رسول اکرم۶در مناظره با جماعت یهود که مدعی بودند، عزیر چون تورات را پس از متروک شدن احیا نمود، بنابراین پسر خداست، در یک بیان حق طلبانه فرمود: «اگر این طور است پس چرا موسی۷ فرزند خدا نباشد، چرا که او کسی است که تورات بر او نازل شد و آن را برای بنی اسرائیل آورد، و معجزات بسیاری که خود نیز می دانید از او مشاهده گردید. اگر عزیر فرزند خدا بود، نمی بایست تنها کرامتش احیای تورات باشد، در حالی که این موسی است که، به مقام نبوت و پیامبری بالاتر از عزیر است، و اگر تنها این منزلت و کرامت عزیر موجب می شود که فرزند خدا باشد، موسی ۷ به واسطه پیامبری‌اش چندین برابر این منزلت و کرامت را داراست.[۴۰۴]
در مناظره با مشرکین عرب که معتقد بودند با پرستش بتان به خداوند تقرب می جویند حضرت ۶ می‌فرمودند: اکنون که خدایی دانا به مصالح و عواقب شماست، و در تعیین تکلیف شما حکیم می‌باشد، شما را به عبادت آنها امر نکرده است، اگر آنها شما را عبادت کنند، شایسته‌تر از این است که شما آنها را بپرستید.»[۴۰۵]
به تعدادی دیگر از بت پرستان که معتقد بودند، به قصد صورت های گذشتگان خداپرست خود، بر آستان بت ها سجده می کنند و برای آنها نماز می گذارند، حضرت۶ فرمودند: مگر نمی دانید که از لوازم تعظیم و عبادت خداوند، این است که او را با بندگانش مساوی ندانیم؟! اگر شما برای سلطان یا بزرگی به اندازه نوکرانش تعظیم و خضوع و خشوعی کنید، به او اهانت کرده و کوچک شمرده اید، همان طور که در تعظیم شخص کوچک زیاده روی کرده اید؟! گفتند: آری. فرمود: آیا نمی دانید که شما با برابر قرار دادن خضوع و عبادت خداوند با بتان– که به عقیده خودتان صورتهای بندگان خداپرست بوده اند- به عظمت پروردگار عالمیان توهین کرده اید؟!»[۴۰۶]
گروه دیگری از مشرکین که گفتند: زمانی که خداوند آدم را آفرید و به فرشتگان سجده بر آدم را امر کرد، ما به سجده بر آدم سزاوارتر بودیم و از این امر محروم شدیم، پس صورت آدم را ساختیم و به قصد تقرب به خداوند در مقابلش سجده می‌کنیم، همانگونه که شما به سجده به سوی کعبه امر شده‌اید، و در محراب‌های مساجد که با دست خود ساخته‌اید، سجده می‌کنید، در حالیکه خدا را قصد می‌کنید نه محراب و کعبه را، حضرت۶ فرمودند: شما مسلمانان را با خود مقایسه نمودید، در حالیکه ما مانند شما نیستیم. زیرا ما بندگان خدا، آفریده و پرورش یافته اوییم، هرگاه ما را به چیزی امر کند اطاعت می کنیم و چیزی را که نهی کند و اجازه ندهد انجام نمی دهیم، و از آن تجاوز نمی کنیم. بنابراین، چون ما را امر فرموده، که به هنگام عبادت به جانب کعبه رو کنیم، امرش را امتثال نموده و اطاعت می کنیم، سپس امر فرموده در سایر شهرها نیز او را رو به کعبه عبادت کنیم، ما نیز پذیرفتیم و از حدود اوامر او تجاوز نکردیم. در مسأله سجده فرشتگان بر آدم، خداوند به سجده بر نفس آدم امر فرمود، نه بر صورت او که غیر خودش می باشد، و شما نمی‌توانید آن مسأله را بر خودتان قیاس کنید، شما چه می دانید، شاید آنچه از پیش خود انجام می دهید، مورد رضایت خداوند نباشد، چرا که شما را به آن امر نکرده است و سجده بر آدم مخصوص فرشتگان بوده است.»[۴۰۷]
از امام حسن عسگری ۷ نقل شده است که فرمودند:در مسأله تغییر قبله گروهی از یهودیان نزد رسول خدا حاضر شدند و گفتند: ای محمد! تو مدت چهارده سال به سوی بیت المقدس عبات نمودی، و اکنون از آن روی گردان شده ای. اگر پیش از این بر حق بوده ای، ترک آن روی آوردن به باطل است، و اگر پیش از آن بر باطل بوده ای، در طول آن مدت بر باطل بوده ای، و ما از این که اکنون به تو ایمان بیاوریم ایمن نیستیم، بنابراین چگونه مطمئن باشیم که اکنون نیز همچون گذشته بر باطل نیستی؟!
رسول خدا ۶ فرمود: بلکه هم آن حق بود و هم این، خداوند می فرماید: «قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» (بقره ۱۴۲) بگو مشرق و مغرب از آن خداست، هرکه را بخواهد به راه راست هدایت می‌کند، هرگاه صلاح شما بندگان را در عبادت به سوی مشرق بداند، به آن امر می‌کند، اگر عبادت شما را به سوی مغرب یا جهت دیگر را صلاح بداند به همان سو فرمان می دهد. بنابراین در برابر تدبیر پروردگار عالمیان مخالفت ننمایید. سپس رسول خدا ۶‌ فرمود: این شما بودید که کار روز شنبه را تعطیل کردید، سپس در روزهای دیگر هفته مشغول کار شدید. آیا از حق به باطل روی گرداندید، یا از باطل به حق روی گرداندید، یا اینکه از باطل به باطل روی آوردید، یا اینکه از حق به حق، کدامیک از آن دو حق و کدامیک باطل بود؟ هر جوابی که بدهید پاسخ من به اعتراض شما نیز همان خواهد بود. پاسخ دادند: ترک کار در روز شنبه حق بود و انجام آن در سایر ایام هفته نیز حق بود. پیامبر ۶ فرمود: همین طور قبله بیت المقدس و کعبه در زمان خود حق بود».[۴۰۸]
همچنین زمانی که آیه «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً» (بقره ۷۴) «پس از آن دلهایتان سخت شد، همچون سنگ یا سخت‌ تر» در شأن یهود و ناصبی ها نازل شد و آنان به رسول خدا۶ اعتراض کردند، که تو از ما بدگویی نمودی و به دلهای ما نسبت ناروا دادی و گفتند: که تمام اموالمان را در باطل نمودن امر تو و دفع ریاست تو و پراکنده ساختن اصحاب از پیرامون تو صرف می‌نماییم، امید داریم به سبب آن به ثواب بزرگ الهی نائل آییم و کمترین وضع ما این است که در دادخواهی با تو یکسانیم، پس تو چه فضیلتی بر ماداری؟! حضرت فرمودند: ای برادران یهود، البته دادخواهی اهل حق و باطل با هم یکسانند، ولی حجت ها و دلایل الهی میان آن دو را متمایز ساخته و اهل باطل را رسوا و حقیقت حق گویان را آشکار می گرداند، و محمد رسول خدا نه از جهل شما سود می جوید و نه بی حجت و دلیل، شما را به پذیرش خود مجبور می نماید، بلکه حجت و دلیلی از طرف خدا برای شما ارائه می کند که قادر به دفع آن نبوده و تاب امتناع از تصدیق آن را نداشته باشید».[۴۰۹]
بنابراین، رسول خدا ۶ در گفت گوهای خود ذره ای از حق‌گویی و حق‌جویی عدول نکردند، و این اصل در تأثیر گفتار حضرت ۶ در قلوب مخالفان نقش به سزایی ایفا نمود، که بسیاری از معاندان مطیع منطق حق ایشان گردیده و تسلیم اسلام شدند.
۶- تنوع پذیری در مناظره:
مناظره های رسول اکرم ۶ دعوت حیات بخشی است،[۴۱۰] که با گروه ها و ادیان مختلف صورت پذیرفت، و حضرت۶‌در مقابل هرکدام به فراخور اعتقادات، نظرات و سوال ها و درخواستها، جواب‌های درخور و استوار دادند، و با هر گروه و فرقه ای با روش و سیره ای خاص به مناظره پرداختند. با بررسی دقیق مناظره ها و گفت و گوهای حضرت۶به خوبی تنوع در شیوه و روش ایشان عیان می‌گردد.
بهره گیری از اعجاز، پیش گویی، استفاده از تمثیل و تشبیه، فرمایشات مطابق با کتب آسمانی، استفاده از وحی، موعظه در حین مناظره، ارائه دلایل روشن، عدم احتجاج به باطل، بهره گیری از اعتقادات طرف مقابل، نفی قیاس، ابراز دوستی و برادری و غیره بخشی از تنوع پذیری مناظره های حضرت ۶ است که به صورت مفصل در فصل سوم به بررسی آنها پرداخته می‌شود.
درنتیجه؛قرآن کریم مناظره را فقط به صورت جدال احسن می پذیرد،واصولی را برای آن برمیشمارد،مانند:استواری مناظره بر علم و منطق،برهان طلبی،احترام به تمام ادیان الهی و حق جویی.و رسول اکرم نیز هماهنگ و منطبق با قرآن از همین اصول پیروی می نماید.
فصل چهارم
روش و شیوه‌های مناظره‌های رسول اکرم ۶
تحلیل روش و شیوه‌های مناظره‌های رسول اکرم ۶
روش و شیوه‌های رسول اکرم ۶ در تمامی مناظره‌ها، بهره‌گیری از عقل کامل با تکیه بر وحی و استفاده از مسلمات و دلایل منطقی و روشن است. جدال احسن روش اصلی حضرت است، که هرگز از جهل مخاطب سوء استفاده نکردو احتجاج به باطل ننموده و با نهایت تکریم و ادب و احترام با مخالفان خود گفت‌وگو نمود.
آیه‌الله جوادی آملی می‌فرماید:«سیره احتجاجی رسول خدا ۶ این بود که در بحث‌های عقلی، هرگز از مقدمات وهمی و خیالی استمداد نمی‌جست، و در بحث‌های کلامی، درباره ملل و نحل، از متشابهات کتب آسمانی انبیاء سلف علیهم السلام یاری نمی‌گرفت، زیرا انسانی که عقل ممثّل است، در احتجاج‌های معقول از عقل تجاوز نکرده، به وهم وخیال تنزل نمی‌کند ودر استدلال‌های منقول هم از محکمات وحی تجاوز نکرده، به متشابهات آن نمی‌پردازد.
تنزل از مبادی عقلی به مقدمات وهمی وخیالی، و تجاوز از محکمات آسمانی و تمسک به متشابهات آن، کار کسی است که یا دارای عیب علمی است و یا دارای نقص عملی. چنین احتجاج‌کننده‌ای که در مقام استدلال ضعیف بوده یا گرفتار سوء استفاده از جهل دیگران است، با استمداد از مقدمات وهمی و یا متشابهات می‌خواهد کمبود فکری را در معقول یا منقول جبران کند و یا بر اثر ضعف فکری و جهل مستمع قاصر، که به خیال و وهم از یک سو و به متشابهات از سوی دیگر نزدیک‌تر است، فرصت را مغتنم شمرده، مغالطه کند.
رسول اکرم ۶ که از نظر بینش، عقل ممثّل و از نظر کشش و کوشش و منش، عدل ممثل است، هرگز از مقدمات خیالی و وهمی و نیز از متشابهات، استعانت نمی‌جوید تا در استدلالها، رقیب را از پا درآورده، بلکه هم شرایط احتجاج کننده را کاملاً رعایت می‌کند و هم سطح ادراک مخاطب را بالا می‌آورد تا از وهم وخیال رهیده، حق‌بین و حق‌خواه گردد و نیز از فریفتگی به متشابهات وارسته، به هسته مرکزی استدلال عقلی یا نقلی برسد».[۴۱۱]
در این گفتار به تحلیل روش و شیوه‌های مناظره‌های حضرت ۶ می‌پردازیم:

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

 

امهال یا مجال حرف زدن به مخاطب:

رسول اکرم ۶ با ایجاد محیطی آرام و به دور از تنش، فرصت و مجال حرف‌ زدن را به مخاطب می‌دهد، و به تمامی سخنان آنان به دقت گوش فراداده و درخواست می‌کند، که تمام نکات اعتقادی خود را بیان کنند، و در هنگام شنیدن هرگز سخن مخالفان خود را قطع نکرد.
در مناظره با گروه مشرکین که معتقد بودند، خداوند در پیکرهای مردانی که به شکل بتان بودند، حلول کرده، حضرت ۶ در جواب فرمودند: با این کلام خداوند را به صفات مخلوقات توصیف کردید، آیا خداوند در چیزی محدود حلول می‌کند که بر او احاطه دارد؟ و با دلایل متقن و عقلی و روشن به نحوی پاسخ دادند، که مشرکین با شنیدن استدلال پیامبر ۶، ساکت شده و گفتند: به ما مهلت بده تا در این امر خوب بیندیشیم و حضرت به آنان مهلت داد.«فسَکت القومُ و قالوا: سَنَنظُرُ فی امورنا»[۴۱۲]
در مناظره با گروه دیگری از مشرکین، که معتقد بودند به قصد صورت‌های گذشتگان خداپرست خود بر آستان بت‌ها سجده می‌کنند و برای آنها نماز می‌گذارند، حضرت فرمودند: مگر نمی‌دانید که از لوازم تعظیم و عبادت خداوند این است که او را با بندگانش مساوی ندانیم؟ آیا نمی‌دانید که شما با برابر قرار دادن خضوع و عبادت خداوند با بتان- که به عقیده خودتان صورت‌های بندگان خداپرست بوده‌اند- به عظمت پروردگار عالمیان توهین کرده‌اید؟! آنها نیز بعد از این استدلال پیامبر ۶ ساکت شده و گفتند: به ما مهلت بده تا در کار خود اندیشه کنیم، و حضرت به آنها مهلت داد.«فسَکت القومُ بعد ان قالوا: سَنَنظُرُ فی اُمرنا».[۴۱۳]
گروه دیگری از مشکرین که معتقد بودند که شما مسلمانان در محراب سجده می‌کنید و ما در برابر بتان، و ما هیچ فرقی با هم نداریم، حضرت ضمن پاسخ مفصلی در پایان فرمودند: خداوند مقدم و اولی است، که بی‌اجازه در امورش تصرف نکنیم، چه زمانی شما را به سجده کردن این صورت‌‌ها امر نمود؟ بت‌پرستان گفتند: به ما مهلت بده تا در کار خود بیندیشیم، و ساکت شدند.«فقال القومُ : سَنَنظُرُ فی اُمورنا وَ سَکَتوا»[۴۱۴]
هنگامی که عبدالله ابن ابی امیه مخزومی به نمایندگی از گروه سران قریش خدمت حضرت رسول ۶ رفت، و قصد مناظره با حضرت کرد، حضرت اجازه دادند، عبدالله کلام را آغاز کرد و سؤالات متعددی در موضوع نبوت مطرح کرد و تلاش می‌کرد، نبوت و رسالت حضرت را زیر سؤال برده و انکار نماید، حضرت ۶ در چندین مورد در حین مناظره فرمودند: ای عبدالله! آیا سخن دیگری داری؟ ای عبدالله! آیا چیزی از کلامت باقی مانده است؟ «یا عبدالله أبقیَ شیءٌ من کلامِک»[۴۱۵]
مهلت دادن و ایجاد فرصت به مخالفان از روش‌هایی است که حضرت ۶ در تمام مناظره‌های خود از آن استفاده کردند.
۲- استفاده از روش‌های عقلی و منطقی در گفت‌وگو:
عقل حجّتی خدادای است که تمام انسان‌ها فارغ از هر دین و آیینی آن را می‌پذیرند، و به داده‌های آن احترام می‌گذارند، و چون در اسلام، آموزه عقل ستیز وجود ندارد، تکیه بر عقل و استدلال عقلی می‌تواند ما را به یک نتیجه درست برساند. پیامدهای استدلال عقلی، مورد قبول همگان می‌باشد؛ بنابراین، کاربرد عقل در کنار علم، هدفی است که ضریب خطا را در بحث‌ها کم‌تر می‌کند و دست‌یابی به هدفی واحد را آسان می‌گرداند.
رسول اکرم ۶ که عقل کل است، از روش عقلی و منطقی بهره می‌جستند.در مناظره با یهودیان پیرامون تغییر قبله حضرت فرمودند:خداوند می فرماید:«قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» «سوره بقره آیه ۱۴۲» بگو مشرق و مغرب از آن خداست، هر که را بخواهد به راه راست هدایت می کند، هرگاه صلاح شما بندگان را در عبادت به سوی مشرق بداند، به آن امر می کند، و اگر عبادت شما به سوی مغرب یا جهت دیگر را صلاح بداند به همان سو فرمان می دهد. بنابراین؛ در برابر تدبیر پروردگار عالمیان مخالفت ننمائید. یقول الله: «قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» «اذا عرفَ صلاحَکم ایّها العبادُ فی اسْتقبالکمُ المشرقَ امَرَکم به، و اذا عرف صلاحَکم فی استقبالِ المغربِ امَرَکم به، و اِن عرف صلاحکم فی غیرهِما امَرَکم به، فلا تُنکروا تدبیرالله فی عباده و قصده الی مصالحکم.»[۴۱۶]
حضرت با یک استدلال عقلی و منطقی که صلاح بندگان را خداوند متعال می داند، پاسخ یهودیان را به شایستگی ارائه نمودند.
در مناظره با عبدالله مخزومی که نماینده گروه سران قریش بوده در پاسخ سؤالی که گفته بود: سلاطین روم و فارس فرستادگان خود را از صاحب جاه و مال و دارای قصر و خیمه و خدمتکار انتخاب می‌کنند و پروردگار عالمیان بالاتر از آنان است، حضرت با یک استدلال عقلی فرمودند: خداوند رسول خود را تنها برای این مبعوث ساخته تا به مردم دینشان را بیاموزد و ایشان را به سوی پروردگارشان دعوت کند، و شبانه‌روز در این راه تلاش نماید.«یا عبدالله! انّما بعث الله نبیَّهُ لِیُعَلِّمَ الناسَ دینهُمْ و یدعوَهُم الی ربّهِم و یکدَّ نفسُه فی ذلکَ آناء اللّیلِ و نهاره»[۴۱۷]
همچنین در جواب عبدالله که گفت: چرا با تو فرشته‌ای نیست که ما او را ببینیم؟ حضرت فرمودند: فرشته با حواس ظاهری شما قابل مشاهده نیست، چرا که از جنس لطیفی مانند هواست و چنانچه او را ببینید، خواهید گفت: این بشر است و فرشته نیست، زیرا فرشته تنها به صورت بشری برای شما ظاهر خواهد شد، که با او مأنوس می‌باشید، تا گفتارش را درک کرده، و خطاب و مرادش را در ‌یابید. «فالْمَلَکُ لا تشاهدهُ حواسُّکم، لأنّهُ من جنسِ هذا الهواءِ لا عیانَ منهُ و لَوْ شاهدْتُموهُ بأنْ یزادَ فی قُوی أبصارکم، لقُلتُمْ لیس هذا ملکاً بل هذا بشرٌ، لانه انما کان یظهر لکم بصورَت البشَر الذی الفتموه لفتهموا عنه مَقَالَتَه وتعرفوا خِطابَهُ و مرادَه».[۴۱۸]
بهره‌گیری از عقل و ارائه دلائل روشن و مستدل در تمامی مناظره‌های حضرت، مشهود است.
۳- الزام طرف مناظره با بهره گرفتن از اعتقادات وی:
یکی از شیوه‌های الزام طرف مناظره، استفاده از دانسته‌ها و اعتقادات خود او می‌باشد. هنگامی که از اعتقادات طرف مناظره، بهره‌گیری شود، وی قادر به انکار آنها نیست، بنابراین راهی جز تسلیم و تأیید در برابر اعتقادات خود ندارد و ملزم به قبول آن‌ هاست. حضرت ۶ در مواردی از این شیوه بهره گرفته و با استنادات مخالفین بر علیه خودشان، آنان را ملزم به تسلیم کرده‌اند.
در مناظره با عبدالله مخزومی از سران قریش که گفت: هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم مگر اینکه برای ما از زمین مکه چشمه‌ای روان سازی، حضرت ۶ با بهر‌گیری از استنادات وی فرمود: مگر تو در طائف صاحب باغ و بستان نیستی؟ آیا پیش از این زمین‌های آنجا سخت و سنگلاخ نبوده و تو آن را اصلاح نمودی؟ و باغ و بستانش را درست کرده‌ای و چشمه‌های آب در روی زمینش جاری ساخته‌ای؟ گفت: آری. فرمود: آیا کسان دیگری مانند تو این اصلاحات را انجام نداده‌اند؟ گفت: آری. فرمود: آیا با این عمل تو و آنان، می‌توانید دعوی نبوت کنید؟ گفت: خیر. فرمود: پس اگر من نیز این اعمال را انجام دهم، بر رسالتم دلالت نمی‌کند.«قالَ۶: فکذلک لا یَصیرُ هذا حجَّهً لِمحمّدٍ لَوْ فَعَلَهُ علی نُبُوَّتِه.»[۴۱۹]
همچنین به پیامبر ۶ گفتند: باید خانه‌ای از طلا داشته باشی! حضرت فرمود: مگر نشنیده‌ای که سلطان مصر خانه‌هایی پر از طلا دارد؟ گفت: آری. فرمود: آیا به خاطر این طلاها می‌تواند ادعای نبوت کند؟ گفت: نه. فرمود: همچنین داشتن خانه‌هایی از طلا برای من، موجب صدق ادعای نبوت نمی‌شود. «و امّا قَولُک یا عبدالله (أو یکونَ لک بیتٌ من زخرفٍ) و هو الذَّهبُ، أما بلغکَ أنَّ لعظیمِ مصر بیوتاً من زخرفٍ؟ قالَ: بَلَی. قال۶: أفصارَ بذلکَ نبیّاً؟ قال: لا. قال۶: فکذلک لا یوجبُ لِمحمّدٍ۶نُبُوَّهً لَوْ کان له بیوتٌ»[۴۲۰]
در مناظره با دهریه که گفتند: همه موجودات، قدیم و ازلی هستند، حضرت با استناد به مقبولات آنها فرمود: آیا گردش شب و روز را نمی‌بینید که هر یک پشت سر دیگری در جریان است. گفتند:‌آری. فرمود: آیا گردش شب و روز از ازل بوده و تا ابد خواهد بود؟ گفتند: آری. فرمود: آیا ممکن است شب و روز در یک جا جمع شوند؟ گفتند: نه. فرمود: بنابراین شب و روز از هم جدایند، که وقتی زمان یکی گذشت، دیگری در پی آن جریان می‌یابد. گفتند: آری، همین‌طور است. فرمود: بنابراین؛ به حادث بودن آن‌چه از شب و روز سبقت می‌گیرد حکم نمودید، در حالی که آن را مشاهده نکرده‌اید. پس منکر قدرت خداوند نشوید. «فقال: قدْ حَکَمْتُمْ بحُدُوثِ ما تقَدَّمَ ممن لیلٍ و نهارِ لم تشاهدوُ هما، فلا تُنْکِروا للهِ قُدْرتَهُ.»[۴۲۱]
در یک استدلال در مقابل ثنویه، که معتقدند، نور و ظلمت مدبر عالم می‌باشند، حضرت فرمود: آیا این همه رنگ‌های متنوع، سیاه، سفید، سرخ، زرد، سبز، کبود، را نمی‌بیند که هر کدام از آن‌ ها مخالف دیگری است، و دو نوع از آن‌ ها در یک مورد جمع نمی‌شوند، چنان که گرما و سرما مخالف یکدیگرند؟ گفتند: آری. فرمود: پس چرا به تعداد هر رنگ، به خالق قدیمی معتقد نشدید، تا فاعل هر یک از این اضداد باشد؟ دهریه در این هنگام ساکت شدند. «قالَ: فَهَلَّا أثْبتُّمْ بعدَد کلَّ لَوْن صانعاً قدیماً، لیکونَ فاعلُ کُلِّ ضِدٍّ مِنْ هذهِ الألوانِ غیر فاعلِ الضِّدِّ الآخَرِ؟ قال: فسَکَتوا.»[۴۲۲]
استناد به دانسته‌ها و اعتقادات مخالفین،یکی از روش‌های مؤثر در غلبه بر خصم و تسلیم وی است، که حضرت ۶ در مواردی از این شیوه بهره جست.
۴- عدم سوء استفاده از جهل مخاطب:
رسول اکرم ۶ در هیچ یک از مناظره‌های خود، از جهل طرف مناظره سوء استفاده نکرد، بلکه چون رسالت حضرت ۶ دعوت به علم، عقل و حق است و هدف ایشان، هدایت انسانها به سمت خداست، از حربه جهل جاهلان هرگز سود نجست و برعکس درصدد تغییر جهل آنان به علم و حقانیت بود. ایشان در مناظره با یهودیان بر این مطلب تأکید می‌کند و می‌فرماید: ای برادران یهود! البته دادخواهی اهل حق و باطل با هم یکسانند، ولی حجت‌ها و دلایل الهی میان آن دو را متمایز ساخته، و اهل باطل را رسوا و حقیقت حق‌گویان را آشکار می‌گرداند و محمد رسول خدا نه از جهل شما سود می‌جوید و نه بی‌حجت و دلیل، شما را به پذیرش خود مجبور می کند، بلکه حجت و دلیلی از طرف خدا برای شما ارائه می‌کند که قادر به دفع آن نبوده و تاب امتناع از تصدیق آن را نداشته باشید. «و رسولُ اللهِ محمَّدٌ لا یغْتَمُّ بجهلکمْ و لا یُکَلِّفُکُمُ التَّسلیم له بغیرِ حجهٍ، و لکنْ یقیمُ علیکم حجه اللهِ الّتی لا یمْکِنُکُم دفاعُها و لا تُطیقونَ الامتناعَ عنْ موجبها.»[۴۲۳]
همچنین در مقابل خواسته‌های جاهلانه مشرکان که گفتند: اگر تو پیامبر هستی، از آسمان عذابی بر ما نازل کن: «او سقط السماء کما زعمت علینا کسفاً»[۴۲۴] رسول اکرم۶ فرمود: من برای رحمت مبعوث شده‌ام و سیره رسالت، ابتدا بر نابود کردن دشمنان استوار نیست، تا پیغمبر با استمداد از قدرت غیبی به حیات هر معترضی خاتمه دهد، اگرچه منکران عنود به هلاکت خواهند رسید. حضرت رسول اکرم ۶ به عبدالله ابن ابی امیه مخزومی فرمود: تو می‌خواهی پیامبر دشمنان را نابود کند، در حالی که فرستاده پروردگار جهانیان از تو نسبت به تو مهربان‌تر است و حجتهای خدا را بر تو اقامه می‌کند. «فَإنّما تریدُ بهذا منْ رسول الله۶أن یُهِلکک و رسولُ ربِّ العالیمنَ أرْحمِ من ذلک، لا یهلکُکَ و لکِنَّهُ یقیمُ علیکَ حُجَجَ الله.»[۴۲۵]
پس عوام فریبی و سوء استفاده از جهل جاهلان، از سنت انبیاء علیهم السلام دور است. جاهلان گاهی گرفتار افراطند و گاهی گرفتار تفریط؛ آنان گاهی محال عقلی را پیشنهاد می‌کنند با این که محال عقلی با اعجاز محقق نمی‌شود، زیرا اگر محال عقلی با اعجاز ممکن شود، اصل رسالت ونبوت نیز آسیب می‌بیند، چون رسالت به عقل، و عقل به برهان متکی است و پیشنهاد اینان ابطال برهان را به همراه دارد. پس زیربنای استدلال انبیاء عقل است.
آنها با معجزه، اساس عقل و براهین عقلی و بدیهیات عقلی را از بین نمی‌برند: «و رسول الله یرتفع ان یغتنم جهل الجاهلین و یحتج علیهم بها لا حجّه فیه»[۴۲۶]
سوء استفاده از جهل جاهلان، تفکر فرعونی است: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ»[۴۲۷] اما انبیاء سفیهان و جاهلان را به علم و معرفت فرا می‌خوانند و کسی که از سفاهت و جهل مردم سوء استفاده کند، خود سفیه و جاهل است.[۴۲۸]
محور احتجاجی آن حضرت، چه در استدلالهای ابتدایی و چه در استدلالهای ملل و نحل و کلامی، جز عقل و محکمات وحی الهی نبود. از این رو گرچه ممکن است مخاطب وی آن کشش فکری را نداشته باشد، که از مرحله وهم به مرحله عقل بار یابد و ممکن است مقدمات وهمی را زودتر از مقدمات عقلی بپذیرد، لیکن آن حضرت به مقدمات وهمی و متشابهات تمسک نکرده، از جهل او سوء استفاده نمی‌کند. چنانچه خود فرمود: «و رسول‌الله لایغتنم جهلکم و لا یکلفکم التسلیم له بغیر حجّه ولکن یقیم علیکم حجه‌الله التی لایمکنکم دفاعها و لا تطیقون الامتناع عن موجبها»[۴۲۹] رسول خدا هرگز از جهل و ضعف شما سوء استفاده نمی‌کند.[۴۳۰]
۵- بهره‌گیری از اعجاز یا تصرف در امور طبیعی:
یکی از روش های مناظره حضرت رسول اکرم ۶ استفاده از معجزه یا تصرف در امور طبیعی است. انسان چون جسمانی است، کارهایش از حد طبیعت فراتر نمی رود، ولی روح چون مجرد است بر طبیعت مسلط بوده، می تواند در سایه ارتباط با خدای جهان که رب العالمین است، اموری را تغییر دهد؛ این گونه از تغییر امور را که معجزه و کرامت می نامند، جزو صراط مستقیم و سنت های الهی است و اگرچه نادر است ولی ممتنع الوجود نیست. انسان کامل می تواند به اذن خدا، در عالم طبیعت خرق عادت کند. انبیای الهی نوعاً قدرت تصرف در مخلوقات را داشتند.[۴۳۱] رسول خدا ۶جمادها را به نطق می‌آورد؛ چنانچه حضرت امیرالمؤمنین علی ۷ می‌فرماید: در بعضی نواحی که در خدمت رسول خدا ۶ بودم، به هر سنگ و درختی می‌رسیدیم، به رسول اکرم ۶ می‌گفتند: «السلام علیک یا رسول‌الله»[۴۳۲]
رسول اکرم۶ در وقت مقتضی به هنگام مناظره و گفت و گو برای اقناع مخاطب، که تحت هیچ شرایطی منطق و استدلال را نمی پذیرفت، به هنگام ضرورت از این روش بهره می جست .
در مناظره با ابوجهل از سران قریش حضرت ۶ فرمود: ای ابوجهل! به آسمان بنگر! ابوجهل چشم خود را به آسمان دوخت و ناگهان درب‌های گشوده را دید و آتش‌هایی به خط موازی به سمت آنان فرود می‌آمد، به طوری که حرارتش را حس کرده و ابوجهل و یارانش از ترس به خود لرزیدند. رسول خدا ۶ فرمود: نترسید، خداوند نمی‌خواهد شما را به این عذاب آسمانی هلاک کند، و تنها برای عبرت‌آموزی شما آن را ظاهر فرمود.[۴۳۳] «فقالَ رسولُ اللهِ۶: لا تُرَوِّعَنَّکُمْ فَإِنَّ اللهَ لا یُهْلِکُکُمْ بها و إنَّما اظْهَرَها عِبْرَه.»
گروهی از مشرکین برای اثبات نبوت حضرت رسول اکرم ۶ از وی درخواست معجزه کردند، گروهی معجزه نوح، گروهی معجزه موسی، گروهی معجزه ابراهیم و گروهی معجزه عیسی را درخواست کردند، جبرئیل ۷ نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند والا مرتبه به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: من تمام معجزاتی را که این قوم طلب کرده‌اند ظاهر می‌کنم، تا جای عذر و بهانه‌ای باقی نماند، اگرچه اینان- جز کسانی که حفظشان کردم- بر کفر و عناد خود باقی خواهند ماند.
حضرت به گروهی که معجزه حضرت نوح۷ را طلب کرده بودند فرمود: به جانب کوه ابوقبیس بروید، و در دامنه کوه، معجزه او را خواهید دید و هنگام فرا رسیدن مرگ به این دو کودک «که ظاهراً امیرالمؤمنین علی ۷ و زید بن حارثه بودند»، متمسک شوید.
به گروهی که طلب‌کنندگان معجزه حضرت ابراهیم ۷ بودند فرمود: به هر سمت از اطراف شهر که می‌خواهند، بروند، در همان جا معجزه ابراهیم۷ و آتش را خواهند دید. و هنگام اصابت بلا، زنی را در آسمان خواهند دید که قسمتی از روبندش را رها کرده، پس به آن چنگ زنند تا از مرگ نجات یافته و آتش از شما دور گردد.
به گروهی که طلب کننده معجزه موسی ۷ بودند، فرمود: به کنار کعبه بروند، در آنجا معجزه موسی را خواهند دید، و عمویم حمزه آنان را نجات خواهد داد.
و به ابوجهل فرمود: نزد من بمان که معجزه تو نزد من می‌باشد. سه گروه اول بعد از دیدن معجزات در حالی که ایمان آورده بودند، نزد رسول خدا بازگشتند و هر کدام مشاهداتش را بازگو کرد.[۴۳۴]
در یکی از مناظره‌هایی که حضرت ۶ قصد کرد به جماعت یهود و نصاری محل جنگ بدر و اتفاقات آن را ۲۹ روز قبل از اتفاق افتادن جنگ به آنان نشان دهد، یهودیان گفتند: ای محمد! ما می‌خواهیم در خانه‌هایمان بمانیم و نیازی به دیدن آنچه ادعای محال می‌کنی نداریم. پیامبر۶فرمود: متحمل هیچ زحمتی نمی‌شوید، من یک قدم برمی‌دارم، و خداوند زمین را برای شما جمع نموده و در قدم دوم شما را به آنجا می‌رساند. آنان قدم اوّل را برداشته و پس از قدم دوم، ناگاه خود را در کنار چاه بدر دیدند و از این واقعه بسیار شگفت‌زده شدند. «فقالَ رسول الله۶:لا نصبَ لَکُمْ فی المسیر‍ِ الی هناکَ اخْطوا خُطْوَهً واحدهً، فإنَّ اللهَ یَطْوی الارضَ لکُم و یصِلُکُمْ فی الخُطْوَهِ الثَّانیهِ إلی هناک.»[۴۳۵]
در مناظره با یهودیان حضرت ۶ فرمود: اگر محمد به انتخاب خودش برایتان معجزه‌ای می‌آورد، همانا به شک و تردید افتاده و می‌گفتید: این معجزه‌ای اتفاقی، ساختگی، شعبده و متداول است. ولی هنگامی که معجزه‌ای را مطابق خواست خودتان نشان دهم، جای طرح هیچ بهانه‌ای باقی نمی‌ماند. یهودیان گفتند: پس ما را به نزدیکی از کوه‌ها ببر و در تصدیق خود و تکذیب ما، آن را به شهادت دعوت نما، اگر زبان به تصدیق تو گشود که تو به حقی، ما ملزم به پیروی تو می‌باشیم، و اگر زبان به تکذیب تو گشود یا پاسخت را نداد، بدان که تو در ادعای خود دروغ‌گو و دشمن جان خود می‌باشی. آنان کنار ناهموارترین کوهی که دیده می‌شد رفته و گفتند: ای محمد! این کوه را به شهادت طلب! پیامبر به کوه خطاب فرمود: به حق مقام محمد و آل پاکش… از تو می‌خواهم به حقیقت امر محمد گواهی دهی، و همان‌گونه که خداوند نزد تو امانت نهاده؛ قساوت قلب یهودیان را تصدیق نمایی و انکارشان را بر رسالت محمد تکذیب نمایی.
ناگهان کوه جنبید و آب از او فروان نمود و چنین ندا داد: ای محمد! گواهی می‌دهم که تو رسول پروردگار عالمیان، و سرور همه مخلوقاتی و شهادت می‌دهم که دل‌های این یهودیان، سخت‌تر از سنگ است که هیچ چیزی از آن خارج نمی‌شود. «فَتَحرَّک الجَبَلُ و تَزَلزلَ و فاضَ عنهُ الماءُ و نادی: یا محمَّدُ اشهَدُ أنَّکَ رسولُ ربِّ العالمینَ و سیِّدُالخلقِ اجمعین، و أشهدُ أنَّ قلوبَ هؤلاءِ الیهودِ کما وَصَفْتَ أقسی من الحجارَهِ، لا یَخْرُجُ منها خیْرٌ»[۴۳۶]
حضرت۶ در مواقع ضرورت با تکیه بر وحی الهی و استفاده از معجزه، ادعاهای خود را اثبات می‌نمودند و از آنجایی که یکی از دلایل اثبات نبوت، ارائه معجزه است در مناظره‌هایی که نیاز به اثبات رسالت و نبوت حضرت بود، از این روش بهره می‌جستند، امیرالمؤمین علی۷فرمود: به خدا سوگند که او را به پیامبری مبعوث فرمود، هیچ معجزه‌ای برای پیامبران گذشته تا امروز نبوده است، مگر آن که نظیر همان و بالاتر از آن برای رسول خدا۶ ظاهر شده است.[۴۳۷] «فقالَ أمیرُالمؤمنینَ۷ : إی و الّذی بَعثَهُ بالحَقِّ نبیّاً، ما منْ آیهٍ کانتْ لأحدٍ منَ الأنبیاءِ منْ لدُنْ آدمَ ألی أن انتهی إلی محمَّدٍ۶، إلّا و قدْ کانَ لمُحَمَّدٍ مثلُها أوْ أفضلُ منها.»
۶- بهره‌گیری از تمثیل و تشبیه در مناظره‌ها:
برای فهم و ادراک صحیح و درست مطالب، حضرت رسول۶بعضاً از شیوه ذکر تمثیل یا تشبیه استفاده می‌نمود.
مثالهای ساده و قابل فهم که درک آن ملموس و محسوس است، مطلب را روشن می‌سازد و بعد از آن می‌توان استدلال عقلی یا کلامی به کار برد، که در تعمیق و فهم موضوع بسیار راه‌گشاست.
حضرت۶در مناظره با بت‌پرستان مثال ساده و قابل فهمی زدند، فرمودند: اگر کسی شما را در روز معیّنی به خانه‌اش دعوت کند، آیا حق دارید بدون اجازه او در روز دیگری به خانه‌اش بروید؟ یا بدون اجازه به خانه دیگر او بروید؟ یا اگر کسی به شما لباس، یا بنده، یا مرکبی عطا کند، می‌توانید بگیرید؟ گفتند: آری. فرمود: آیا می‌توانید لباس، بنده، یا مرکب دیگر او را تصرف کنید؟ گفتند: خیر، زیرا در مورد دوم، مانند مورد اول مجاز به تصرف نیستیم. حضرت بعد از ذکر این تمثیل، نکته اصلی خود را ذکر کردند، فرمود: به من بگویید، آیا خداوند در تصرف امورش مقدم بر دیگران است یا بندگانش؟ گفتند: بلکه خداوند مقدم و اولی است، که بی‌اجازه در امورش تصرف نکنیم. فرمود: پس چرا چنین می‌کنید؟ چه زمانی شما را به سجده این صورت‌ها امر نمود؟!
«قالَ۶: فَأخْبِرونی اللهُ أوْلی بِأن لا یُتَقَدَّمَ عَلَی مِلْکِهِ بِغیرِ أمْرِهِ أوْ بَعْضُ الْمَملوکینَ؟ قالوا: بَلِ اللهُ أوْلی بِأنْ لا تُتَصَرَّفَ فی ملْکِهِ بِغیَرِ إذْنِهِ. قالَ ۶: فَلِمَ فَعلتُمْ و متُی أمَرَکُمْ بالسُّجودِ أنْ تَسْجُدُوا لهذهِ الصُّور؟»[۴۳۸]
حضرت در مناظره با عبدالله مخزومی از سران قریش، با ذکر یک تشبیه فرمود: ای عبدالله! آیا تاکنون طبیبی دیده‌ای که داروی بیمارش را مطابق دلخواه او تجویز کند؟! بلکه طبیب تنها به صلاحدید خود دارو را برای بیمارش تجویز می کند، چه او را خوش آید، یا مکروه دارد. شما مانند بیمارانید، و خداوند طبیب شماست. اگر به نسخه‌اش عمل کنید شما را شفا بخشد، و اگر از تجویزش نافرمانی کنید بیمار شوید.[۴۳۹]«فَأنتُمُ المَرضی و اللهُ طَبیبُکُم، فإنِ انْقَدْتُم لِدَوائِهِ شَفَاکُمْ و إنْ تَمَرَّدْتُمْ علیه أسْقَمَکُم»
همچنین فرمود: ای عبدالله! اگر نمایندگانت که در باغ و زمین و ملک تو کار می‌کنند، از دستورات تو سرپیچی کنند، آیا چنین اجازه‌ای دارند، آیا چنین حقی به ایشان می‌دهی؟ گفت: نه. حضرت فرمود: پس چگونه درخواستی را که بر کارگران و مباشرانت جایز نمی‌دانی، بر رسول پروردگار عالمیان روا می‌داری؟ چگونه از رسول پروردگار عالمیان انتظار داری با امر و نهی بر مولای خود عیب‌جویی کند، حال آنکه خود چنین رفتاری را از نماینده‌ات نمی‌پسندی. ای عبدالله! این حجت و دلیل قانع‌کننده‌ای است که پاسخ تمام درخواست‌های تو را باطل می‌سازد.[۴۴۰]«و کیفَ ارَدْتَ مِن رسولِ ربِّ العالمینَ أَن یستَذِمَّ الی ربِّه بأنْ یأمُرَ علیهِ و ینهی؟ و أنتَ لا تُسَوِّغُ مثلَ هذا علی رسولِکَ الی أکَرَتِکَ و قُوّامِک، هذه حجَّهٌ قاطعهٌ لإبطالِ جمیعِ ما ذَکرْتَهُ فی کلِّ ما اقْتَرَحْتَهُ یا عبدَاللهِ.»
حضرت۶در مناظره با یهودیان پیرامون تغییر قبله به یک تمثیل استناد کردند و فرمودند: تغییر فصل‌ها، آمد و شد تابستان و زمستان نیز همین‌طور است. و برای این تغییر و دگرگونی برای خداوند بدایی حاصل نشده است، و همچنین در تغییر قبله نیز بدایی صورت نگرفته است. فرمود: مگر خداوند در زمستان شما را برای دوری وحفظ از سرما ملزم به پوشیدن لباس ضخیم نکرده است؟ و در فصل تابستان به پیشگیری از گرما امر فرمود، آیا امر به حکمی در یک فصل و امر به خلاف آن در فصل دیگر، برای او بدایی رخ داده است؟ گفتند: نه.[۴۴۱]
«ثمَّ قالَ۶: ألَیْس قد ألزَمَکُم فی الشِّتاء أن تحترِزوا منَ البَرْد بالثِّیابِ الغلیظَهَ، و ألزمکُم فی الصَّیفِ أن تحترزوا من الحرِّ، أ فَبدالَهُ فی الصَّیفَ حینَ إمرکُمْ بخلافِ ما کانَ أمَرَکم بهِ فی الشِّتاءِ؟ قالوا: لا.»
در مناظره با عبدالله بن صوریا یهودی که بر علیه جبرئیل صحبت کرد، حضرت باز هم از یک تشبیه استفاده کرده، فرمودند: آیا اجبار پدر و مادر به فرزند خود، در استفاده از داروی تلخی که به صلاح اوست، باعث می‌شود که فرزندان آن دو را دشمنان خود بدانند؟! نه هرگز، بلکه شما به حقیقت امر خداوند جاهلید و از حکمت او غافلید. شهادت می‌دهم که جبرئیل و میکائیل عامل به امر خدا، و مطیع فرمان اویند.[۴۴۲]«و لکنَّکمْ باللهِ جاهِلونَ و عن حکمِهِ غافلونَ. أشهدُ أنَّ جبْرئیلَ و میکائیلَ بأمراللهِ عاملانِ و له مطیعانِ»
در مناظره با ناصبیان که مخالف با امیرالمؤمنین علی۷بودند نیز از تشبیه بهره برده فرمودند: فرشتگان آسمان به زیارت علی بن ابیطالب مشتاقند، چنان که مادر به دیدن فرزند صالح خود علاقه‌مند است.[۴۴۳]
«أنَّ ملائکَهَ السَّماواتِ و الحُجُب لیَشتاقونُ الی رؤیه علی بن ابی طالب۷ کما تشتاقُ الوالدهُ الشَّفیقهُ الی ولدها»
در مناظره یهودی با حضرت رسول اکرم ۶ که از حضرت پرسید: چرا کعبه ۴ دیوار دارد؟ حضرت رسول۶فرمود: چون کلمات اساسی چهارتاست، کعبه هم چهار دیوار دارد، و آن کلمات، تسبیحات اربعه است. «سبحان‌الله و الحمدلله و لا اله الاّ الله و الله اکبر» از باب تشبیه معقول به محسوس و یا تمثیل معقول به صورت محسوس، کعبه از آن رو دارای چهارپایه و دیوار است که کلماتی که بنای اسلام بر آن‌ هاست، چهار اصل می‌باشد.[۴۴۴]

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 06:39:00 ق.ظ ]