همانگونه که در جدول ۱۱-۴ مشاهده می شود، بین میانگین نمره خرده مقیاسهای اختلال تنظیم هیجانی در دختران و پسران تفاوت معنیداری وجود دارد. از خرده مقیاسها فقط میانگین دو خرده مقیاس اختلال در انجام رفتارهای هدفمند و نبود آگاهی عاطفی در دختران و پسران به صورت معنیدار متفاوت بوده، به گونه ای که بنابر جدول ۱-۴ نمرات هر دو خرده مقیاس در دختران بیشتر از پسران است. بنابراین میتوان بیان داشت که فرضیهی چهارم پژوهش حاضر نیز تأیید می شود.
فصل پنجم
نتیجهگیری و پیشنهادها
۵-۱ مقدمه
در این فصل، نخست به بررسی برازش مدل پیشنهادی و مدل تأیید شده و سپس به تبیین فرضیه های پژوهش پرداخته میشوند. در پایان نیز محدودیتها و پیشنهادهای پژوهش ارائه می شود.
۵-۲ بررسی برازش مدل پیشنهادی و تأیید شده
در پژوهش حاضر، جهت بررسی رابطه نیازهای بنیادی روانی و طرحوارههای ناسازگار اولیه با اختلال تنظیم هیجانی یک مدل طراحی گردید. در این مدل طرحوارههای ناسازگار اولیه به عنوان میانجی قرار گرفت. فرض پژوهش حاضر بر این بود که نیازهای بنیادی روانی علاوه بر اینکه مستقیماً بر اختلال تنظیم هیجانی تاثیر میگذارد، میتوانند از طریق میانجیگری طرحوارههای ناسازگار اولیه هم بر اختلال تنظیم هیجانی تأثیر گذارند.
مدل پیشنهادی، در این پژوهش، در بر دارندهی سه متغیر است. سه متغیر برون زا شامل خردهمقیاسهای نیازهای بنیادی روانی (خودمختاری، شایستگی و ارتباط) و یک متغیر میانجی( طرحوارههای ناسازگار اولیه) و یک متغیر درون زا (اختلال تنظیم هیجانی).
در پژوهش حاضر، کلیت مدل پیشنهادی قابل قبول بود، اما به منظور برازش بهتر مدل پیشنهادی، بنا بر پیشنهاد نرم افزار AMOS، دو مسیر که ضریب برآورد استاندارد پایینی داشتند، حذف و مدل تأیید شد. در مدل تأیید شده نه تنها تمام مسیرهای باقی مانده برآورد استاندارد مناسبی داشتند بلکه مدل تأیید شده از برازش مناسبی برخوردار بود.
۵-۳ بررسی یافته های مربوط به فرضیه های پژوهش
با توجه به اصلاح مدل پیشنهادی در پژوهش حاضر و به منظور بهبود ویژگیهای برازش مدل، تبیین فرضیه ها بنا بر مدل تأیید شده صورت میگیرد.
♦ فرضیه اول پژوهش: مدل مفهومی ارائه شدهی، ارتباط بین نیازهای بنیادی روانی و طرحوارههای ناسازگار اولیه با اختلال تنظیم هیجانی با مدل تجربی داده ها برازش دارد.
به منظور بررسی این فرضیه، که مدل مفهومی ارائه شدهی، ارتباط بین نیازهای بنیادی روانی و طرحوارههای ناسازگار اولیه با اختلال تنظیم هیجانی با مدل تجربی داده ها برازش دارد از معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که مدل تجربی داده ها با مدل مفهومی دارای برازش خوبی است. براساس یافته ها نیاز به خودمختاری و نیاز به شایستگی از خرده مقیاسهای نیازهای بنیادی روانی هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم میتوانند بر اختلال تنظیم هیجانی تأثیر بگذارند. همچنین طرحوارههای ناسازگار اولیه در این پژوهش به صورت میانجی بین نیازهای بنیادی روانی و اختلال تنظیم هیجانی قرارگرفت.
این یافته با تحقیقات ژانگ و هه )۲۰۱۰(، شاته و همکاران )۲۰۰۷(، جاکوبس و همکاران (۲۰۰۸) و بیابانگرد (۱۳۸۱)، که بیان داشتند عدم ارضاء نیارهای بنیادی روانی سبب ایجاد طرحوارههای ناسازگار اولیه و دشواری در تنظیم هیجانی می شود همخوانی دارد.
ارضاء کامل و به موقع نیازهای بنیادی روانی می تواند در ایجاد طرحوارههای مثبت و مقابلهیمؤثر با هیجانها و مدیریت آنها کمک بسیاری انجام دهد. شیوع بالای آشفتگیهای روانی بدست آمده از عدم ارضای نیازهای روانی و تأثیر این مشکلات روی عملکرد کلی فرد، موجب اختلال در تنظیم هیجانی می شود. لذا میتوان چنین استنباط کرد که طرحوارههای ناسازگار اولیه نتیجه زیان بخش از نیازهای ارضاء نشده در سیر دوران کودکی و نوجوانی است. به طور کلی بالا بودن نمرات طرحوارهای ناسازگار اولیه و اختلالات تنظیم هیجانی در افراد احتمالاً نشاندهنده آن است که مراکز آموزشی و خانوادهها در دستیابی به موضوعات اساسی رشد سالم در کودکان یعنی ارتباط، خودمختاری، شایستگی، انتظارات معقول و محدودیتهای واقع گرایانه مشکل ایجاد کرده اند. بنابراین ناخواسته موجب شکل گیری و رشد طرحوارههای ناسازگار اولیه و دشواری در تنظیم هیجان افراد در آینده شده اند، به طوری که این طرحوارهها به ایجاد باورهای منفی درباره خود، دیگران و جهان و شکل گیری طرحوارههای شکست، بیگانگی اجتماعی و کمال گرایی و … شده اند. با در نظر گرفتن این که طرحوارههای ناسازگار اولیه در دوران اولیه زندگی تحول نیافته و تثبیت شده اند و بازنمایی مسیری از تجارب ناخوشایند در کودکی هستند، میتوان استنباط کرد که زمینه ساز تفکر تحریف شده و رفتارهای ناکارآمد و یکی از هستههای شکل گیری اختلال در تنظیم هیجان است. همانگونه که یانگ معتقد است رفتارهای ناسازگار در پاسخ به طرحوارهها به وجود میآیند که به دلیل برآورده نشدن نیازهای بنیادی روانی است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
♦ فرضیه دوم پژوهش: بین ارضاء نیازهای بنیادی روانی دانشجویان دختر و پسر تفاوت معنیداری وجود دارد.
به منظور بررسی این فرضیه که بین ارضاء نیازهای بنیادی روانی دانشجویان دختر و پسر تفاوت وجود دارد، از آزمون t برای گروههای مستقل استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که میانگین خرده مقیاس ارتباط از مقیاس نیازهای بنیادی روانی در دختران و پسران تفاوت معنیدار وجود دارد، به گونه ای که میانگین، ارتباط در دختران بیشتر از پسران است. این یافته با تحقیقات هاروی و رتر[۱۱۹] (۲۰۰۲) و فتحی، رضاپور و یاقوتیآذر (۱۳۸۹) که بیان داشتند، تأثیر متغیر جنسیت بر نیازهای بنیادی روانی، معنیدار و مثبت استهمخوانی دارد. از آنجایی که آزمونهای روانشناختی، الگوهایی از تفاوت جنسیتی را نشان می دهند که در آن نیازهای بنیادی روانی در دختران و پسران متفاوت میباشد. این را میتوان تبیینی برای تفاوت نیازهای روانی بین دو جنس تلقی کرد. از آنجائیکه دختران عاطفیتر هستند و در روابط احساساتیتر عمل می کنند تمایل بیشتری دارند تا در حین روبرو شدن با مشکلات، مسائل خود را با کسانی که برای آنها اهمیت دارند و یا از او حمایت می کنند در میان بگذارند و از این طریق نیاز به ارتباط در آنان بیشتر ارضاء شود.
♦ فرضیه سوم پژوهش: بین طرحوارههای ناسازگار اولیه دانشجویان دختر و پسر تفاوت وجود دارد.
به منظور بررسی این فرضیه که بین طرحوارههای ناسازگار اولیه دانشجویان دختر و پسر تفاوت وجود دارد از آزمون t برای گروههای مستقل استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که تفاوت میانگین نمرههای دختران و پسران در خرده مقیاسهای طرحوارههای ناسازگار اولیه معنیدار میباشد. به طوری که میانگین نمرات خرده مقیاس شکست در دختران، بیشتر از پسران و خرده مقیاسهای بیگانگی اجتماعی و کمال گرایی در پسران، بیشتر از دختران است. این یافته با تحقیقات موهنون و تورکلسون[۱۲۰] (۲۰۰۴)همسو است و همانگونه که یوسف نژاد، و پیوستهگر (۱۳۹۰) بیان داشتند بین طرحوارههای دختر و پسر تفاوت معنیدار وجود دارد و این تفاوت در مردان میانگین بالاتری نسبت به زنان دارد. در پژوهش حاضر مردان از نظر طرحوارههای مورد اشاره میانگین بالاتری نسبت به زنان کسب کرده اند. تفاوت مورد اشاره در سه طرحوارهی ناسازگار اولیه در دانشجویان دختر و پسر به احتمال زیاد تحت تأثیر باورهای قالبی جنسیتی قرار دارد. این موضوع را می توان چنین تبیین کرد که باورهای قالبی جنسیتی به بروز انتظارات منجر می شود که دو جنس بر اساس آن اندیشه، احساس و رفتار می کنند. سوگیریها و ارزشهای جنسیتی حاکم بر خانواده و جامعه، دختران را بیشتر در معرض واکنش نسبت به بی کفایتی و شکست در توانمندیهای خویش قرار میدهند. و از آنجائیکه به پسران از همان دوران کودکی این فکر القاء می شود که انجام کارهای مهم و سنگین به علت داشتن استقامت بدنی بر عهده پسران است و باید آن را به نحوء احسن انجام دهند، کمال گرایی در آنان شکل میگیرد و در این زمینه از دختران پیشی میگیرند. و با توجه به اینکه پسران در برقراری ارتباط ضعیفتر از دختران عمل می کنند و معمولاً نسبت به دختران ارتباط اجتماعی کمتری با دیگران برقرار می کنند در بیگانگی اجتماعی نمره بیشتری کسب خواهند کرد.
♦ فرضیه چهارم پژوهش: بین اختلالات تنظیم هیجانی دانشجویان دختر و پسر تفاوت وجود دارد.
به منظور بررسی این فرضیه که بین اختلال تنظیم هیجانی دانشجویان دختر و پسر تفاوت وجود دارد از آزمون t برای گروههای مستقل استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که، میانگین نمرات دو خرده مقیاس اختلال در انجام رفتارهای هدفمند و نبود آگاهی عاطفی در دختران و پسران به صورت معنیدار تفاوت وجود دارد، به گونه ای که نمرات هر دو خرده مقیاس در دختران بیشتر از پسران است. نتایج این پژوهش با یافته های آلدائو و همکاران (۲۰۱۰) و مهسون، ویدیک، سومرلاک، و زاچاری[۱۲۱] (۲۰۰۵) همسو میباشد. تحقیقات عبدی، باباپور و فتحی (۱۳۸۹) در جهت بررسی تفاوت دختر و پسر در سبکهای تنظیم هیجان شناختی نشان داد که پسران در سبک تنظیم هیجان شناختی سازگار (ارزیابی مجدد مثبت و برنامه ریزی مجدد مثبت) از میانگین بالاتری نسبت به دختران برخوردار بودند. در تحقیقاتی که آدیمو[۱۲۲] (۲۰۰۸)، المران و پانمکی[۱۲۳] (۲۰۰۸)، ساکلوفسکی[۱۲۴] و همکاران (۲۰۰۷)، دیوید، ون روی و چاکلینگام[۱۲۵] (۲۰۰۴)، آقا یوسفی و شریف (۱۳۹۰)، ملایی و همکاران (۱۳۹۰)، عسکری و روشنی (۱۳۹۱) در مورد تفاوت نمرات دختر و پسر در هوش هیجانی (ظرفیت درک و کنترل هیجانها) انجام دادند، تفاوت معنیداری وجود دارد. طبق تحقیقات صورت گرفته، یکی از دلایل اساسی در تفاوتهای تنظیم هیجان به تفاوتهای شخصیتی افراد بر میگردد. از آنجایی که تفاوتهای شخصیتی در دو جنس متفاوت گزارش شده میتوان تبیین نمود که تفاوتهای فردی در برانگیختگی و تنظیم هیجان از خصوصیات متمایز کننده در جنسیت میباشد. با توجه به این، توانایی ابراز هیجان و همدلی در زنان بیشتر از مردان است و همچنین در روابط بین فردی میزان ابراز هیجانها در زنان بیشتر از مردان است و این دلیلی برای اهمیت کنترل و تنظیم هیجان در زنان شمرده می شود که هرچه حساسیت و توانایی ابراز هیجان بیشتر باشد در انجام رفتارهای هدفمند که همان تمرکز و به اتمام رساندن تکالیف به هنگام تجربه هیجانهای منفی است با دشواری مواجه میشوند. و هر چه احساسات دختران بیشتر اوج میگیرد، در کنترل آگاهی عاطفی، که همان دشواری در توجه کردن و شناسایی هیجانات است با اختلال مواجه خواهند شد.
تصویر توضیحی برای هوش هیجانی
۵-۴ محدودیتهای تحقیق:
۱٫ گروه نمونه مورد مطالعه حاضر تنها در بین دانشجویان دانشگاه بوعلی انجام شده است و از تعمیم آن به سایر دانشگاهها باید احتیاط کرد.
۲٫ عدم وجود منابع محدود با موضوع تحقیق حاضر نیز باعث محدودیتهایی برای پژوهشگر گردید.
دانلود
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:25:00 ب.ظ ]