(ریاضی یزدی، ۳۶۰:۱۳۷۵)
شاعر در این بیت برای توصیف لطافت تن معشوق از آرایه ی اغراق استفاده کرده است. توصیفی است که در آن افراط یا تفریط باشد.(شمیسا، ۳۶:۱۳۸۹ )
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
همچو مهتاب که لغزد بر آب موج می زد تن او در مهتاب
(ریاضی یزدی، ۳۶۳:۱۳۷۵)
در این بیت تشبیه مرکب به کار رفته است. شاعر می گوید: لرزش تن معشوق در زیر نور مهتاب مانند، لغزیدن نور مهتاب بر روی آب است.
پشت آن سینه ی سیمین که تراست سنگ یا قلب نمی دانم چیست
(همان، ۲۹۸)
سینه ی سیمین موصوف و صفت است. شاعر معتقد است که معشوق با این که ظاهری زیبا دارد، باطن او پسندیده نیست. شاعر مضمراً، قلب معشوق را به سنگ تشبیه کرده است.
پری؛ وجه شبه: لطافت و زیبایی
کان پری زیر نقاب بشری آدمی بود و یا حور وپری
(همان، ۳۶۰)
پری استعاره از معشوق است. شاعر تن معشوق را در زیبایی و لطافت به پری تشبیه کرده است و او را پری می داند که ظاهر بشری دارد، و در مصرع دوم از تجاهل العارف استفاده کرده است، یعنی گوینده آن چه را می داند مورد پرسش قرار دهد، بدین منظور که مطلب بیشتر مورد توجه قرار گیرد.(صادقیان، ۱۲۱:۱۳۸۷ )
تجاهل العارف: آرایه ای است که سخنور خود را در آن چه که می گوید، نادان وانماید، یعنی آن چه را که می داند، نادان وار می پرسد، تا کارایی و نیرویی فزون تر به سخن خود بدهد.(کزازی،۱۰۹:۱۳۷۳)
۵-۱-۷- مژه
مژه در زبان فارسی غارتگر دل و دین است و از آلات حمله از قبیل تیرو خدنگ و… چیزی کم ندارد. هنگام شبیخون زدن یار صف آرایی او مشهور است.(دانشور، ۳۰۶:۱۳۸۹)
تیر؛ نیزه، تیغ، خنجر، وجه شبه: تیزی و برندگی
تیر مژگان تو ای چشم درشت با نوک خار گل سر خم کشت
(ریاضی یزدی، ۳۷۱:۱۳۷۵)
تیر مژگان: اضافه ی تشبیهی است. شاعر مژه معشوق را به جهت تیزی به تیر تشبیه کرده است. چشم درشت کنایه از معشوق است. شاعر معتقد است: تیزی و برندگی مژگان یار همچون نوک تیز خار گل عاشق را از پای در می آورد. شاعر با به کار بردن تشبیه بلیغ تیر مژگان را به نوک خار تشبیه کرده است.
تو مرا غرقه بخون خواهی کرد تیر مژگان توام خواهد کشت
(همان، ۲۹۹)
آن قدر لطیفی که هوای نفس من مژگان تو بر هم زد و تیر تو خطا کرد
(همان، ۱۵۸)
با نیزه حمله کرد گروهان مژَه ات چشمک مزن که کشور حسن انقلاب شد
(همان، ۱۶۰)
ز بیم آن که شود سیل و خانه اش ببرد سرشک چشم مرا مژَه دانه دانه کند
(همان، ۱۶۵)
هنگام وداع قطره ای اشک افتاد ز مژَه ی سیاهش
(همان، ۲۶۳)
خدنگ؛ وجه شبه: تیزی و برندگی
خدنگ مژَه ات ار سینه را نشانه کند به سان لانه ی زنبور، خانه خانه کند
(ریاضی یزدی، ۱۶۵:۱۳۷۵)
خدنگ مژه: اضافه ی تشبیهی است. شاعر مژه معشوق را به جهت تیزی به خدنگ تشبیه کرده است. خدنگ مجاز از تیر یا نیزه است. خدنگ: درختی است بسیار سخت که از چوب آن نیزه و تیر و زین اسب ساز ند.(معین،۱۳۶۴: ذیل واژه) سینه ی تیر خورده ی عاشق به لانه ی زنبور تشبیه شده است.
۵-۱-۸- خال
شرف الدین رامی در کتاب انیس العشاق خود معتقد است که قدما خال را به دانه، حجرالاسود، مگس و … تشبیه کرده و صفت سیاه دل برای آن آورده اند.(دانشور،۳۱۸:۱۳۸۹ )
من بنده ی آن خال سیاهم که نشیند بالای لب آن گوشه که خود شاه نشین است
(ریاضی یزدی، ۱۴۸:۱۳۷۵)
خال سیاه موصوف و صفت است. شاعر مضمراً خال معشوق را به شاه تشبیه کرده و خود را بنده ی آن می داند.
نازم به انتقام که از آفتاب حسن خالش چنان بسوخت که چون دل کباب شد
(همان، ۱۶۰)
آفتاب حسن: اضافه ی تشبیهی، که شاعر حسن را به جهت فراگیر بودنش به آفتاب تشبیه کرده است. شاعر علت سیاه شدن و سوختن خال را انتقام آفتاب حسن می داند.
فتنه ی خال لب می گون تست گر ره آدم زند شیطان او
(همان، ۱۷۷)
به گناهی که زدم بوسه به خال لب دوست پیش سر چشمه ی خورشید کبابم کردند
(همان، ۱۶۳)
دیدی آخر دل به مشکین خال جانان راه یافت از مناجات شب و تسبیح یارب یاربش
(همان، ۱۶۹)
هوای گندم خال تو دارد به هرخرمن که بینی خوشه چینی

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 02:03:00 ب.ظ ]