• تساوی نسبی در ازدواج: مصاحبت

 

  • تأکید مثبت بر رابطه جنسی: اختلال جنسی به عنوان یک علامت مشکل‌زا در ازدواج است (منسفیلد، ۲۰۰۷).

 

زن و مرد هر یک با تصورات خاصی درباره زندگی زناشویی اقدام به ازدواج می‌کنند و زندگی را با انتظارات و نگرش‌های مشخصی در مورد این که همسرانشان چگونه با آن‌ها رفتار خواهند کرد آغاز می‌کنند و اگر این انتظارات برآورده نشود آن‌ها ناراضی و پشیمان خواهند شد. انتظاراتی که از یک رابطه ازدواجی وجود دارد در سرنوشت و آینده ازدواج نقش بسزایی دارد. این انتظارات که طی زمان و با تأثیرپذیری از تجربیات زندگی به وجود می‌آیند، اساس رمز گردانی، طبقه بندی و ارزیابی تجارب بعدی زندگی می‌شوند و آنچه در زندگی بعد از ازدواج رخ می دهد با توجه به این انتظارات مورد ارزیابی قرار می‌گیرند. نگرش واقعی و متجانس افراد نسبت به ازدواج عامل مهمی در موفقیت آن‌هاست و برعکس نگرش‌های ایده‌ال و غیر واقع بینانه می‌تواند منشاء آسیب بعدی باشد (فقیرپور، ۱۳۸۴).
انتظاراتی که فرد از نقش خود و نقش همسر دارد تأثیر بسیار عمیقی بر رابطه آینده زن و شوهر دارد. هماهنگی در انتظارات زن و شوهر باعث هماهنگی در تعامل و رفتار می‌شود و از درگـیری‌ها پیشگیری مـی‌کند. برعکس تفاوت در انـتظارات، گـفتگو نکردن درباره آن قبل از ازدواج و عـدم سازش در این زمینه می‌تواند اثرات مـخربی بر صمیمیت زن و شـوهر داشـته باشد. بر اسـاس دیدگاه شـناختی– رفتاری برای درک علل بروز نارضایتی زناشویی باید به خصوصیات روانی که هر یک از زوجین به زندگی زناشویی می‌آورند، توجه کنیم. یکی از این خصوصیات انتظارات بی جا و غیر منطقی است. زن و شوهر با انتظارات غیر منطقی وارد زندگی زناشویی می‌گردند و همین موضوع بعدها منجر به بروز مشکلات می‌شود. بک معتقد است که جوهر شناخت درمانی در زندگی زناشویی بررسی انتظارات غیر واقع بینانه و طرز تلقی‌های مخرب و توجیهات منفی بی‌مورد و نتیجه‌گیری‌های غلط و غیرمنطقی است. افراد انتظاراتشان را از آنچه که می‌بینند، می‌شنوند و در طول زمان تجربه می‌کنند، رشد می‌دهند (بک، ۱۹۹۴؛ ترجمه قرچه داغی، ۱۳۸۴).
دانلود پایان نامه
عوامل مؤثر بر نگرش نسبت به ازدواج عبارتند از:

 

  • روند اجتماعی شدن

 

  • ساختار فرصت‌ها (شامل فرصت‌های کاری برای زنان، فرصت‌های اقتصادی برای مردان و نسبت زنان و مردان غیر شاغل، قومیت، وضعیت مهاجرت، زمینه خانواده، وضعیت اقتصادی- اجتماعی و چگونگی عملکرد زوجین در نقش پدر و مادر)

 

  • تجارب با هم بودن بدون ازدواج

 

  • سوءاستـفاده و سوء‌رفتار در دوران کودکی

 

  • خـانواده متعادل در محیط اجتماعی نوجوان

 

  • وضعیت تأهل و تجرد

 

سـاختار خانوادگی اولیه
تحـصیلات والدین
وضعیت اقتصادی- اجتماعی

 

  • فرهنگ (امیدوار،۱۳۸۷).

 

این نگرش‌ها که طی زمان و با تأثیرپذیری از تجربیات زندگی بوجود می‌آیند، اساس رمزگردانی، طبقه‌بندی و ارزیابی تجارب بعدی زندگی می‌شوند و آنچه در زندگی بعد از ازدواج رخ می‌دهد با توجه به این نگرش‌ها، مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. انتظارات واقعی و متجانس زوجین از ازدواج عامل مهمی در موفقیت آن‌هاست و برعکس انتظارات ایده‌ال و غیرواقع بینانه می‌تواند منشاء آسیب‌های بعدی گردد (فقیر پور، ۱۳۸۴).
این انتظارات آموخته شده و اکتسابی هستند بعد از ازدواج بعضی از این انتظارات حذف شده و بعضی از آن‌ها باقی می‌مانند. در صورتی که انتظارات منفی باقی بمانند سلامت رابطه‌ی زوج را به خطر می‌اندازد (نظری و نوابی نژاد، ۱۳۸۶). امروزه با توجه به تغییر جهت از تأکید بر ازدواج به عنوان سنت، به ازدواج به عنوان یک رابطه، انتظارات زناشویی مورد تجدید نظر قرار گرفته اند. انتظارات یکی از پنج پدیده شناختی است (پنج پدیده شناختی عبارتند از: انتظارات، ادراکات، اسنادها، استانداردها و فرضیات) که با تحریف در آن (نادرست و افراطی شدن)، در آشفتگی زناشویی سهیم می‌شوند (شارپ و گاننک[۱۱۱]، ۲۰۰۴؛ به نقل از ممبینی، ۱۳۹۱). اکثر افراد، انتظارات غیر واقع بینانه‌ای نسبت به زندگی زناشویی دارند. آن‌ها انتظار دارند که همسرشان تمام خلاء‌های آن‌ها را در قبل از ازدواج پر کنند (منسفیلد،۲۰۰۷). در حقیقت رضایتمندی زناشویی در صورتی که انتظارات همسرشان با واقعیت متناسب نباشد، کاهش می‌یابد و پیش‌بینی کننده نتایج مخربی در زندگی زناشویی خواهد شد (مک نالتی[۱۱۲]،۲۰۰۷).
انتظارات می‌توانند از طریق دو مکانیسم رخ دهند: تأیید ادراکی و تأیید رفتاری. انتظارات می‌توانند به عنوان اهداف غیرواقع بینانه ای عمل کنند و افراد پیامدهای به وجود آمده را با این انتظارات غیرواقع بینانه مقایسه می‌کنند. نتایج مثبت هنگامی که فراتر از انتظارات است خوشحال کننده هستند، اما هنگامی که نتایج به وجود آمده، انتظارات را برآورده نکنند، ناامید کننده هستند. پس همسرانی که انتظارات بالایی در مورد رابطه‌شان دارند در خطر ناامید شدن و دلسرد شدن قرار دارند. چون احتمال زیادی وجود دارد که نتایج به وجود آمده، برآورد کننده انتظارات آن‌ها نباشد (امیدوار،۱۳۸۷).
تحقیقات در مورد دیدگاه‌های ازدواج جوانان به تدریج به یکی از زمینه‌های مهم پرورش و دانش خانوادگی تبدیل شده است. زیرا روند تشکیل خانواده در حال تغییر است. امروزه، معمولاً ازدواج تا اواخر دهه دوم زندگی یا اوایل دهه سوم به تأخیر می‌افتد (کریدر[۱۱۳]، ۲۰۰۵؛ به نقل از ویلوقبی، کارول، ویتاس[۱۱۴] و هیل[۱۱۵]، ۲۰۱۲).
دوران نوجوانی به عنوان دوره‌ای برای ایجاد دیدگاه‌هایی نسبت به ازدواج، همزیستی و روابط طولانی مدت دیگر شناخته شده است. تحقیقات نشان داده است که این دیدگاه‌ها نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری خط سیرهای پیشرفت و بازده جوانان داشته است (کارول، ویلوقبی، نلسون[۱۱۶]، باری و مادسن[۱۱۷]، ۲۰۰۷؛ به نقل از ویلوقبی[۱۱۸] و همکاران، ۲۰۱۲).
ارتباط بین نگرش به ازدواج، رفتار فردی و نتایج شناختی در طول نوجوانی و جوانی طی چندین تحقیق عیناً بازسازی شده است (کارول و همکاران، ۲۰۰۷؛ کریسی[۱۱۹]، ۲۰۰۵؛ ویلوقبی و دورکین[۱۲۰]، ۲۰۰۹؛ به نقل از ویلوقبی، ۲۰۱۰). رفتار و تحولات زناشویی آینده در زندگی به وسیله نگرش‌های ازدواج در طول زندگی پیش‌بینی می‌شود (کلارکبرگ و همکاران، ۱۹۹۵؛ ساسلر و شوئن[۱۲۱]، ۱۹۹۹؛ به نقل ازویلوقبی، ۲۰۱۰). این ارتباطات حاکی از این هستند که نوجوانی یک نقطه کانونی مهم برای تحقیق در مورد نگرش به ازدواج است، چرا که نگرش‌هایی که در طول این دوره شکل می‌گیرند هم بر روی تصمیم‌گیری فردی و هم تصمیم‌گیری ارتباطی و بعدها بر روی رفتار شکل‌گیری وصلت تأثیر می‌گذارند.
با مروری بر روی تحقیقاتی در مورد نگرش به ازدواج به چنین توصیف‌هایی از نگرش به ازدواج پی میبریم که ازدواج واقعاً سودمند می‌باشد (آکسین[۱۲۲] و تورنتون، ۱۹۹۲؛ اوروپسا[۱۲۳]، ۱۹۹۶؛ به نقل از ساسلر و شوئن، ۱۹۹۹)، اهمیت ازدواج (کلارکبرگ و همکاران، ۱۹۹۵)، تغییرات مثبت و منفی که انتظار می‌رود همراه با ازدواج باشد (دنیسون و کورنر[۱۲۴]، ۲۰۰۶)، آمادگی برای ازدواج (کارول و همکاران، ۲۰۰۹؛ لارسون و لامونت[۱۲۵]، ۲۰۰۵)، اشتیاق برای ازدواج (ماهای و لوین[۱۲۶]، ۲۰۰۷)، انتظارات با توجه به ویژگی‌هایی که در رابطه با ازدواج است (لانر و روس[۱۲۷]، ۱۹۹۴؛ به نقل از استینبرگ و همکاران، ۲۰۰۶)، انتظارات غیر واقع گرایانه نوجوانان (فاورس، لیونز، مانتل و شاکد[۱۲۸]، ۲۰۰۱)، توقعات از ازدواج (پیک و هریس[۱۲۹]، ۲۰۰۲؛ به نقل از گاسانوو، نیکولسون و کاک- ترنر[۱۳۰]، ۲۰۰۸) و سن مورد انتظار برای ازدواج ( پلوتنیک[۱۳۱]، ۲۰۰۷) از دیگر تحقیقات مرتبط بوده است(به نقل از کاردانی، ۱۳۹۲).
این تنوع می‌تواند منعکس کننده عدم وجود توافق درباره اینکه کدام یک از نگرش‌های ازدواج، انتظارات و باورها، نشانگر نگرش‌های اصلی ازدواج برای هر فرد هستند، ‌باشد. همچنین ممکن است اشاره بر این داشته باشد که اصطلاح نگرش به ازدواج شامل ساختارهای متفاوت بسیاری در ارتباط با معنای شناختی ازدواج به عنوان یک نهاد می‌باشد (ویلوقبی، هال و لوکزاک[۱۳۲]، ۲۰۱۳).
برخی از محققان بیان کردند که باورها و نگرش‌ها در مورد ازدواج ساختارهای چند وجهی هستند و برای درک دقیق اینکه تصور و بینش هر فرد نسبت به ازدواج در بافت برنامه و اهداف زندگی او چیست، نقطه نظرهای متفاوتی باید بررسی شوند. کارول و همکاران (۲۰۰۹)، بیان کردند که حداقل سه جزء وابسته و در عین حال متمایز، وجود دارد که اجزای نگرش زناشویی جوانان را تشکیل داده‌اند که عبارتند از :
اهمیت نسبی ازدواج در برنامه‌های زندگی کنونی یک فرد
۲- تنظیم وقت مورد علاقه ازدواج در دوره‌ی زندگی یک فرد
معیارها برای آمادگی ازدواج یا انواعی از آمادگی که یک نفر عقیده دارد قبل از آماده بودن برای ازدواج مورد نیاز است.
فرض اصلی این است که ادراکات جوانان از اهمیت زناشویی، زمان و آمادگی، عوامل مرکزی در تعیین تفاوت‌های جوانان در طول دوره‌ی بلوغ و رفتارهایی که در طول این دوره از زندگی اتفاق می‌افتد، هستند.
با بهره گرفتن از نگرش‌ها و احساسات قبل از ازدواج می‌توان رضایت پس از ازدواج را پیش‌بینی کرد. بنابراین مطالعه‌ی نگرش‌ها و احساسات در قبل از ازدواج بسیار مهم است زیرا آن‌ها مبنای انتظارات و توقعات رابطه‌ای را شکل می‌دهند. بدبینی به عنوان یکی از انتظارات رابطه‌ای می‌تواند عامل مؤثری باشد در این که فرد چه رفتاری را از خود نشان می‌دهد و هنگامی که در ارتباط با یک فرد عاشق قرار می‌گیرد، اطلاعات را چگونه تعبیر می‌کند. بنابراین کسانی که نسبت به موفقیت آتی روابط خود بدبین هستند احتمالاً ناخواسته رفتارهایی را از خود نشان می‌دهند که باعث شکست رابطه می‌شود، در حالی­که کسانی که خوش‌بین هستند احتمالاً رفتارهایی از خود نشان می‌دهند که ناخواسته منجر به امتداد و موفقیت روابطشان می‌شود. نگرش‌ها و احساسات پارامترهایی هستند برای اینکه فرد چه چیزهایی را امکان‌پذیر می‌پندارد، فرد رفتارها و واکنش‌های دیگران را چگونه تعبیر می‌کند و فرد از یک رابطه چه چیزی می‌خواهد (لارسون و بنسون، ۱۹۹۸؛ به نقل از شریفی‌زاده، ۱۳۹۲).
نگرش‌ها و ارزش‌های افراد جامعه با توجه به مقتضیات و شرایط در حال تغییر محیط (اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی) و همچنین تجربه‌هایشان در طول فرایند جامعهپذیری شکل می‌گیرد و تغییر می‌کند. اما با وجود این در سال‌های اخیر نگرش جوانان نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده جهت‌گیری منفی یافته و به دنبال این نگرش منفی، تباهی اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی در جوانان عمومیت یافته است. نگرش‌های منفی باعث می‌شوند که فرد انتظارات و خواسته‌های بسیار کمی از رابطه داشته و در نتیجه درخواست‌های چندانی از طرف مقابل خود نداشته باشد یا اینکه فرد کسانی را برای رابطه انتخاب کند که طبیعتاً تمایل یا توانایی زیادی برای فراهم آوردن یا انجام بسیاری از خواسته‌ها نداشته باشند (اکبرزاده و همکاران، ۱۳۸۹).
افراد سال‌ها با نظام ارزشی خود که برگرفته از خانواده، نظام آموزشی و فرهنگ محیط‌شان است زندگی کرده‌اند و نهایتا هر یک مجموعه‌ای از قواعد و انتظارات برگرفته از خانواده خود را به زندگی مشترک به همراه می‌آورند و مطابق نظر مینوچین “هر دو مجموعه قواعد و انتظارات باید در ازدواج باقی بمانند تا شخص احساس هویت خویش را حفظ کند” (گلدنبرگ و گلدنبرگ[۱۳۳]، ۲۰۰۰؛ ترجمه برواتی، نقشبندی و ارجمند، ۱۳۸۶). از طرفی نظریه‌پرداران روابط فردی نیز معتقدند اشخاصی که در ازدواج به یکدیگر می‌پیوندند، هر کدام میراث روانی یکتا و جداگانه‌ای را وارد آن رابطه می‌کنند و به گفته فریمو که از مدافعان این دیدگاه است، بزرگ‌ترین مانع بر سر راه آدمیان، دلبستگی‌هایی است که به درون فکنی‌هایشان دارند (شعاع کاظمی و جعفری هرندی، ۱۳۸۸).
در همین مورد می‌توان به نظریه طرحواره‌های اولیه یانگ نیز اشاره کرد که می‌گوید طرحواره‌های کسب شده به سبب تأثیری که بر برداشت ما دارند می‌توانند بر نوع نگرش‌مان در زمینه ازدواج و انتخاب همسر نیز مؤثر باشند. بنابراین می‌توان گفت که بدون هیچ‌گونه برنامه مداخله‌ای یا آموزش خاصی مبنی بر تغییر نگرش، انتظار می‌رود افراد مجهز به همان مجموعه باورها، انتظارات، قواعد و طرحواره‌هایی باشند که از دوران کودکی شروع به اکتساب آن کرده‌اند و صرف ازدواج به آسانی قدرت تغییر این مجموعه را نداشته باشد (شعاع کاظمی وجعفری هرندی، ۱۳۸۸).
در چند دهه گذشته فرایند و زمان شکل‌گیری ازدواج در ایالات متحده و کشورهای صنعتی دیگر به طور نمایش گونه‌ای تغییر کرده است. به طور نمونه در بیشتر کشورهای غربی، در حال حاضر ازدواج به تأخیر افتاده است (جانسون و دای[۱۳۴]، ۲۰۰۸؛ به نقل از ویلوقبی و همکاران، ۲۰۱۳). و روی هم رفته میزان ازدواج به طور پیوسته و یکنواختی رو به زوال رفته است (لی و پاین[۱۳۵]، ۲۰۱۰). همچنین گذرگاه‌های ازدواج در بیشتر افرادی که رابطه جنسی پیش از ازدواج دارند تغییر کرده و متنوع‌تر شده‌اند (کندی و بامپاس[۱۳۶]، ۲۰۰۸). این تغییرات که بعضی به عنوان “نهادینه نشدن” ازدواج توصیف کرده‌اند منجر به تضعیف هنجارهای اجتماعی پیرامون ازدواج و افزایش مسیرها به (یا بدون) ازدواج و رشد پیچیده آن شده است (لائر و یودانیس[۱۳۷]، ۲۰۱۰).
اگرچه ممکن است ازدواج در نسل حاضر کم اهمیت شده باشد، اما هنوز برای بسیاری از افراد یک هدف است و اکثریتی تحت فشار از افراد هنوز انتظار دارند که بالاخره ازدواج کنند و امروزه ازدواج هنوز به طور وسیعی توسط فرهنگ و احکام سازمانی و مقررات به همان شکل نسل‌های پیشین کنترل شده است. در حقیقت، علیرغم کاهش کلی در میزان ازدواج‌ها، در حدود ۸۰% از جمعیت بالغ، در نهایت یک بار نزدیک به ۴۰ سالگی ازدواج خواهند کرد (سترستن و رای[۱۳۸]، ۲۰۱۰).
در سال‌های اخیر به نظر می‌رسد که تغییر ادراک‌های فرهنگی راجع به ازدواج و پیچیده‌تر شدن گذرگاه‌ها به سمت ازدواج، محققین علاقمند به روابط زناشویی را روی ادراک نگرش‌ها، ارزش‌ها و باورهای افراد (بخصوص جوانان و افراد ازدواج نکرده) نسبت به روابط و تحولات ازدواج و اینکه چطور باورهای آن‌ها ممکن است فرد و رفتارهای رابطه‌ای را تغییر دهد، متمرکز کرده است (ویلوقبی و همکاران، ۲۰۱۳).
تحقیقات همبستگی بالقوه باورها و نگرش‌های زناشویی را آزمون کردند و دریافتند که بین نگرش‌های زناشویی و خطر طلبی افراد (کارول و همکاران، ۲۰۰۷؛ ویلوقبی و دورکین، ۲۰۰۹)، شکل‌گیری وحدت در آینده (ویلوقبی و همکاران، ۲۰۱۲)، رفتار جنسی پیش از ازدواج (ویلوقبی و همکاران، ۲۰۱۳) و نگرش نسبت به والد شدن و تحمل فرزند (کارول و همکاران، ۲۰۰۷) وابستگی وجود دارد (به نقل از کاردانی، ۱۳۹۲).
عوامل مؤثر بر نگرش به ازدواج
عامل خانواده و والدین
نتایج چندین مطالعه نشان داده است که نگرش‌های کلی والدین در مورد روابط و زندگی خانوادگی بر نگرش‌های فرزندان آن‌ها تأثیر می‌گذارد (آکسین و تورنتون، ۱۹۹۶؛ لف کویت و فینگرمن[۱۳۹]، ۲۰۰۷؛ گلاس، بنگستون و دونهام[۱۴۰]، ۱۹۸۶؛ کپینوس، ۲۰۰۵؛ کپینوس و پلرین، ۲۰۰۸ ؛ به نقل از ویلوقبی و همکاران، ۲۰۱۲).
کیفیت ازدواج والدین با انواع زیادی از دیدگاه‌های ارتباطی جوانان، شامل نگرش نسبت به ازدواج، هم‌خانه بودن، و نقش‌های جنسیتی همبستگی بالایی دارد. احتمالاً کیفیت ازدواج والدین بر شکل‌گیری نگرش‌های ازدواج در فرزندان اثر می‌گذارد، اما این نکته که کیفیت ازدواج با شکل‌گیری نگرش‌ها دارای همبستگی مستقیم است یا غیر مستقیم چندان واضح نیست (ویلوقبی و همکاران، ۲۰۱۲).
احتمالاً دو مقیاس از کیفیت زناشویی والدین به صورت دو جانبه بر گسترش نگرش‌های جوانان درباره ازدواج اثر می‌گذارد. این دو مقیاس عبارتند از: کیفیت واقعی زناشویی والدین، که عموما از طریق گزارش‌های والدینی اندازه‌گیری می‌شود و کیفیت ادراک شده از ازدواج، که به وسیله گزارش‌هایی از فرزندان نوجوان اندازه‌گیری می‌شود. تحقیقات دریافته‌اند که هر دو نوع این گزارشات از کیفیت زناشویی بر نگرش‌های نوجوانان اثر می‌گذارد. گزارش‌های والدینی از کیفیت زناشویی به نگرش‌ها درباره طلاق و رابطه جنسی قبل از ازدواج مرتبط است (ویلوقبی و همکاران، ۲۰۱۲). در حالیکه ادراک نوجوانان از روابط والدین خود به نگرش نسبت به طلاق مربوط است (کاپینوس، ۲۰۰۵؛ به نقل از ویلوقبی و همکاران، ۲۰۱۳)
مهارت‌های رابطه‌ای از قبیل شیوه‌های نزاع و الگوهای ارتباطی از نسلی به نسل بعد منتقل می‌شود (ریجیو و ویسر[۱۴۱]، ۲۰۰۸؛ به نقل از ویلوقبی و همکاران، ۲۰۱۲).

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 05:54:00 ب.ظ ]