۱۱- والدین کودکان را به بازی با گل تشویق کنند زیرا گل وسیله سه بعدی است هنگام کار با این وسیله کودک آزادی خلاقانه ای را نسبت به وسایل دو بعدی دیگری نظیر نقاشی و طراحی بدست می آورد(رضایی،۱۳۸۷).

 

۲-۱-۱۳-مهارت تفکر نقادانه

۲-۱-۱۳-۱- تعریف تفکر نقادانه:
تفکر نقادانه، تفکری است که در جستجوی شواهد، دلایل و مدارک برای یک قضاوت و نتیجه گیری است ویا برای دست یابی به چنین قضاوت و نتیجه گیری خواستار دلیل، شواهد و مدارکی است. در تعریف دیگری مهارت تفکر نقادانه را به این صورت مطرح کرده اند: فرایند ی که به بررسی صحت،دقت و ارزش اطلاعات و دانسته ها می پردازد.منظور از نقد کردن، سنجیدن، ارزیابی، مطالعه و بررسی کردن است. و عبارتست از یک فرایند شناختی، فعال، هد فمند و سازمان یافته است که شخص با بهره گرفتن از آن به بررسی افکار و عقاید خود و دیگران ویا مو قعیت های خاص می پردازد و با ارزیابی و تفسیر ماهرانه خود به درک و فهم روشن تر و بهتری دست می یابد. تفکر نقادانه، توانایی تحصیل اطلاعات و تجارب است. آ موزش این مهارت نوجوان را قادر می سازد تا در برخورد با ارزش ها، فشار گروه همسالان و رسانه های جمعی مقاومت نماید واز آسیب های ناشی از این موارد در امان بماند(نوری،۱۳۸۹).
۲-۱-۱۳-۲- اصول تفکر نقادانه:
۱- به آنچه گفته می شود، یا آنچه از شما خواسته می شود خوب توجه کنید.
۲- آنچه برای شما مشخص نیست سئوال بپرسید.
۳- به جز آنچه که می شنوید و به شما گفته می شود ، به جنبه ‌ی دیگر آن موضوع فکر کنید.
۴- همه آن چیزی که به شما گفته می شود، یا خودتان به آن نتیجه رسیده اید ارزیابی کنید.
۵- والدین فضای نقادی را هم برای خود و هم برای فرزندان ایجاد کنند(رضایی،۱۳۸۷).
۲-۱-۱۳-۳- فواید کاربرد تفکر نقادانه:
۱- به فرد کمک می کند که از میان اطلاعات و پیشنهادات مختلفی که به وی می شود پیشنهادهای سالم را انتخاب کند.
۲- به فرد کمک می کند تا واقعیت ها را بیابد تا خود را محدود به حدس و گمان نکند.
۳- به او قدرت می دهد تا اعمال و رفتارهایش را پیش بینی کند.
۴- مهارت تفکر نقاد به فرد یاری می رساند تا اطلاعات اساسی را به یک تصمیم گیری صحیح را جمع آوری کند.
۵- از اعتیاد، خود کشی، فرار از منزل، خشونت و بی توجهی به قانون و آسیب های روانی اجتماعی جلو گیری می کندهمان منبع).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۲-۱-۱۳-۴- راه کارهای پرورش تفکر نقادانه
۱- نسبت به امور و پدیده های اطرافمان، حساسیت و دقت بیشتری داشته باشیم.
۲- دیده ها، شنیده ها و مطالعه خود را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و به سادگی آنها را نپذیریم و رد نکنیم.
۳- در باره هر موضوعی با سوالات مناسب و مرتبط اطلاعات بیشتری به دست آوریم.
۴- مسایل معمولا راه حل های متفاوتی دارند، تحمیل راه حل های خود یا تحمل راه حل های دیگران را به عنوان یک راه حل منطقی به نظر نمی آید.
۵- در باره مسایل پیشامده فکر کنیم و دچار احساسات و هیجان های شدید و کاذب نشویم واز قضاوت عجولانه، تعصب و خود رایی در باره موضوعات مورد بحث اکیداً بپرهیزیم.
۶- قبل از پاسخ گویی به مسایل فکر کرده سپس تصمیم گیری و عمل نماییم.
۷- از عقاید و نظرات خود دفاع معقولانه و منطقی کرده و زود تسلیم نشویم.
۸- به دیگران اجازه بحث و اظهار نظر درباره ی موضوعات مختلف را بدهیم.
۹- برای رشد تفکر نقادانه ودر کودکان نوجوانان مطالعه زندگینامه افراد نقاد مفید و مؤثر می باشد.
۱۰ در جلسات بحث و تبادل افکار از برچسب زدن، دستور دادن، سرزنش و نصیحت و قضاوت و مسخره کردن دیگران اکیدا پرهیز نماییم.
۱۱- در مقابل سوالی که از ما می کنند پاسخ از قبل تعیین شده‌ای نداشته باشیم، تا بهتر بتوانیم به نقد و بررسی، تجزیه و تحلیل موضوع بپردازیم.
۱۲- ایجاد فضای آزاد و پرسشگرانه در مدرسه و منزل برای دانش آموزان و پرهیز از هرگونه خشونت، سرکوب و تهدید آنان(رضایی،۱۳۸۷).
۲-۱-۱۳-۵- تفکر نقادانه چه چیزی نیست؟
تفکر نقادانه بی احترامی وبی توجهی به بزرگسالان نیست.
لازمه‌ی تفکر نقادانه آن است که فرد بپرسد، اطلاعات جمع آوری کند، به ارزیابی مطالعه وتفکر بپردازد. ونیز می توان از مشورت وراهنمایی بزرگسالان هم استفاده کرد.در صورت عدم تطابق افکار ما با دیگران به جای درگیرشدن بهتر است دید خود را نسبت به موضوع بیان کرد وگاهی انسان ها یک موضوع را از زاویه های مختلفی نگاه می کنند.
تفکر نقادانه بدبینی وبی اعتمادی به دیگران نیست.
نکته‌ی بسیار مهم آن است که فرد برای محافظت از خود در مقابل آسیب های روانی، اجتماعی ودر مواجهه با فرهنگ ها، انسان‌ها، باورها وعقلید سالم وناسالم حق دارد که از نیروی فکر خود استفتده نماید. منطقی آن است که ابتدا موقعیت های زندگی، به خصوص موقعیت هایی که امکان خطر دارند، خوب سنجیده و ارزیابی وسپس اقدام وتصمیم گیری شود این به معنی بی اعتمادی، منفی بافی وبدبینی نیست، بلکه فقط جستجوی واقعیت هاست(نوری،۱۳۸۹).

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

۲-۱-۱۴- مهارت کنترل هیجان

هیجانات بخشی از زندگی روزمره ما را تشکیل می دهند. واژه هیجان[۱۶] گویای احساساتی است که هریک از ما می تواند با درونگری در وجود خود شناسایی کند یا با برون نگری به دیگران نسبت دهد. ویژگی های هیجان ها از طریق احساس های کم و بیش آشکاری از خوشی یا ناخوشی تعیین می شود. هیجان های خوشایند یا مثبت با وقوع رویدادهای خوشایند یا پیش بینی آنها همراه است. هیجان های نا خوشایند یا منفی با تجربه درد، خطر یا تنبیه ارتباط دارد. برای صحبت کردن از هیجان ها و نیز سهیم کردن اطرافیان در آن یاد می گیریم که هبجان ها را با واژه های خاصی تبیین کنیم. مثل شادی، شعف شادکامی، غم، رنج، گناه، ترس، اضطراب، و خشم( موکلی و دانترز[۱۷]، ۱۹۹۴ ،ترجمه‌گنجی،۱۳۸۴).
یک پاسخ هیجانی متشکل از سه مؤلفه است: رفتاری، خودکار و هورمونی. مؤلفه رفتاری‌ متضمن آن است که آن دسته از حرکات عضلانی است که با موقعیتی که آنها را بر می انگیزد، تناسب دارد. پاسخ های خودکار موجب تسهیل رفتاری می شوند و انرژی بدن را برای حرکت سخت، به سرعت بسیج می کنند. پاسخ های هورمونی باعث تقویت پاسخ های خودکار (خودمختار) می شوند(کارلسون [۱۸]،۲۰۰۱ ، ترجمه پژهان،۱۳۹۰).
بروز هیجان ها دارای دامنه وسیعی است که بر حسب نوع تعبییری که به همراه دارند در شش طبقه اصلی گنجانده شده اند از جمله غم، شادی، ترس، تعجب، خشم و عشق. هر طبقه خود داری یک طیف می باشد. یعنی از کمترین احساس و حالت شروع می شود و به بیشترین احساس یا حاات ختم می شود. مثلا” طبقه غم، ممکن است از ناراحتی شود و به افسردگی ختم گردد. بروز هیجان ها با در نظر گرفتن سن، به دو دسته هیجان های اولیه و هیجان های ثانویه تقسیم می گردند. هیجان های اولیه، هیجان هایی هستند که طی دو سال اول زندگی ظاهر می شوند مانند هیجان های شادی، غم، عصبانیت و ترس. با افزایش سن کودک هیجان ها و احساس ها رشد یافته و هیجان های ثانویه مانند خجالت، حسادت و غرور ظاهر می شوند. هیجان های ثانویه را بعضاً هیجانات خود آگاهی هم می نامند. دلایل این نام گذاری، احساس نا خوشایندی است که به دنبال تجربه چنین احساسی نسبت به خود داریم. برنامه مهارت های زندگی با پرداختن به مهارت مقابله با هیجان، سعی در آموزش اطلاعات و آگاهی های لازم در مورد احساسات و نحوه کنار آمدن با آن، مخصوصا احساسات قوی و محرک دارد(نیک پرور فرد، ۱۳۹۱).
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

 

۲-۱-۱۵- مهارت همدلی

مهارت همدلی یکی از مهارتهای مهم و قابل توجه زندگی است که نه کسب آن راحت است و نه اجرای آن، همدلی پایه و اساس ارتباط با دیگران است. همدلی توانایی درک حالت ها، احساسات عاطفی دیگران و برقراری ارتباط فکری و قلبی می باشد. همدلی چیزی فراتر از یک ارتباط ظاهری یا زبانی است. یکی از وسایل مهم در هم دلی زبان میباشد. همان طور که در حدیثی از امام علی(ع) آمده است: هیچ چیز به اندازه زبان، دل انسان را به طرف خود نمی کشاند. همدلی مهارتی است که اگر به طور درست یاد گرفته شود ورعایت شود می تواند پایه و اساسی شود برای ارتباط های موثر و سازنده( خیراتی، ۱۳۸۵).
۲-۱-۱۵-۱- همدلی چیست؟
همدلی مهارتی است که به ما این امکان را می دهد که بتوانیم احساس ها و حالت های دیگران را درک کنیم واز سطح خویش فرا تر برویم و دیگران را عمیق تر درک کنیم. همدلی یعنی اینکه با تو پیمان می بندم، خواه با آنچه می گویی موافق باشم یا نه، به حق تو در مورد ابرازش احترام بگذارم وبکوشم تا حقایق را از دیدگاه تو ببینم وآن را درک کنم، تا نقطه نظرهای خود را نیر به طور موثر به تو انتقال دهم(دهستانی،۱۳۹۲).
۲-۱-۱۵-۲- اجزای همدلی:
از نگاه روان شناسان همدلی دارای دو جز است که عبارتند از:
الف) شناختی ب) عاطفی
اجزای شناختی در همدلی عبارتنداز: توانایی در شناسایی، نام گذاری حالات دیگران و توانایی در حدس زدن دید گاه شخص دیگر.
اجزاء عاطفی در همدلی عبارتند از: توانایی در نشان دادن پاسخ عاطفی مناسب به منظور برقراری روابط همدلانه با دیگران، فرد باید بتواند خود را به جای دیگران بگذارد، امور را از دیدگاه آنان ببیند و از خود بپرسد که اگر من به جای او و شرایط او بودم چه احساسی داشتم؟ شرط لازم برای انجام چنین کاری ایجاد همدلی بین افراد و اعتماد متقابل است.
به عبارت دیگر اعتماد متقابل هنگامی به وجود می اید که طرفین درگیر، در ارتباط با هم دیگر یک دلی، آسایش و امنیت خاطر داشته باشند(لاکانی،۱۳۸۴).
۲-۱-۱۵-۳- توانایی همدلی در افراد
افراد مختلف از نظر توانایی و تمایل به هم دلی کردن با یک دیگر متفاوتند. تفاوت موجود در میل به همدلی در افراد مختلف به نحوه ی ترببت کودکان از جانب والدین بستگی دارد. درصد قابل توجه ای از رفتار کودکان از طریق تماشای نحوه ی واکنش نشان دادن اطرافیان در مقابل درماندگی دیگران شکل می گیرد.کودکان با تقلید از آن چه که می بینند مجموعه رفتارهایی از تنش های حاکی از همدلی را در خود به وجود می آورند. از جهت دیگر شاهد این واقعیت هستیم که با بزرگتر شدن کودکان و ورود آنان به جامعه توان همدلی در افراد کاهش می یابد و این یکی از بزرگترین معضلات جامعه صنعتی است (تیمیان، ۱۳۸۶).
۲-۱-۱۵-۴- راه های رسیدن به همدلی
هر گاه بتوان چارچوب ذهنی دیگران را شناخته و دانست چه چیزی برایشان اهمیت دارد، می توان با برآوردن انتظاراتشان به سهولت با آنان رابطه گرم و صمیمانه ایجاد کرده و آنان را متاثر از خود کرد. برای شناخت چار چوب ذهنی افراد مختلف اطلاعاتی به دست آورد، از نقاط ضعف، حساسیت ها و نقاط ضعف آگاه شده و سپس مسایل را از دریچه چشم آنها دید. برای ایجاد ارتباط موفق با یک دیگر باید چار چوب های ذهنی، متقابل و همسان باشند. خواه چار چوب های ذهنی افراد به طور طبیعی به هم نزدیک باشند و خواه به اختیار، آن ها را به هم نزدیک کنند هر چه این تعاون بیشتر شود، ارتباط افراد با یکدیگر موفق تر و توان همدلی کردن آنها با یکدیگر بالاتر می رود(تیمیان، ۱۳۸۶).

 

۲-۱-۱۶- مهارت مقابله با استرس

۲-۱-۱۶-۱- تعریف استرس[۱۹]
استرس عبارت است از واکنش جسمانی، روانی و عاطفی در برابر یک محرک بیرونی که می تواند موجب سازگاری فرد با تغییرات شود.
استرس یعنی دوباره سازگار شدن فرد با شرایط و موقعیت های جدید. هر جا که تغییری در زندگی روی دهد، ما بایک استرس روبرو هستیم. زیرا شرایط زندگی تغییر کرده وفرد باید دوباره با این شرایط و موقعیت جدید در زندگی خود سازگار شود(نوری،۱۳۸۹).
۲-۱-۱۶-۲- انواع استرس از نظر کیفیت:
۱- استرس مثبت: فشار روانی که در سازگاری ما نفش مؤثری دارد. مثلا استرس دانش آموز را که امتحان دارد، وا می دارد که در اتاق را ببند و خود را از بازی و تفریح منع کند تا بنواند درس بخواند. استرس مثبت در افراد افراد به انگیزه و میلی مثبت برای پیشرفت تبدیل مشود. قبول شدن در دانشگاه، ازدواج، خبر خوش و…
۲- استرس منفی: وقتی که فشار روانی شدید و مداوم و طولانی باشد موجب بروز بیماری می کردد. مانند مرگ، بیماری، افت تحصیلی و خبر نا خوشایند و… در استرس زیاد، بدن سه مرحله را پشت سر می گذارد.
الف- مرحله هشدار: زمانی است که بدن ما در مقابل یک محرک بیرونی که تا کنون با آن مواجه نشده، قرار می گیرد.
ب- مرحله مقاومت: بدن ما با محرک یا وضعیت جدیدی هماهنگ می شود.
ج- مرحله فرسودگی: انسان در مقابل استرس های طولانی، دچار فرسودگی و خستگی مفرط می شود. این خستگی گاهی ممکن است به بیماری های مختلف روحی و روانی ویا حتی مرگ فرد منجر شود(رضایی،۱۳۸۷).
۲-۱-۱۶-۳- انواع استرس از نظر شدت و فراوانی:
الف- استرس های فاجعه آمیز (شدید): استرس های که تغغیر شدید و عظیمی در زندگی اجتماعی می کنند. مانند سیل، زلزله، جنگ، آتش سوزی و تصادفات و….
ب- استرس های معمولی زندگی: این استرس ها در زندگی همه انسانها رخ می دهد و معمولا افراد در طی زندگی خود این استرس ها را تجربه می کنند. مانند رفتن به مدرسه، امتحان، بدهکاری، مشکلات مالی، اشتغال و…
ج- استرس های خورد یا میکرو استرس ها: این استرس ها شدت بسیار کمی دارند. ولی به تعداد بسیار زیتدی در زندگی رخ می دهند نظیر: دیر رفتن به مدرسه، به سرکار، دیر رسیدن به امتحان و… (رضایی،۱۳۸۷).
۲-۱-۱۶-۴- طبقه بندی استرس ها از نظر مدت:
۱- استرس های کوتاه مدت: مدت این استرس ها محدود است، برای مدت کوتاهی وجود دارند و فرد زمان زیادی برای مبارزه با آن صرف نمی کند. نمونه استرس های کوتاه مدت عبارت است از: یک بیماری مثل آپانتیس یا یک بحران مالی موقت.
۲- استرس های مزمن یا طولانی مدت:
این استرس ها بلند مدت و طولانی می باشند و ممکن است سالهای سال یک فرد را اسیر خود نماید. نمونه این استرس ها عبارتند از: یک بیماری مزمن مانند فلج، یک معلول در خانواده، بدهکاری و مشکلات مالی طولانی مدت، اختلاف و درگیری قدیمی بین والدین، اختلاف قدیمی افراد فامیل با یک دیگر(نوری،۱۳۸۹).
۲-۱-۱۶-۵- منابع استرس
۱- عوامل بدنی و جسمانی
۲- رقابت
۳-ناکامی و محرو میت ها
۴- باورها و عقاید، انتطارات و نگرش ها :
الف- باورها و عقاید افراد یکی از مهم ترین منابع استرس فعلی می باشند.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:07:00 ب.ظ ]