بعد از دعوت حضرت۶به مباهله، مسیحیان نجران رفتند تا در این باره بیندیشند. رسول گرامی۶طبق دستور خداوند، امیرالمؤمنین۷را که به منزله جان وی بود، و از زنان فاطمه زهرا۳را، و از فرزندان خود حسن و حسین۸ را به همراه آورد. وقتی نصارای نجران این صحنه را دیدند از مباهله منصرف شده، گفتند: ما چهرههایی را میبینیم که اگر بر سختترین کوهها نفرین کنند، آن را متلاشی خواهند کرد.[۴۹۸]
این که خداوند در ذیل آیه مزبور به لفظ متلکم معالغیر فرمود: «فنجعل لعنت الله علی الکاذبین»[۴۹۹] معلوم میشود همراهان رسول اکرم۶تماشاگر صحنه مباهله نبودند بلکه گزارشگر حقائق دینی بودند، زیرا گزارشگر است که یا صادق است یا کاذب. اگر آنان گزارشگر وحی و رسالت نبودند و از غیب سخن نمیگفتند، نه صادق بودند و نه کاذب.[۵۰۰]
مستفاد از آیه مباهله این است که اهل بیت : گزارشگر غیب هستند و ولایت الهی مشترک بین همه آنهاست، گرچه رسالت و نبوت مخصوص رسول گرامی است، آنان آگاه به غیبند و از آن خبر میدهند و مدعیند و دعایشان نیز مستجاب است. البته گرچه اهل بیت در جریان مباهله همین پنج نفر بودند، لیکن امامان معصوم بعدی، در همه فضایل با امامان قبل از خود شریکند.[۵۰۱]
مورد مباهله منحصر در جریان مسیح علیهالسلام نیست، بلکه هر شأنی از شئون دین که حق محض است، اگر مورد انکار کسی قرار گیرد، راه مباهله همچنان باز است.[۵۰۲]مؤید این سخن آن است که در بعضی روایات، آداب مباهله ذکر شده است.[۵۰۳]
بنابراین، بعد از آوردن استدلال و برهان و روشن شدن حق، اگر طرف مناظره از حق تمکین نکرد میتوان از مباهله استفاده کرد اما باید توجه داشت که شرط مهم آن تهذیب و تزکیه روح میباشد و اگر کسی در سایه طهارت روح و صفای دل به بارگاه رفیع الهی راه یافت، مستجاب الدعوی میشود و تبشیر و انذار او در چهرهی دعا به ثمر میرسد.
۱۷- استفاده از استدلال جدلی در مناظره:
یکی ز روشهای استدلال در مناظره، استدلال جدلی است، به این معنا که برای مخدوش و باطل کردن، اعتقاد طرف مناظره، و با بهرهگیری از اعتقاد خود او، اگرچه ممکن است باطل باشد، دلیل عقلی ارائه نماید که بطلان اعتقاد وی را ثابت نماید.
رسول اکرم۶در مناظره با یهودیان که گفتند: عزیر پسر خداست زیرا که احیا کننده تورات بود، حضرت دلیل عقلی جدلی ارائه کردند، فرمودند: اگر این طور است، پس چرا موسی فرزند خدا نباشد، چرا که او کسی است که تورات بر او نازل شد، و آن را برای بنیاسرائیل آورد، و معجزات بسیاری که خود نیز میدانید از او مشاهده گردید. اگر عزیر فرزند خدا بود، نمیباید تنها کرامتش احیای تورات باشد، در حالی که این موسی است که به مقام نبوت و پیامری بالاتر از عزیر است، و اگر تنها این منزلت و کرامت موجب میشود که فرزند خدا باشد، موسی۷به واسطه پیامبریاش چندین برابر این منزلت و کرامت را داراست.[۵۰۴] «فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ۶کَیْفَ صاَرَ عُزَیْزُ ابْنَ اللَّهِ دُونَ مُوسَی وَ هُوَ الَّذِی جَاءَ لَهُمْ بِالتَّوْرَاهِ و رُئِیَ مِنْهُ مِنَ الْمُعجِزَاتِ مَا قَدْ عَلِمْتُمْ، وَ لَئِنْ کَانَ عُزَیْزُ ابْنَ اللَّهِ لمَا ظَهَرَ مِنْ إِکْرَامِهِ بِإِحْیَاءِ التَّورَاهِ؟ فَلَقَدْ کَانَ مُوسَی بِالنُّبُوَّهِأوْلَی وَ أحَقَّ.»
این روش یک استدلال عقلی جدلی است، که حضرت برای ابطال ادعای یهودیان بر فرزند بودن عزیر فرمودند: موسی محقتر است به فرزند بودن، چرا موسی ابنالله نباشد.
همین استدلال جدلی را حضرت۶برای مسیحیان نیز آوردند، که اگر عیسی، ابنالله و فرزند خداست، چرا موسی فرزند خدا نباشد که وی هم رسول خدا و هم صاحب معجزات متعدد است.[۵۰۵]
مشرکان که میگفتند: فرشتگان دختر خدا هستند،[۵۰۶] خدای متعال از آنان میپرسد: آیا میپندارید، شما را فرزندان پسر است و خدا را فرزندان دختر؟ این قسمت کردنی نادرست و ظالمانه است.[۵۰۷] «أَلَکُمُ الذَّکَرُ وَلَهُ الْأُنثَى،تِلْکَ إِذًا قِسْمَهٌ ضِیزَى» شما که فرزند پسر را از فرزند دختر بهتر میدانید، باید خدا فرزند پسر داشته باشد نه دختر! این گفتوگو نیز استدلال جدلی است.
در مقابل یهود و نصاری، که برای خود نزد خداوند منزلت ویژهای قائل بودند، و ادعا داشتند که پسران و دوستان خدایند[۵۰۸]، خداوند به حضرت۶فرمان میدهد به آنان بگوید: اگر راست میگویید، باید از عذاب دنیا و آخرت در امان باشید، پس این عذابها که پیوسته بر شما نازل میشود، برای چیست؟[۵۰۹] «وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاء اللّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم بَلْ أَنتُم بَشَرٌ مِّمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ وَلِلّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ» این استدلال نیز استدلال عقلی جدلی است، که نمونههای آن در قرآن و مناظرهها بسیار است.
هفده شیوه و روشی که در مناظرههای حضرت رسول اکرم۶ذکر گردید، تنها بعضی از سیره حضرت ۶در مناظرههایشان بود و نکات بسیار دیگری میتوان از مناظره های حضرت استخراج کرد مانند، پیراستگی از پیچیدگی کلام حضرت۶، تسلسل منطقی مطالب، تفکرآفرینی و تصحیح اشتباهات، عمیق و کوتاه بودن مناظرهها، تسلط و شناخت موضوع مورد بحث و گفتوگو، اجازه پرسش و آزادی بحث و بسیاری مطالب دیگر، که تمامی آنها براساس جدال احسن استوار است.
آنچه در خاتمه این بخش لازم به ذکر است، توجه خاص و ویژه به سبک ، شیوه و روش مناظرههای حضرت رسول اکرم۶میباشد که با تعمق و نگاه ژرف، راهکار مناسب و درستی برای مناظره با افراد مختلف از ملل و نحل «درون دینی و برون دینی» به انسان ارائه میدهد. و برای افرادی که در صحنه تبلیغ تلاش میکنند، استفاده از این الگوها برای رسیدن به هدف، راهگشا است.
ابعاد و موضوعهای مناظرههای پیامبر اکرم ۶
مناظرههای پیامبر اکرم ۶ در قرآن کریم
۱- مناظره با مشرکان
الف- نفی شرک و بتپر ستی:
خداوند متعال به پیامبر ۶دستور میدهد از مشرکان بپرسد: کیست که از آسمانها و زمین، آنان را روزی میدهد: «قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»[۵۱۰] مشرکان که به رغم پرستش غیر خدا، خالقیت را تنها در محدوده قدرت خدای متعال میدانستند،[۵۱۱] میباید در پاسخ میگفتند: خدا رازق آن هاست، زیرا رزق به خودی خود گونهای آفرینش است،[۵۱۲] از این رو، خداوند در سوره یونس پس از آنکه به پیامبر۶ فرمان میدهد تا از مشرکان بپرسد، کیست که آنان را از آسمان و زمین روزی میدهد؟ یا کیست که مالک شنوایی و بینایی آن هاست؟ یا کیست که مرده را از زنده و زنده را از مرده خارج میسازد؟ و کیست که تدبیر امور به دست اوست؟ تصریح میکند که مشرکان پاسخ خواهند داد: «خدا» «قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَمَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ»[۵۱۳]
خدای متعال در آیه یاد شده نیز به جای مشرکان پاسخ میدهد و به پیامبر۶میفرماید که به مشرکان بگوید: خداست که آنان را از آسمانها و زمین روزی میدهد: «قل الله»[۵۱۴].
و به آنان گوشزد کند که، ما یکتاپرستان و شما مشرکان بر هدایت یا گمراهی آشکاریم. «وَإِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ»[۵۱۵] و بگوید نه شما برای گناه ما بازخواست میشوید، و نه ما برای عمل شما: «قُلْ لَاتُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ»[۵۱۶] و خداوند داور داناست که در قیامت ما را گرد هم میآورد و میانمان به حق داوری میکند: «قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِیمُ».[۵۱۷]
در این گفتوگو براساس یکی از مقبولات مشرکان (اعتقاد به خالق و رازق بودن خداوند)، استدلالی جدلی شکل گرفته و بر بطلان بتپرستی و شرک تأکید شده است. استدلال را میتوان چنین تقریر کرد: کسی شایسته پرستش است که خالق و رازق انسان است و او به اعتراف همگان- حتی مشرکان- کسی جز خدای یکتا نیست، پس پرستش بت، نادرست و عبادت خدا لازم است.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:20:00 ق.ظ ]