مفهوم نگرش، امروزه یکی از مفاهیم کلیدی در روانشناسی اجتماعی است که از دهه ۱۹۵۰ به بعد متداول گردیده و توجهات زیادی را در بین محققین به خود جلب کرده است و تحقیقات فراوانی نیز در این زمینه صورت گرفته است. تعریفی که اکثر روانشناسان اجتماعی از واژه نگرش دارند عبارت است از: نگرش، نظامی بادوام است که شامل یک عنصر شناختی، یک عنصر احساسی و تمایل به عمل است. عنصر شناختی، شامل اعتقادات و باورهای شخص درباره یک اندیشه یا شی است. عنصر احساسی یا عاطفی، آن است که معمولا نوع احساس عاطفی با باورهای ما پیوند دارد و تمایل به عمل به جهت آمادگی برای پاسخگویی به شیوه‌ای خاص اطلاق می‌شود(کریمی۱۳۷۳، نقل شده در مجدی و همکاران،۱۳۹۰). نگرش، حالت کلی فرد است،که در واقع درک ذهنی فرد از زندگی، مردم و وقایع را شامل می‌شود. از نقطه نظر فردی، نگرش؛ نحوه دید افراد به چیزهاست به صورت ذهنی و این مقوله تماماً از ذهن آغاز می شود. نگرش افراد از روی گفتار و کردار آنان برای دیگران مشخص می شود(پیک و هریس۲۰۰۴، نقل شده در مجدی و همکاران،۱۳۹۰). نگرش‌های قوی‌تر پایدارترند و بیشتر احتمال دارد رفتارها را پیش بینی کنند و نگرش‌هایی که مشخصاً، مربوط به خود یا دسترسی به آنها زمان‌بر است، پایدارتر هستند و بیشتر احتمال دارد که به رفتار منجر گردند تا نگرش‌های دیگران(ایزن، به نقل از وایزر و ریجیو،۲۰۰۸).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

۲-۱-۲ شکل گیری نگرش به ازدواج

شکل‌گیری نگرش به ازدواج از دو رویکرد نظری قابل توجیه است. اول آن که براساس نظریه دلبستگی رابطه والدین یا مراقبان (به خصوص مادر) در ایجاد الگوهای فعال درونی[۱۶] نقش دارد(ترنت و سوت۱۹۹۲، نقل شده در نیلفروشان و همکاران،۱۳۹۱). الگوهای فعال درونی ممکن است یکی از مکانیزم‌هایی باشد که از طریق آن نگرش نسبت به صمیمیت انتقال می‌یابد(ریسچ و جودی۲۰۰۴، نقل شده در نیلفروشان و همکاران،۱۳۹۱). در نظریه‌های دلبستگی کنونی رابطه والد-کودک نه تنها در دوران کودکی مهم است، بلکه در دوران نوجوانی نیز اهمیت دارد(فیریمن و بروان۲۰۰۱، نقل شده در نیلفروشان و همکاران،۱۳۹۱). دوم آن که براساس نظریه یادگیری اجتماعی، والدین ایده‌های خود راجع به رابطه با جنس مخالف را از طریق الگوسازی و یادگیری جانشینی به فرزندان خود انتقال می‌دهند و نگرش فرزندان نسبت به صمیمیت از طریق مشاهده والدین و روابط بین آنها الگوبرداری می‌شود (ریسچ و جودی۲۰۰۴، نقل شده در نیلفروشان و همکاران،۱۳۹۱). از طرف دیگر فرزندان تجربه رابطه خود و والدین را به عنوان مبنایی برای ایجاد صمیمت در روابط به کار می‌برند. این یادگیری از منابع دیگری مانند رسانه ها، مدرسه، یا دوستان نیز صورت می گیرد(ریسچ و جودی۲۰۰۴، نقل شده در نیلفروشان و همکاران،۱۳۹۱). تحقیقات نشان داده‌اند که ساختار و محیط خانواده اصلی در نگرش به ازدواج و نیز زندگی خانوادگی فرزندان نقش دارد.گلدنبرگ[۱۷] به نقل از بوئن [۱۸] می‌نویسد، از طریق مفهوم فرایند انتقال بین نسلی بیان می‌کند که چگونه الگوهای ارتباطی از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. نگرش‌ها یکی از ابزارهایی هستند که این پدیده از طریق آنها اتفاق می‌افتد. به عنوان مثال افرادی که طلاق والدین خود را تجربه کرده‌اند نگرش‌های مثبت‌تری نسبت به طلاق دارند. هولمان[۱۹] اذعان می‌دارد که شناسایی درست و ارزیابی صحیح نگرش به ازدواج یکی از اساسی‌ترین فعالیت‌ها در مطالعاتی است که هدف آنها پیش بینی و شناسایی عوامل موثر بر کیفیت زندگی زناشویی است(مجدی و همکاران،۱۳۹۰).

 

۲-۱-۳ عوامل موثر بر نگرش های زناشویی

الف)روند اجتماعی شدن: در روند اجتماعی شدن، والدین، همسالان، همسایگان، همکلاسی‌ها، دوستان و سازمان‌های موجود در محیط اجتماعی در ادراک نوجوانان و بزرگسالان جوان در ارتباط با نگرش نسبت به نقش‌های آینده و سبک زندگی موثر هستند(هریس ولی،۲۰۰۷).
ب)ساختار‌ و فرصت‌ها: ساختار فرصت‌ها در بافت زندگی نوجوان شامل فرصت‌های کاری برای زنان، فرصت‌های اقتصادی برای مردان و نسبت به زنان و مردان غیر شاغل است. ساختار فرصت‌ها هم چنین شامل نژاد، قومیت، وضعیت مهاجرت، زمینه خانواده، وضعیت اقتصادی-اجتماعی و چگونگی عملکرد زوجین در نقش پدر و مادر است. در واقع روند اجتماعی شدن و ساختار فرصت‌ها مکانیسمی را نشان می‌دهند که در رشد نگرش‌های زناشویی و نیز انتظارات زناشویی دخیل است (هریس ولی،۲۰۰۷).
عکس مرتبط با اقتصاد
ج)تجارب با هم بودن، بدون ازدواج[۲۰]: تجارب با هم بودن، بدون ازدواج که منجر به ازدواج نشده است، نشان دهنده جهت‌گیری ضعیف نسبت به ازدواج، یا داشتن مشکل در حفظ یک رابطه موفقیت‌آمیز است و باعث احتمال بروز نگرش منفی نسبت به ازدواج می شود و احتمال ازدواج را کاهش می‌دهد(هریس ولی،۲۰۰۷).
د)سوء استفاده و سوء رفتار در دوران کودکی: این عامل، عامل مهمی در گرایش به سوی زندگی مجردی خواهد بود. سوء استفاده جنسی بخصوص در دوران کودکی در شکل‌گیری نگرش‌های منفی به سوی ازدواج و تشکیل خانواده موثر خواهد بود(هریس ولی،۲۰۰۷).
ه)خانواده متداول در محیط اجتماعی نوجوان: خانواده متداول در محیط اجتماعی نوجوان، دوستان، مدرسه و همسایه‌ها، نگرشها و نرمها را در مورد یک ازدواج قابل قبول در ذهن نوجوان شکل می‌دهند. مثلا کودکی که در همسایگی کسانی زندگی می‌کند که در صد بالایی از بچه ها در خانواده‌هایی که با یک مادر، یک والد زندگی می‌کنند. ممکن است این نگرش را در خود رشد دهند که ازدواج امری بادوام و پایدار نیست و تک والدی بودن می‌تواند یک امر طبیعی و قابل قبول باشد، اما کودکی که در جایی زندگی می‌کند که خانواده‌های دو والدی رایج باشند، فرایند شکل‌گیری نگرش‌ها متفاوت خواهند بود(هریس ولی،۲۰۰۷).
و)وضعیت تآهل و تجرد: نگرشهای ازدواج بسته به اینکه فرد تازه ازدواج کرده است، مدت زیادی است که ازدواج کرده است یا اصلا ازدواج نکرده است متفاوت است و این تفاوت به لحاظ آماری معنادار است. کسانی که به تازگی ازدواج کرده‌اند اهمیت زیادی برای عشق، وفاداری و ایجاد یک تعهد بلندمدت در ازدواج قائل‌اند و اهمیت کمتری برای داشتن پول کافی در ازدواج نسبت به کسانی که قبلا ازدواج کرده‌اند یا هرگز ازدواج نکرده‌اند، قائلند.کسانی که ازدواج کرده‌اند و قادرند که یک ازدواج با ثبات را ادامه دهند، نگرش‌های مثبت بیشتری در مورد ازدواج ذکر می‌کنند و این نتیجه موفقیت آنها در ازدواج است(هریس ولی،۲۰۰۷).
ز)ساختار خانوادگی اولیه: این عامل به طور معناداری در مشخص کردن نگرشهای زناشویی موثر است. نوجوانانی که با دو والدین بیولوژیکی خود زندگی می‌کنند، اهمیت بیشتری برای عشق و وفاداری و تعهد در ازدواج قائل اند. نوجوانانی که با هیچ یک از والدین بیولوژیکی خود زندگی نمی‌کنند، اما در خانه‌های پرورشی، با خویشاوندان یا دیگر بزرگسالان زندگی می‌کنند، بیشترین آشفتگی را در خانواده خود تجربه می‌کنند و این با اهمیت کم قائل شدن برای عشق، وفاداری، تعهد و اهمیت زیاد قائل شدن برای پول در ازدواج مرتبط است. نوجوانانی که فقط با مادر خود زندگی کرده‌اند نیز تاکید را، بر اهمیت پول در ازدواج قرار می دهند تا جنبه‌های دیگر آن(هریس ولی،۲۰۰۷).
ح)تحصیلات والدین: تحصیلات والدین نیز بر نگرشهای زناشویی در بین افراد جوان موثر است. افراد جوانی که والدین آنها تحصیلات بالاتری دارند، تمایل کمتری برای ازدواج در دوران اولیه بزرگسالی دارند تا نوجوانانی که والدینشان تحصیلات پایین‌تری دارند و این احتمال منعکس کننده سرمایه‌گذاری آنها در تحصیلات و شغل است(هریس ولی،۲۰۰۷).
ط)وضعیت اقتصادی- اجتماعی: وضعیت اقتصادی- اجتماعی که زیر مجموعه ساختار فرصت‌ها می‌باشد نیز عامل بسیار موثر بر نگرشهای زناشویی می‌باشد. افراد با وضعیت اقتصادی- اجتماعی بالا، تاکید نگرشی را بر کیفیت عاطفی ازدواج از قبیل عشق، اعتماد، و تعهد قرار می‌دهند و توجه کمتری در مورد امنیت اقتصادی ازدواج قائل است. اقلیت‌ها و افراد با وضعیت اقتصادی-اجتماعی و تعهد پایین تر، نگرشهای زناشویی متفاوتی را نشان می‌دهد. یعنی اهمیت کمتری برای عشق و اهمیت بیشتری برای داشتن پول کافی در ازدواج قائل اند، زیرا این افراد تهدیدها را در مورد ثبات زندگی زناشویی که علی رغم عشق، اعتماد و تعهد در رابطه، بوسیله عدم امنیت اقتصادی موجب شده، مشاهده می‌کنند(هریس ولی،۲۰۰۷). رینولد و منسفیلد(۱۹۹۹) به مرور تحقیقاتی پرداختند تا بتوانند گستره‌ای را که در آن تغییر نگرشها در ازدواج بر این بنیان تاثیر گذاشته و منجر به زوال پذیری این نهاد شده است را درک و تفسیر کنند. آنها به بررسی تئوریهایی در مورد منابع نگرشهای مدرن به ازدواج و تحقیقاتی که در مورد تاثیر این نگرشها انجام شده است پرداختند که به شرح ذیل می‌باشد.

 

۲-۱-۴ منابع نگرش های مدرن به ازدواج

تا سال ۱۹۶۰ نزول عمیقی در ازدواج‌ها و افزایش در سن میانگین در ازدواج و افزایش کلان در نرخ طلاق دیده شد. در یکی از ایالت‌های کشور آلمان به تنهایی، تعدادی از ازدواج های اول و در یک سال ۵/۲ کاهش یافت(بین سال های ۱۹۶۱،۱۹۹۳). برخلاف آن، نرخ طلاق ۷ برابر شد. بیش از ۳/۱ تمام ازدواج ها در ۱۹۹۳ ازدواج مجدد بود. در کشور ما نیز همان‌طور که گفته شد رشد طلاق طی سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۵ به ۹٫۲ رسیده است در حالی که رشد ازدواج در کشور ۶/۳۹ درصد بوده است و ۳۳/۴۸ درصد طلاق ها نیز در ۴ سال اول زندگی رخ داده است.
منابع نگرشهای مدرن به ازدواج عبارتند از: ۱٫ تغییر در معنای ازدواج ۲٫ نظریه ها مربوط به نگرش مدرن به ازدواج

 

۲-۱-۴-۱ تغییر در معنای ازدواج

کارلسون[۲۱] ازدواج را چنان تعریف می‌کند: ازدواج فرایندی می باشد از کنش متقابل بین یک زن و یک مرد، که با تحقق بخشیدن به برخی شرایط قانونی و بر پا داشتن مراسمی برای برگزاری زناشویی انجام می‌گیرد. هم‌چنین کلود لی استروس[۲۲]، ازدواج را برخوردی دراماتیک بین فرهنگ و طبیعت یا میان قواعد اجتماعی و کشش جنسی می داند(نجاتی،۱۳۷۹). همراه با تغییر در نرخ ازدواج و طلاق ماهیت ازدواج نیز خود، به طور وسیعی تغییر کرده است. مفهومی که از دامنه نوشته‌ها در مورد این موضوع بوسیله تاریخ‌دانان، جامعه‌شناسان و روان‌شناسان، ظهور کرده است. حرکت از ازدواج به عنوان یک سنت به ازدواج به عنوان یک رابطه است. این تمایز به طور واضح‌تری در نوشته‌های برگنس و لوک[۲۳](۱۹۴۵) که در مورد حرکت به سمت شکل جدید خانواده یعنی خانواده با مصاحبت[۲۴] توضیح می دهند، وجود دارد. مطابق با این نظر، در گذشته خانواده اتحاد خود را در پاسخ به قدرت رسمی بیرونی که در قانون می‌شد، عقاید رایج عمومی، سنت، نظم خشک و رسوم پیچیده (بغرنج) می یافت. برخلاف آن، هم اکنون خانواده که برگنس و لوک(۱۹۴۵) آن را خانواده مصاحبت می‌نامند، اتحاد و انسجام خود را از طریق مشخصه‌ های روابط بین فردی از قبیل «عاطفه دو طرفه، درک همدلانه و دوستی اعضا با یکدیگر» در می‌یابد. در قلب خانواده با مصاحبت، روابط بین همسران وجود دارد. اگرچه نائل شدن به یک خانواده با مصاحبت زمانی امکان دارد که روابط مساوات‌طلبانه ای بین زن و شوهر وجود داشته باشند(برگنس، دوک و توماس[۲۵] ۱۹۶۳، نقل شده در رینولد و منسفیلد،۱۹۹۹).
(مورگان[۲۶] ۱۹۹۲، نقل شده در رینولد و منسفیلد،۱۹۹۹) بین دو مدل ازدواج تمایز قائل می‌شود اما لازم به ذکر است که هیچ کدام از این ویژگی‌ها ثابت و بی چون و چرا نیستند. مدل اول، ازدواج به عنوان سنت و مدل دوم، ازدواج به عنوان یک رابطه است که در جدول۲-۱ آمده است.
جدول۲-۱ ازدواج به عنوان یک سنت و ازدواج به عنوان یک رابطه (مورگان۱۹۹۲، نقل شده در رینولد و منسفیلد،۱۹۹۹)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مدل۱: ازدواج به عنوان یک سنت مدل۲: ازدواج به عنوان یک رابطه
۱-آزادی کمتر در انتخاب همسر آزادی بیشتر در انتخاب همسر
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 09:29:00 ق.ظ ]