قرآن

قرآن در نزد مسلمانان به عنوان آخرین کتاب آسمانی بر آخرین فرستاده خداوند نازل شده است. این کتاب دارای جایگاه خاصی در بین مسلمانان است بطوری که محکمترین سند دینی و حجت ابدی برایشان می‌باشد که بنابر اعتقاد آنها هیچ خللی از زمان نزولش تابحال بر آن وارد نشده است.
این کتاب بنابر باور مسلمانان بزرگترین و جاودانه‌ترین معجزه حضرت محمد صلی الله علیه و آله است و بنابر حدیثی از پیامبر اسلام که به حدیث ثقلین معروف شده است این کتاب هدایت همیشگی مسلمانان را بر عهده دارد. قرآن که از ریشه‌ی «قرء» گرفته شده‌است، در واژه به معنی «جمع نمودن، فراهم آوردن و همچنین خواندن» است. این واژه در اصل مصدر است مثل کفران، که در سوره علق به این معنی اشاره می‌شود.[۵] در باور مسلمانان، این کتاب آسمانی، در یک دوره ۲۳[۶] ساله از جانب خدا و از طریق حضرت جبرئیل که فرشته حامل وحی است بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله، که او را آخرین پیامبر می‌خوانند، فروفرستاده شده‌ است. مجموع این فروفرستاده‌ها «وحی» به شکل کتابی گردآوری شده که قرآن نام دارد. قرآن دارای ۳۰ جزء، ۱۱۴ سوره و ۶۲۳۶ «عدد کوفی»=۶۲۲۶«عدد شامی»=۶۲۱۴«عدد مدنی»=۶۲۰۵«عدد بصری» آیه است.[۷] مسلمانان قرآن را کتاب مقدس دین خود می‌دانند و از آن با القابی چون «کریم» و «مجید» یاد می‌کنند. قرآن، خود را به نام‌های «لوح حفاظت‌شده» ذکر[۸] و فرقان[۹] می‌خواند.
درباره چگونگی تدوین قرآن دو دیدگاه وجود دارد امامیه و گروهی از اهل سنت معتقدند قرآن در زمان ابوبکر، خلیفه اول و به دست امام علی علیه السلام تدوین شد و گروهی دیگر معتقدند در زمان عمر، خلیفه دوم بر اثر شهادت بسیاری از حافظان قرآن در جنگ «یمامه» اتفاق افتاد[۱۰]. علاوه بر این بحث که قرآن چه زمانی جمع‌ آوری شد مسئله‌ی دیگری نیز وجود دارد و آن بحث «توحید مصاحف» است. در میان مسلمانان نسخه‌های متعددی از قرآن وجود داشت که به لحاظ بار معنایی مثبت به هر یک از آن نسخ، مصحف می‌گفتند. کثرت نسخ گاهی باعث اختلاف در نحوه قرائت و لحن می‌گشت و این مسئله باعث شد عثمان، خلیفه سوم دست به توحید مصاحف یعنی یکسان سازی متن قرآن با همفکری عالمان تراز اول بیازد که این مسئله به توحید مصاحف در میان مسلمانان مشهور است.[۱۱]

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.

عهد جدید[۱۲]

کتاب مقدس مسیحیت مرکب از دو مجموعه است که مسیحیان آن‌ ها را عهد عتیق و عهد جدید می‌نامند. عهد عتیق در اصل کتاب مقدس عبری، مربوط به یهودیان است که سه بخش دارد تورات، انبیا و کتوبیم یا نوشته‌ها و در مجموع ۳۹ کتاب است. پنج کتاب یا پنج سِفر اول، یعنی شریعت، غالبا اسفار خمسه یا تورات نامیده می شود. عهد جدید مرکب از ۲۷ کتاب است که در طی یک قرن پس از حیات زمینی حضرت عیسی علیه السلام نوشته شده‌اند. این‌ها عبارت‌اند از پنج اثر روایت گونه «چهار انجیل و اعمال رسولان»، ۲۱ نامه یا رساله، که ۱۳ رساله از آن‌ ها نام «پولس» را بر خود دارند و کتاب مکاشفه. عهد جدید تا حد زیادی نشانه مکتوبی است که از موعظه و تعلیم مسیحیان نسل اول بر جای مانده و عهد عتیق در پرتو آن از دیرباز در کلیساها تعبیر و تفسیر شده است. در آیین کاتولیک رومی، و کلیساهای ارتدوکس، الزامی است که تبیین و فهم کتاب مقدس از طریق سنت کلیسا صورت پذیرد.[۱۳] کتاب کلام مسیحی، عهد جدید را اینگونه توضیح می‌دهد: فقط مسیحیان عهد جدید را قبول دارند، اما یهودیان هیچ یک از آنها را ضمن کتابهاى مقدس خود نمى پذیرند. مسیحیان، با آنکه در مورد تعداد کتابهاى رسمى عهد عتیق اختلاف دارند، در مورد کتابهاى عهد جدید اتفاق نظر پیدا کرده و عهد جدید واحدى را پذیرفته‌اند. همه کتابهاى عهد جدید به زبان یونانى نگاشته شده است. در گذشته برخى از مردم معتقد بودند که انجیل متّى به زبان «آرامى»، که عیسى مسیح و شاگردانش به آن سخن مى گفتند، تحریر شده است، امابه نظر مى رسد که شواهد تاریخى یا لغوى براى چنین نظریه اى وجود ندارد.[۱۴]

 

حضرت عیسی علیه السلام

حضرت عیسی علیه السلام به عنوان محور و موضوع اصلی این پایان نامه می‌باشد و باید درباره این شخصیت توضیح داده شود و مشخص شود که آیا این شخص همان شخصیت مشترک بین دو کتاب است یا نه. برای این منظور ما در این بخش ایشان را با بهره گرفتن از دو متن مقدس دینی معرفی اجمالی کرده و جایگاه و داستان زندگی ایشان را بطور مختصر در دو قسمت قرآنی و عهد جدیدی می‌آوریم.

 

حضرت عیسی علیه السلام در قرآن

نام حضرت عیسی علیه السلام ۲۵ بار و واژه مسیح[۱۵] نیز ۱۱ بار در قرآن آمده است.[۱۶] عیسی اسم قرآنی است برای «Jesus» و در ۱۵ سوره به او اشاره شده و ۹۳ آیه به او اختصاص یافته است که این آیات زیر بنای مسیح شناسی را برای مسلمانان بوجود آورده‌اند.[۱۷] همچنین قرآن مجید بیش از بیست صفت از اوصاف برجسته ولایت و اوصاف اولیاى خدا را براى عیسى علیه‏السلام برشمرده است. برای تبیین جایگاه ایشان بین مسلمانان لازم است که قبل از بیان دیگر موضوعات مقام و جایگاه آن حضرت در قرآن مشخص شود لذا در ادامه به جایگاه و مقام ایشان در قرآن می‌پردازیم.
حضرت عیسى علیه السلام عبد و پیامبر خدا بود.[۱۸] رسول به سوى بنى اسرائیل[۱۹] و یکى از انبیای اولوالعزم بوده و کتابى به نام انجیل داشت[۲۰]، خدا نام او را مسیح نهاد[۲۱] و کلمه الله و روحى از خدا خواند[۲۲] و از گواهان اعمال[۲۳] و از بشارت ‌دهندگان به آمدن پیامبر اسلام بود[۲۴] ، وجیه و آبرومند در دنیا و آخرت و از مقربین بود.[۲۵] از برگزیده شدگان[۲۶] و از صالحان بود[۲۷] ، مبارک، زکى و مهذب بود، آیتى براى مردم و رحمتى از خدا و احسانگرى به مادرش بود، و از زمره کسانى بود که خداى تعالى به ایشان سلام کرد[۲۸] و از کسانى بود که خدا، کتاب و حکمتش آموخت.[۲۹]
قرآن مجید اوصاف مهمی را برای آن حضرت برشمرده است که راه نیل به آنها طهارت روح است کسى که راه طهارت را طى کرده ‌است مى‏تواند از این اوصاف برخوردار باشد. درباره تطهیر حضرت مسیح از کفّار مى‏فرماید:
«إِذْ قَالَ اللَّهُ یَاعِیسىَ إِنىّ‏ِ مُتَوَفِّیکَ وَ رَافِعُکَ إِلىَ‏َّ وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَ جَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِلىَ‏ یَوْمِ الْقِیَمَهِ ثُمَّ إِلىَ‏َّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ»[۳۰].
ترجمه: [یاد کن‏] هنگامى را که خدا گفت: «اى عیسى، من تو را برگرفته و به سوى خویش بالا مى‏برم، و تو را از [آلایش‏] کسانى که کفر ورزیده‏اند پاک مى‏گردانم، و تا روز رستاخیز، کسانى را که از تو پیروى کرده‏اند، فوق کسانى که کافر شده‏اند قرار خواهم داد آن گاه فرجام شما به سوى من است، پس در آنچه بر سر آن اختلاف مى‏کردید میان شما داورى خواهم کرد.
از دیگر مقامات حضرت این است که ایشان شاهد هستند. تفسیر المیزان در ذیل آیه ۱۴۳ سوره بقره[۳۱] در توضیح شهید، آن را میزان و معیار بیان می‌کند بنابراین حضرت عیسی علیه السلام به عنوان شاهد بر اعمال امتش می‌باشد یعنی الگو، شاخص و میزان امتش نسبت به افراطها و تفریطهاست. قرآن کریم، پیامبران الهی را عموماً و حضرت مسیح را خصوصاً به عنوان شاهد بر اعمال امتهایشان معرفی می‏کند:
«فکیف إذا جئنا من کل امهٍ بشهید وجئنا بک علی هؤلاء شهید»[۳۲]
پس چگونه است [حالشان‏] آن گاه که از هر امّتى گواهى آوریم، و تو را بر آنان گواه آوریم؟در سوره نساء اصل شهادت حضرت مسیح چنین بیان شده است:
«وان من اهل الکتاب الاّ لیؤمننَّ به قبل موته و یوم القیمه یکون علیهم شهید»[۳۳]
ترجمه: و از اهلِ کتاب، کسى نیست مگر آنکه پیش از مرگ خود حتماً به او ایمان مى‏آورد، و روز قیامت [عیسى نیز] بر آنان شاهد خواهد بود.
در این آیه خود حضرت عیسی علیه السلام خود را شهید معرفی می‌کند اما با فقره آخر آیه شاهد اصلی را خدا بیان می‌کند.
«مَا قُلْتُ لهَُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنىِ بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبىّ‏ِ وَ رَبَّکُمْ وَ کُنتُ عَلَیهِْمْ شهَِیدًا مَّا دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنىِ کُنتَ أَنتَ الرَّقِیبَ عَلَیهِْمْ وَ أَنتَ عَلىَ‏ کلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ شهَِید»[۳۴]
ترجمه: جز آنچه مرا بدان فرمان دادى [چیزى‏] به آنان نگفتم [گفته‏ام‏] که: خدا، پروردگار من و پروردگار خود را عبادت کنید، و تا وقتى در میانشان بودم بر آنان گواه بودم پس چون روح مرا گرفتى، تو خود بر آنان نگهبان بودى، و تو بر هر چیز گواهی.
یکی دیگر از مقام‌های ایشان بندگی خدا، مبارک بودن ایشان و دیگر مراتبی است که در آیات زیر تبلور یافته است.
«قَالَ إِنىّ‏ِ عَبْدُ اللَّهِ ءَاتَئنىِ‏َ الْکِتَابَ وَ جَعَلَنىِ نَبِیًّا وَ جَعَلَنىِ مُبَارَکا أَیْنَ مَا کُنتُ وَ أَوْصَانىِ بِالصَّلَوهِ وَ الزَّکَوهِ مَا دُمْتُ حَیًّا وَ بَرَّا بِوَالِدَتىِ وَ لَمْ یجَْعَلْنىِ جَبَّارًا شَقِیًّا وَ السَّلَامُ عَلىَ‏َّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا.»[۳۵]
ترجمه: [کودک‏] گفت: «منم بنده خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است، و هر جا که باشم مرا با برکت ساخته، و تا زنده‏ام به نماز و زکات سفارش کرده است، و مرا نسبت به مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است، و درود بر من، روزى که زاده شدم و روزى که مى‏میرم و روزى که زنده برانگیخته مى‏شوم.
یکی دیگر از مواردی که حاکی از مقام رفیع آن حضرت دارد این است که حضرت دارای مقام شفاعت هستند. قرآن ایشان را به عنوان یکی از شفاعت کنندگان قیامت می‌داند و این مقام مربوط به آخرت است. صاحب تفسیر موضوعی درباره مقام شفاعت حضرت چنین بیان می‌کنند:
حضرت عیسی علیه‏السلام هم در دنیا شهید مردم بود و هم در قیامت در محکمه عدل الهى به عنوان گواه امین و صادق گواهى مى‏دهد، پس شاهد بالحق است و قرآن کریم شفاعت را از آنِ شاهدان به حق دانسته است: «ولا یملک الذین یدعون من دونه الشّفاعه الّا من شهد بالحقّ»[۳۶] شفاعت در روز قیامت به اذن خداست و تا خداى سبحان اذن ندهد کسى حق شفاعت ندارد: «من ذا الّذى یشفع عنده الّا باذنه»[۳۷]. خداوند به شافع هم باید درباره شفاعت شونده اذن بدهد. او کسى است که دینش مرضىّ خداى سبحان باشد: «ولا یشفعون الّا لمن ارتضى»[۳۸]. بنابراین کافران و منافقان از قلمرو شفاعت بیرونند، نه تنها حق شفاعت ندارند بلکه شفاعت هم نخواهند شد، زیرا خطوط کلى شفاعت مشخص شده است: کسى مى‏تواند شفاعت کند که مأذون و شاهد بالحق باشد و کسى مى‏تواند شفاعت شود که دینش مرضى باشد و کفر و نفاق مرضىّ حق نیست: «ولا یرضى لعباده الکفر وان تشکروا یرضه لکم»[۳۹]. بنابراین شفاعت در اختیار خداى سبحان است و اگرحضرت مسیح علیه‏السلام بخواهد شفاعت کند، خداوند باید اذن بدهد».[۴۰]
جایگاه و مقام آن حضرت در قرآن مشخص شد و معلوم شد که ایشان در قرآن جایگاه بسیار رفیعی دارند اما علاوه بر اینکه جایگاه ایشان در قرآن بسیار عالی است نکته دیگری که درباره ایشان لازم است مطرح شود قصه تولد ایشان است زیرا این ماجرا یکی از مهمترین اتفاقات در طول تاریخ انبیاء است. داستان تولد ایشان در سوره مریم که بنام مادر ایشان است آمده است. شرح ماجرا چنین است:[۴۱]
حضرت مریم مادر حضرت عیسی علیه السلام وقتی وضعیت خود را غیر عادی دید از مردم و کسانش دور شد و خدا فرشته خود را در قیافه یک انسان خوش اندام بر مریم نمایاند مریم که خود انسان عفیفی است از آمدن آن مرد احساس ناراحتی کرد و تقوای خدا را به او متذکر شد و خود را نیز متقی معرفی کرد. آن مرد گفت: من فقط فرستاده پروردگار توام، براى اینکه به تو پسرى پاکیزه ببخشم. مریم با توجه به اینکه اسباب عادی و مادی فرزند‌دار شدن برایش محقق نشده بود عارض شدن علت فرزند‌دار شدن را چه از راه شرعی و چه از راه غیر شرعی از خود انکار کرد. آن فرشته کلام مریم را تصدیق کرد اما پیام خدا را به مریم رساند که خدا فرموده است که فرزند‌دار شدن تو از غیر راه مادی و عادی برای خدا آسان است. خدا اینکار را هم برای اینکه نشان هدایتی برای مردم باشد و هم اینکه رحمت خود را به مردم برساند قطعا انجام خواهد داد. پس مریم‏ به عیسى‏ آبستن شد و با او به مکان دورافتاده‏اى پناه جست. تا درد زایمان، او را به سوى تنه درخت خرمایى کشانید. مریم گفت: اى کاش، پیش از این مرده بودم و یکسر فراموش شده بودم. پس، از زیر پایش، فرشته‏ وى را ندا داد که: غصه مخور، پروردگارت زیر پاى‏ تو چشمه آبى پدید آورده است. تنه درخت خرما را به طرف خود تکان بده، تا بر تو خرماى تازه ‏ریزد. بخور و بنوش و دلخوش باش. پس اگر کسى از انسانها را دیدى، به او بفهمان که من براى خداى‏ رحمان روزه نذر کرده‏ام، و امروز مطلقاً با انسانى سخن نخواهم گفت. پس مریم‏ در حالى که فرزندش را در آغوش گرفته بود به نزد قومش آورد. مردمان با متذکر شده تبارش به او گفتند: اى مریم، به راستى کار بسیار ناپسندى مرتکب شده‏اى. اى خواهر هارون، پدرت مرد بدى نبود و مادرت نیز بدکاره نبود. مریم‏ به سوى نوزادش اشاره کرد. گفتند: چگونه با کسى که در گهواره و کودک است سخن بگوییم؟ کودک گفت: منم بنده خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است، و هر جا که باشم مرا با برکت ساخته، و تا زنده‏ام به نماز و زکات سفارش کرده است، و مرا نسبت به مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است، و درود بر من، روزى که زاده شدم و روزى که مى‏میرم و روزى که زنده برانگیخته مى‏شوم.در ادامه قرآن با صحه گذاشتن بر این داستان بیان می‌کند که عده‌ای درباره این داستان شک می‌کنند:
«ذلِکَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذی فیهِ یَمْتَرُونَ»[۴۲]
ترجمه: این است ماجراى‏ عیسى پسر مریم، همان‏ گفتار درستى که در آن شک مى‏کنند.
قرآن برای اینکه مردم درباره عیسی علیه السلام و مادرش دچار افکار ناصواب شوند می‌فرماید:
ترجمه: مسیح، پسر مریم جز پیامبرى نبود که پیش از او [نیز] پیامبرانى آمده بودند و مادرش زنى بسیار راستگو بود.[۴۳]
در این آیه، هم مسیح بودن عیسی علیه السلام و هم پیامبری ایشان و هم جایگاه مادرشان به صراحت بیان شده است.
درباره عاقبت ایشان نیز بیان صریحی در قرآن وجود دارد:
« وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسیحَ عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذینَ اخْتَلَفُوا فیهِ لَفی‏ شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقیناً »[۴۴]
ترجمه: و گفته ایشان که: «ما مسیح، عیسى بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم»، و حال آنکه آنان او را نکشتند و مصلوبش نکردند، لیکن امر بر آنان مشتبه شد و کسانى که در باره او اختلاف کردند، قطعاً در مورد آن دچار شکّ شده‏اند و هیچ علمى بدان ندارند، جز آنکه از گمان پیروى مى‏کنند، و یقیناً او را نکشتند.
در این آیه سرانجامی را که عهد جدید برای حضرت عیسی علیه السلام بیان می‌کند، با صراحت رد می‌کند.
یکی دیگر از جنبه های مهم زندگی ایشان معجزاتی است که بدست ایشان اتفاق افتاد. این معجزات را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد یک دسته مربوط به دوران نوزادی و دسته دیگر مربوط به دوران بزرگ سالی ایشان است. معجزات دوران نوزادی در نحوه تولد ایشان و تکلمشان در حال نوزادی خلاصه می شود که قبلا در داستان تولد ایشان گذشت.
اما دسته دوم معجزات ایشان شامل جان دادن به مجسمه[۴۵]، شفای بیماران صعب العلاج و ناعلاج[۴۶]، زنده کردن مردگان[۴۷]، اخبار از غیب[۴۸] و مائده آسمانی[۴۹] است.
یکی دیگر از مهمترین مباحث مربوط به حضرت عیسی علیه السلام بحث از مسئله الوهیت حضرت عیسی علیه السلام است و قرآن با طرح این مسئله در واقع بطور غیر مستقیم با قائلان به الوهیت حضرت عیسی علیه السلام سخن می‌گوید و اعلام می‌کند که الوهیت حضرت عیسی علیه السلام چیزی نیست که خود آن حضرت این مقام را ادعا کرده باشد.
«وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونی‏ وَ أُمِّیَ إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لی‏ أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لی‏ بِحَقٍّ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فی‏ نَفْسی‏ وَ لا أَعْلَمُ ما فی‏ نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَنی‏ بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهیداً ما دُمْتُ فیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنی‏ کُنْتَ أَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهیدٌ »[۵۰]
ترجمه: و [یاد کن‏] هنگامى را که خدا فرمود: «اى عیسى پسر مریم، آیا تو به مردم گفتى: من و مادرم را همچون دو خدا به جاىِ خداوند بپرستید؟» گفت: «منزّهى تو، مرا نزیبد که [در باره خویشتن‏] چیزى را که حق من نیست بگویم. اگر آن را گفته بودم قطعاً آن را مى‏دانستى. آنچه در نفسِ من است تو مى‏دانى و آنچه در ذات توست من نمى‏دانم، چرا که تو خود، داناى رازهاى نهانى. جز آنچه مرا بدان فرمان دادى [چیزى‏] به آنان نگفتم [گفته‏ام‏] که: خدا، پروردگار من و پروردگار خود را عبادت کنید، و تا وقتى در میانشان بودم بر آنان گواه بودم پس چون روح مرا گرفتى، تو خود بر آنان نگهبان بودى، و تو بر هر چیز گواهى.
با توجه به مجموعه آیاتی که درباره‌ی آن حضرت است می‌توان گفت قرآن حضرت عیسی را در چارچوب عام جهان بینی ادیان توحیدی معرفی می‌کند به این بیان که جهان بینی ادیان ابراهیمی مشتمل بر عناصر چهارگانه و اساسی است که عبارتند از یک: مبدأ و آفریننده جهان، دو: جهان مخلوقات و در میان آن انسان و صفات او، سه : ارتباط برقرار کردن خدا با انسان از طریق «انسانهای برگزیده» و ارسال پیام برای انسانها از طریق برگزیده‌گان، چهار: متن و محتوای پیام ارسال شده. از دیدگاه قرآن حضرت عیسی علیه السلام یکی از مجموعه انسان‌های برگزیده برای ارسال پیام و ارتباط خدا با انسان است و تنها ویژگی مختص به ایشان این است که بطور غیر طبیعی و معجزه آسا به دنیا آمده‌اند و از دیدگاه قرآنی که افعال الهی را برخوردار از منشأ حکیمانه میداند باید در جستجوی حکمت تولد دیگرگونه آن حضرت در آن مقطع از تاریخ و در میان آن قوم خاص بود.

 

حضرت عیسی علیه السلام در عهد جدید

تلاش برای تاریخی نشان دادن حضرت ایشان یک مسئله فراگیر در بین مسیحیان است و هر مجموعه‌ای به فراخور شأن علمی‌اش تصویری تاریخی از او را ارائه می‌دهد.
ما در اینجا به دو نمونه از منابع اشاره می‌کنیم که وجود تاریخی حضرت عیسی علیه السلام را بدیهی گرفته‌اند. دایره المعارف بریتانیکا ذیل واژه « Jesus Christ» بیان می‌کند که به عیسی علیه السلام اسم‌های دیگری مثل عیسی اهل جلیل یا عیسی اهل ناصره نیز گفته می‌شود که حدود چهار الی شش سال قبل از میلاد در بیت لحِم متولد و در حدود ۳۰ بعد از میلاد در اورشلیم درگذشت.[۵۱]
و قاموس کتاب مقدس او را چنین معرفی می‌کند:
مخفى نماند که تولد حضرت مسیح در سال ۷۴۹ بعد از تأسیس‏ روم یعنى چهار سال قبل از تاریخ حالیّه‏ مسیحیّه بود. مسقط الّراس حضرتش بیت‏لحم‏ یهودیّه، مادرش مریم دوشیزه نامزد یوسف‏ نجّار.
عهد جدید نیز جزئیاتی از او را بیان می‌کند و او را از مسلمات تاریخی می‌داند. با اینکه قرآن هیچ اشاره‌ای به زمان و مکان تولد حضرت عیسی علیه السلام اشاره نکرده اما عهد جدید جزئیاتی از زمان و مکان و اتفاقات تولد را ذکر می‌کند اما با این حال تفاوتهایی نیز با نقل قرآن دارد از جمله سخن گفتن در گهواره و خرما دادن درخت خشکیده و جاری شدن جوی آب زیر پای حضرت مریم.
در عهد جدید هر یک از چهار انجیل داستانی از تولد ایشان را ذکر کرده‌اند که هر کدام در نقل خود نکته یا نکاتی را برجسته کرده‌اند که در دیگر اناجیل به آن نکات اشاره نشده است. چون در قرآن یک بار موضوع حضرت عیسی علیه السلام و قضایای مربوط به ایشان ذکر شده و منبع هم واحد است لذا ماجرای تولد و دیگر قضایا را آوردیم ولی چون در عهد جدید از چهار منظر به حضرت عیسی علیه السلام پرداخته شده لذا ناچاریم بجای نقل از یک انجیل، از همه اناجیل با ذکر نکات برجسته‌ی هریک، مطالبی را ذکر کنیم.
انجیل متی یکی از چهار انجیل به تصویب رسیده در عهد جدید و همچنین یکی از سه انجیل همنوا است. بر پایه روایت سنتی مسیحیت این کتاب توسط متی یکی از دوازده حواری عیسی علیه السلام نگاشته شده‌است. این انجیل شرحی از زندگی و دعوت حضرت عیسی علیه السلام را بیان می‌کند. این انجیل نسبنامه، تولد اعجاز گونه و بدون دخالت اسباب مادی و عادی و دوران کودکی عیسی علیه السلام، دعوت و پندها و سخنان او، سفرش به اورشلیم و رویدادی که در آخرین شب رخ داد را تشریح کرده و سرانجام به بیان مصلوب شدن و رستاخیز مسیح می‌پردازد. عیسای رستاخیز کرده، به پیروانش مأموریت می‌دهد که به تبلیغ در میان تمامی مردمان بپردازند. از میان چهار انجیل تصویب شده، متی به یهودیت سده اول نزدیکتر است. متی به صورت مکرر تاکید می‌کند که عیسی علیه السلام پیشگویی‌های عهد عتیق را بر آورده کرده است. در واقع پیام اصلی انجیل متی اثبات این مسئله است که عیسای ناصری همان «مسیحای موعود»، یعنی پادشاه و رهایی‌بخش بنی اسرائیل است که در کتاب مقدس یهودیان وعده‌ی آمدنش داده شده بود به همین دلیل در ابتدای این انجیل مسیح بودن حضرت عیسی علیه السلام فرض گرفته شده و بلافاصله نسب نامه او را ذکر می‌کند و بعد داستان تولدش را ذکر کرده و در آخر می‌گوید:
و این همه برای آن واقع شد تا کلامی که یَهُوَه به زبان نبی گفته بود تمام گردد که اینک باکره آبستن شده پسری خواهد زایید و نام او را عمانوئیل خواهند خواند که تفسیرش این است: خدا با ما.[۵۲]
متی برای اینکه پیشگویی عهد عتیق درباره عیسی علیه السلام را به اتمام برساند داستان مجوسیان را ذکر می‌کند تا برای مخاطب به اثبات رساند که عیسی علیه السلام همان پادشاه موعود یهود است:
… ناگاه مجوسی چند از مشرق به اورشلیم آمده گفتند: کجاست آن مولود که پادشاه یهود است زیرا که ستاره او را در مشرق دیده‌ایم و برای پرستش او آمده‌ایم؟[۵۳]
مجموعا انجیل متی شامل شرح زندگانی عیسی مسیح از تولد، زندگی، مژده ملکوت، مصلوب شدن، مرگ و برخاستن دوباره او از مردگان، تعالیم و معجزات عیسی مسیح و چگونگی انتخاب و گزینش دوازده رسول است. انجیل متی حضرت عیسی علیه السلام را در مقام معلمی بزرگ به تصویر می‌کشد، چراکه او با اقتدار، شریعت را تفسیر می‌کند و درباره پادشاهی خدا تعلیم می‌دهد.
اما انجیل مرقس از نظر حجم کوتاه‌ترین انجیل است. این از آن سبب است که تعالیم حضرت عیسی علیه السلام را کمتر از سایر انجیل‌ها نقل می‌کند. توجه مرقس بیشتر به کارها و معجزات عیسی علیه السلام است؛ او با توصیف اینها ثابت می‌کند که عیسی علیه السلام پسر خداست.[۵۴] شواهد موجود در این انجیل حاکی از آن است که مرقس انجیل خود را برای مسیحیان غیریهودی نگاشته است؛ برای مثال، او آداب و رسوم یهودیان را توضیح می‌دهد و نیز پس از به‌کار بردن کلمات آرامی، آنها را به یونانی ترجمه می‌کند.
انجیل لوقا تنها انجیلی است که مخاطبی مشخص دارد، یعنی «عالیجناب تِئوفیلوس». لوقا آثار خود را چنان با دقت به رشته تحریر درآورده که برای خواننده اطلاعات دقیق تاریخی ارائه می‌دهد. انجیل لوقا به مسائل خاصی توجه دارد که ویژه همین انجیل است، از آن جمله: غیریهودیان، زنان که در آن زمان جایگاهی حقیر در جامعه داشتند، گناهکاران و مطرودین جامعه، مسئله فقر و ثروت، موضوع دعا و روح‌القدس. انجیل لوقا تنها انجیلی است که وقایع زندگی زمینی حضرت عیسی علیه السلام را به‌کمال، از تولّد تا صعودش به آسمان بازگو می‌کند. در این کتاب، اطلاعات دیگری در خصوص ولادت یحیای تعمیددهنده و چگونگی تولّد عیسی مسیح و کودکی او ارائه شده است. لوقا همچنین رویدادها و تعالیمی را از عیسی علیه السلام نقل می‌کند که خاص انجیل اوست.
انجیل یوحنا به‌لحاظ ساختار و محتوا با سه انجیل همنظر (متی، مرقس، و لوقا) متفاوت است. در این انجیل به رویدادها و تعالیمی از زندگی عیسی علیه السلام اشاره شده که در سه انجیل دیگر نیامده‌است، به‌گونه‌ای که با مطالعه‌ی آن، تصویر کاملتری از زندگی او به‌دست می‌آید. یوحنا خود هدف خویش را از نگارش انجیل چنین بیان می‌کند: «امّا اینها نوشته شد تا ایمان آورید که عیسی علیه السلام همان مسیح، پسر خداست، و تا با این ایمان، در نام او حیات داشته باشید».[۵۵]
در این انجیل، ادعای الوهیت عیسی علیه السلام با روشنی بیشتری مورد تأکید قرار گرفته‌است. عیسی علیه السلام «کلام» خداست که «انسان خاکی» شد تا هر که به او ایمان آوَرَد، حیات جاویدان داشته باشد. یکی از ویژگی‌های انجیل چهارم آن است که به خدمات عیسی علیه السلام پیش از گرفتار شدنِ یحیی اشاره می‌کند، حال‌آنکه سایر انجیل‌ها خدمات عیسی علیه السلام را پس از این رویداد بیان می‌کنند.
در این انجیل به آنچه «معجزات» عیسی علیه السلام نامیده شده تحت عنوان «آیت» یعنی نشانه اشاره می‌شود. آنچه «معجزات» عیسی علیه السلام نامیده شده به باور پیروانش نشانه‌هایی هستند از اینکه او به‌حق مسیح موعود و پسر خداست. هر آیت، خطابه‌ای به‌دنبال دارد که به تشریح حقیقتِ آشکار شده در آن آیت می‌پردازد.
یکی از نکات برجسته انجیل یوحنا، بهره‌گیری نمادین آن از امور روزمرهٔ زندگی جهت به‌تصویر کشیدن حقایق روحانی است، که ازجمله می‌توان به تمثیل‌هایی از قبیل آب، نان، نور، شبان و گوسفندان، و تاک و میوه‌اش اشاره کرد. به کارگیری این تمثیل‌ها سبب شده که انجیل یوحنا از حالتی «معنوی» یا «عرفانی» برخوردار باشد.
با ینکه هر کدام از اناجیل سعی کرده‌اند جنبه‌ای از حضرت عیسی علیه السلام را ترسیم کنند اما باز با این حال این شخصیت به عنوان مسیح بین مردم زمان خود کمتر شناخته شده بود زیرا زمانیکه حضرت عیسی علیه السلام دعوت خود را شروع کرد و برای مردم موعظه می‌کرد سخنان او مردم را دچار اختلاف کرد و مردم درباره او چند دسته شدند انجیل یوحنا از این واقعه چنین یاد می‌کند:
«آنگاه بسیاری از آن گروه چون این کلام را شنیدند گفتند: در حقیقت این شخص همان نبی است. و بعضی گفتند: او مسیح است. و بعضی گفتند: مگر مسیح از جلیل خواهد آمد؟ آیا کتاب نگفته است که از نسل داود و از بیت‌لحم دهی که داود در آن بود مسیح ظاهر خواهد شد؟ پس درباره او در میان مردم اختلاف افتاد.»[۵۶]
این بیان یوحنا نشان می‌دهد که مردم نتوانستند بین مسیح و بین آن نبی که اسمش ذکر نشده ولی مردم او را می‌شناسند تمایزی قائل شوند و عده‌ای هم نتوانستند پیشگوئیهای عهد عتیق را با وی تطبیق دهند زیرا مسیح میبایستی از بیت لحم ظاهر شود. از طرفی عیسی علیه السلام نیز تا علنی نشدن دعوتش خود را مسیح معرفی نمی‌کرد و شاگردان را نیز از این کار منع می‌نمود:
«ایشانرا گفت: شما مرا که میدانید؟ شمعون پطرس در جواب گفت که تویی مسیح پسر خدای زنده!. .. آنگاه شاگردان خود را قدغن فرمود که به هیچکس نگویند که او مسیح است».[۵۷]
«او از ایشان پرسید: شما مرا کِه میدانید؟ پطرس در جواب او گفت: تو مسیح هستی. پس ایشان را فرمود که هیچکس را از او خبر ندهند».[۵۸]
با این توضیحات مشخص شد که مردم در مسیح بودن او وحدت نظر نداشتند و خود حضرت نیز در ابتدای امر موافق این نبودند که به عنوان مسیح مطرح شوند. اما رفته رفته ایشان با مواعظ خود و معجزاتش خود را نمایاند و خود را علنا مسیح خواند:
«لیکن شما سرور خوانده مشوید زیرا استاد شما یکی است یعنی مسیح و جمیع شما برادرانید. و هیچ کس را بر زمین پدر خود مخوانید زیرا پدر شما یکی است که در آسمان است. و پیشوا خوانده مشوید زیرا پیشوای شما یکی است یعنی مسیح».[۵۹]
این نکته در این مقام قابل ذکر است که در یازده موردی که کلمه مسیح در قرآن آمده همه به صراحت به عیسی نسبت داده شده و این نسبت در همه حالات و حتی قبل از تولد و هنگام بشارت تولدش به مادرشان نیز داده شده است. و قرآن جای هیچ تردیدی در مسیح بودن آن حضرت باقی نگذاشته است.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 05:47:00 ق.ظ ]