگی (وجود چیزی که انسان را فرا خواند) و پذیرفتن این نکته که از نظر ژنتیکی بعضی از توانایی ها کدگذاری شده اند.
شناختن جایگاه خود در نزد خداوند (شخصیت فرد بازتاب فهم وی از خداوند است).
شناخت اصول زندگی و پذیرفتن این امر که برای داشتن زندگی موفق باید سبک زندگی و تصمیمات خود را مطابق این اصول شکل داد. (عبدالله زاده و دیگران،۱۳۸۸،ص۳۲)
ویژگیهایی که لازمه هوش معنوی هستند احتمالاً در کنار توانایی ها و فعالیت های دیگری قرار دارند که عبارتند از: دعا کردن، تعمق، رویاهاو تحلیل رؤیا، باورها و ارزشهای دینی و معنوی، شناخت و مهارت درفهم و تفسیر مفاهیم مقدس و توانایی داشتن حالات فراروندگی. به عنوان مثال بعضی ازحقایق قدیمی همانند آزار نرساندن که فضایل اخلاقی را مورد توجه قرار می دهند، ممکن است به عنوان روش هایی برای تقویت هوش معنوی مطرح باشند. همچنین مسائل معنوی ممکن است شامل مواردی از قبیل تفکر در مورد سؤالات وجود مانند وجود زندگی پس از مرگ، جستجوی معنا در زندگی، علاقه مندی به عبادت وتعمق مؤثر، رشد حس هدفمندی زندگی، رشد رابطه با خودف هماهنگی با قدرت برتر و نقش آن در زندگی خود باشد (نازل، ۲۰۰۴)(غباری بناب،۱۳۸۶،ص۱۰و۸)
۲-۴۰- مهارت های هوش معنوی از دیدگاه سیندی ویگلزورت[۷]
معتقد است هوش معنوی به عنوان توانایی رفتار کردن با دلسوزی و دانایی در حین آرامش درونی و بیرونی صرف نظر از پیشامد، و رویدادها تعریف شده است. در این جا منظور از صرف نظر از پیشامدها، این است که فرد می تواند توسط هوش معنوی صلح آمیز حتی تحت بزرگترین فشارها باقی بماند که این ویژگی در رهبران معنوی دیده می شود. هم چنین این تعریف نشان می دهد که افراد با هوش معنوی در حین قضاوت، توانایی منصفانه رفتار کردن و دلسوزی رفتار کردن را دارند. براساس این تعریف وی یک لیست از مهارتهایی که معتقد است بیان کننده مهارت های هوش معنوی است را بیان می کند که عبارت است از:
الف: خودآگاهی برتر: آگاهی از مشاهده جهان خویشتن ،آگاهی از هدف زندگی. ،آگاهی از سلسله مراتب ارزش ها. ،پیچیدگی تفکر درونی. ،آگاهی از خود یا فراخود.
ب-آگاهی فراگیر شامل: آگاهی از به هو پیوستن زندگی. ، آگاهی از جهان بینی دیگران ، وسعت نظر ادراک فضا/زمان. ،آگاهی از محدودیت ها/نیروی ادراک بشر. ،آگاهی از قوانین معنوی.، تجارب یگانگی ماورا.
ج-خود والاتر/رهبری فراخود: تعهد نسبت به رشد معنوی. ،حفظ خود والا در مسئولیت،زندگی هدفمند، پایداری در اعتقادات ، راهنما خواستن از معنویت.
د-پیشگاه معنوی/رهبری اجتماع: یک عارف و معلم/مربی معنوی مؤثر. ،غم خواری کردن و داوری آگاه. ،آرامش، حضور آرام و امن. ، هم تراز بودن با گردش زندگی (عبدالله زاده وهمکاران ،۱۳۸۸،ص۴۷)
۲-۴۱- بروس لیچفیلد مشخصات هوش معنوی را چنین مطرح می کند :
– آگاهی از تفاوت ؛
– شگفتی ، حس ماوراء الطبیعه و تقدس ؛
– حکمت و خرد ؛
– آگاهی و دوراندیشی ، توان گوش دادن (ساکت بودن و به ندای خداوند گوش دادن )؛
– هنگام آشفتگی و تناقص و دوگانگی آرام بودن ؛
– تعهد ، فداکاری و ایمان . (غباری بناب و همکاران،۱۳۸۶)
۲-۴۲- مؤلفه های هوش معنوی از دیدگاه ایمونز:
ایمونز (۲۰۰۰) هوش معنوی را شامل پنج مؤلفه دانست:
– ظرفیت برای تعالی
– توانایی برای تجربه حالت های هشیاری عمیق
– توانایی برای خدایی کردن و تقدس بخشیدن به امور روزانه
– توانایی برای سود بردن از منابع معنوی جهت حل مسائل
– ظرفیت پرهیزگاری (تقوی داشتن)
ایمونز(۲۰۰۰) عنوان می کند توانایی برای تجربه حالت های هشیاری عمیق و غیر معمول از ویژگی های مهم معنویت است. تعالی و کمال به معنای حرکت به سوی اوج، مرزهای فراتر از جهان فیزیکی و آگاهی عمیق از خودمان است.
همچنین عرفان آگاهی از واقعیت نمایی است، یک حس یگانگی و وحدت که مرز تمام اشیاء و پدیده ها ناپدید می شود و یک کلیت واحد به وجود می آید. اگر کمال گرایی را به عنوان مؤلفه اصلی هوش معنوی در نظر بگیریم در قرآن کریم چنین آمده است «ای انسان، تو در حرکت به سوی پروردگارت هستی و او را ملاقات خواهی کرد (سوره انشقاق، آیه ۶).
مؤلفه دیگر هوش معنوی تقدس بخشیدن به امور روزانه است، یعنی تمام اموری که فرد انجام می دهد علاوه بر یک هدف اختصاصی یک هدف کلی و مقدس هم دارد، هنگامیکه یک عمل با هدفی مقدس صورت می پذیرد کیفیت متفاوتی دارد، مثلاً ماهونی و دیگران (۱۹۹۹) دریافتند هنگامی که همسران به روابط خود جنبه مقدس می دهند رضایت زناشویی بالاتر و تعارضات کمتری دارند و بهتر می توانند مشکلات خود را حل و فصل کنند. در دیدگاه اسلام تأکید فراوانی در این خصوص شده است که در هنگام شروع کار و انجام امور روزانه با نام خدا و برای رضای او انجام شود.
چهارمین مؤلفه هوش معنوی به رابطه دین و معنویت با مهارت های حل مسأله اشاره دارد، بسیاری از افراد در معنا بخشیدن به پدیده های مختلف زندگی که ممکن است برای آنان سخت و دشوار باشد از باورهای دینی سود می برند و این مسأله می تواند تا حد زیادی به سازگاری آنان کمک کند، برای مثال پارگامنت (۱۹۹۷) عنوان می کند که دین می تواند در کاهش اثرات منفی استرس های زندگی در افراد مؤثر باشد.
پنجمین مؤلفه هوش معنوی صفات پرهیزگارانه است. ایمونز (۲۰۰۰) عنوان می کند رفتارهایی مانند بخشش، شکرگذاری، ایثار و فداکاری، عشق مقدس از جمله صفات پرهیزگارانه است که از مؤلفه های هوش معنوی به شمار می روند، از نظر بائو میستر واگزلین (۱۹۹۹) خود کنترلی هسته اصلی رسیدن به صفت تقوا و پرهیزگاری است.
خداوند متعال در قرآن کریم می فرمایند «ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوا پیشه کنید و هر کس نگاه کند که برای فردای خود چه از پیش فرستاده است (سوره حشر، آیه ۱۸). مفهوم خود کنترلی نیز در متون اسلامی همان عدم پیروی از نفس است که چه بسا پیروی از آن باعث گمراهی و دوری انسان از تقوی و پرهیزگاری است (رجایی، ۱۳۸۹).
۲-۴۳- امرام و درایر (۲۰۰۷) نیز هفت مؤلفه برای هوش معنوی مطرح کردند:
– هشیاری: آگاهی و خود دانایی رشد یافته
– فیض الهی: زندگی همراه با تظاهر عشق الهی و اعتماد در زندگی
– معنایابی: معنادار بودن فعالیت های روزمره از طریق احساس هدفمندی و یک حس وظیفه شناسی در روبه رو شدن با رنج ها و مشکلات زندگی
– تعالی: حرکت فراتر از یک خویشتن منفرد به یک کلیت به هم پیوسته
– حقیقت: زندگی با پذیرش و گشاده رویی، کنجکاوی و عشق برای تمام مخلوقات
– داشتن صلح و آرامش نسبت به خویشتن (حقیقت، خداوند و ذات حقیقی)
– هدایت- درونی: آزادی درونی همراه با مسئولیت و خرمندی در اعمال.
۲-۴۴- اجزاء هوش معنوی:
موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 11:32:00 ب.ظ ]