همچنین درافراد اهمال کار ، تعارض بین هدفهای کوتاه مدت و بلند مدت وجود دارد(اسکونبرگ و گرونوود[۴۶]، ۲۰۰۱). افراد اهمال کار تمایل بیشتری برای رسیدن به تقویتهای کوتاه مدت و تمایل کمتری برای رسیدن به تقویتهای بلند مدت دارند (رومانو و همکاران، ۲۰۰۵). آنها در رسیدن به هدفهای بلند مدت دچار حواسپرتی و وسوسههای مختلف میشوند. در نتیجه، باید برای افزایش انگیزههای انجام تکالیف بلند مدت در آنها تلاش نمود(اسکونبرگ و همکاران، ۲۰۰۱).
عزت نفس و خودکارآمدی در مطالعات مختلف ارتباطی منفی با اهمالکاری نشان داده است (استیل، ۲۰۰۷؛ والتر، ۲۰۰۳؛بالکیس و دورو، ۲۰۰۷ ؛بورکا و یان ،۱۹۸۳ به نقل از شهنی ییلاق و همکاران ، ۱۳۸۷).
باورهای منفی فرد در مورد تواناییهای خود و دست کم گرفتن قابلیتهای خود (یا همان خودکارآمدی) دلیل دیگری برای اهمال کاری کردن در انجام امور است (هیکوک ، مک کارتی و اسکای[۴۷] ،۱۹۹۸).
مکانیسم شناختی دیگر که میتواند تکرار اهمال کاری را توضیح دهد برنامهریزی اشتباه یا تمایل به خوشبین بودن زیاد نسبت به از دست دادن فرصتها و زمان برای انجام سریع فعالیتهاست،که شامل تمرکز روی آینده و نادیده گرفتن موانع احتمالی که میتواند اتفاق بیفتد و نادیدهگرفتن تجارب گذشته مخصوصا شکستها هستند و این فراموشی و نادیده گرفتن، مانع یادگیری از آنها و ادامه رفتار اهمال کاری میشود(فراری و همکاران، ۲۰۰۷ ؛ به نقل از الکساندر و آنوگبازی، ۲۰۰۷).
مشکلات شخصی نیز امکان دارد که مختل کننده پیشرفت فرد در کامل کردن تکالیف باشد.(حسین و سلطان،۲۰۱۰؛ استیل ، ۲۰۰۷).
اهمال کاری به عنوان یک اختلال شخصیتی
در این دیدگاه ساخت شخصیتی معینی از اهمال کاری در موقعیتهای تحصیلی و موقعیتهای غیر تحصیلی وجود دارد که با وجدانگرایی پایین (با خصوصیاتی چون بی ارادگی، عدم استمرار، تنبلی، عدم توجه، ضعف، غفلت و لذت طلبی) ارتباط نزدیکی دارد (ون ارد ، ۲۰۰۰). مک کوئن، جانسون و شور[۴۸](۱۹۹۳، به نقل از ون ارد، ۲۰۰۰) اظهار میکنند که افراد اهمال کار احتمالا ویژگیهای افراد تکانشی را دارند. محققان برای سازماندهی تحقیقات گسترده و پراکنده در این حیطه انجام، و آن را در درون مدل پنج عامل بزرگ شخصیت وتحت عنوان تفاوتهای فردی بررسی میکنند. این مدل ۵ ویژگی عمده را در بر میگیرد و شامل موارد زیر میشود:
۱ـ نوروتیک بودن (روان رنجوری): که دربرگیرنده خصوصیاتی مثل عقاید غیرمنطقی، عزتنفس و خودکارآمدی پایین، خود ناتوان سازی و افسردگی است. نوروتیک بودن با اضطراب و عواطف منفی و استرس در ارتباط است. در نتیجه تکالیفی که آزارنده و استرسآور شناخته شوند برای افرادی که بیشتر مستعد و در معرض اضطراب هستند احتمال اهمال کاری و اجتناب بیشتری را در پی دارد (براون[۴۹]، ۱۹۹۱، به نقل از استیل ،۲۰۰۷؛ استیل ، ۲۰۰۷؛ بالکیس و دورو، ۲۰۰۷).
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
الف) عقاید غیرمنطقی: شناختها و افکاری هستند که جهانبینی اضطرابآور و ناقصی را در فرد گسترش میدهند(استیل،۲۰۰۷). عقاید غیرمنطقی را از دو جهت با اهمال کاری در ارتباط میداند: ۱ـ عقاید فرد در مورد بیکفایتی و عدم توانایی و ناقص بودن خود و ۲ـ عقاید غیرمنطقی مبنی بر تقاضامندی زیاد و مشکلات زیاد جهان پیرامونشان. میگرام، کنوس، هرش[۵۰](۲۰۰۰، به نقل از فراری و پاتل[۵۱]،۲۰۰۴) عقاید غیرمنطقی را در اهمال کاران مورد بررسی قرار دادند و ۴ عقیده غیرمنطقی اصلی را در آنان به وفور مشاهده نمودند: ترس از شکست، کمالگرایی، خودآگاهی پائین و اضطراب ارزیابی که البته همه این دلایل به نگرانی فرد از ارزیابی نامناسب مربوط میشود.
ب) عقاید خودکارآمدی: ترس از شکست علاوه بر ارتباط آن با نورتیک بودن با خودکارآمدی و عزتنفس پائین مرتبط است.همانطور که قبلا بیان شد، افرادی که عقاید غیرمنطقی در مورد توانایی خود دارند و به توانایی خود شک دارند ، احساس خودکارآمدی پائین و بیکفایتی در رویارویی با استانداردهای مطرح شده میکنند و عدم تطبیق عملکردشان با استانداردها را مبنی بر بیکفایتی خود میدانند . لذا در مورد توانایی خود در آغاز یا تکمیل تکالیف تردید دارند که این باعث افزایش اثرات منفی انگیزشی برای آغاز وتداوم انجام تکالیف میشود و در نهایت منجر به افزایش رفتار اهمال کاری میشود (هارینگتون، ۲۰۰۵).
ج)خودناتوانسازی: اهمال کاران ممکن است تصور کنند که اعمال آنها بر تغییر موقعیتشان تأثیری ندارد در نتیجه بر تنظیم و مدیریت هیجاناتشان تمرکز میکنند، یعنی به جای جهتگیری مقابلهای تکلیفمدار تمایل به کاربرد جهتگیری مقابلهای هیجانمدار مییابند (هارینگتون، ۲۰۰۵). یک شکل از این مقابله هیجان مدار که نماینده نقص در عملکرد خودتنظیمی نیز میباشد، خود ناتوان سازی است که عبارتست از قرار دادن مانع توسط خود فرد تا عملکرد مطلوب خودش را به تأخیر بیندازد. محرک جهت خود ناتوان سازی حفظ عزت نفس فرد است. در این صورت فرد شکست درانجام عملکرد مطلوب را به عنوان یک عامل خارج از خود قرار میدهد (استیل، ۲۰۰۷).
خود ناتوانسازی میتواند به عنوان یک علت بالقوه و یا عامل منعکسکننده اهمال کاری محسوب شود (الکساندر و آنوگبازی، ۲۰۰۷). این افراد در صورتی که در تکالیف موفق شوند احساس خودکارآمدی و غرور کمی میکنند ولی اگر شکست بخورند احساس شرمندگی و حقارت بیشتری میکنند. شاید دلیل اینکه اهمال کاران به استراتژی خود ناتوان سازی رو میآورند این باشد که همواره فیدبکهای منفی دریافت کردهاند و احتمال دریافت آن را در نتیجه شکست همواره قریبالوقوع میدانند (فراری و همکاران، ۱۹۹۴).
د)افسردگی: افسردگی که صورتی از نوروتیک بودن است با خصوصیاتی هم چون کمبود انرژی، درماندگی آموخته شده، بدبین بودن، عقاید غیرمنطقی، خودکارآمدی و عزتنفس پائین و از خودبیزاری، احساس کاهش یافته، کنترل بر موقعیت مشخص میشود همگی با هم میتواند ارائه کننده علت اهمال کاری باشند چون همه این عوامل انجام وظایف و تکالیف را مشکل میسازد (استیل،۲۰۰۷).
۲ـ برونگرایی: که به عنوان دومین عامل شخصیت در طول سه عامل در نظر گرفته میشود در برگیرنده خصوصیاتی مثل: عواطف مثبت، تکانشگر بودن و احساس طلب بودن[۵۲] میباشد. افراد برونگرا اجتماعی ، خوش بین، برونریز، با انرژی، خود بیانگر، فعال و تکانشگر تعریف میشوند (فراری و همکاران، ۲۰۰۷).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
بعضی از صورتهای برونگرایی – مثل سطوح انرژی ـ که صورت متضاد آن در افسردگی دیده میشود قبلا بحث شد. بعضی از عوامل برونگرایی با این خصوصیات در تضاد هستند. رخوت و بیحالی که در تضاد با برونگرایی است اهمال کاری را پیشبینی میکند. همچنین تکانشگری نیز هر چند پیشبینی کننده اهمال کاری است ولی وجه ای از برونگرایی است. در مورد برونگرایی نتایج معناداری به دست نیامده است (استیل، ۲۰۰۷).
الف)تکانشگری: درحالیکه اضطراب به عنوان سیستم بازداری رفتار (BIS)[53] در نظر گرفته میشود تکانشگری به عنوان سیستم فعال رفتاری در نظر گرفته میشود (BAS)[54] که فرد را در جهت پیگیری تجارب پاداش دهنده تحریک میکند و یک عامل شناختی مهم برای عملکرد سریع است. بنابراین فردی با سیستم BAS بیش از حد فعال دارای ویژگیهایی همچون سریعالعمل بودن در تصمیمگیری، دامنه توجه کوتاه و محدود میباشد. این افراد به علت اینکه بیشتر احتمال دارد که با امیال آنی مضطرب و تحریک شوند و توجهشان را بیشتر بر آن متمرکز کنند، در تصمیمگیریها کمتر آیندهنگرند و دنبال خوشیهای لحظهای هستند. در نتیجه از مسؤولیتها و از پاداشهای بزرگتر که در بلندمدت کسب میشود چشمپوشی میکنند و آنها را نادیده میگیرند که این عوامل احتمال اهمال کاری را افزایش میدهد(فراری و همکاران، ۲۰۰۷).
ب) احساس طلب بودن[۵۵]: مشابه تکانشگری به عنوان نتیجهای از فعالیت زیاد سیستم((BAS تفسیر میشود. افرادی با این ویژگی به سرعت و به خصوص در تکالیف آزارنده و یا ملالآور، خسته و دلزده میشوند و به آسانی برانگیخته میشوند. علاوه بر اینکه این عوامل در بروز اهمال کاری میتواند مؤثر باشد به نظر میرسد تأخیر این افراد در انجام وظایف یک تأخیر برنامهریزی شده (یک تاکتیک) جهت افزایش دلپذیری و خوشایندی ناشی از تجربه برانگیختگی و تنش در زمان فرا رسیدن ضربالعجلها و آخرین لحظات فرا رسیدن مهلتها و به تبع آن افزایش عملکرد است (مورالز، ۲۰۱۱؛ فراری و همکاران، ۱۹۹۴؛ چو و چوی ، ۲۰۰۵). در صورتیکه این شیوه عمل صورت اعتیادآور به خود بگیرد میتواند اهمال کاری در همه امور را افزایش داده و لذت و خوشی را به بهای کاهش کیفیت و کمیت عملکرد و پشیمانی در بلندمدت کسب کنند(استیل، ۲۰۰۷).
۳- توافقپذیری[۵۶]: برطبق تجارب بالینی بورکا و یان(فراری و همکاران، ۲۰۰۷ ) تمرد، شک و دودلی ـ عدم سازشپذیری و توافق پذیری بیشترین محرکهای اهمال کاری هستند. افرادی با این ویژگیهای شخصیتی بیشتر احتمال دارد که برنامههای تحصیلی را به عنوان عامل خارجی آزارنده تجربه کنند و در نتیجه از آنان اجتناب و از انجام آنها تمرد کنند و روی برنامهها و امور شخصی خودشان کار کنند و بدین وسیله استقلال فردی خودشان را نشان دهند ( فراری و همکاران، ۱۹۹۴).
۴) گشودگی نسبت به تجارب:[۵۷] که استیل،(۲۰۰۷) آن را دربرگیرنده تخیلات روشن و وسیع ـ احساسات هنری و عمیق و انعطافپذیری رفتاری، هوش و نگرشهای غیرمعمولی میداند از بین ۵ عامل بزرگ شخصیت ارتباطی قوی با هوش و استعداد تحصیلی نشان داده است. ولی ارتباطی مستقیم میان هوش و استعداد تحصیلی و گشودگی نسبت به تجارب با اهمال کاری مشاهده نشده است (استیل، ۲۰۰۷).
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
لای (۲۰۰۱، به نقل از مورالز ، ۲۰۱۱) خاطرنشان میکند اهمال کاران بیشتر اطلاعات غیرعلمی و سمبولیک را جستجو میکنند. همچنین ارتباطی مثبت میان اهمال کاری و صورتهای فانتزی و تخیلی از ویژگی گشودگی نسبت به تجارب بدست آورد.
۵-وجدان گرایی: این عامل در راستای ساختارهای مختلف مربوط به خودتنظیمی مورد بررسی قرارگرفته است و از آنجا که اهمال کاری به عنوان شکست در خودتنظیمی و کمبود وجدان گرایی ارائه و تعریف شده است در نتیجه اهمال کاری باید با آنها ومولفههایشان همبستگی قوی داشته باشد. یعنی باید با حواسپرتی، ضعف سازمان دهی، انگیزه پیشرفت پائین و شکاف بین اراده ـ عمل در ارتباط باشد ،که هرکدام از این ساختارها نماینده شکست در خودتنظیمی و سطوح پائین وجدانگرایی میباشند) لی ، کلی و ادواردز[۵۸] ،۲۰۰۶).
الف) سازماندهی: که یک عامل مهم خودتنظیمی است میتواند اهمال کاری را از طریق هدف گزینی و درجهبندی اهداف کاهش دهد (پتی[۵۹]،۱۹۸۸، به نقل از لی و همکاران، ۲۰۰۶).
ب) انگیزه پیشرفت: که عاملی از وجدانگرایی است از آن نظر میتواند با اهمال کاری در ارتباط باشد که افرادی با انگیزه پیشرفت بالا اهداف سختی برای خودشان تعیین میکنند و از درگیری و کار کردن بر روی آنها فی نفسه لذت میبرند(کاستا[۶۰]ومک کرا،۱۹۹۲؛ به نقل از استیل،۲۰۰۷).
ج) شکاف ـ عمل ـ اراده: اشاره به درجه و میزانی داردکه افراد از برنامه اصلی کارشان پیروی میکنند. به عبارتی شکست در اجرای نیات جوهره اصلی شکست در خودتنظیمی است و بیشتر به عنوان خودکنترلی پائین تعریف میشود (استیل،۲۰۰۷). عده ای اهمال کاری را نه تنها به عنوان امری غیرمنطقی همچنین به صورتی غیرارادی میداند این افراد عقیده دارند که اهمال کاران بصورت هدفمند از انجام کارهای روزمرهشان طفره نمیروند. در این صورت دیگر نمیتوان آن را اهمال کاری نامید. بنابراین اهمال کاری را میتوان به عنوان میانجی بین اراده- نیت- عمل در نظر گرفت (ونهافت[۶۱]، ۲۰۰۵، به نقل از جوکار، ۱۳۸۶).
بررسی اهمال کاری به عنوان یک ویژگی شخصیتی
پاسخ به این سؤال که آیا اهمال کاری یک ویژگی شخصیتی است و یا فقط در موقعیتهای خاصی بروز میکند، مستلزم پاسخ به این سؤال است که آیا اهمال کاری در همه موقعیتها و زمانها به صورت ثابت وجود دارد یا خیر؟ از جمله مطالعاتی که به این موضوع پرداخته پژوهش فری[۶۲]، آروی[۶۳] میباشد. فری و آروی و همکاران (۲۰۰۳، به نقل از استیل،۲۰۰۷) با مطالعه بر روی ۱۱۸ دوقلوی همسان و ۹۳ دوقلوی دوتخمکی در خانوادههای تقریباً مشابه که درجاتی از اهمال کاری را نشان داده بودند عنوان کردند که حداکثر ۲۲% از واریانس، همراهی با عامل ژنتیک را حدس میزند.
جهت اثبات و تحقیق بیشتر در این زمینه میتوان اهمال کاری را در ارتباط با مدلهای قانونمند شخصیت و از جمله کاملترین آن یعنی ۵ عامل بزرگ شخصیت در نظر گرفت.دراین راستا همپوشی قابل ملاحظهای اهمال کاری با وجدان گرایی و بخصوص خردهمقیاس خودنظم دهی وسازماندهی آن (همبستگی مثبت بالا) دارد. همچنین از دیگر خردهمقیاسهای این فاکتور شخصیتی مساعی بودن و مسؤولیتپذیری است که هر دو نشانگر پشتکار جهت تکمیل اهداف است و ارتباط آنها با اهمال کاری بصورت منفی گزارش شده است (مک کرا،کاستا، ۱۹۹۲، به نقل از استیل، ۲۰۰۷).
در این زمینه سنکال و لاوی وکوئستنر[۶۴](۱۹۹۷) نشان دادند که اهمال کاری نتیجهای برآمده از عکسالعملهای متقابل میان ویژگیهای موقعیتی و زمینهای و تمایلات و ویژگیهای شخصیتی است که به خصوص در شرایطی که ارزیابی عملکرد به صورت تهدیدآمیز تلقی شود بروز می کند.
مون و ایلینگورث[۶۵] (۲۰۰۵) اظهار میکند هرچند تحقیقات گذشته اهمال کاری را یک ویژگی شخصیتی که در طول زمان و در هر محتوا و شرایطی ثابت است میدانستند پژوهشهای متناقض تجربی و تئوریکی در حال فراهم کردن یک تئوری منطقی از اهمال کاری هستند که آن را یک رفتار که خط مسیر پویا و متغیری را بسته به شرایط و نوع تکلیف و محتواها دارد،تعریف کنند. مطالعات زیادی به بررسی تغییر پذیری اهمال کاری در طول زمان پرداخته است (ون ارد،۲۰۰۰).علاوه بر این همانطور که قبلا بیان شد نوع تکلیف ( تنفر ، خوشایندی و دشواری آن) با اهمال کاری درارتباط است (حسین و سلطان، ۲۰۱۰) .
علاوه بر این رودی وال و دیودسون[۶۶] (۱۹۸۶، به نقل از فراری، ۱۹۹۱) درنتیجه تحقیقاتشان بیان میکنند: اهمال کاران در موقعیتهای عادی به تکالیف جذاب و آسان و تقریبا غیرعلمی گرایش دارند و از تکالیف ملالآور و سخت (هرچند علمی و دارای پیامدهای مفید باشد) اجتناب کرده یا آنها را به تأخیر میاندازند. اما در شرایطی که عملکردشان از منظر عمومی مورد ارزیابی قرار میگیرد از آنجا که تمایل دارند تا برداشت همگان از آنان مطلوب و مثبت باشد تکالیف چالشبرانگیز و مشکلتری که هرچند آن ها را آزارنده میدانستند انتخاب میکنند، با وجود اینکه ممکن است در آغاز کردن یا تکمیل آن ها شکست بخورند.
بعضی از تحقیقات نشان دادندکه انگیزه مطالعه و مقاومت در برابر وسوسههای اجتماعی و محیطی که مانع مطالعه میشود و مقدار ساعات مطالعه در روزهایی که فاصله زیادی با امتحان یا فرا رسیدن زمان موعود وجود دارد در پائینترین حد خود است و با نزدیک شدن به روزهای امتحان یک مسیر منحنی شکل (رو به رشد) را طی میکند (مون و ایینگورث،۲۰۰۷). ذکر این نکته ضروری است که اهمال کاران تنها برای انجام یک دسته یا دسته ای خاص از کارها و تکالیف، دچار اهمال کاری و مسامحه میشوند. نتیجه اینکه به تعویق انداختن کارها تاحد زیادی با ماهیت کارهای مختلفی که باید انجام گیرد، در ارتباط ومتغیراست (فراری و همکاران،۲۰۰۷).
نمودار ۱-۲٫ شرایط افزایش دهنده احتمال بروز اهمال کاری
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
پائین
– تمایل به اهمال کاری درفرد
-زمان در دسترس برای انجام تکلیف بالا
-اهمیت یا ارزش تکلیف برای فرد
-جذابیت ومطلوبیت برای فرد
بالا
-تمایل به اهمال کاری درفرد
-زمان در دسترس برای انجام تکلیف پائین
-اهمیت یا ارزش تکلیف برای فرد
جذابیت ومطلوبیت برای فرد
امکان بروز اهمالکاری پایین
امکان بروز اهمالکاریپائین
امکان بروز اهمالکاری بالا
استیل (۲۰۰۷) دلایل اهمال کاری را به این صورت بیان میکند:
۱ـ آزارندگی تکالیف: در بعضی مواقع دانشآموزان و دانشجویان علیرغم توانایی از انجام تکالیف اجتناب میکنند به علت اینکه نتایج حیاتی و مهم برای آنها در پی ندارد یا تکالیف جذابیتی ندارند و یا سخت و فراتر از توان آن هاست.
۲ـ نگرانی از شکست: افرادی که اعتماد به نفس ندارند از اینکه دیگران در مورد آنان چه فکری میکنند نگرانند و ترجیح میدهند تا دیگران عملکرد ضعیف و شکست آنان در انجام وظایفشان را ناشی از کمبود تلاش آنها بدانند و نه عدم تواناییشان.
۳ـ افسردگی و عوامل خلقی: برای همه ما مواقعی وجود دارد که از نظر خلقی در شرایط مناسبی برای انجام یک کار نباشیم و اجرای آن را به بعد واگذار کنیم. در صورتی که این روش یک واکنش منظم به تمامی شرایط و موقعیتها شود و فرد از جنبههای مهمی از زندگی که لازم است به آن پرداخته شود طفره رود این روش میتواند مشکل ساز باشد. افسردگی نیز از آنجا که به طور طبیعی علائق و انگیزه و انرژی واکنش به هر فعالیتی را میکاهد با اهمال کاری در ارتباط است.
تمرد و طغیانگری: در مواردی که تکالیف به عنوان ناعادلانه، تحمیلی و غیرضروری تلقی شود به دنبال خشم و تنفر از تکالیف فرد از انجام آنها تمرد کند و انجام آن ها را به تعویق بیندازد (زیرمن[۶۷]، ۱۹۸۹، به نقل از فراری و همکاران، ۱۹۹۴). فراری و الیوت (۱۹۹۴، به نقل از فراری و همکاران، ۱۹۹۴) اظهار میکنند: کنترل شدید والدین مانع رشد توانایی خودتنظیمی و درونی کردن اهداف میشود که در این صورت اهمال کاری میتواند شکلی از تمرد باشد.
تکانشگری و حواسپرتی: مون و ایینگورث (۲۰۰۷) این بحث را مطرح کردند که افراد تکانشگر از آنجا که جذب تمایلات آنی و در دسترس میشوند و خودکامبخشیهای فوری و آسان را بر پاداشهایی که در بلندمدت و با تلاش به دست میآید ترجیح میدهند،بیشتر در معرض اهمال کاری هستند. در جایگاهها و موقعیتهای آموزشی وقتی انجام یک تکلیف شروع میشود موضوعات حاشیهای دیگری نیز فرد را احاطه میکند. این موضوعات و عوامل محیطی درصورتی که جذابتر و قویتر باشند میتوانند تمرکز را از انجام تکالیف منحرف کنند.
فاکتورهای محیطی: وسوسههای واغواهای محیطی در حین مطالعه و اجرای تکالیف (مثل تماشای تلویزیون) سر و صدا و نامرتب بودن مکان مطالعه میتواند روی انگیزه فرد برای مطالعه و به تبع آن بروز اهمال کاری مؤثر باشد. (استیل،۲۰۰۷)
مدیریت زمان: افراد اهمال کار زمان لازم برای اجرای یک تکلیف را کمتر از آنچه واقعا مورد نیاز است تخمین میزنند) شیرافکن، ۱۳۸۷).
لذت ناشی از کار کردن تحت فشارزمانی: کار کردن در یک زمان محدود (فرا رسیدن ضربالعجلها) موجب افزایش تنش در افراد میشود که برای برخی افراد لذتبخش است. در صورتی که این روش به صورت اعتیادآور استفاده شود، بر عملکرد فرد اثر نامطلوب میگذارد (فراری و همکاران ،۲۰۰۷).
ترس از شکست
آزارندگی تکالیف
پریشانی وعوامل خلقی
موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 11:14:00 ب.ظ ]