فردباوری لیبرالی سرچشمه های عمیق تر صورت های زندگی فرهنگی را کاملاً نادیده می گیرد؛ یعنی این واقعیت را که گروه های فرهنگی نه با ویژگی های بیرونی، بلکه با “معنایی از هویت” با تجربه های تاریخی مشترک و اعمال مشترک و مجاهدات مشترک معین می شوند. برای اینکه شهروندان معمولی حس ارزشمندی و عاملیت سیاسی به دست آورند، به چیزی بیش از فهرست حقوق اساسی فردی یاحس شناسایی که عضویت ملی بدان می بخشد نیاز دارند. آنان نیازمند معیارهایی هستند که با آن معیارها، جامعه، خاص بودن آن ها را کاملاً و به طور عمومی بپذیرد. این بدان معنی است که شهروندی لیبرالی باید دوباره فرمول بندی شود؛ به طوری که دیگر از زیر بار پیوندها و التزامات جمعی که از زندگی شهروندان واقعی تفکیک ناپذیر است شانه خالی نکند (کنی[۷۱]،۲۰۰۴).
یانگ از محاسن حمایت از گروه های سرکوب شده توسط ساختارهای موجود، حقوق و تکالیف قانونی سخن می گوید. حمایت از گروه هایی که هنوز برای هویت شخصی بسیاری از شهروندان اهمیت دارند. او از گروه بندی هایی نظیر زنان، سیاهان، بومیان آمریکا، معلولان و آمریکاییان اسپانیایی زبان نام می برد. این گروه ها را می توان بدین صورت حمایت کرد که مثلاً بودجه های عمومی بدان اختصاص داده شود یا هنگامی که سیاست گذاران درباره مسائلی که بر منافع آنان تأثیر می گذارد تصمیم می گیرند، با آنها مشورت کنند. از این روست که وی به نحوی بحث برانگیز از گنجاندن بازنمایی های گروهی در بدنه قانون گذاری دفاع می کند و از اعطای این گونه قدرت وتو علیه سیاست هایی که حوزه های انتخاباتی آن ها را تحت تأثیر قرار می دهد حمایت می نماید. این اندیشه ها از جنبه های مختلفی جالب اند؛ به ویژه به دلیل اینکه با پیشنهادها و اعمالی که در بسیاری از دولت های دموکراتیک مورد بحث قرار گرفته جور در میآیند(صالحی امیری،۱۳۸۹).
۲-۲-۸- دیدگاه اسلام در مورد تنوع فرهنگی
در ایدئولوژی جهانی اسلام، ملاک شهروندی ایمان وعقیده است، نه خون و زبان و یا عناصر مادی دیگر. علّامه طباطبائی معتقد است: “اسلام جامعه ای رابنیان نهاده که مرزهای آن راعقیده تعیین می کند، نه وطن و نژاد و امثال آن” (طباطبایی، ۱۳۸۰،ص ۱۳۳).
بدین روی، در یک جامعه ایده آل اسلامی، هر فردی که به اسلام معتقد باشد، عضوی از خانواده بزرگ اسلام به شمار می آید. شاید به همین دلیل، در قرآن کلمه «امّت» به کار رفته است، نه «ملت». این دیدگاه اصیل اسلامی است که بر اساس آن امّت را جامعه معتقدان تشکیل می دهد، نه مجمع شهروندان، و در چنین جامعه ای، ملاک فضیلت و برتری «تقوا» است.
امّت در عرف اسلامی، همواره مفید نوعی هم ریشگی است که نه با مکان و خون، بلکه با داشتن یک ریشه معنوی مشترک (عقیده) تأمین می شود. در پرتو این بینش، معیار تابعیت و شهروندی هم عقیدگی است که در اثر گرایش به اسلام حاصل می آید(سلیمی، ۱۳۸۹).
در کلام الله مجید،آیه ۲۲ سوره مبارکه روم چنین آمده است:
وَمِنْ ءَایَاتِهِ خَلْقُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِى ذَلِکَ لَأَیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ
“و از نشانه هاى الهى، آفرینش آسمانها و زمین، و تفاوت زبانها و رنگهاى شماست؛ همانا در این امر براى دانشمندان نشانه هایى قطعى است”
با توجه به این آیه:
– تفاوت نژادها و زبانها، راهى براى خداشناسى است. “و من آیاته… اختلاف السنتکم و الوانکم”
– هر زبانى براى خود ارزش و اصالت دارد و تغییر آن نه کمال است و نه لازم. هیچ کس حق ندارد نژادها و زبانهاى دیگر را تحقیر نماید.
– انسان عالم و فهمیده، از اختلاف رنگ ها و زبان ها به معرفت الهى می رسد ولى جاهل، رنگ و زبان را وسیله تحقیر و تفاخر قرار میدهد.
قرآن اختلاف زبانی و نژادی را هم ردیف با خلق آسمانها و زمین مطرح کرده و این عظمت و بزرگی این مسئله را می رساند. همانطور که در تفکر در خلقت آسمانها و زمین نشانه های بزرگی وجود دارد همچنین تفکر در مورد تفاوتهای زبانی و نژادی نشانه های بزرگی از قدرت خداست (باصری،۱۳۸۹).
یکی از اهداف بزرگ انبیای الهی و به ویژه پیامبر گرامی اسلام‏صلی الله علیه وآله احقاق حق و برپایی عدالت بوده است. اسلام در راستای ‏کرامت انسانی و عدالت اجتماعی برای تمامی افراد، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، حقوقی قائل است. این حقوق به طور متقابل در ارتباطات افراد با یکدیگر و با حکومت جاری است. سیره پیامبرصلی الله علیه وآله بویژه در مدینه و با تشکیل حکومت نشان دهنده آن است که حتی در صورت غلبه بر دشمن و پیروی اکثریت جامعه از ایشان، باز هم حقوق اقلیت غیر مسلمان را به رسمیت شناخته و به پیروان خویش با تأکید و جدیت رعایت حقوق اقلیت را توصیه می‏کردند و تاریخ نشان می‏دهد که گروه‏های اقلیت آزادانه در جامعه زندگی کرده و نه تنها بر پذیرش دین جدید الزام نمی‏شدند که گاه مباحثات اعتقادی نیز در حضور مسلمانان با پیامبر داشته و با انگیزه به چالش کشیدن پیامبرصلی الله علیه وآله با ایشان احتجاج می‏کردند. یکی از اصول رفتاری پیامبر خدا در قبال اقلیت‏ها اصل کرامت و شخصیت دادن به انسان‏هاست. پیامبر احترام وافری برای یک یک افراد قائل بودند و به هیچ نحو راضی به از بین بردن شخصیت افراد توسط دیگران نمی‏شدند. ارج نهادن ایشان به انسان‏ها باعث شده بود تا زحمات طاقت فرسایی برای هدایت آنان بکشند و از گمراهی آنان اندوهناک باشند. احترام به حقوق افراد در روابط اجتماعی و نیز احترامی که در معاشرت‏ها شایسته شخصیت اجتماعی ایشان بود در مورد اقلیت‏ها نیز اعمال می‏شد. علاوه بر این پیامبراکرم ‏صلی الله علیه وآله رفتارهای تحقیرآمیزی که به شخصیت اجتماعی افراد لطمه وارد می‏کرد حتی در مورد دشمنانشان نداشتند و یا هر گونه توهین و شکنجه دشمنان در بند یا قطعه قطعه کردن اجساد دشمنان از دیدگاه ایشان ممنوع بود(شریعتی،۱۳۸۹).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
مرحوم طبری در کتاب آداب النفوس می نویسد: پیامبر در ماه ذی الحجه در منا به مردم فرمودند: ای مردم بدانید خدای شما یکی است. نه عرب بر عجم برتری دارد و نه عجم بر عرب، و نه سفید بر سیاه و نه سیاه بر سفید، مگر به تقوا. و در حدیث دیگر آمده که رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: خداوند نه به وضع خانوادگی و نه به نسب، و نه اجسام و نه به اموالتان می نگرد؛ بلکه خداوند به دل های شما نگاه می کند. شما همگی فرزندان آدم هستید و محبوب ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست». پس کرامت انسانی از دیدگاه اسلام به عنوان یک اصل مهم پذیرفته و تقوا بالاترین نشانه کرامت انسان معرفی شده است(بینش،۱۳۸۹).
امیرمؤمنان علی(ع) با تأکید بر رعایت اصول اخلاقی و انسانی در معاشرت با اقلیت‌های دینی، به حقوق متقابل آنان و حکومت اسلامی توجه بسیار دارند. از منظر ایشان،‌ اقلیت‌های دینی در برابر حکومت از حقوق زیر برخوردارند:
– حقوق سیاسی و مدنی شامل: حق برخورداری از امنیت، استقلال در احوال شخصی،‌ تساوی در برابر قانون و …
– حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شامل: آزادی در انجام مراسم دینی، حق دارا بودن شغل، مسکن و … .
عکس مرتبط با اقتصاد
در کنار امتیازات بالا،‌ وظایف اقلیت‌های غیر مسلمان به اختصار عبارتند از:
پرداخت حقوق شهروندی همچون مالیات، پذیرش مقررات حاکم بر کشورهای اسلامی، عدم اختلال در امنیت ملی، عدم تظاهر به منکرات در جامعه و زیان نرساندن به مسلمانان.
همچنین در صورت پایمال کردن حق‌الله توسط هر یک از آنان، مجازات بر عهده همکیشان مجرم بوده و اگر مرتکب حق‌الناس شوند، طبق احکام اسلامی مجازات خواهند شد(صداقتی،۱۳۸۹).
با توجه به منابع فقهی و عهدنامه هایی که در صدر اسلام بین پیامبر و اهل کتاب یا اقلّیت های دینی منعقد شده اند، اقلّیت های دینی تعهداتی دارند که باید انجام دهند:
الف. پذیرش پرداخت جزیه;
ب. پرهیز از تظاهر به منکرات اسلامی;
ج. خودداری ازاذیت مسلمانان وارتکاب اعمال فحشا درمورد آنان;
د. احترام گذاردن به احکام دادگاه اسلامی;
ه. پرهیز از اعمال منافی قرارداد ذمّه; مانند تصمیم گیری بر قیام مسلّحانه و کمک به دشمنان اسلام و مسلمانان(سلیمی، ۱۳۸۹).
در اندیشه امام خمینی اقلیت ها در نظام جمهوری اسلامی همانند سایر افراد از حقوق برابر و احترام کامل برخوردارند: “آنها با سایر افراد ایران در همه چیز مشترک و حقوقشان بر حسب قوانین داده می شود و در حکومت اسلامی آنها در رفاه و آسایش و آزادی هستند” در نگاه ایشان تمامی اقلیت های دینی و مذهبی از حقوق طبیعی بهره مند هستند: “اسلام بیش از هر دینی وبیش از هر مسلکی به اقلیت های مذهبی آزادی داده است. آنان نیز باید از حقوق طبیعی خودشان که خداوند برای همه انسان ها قرار داده است ، بهره مند شوند. ما به بهترین وجه از آنان نگهداری می کنیم. در جمهوری اسلامی کمونیست ها نیز در بیان عقاید خود آزادند”. سطوح و لایه های آزادی اقلیت ها در نظریه سیاسی امام خمینی (ره) گوناگون است و عرصه های مختلفی را در بر می گیرد از جمله : آزادی انجام مراسم و شعائر عبادی، آزادی عقیده و اندیشه، آزادی بیان و حق اظهارنظر، آزادی سیاسی (حق رای دادن و حق انتخاب شدن به مقامات عمومی و سیاسی)، آزادی های شخصی و خصوصی و… . باید دید امام خمینی (ره) چه نوع از این آزادی ها را حق اقلیت ها می داند و در کدام موارد آنان را محدود می کند. درباره اجرای شعائر دینی و اجتماعی و مصونیت در این باره، امام خمینی اقلیت های مذهبی را در نظام سیاسی دینی در انجام کلیه فرایض عبادی مذهبی و اجتماعی، آزاد می داند و معتقد است : “تمام اقلیت های مذهبی در ایران برای اجرای آداب دینی و اجتماعی خود آزادند و حکومت اسلامی ، خود را موظف می داند تا از حقوق و امنیت آنان دفاع کند و آنان هم مثل سایر مردم مسلمان ایرانی ، ایرانی و محترم هستند”. امام خمینی در این فقره، ضمن تایید آزادی شعائر و آداب دینی و اجتماعی برای اقلیت ها دولت اسلامی را نیز موظف می داند از حقوق آنان پاسداری نموده و امنیت آنان را تامین نماید. در همین زمینه در جایی دیگر در پاسخ به این پرسش که آیا جمهوری اسلامی اجازه خواهد داد تا مذاهب دیگر به طور آزاد و آشکار به انجام امور مذهبی شان بپردازند، می فرمایند: “همه اقلیت های مذهبی در اسلام محترم هستند. همه گونه آزادی برای انجام فرایض مذهبی خود دارند. ما با هیچ بشری ضدیت نداریم. آنان ایرانی اند و مثل سایر ایرانیان همه گونه حق دارند”. با توجه به مطالب مطرح شده می توان بیان کرد که هیچ اجباری برای تغییر شریعت مورد نظر و باور اقلیت ها و اسلام آوردن آنان نیست علاوه بر این که آنان طبق نصوص دینی و سیره پیامبر(ص) و امام علی(ع) در انجام اعمال عبادی خود آزاد بودند و ممانعتی در این باره صورت نگرفته است(قربانعلی زاده،۱۳۸۹).
۲-۲-۹- برخورد دولت با چند فرهنگی
رهیافت کثرت گرایی فرهنگی، دولت را ابزار آشکار اعمال قدرت و سلطه سیاسی می داند. در”جامعه کثرت گرا”، دولت ابزاری است اساسی که از طریق آن یک گروه بر گروه های دیگر در جامعه اعمال سلطه می کند. به این ترتیب، دولت یک متغیر مستقل است که گروه های قومی در حال کشمکش را تحت کنترل می گیرد و آن ها را شکل می دهد.
جامعه کثرت گرا را می توان نوعی نظم اجتماعی به حساب آورد که دربرگیرنده گروه هایی متفاوت از نظر فرهنگی است؛ گروه هایی که در یک واحد سیاسی در کنار هم زندگی می کنند اما در یکدیگر ادغام نمی شوند. یک گروه فرهنگی قدرت را در انحصار می گیرد و با کنترل دستگاه دولت بر سایر گروه های فرهنگی اعمال قدرت می کند. ایراد سیاسی این نظریه این است که دولت را ابزار سلطه می داند و این احتمال را که دولت می تواند خود از گروه های قومی مستقل باشد، از نظر دور می دارد، حالتی که منشاء درگیری قومی برای دستیابی به دولت می شود (احمدی،۱۳۸۴).
اگر ملتی دارای جامعه ای چند فرهنگی باشد و کسی که عضو آن جامعه است ببیند که احساس او از ارزش خودش با هویت فرهنگی اش پیوندی اجتناب ناپذیر دارد در آن صورت، دولت می تواند یکی از دو کار زیر را انجام دهد:
یک) کمر به نابودی بعد چند فرهنگی جامعه ببندد و همه فرهنگ های دیگر را، غیر از یکی که حاکم خواهد شد، ریشه کن کند. این روش در حالت حاد، به نوعی قتل عام می انجامد که انسان ها با آن در قرن بیستم بصورت وقایع نسل کشی یهودیان[۷۲] ، تصفیه قومی در یوگسلاوی سابق و کشتارهای رخ داده در آفریقای مرکزی، به قدر کافی آشنایی دارند. این دنبال کردن جامعه تک فرهنگی اما، از طریق سیاستی که گاه برچسب “استحاله قومی”[۷۳] به آن می زنند و با به کار گرفتن نهادهای دولت، مثل مدارس، نظام قضایی و شرایط احراز شهروندی، دیگر فرهنگ ها را حذف یا قانع به کنار رفتن می کنند و فرهنگ حاکم مآلاً بصورت تنها فرهنگ در می آید، می تواند شکل خوش خیم تری نیز به خود بگیرد.{مثلا} یک چنین راهبردی به شیوه های مختلف، صفت بارز سیاست هایی بوده که از سوی دولت های ظاهراً لیبرال دموکرات در شصت ساله نخست قرن بیستم به کار بسته شده و این موضع (بی آنکه خود نیز در آن سهیم باشد) دارای شجره نامه آبرومندی از راه پیوند داشتن با جمهوری خواهی در جناح چپ فرانسه است.
دو)راه حل جانشین به جای هرگونه تلاش برای ایجاد یک جامعه تک فرهنگی، تجلیل و تشویق کثرت گرائی فرهنگی است، با این توقع که شهروندانی که به فرهنگ خاص خود می بالند ببینند که فرهنگ وقتی مورد پشتیبانی دولت باشد، هر کس اشتیاق خواهد داشت تا با اعضای دیگر گروه های فرهنگی به شهروندی مشترک بپیبوندد و همراه آن ها از مدارای لیبرالی که برای او و هم فرهنگانش آن همه مهم است، پشتیبانی کند. در چنین چشم اندازی تشجیع حس تعلق به محل و آگاهی از تنوع فرهنگی به طور نامعقول مشوق تعهدی نیرومند نسبت به اهداف و نهادهای ملی قرار می گیرد. اصطلاح “ادغام”[۷۴] به فراوانی برای تمایز بخشیدن به این سیاست استحاله مورد استفاده واقع شده ولی باید توجه داشت که باز هم هاله ای از ابهام دو اصطلاح فوق را احاطه کرده و ادغام گاهی به ضرورت برای آن بکار رفته تا معنای استحاله را القاء کند و خود استحاله برای آن بکار برده شده تا درآمیختن خیرخواهانه تنوع در بطن وحدت ملت را معنا دهد(واتسون[۷۵]،۱۳۸۱).
۲-۳- اقلیت[۷۶]
مفهوم اقلیت های قومی[۷۷] یا گروه های اقلیت در جامعه شناسی زیاد بکار برده می شود، و معنای آن وسیع تر از مفهومی صرفاً عددی است، از نظر آماری اقلیت های بسیاری وجود دارند، مانند افرادی که موی قرمز دارند یا بیشتر از یکصد کیلو وزن دارند، اما این ها در اصطلاح جامعه شناسی اقلیت نیستند. گروه اقلیت، آن گونه که در جامعه شناسی استنباط می شود دارای ویژگی های زیر است:
– اعضای این گروه ها از آن روی که توسط دیگران مورد تبعیض واقع می گردند، در وضع نامساعدی قرار دارند. تبعیض هنگامی وجود دارد که حقوق و فرصت هایی که یک دسته از مردم از آن بهره مندند به گروه دیگری داده نمی شود. برای مثال، مالکی ممکن است از اجاره دادن اتاق به فردی به علت این که متعلق به اقلیت قومی است خودداری کند.
– اعضای گروه های اقلیت نوعی حس همبستگی گروهی، یعنی احساس “تعلق به همدیگر” دارند. تجربهٴ دستخوش تعصب و تبعیض بودن معمولاً احساسات وفاداری و علایق مشترک را افزایش می دهد. اعضای گروه های اقلیت اغلب گرایش دارند که خود را همچون “قومی جدا” از اکثریت در نظر بگیرند (شریعتی، ۱۳۸۹).
– گروه های اقلیت معمولاً تا اندازه ای از نظر فیزیکی و اجتماعی از اجتماع بزرگتر جدا هستند. آن ها معمولاً در محلات، شهرها یا مناطق معینی از کشور متمرکزند. ازدواج میان گروهی[۷۸] بین کسانی که در گروه اکثریت هستند با اعضای گروه اقلیت بسیار اندک است. افراد گروه اقلیت ممکن است به طور جدی مشوق درون همسری[۷۹] (ازدواج در درون گروه) باشند تا ویژگی های فرهنگی خودشان را زنده نگه دارند.
گروه های اقلیت همیشه تا حدی از نظر قومی از اکثریت متمایزند، اما این که تا چه اندازه متمایز باشند فرق می کند. بوراکومینها در ژاپن یک گروه اقلیت اند، اگر چه اختلاف میزان قومی میان آنها و اکثریت جمعیت اندک است. آنها شبیه سایر ژاپنی ها هستند و مانند آنها رفتار می کنند. اما، بسیاری از اقلیت ها از بقیه جمعیت جوامعی که در آن زندگی می کنند هم از نظر قومی و هم از نظر فیزیکی متمایزند. برای مثال، اهالی هند غربی و آسیایی ها در بریتانیا، و سرخپوستان آمریکا، سیاهان، چینی ها و بعضی گروه های دیگر در آمریکا این گونه هستند. اختلاف فیزیکی، از لحاظ رنگ پوست یا ویژگی های دیگر، تفاوت های نژادی نامیده می شوند (گیدنز،۱۳۸۵).
۲-۳-۱- انواع اقلیت
الف- اقلیت های مذهبی: نخستین و شاید آشکارترین تقسیم بندی، بر اساس وابستگی مذهبی است. برای آن که یک گروه مذهبی وضعیت یک اقلیت را پیدا کند، باید چنان باشد که احساس آسیب پذیری و حتی خود کم بینی را برانگیزد. در ایران مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به زرتشتی ها، ارامنه، یهودها، مسیحی ها(ارامنه و آشوری ها) عنوان اقلیت های دینی اطلاق می گردد.
ب- اقلیت های فرهنگی: اقلیت های فرهنگی دسته مهم دیگری از اقلیت ها هستند، هر چند که غالباً کمتر از آن ها حرفی زده می شود و گاهی حتی وجود آنان مورد تردید قرار می گیرد. تفاوت آن ها به معنای دقیق کلمه نه زبانی است و نه مذهبی. این وضعیت را می توان در میان کولی ها دید که نمایانگر نوعی آگاهی از هویتی است که از تفاوت های زبانی و مذهبی فراتر می رود. اقلیت های فرهنگی محدود به کشوری خاص نبوده و کم و بیش در اکثر کشورها یافت می شوند.
پ- اقلیت های قومی یا ملی: عنوان اقلیت های ملی در مورد گروه های قومی و فرهنگی خاصی به کار می رود که در درون کشوری به سر می برند که دولت آن تحت سلطه قوم دیگری است (گودرزی، ۱۳۸۵).
می توان گفت که گروه های قومی با توجه به شرایطی خاص در برخی از کشورها به عنوان گروه های اقلیتی محسوب می شوند. اما چنان نیست که در همه کشورها و به همه گروه های قومی، اقلیت اطلاق شود.
برخی کشورها در قانون اساسی خود اقلیت های رسمی را تعیین می کنند. در برخی کشورها به گروه های قومی- مذهبی مهاجر و غیر بومی، اقلیت گفته می شود، اما معمولاً وجه غالب اطلاق اقلیت در مناسبات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است. در این شکل، هر گروه قومی به دلیل تفاوت با جامعه اکثریت که در حاکمیت و نهادهای کشور نقش اول را دارد، با تسامح به عنوان اقلیت محسوب می شود.
۲-۴- قوم[۸۰]
واژه قوم در جوامع مختلف دارای ریشه و بنیان دیرینه ای است. این واژه بر خلاف مفاهیمی چون ملت و ناسیونالیسم که اصطلاحات نسبتاً جدیدی هستند، در کنار عباراتی چون قبیله، طایفه، گروه، تیره و نژاد، کاربردی بلند مدت در اطلاق بر گروه های انسانی داشته است. قومیت صفت قوم است، اما اغلب به صورت مترادف این واژه استعمال می شود. ریشه شناسی واژه قوم در زبان های مختلف نشان از قدمت استعمال این مفهوم برای شناخت یک اجتماع انسانی با ویژگی های خاص در قرون متمادی دارد.
به نقل از شیخاوندی (۱۳۶۹)، در زبان پهلوی واژه “پاتوند” یا “پادوند” از دو بخش “پات” به معنای پدر و “وند” به معنای بند، به عنوان معادل قوم رواج داشته است. به عبارت دیگر در ایران باستان به مردم هم تباری که نیا یا پدر مشترکی داشتند پاتوند یا پادوند می گفتند. بعدها واژه خویش و خویشی مبین هم پدری معمول گشته است.
واژه “گروه” کاربردی معادل قوم در فارسی داشته است. بعد از ورود زبان عربی به ایران، واژه قوم در ایران رواج یافته و در آثار شاعران و نویسندگان فارسی زبان به کار رفته است و هنوز هم رواج دارد )صالحی امیری، ۱۳۸۵ب).
اوومن در کتاب شهروندی، ملیت، قومیت، ضمن بر شمردن پنج نوع تعریف به عمل آمده از قومیت، شرحی از تأثیر گذاری های مختلف بر ارائه این تعریف ها آورده است:
– یک گروه قومی به عنوان گروهی نسبتاً کوچک، با فرهنگی مشترک و نیاکانی مشترک مفهوم سازی می شود.
– گروه قومی به عنوان یک گروه خود تعریف شده، بر اساس عوامل ذهنی ای شناخته می شود که اعضای آن از تاریخ گذشته یا شرایط موجود بر می گزینند.
– گروه قومی به عنوان یکی از گروه های ذینفع شناخته می شود که برای کسب سود از دولت رفاهی تلاش می کند.
– قومیت به عنوان ابزار هویت جویی در دست مردمان جوامع چند نژادی و چند فرهنگی تلقی می شود.
– قومیت به عنوان وسیله ای تصور می شود که مردم از طریق آن یک وحدت روانی عمیق را می جویند که غالباً بر اساس احساس مشترک، یعنی داشتن خون مشترک واقعی یا خیالی است (گودرزی، ۱۳۸۵).
قومیت در جامعه شناسی یک سازه اجتماعی محسوب می شود که ماهیت فرهنگی دارد. در عین حال همچون نژاد، برتری و کهتری را در خود ندارد؛ گر چه قوم مرکزی و تعصب قومی هم موضوع درخور توجه در روابط قومی است. ابعاد فرهنگی، ذهنی، سازه اجتماعی و یک اجتماع انسانی مهم ترین ابعادی هستند که در مفهوم سازی قومیت بر آن تأکید شده است.
۲-۴-۱- تنوع قومی – نژادی[۸۱]
تنوع مصدر باب تفعّل عربی و از ریشه نَ وَ عَ به معنای گونه گون شدن و یا بودن است. که در فارسی به گوناگونی مشهور است. منظور از قومی، آن چیزی است که “به قوم” نسبت داده می شود.
در کاربرد امروزین این واژه به “گروهی از مردم که از درجه ای از همبستگی و انسجام برخوردارند و لااقل به صورت بالقوه، از منافع و تبار مشترک خود آگاهی دارد” به کار می رود. “بنابراین، گروه قومی تجمعی از مردم یا بخشی از یک جمعیت نیست، بلکه مجموعه ای خودآگاه از مردمی مرتبط یا شدیداً به هم مرتبط از طریق تجربیات مشترک است”(کاشمور[۸۲]،۲۰۰۴،ص۱۴۲).
بنابراین، زمانی که از تنوع قومی صحبت به میان می آید، خود به خود توجه معطوف به گروه قومی با ویژگی های مذکور، معطوف می شود. اما همان گونه که از تعریف گروه قومی برمی آید، گروه قومی ماهیتی منسجم و یکدست دارد. بنابراین، تنوع در گروه علی الاصول معنا نمی یابد. بنابراین، تنوع قومی ناظر بر وضعیتی است که گروه های قومی مختلف هر کدام با هویت خاص خود که ریشه در تجربیات، منافع، خودآگاهی ها و تبار مشترکشان دارد که در درون یک اجتماع بزرگ تر قرار گیرند. بر این مبنا، تنوع قومی ناظر بر اجتماعی است مرکب از اقوام مختلف با هویت های مختلف. چنین اجتماعی می تواند در درون هر یک از محلات تجمع انسان ها از جمله روستا، شهر، کشور، سازمان، شرکت، حزب و گروه پدیدار شود.
امروزه، به دلیل گستردگی روابط اقتصادی و افزایش مهاجرت ها تحت تأثیر پدیده جهانی شدن کمتر کشوری را می توان یافت که با پدیده تنوع روبرو نباشد. حتی بسیاری از بنگاه های اقتصادی و به خصوص شرکت های چند ملیتی کارکنانی از اقوام و ملیت های مختلف که هر کدام هویتی خاص خود را دارد در استخدام دارند.
به هر صورت آن چه در اینجا مد نظر ماست، اجتماعی کلان است که مرکب اقوام مختلفی است که محدوده زندگی و حیات آن ها مرزهای سیاسی کشورهاست. اجتماعی که در ادبیات سیاسی به “ملت” معروف است. با این حال، ملت هویتی متفاوت از گروه های و اجتماعات قومی دارد. گرچه ممکن است ملت هایی باشند که در عمل تک پایه باشند یا به عبارتی، میان ملیت و قومیت آن تفاوتی نباشد. با این حال، بسیاری از ملت ها مرکب از اقوام گوناگونی هستند.
بنابراین، میان مفهوم ملت و قوم از جهاتی شباهت وجود دارد، اما در برخی موارد نیز تمایزات محسوسی میانشان وجود دارد. عمده این تفاوت ها از نظر اسمیت عبارتست از: “اجتماع قومی معمولاً به یک ارجاع سیاسی دلالت ندارد” (۱۳۸۳،ص۲۴) .
بنابراین، بحث تنوع قومی در میان ملت ها یا کشورهایی که میان ملیت و قومیت تفاوتی وجود ندارد، به عبارتی یک قوم در عین حال ملت هم هست، بی مورد است. در این صورت موضوع تنوع قومی در مورد ملت هایی مصداق دارد که مرکب از اقوام مختلفی باشند. اقوامی که به دلایل مختلف و از جمله “اسطوره های مشترک، تاریخ مشترک، فرهنگ عمومی مشترک، اقتصاد واحد و حقوق و تعهدات مشترک برای همه” به شکل ملت درمی آمده اند(اسمیت،۱۳۸۳، ص۲۳-۲۴).
در این صورت، آن چه این اقوام پراکنده و گاه متفاوت را به صورت ملتی یکپارچه درمی آورد و هویتی متفاوت از تک تک اجزا یا همان اقوام تشکیل دهنده می دهد، پیوندهایی عمومی است که مولد نوعی همبستگی است (صالحی امیری، ۱۳۸۵ب).
۲-۴-۲- قوم مداری[۸۳]
افراد، در مقایسه و قضاوت و اظهار نظر، معمولاً گروه و فرهنگ و قومیت خود را مرکز و میزان و معیار خوبی ها، کمالات و درستی ها می دانند و دیگران یعنی تفاوت هایی را که دیگران دارند نشانه پایین بودن، بد و نادرست بودن آنان می شمارند. این خصوصیت را که خواه و ناخواه یا مستقیم و غیر مستقیم در همه جوامع یافت می شود، قوم مداری می گویند.
در ارزیابی های سنتی، اعتقادی و تاریخی همه گروه های اجتماعی این خصوصیت را می توان یافت. در زبان بسیاری از جوامع ماقبل تاریخ که مردم شناسان مطالعه نموده اند، کلمه مردم تنها درباره گروه خود اطلاق می شده است.
در آثار هر کدام از مورخین و نویسندگان گذشته نیز ملاحظه می شود که اقوام دیگر را وحشی، عجیب و غریب و بی تمدن خطاب می کنند. هرودوت اصطلاح “بربر” را برای غیر یونانیان بکار می برد. و آداب و رسوم مصریان را “برعکس” رفتار عمومی “بشر” (یعنی برعکس رفتار عمومی یونانیان) می داند.
منتسکیو فرهنگ غیر اروپایی را “توحش” می نامد. مبلغین مذهبی مسیحی اروپایی، که بعضی از آنان یادداشت ها و کتب ارزنده ای در زمینه مردم شناسی دارند، معتقدات و مناسک دینی مستعمرات را “بی دینی” و “جادوگری” و اعمال عجیب و غریب گزارش کرده اند. خصوصیت “قوم مداری” یکی از عواملی است که اندازه گیری پدیده ها را در فرهنگ و به ویژه فرهنگ غیر مادی مشکل می سازد زیرا ارزیابی نهادهایی چون خویشاوندی، اعتقادات، زبان و هنر در یک جامعه به صورتی است که شخص آن را با گروه اجتماعی خود مقایسه می کند و خواه ناخواه، قومیت خود را معیار و مرکز قرار می دهد و در این سنجش، کفه ترازو به طرف جامعه ای که خود متعلق به آن است، میل می کند(روح الامینی،۱۳۶۸).
سامنر[۸۴] (۱۹۴۰،ص۱۳) قوم مداری را این گونه تعریف می کند:
“نوعی نگرش که بر اساس آن، فرد، گروه خود را مرکز و اساس همه چیز می پندارد و دیگر افراد را در مقایسه با آن درجه بندی و ارزیابی می کند” (گودیکانست،۱۳۸۳).
دو جنبه قوم مداری را می توان از هم تفکیک کرد؛ جنبه اول، جهت گیری شخص نسبت به گروه خودی است. اگر فرد به شدت قوم مدار باشد، گروه خودی را شریف تر و برتر می داند و ارزش های خود را جامع و همگانی می پندارد (به عبارتی این ارزش ها را برای همگان به کار می برد). جنبه دوم قوم مداری، موضع فرد در قبال گروه های غیر خودی است. اگر به شدت قوم مدار باشد، گروه های غیر خودی را پست و در خور تحقیر می پندارد و ارزش های آن ها را مردود می داند و حتی مشکلات گروه خودی را نیز به آن ها نسبت می دهد و بابت آن، گروه غیر خودی را سرزنش کرده و سعی در حفظ فاصله اجتماعی خود با آنان دارد.
می توان قوم مداری را نوعی تمایل به تفسیر و ارزیابی رفتار دیگران با بهره گرفتن از معیارهای خود دانست. این تمایل، امری طبیعی و اجتناب ناپذیر است هر کس تا حدودی قوم مدار است. ممکن است درجه قوم مداری کمی داشته باشد، اما غیر قوم مدار بودن غیر ممکن است. قوم مداری باعث می شود فرد اعمال و روش های خود را طبیعی و درست بداند. نتیجه عمده این گرایش در روابط بین گروهی آن است که روش انجام امور در گروه خود را برتر و بهتر از روش گروه های دیگر می پندارد. به عبارت دیگر قوم مداری، نوعی سوگیری متعصبانه نسبت به گروه خودی است که باعث می شود به جای آنکه تلاش شود الگوهای رفتاری متفاوت درک شود، آن ها به صورت منفی مورد ارزیابی قرار داده می شوند.
نقطه مقابل قوم مداری، نسبیت گرایی فرهنگی است. نسبیت گرایی فرهنگی عبارت است از تلاش برای فهم رفتار دیگران در متن آن فرهنگ یا گروهی که آن رفتار را از خود نشان می دهند. اگر بر مبنای چارچوب های فرهنگی یا قالب های قومی خود، رفتار دیگران تفسیر شوند، رفتار آن ها درک نخواهند شد (زاهدی،۱۳۷۹).

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 06:49:00 ق.ظ ]