کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو





آخرین مطالب


  • تحلیل محتوایی مفاهیم و مضامین اخلاقی در قرآن کریم وکاربردهای آن در طراحی یک نظام تربیتی آموزشی- قسمت ۳
  • تاثير کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهي بر نشخوار فکري و سوگيري توجه مثبت و منفي در دانشجویان افسرده- قسمت 27
  • ارزیابی رابطه¬ی نظریه¬ی وابستگی منبع مبتنی بر ایزو۹۰۰۰، با عملکرد عملیاتی شرکت¬های دارای گواهینامه¬ی ایزو۹۰۰۰؛ مطالعه¬ی موردی (شرکت¬های استان گیلان)- قسمت ۱۲
  • پژوهش های پیشین درباره هوش هیجانی و مولفه های آن از نگاه قرآن و روایات- ...
  • تبیین مرز میان سبب مدنی و سبب کیفری در حقوق ایران- قسمت ۳
  • بررسی رابطه بین هوش هیجانی کارکنان و ارتباط سازمان با مشتری در بانک قرض الحسنه مهر ایران- قسمت ۱۱
  • طرح های پژوهشی دانشگاه ها درباره بررسی تحولات تاریخی ارّجان از قرن اول هجری تا پایان ...
  • مطالب درباره : بررسی نقش سدیم هیدروژن سولفات تثبیت شده روی نان سیلیکا ...
  • بررسی تاثیر مدیریت کیفیت جامع (TQM) بر رضایت مشتریان در شرکت مخابرات استان هرمزگان- قسمت ۲۹
  • پروژه های پژوهشی درباره بررسی روایات کفر مخالفین ۹۲- فایل ۷
  • دانلود فایل های پایان نامه در مورد مسئولیت مدنی ناشی از سد معبر در حقوق ایران- فایل ۴
  • معناشناسی واژگان قرآن در روایات اهل بیت- قسمت ۹
  • تاثیرفناوری اطلاعات بر سبک¬های مختلف یادگیری کلب در دانش¬آموزان پایه پنجم و ششم ابتدایی منطقه ۲ شهر تهران- قسمت ۴- قسمت 2
  • بهبود عمر گلجایی گل بریده داوودی Chrysanthemum morifolium L. با استفاده از اسانس بهارنارنج، اسید فولویک و نانوذرات مس- قسمت ۳
  • رساله برای دریافت درجه کارشناسی ارشد در رشته مهندسی صنایع گرایش مدیریت سیستم و بهره‌وری- قسمت ۸
  • تبیین جایگاه اصول عملیه در دادرسی مدنی- قسمت ۴
  • دانلود پایان نامه مدیریت درباره ارتباط بین ترفیع قیمت و ارزش ویژه برند
  • تحلیل بینامتنی دینی در رمان¬های «عمالقة الشمال» و «لیالی ترکستان» نجیب کیلانی- قسمت 20
  • ارجاعات قران به عهدین- قسمت ۵
  • بررسی فرهنگ عامه در دیوان مسعود سعد سلمان- قسمت ۲۴
  • تأثیر تمرینات مقاومتی با جریان خون محدود شده بر سطح سرمی ...
  • مطالعه سقط جنین های ارادی و تجربه زیسته زنان- قسمت ۳- قسمت 2
  • شیوه های امر به معروف و نهی از منکر در قرآن و حدیث بااستفاده ازابزارهای جدید۹۳- قسمت ۷
  • تأمین ‌های پشتیبان دعوا و دفاع در حقوق ایران و فرانسه- قسمت 12
  • مقایسه اضطراب اجتماعی، تصور بدنی و اُمید به زندگی در زنان و مردان متقاضی جراحی زیبایی با افراد عادی- قسمت ۷
  • پایان نامه درباره ریشه یابی عوامل مؤثر بر وقوع تصادفات ساعات اولیه صبحگاهی و همچنین شناسایی ...
  • عدالت و دادرسی در تاریخ بیهقی و سیاستنامه- قسمت ۸
  • آموزش هندسه به دو شیوه اوریگامی و انیمیشن و مقایسه تأثیر آن‌ها بر یادگیری مفاهیم هندسی و هوش منطقی-ریاضی دانش آموزان- قسمت ۸
  • طنز درآثار ادبی قرن هشتم هجری با محوریت عبید زاکانی و حافظ شیرازی- قسمت ۶
  • سازوکارهای پیش بینی شده برای حل و فصل اختلافات در معاملات دولتی- قسمت ۳
  • ارجاعات قران به عهدین- قسمت ۴
  • نگاهی به پژوهش‌های انجام‌شده درباره نقش صنایع دستی در افزایش درآمد اقتصادی روستاییان ماسوله- فایل ...
  • دانلود پروژه های پژوهشی در رابطه با مدل سازی کاهش نابرابری های آموزشی مناطق آموزش و پرورش استان ...




  •  

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     
      نقش دادستان در پیگیری جرایم اقتصادی در نظام اداری کشور- قسمت ۷ ...

    آئین دادرسی مدنی فرانسه طی ۱۲ ماده معترض شکایت از قاضی شده و بهر یک از اصحاب‏ دعوی اجازه داده که با بهره گرفتن از این حربه جبران خسارتی را که مأمور قضائی یا محکمه‏ای ضمن‏ انجام وظیفه باو وارد آورده بخواهد.ترمیم خسارت متقاضی بطریق محکومیت مأمور قضائی یا محکمه‏ بتأدیه ضرر و زیان صورت میگیرد و گاهی رأی صادر نیو ابطال میشود.
    موارد شکایت از قاضی طبق مقررات قانون فرانسه از این قرار است:
    اولا-اگر شاکی مدعی شود که در جریان رسیدگی یا حین صدور رأی حیله،تقلب یا ارتشاء صورت گرفته یا اشتباه فهمی رخ داده است.قانون سابق شکایت را فقط محدود بسه مورد اول کرده‏ بود ولی قانون اصلاحی مصوب ۷ فوریه ۱۹۳۳ اشتباهات مهم را نیز موجب شکایت دانسته است.
    ثانیا-در موریکه قانون بجواز آن صریح باشد. ثالثا-در صورتی که قانون قضاه را با تهدید به پرداخت غرامت مسئول اعلام نماید. رابعا-در مورد استنکاف از احقاق حق. ضمنا باید توجه داشت که استنکاف از احقاق حق اعم است از اینکه قاضی از رسیدگی بدعوی امتناع کند و یا بعلت غفلت بدعوائی بر حسب نوبت‏ رسیدگی ننماید.برای تحقق استنکاف از احقاق حق متقاضی باید قبلا دو مرتبه بقاضی مستنکف‏ اخطار کند و اگر عطف توجه نشد استنکاف محقق میگردد.فاصله بین ایندو اخطار در مورد امناء صلح و قضاه محاکم تجارت اقلا سه روز و درباره سایر قضاه لا اقل هشت روز میباشد.اخطار بدفتر محکمه بعمل میآید و هر مأمور ابلاغی که از ابلاغ اخطارهای مذکور امتناع کند از ادامه شغل ممنوع میشود.پس از این‏ دو اخطار و عدم توجه میتوان از قاضی شکایت کرد.
    صلاحیت-رسیدگی بشکایات از امناء صلح و محاکم بدایت و تجارت و شوراای حل‏ اختلافات کار فرمایان و کارگران و اعضای آنها یا یکی از مستشاران یا محکمه جنائی یا ورثه آنان با محکمه استینافی است که قاضی یا مرجع مشتکی عنه در حوزه آن واقع است در مورد شکایت از جنائی و محاکم استیناف یا یکی از شعب آنها طبق ماده ۱۰۱ فرمان مورخ ۱۸ مه‏ ۱۸۰۴ دیوان عالی صلاحیت داشت اما بعدا بنا بماده ۶۰ قانون ۲۷ و انتوز(ماه ششم تقویم‏ جمهوری)سال هشتم انقلاب اختیارات دیوان عالی بدیوان تمیز محول گردید و بنا بر این رسیدگی به‏ شکایت در دیوان تمیز بعمل میآید و بموجب ماده ۴ قانون ۲۳ ژوئیه ۱۹۴۷ شکایت بیکی از ۳ شعبه‏ مدنی دیوان مذکور ارجاع می گردد.
    طبق آراء تمیزی مورخ ۱۹ نوامبر و ۸ دسامبر ۱۹۰۴ صادره از شعبه عرایض و شعبه‏ کیفری دیوان تمیز نمیتوان از یکشعبه دیوان تمیز بآندیوان شکایت نمود ولی علماء حقوق فرانسه بر این عقیده‏اند که شکایت از یکی از مستشاران یا شعب تمیز بآن دیوان جائز است اگر در مرحله بدوی‏ یک رای جزائی که متضمن یکی از موجبات شکایت است صادر شده و در استیناف نیز بعللی تائید شود در صورت شکایت دیوان تمیز برای رسیدگی بهر دو قضیه صلاحیت دارد.

    پایان نامه

    اما اصولا رسیدگی بشکایت از قاضی محتاج بیک سلسله تشریفات مقدماتی است قانون‏ سابق برای طرح شکایت موافقت قبلی محکمه مرجوع الیها را شرط دانسته بود ولی قانون اصلاحی‏ مصوب فوریه ۱۹۳۳ مقرر میدارد که شکایت منوط باجازه قبلی رئیس اول میباشد که پس از کسب‏ عقیده دادستان اخذ تصمیم می نماید.
    رد باید موجه و مدلل باشد و شاکی حق دارد فقط برای یکبار از آن شخصا یا بوسیله‏ وکیل بشعبه عرایض دیوان تمیز شکایت کند شعبه عرایض در جلسه عمومی و غیر علنی پس از استماع‏ توضیحات شاکی یا وکیل او و بیانات دادستان رای خود را دائر بقبول یا رد طرح شکایت اعلام می‏ کند رای محکمه در صورتیکه مبنی بر قبول باشد موجه نیست و علت آن احتراز بسته بودن دست دادگاه‏ در رسیدگی میباشد در صور تجویز طرح شکایت دادخواست بامضای شاکی یا وکیل او باید به‏ ضمیمه وکالتنامه و اسناد مثبته خسارت بمرجع رسیدگی تقدیم شود و الا دادخواست ابطال میگردد بخلاف سایر موارد که دادگاه های فرانسه از وکیل مطالبه وکالتنامه ننموده بقول او اکتفا میکند در این مورد تقدیم وکالتنامه ضروری است.
    باید در نظر داشت که در برخی موارد استرداد شکایت از طرف شاکی خصوصی نیز مانع‏ تعقیب نیست و باستناد رای شعبه مدن دیوان تمیز مورخ ۲۲ مه ۱۹۲۲ چنانچه پس از موافقت رئیس‏ محکمه استیناف شاکی از تعقی منصرف شود در صورتیکه رئیس دلیل موجهی داشته باشد دادگاه‏ با تعقیب موافقت خواهد نمود اگر در ضمن دادخواست عبارت موهنی نسبت بقضاه استعمال شود مرتکب در صورتیکه اصیل در دعوی باشد بتادیه جریمه و چنانچه وکیل باشد بتوبیخ تا تعلیق محکوم میگردد در صورت رد دادخواست شاکی حسب المورد بپرداخت غرامت عنه محکوم خواهد شد قانون سابق‏ علاوه بر غرامت جریمه‏ای را نیز به میزان حداقل سیصد فرانک مقرر داشته بود که در ۱۹۳۳ حذف گردید.
    بموجب فرمان ۳۰ مارس ۱۸۰۸ دادخواست در صورت پذیرفته شدن ظرف ۳ روز بقاضی مشتکی عنه ابلاغ میشود و او مکلف است ظرف هشت روز پاسخ خود را بمحکمه صالحه تقدیم‏ دارد.وی حق ندارد در رسیدگی شرکت کند بعلاوه تا موقع صدور حکم نهائی در باب شکایت نمی‏ تواند سایر دعاوی مطروحه شاکی یا زوجه یا اقوام او که در خط مستقیم واقعند رسیدگی نماید و الا آراء صادره محکوم ببطلان است.
    اصولا رسیدگی بشکایت در شعبه‏ای غیر از شعبه‏ای که طرح آنرا تجویز نموده و در جلسه‏ تشریفاتی محکمه استیناف یا دیوان تمیز بعمل میآید.چنانچه محکمه استیناف دارای شعبه نباشد رسیدگی بشکایت بوسیله دیوان تمیز بنزدیکترین محکمه استیناف احاله میشود اما اگر محکمه‏ استیناف مرکب از دو شعبه باشد ارجاع بمحکمه دیگر فقط در صورتی است که تشکیل جلسه تشریفاتی‏ ممکن نباشد.اگر شکایت وارد تشخیص شود قاضی یا مرجع مشتکی عنه محکوم بتأدیه خسارت شاکی‏ می گردد.دولت از لحاظ حقوقی مسئول اینگونه محکومیت‏های مأمورین قضائیست بدون اینکه حق‏ رجوع بآنان را دارا باشد.از نظر عدم تزلزل حقوق ثابته مردم اصولا ابطال آراء کمتر در فرانسه‏ صورت میگیرد و مثلی است معروف که«در فرانسه طرقی برای ابطال آراء وجود ندارد.»و بهمین جهت در مورد شکایت از قاضی هم اساسا خسارت جبران میشو معذلک گاهی رأی صادر نیز ابطال میگردد.در صورت ثبوت بیحقی شاکی وی ادی الافتضاء بتأدیه غرامت مشتکی عنه محکوم‏ میشود.سابقا شاکی بیحق علاوه بر جبران خسارت بپرداخت جریمه‏ای اقلا سیصد فرانک نیز محکوم‏ میگردید اما قانون جدید این جریمه را خلاف نموده است.[۶۴]

     

    دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

     

     

    فصل سوم

     

    شروط لازم قضات دادستانی برای پیگیری جرایم اقتصادی در نظام اداری
    عکس مرتبط با اقتصاد

    ملاحظه گردید در فصل اول و دوم به کلیاتی هر چند مختصر در مورد دادستانی مستقل بودن این نهاد در راستای پیگیری جرایم اقتصادی به عنوان یکی از ارکان مهم نظام اداری جامعه بحث شد در این فصل نیز طی سه مبحث به جایگاه قضات دادستانی در قوه قضائیه ، شرایط قاضی دادستانی در راستای پیگیری جرایم بزرگ اقتصادی در نظام اداری و در نهایت به شیوه های گزینش قضات دادستانی و تاثیر آن بر پیگیری جرایم اقتصادی پرداخته می شود.

     

    مبحث اول: شرایط کلی قاضی دادستانی در نهاد قضایی و تاثیر آن در پیگیری جرایم اقتصادی

    دستگاه قضایی باید در گزینش اشخاصی که در مقابل زور و فشار طبقات ذی نفوذ مقاوم هستند، حداکثر تلاش خود را بکند، زیرا اگر چنین اشخاصی در دادگستری در منصب دادستان مشغول کار شوند دستگاه قضاوت در اجرای عدالت واقعی موفق خواهد بود. مطلب فوق به کرات در کلام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران (قدص سره) بیان شده است: « کسی که مجرم است، باید به جزای خودش برسد و توصیه از احدی قبول نباید بشود. من این را کراراً گفته‌ام اگر از من توصیه برای کسی آمد، از دفتر من برای کسی توصیه آمد، از کسانی که به من مربوط‌اند توصیه آمد، بزنید به دیوار. قاضی نباید تحت تأثیر کسی باشد. قاضی آزاد است و بادی در محیط آزاد عمل بکند. توصیه‌ها را هیچ به آن اعتنا نکنید. اگر یک وقت توصیه بحقی است که خوب، آن وقت شما البته باید توصیه بحق را رسیدگی بکنید. بر فرض که توصیه هم نشود باید رسیدگی بکنید. اگر خدای نخواسته یک توصیه‌ای است که نا حق است، هیچ نباید به آن اعتنا کرد. در هر صورت قاضی مستقل است و خودش باید نظر بدهد، لکن خدا را شاهد ببیند. این قلمی که دست می‌گیرد، این قلمی است که ممکن است آبروی یک مسلمی را از بین ببرد و ممکن است احقاق حقی بکند و همین طور در همه امور باید خدای تبارک و تعالی را ناظر و حاضر ببیند. [۶۵]»
    در جای دیگر ایشان می‌فرمایند: « راجع به نظم و اینکه روی یک موازین باشد و شورای قضا اگر یک چیزی را گفت، شما نگویید که من خودم مستقلم و می‌خواهم چه بکنم، این غیر نظم است، این نظم نیست. هر کس در خودش این طور می‌بیند که اگر بیاید گوش نمی‌دهد به اینکه یک نظمی باشد برایش جایز نیست تصدی این امر، برود کنار؛ الزامی نیست. و هرکسی که بخودش این را می بیند که وقتی آمد روی موازین عمل بکند و روی یک نظام عمل بکند، شورای قضایی اگر یک چیزی را گفتند، بپذیرد. ان‌شاءالله مأجور باشد پیش خدای تبارک و تعالی و این را شما یکی از عبادات حساب بکنید که قوه قضاییه هستید و قضاوت می‌کنید و احقاق حق می خواهید بکنید. این یکی از عبادات الهی است» [۶۶]
    به این ترتیب به نظر می‌رسد که همگان برای تصدی دادستانی شایستگی ندارند و لازم است اشخاص خاصی عهده‌دار این منصب شوند، زیرا حفاظت از نظام ارزشی هر جامعه و مهار و پیگیری جرایم قدرت‌های اجتماعی و نظارت بر اجرای حق و عدالت به این افراد سپرده می‌شود و به عبارتی آخرین ملجأ مردم در برابر ظلم و ستم و بی عدالتی دستگاه حکومتی و به طور مستقیم، قضات دادستانی هستند و بیچاره مردم جامعه‌ای که چنین جایگاه رفیعی را به دست افراد ناشایسته بسپارند! به این ترتیب عقلای عالم اتفاق نظر دارند که اگر بخواهیم به اجرای عدالت دست پیدا کنیم، لازم است قضات دادستانی، صفات و ویژگی های خاصی را دارا باشند. با عنایت به مطالب پیش گفته می توان صفات و ویژگی هایی را که باید درباره‌ی قاضی دادستانی مد نظر قرار گیرد تحت دو عنوان مطرح و در آن مداقه کنیم:
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

     

     

     

    گفتار اول : ویژگی‌های علمی و تخصصی قضات دادستانی

    همان گونه که در مطالب بعدی خواهیم دید، اکثر کشورها و نظام‌های حقوقی، وجود پاره‌ای صلاحیت‌های علمی را در قاضی شرط می‌دانند، لکن به نظر می‌رسد که در بحث از ویژگی‌های علمی و تخصصی قضات دادستانی چند نکته حائز اهمیت است و می‌تواند در مطالعات بعدی و ارائه‌ راهکارهای عملی مؤثر و مفید واقع شود.
    نکته نخست اینکه استانداردهای علمی لازم برای احراز منصب دادستان تابعی از دیدگاه حاکم راجع به نقش قاضی دادستانی در تصمیم‌سازی قضایی در پیگیری و یا عدم پیگیری جرایم اقتصادی به خصوص جرایم اقتصادی قدرت های جامعه است. برای نمونه در نظام های حقوقی کامن‌لا، فقط قدرت استنباط دادستان از قانون، معیار ارزیابی قضات دادستانی قرار نمی‌گیرد و آگاهی قاضی نسبت به علوم اجتماعی (عوامل مؤثر در زندگی اجتماعی و نظم جامعه و عدالت و انصاف) نیز مد نظر قرار می‌گیرد.
    اما در کشورهایی که حقوق مدون دارند، ماهیت قوانین و نظام حقوقی و فلسفه حقوق زمینه احساس مستقیم و الهام قاضی را تا حد زیادی محدود می‌سازد. در این نظام بیش از هر چیز به منطق حقوقی توجه کرده و آرای محاکم را کاملاً با منطقی حقوقی آراسته می‌کنند تا در چارچوب تعلیم و تربیت مبتنی بر منطق حقوقی، کاملاً صحیح به نظر آیند، هر چند ممکن است از دیدگاه اکثر افراد جامعه، غیر عادلانه یا عجیب جلوه کنند. خلاصه اینکه در چنین کشورهایی، در احراز شرایط قضات بیشتر بر شیوه‌های تفسیری یا منطق تفسیری تأکید می‌شود و معلومات قضات را از این حیث می‌سنجند.
    لکن به نظر ما، با عنایت به تحلیلی که از ماهیت حقوق ارائه کردیم، به نظر می رسد که در کشورهای حقوق نوشته نیز لازم است که قضات دادستانی، مناسبات اجتماعی، اقتصادی و مذهبی را به خوبی دریابند تا از این رهگذر چهره زیبا و دلربای عدالت و حقیقت را در میان آراستگی‌های کاذب زیاده‌خواهان و زرداران و زورمندان به خوبی بشناسند. برای تحقق این مهم مناسب است که در گزینش قضات به خصوص قضات دادستانی، سطح علمی و تجربی داوطلبان قضاوت را در این گونه مسائل نیز ارزیابی و بررسی کنند.
    نظام اسلامی از این جهت بر نظر فوق مهر تأیید نهاده است که بر اساس مطالب پیش گفته هزینه کرد قدرت در نظام اسلامی، به منظور اقامه حق و دفع باطل و برپایی عدالت صورت می‌گیرد و شناخت حق از عهده ناآگاهان نسبت به مقتضیات زمان و مکان (علوم اجتماعی ،اقتصادی و …) بر نمی‌آید. [۶۷]
    نکته دیگری که در تعیین معیارهای علمی قابل توجه است، جایگاه نظام آموزش حقوقی و وضعیت دانشکده‌های حقوق و حوزه علمیه است . بی تردید سطح علمی دانشکده های حقوق و شیوه‌های آموزش و نوع نگاهی که در این مراکز علمی نسبت به نقش حقوق و قانون در جامعه به دانشجویان می‌آموزند، در تعیین معیارهای علمی جایگاه محوری و تعیین کننده دارد. امروزه در کشورهای مختلف جهان حقوق و قانون را یک امر متحول می‌دانند که بی‌وقفه و به سرعت متحول می شود و استادان و دانشجویان و فارغ‌التحصیلان نیازمندند که به طور دائم معلومات و رویکردهای خود را متحول و هماهنگ سازند[۶۸] . با وجود این متأسفانه در کشور ما، با وجود اهمیتی که آموزش ها و تحقیقات حقوقی دارد، به ویژه نظام حقوقی موافق با موازین اسلامی با بی‌مهری مواجه شده و یک حرکت منسجم و متداوم در این حوزه دیده نمی‌شود. به نظر می رسد که در بیشتر مبتنی بر اصول فقه است ، سایر منطق های تفسیری را نیز جدی تر مطالعه کنند و در این راه از تجربیات کشورهای دیگر و روش های منعکس شده در بطون آثار مکتوب فقها برای استخراج روش های تفسیری شایسته و صورت بندی یک منطق حقوقی منسجم و همگام با نیازهای روز استفاده کنند . همچنین لازم است که جایگاه نظام حقوقی بر اساس مطالعات میان‌رشته‌ای در بین سایر علوم اجتماعی مشخص و تبیین گردد تا حقوقدانان چه در مقام پیشنهاد و اصلاح قوانین و چه در مقام تفسیر قوانین موجود بر اساس معیارهای علمی روابط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را بهتر بشناسند تا به این ترتیب، راه برای وضع و اجرای قوانین بر اساس نیازهای اجتماعی و مصالح عمومی گشوده شود.
    حضرت امام نیز در موارد متعددی نقص مزبور و لزوم تلاش در این زمینه را گوشزد کرده‌اند:« در فکر این مسائل حوزه‌ها نبودند، یعنی حوزه‌ها دنبال همان احکامی بودند که رایج بین خودشان هست و محل ابتلای مردم است. مسئله دولتی در پیش نبوده که راجع به آن فکری بکنند. تازه این کار واقع شده است و حوزه‌ها هم دنبالش هستند که افراد تربیت کنند و من هم سفارش زیاد کرده‌ام و باز هم می‌کنم. لکن این مسئله البته مشکل است»[۶۹] « حوزه‌های علمیه که باید قاضی جامع‌الشرایط تحویل دهند، از همه‌ امور به ویژه قضاوت به طور مأیوسانه بر کنار بودند، همت علمای اعلام و فقهای بزرگ مصروف به کتب عبادی فقه و بعضی کتب معاملات گردید و از تحویل صدها قاضی، قاضی جامع‌الشرایط عاجز بودند. ناچار برای کوتاه کردن دست قضات بی‌اعتنا به احکام اسلام و احیاناً ضد اسلام از اعراض و نفوس ملت و معطل نماندن قضاوت که موجب هرج و مرج و هجوم به اعراض و اموال می‌گردید، عده ای از فضلای متدین که مسائل قضا را ول تقلیداً می‌دانستند، مجاز در امر قضاوت شدند و از حوزه‌ها خواسته شد که در تربیت قضات، عنایت بیشتری کنند که این امر مهم و حیاتی بر وجه شایسته، ولو در درازمدت، تحقق یابد و با جدیت شورای محترم قضایی تاکنون پیشرفت‌های چشمگیری شده است، لکن کافی نیست و لهذا از حوزه‌های علمیه تقاضا می‌شود که در این امر اهتمام بسیار نمایند که این واجب مهم کفایی، به حد کفایت برسد[۷۰]. »
    همان گونه که پیشتر گفتیم و در کلام حضرت امام (ره) نیز نمایان است، تلاش علمی شایسته در مسئله قضا، بدان سان که در برخی ابواب فقهی مثل عبادات و معاملات صورت گرفته به عمل نیامده است،لذا لازم است در این باب ،علمای بزرگ در دروس خارج از فقه و اصول ، این مهم را مد نظر قرار دهند و مسئله منطق حقوق و قانون را در حکومت اسلامی ،آن چنان که شایسته است با توجه به جمیع جهات و با تیز هوشی به مداقه و بحث بنشینند.
    در مقابل مطالب بالا ممکن است کسانی به کتابهایی که تحت عنوان اصول استنباط یا منطق حقوقی اسلام نوشته‌اند، به عنوان گام‌هایی در این راه استناد کنند. لکن به نظر می‌رسد که این قبیل کارها چند اشکال عمده دارد:
    نخست آنکه مفاد و محتوای مطالب مذکور در این کتب برای استنباط احکام شرعی از منابع اسلامی تألیف شده‌اند، حال آنکه باید توجه داشت آنچه در استنباط احکام شرعی و تفسیر مراد معصومین یا حق تعالی به کار می‌گیریم حتی با فرض کار آمد بودن برای استنباط احکام از متن قانون که از حیث اعتبار محتوا با متون شرعی قابل قیاس نیست و کارایی لازم را ندارد. بنابراین به نظر میرسد که در این راه باید جایگاه قانون در نظام اجتماعی به طور کلی و جایگاه قانون در نظام اسلامی به طور خاص مشخص شود تا از این رهگذر ،روش متناسب با شان قانون شناسایی و از آن استفاده شود . ثانیا بسیاری از مطالب مذکور در این نوشته ها ،در عمل سودمند نیستند و موجبات دلزدگی نسل جوان و دانشجو را فراهم می کند.
    بنابراین مناسب می‌بینیم که در اینجا به مناسبت درباره پاره‌ای از ویژگی‌های نظام آموزشی مناسب حقوقی و برخی کاستی‌های نظام آموزشی فعلی و تبیین جایگاه آموزش حقوق نسبت به پیگیری جرایم اقتصادی قضات دادستانی سخن بگوییم:

     

    بند اول : تاثیرآموزش حقوق در پیگیری جرایم اقتصادی در نظام اداری

    ویژگی‌های حافظان هنجارهای اجتماعی و ارزش‌ها را تا حد زیادی می‌توان محصول نظام آموزشی کشور دانست. به این معنی که نیروی انسانی قوه قضایی در نظام آموزشی کشور آموزش ببیند و توانایی های لازم را برای تصدی مقام قضا یا اشتغال به وکالت یا سردفتری و … کسب می‌کند به بیان دیگر اگر جامعه‌ حقوقی و نظام آموزشی حقوق هر کشور قادر به تبیین هنجارهای و ارزشهای حقوقی نباشد، دست‌اندرکاران دستگاه عدالت که از میان همین جامعه و نظام بر می‌خیزند، در بهترین حالت به شدت دچار تشتت آرا و دیدگاه ها خواهند بود و مسلماً از چنین افرادی نمی‌توان ایجاد نظمی استوار و پایدار را توقع داشت و بی‌شک چنین افرادی نمی‌توانند در جایگاه حافظان عدالت و ارزش‌های مقبول حاکمیت عمل کنند، بنابراین به نظر می‌رسد که استواری دستگاه قضایی و نظام اجرای عدالت تا حد زیادی مرهون نظام آموزشی کشور است. لذا برای تبیین نقش نظام مزبور و ارائه راهکارها مناسب دیدیم که بررسی نظام آموزشی را در سه عنوان پیگیری نماییم:
    ۱- محتوای آموزشی؛ ۲- دانشجویان؛ ۳- استادان.
    گرچه علاوه بر عوامل و مؤلفه‌های بالا، عوامل دیگری نیز در کارآیی نظام آموزشی تأثیرگذار هستند، لکن به دلیل خودداری از اطاله بحث، به عوامل فوق، که به نظر ما از سایر عوامل مهمتر هستند، می‌پردازیم و بعضاً ضمن، بحث، به سایر عوامل نیز اشاره‌ای گذرا خواهیم داشت: ۱-۱- محتوای آموزشی
    همان طور که بارها در مباحث اشاره کردیم، آموزش حقوق از دو جهت دارای اهمیت است:
    الف) معرفی هنجارها و ارزش‌هی اجتماعی در شکل قوانین و مقررات و بیان مبانی فلسفی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی آن؛
    ب ) چگونگی به کار بستن قوانین و مقررات برای کنترل روابط اجتماعی و بازرسی آن.
    بر همین اساس به نظر می‌رسد که محتوای کتب آموزشی باید به گونه‌ای باشد که از عهده‌ی هر دو رسالت بالا به خوبی برآید، به این معنا که در وهله نخست علاوه بر آموزش محتوای قوانین و مقررات باید مشروعیت یا عقلانیت آنها نیز به گونه ای مطلوب در کتب آموزشی تبیین شود تا دانشجویان درستی و کارآمدی قوانین و قواعد را باور کنند و بتوانند با آرامش درونی به عنوان سربازان عدالت در خدمت جامعه حقوقی باشند. برای تحقق این منظور پیشنهاد می شود که به مباحث فلسفی حقوق و فقه و مطالعات میان رشته ای در حقوق ،بیشتر توجه شود تا در مقابل موج مدرنیته و ارزش هایی که بعضا در فرایند نوسعه ی اقتصادی به کشور وارد می شوند، آسیب پذیر نباشیم.
    در وهله بعد باید شیوه استنباط و به کار بستن قواعد حقوقی به دانشجویان در قالب منطق حقوق یا روش های تفسیر و فن استدلال اموزش داده شود تا دانشجویان بتوانند در اختلافات حقوقی و حل مسائل، قاعده مناسب و شیوه کارآمد را برای حل و فصل دعوی بیابند. بی تردید آموزش حفظی در حقوق مردود است،زیرا ویژگی کار حقوقی به گونه ای است که در آن محفوظات و معلومات حقوقی ،بدون رشد قدرت تفکر و تجزیه و تحلیل مسائل کارایی نخواهد داشت.
    با وجود این متأسفانه آزمون‌هایی که برای ورود به حرفه‌های قضایی در ایران برگزار می‌شود، به گونه ای که عملاً با محتوای آموزشی بحث شده در بالا منافاتی چشمگیر دارد؛ زیرا در امتحان ورودی قضاوت، وکالت، سردفتری، مشاوره و حتی کارشناسی ارشد حقوق، آنچه سنجیده می‌شود، محفوظات دانشجویان یا فارغ‌التحصیلان است، نه قدرت استدلال و تفکر ایشان که محور اصلی کار حقوقی را تشکیل می‌دهد و متاسفانه در همین راستا به دلیل سودآوری ،هر روز کتاب هایی نیز با همین صبغه و سبک و سیاق ،تالیف و در بازار منتشر می شود.
    در پایان این مطلب ذکر این نکته ضروری است که در کشورهای پیشرفته در کنار آموزش شیوه‌های تفسیر و استدلال، به منظور سهولت دسترسی به قوانین و کاهش زمان فرایند استنباط و استخراج احکام حقوقی از شیوه‌ کدنویسی یا تهیه کدهای قانونی استفاده می‌شود که این امر به ویژه با توجه به گستردگی قوانین و مقررات چه از حیث حجم آنها و چه از حیث تنوع موضوعات و مسائل ،چه در امر آموزش و چه در مقام عمل بسیار مفید و راه گشاست.
    ۱-۲- دانشجویان
    گزینش دانشجو برای تحصیل در رشته حقوق برای حکومت اهمیت بسیار دارد. زیرا همان طور که گفتیم، هدف از آموزش های حقوقی تدارک نیروهایی به منظور حفظ نظام ارزشی و هنجارهای اجتماعی است و مسلماً اگر اشخاصی که نظام ارزشی پشتوانه نظام حقوقی را قبول ندارند و در پی کسب جاه و مقام و زر و زور هستند به جامعه حقوقی راه یابند، حتی اگر تحت بهترین تعلیمات قرار گیرند و در شکل بخشی به قدرت تفکر ایشان هزینه گزاف صرف شود، در خدمت نظام حقوقی و پیشبرد اهداف اجتماعی نخواهند بود ،بنابراین لازم است در گزینش دانشجویان حقوق یا فقه و مبانی حقوق و طلبه هایی که خواستار تصدی مقامات قضایی هستند ،دقتی مضاعف صورت گیرد تا هزینه های اجتماعی نتیجه ای خلاف نامطلوب در پی نداشته باشند. به این ترتیب توصیه می شود که علاوه بر زمینه‌های هوشی و علمی عوامل زیر مد نظر قرار گیرد:
    ۱-۲-۱- علاقه
    بی تردید عدالت خواهی و حق طلبی نیازمند این است که دانشجو واقعاً جوینده و طالب واقعی آنها باشد. یعنی دانشجویی که برای مدرک و امثال اینها وارد دانشگاه و محیط علمی می‌شود، نه تنها خودش در بین راه سر خورده می‌شود، بلکه موجب کاهش انگیزه و رغبت دیگران نیز می‌گردد.
    حضرت امیر نیز در نامه خود به مالک درباره صفات قاضی بر این صفات تأکیدی ویژه دارد:
    « ]قاضی باید[ … تا رسیدن به حق به اندک شناخت بسنده نکند و در شبهات، در نگرش از همه بیش باشد … و در آشکار گشتن کارها شکیباتر بود…».
    ۱-۲-۲- ظرفیت و تزکیه
    گذشتگان ما اعتقاد داشتند که باید در گزینش دقیق بود و علم را نباید در اختیار نا اهل و افراد کم ظرفیت قرار داد، زیرا چنین کاری تیغ به دست زنگی مست سپردن است.و پیامد آن برای مردمان چیزی جز ضرر نخواهد بود و چنین شخصی به دلیل فقدان ظرفیت ،خود را نیز به هلاکت می افکند.
    راغب اصفهانی در این باره می‌گوید: «مسیح گفت: مگذارید حکمت را در غیر اهل او؛ پس ظلم کرده باشید بر حکمت، و منع مکنید از اهل آن، پس ظلم کرده‌ باشید بر ایشان، همچون طبیب حاذق باش که دوا آنجا نهد که سود دهد.» «از عالمی پرسیدند کدام علم ضرر او بیشتر است؟ گفت علمی که به سفله تعلیم دهند[۷۱]»
    به عبارتی دانستن و دانش داشتن درباره هر چیز، برای هر کس روا و مفید نیست، به ویژه وقتی علم آموز ظرفیت آن را نداشته باشد. مولوی این مسئله را در جای دیگر چنین بیان می‌کند: به این ترتیب مشاهده می‌شود که آدم بی ظرفیت، در صورتی که از برخی اطلاعات و دانش‌ها آگاه گردد، موجب هلاکت خود و تباهی جامعه می‌شود.
    ۱-۲-۳- صبر و استادپذیری :
    همان طور که می‌دانیم، علم آموزی و پرورش قدرت تفکر نیازمند صبر و تحمل و سخت‌گیری‌های استاد است.
    اشخاص مغرور و نازپرورده، هر چند از هوش بالایی برخوردار باشند، نمی‌تواننددر محیط آموزش دوام بیاورند، به ویژه اگر خود را بالاتر از استاد و در نتیجه بی‌نیاز از راهنمایی‌ها و مطالب درسی بدانند. بی‌تردید این اشخاص همواره با پرخاشگری و بعضاً بی‌ادبی در پی خودنمایی هستند، در حالی که شرط علم آموزی فروتنی و روحیه تحمل آرا و عقاید دیگران است. در محیط های واقعا علمی غرب ،دانشمندان کسانی را برای شاگردی واقعی می پذیرند و پرورش می دهند که واقعا شیفته علم و دانش با شند . شیفته بودن نیز با استاد پذیری رابطه مستقیم دارد : کسی که خود را علامه دهر می داند و همواره در این فکر است که آیا اینجا ضرر می کنم یا استفاده ،او شیفته نخواهد بود ،او عشق ندارد ، او مادی فکر می کند و فقط به فکر پیشرفت فردی است . یک استاد مجرب این را خوب و سریع می فهمد و چنین افرادی را نمی پذیرد .
    به عبارتی ایجاد و پیشرفت یک نظام علمی سازمان یافته درست به همین عامل یعنی استادپذیری وابسته است. یک نظام منسجم نیز باید رشد کند و رشد آن به جذب نیروهای جدید و پرورش آن وابسته است، به شرط آنکه نیروهای جدید استادپذیر باشند و آن سیستم علمی را به طور درونی بپذیرند و با همراهی و صرف نیرو و در جهت مشترک، قدرت و رشد آن سیستم را افزایش دهند؛ نه آنکه نیروها در جهت‌های مختلف به کار گرفته شوند و برآیند نیروها صفر یا منفی گردد، چنان که در بسیاری از محافل علمی ایران چنین است.
    متأسفانه در حقوق ایران مسئله استاد ناپذیری به نحو بغرنجی آموزش‌های حقوقی را تحت تأثیر قرار داده است و به ویژه جدایی دستگاه دادگستری از دانشگاه و حوزه‌های علمیه و نفی افکار حوزویان و دانشگاهیان به صورت متقابل و همچنین نپرداختن به ریشه‌های علم و مبانی آن، در تشدید این امر تأثیری به سزا دارد.
    ۱-۲-۴- غرور :
    یکی از آفات آموزش و پرورش غرور است که وجود آن نزد استاد و دانشجو موجب زوال نظام آموزشی می‌شود[۷۲]. یکی از معصومین در این باره میفرماید: «غرور و خودپسندی انسان را از علم‌آموزی باز می‌دارد».
    غرور و خودپسندی نه تنها مانع تحقیق است ،بلکه انگیزه ی تحقیق و گام نهادن در راه سخت و ناهموار دانش را نیز در میان دانشجویان و اساتید از بین می برد .
    راغب اصفهانی می‌گوید: «ابلیس گفت: سه حالت است که در هر که یافت شود، حاجت خود از او یافته‌ام؛ هر که علم خود بسیار شمارد و دین خود فراموش کند و به رأی خود مغرور و معجب گردد»[۷۳]
    ۱-۳- استادان:
    اشخاصی که در مقام استاد وظیفه خطیر آموزش جوانان و نیروی انسانی مورد نیاز قوه قضایی را بر عهده می‌گیرند، باید ویژگی‌های یک دانشمند واقعی را دارا باشند. به ویژه در رشته حقوق که به منظور حفظ و حمایت از هنجارهای برگرفته از نظام ارزشی طراحی می‌شود، توجه به جنبه‌های اخلاقی و معنوی استادان از اهمیتی خاص برخوردار است. زیرا استادان در شکل گیری شخصیت اجتماعی و اخلاقی دانشجویان نقشی به سزا دارند . لکن در وضعیت فعلی ،به دلیل گسترش بی رویه ی مراکز آموزش عالی حقوق ، از اشخاصی در جایگاه استاد استفاده می شود که فاقد دانش تخصصی لازم ،قدرت تفکر و تحلیل و ساخت فکری منسجم و عشق و علاقه و پشتکار و استقامت هستند . برای مثال با وجود تأکیدات مکرر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر موافقت قوانین و مقررات با احکام اسلامی یا بهتر بگوییم، عدم مغایرت آنها با موازین اسلامی، دیده می شود که اساتیدی در دانشگاه‌ها و دانشکده‌های حقوق به تدریس مشغول هستند که حتی توان استفاده از منابع فقهی را ندارند و از همه بدتر اینکه این گروه به دلیل بی اطلاعی از روش استنباط و استخراج احکام اسلامی و پارادایم فکری حاکم بر روش شناختی حقوق و منطق حقوق اسلامی، با معیارهای غربی و بعضاً عوامانه خود، قوانین و مقررات اسلامی را به باد انتقاد و حتی به سخره می‌گیرند که این خود باعث بی‌اعتمادی و بی‌اعتقادی دانشجویان به نظام هنجاری اسلامی و سنتی مان می‌شود. متأسفانه در بازار نیز کتاب های کافی و قابل فهم برای دانشجویان نوشته نشده است که این مسئله نیز خود استقلال قوه قضاییه را متزلزل خواهد داد.
    اساتیدی که با دروس اسلامی آشنایی دارند نیز بعضاً به خواندن متون فقهی و ترجمه آن در کلاس‌های درس اکتفا می کنند و توان استدلال و انتقال صحیح و ارزش ها را نداشته و به علت ناآشنایی با نظام‌های حقوقی جدید قدرت پاسخگویی به مسائل دانشجویان را ندارند و بعضاً به نفی تجربه‌های سودمند بشری می پردازند و … که این نیز موجب سردرگمی و گمراهی دانشجویان باهوش می‌شود.
    بنابراین لازم است اساتیدی در نظام جمهوری اسلامی ایران پرورش یابند که هم با نظام های حقوقی جدید ،آن هم به صورت مبنایی آشنا هستند و هم نظام حقوقی اسلام را به خوبی می شناسند تا از این رهگذر بتوانیم ارزش ها و هنجارهای خود را به نسل آینده انتقال دهیم .

     

     

     

    گفتار دوم: ویژگی‌های اخلاقی و شخصیتی قاضی

    لزوم برخورداری از شایستگی‌های اخلاقی و معنوی قضات امری است که مقبول تمام نظام‌های حقوقی و ملت‌هاست. لذا به دلیل بداهت آن از بحث تفصیلی درباره آن خودداری می‌کنیم.
    در اصل دهم اصول اساسی استقلال قضایی، مصوب ۱۹۸۵ آمده است:
    «۱۰- اشخاصی که برای مشاغل قضایی انتخاب می‌شوند، باید پایبند به اصول اخلاقی و شایسته باشند»
    همچنین لزوم شایستگی‌های اخلاقی قضات از اصل پانزدهم نیز به خوبی استنباط می‌شود، زیرا به موجب آن: «قضات دادگاه ها ملزم به رعایت رازداری شغلی نسبت به مذاکرات و اطلاعات محرمانه‌ به دست آمده در جریان انجام وظایف خویش هستند و به غیر از دادرسی های علنی نباید افراد به ادای شهادت درباره این امور مجبور شوند»
    در ماده ۲-۱۶ دستورالعمل ۱۹۵۸ فرانسه (اصلاحی با قوانین ۲۵ فوریه ۱۹۹۲ و ۵ فوریه ۱۹۹۴) نیز بر این مطلب تأکید شده است که شخص داوطلب شغل قضاوت باید وضعیت اخلاقی مناسبی داشته باشد.
    همچنین توجه به مسائلی اخلاقی در ادای سوگند برای تصدی قضاوت در فرانسه مورد عنایت قانونگذار بوده است. متن سوگند در فرانسه به قرار زیر است: «سوگند یاد می‌کنم که به خوبی و به طور دقیق وظایف خود را انجام داده و با دقت بسیار، اسراری را که از رهگذر مذاکره و مباحثه بدان‌ها آگاهی پیدا می‌کنم، حفظ کنم و در مجموع، به منزله یک دادرس با حفظ شئون و با درستکاری رفتار نمایی. (ماده ۶ دستورالعمل ۲۲ دسامبر ۱۹۵۸)
    خاطر نشان می کنیم که اهمیت ادای سوگند در نظر قانونگذار فرانسه تا بدان پایه است که مقرر داشته است ،هر عمل قضایی دادرس بدون ادای سوگند محکوم به بطلان است.
    از نظر فقهای اسلام نیز با عنایت به اینکه منصب قضاوت از مناصب جلیله‌ای است که از طرف خدای متعال برای پیغمبر(ص) و از طرف او برای ائمه معصومین و از طرف آنان برای فقیه جامع‌الشرایط ثابت است، برخورداری از شایستگی‌های اخلاقی و معنوی باید بی تردید در گزینش قضات با توجه جدی بررسی شود، به ویژه اینکه حضرت امام (ره) کراراً بر اهمیت جایگاه قاضی تأکید می فرمودند. و قضات را حافظ حیثیت اسلام معرفی می‌کردند[۷۴].

     

    موضوعات: بدون موضوع
    [چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:13:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      ارجاعات قران به عهدین- قسمت ۵ ...

    دست یابی به تمامی منابع این نوشتار از طریق کتابخانه­ای بوده است. بخش اعظمی از منابع در طول انجام پروژه از نظر محقق گذشتند و در حقیقت کشف اصلی منابع در زمان تحقیق اصلی رخ داده است.
    همچنین باید اشاره شود که این پژوهش اسنادی است. به این بیان که در نوشتن این تحقیق اسناد تاریخی مطالعه شده و از دل این اسناد موضوع مورد بحث کشف شده و توصیف، تبیین و نهایتا تحلیل شده است.
    لازم به تذکر است که منابع مورد نیاز و استفاده شده در این نوشتار را به دو گونه می­شد مورد مطالعه قرار داد؛ هم به صورت تحلیلی و هم به صورت توصیفی. اما از آنجایی که هدف این پژوهش، بررسی توصیفی صرف نبوده است و فضای نوشتار وجهه تبشیری نداشته است، تمامی منابع موجود با رویکرد تحلیلی مورد مطالعه قرار گرفت.

     

    ۱۴-۳- بیان رویکرد اتخاذ شده

    رویکرد نویسنده در نوشتن این تحقیق به صورت تحلیلی – مقایسه­ ای بوده است. به بیان دیگر چهارچوب نظری این تحقیق به صورت تطبیق و مقایسه ارجاع در کتب مقدس و جایگاه آن در دو کتاب قرآن و کتاب مقدس با محوریت قرآن بوده است. دلائل و توجیهات متعددی برای چرایی انتخاب چنین موضوعی به صورت رویکردی تطبیقی وجود داشت. از جمله اینکه امروزه بر هیچ کس پوشیده نیست که بررسی­های مقایسه­ ای از رواج و مقبولیت فراوانی برخوردارند. در تحقیقات مهم در دوره­ های تحصیلات تکمیلی، اخذ به رهیافت مقایسه­ ای بسیار به چشم می­خورد. اگرچه می­شد این موضوع را با رهیافتی تاریخی مورد پژوهش قرار داد؛ اما رواج مطالعات تطبیقی بیش از رهیافت تاریخی است. اهمیت مطالعات تطبیقی تحلیلی به گونه­ ای است که اساسا خود مطالعات تطبیقی به عنوان و در قالب رشته معینی ظهور کرده است.
    این نوع از بررسی ابزاری برای شناخت عمیق­تر و فهم کاملتر از مساله و یا پدیده است. باید دانست که هدف از این تحقیق صرفا توصیف و مقایسه و به دست آوردن تفاوت­ها و شباهت­ها نیست بلکه همانگونه که مطالعه تحلیلی به معنای دقیق آن رهیافتی است برای دست­یابی به هدف معرفتی معین، چنین هدفی نیز در این تحقیق مورد نظر قرار گرفته است. می­توان گفت که تحلیل تطبیقی ابزار مطالعه تطبیقی است. البته ناگفته نماند که برداشت یکسانی از مطالعات تطبیقی وجود ندارد:
    برخی، از مطالعات تطبیقی تصور یافتن اختلاف میان دو پدیده و یا مسئله را دارند. به این معنا که آنها دست به تطبیق می­زنند تا نقاط افتراق را بیابند. برخی تصور برعکس داشته و استفاده مطالعات تطبیقی را یافتن نقاط اشتراک دو موضوع می­دانند. برخی دو برداشت فوق را تنها مقدمه هدف اصلی می­دانند. آنها مطالعه تطبیقی را ابزاری می­دانند که از طریق شناخت شباهت­ها و تفاوت­های دو پدیدار یا دو نظریه به شناخت عمیق تر و حل مسئله معین می­پردازند. در این تلقی از مطالعه تطبیقی، محقق از حصر توجه به تفاوت­ها و نیز محدود ماندن به شباهت­ها باز می‌ماند.[۷۲]
    محقق باید در طرح تحقیقاتی خود، به این سوال پاسخ دهد: اطلاعات خود را چگونه گردآوری و آنها را چگونه پردازش می­ کند. پاسخ به این سوال شامل روی آورد یا رهیافت، روش، شیوه و ابزار است. روی­آورد مفهومی فراگیر دارد و به شیوه محقق در تقرب به موضوع اطلاق می­ شود. روی­آورد یا رهیافت متعلق به مقام گردآوری و دست یابی محقق به فرضیه است و می ­تواند کاملا به شخص وابسته باشد و تنوع پذیری مهم‌ترین ویژگی آن است. اما روش، شیوه سنجش و آزمون فرضیه است و به مقام داوری، نقد و ارزیابی متعلق است و به وسیله آن می­توان به تایید یا رد فرضیه پرداخت.[۷۳]
    مطالعات تحلیلی تطبیقی به چند گونه می ­تواند تصور شود: به عنوان مثال می ­تواند به صورت تطبیقی دو تصویر از دین تصور شود. به این معنا که دو تصویر از دو دین را انتخاب کرده و با هم مقایسه کنیم. تبیین کنیم که این دین در این مسئله چنین نظری دارد و دین دیگر نظری دیگر را. گونه دیگر این است که سازمان دو اندیشه را بیان کرده و با هم مقایسه کنیم. نوع دیگر مطالعه تحلیلی تطبیقی می‌تواند به صورت تطبیق مفاهیم خودساخته صورت پذیرد. کاری که در این پایان نامه شده است بر همین رویکرد استوار است. به این بیان که در ابتدا مقوله­هایی در راستای موضوع ساخته شده و سپس بر اساس آنها مقایسه دو دین انجام شده است.

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

    ۱۴-۴- شیوه مقایسه صورت گرفته در تحقیق

    در راستای این پژوهش تطبیفی ابتدا در فصل دوم، به صورت مختصردرباره‌ی تأثیرپذیری و یا عدم تأثیرپذیری قرآن از کتاب مقدس بحث خواهد شد و در فصل سوم، نظر قرآن در مورد عهدین مورد بحث و گفتگو واقع می‌شود و اینکه آیا از نظر قرآن، عهدین مورد تحریف قرار گرفته است یا خیر؟ و اگر تحریفی صورت گرفته است؛ از چه نوع آن می‌باشد. در فصل چهارم ارجاعات قرآن به کتاب مقدس را در دو بخش ارجاع به کتب مقدس یهودی، ارجاع به کتب مقدس مسیحی به شکلی تقریباً مبسوط مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در این فصل تمرکز اصلی روی اصل ارجاعات و گونه شناسی این ارجاعات خواهد بود. تا بتوان با نگاهی ساختارگرایانه در کنار نگاه جزء نگر از یک دستاورد جامع بهره‌برد. در نهایت در خاتمه، تمامی داده‌ها در فصول پیشین جمع‌بندی و نتیجه‌گیری می‌شود.
    روش تحقیق در این پایان نامه کیفی است (کمی نیست) و از میان اقسام کیفی تلفیقی از هر دو قسم تبیینی و تحلیلی است. منابع استفاده شده نیز کتابخانه­ای است و اطلاعات مورد نیاز به صورت فیش­برداری از بخش‌های قابل استفاده جمع آوری شده است. پس از فیش­برداری، با مطالعه آنها و نیز بر اساس فهرست ذهنی و پس از آن عینی از محتوای پایان نامه به چینش فیش­ها مبادرت شده است.
    اما چگونگی چینش مباحث نیز به این صورت بوده که با توجه به مطالعاتی که انجام شد، نخست اصل ارجاع را در کتاب مقدس و قرآن بررسی نمودیم تا ماهیت اصل این معنا به چنگ آید. در نتیجه در یک فصل اصل سنت ارجاع به کتب مقدس بررسی شد و پس از آن ارجاعات قرآن به عهدین را مورد پژوهش قرار دادیم. در فصل بعدی نیز با توجه به داده ­های پیشین منظور قرآن از عهدین بررسی شد و در نهایت تحلیلی راجع به این ارجاعات انجام شد.
    یکی از مسائل مهم در ارتباط با رابطه قرآن و کتاب مقدس توجه به تاثیرپذیری یا عدم تاثیرپذیری کتب مقدس از محیط پیرامونی است. در این زیرموضوع سه نظریه وجود دارد که یکی طرفدار تاثیر پذیری کتب مقدس از رخددادهای زمینی است، دیگری هرگونه ارتباطی را به شدت نفی می­ کند و سومی می‌پذیرد که کتب مقدس نیم نگاهی نیز به آنچه در زمین می­گذرد داشته اند، اما محتوای آنها کاملا آسمانی و الهی است.[۷۴] در مقابل عده­ای بر آن شدند که فلاسفه­ای که پیش از قرآن و کتاب مقدس به تولید مباحث نظری پرداختند، آنهم مباحثی که در متون مقدس دیده می­شد، تحت تاثیر انبیای الهی یا ادیان الهی بوده‌اند.[۷۵]
    هریک از دو گروه عمده برای اقوال خود شواهدی ارائه نمودند، اما آنچه با یقین می­توان مدعی شد، نبود دلایل قطعی تاریخی برای هردو طرف است. یعنی با قطعیت نمی­توان هر یک از این دو نظر را اثبات نمود و برای هر دو قول تنها به ارائه شواهی بسنده می­ شود. در نتیجه نمی­توان تعیین نمود که کتب مقدس یا فلاسفه کدامیک در تولید این مفهوم پیشتاز بوده ­اند.
    علاوه بر این پرسش­های دیگری که می­توان از رهگذر این ارتباط دو سویه دریافت را می­توان به شکل نظام­مند با این سوال­ها پی گرفت:
    آیا قرآن اصالتا از نزد خود مطالب خویش را آورده است یا از منابع دیگر و بویژه کتاب مقدس یهودی و مسیحی نیز بهره برده است؟ برای مثال آیا فی الجمله پذیرفته شده است که قرآن بصورت مفهومی (مفاهیمی مانند بهشت و جهنم و…) یا متنی (مانند دعوت به توحید، انذار از شرک، دعوت به اخلاق، پرهیز از قتل و… ) از کتاب مقدس تاثیر گرفته است؟ یا اینکه آیا قرآن و کتاب مقدس به لحاظ متد و روش همانندی دارند یا خیر(مانند سوره الرحمن و مزامیر)؟
    گونه دیگری از ارتباط قرآن و کتاب مقدس را می­توان در این رابطه بررسی کرد که نگاه هر یک به دیگری چگونه است؟ برای مثال قران چه نگاهی به کتب مقدس پیشین دارد و «مصدق» بکار رفته در قرآن به چه معناست؟ آیا همین نسخ فعلی کتاب مقدس مراد است یا اینکه قرآن نسخه مفروض خویش از کتاب مقدس را تصدیق کرده و این نسخه­های موجود را تایید نمی­ کند؟ البته باید توجه داشت که آنچه در اینجا گفته می­ شود به لحاظ مقام اثبات است نه مقام ثبوت، چه آنکه به لحاظ ثبوتی در پرسش­های پیشین تکلیف روشن می­ شود اما در اینجا منظور مقام اثبات است. پرسش دیگر این است که آیا قرآن نسبت به کتب مقدس و کتاب مقدس عبری و مسیحی موضعگیری رسمی کرده یا نه و آیا کتاب مقدس نسبت به قرآن وهر کتاب دیگری موضع­گیری خاصی دارد یا خیر؟
    گونه دیگری از انواع ارتباط میان قرآن و کتاب مقدس به ارتباط فراتر از متن و برون متنی مثل داد وستدی که صنعت ترجمه و تفسیر ایجاد کرده مربوط می­ شود. یعنی اینکه مترجمان قرآن و کتاب مقدس و مکاتب تفسیری چه ارتباطی باهم داشته اند؟ حتی در نشر و چاپ نسخ کتاب مقدس و قرآن ارتباطی هست یا نه و آیا استنساخ، نقطه گذاری و اعراب گذاری ارتباطی در این میان ایجاد کرده یا نه؟
    اما آنچه در این فصل در وجهه نظر قرار دارد ارتباطات میان دو کتاب است و نظر قرآن راجع به کتاب مقدس را در فصلی جداگانه بررسی خواهیم کرد.

     

    فصل دوم:

     

    تاثیرپذیری/ عدم تاثیرپذیری

     

    قرآن از کتاب مقدس

    پیش از پردارش مشروح به این مبحث باید در ابتدا به اختصار بیان شود که درباره تاثیرپذیری یا عدم تاثیرپذیری قرآن از کتب پیشین و بویژه کتاب مقدس دو رویکرد وجود دارد؛ رویکرد نخست که رویکرد عموم فقها و قرآن پژوهان مسلمان و شیعی بوده است، قول به عدم تاثیر پذیری از کتاب مقدس است و قوم دوم که عمدتا از سوی مستشرقانِ قرآن پژوه عرضه شده است درصدد اثبات تاثیرپذیری قرآن از منابع دیگر و بخصوص کتاب مقدس است. در ادامه به تفصیل این اقوال را بررسی خواهیم کرد.

     

    تاثیر پذیری قرآن از کتاب مقدس

    در سال­های بعد از قرون وسطی و رنسانس در یک حرکت منسجم بسیاری از مستشرقان قرآن پژوه که عمدتا یهودیان سرشناس به عنوان پیشقراول آن را هدایت می­کردند، پس از بررسی و غور در قرآن به تاثیرپذیری قرآن از کتب مقدس قائل شدند. در این مختصر نخست به اقوال و ادله ایشان و سپس به ریشه این اقدام پرداخته خواهد شد و در ادامه به شکلی مبسوط به قول دوم که همان عدم تاثیر پذیری قرآن از کتاب مقدس است بازخواهیم گشت. در این مجال به بررسی اجمالی آراء برخی از مسشترقان مانند گلذیهر، بلاشر، جفری، نولدکه و… و سپس به نقد این آراء خواهیم پرداخت.
    گلدزهیر که از نخستین مسشترقانی است که به شکلی نظام­مند در قرآن و مکاتب تفسیری اسلامی به تحقیق پرداخته، قرآن را فاقد یک متن منسجم می­داند. او در این باره می­گوید: «هیچ کتاب قانون گذارى یافت نمى‏شود که جمعى معتقد باشند که آن نص وحى الهى و از قدیمى‏ترین نصوص است و حال آن که نص آن مضطرب و ناپدار باشد؛ آن چنان که این اضطراب و ناپدارى در مورد قرآن یافت‏ مى‏شود… اکنون نص واحدى براى قرآن موجود نیست … و نصى هم که تلقى به‏قبول‏شده (یعنى قرائت مشهور) در بیان جزئیات، یک‏سان نیست ومربوط به کتابت قرآن در عهد عثمان مى‏شود، که به اهتمام او شکل‏گرفت‏و او با هدف دفع خطر مجسمى که از نقل متفاوت کلام خدا درصورت‏هاى مختلف در بین مردم حکایت داشت، چنین اقدامى را انجام داد.»[۷۶]
    گلذیهر برای تایید باور خود درباره قرآن به حدیث سبعه احرف نیز اشاره نموده و می­نویسد: «مقتضاى این حدیث که خداوند قرآن را بر هفت حرف نازل نموده است، این است که هر کدام از هفت حرف، از طرف خداوند نازل شده‏اند. این حدیث گرچه شباهت بسیارى به رأى تلمود دارد که براساس آن تورات هم به لغات فراوانى در زمان واحد نازل شده است، لیکن روشن است که هیچ ربطى به رأى مذکور (که بر اساس سبعه احرف، تمام آنها نازل از نزد خداوند هستند) ندارد و حدیث سبعه احرف به معناى صحیح آن، که علماى اسلامى هم بر معناى واقعى و روشنى از آن آگاه نشده‏اند، اساساً ربطى به اختلاف قراآت ندارد… پیامبر(ص) روایت (سبعه احرف) را در هنگامى بیان داشت که دامنه اختلاف قراآت در مورد نص قرآن رو به افزایش نهاده بود و ظاهراً، مقصود از عدد در روایت سبعه احرف، مفهوم عدد ثابت از هفت نیست؛ روایتى که گرچه در جوامع حدیثى اهل سنت نقل شده است، ولى شخص مطمئنى مثل ابى‏عبید قاسم بن سلام (م ۲۲۴ ه’.ق) آن را محکوم و مطرود به شاذ و غیرمسند بودن، نموده است. بلکه مقصود از سبعه، حتى در صورتى که دلیلى بر اختلاف قراآت باشد، بیان کثرت است و لذا قرآن بر حروف فراوانى نازل‏شده است و هر کدام از آنها به طور مساوى، کلام خداوند و درحد اعجاز هستند.»[۷۷]
    تئودور نولدکه نیز اختلاف در قرائات را سبب عدم انسجام و یکپارچگی نص قرآن می­داند: «کتابت قرآن در شرایطى آغاز شد که به جهت برخى اختلافات در قرائات، به‏درجه کمال خود نرسید.»[۷۸]
    رژی بلاشر نیز که در زمینه قرآن پژوهی آثار زیادی دارد درباره اضطراب قرآن نوشته است: «در مدت سى سال، یعنى در طول دوره‏اى که از خلافت على(ع) (۳۵ ه.ق) تا خلافت خلیفه پنجم اموى عبدالملک (۶۵ ه.ق) طول مى‏کشد، اوضاع مبهم به نظر مى‏رسد. در این مدت تمایلات مختلفى با هم رودررو مى‏شوند. ولى مصحف عثمان هم‏چنان بر نفوذ خود مى‏افزاید زیرا پشتیبان آن، فرقه‏اى است که آن را تدوین نموده و در سوریه مقام شامخى دارد. شاید مقارن همین ایام بوده که نظریه‏اى به وجود مى‏آید که نشان مى‏دهد تا چه اندازه اقدام عثمان ضرورى بوده است. براى پاره‏اى از مؤمنان به واقع این کلمات قرآن نبود که اهمیت داشت، بلکه مهم توجه به روح آن و معناى آن بود. از آن موقع به بعد، اگر کلماتى تنها مترادف بودند و اختلاف دیگرى نداشتند، انتخاب آنها یک‏سان و مساوى بود. بنابراین، نظریه «از حفظ خواندن بر حسب معنا»، در حقیقت بسیار خطرناک بود؛ زیرا رواج قرآن را به میل و هوس افراد واگذار مى‏کرد.»
    در میان مستشرقان قرآن پژوه متاخر نیز از افرادی که بیشترین تهاجم­ها را نسبت به اقتباس قرآن از تورات و انجیل داشته است، یوسف دره حداد است. یوسف دره حداد در دو بعد به اسلام حمله کرده یکی انکار اسلام به عنوان دینی مستقل و دیگری انکار قرآن به عنوان کتابی مستقل.[۷۹] او برای استشهاد به متن قرآن برای اثبات ادعای خویش، به ارجاعات قرآن به واژه «الکتاب» استناد نموده است. حداد بر این باور است که الکتاب همان کتابی است که نزد اهل کتاب بوده، چه اگر اینطور نباشد و کتابی در اسمان مدنظر باشد، از آنجا که احدی از انسان­های زمینی با آن ارتباطی ندارد؛ در نتیجه نمی ­تواند به صحت معارف آن گواهی داده و آن را تصدیق نماید.[۸۰] از نظر یوسف حداد منظور قرآن از الکتاب همان تورات و انجیل است و قرآن درحقیقت بازخوانی نوینی از تورات و انجیل است و از خود چیز جدید نیاورده است. یوسف حداد بر این باور است که مجموعه معارفی که خداوند به همه پیامبران فرستاده است، یک الکتاب است و هر پیامبری بخشی از آن را آورده است. در نتیجه دین اسلام و ادیان پیشین به هم پیوسته­اند[۸۱] و به همین دلیل ایمان به قرآن به تنهایی کافی نیست و در کنار ایمان به قرآن، ایمان به تمامی پیامبران پیشین و کتب آسمانی ایشان نیز ضرورت دارد.[۸۲] بنابر این مطالب موجود در قرآن، در کتب انبیاء پیشین وجود داشته و این الکتاب مذکور پیش از نزول قرآن در میان اهل کتاب بوده است. از آنجا که علمای اهل کتاب پیامبر را همانند فرزندانشان می­شناختند، قرآن تفصیل دهنده آموزه­ها و معارف قرآن و انجیل است و این دو کتاب الگوی اصلی قرآن هستند.[۸۳]
    در کنار قرآن پژوهان مذکور که بارویکردی انتقادی و غیر اصیل به نقد و بررسی قرآن پرداختند، شمار کثیری از الهی‌دانان غربی هم هم­رای با این قرآن­پژوهان پیش­گفته، به وام­گیری قرآن از عهدین باورمند بوده ­اند. در ادامه نخست به نقد این نظریات پرداخته و سپس به ریشه ­های این برداشت­های ناصواب اشاره خواهیم کرد. در بخش پایانی این فصل نیز به رویکرد دومی که وعده تفصیلش را دادیم، یعنی استقلال قرآن در معارف و تعالیمش، خواهیم پرداخت.

     

    نقد و بررسی ادله طرفداران وابستگی قرآن به عهدین

    اما درباره انتقاد گلدزیهر راجع به وجود تشویش و اضطراب می­توان سخن او را اینگونه نقد نمود که آنچه گلدزیهر بر آن تأکید دارد، اضطراب نص قرآن به جهت اختلاف در قرائات و تأیید آنها از سوى پیامبر(ص) به استناد حدیث سبعه احرف مى‏باشد. اما هم‏چنان که خود او نیز یادآور شده‏اند، اساس حدیث سبعه احرف قطعى نیست و هیچ رابطه‏اى بین سبعه احرف و قرائات نیست و در نتیجه روایت سبعه احرف نمى‏تواند توجیهى براى اختلاف در قرائات باشد؛ زیرا در زمان پیامبر(ص)، بیش از یک قرائت وجود نداشته و نص قرآن از هیچ گونه اضطرابى برخوردار نبوده است. گرچه اختلاف قرائات در مواردى به وجود آمد، اما با نظارت ائمه أطهار(ع)، نص‏قرآن، همواره ثابت ماند و آنان قرائت صحیح را بیان مى‏داشتند.
    هم اکنون نص ثابتى در نزد مسلمین که همان قرائت عاصم است، وجود دارد و ائمه(ع)، قرائت «عاصم» را که همان قرائت معروف است، مورد تأیید قرار داده و از هرگونه اضطراب و تغییر در نص قرآن جلوگیرى کرده‏اند.
    در نقد گفته­های گلدزیهر شیخ عبدالفتاح عبدالغنى القاضى، ریاست بخش قرائات در دانشگاه اسلامی مدینه، مى‏گوید: «بر نص قرآن، هرگز اضطراب عارض نمى‏شود. هم‏چنان که محال است بر آن دوگانگى و عدم ثبات چیره گردد. زیرا معناى اضطراب و قلق و عدم ثبات در نص قرآن، آن است که نص قرآن بر وجوه مختلفى و صور متعددى خوانده شود؛ به شکلى که بین آنها در معنا، مراد و هدف، سازگارى نباشد و وحى از غیر وحى باز شناخته و ثابت از غیر ثابت، مجزا نشود. چنین اضطرابى در قرآن منتفى است.»[۸۴]
    او در ادامه در بخش دیگرى از کتابش، بیان مى‏کند که اختلاف و ناسازگارى در کلام بشر پذیرفته شده نیست، چه رسد به کلام خداوند متعال. حتى پیامبر(ص) هم مجاز نبودند در آیات وحى، تغییرى دهند و هیچ صحابى و تابعى چنین اجازه‏اى را نداشته است. سخن وى در واقع تردید در کلام عمر است که مى‏گوید: «القرآن کلّه صواب ما لم‏یجعل آیه عذاب برحمه و …»؛ یعنى قرآن و وجوه آن تماماً، سخن حق است مادامى که آیه عذاب به رحمت تبدیل نشود. این همان سخنى است که شبهات مستشرقین را برانگیخته است. او مى‏گوید: «اختلاف قرائات، همانا اختلاف تنوع و تغایر است، نه اختلاف تعارض و تضارب. زیرا در کلام عقلا از بشر هم، تصور اختلاف تعارض و تضارب وجود ندارد، چه رسد به کلام پروردگار جهان. بر این اساس، محال است که نص قرآن را اضطراب و قلق فراگیرد.»[۸۵]
    کلام وى در مورد قرآن با توجه به استدلال وى صحیح است و حق هم چنین است که نص قرآن از هر گونه اختلافى عارى است؛ همان طور که خود قرآن نیز فرموده است: أَفَلا یَتَدّبَرُونَ القُرآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کثیراً؛(نساء،۸۲). آیا شما در قرآن تدبر نمى‏نمایید و اگر از نزد غیر خدا بود، هرآینه شما در آن اختلاف فراوان مى‏یافتید. باوجود این تصویرى که برخى از علماى اهل سنت از قرآن و نزول و قرائات آن، ارائه‏مى‏کنند، قهراً موجب چنین شبهاتى مى‏شود. عبدالفتاح در ادامه مى‏گوید: «قرآن بر پیامبر(ص) نازل و ثبت شد، در حالى که او نمى‏توانست در کلمات‏قرآن تبدیل و جایگزینى نماید چه کلمه‏اى به کلمه‏اى و چه حتى حرفى به حرفى. پیامبر(ص) اشاره مى‏فرماید که چنین کارى معصیتى است که بر او شدیداً عقاب اخروى مترتب مى‏شود؛ زیرا خداوند مى‏فرماید: هنگامى که آیات روشن ما بر آنها خوانده مى‏شود، کسانى که ایمان به ملاقات ما (و روز رستاخیر) ندارند، مى‏گویند: قرآنى غیر از این بیاور، یاآن را تبدیل نما. بگو: من حق ندارم که ازپیش خود آن را تغییر بدهم. فقط از چیزى که بر من وحى مى‏شود، پیروى مى‏کنم. من اگر پروردگارم را نافرمانى کنم، از مجازات روز بزرگ قیامت مى‏ترسم.» وقتى پیامبر(ص) نمى‏تواند کلمات قرآن را جایگزین نمایند و چیزى از آن را تغییر دهد، آیا از میان صحابى یا تابعین یا دیگران، کسى مى‏تواند کلمه‏اى را در جاى کلمه دیگرى یا حرفى را در جاى حرف دیگرى قرار دهد.»[۸۶]
    روشن است که گفته عبدالفتاح مبنی بر اینکه پیامبر(ص) هم نمى‏توانست تغییرى در قرآن بدهد، سخنى صحیح و مورد قبول شیعه و اهل سنت مى‏باشد.
    رویکرد نولدکه به قرآن را نیز بسیاری مانند حازم و لطفی نقد کرده ­اند. حازم در نقد نولدکه مینویسد: آنچه مستشرقین را به چنین وهمى انداخته است، جهل آنان به اسباب تلقى قرآن توسط مسلمین است؛ البته اگر خوش‏بین باشیم. زیرا اعتماد در نقل قرآن، به قلوب و صدور و حافظه‏ها بوده است، نه به مصاحف و کتب. قراآت پیش از تدوین مصاحف عثمانى رواج یافت، و بناى قرّا در قرائتشان بر روایت و نقل‏ها بود، نه به آنچه در مصاحف مى‏خواندند.[۸۷]
    عمر لطفى هم در این باره مى‏گوید: از اخبار استفاده مى‏شود که راهى براى تغییر در نص عثمانى نبوده است؛ حتى اگر در آن خطا هم بوده باشد… بنابراین متصدیان آن نص قرآن، یعنى عثمان و عاملان او و حتى پیامبر(ص) نیز، از خطا و تهمت کوتاهى در لغت و مضمون قرآن به دورند.[۸۸]
    باید دانست که دیدگاه مستشرقان که در مورد قرآن اظهار نظر کرده‏اند، عمدتاً بر روایاتى استوار است که جمع‏آورى قرآن را در زمان پیامبر(ص) نمى دانند. طبق این اخبار، قرآن، در زمان عثمان، جمع‏آورى شد و مسلمین هم مجاز بودند قرآن را بر هر قرائتى و با هر حرفى بخوانند. زیرا قرآن بر هفت حرف نازل شده بود و تبدیل کلمات مترادف و هم معنا به یکدیگر امرى مجاز شمرده مى‏شد.
    در حالى که جمع‏آورى قرآن در حیات پیامبر(ص)، به قلم کتّاب مخصوص و با نظارت پیامبر(ص) بود. پس از ارتحال حضرت، جمع در شکل واحد صورت گرفت و هیچ ربطى به متن قرآن نداشت و هیچ کس مجاز نبود در آن تغییرى بدهد؛ به ویژه آن که قرآن وعده حفظ خود را داده و خاندان ولایت هم خود بر حفظ آن نظارت کامل داشتند.
    لذا روایات مذکور در مورد جمع قرآن بى‏اساس و از نظر شیعه پذیرفته شده نیست. حدیث سبعه احرف هم که مهم‏ترین منشأ شبهات مستشرقان است، پذیرفتنى نیست و استناد آن نیز به پیامبر(ص) نه معقول است، زیرا چگونه ممکن است که کتاب جاویدان مسلمین، نص ثابت و پایدارى نداشته باشد و تزلزل و اضطراب در او راه‏یابد؟ و نه دلیلى بر نزول‏هاى هفت‏گانه و در صورت تفسیر کثرت از عدد سبعه، بر نزول‏هاى فراوان، وجود دارد. بلکه نص قرآن ثابت و پایدار است و اعجاز قرآن، بر متن ثابت و قطعى استوار است.
    دانشمندان و اندیشمندان اهل سنت نیز مى‏باید در مورد سبعه احرف و مسئله قراآت، چنان سخن بگویند که مستند به ادله عقلى و نقلى محکم و استوار باشد و تصویرى واقع بینانه از نص قرآن ارائه نمایند، تا زمینه‏اى براى شبهات مستشرقان باقى نماند.
    درباره دیدگاه بلاشر نیز باید متذکر شد که نظر او مبتنى بر افکار و تصوراتى است که مورد پذیرش مسلمین، به ویژه شیعه نیست؛ زیرا نص قرآن از زمان حیات پیامبر(ص) ثابت بوده و هیچ کس مجاز نبود در آن دست برد و یا واژگان آن را تغییردهد. حتى خود پیامبر(ص) هم به چنین کارى مبادرت نمى‏نمود؛ زیرا تمام آن کلام خداوند بود. چنین تصورى محصول روایت سبعه احرف و شبیه‏آن است که تمام آنها مجعول و غیر صحیح است. به روایت تاریخ جمع‏آورى قرآن در زمان پیامبر(ص) بوده است و تمامى کلمات و حروف آنها با نظارت خود حضرت ثبت شده است و از نص ثابتى برخوردار است. زمینه چنین شبهاتى را کسانى به وجود آوردند که معتقد شدند پیامبر(ص) در مقطع خاصى به استناد سبعه احرف، چنین اجازه‏اى را صادر فرموده است. دکتر عبدالصبور شاهین نیز طی بحثی مبسوط استفاده­ای که بلاشر و دیگر مستشرقان از این حدیث کرده ­اند را زیر سوال برده است.[۸۹]
    دکتر عبدالصبور شاهین، در پاسخ به سخن بلاشر، اشاره به رخصت پیامبر(ص)مى‏نماید. اما معلوم نیست او به چه استنادى، چنین رخصتى را به پیامبر(ص) نسبت مى‏دهد. آیا معناى این رخصت ادعایى، چیزى غیر از عدم ثبوت نص قرآنى است؟ گرچه در مقطع کوتاهى باشد؟ اساساً اگر چنین رخصتى، که وجود آن مجهول است، از طرف دانشمندان مسلمان، بیان نمى‏شد، مستشرقین هرگز به خود اجازه نمى‏دادند که بر اساس آن، نص قرآن را ناپایدار قلمداد کنند.
    در هر حال نقل به معنا که به پیامبر(ص) و مسلمین در مورد آیات، نسبت داده مى‏شود، سخنى بى‏اساس و سست است که به هیچ وجه مورد پذیرش دانشمندان و مفسران شیعه و جمعى از اندیشمندان اهل سنت، نیست. بلکه نص قرآن از نخستین روزهاى نزول وحى تاکنون، ثابت بوده است. اقلیتى هم که متمایل به «قرائت به معنا» در مورد قرآن شده‏اند، به استناد این سخن عمر بوده است که قرآن تمامش صواب است. در حالى که چنین استنادى نسبت به پیامبر(ص) از مفردات عمر است و دیگر صحابه از نسبت آن بر پیامبر(ص) خوددارى نموده‏اند.
    درباره دیدگاه ­های حداد نیز می­توان بحث کرد. چنانکه پیشتر به اجمال توضیح داده شد حداد در آثار خود از جهات مختلف به نقد قرآن پرداخته است، اما آنچه نمود بیشتری داشته و با بحث این تحقیق نیز مناسبت دارد اقتباس قرآن از کتاب مقدس است. او در آثارش تصریح دارد که قرآن دعوت به سوی نصرانیت بوده و برای اثبات مدعای خویش به ایاتی تمسک نموده که همگی نشانگر آن است که قرآن اقتباس از «الکتاب المقدس» است.[۹۰]
    در نقد دیدگاه او باید متذکر شد که حداد در استنباط خود ازمقدمات بی دلیل و گاه تحریف معانی موجود در اسلام استفاده نموده است. او به تفاوت میان تلقی از وحی میان اسلام و مسیحیت و دیگر تفاوتهای مبنایی در دو دین اسلام و مسیحیت التفاط نداشته است و در مواردی نیز به دریافتهای شخصی و بدون پشتوانه خویش بسنده کرده است. او برای هماهنگ نشان دادن دیدگاهش با آن دسته از آیات قرآن که اشکارا مخالف با نظریه اش میباشند، بدون استناد به هیچ دلیل علمی معتبری برای برخی از واژگان قرآنی معنای جدید خلق نموده است که در اینجا به چند مورد از آنها اشاره می‌نماییم:
    واژه «خاتم» در آیه ۴۰ سوره «احزاب» را ـ با همه صراحتش ـ که می‌فرماید: ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّین‏، آیا نمى‏دانى که حکومت و فرمانروائى آسمانها و زمین از آن خداست؟ هر کس را بخواهد (و مستحق بداند)، کیفر مى‏کند؛ و هر کس را بخواهد و شایسته بداند، مى‏بخشد؛ و خداوند بر هر چیزى قادر است. از واژه‌های متشابه قرآن می‌شمارد که به اعتقاد وی، به دلیل فقدان شواهد و قرائن، بیانگر معنای روشنی نمی‌باشد. سپس با توجه به آن دسته از آیات قرآن که قرآن را تصدیق‌کننده کتب آسمانی پیشین معرفی می‌کند، «خاتم النبیّین» را به معنای «مصدِّق النبیّین» می‌گیرد و مدعی می‌شود که پیامبر اسلام هیچ شأنی غیر از این شأن ندارد.
    در همین زمینه، واژه «مُهیمِن» را که در آیه ۴۸ سوره «مائده»[۹۱] و در توصیف قرآن آمده است و پیش از این نیز راجع به آن بحث شد، به معنای «شاهد» گرفته است؛ بدین معنا که قرآن شأنی غیر از تصدیق کتب آسمانی پیشین (تورات و انجیل) و شهادت و گواهی بر صحت و صدق آنها، ندارد. و این در حالی است که هیچ یک از مفسّران آن را این‌گونه معنا نکرده‌اند. چنین تفسیری، از مصادیق روشن تفسیر به رأی است که در بسیاری از موارد یوسف حداد به راحتی و بدون ارائه هیچ دلیل معقول و معتبری به آن دست یافته است. نکته مورد تأکید در اینجا مخالفت یوسف حداد با مفسّران قرآن و ارائه معنای جدید برای واژه «مُهیمِن» نیست، بلکه آن است که معنای مورد ادعای وی اولاً، با سیاق همین آیه و آیات دیگر در تعارض آشکار است و ثانیاً، نام‌برده بر ادعای خود در خرق اجماع مفسّران، هیچ دلیل معتبری ارائه نکرده است.
    نمونه دیگر این است که یوسف حداد بدون استناد به هیچ دلیل علمی معتبری ادعا می‌کند که واژه‌های «فُصِّلَتْ»، «مُفَصَّلاً» و «تَفصیل» که به ترتیب در آیات ۴۴ «فصلت»[۹۲]، ۱۱۴ «انعام»[۹۳] و ۳۷ «یونس»[۹۴] آمده است به معنای «مُعَرِّبَتْ»، «مُعَرَّباً» و «تَعریب» می‌باشد و بدین سان، قرآن را نسخه عربی «الکتاب» دانسته است که پیامبر اسلام نخست تعالیم آن را از علمای نصارا فراگرفته و سپس همان تعالیم را با زبان عربی به عرب‌ها آموخته است. به اعتقاد وی، آن بخش از قصص قرآنی نیز که در تورات نیست، پیامبر اسلام آنها را از تلمود فراگرفته و در قرآن جاسازی نموده است.
    در نتیجه ایراد مبانی که می­توان به گفته­های حداد وارد دانست اینکه ایراد آشکاری که در اینجا بر یوسف حداد وارد است آن است که اگر وی می‌خواهد از مسیحیت رسمی دفاع کند، مسیحیت رسمی اعتقاد به تثلیث و الوهیت مسیح ـ همان اعتقاد نادرست مسیحیت یعقوبی ـ را یکی از آموزه‌های اصلی و بنیادین خود می‌داند و بر همین اساس، اعتقادی به پیامبری حضرت عیسی و خاتم‌الانبیا بودن وی ندارد؛ همان‌گونه که انجیل را نیز تک کتاب آسمانی نازل‌شده بر مسیح، که دست نوشته بشری است می‌داند. و به همین دلیل است که مسیحیان کنونی معتقدند نویسندگان بشریِ اناجیل چهارگانه با الهام از روح‌القدس دست به تألیف اناجیل مزبور زده‌اند. بنابراین، چگونه می‌توان از یک سو مسیحیت رسمی و آموزه‌های آن را مورد تأیید قرآن دانست و از سوی دیگر، اصلی‌ترین و مبنایی‌ترین آموزه آن ـ اعتقاد به تثلیث و الوهیت مسیح ـ را آموزه‌ای نادرست و ناسازگار با تعالیم قرآن تلقی نمود؟
    در ادامه چنانکه پیشتر وعده دادیم به اختصار به منشاء رویکردهای شرق­شناسان و طرفداران وابستگی قرآن به کتاب مقدس خواهیم پرداخت و پس از بررسی مختصر این موضوع به رویکرد دوم که همانا استقلال قرآن و عدم تاثیرپذیری آن از کتاب مقدس است را بررسی اجمالی خواهیم کرد.

     

    ۱-۲ منشاء نظریه های شرق­شناسان

    با بررسی سیر تاریخی توجه شرق­شناسان به قرآن و تعالیم اسلامی، به روشنی می­توان ظرافت ایشان در واژگون کردن حقایق و استفاده ابزاری از این حقایق تحریف شده برای تبیلغ دین مسیحی و ضربه به اسلام را مشاهده نمود.
    برای تایید این مطلب می­توان صرفا به شرح دائره المعارف فارسی ذیل واژه قرآن بسنده کرد: «قدیمترین ترجمه قرآن به زبان لاتینی ترجمه­ای است که به تشویق پی­یر لو و نرابل صورت گرفته است و این ترجمه اگرچه به رابرت چستری منسوب است، مترجم واقعی آن شخصی بوده است بنام پی­یر تولدوئی که ظاهرا از دین اسلام به دین مسیحیت درآمده بوده است و عربی را بهتر از لاتینی می­دانسته و به همین جهت دستیاری که نام او هم پی­یر بود به او دادند تا در انشای لاتینی وی تجدید نظر کند. این ترجمه که برای تبلیغ بر ضد دین اسلام بوده ۴ سال پیش از دومین جنگ صلیبی تقدیم قدیس برنار کلروویی شده است. ترجمه پی­یر تولدویی مدت ۵ قرن در جهان مسیحیت مستقیما یا غیر مستقیم وسیله تبلیغ مسیحیان بر ضد دین اسلام بود. ترجمه مذکور در سال ۱۵۴۳ بوسیله تئودور بوخمان در شهر بال انتشار یافت. ترجمه پی­یر چندان مشابهتی با متن عربی ندارد و در اغلب موارد خلاصه­ای از متن عربی آن است.»[۹۵]
    مطلب دیگر در تایید این رویکرد قرآن پژوهان غربی این شاهد است که ایشان هرگز به منابع مستند شیعه که مخالف با این روایات موجود در کتب اهل سنت است مراجعه ننموده و به ضعیف ترین و موهن­ترین روایات از کتب اهل سنت مراجعه می­نمایند و این بدین سبب است که ایشان از پیش هدف تبلیغ علیه اسلام را در سر می­پرورانند.[۹۶]
    با توجه به چنین رویکردی می­توان تشبیه گلدزیهر و نویسندگان ۲۳ سال را درک کرد که چرا ازدواج زینب،همسر سابق زید، با پیامبر رحمت را به ماجرای داوود و یوشع، با زن اوریا ، تشبیه کرده است. در حقیقت گلدزیهر در این ماجرا هدفش تطهیر داوود و اصیل نشان دادن داستان مذکور در کتاب دوم سموئیل باب یازده بوده است.[۹۷]
    در حقیقت می­توان اهداف گوناگون مستشرقان و قرآن پژوهان مغرض را به تفصیل برشمرد[۹۸]، اما برای رعایت اختصار و دور نشدن از هدف اصلی پژوهش به همین مختصر در این رابطه بسنده می­کنیم.

     

    عدم تاثیر قرآن از کتاب مقدس و استقلال در تعالیم و آموزه­ها

    دومین رویکرد میان غالب قریب به اتفاق همه فرق اسلامی و برخی از خاور پژوهان تاثیر نپذیرفتن قرآن از کتاب مقدس است. از مهمترین شواهد بر مستقل بودن قرآن، امّی بودن پیامبر است چنانکه برخی از خاورپژوهان و غالب مفسران مسلمان نیز به همین مطلب تمسک نموده ­اند. که توضیح این دلیل به شرح ذیل می‌باشد.
    امی بودن پیامبر از آیات قرآن و نیز تاریخ مکتوب فریقین بوضوح عیان می­ شود. در آیاتی از قبیل آیه ۱۵۷ سوره اعراف « الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّى» پیروى مى‏کنند؛ پیامبرى که صفاتش را، در تورات و انجیلى که نزدشان است، مى‏یابند؛ آنها را به معروف دستور مى‏دهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را براى آنها حلال مى‏شمرد، و ناپاکیها را تحریم مى کند؛ و بارهاى سنگین، و زنجیرهایى را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مى‏دارد، پس کسانى که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نورى که با او نازل شده پیروى نمودند، آنان رستگارانند.)و آیه دوم سوره جمعه « هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ» (و کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها مى‏خواند و آنها را تزکیه مى‏کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت مى‏آموزد هر چند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند!)و آیه ۴۸ سوره عنکبوت « وَمَا کُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ» (تو هرگز پیش از این کتابى نمى‏خواندى، و با دست خود چیزى نمى‏نوشتى، مبادا کسانى که در صدد (تکذیب و) ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید کنند!) به روشنی بر این نکته تصریح شده است.
    با غور در کتب تفسیری مسلمانان و بویژه شیعیان به روشنی دیده می­ شود که ایشان این آیه را در دفع توهم مشرکان مبنی بر مستقل نبودن قرآن یافته­اند. زیرا اگر پیامبر اسلام پیش از نزول قرآن می­توانست بخواند یا بنویسد، آنان که در پی تشکیک در وحیانی بودن قرآن هستند؛ این سواد ایشان را دلیل بر ساختگی بودن قرآن و اقتباس آن از کتب پیشین می­دانستند. بنابر این در این ایه این توهم دفع شده است و قرآن کتابی مستقل معرفی شده است که به شکلی وحیانی و آسمانی به پیامبر اسلام ص نازل شده است.[۹۹]
    در روایات تاریخی نیز بر این مطلب صحه گزارده شده چنانکه صحیح بخاری نقل نموده که در غزوه احد عباس عموی پیامبر نامه­ای برایشان فرستاد و پیامبر (ص) ابی بن کعب را احضار فرمودند تا نامه را برایشان بخواند و محتویات آن را برای کسی بازگو نکند. این مطلب نشان می­دهد که ایشان توان خواندن نداشته والا دلیلی نداشت تا محتویات نامه محرمانه را به ابی بن کعب نشان دهد.[۱۰۰] در کتب دیگر تاریخی مانند تاریخ طبری نیز شواهدی بر این موضوع ذکر شده است.[۱۰۱]
    ویل دورانت فرانسوی نیز در این مورد نوشته است: « در ظاهر به نظر می‌رسد که هیچ کسی در مکه به این نمی‌اندیشید که به حضرت محمد نوشتن و خواندن بیاموزد. در آن زمان، هنر نگارش و خواندن‌، به نظر عرب‌ها اهمیتی نداشت، از این‌رو در قبیله قریش بیش از هفده نفر خواندن و نوشتن را نمی‌دانستند. معلوم نیست شخص حضرت چیزی نوشته باشد. او پس از نبوت، نویسنده ویژه داشت. با این وجود، معروف‌ترین و مشهورترین کتاب عربی بر زبان او جاری شد و نکات ظریف امور گوناگون را بهتر از مردم آموزش دیده، می‌دانست»[۱۰۲]
    توماس کارلایل مورخ و فیلسوف و خاور‌شناس انگلیسی نیز می‌نویسد: «…او بزرگ مردی است که خداوند به او علم و حکمت آموخته، پس بر ما واجب است که به او گوش فرا دهیم».[۱۰۳]
    آرمسترانگ خاورشناس آمریکایی می‌نویسد:
    «قرآن محمد را امی یعنی بی‌سواد می‌خواند، ولی هدف قرآن از تکیه بر امی بودن پیامبر، القا وحی بودن پیام الهی است. بعضی از محققان غربی بر این باورند که محمد(ص) چون تاجر بوده، حتماً خواندن و نوشتن را می‌دانسته است و هدف از امی بودن نامیدن او، نه بی‌سواد بودن خود است، بلکه او را پیامبر افرادی معرفی می کند که دارای کتاب نیستند. بدین ترتیب لغت امی به معنای «غیر‌یهودی» ترجمه می‌شود…در حالی که هیچ سند تاریخی دقیقی از این که محمد می‌توانسته بنویسد و بخواند وجود ندارد»[۱۰۴]
    گوستاو لوبون فرانسوی نیز می‌نویسد:

     

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 02:12:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      بررسی رابطه بین هوش چند گانه و تفکر انتقادی مدیران دانشگاههای آزاد اسلامی استان اردبیل- قسمت ۷ ...

    ۲-۱-۸-۷-نظریه رشدی هوش
    پیاژه برخلاف نظریه روانسنجی که به نمره‌های آزمون و داده‌های کمی توجه دارند به کیفیت پاسخهای آزمودنی و دلایلی که این پاسخها بر آن استوار است توجه دارد (شریفی، ۸۱، ص ۲۴). او به پویایی هوش و تغییر آن در جریان رشد فرد معتقد است (لطف آبادی، ۸۶، ص ۸۵). تغییر هوش یک فرایند فعال فرض شده که متضمن سازگاری پیشرونده با محیط از طریق تعامل بین جذب و انطباق است (سیف، ۸۵، ص ۵۸۳). بنابراین پیاژه اساس نظریه پردازانی را که معتقد به اندازه‌گیری هوش به وسیله نمره دادن به تعداد سوالات صحیح در آزمون هوش و اندازه‌گیری کمی آن بودند، بر هم زد و تغییرات کیفی را پیشنهاد کرد. او همچنین عقیده دارد که ما تا زمانی که چگونگی تحول هوش را ندانیم هرگز نمی‌توانیم به ماهیت هوش پی ببریم (کدیور، ۸۵، ص ۵۰). می‌توان گفت که هوش در نظریه پیاژه فرایند سازگاری با محیط است.
    نتیجه تصویری برای موضوع هوش
    ۲-۱-۸-۸-نظریه شناختی و پردازش اطلاعات
    در نظریه‌های پردازش اطلاعات بهترین راه را برای تبیین هوش بررسی روش ذخیره اطلاعات در حافظه و استفاده از آنها در حل تکالیف هوشی می‌داند. و به فرایندهایی که اساس فعالیتهای هوشی هستند توجه دارند و تمایلی به بررسی اجزای هوش و ساختار آن ندارند. از نظریه‌های پردازش اطلاعات به ترتیب ابتدا نظریه سه وجهی اشترنبرگ و سپس نظریه هشت گانه‌ی گاردنر را به اختصار توضیح می‌دهیم. در نظریه اشترنبرگ هوش یک صفت کلی واحد نیست بلکه تابعی از بافت فرهنگی، تجارب قبلی و فرایندهای شناختی (سیف، ۸۵، ص ۵۸۶).
    به نظر اشترنبرگ «هوش از یک دسته مهارتهای تفکر و یادگیری که در حل مسایل تحصیلی و مسایل روزانه به کار می‌رود تشکیل شده است (همان، ص ۵۸۴).نظریه هوش اشترنبرگ از سه بخش درست شده است که با یکدیگر در ارتباطند:
    الف) بافت محیطی، بر کنترل فرد روی محیط زندگی‌اش تاکید می‌کند که به سه صورت ممکن است انجام بگیرد.
    ۱ـ انطباق محیط با رفتار
    ۲ـ انطباق رفتار با محیط
    ۳ـ انتخاب محیط متناسب با رفتار
    ب) تجربه‌های قبلی، که می‌تواند شامل؛
    ۱ـ برخورد موثر با موقعیت‌های جدید که بینش نامیده می‌شود.
    ۲ـ برخورد مؤثر و سریع با موقعیت‌های آشنا که خودکاری نامیده می‌شود.
    ج) فرایندهای شناختی: علاوه بر بافت یا موقعیتی که رفتار در آن رخ می‌دهد و چگونگی تأثیر تجربه بر رفتار باید نحوه تفکر فرد در مورد یک تکلیف یا به عبارتی به چگونگی پردازش آن به طور ذهنی نیز باید توجه کنیم. فرایندهای شناختی شامل موارد زیر است:
    ۱ـ تفسیر موقعیت جدید برای سازگار شدن آسانتر با آنها
    ۲ـ جدا کردن اطلاعات مهم و مناسب از جزئیات بی اهمیت
    ۳ـ تشخیص راهبردهای مفید برای حل کردن مسایل
    ۴ـ یافتن روابط در میان اندیشه‌های به ظاهر نامرتبط
    ۵ـ استفاده مفید از بازخوردهای بیرونی درباره‌ی عملکرد خود.
    ۲-۱-۹-انواع هوش از دیدگاه ثرندایک
    ثرندایک رفتار هوشمندانه را متشکل از توناییهای خاص گوناگون می‌داند. او از سه نوع صحبت می‌کند که افراد مختلف در هر یک از این انواع می‌توانند متفاوت باشند.

     

    جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

     

    هوش انتزاعی: این نوع از هوش با اندیشه و نهادها سروکار دارد. درک روابط اجزا و پدیده‌ها با این نوع از هوش ارتباط دارد. توان درک نظریه‌ها ، ریاضیات و … به این نوع هوش مرتبط است.

    هوش مکانیکی: به ویژگیهایی ارتباط دارد که به بهره‌گیری موثر از ابزارها و انجام اعمال و فعالیتها مربوط می‌شود. افرادی که از نظر انجام فعالیتها و مهارتهای عملی بازده خوبی دارند، از هوش مکانیکی بالایی برخورداند.

    هوش اجتماعی: به توانایی های فرد که ایجاد روابط اجتماعی مناسب را میسر می‌سازد اطلاق می‌شود.
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

     

    ۲-۱-۱۰-تقسیم بندی هوش به انواع کلامی و عملی (غیر کلامی)
    این نوع تقسیم بندی در آزمونهایی چون استنفر و پیته و آزمون هوشی و کسر دیده می‌شود. در سال ۱۹۳۷ ترمن با همکاری مریل تجدید نظری در آزمون هوش استنفرد – بینه به عمل آوردند و آنرا به دو دسته M و C (کلامی و عملی) تقسیم نمودند. هر چند این دسته بندی در تجدید نظر سال ۱۹۶۰ چهار گستره عمده استدلال کلامی ، استدلال انتزاعی ، استدلال کمی و حافظه کوتاه مدت را در انواع هوش که مورد سنجش قرار می‌داد شامل شد.
    آزمون وکسلر نیز دو نوع هوش کلامی و عملی را اندازه گیری می‌کنند. ۶ نوع آزمون که هوش کلامی را در این آزمون می‌سنجند، عبارتند از اطلاعات عمومی ، درک مطلب محاسبه عددی ، تشابهات ، فراخوانی ارقام یا حافظه عددی و اجزا آزمونهای مربوط به هوش شعاعی عبارتند از: تکمیل تصویرها ، تنظیم تصویرها ، طراحی با مکعبها ، الحاق قطعات رمزگردانی یا رمزنویس.
    ۲-۱-۱۰-۱-انواع هوش از دیدگاه اشترن برگ
    اشترن برگ که نظریه خود را در دهه ۸۰ میلادی مطرح کرده به اجزای عالیه ، عملیاتی و اجزا کسب معلومات در هوش اشاره می‌کند و بر این اساس وی نیز هوش را به انواع هوش کلامی ، هوش کاربردی و هوش اجتماعی تقسیم می‌کند.

     

     

    هوش کلامی: در این نوع هوش فرد مطالب را به سرعت می‌خواند و می‌فهمد و در سخن گویی واژگان بیشتر و دقیقتری بکار می‌برد.

    هوش کاربردی: با بهره گرفتن از این نوع هوش فرد هوشمند همواره موقعیتها را خوب بررسی می‌کند و مسائل خود را به نحو مطلوب و موفقیت آمیز حل می‌کند.

    هوش اجتماعی: فرد هوشمند با این نوع از هوش را آن گونه که هستند می‌پذیرد، پیش از سخن گفتن می‌اندیشد و رفتار و کردارش با سنجیدگی و ژرف نگری همراه است.

    ۲-۱-۱۰-۲-انواع هوش از دیدگاه گاردنر
    هوارد گاردنرمتولد ۱۹۴۳ پنسیلوانیا است. والدینش چون یهودی بودند؛ در سال ۱۹۳۸ از هامبورگ به آمریکا مهاجرت کردند. او به دانشگاه هاروارد رفت در رشته حقوق تحصیل کند، اما خوشبختانه اریک اریکسون معلم او شد و وی را به روانشناسی و علوم اجتماعی علاقه مند کرد و به قول خود گاردنر بر پای تحقیقات او مهر تاییدزد. وی از جروم برونر و دیوید رایزمن نیز تأثیر پذیرفت. در سال ۱۹۶۵ با عنوان دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل شد. در ۱۹۷۱ دکترای تحصصی خود را گرفت و با دیوید پرکینز در پروژه زیرو همکار شد و در ضمن به کرسی استادی آموزش در هاروارد رسید. از مهمترین کارهای او می‌توان به چارچوب های ذهن و نظریه هوشهای چندگانه اشاره کرد.
    در حوزه روانشناسی و علوم رفتاری معمولا باور بر این است که هوش موجودیتی منفرد است که به ارث می‌رسد و انسانها مانند لوح سفیدی هستند که هر چیزی را در صورتی که به شیوه ای مناسب ارائه شود، می‌توان به آنها آموزش داد. تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که عکس این مسأله صادق است و هوش های چندگانه وجود دارد که کاملا از یکدیگر مستقل هستند. گاردنر هوش را “ظرفیتی برای حل مسائل یا تطبیق ساخته‌ها متناسب با مجموعه فرهنگی ” می‌داند. گاردنر هفت هوش معرفی می‌کند، دو تای اول در مدرسه به دست می‌آید. سه تای بعدی مربوط به هنر است و دو تای پایانی شخصی.
    در کتاب چارچوب های ذهن گاردنر با هوش های شخصی به عنوان یک کل برخورد می‌کند؛ چرا که بسیار به هم نزدیک اند و هماهنگ عمل می‌کنند. افراد ترکیب یگانه ای از هوش‌ها دارند و این هوش‌ها بدون جهت گیری اخلاقی است و می‌تواند برای مقاصد خوب یا بد بکار آید. نظریه گاردنر در روانشناسی جایگاه معتبری به دست نیاورده است ولی به شدت مورد توجه معلمان قرار گرفته است. در اصل این تئوری، هفت روش تدریس به جای یکی را امکان پذیر می‌کند؛ یعنی می‌توان ذهن را در زمینه ای که آماده است، تحریک کرد و با شیوه ای که مورد علاقه دانش آموز است پیش رفت. توصیه های گاردنر: «معلمان باید توجه خود را به همه هوش‌ها معطوف کنند.» «باید آموزش و اخلاقیات را به یکدیگر گره زد».
    هاوردگاردنر هوش را در هفت نوع جداگانه مشخص کرده است: هوش زبانی یا کلامی ، هوش هنر موسیقی ، هوش منطق ریاضی ، هوش فضایی ، هوش حرکات بدنی ، هوش اجتماعی و هوش درون فردی یا مهار نفس. گاردنر معتقد است که افراد آدمی برای هر مساله خاصی ، هوش مربوط به آن مساله را بکار می‌برند.

     

     

    هوش دیداری / فضایی

    این نوع هوش توانایی درک پدیده های بصری است. یادگیرنده های دارای این نوع هوش ، گرایش دارند که با تصاویر فکر کنند و برای به دست آوردن اطلاعات ،نیاز دارند یک تصویر ذهنی واضح ایجاد کنند. آنها از نگاه کردن به نقشه ها، نمودارها، تصاویر، ویدیو و فیلم خوششان می‌آید.
    مهارت های آنها شامل موارد زیر است:
    ساختن پازل، خواندن، نوشتن، درک نمودارها و شکل ها، حس جهت شناسی خوب، طراحی، نقاشی، ساختن استعاره‌ها و تمثیل های تصویری (احتمالا از طریق هنرهای تجسمی)،دستکاری کردن تصاویر، ساختن، تعمیر کردن و طراحی وسایل عملی، تفسیر تصاویر دیداری.
    شغل های مناسب برای آنها عبارتند از:
    دریانورد،مجسمه ساز، هنرمند تجسمی، مخترع، کاشف، معمار، طراح داخلی، مکانیک، مهندس

     

     

    هوش کلامی/ زبانی

    این نوع هوش یعنی توانایی استفاده از کلمات و زبان. این یادگیرنده‌ها مهارت های شنیداری تکامل یافته ای دارند و معمولا سخنوران برجسته ای هستند. آنها به جای تصاویر، با کلمات فکر می‌کنند.
    مهارت های آنها شامل موارد زیر می‌شود:
    گوش دادن، حرف زدن، قصه گویی، توضیح دادن، تدریس، استفاده از طنز، درک قالب و معنی کلمه ها، یادآوری اطلاعات، قانع کردن دیگران به پذیرفتن نقطه نظر آنها، تحلیل کاربرد زبان
    شغل های مناسب برای آنها عبارتند از:
    شاعر، روزنامه نگار، نویسنده، معلم، وکیل، سیاستمدار، مترجم

     

     

    هوش منطقی / ریاضی

    هوش منطقی / ریاضی یعنی توانایی استفاده از استدلال، منطق و اعداد. این یادگیرنده‌ها به صورت مفهومی با بهره گرفتن از الگوهای عددی و منطقی فکر می‌کنند و از این طریق بین اطلاعات مختلف رابطه برقرار می‌کنند. آنهاهمواره در مورد دنیای اطرافشان کنجکاوند، سوال های زیادی می‌پرسند و دوست دارند آزمایش کنند.
    مهارت های آنها شامل این موارد می‌شود:
    مسئله حل کردن، تقسیم بندی و طبقه بندی اطلاعات، کار کردن با مفاهیم انتزاعی برای درک رابطه شان با یکدیگر، به کاربردن زنجیره طولانی از استدلالها برای پیشرفت، انجام آزمایش های کنترل شده، سوال وکنجکاوی در پدیده های طبیعی، انجام محاسبات پیچیده ریاضی، کار کردن با شکل های هندسی
    رشته های شغلی مورد علاقه آنها عبارتند از :
    دانشمند، مهندس، برنامه نویس کامپیوتر، پژوهشگر، حسابدار، ریاضی دان

     

     

    هوش بدنی/جنبشی

    این هوش یعنی توانایی کنترل ماهرانه حرکات بدن و استفاده از اشیا. این یادگیرنده‌ها خودشان را از طریق حرکت بیان می‌کنند. آنها درک خوبی از حس تعادل و هماهنگی دست و چشم دارند (به عنوان مثال در بازی با توپ، یا استفاده از تیرهای تعادل مهارت دارند) آنها از طریق تعامل با فضای اطرافشان قادر به یادآوری و فرآوری اطلاعات هستند.
    مهارت های آنها شامل این موارد می‌شود:
    رقص، هماهنگی بدنی، ورزش، استفاده از زبان بدن، صنایع دستی، هنرپیشگی، تقلید حرکات، استفاده از دست هایشان برای ساختن یا خلق کردن، ابراز احساسات از طریق بدن
    شغل های مورد علاقه آنها عبارتند از :
    ورزشکار، معلم تربیت بدنی، رقصنده، هنرپیشه، آتش نشان، صنعتگر

     

     

    هوش موسیقی / ریتمیک

    این نوع هوش یعنی توانایی تولید و درک موسیقی. این یادگیرنده های متمایل به موسیقی با بهره گرفتن از صداها، ریتم‌ها و الگوهای موسیقی فکر می‌کنند. آنها بلافاصله چه با تعریف و چه با انتقاد، به موسیقی عکس العمل نشان می‌دهند. خیلی از این یادگیرنده‌ها بسیار به صداهای محیطی (مانند صدای زنگ، صدای جیرجیرک و چکه کردن شیرهای آب) حساس هستند.
    مهارت های آنها شامل موارد زیر می‌شود:

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 02:12:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      بررسی میزان انطباق محتوای کتاب روانشناسی سال سوم متوسطه با نیازهای مادی و معنوی دانش آموزان شهرستان شهرکرد- قسمت ۶- قسمت 2 ...

    فصل دوم
    مبانی نظری و پیشینه پژوهش
    ۲-۱- مقدمه
    آموزش متوسطه یکی از حلقه های زنجیر آموزشی است، حلقه ای که آموزش ابتدایی را به آموزش عالی پیوند می دهد. مسلم است که وجود هرگونه ضعف در این حلقه می تواند تاثیری ناخوشایند بر هر دو حلقۀ قبل و بعد داشته باشد. لذا برای حضور پویا و اثربخش نوجوانان در جامعه باید در موقعیت‌های مختلف اجتماعی به ویژه دوره متوسطه بستری فراهم شود تا تمامی آن ها توانایی حل مساله و ‌اندیشه خلاق در حوزه‌های زیستی، شناختی، فراشناختی، تفکر و روانی و اجتماعی و دلبستگی‌های امن خانوادگی، پذیرش مسئولیت‌های شهروندی، تقویت هویت و تعلقات ملی و فرهنگی، مهارت‌های ارتباطی، تفاهم و تعاملات فرهنگی، ارزش‌های اخلاقی و معرفت دینی را با نگرش مثبت و انگیزه غنی بیاموزند.
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    بنابراین لازمه دستیابی به این مهم و جهت بخشیدن به نیازهای روانی، اجتماعی، فرهنگی و دینی دانش آموزان این است که برنامه دروس مدارس به ویژه دوره متوسطه کاربردی، مهارت محور و خلاق پرور باشد که نه فقط سلامت و پویایی این دوره را افزایش داده و اقتدار معلمان متوسطه را مضاعف نماید بلکه زمینه‌ای فراهم ‌شود تا دانش‌آموزان با بهره‌مندی از احساس آرامش روان، بیشترین جوانه‌های خلاقیت را متبلور کنند.
    در این فصل به بررسی مبانی نظری متغیرهای پژوهش و تحقیقات انجام شده در داخل و خارج ایران و سرانجام به جمع بندی مطالب ارائه شده پرداخته خواهد شد. در ارتباط با محتوای کتاب روان شناسی سوم متوسطه با نیازهای مادی و معنوی دانش آموزان با توجه به بررسی های انجام شده توسط محقق، سابقه ای مشاهده نشد. بنابراین هر کدام از متغیرها به طور مجزا، مورد بررسی قرار گرفته اند.
    ۲-۲- مبانی نظری پژوهش
    ۲-۲-۱– مفهوم و ماهیت نیاز
    واژه نیاز ابتدا در اوایل دهه ۱۹۳۰ در مباحث روان شناسی به کار گرفته شد و منظور از آن متغیر انگیزاننده بود که باعث رفتار خاصی در فرد می شد. به تعبیر دیگر نیاز عبارت بود از یک خواست که باعث رها شدن انرژی می گردید و نیرویی ایجاد می کرد که برای نیل به هدف خاصی، رفتار ویژه ای را موجب می شود (بابایی، ۱۳۸۶ ).
    نیاز یک مفهوم عمومی است که در زمینه های مختلف کاربرد نسبتا وسیعی دارد و تعاریف متعددی از آن ارائه می شود. این تعاریف اگر چه یک نوع مفهوم یا احساس مشترکی را انتقال می دهند با این وجود از مناظر و ابعاد مختلف و بعضا متفاوتی بدان می نگرند. در یک تعریف عمومی، نیاز چیزی است که برای ارضا و تحقق یک هدف قابل دسترس، ضروری یا مفید است. از این منظر نیاز یک نقش واسطه ای پیدا می کند که رفع آن موجب تحقق هدف یا تسهیل در آن می شود ( عباس زادگان و ترک زاده، ۱۳۸۶ ).
    نیاز از نظر لغوی به معنای کمبود، احتیاج و از نظر مفهومی به یک حالت میان آنچه هست و آنچه می بایست باشد اطلاق می گردد ( پروند، ۱۳۸۵ ). در زمینه آموزش و یادگیری، نیاز برحسب ویژگی ها، توانایی ها یا دانش و نگرش هایی تعریف می شود که لازم است یادگیرنده یا گروهی از یادگیرندگان، از آن برخوردار باشند ولی در حال حاضر فاقد آن هستند ( میرزابیگی، ۱۳۸۹ ).
    به طور کلی مفاهیم ارائه شده از نیاز را می توان در یکی از طبقات زیر قرار داد:
    نیاز به عنوان فاصله بین وضع موجود و وضع مطلوب: در این دیدگاه نیاز عبارت است از فاصله میان نتایج جاری و نتایج مورد نظر، بر اساس این نظریه نیاز در قلمرویی وجود دارد که در آن بین موقعیت واقعی با موقعیت مطلوب فاصله و شکاف موجود است این تعریف از نیاز امروزه طرفدار بیشتری دارد هر چند برخی منتقدین تشخیص موقعیت مطلوب را مشکل می دانند و آن را امری ارزشی می دانند که از فردی به فرد دیگر متفاوت است در نتیجه موقعیت مطلوب را امری نسبی می دانند ( کافمن[۱۶]، ۱۹۹۱ ).
    نیاز به عنوان یک خواست یا ترجیح: در دیدگاه دوم نیاز عبارت است از خواست یا ترجیح، این برداشت از نیاز عموما دارای کاربرد گسترده ای در حوزه نیاز سنجی است. آن چه هسته اصلی در این نظریه را تشکیل می دهد آن است که نظریات و عقاید افراد و گروه ها در خصوص نیازها کانون اصلی نیاز سنجی است نه فاصله یا شکاف بین وضع مطلوب و وضع حاضر ( سوارز[۱۷]، ۱۹۹۶).
    نیاز به عنوان یک عیب یا نقصان: سومین برداشت از نیازها، از نظر اسکریون[۱۸]به عنوان یک نقصان، عیب و یا نوعی کمبود است. هنگامی که نوعی توانایی، مهارت و یا نگرش وجود نداشته باشد، و این غیبت منجر به ایجاد ضرر یا خسران در عملکرد فردی و یا سازمانی گردد، نشانگر وجود نیاز می باشد. بنابراین نیاز هنگامی مطرح می شود که در یک مورد خاص، سطح حداقل رضایت به دست نمی آید و یا نمی تواند بدست آید ( فتحی واجارگاه، ۱۳۸۸ ).
    بنابراین می توان گفت آن چه که بین وضع موجود و وضع مطلوب قرار دارد، آن چه که ترجیحات، علائق و انتظارات افراد را شکل می دهد و سرانجام آن چه که بر عملکردهای مطلوب اثر منفی دارد، همگی نشانگر نیاز هستند.
    ۲-۲-۱-۱- اهمیت نیازها در زندگی انسان
    همه روانشناسان به نیازها به منزله ی انگیزه های مهم رفتار توجه کرده اند. موجودیت زندگی و بقای انسان مشروط به وجود نیازهاست؛ زیرا زندگی حرکت و پویایی و یک جریان خودابقا کننده است. آن چه انسان را به تلاش و تکاپو وامی دارد و برای رفتار انرژی تولید می کند، همین نیازهاست.
    نیازها همیشه به طبقه ای از اشیای هدف یا رویدادها مربوط می شود، بنابراین وقتی فرد به آب نیاز دارد، فقط نیازمند نیست، بلکه به چیزی نیازمند است. نیازها با مشخص کردن این که آیا به شی هدف نزدیک شد یا از آن دوری جست، نقش بسیار مهم در هدایت رفتار ما ایفا نموده و در نتیجه از خطرات و آسیب های احتمالی ما را مصون می دارد. « شدت رفتار » نیز با میزان قدرت نیاز مربوط به آن، تعیین می شود. این که انسان چه رفتاری را ابتدا باید انجام دهد و چه کاری را به بعد موکول کند، به ماهیت و نوع نیاز بستگی دارد. شدیدترین نیاز، فوری ترین توجه را دریافت خواهد کرد ( شجاعی، ۱۳۸۶ ).
    وجود نیاز چنان در زندگی انسان مهم و حیاتی است که فقدان آن باعث رکود و مرگ تدریجی او خواهد شد. خداوند انسان را نیازمند آفریده تا همیشه به تلاش و تکاپو در پی جبران کاستی ها و ارضای نیازهای خود بوده و مسیر تکامل را بپیماید. بنابراین نیازها یگانه عامل انگیزش رفتار محسوب می شوند، اما برخی این تبیین را کافی ندانسته و معتقدند که: « خود نیاز به تنهایی نمی تواند عامل فعالیت انسان باشد؛ زیرا نیاز نوعی نداشتن و کمبود است. آن چه می تواند عامل فعالیت انسان بوده و نیروی انگیزشی داشته باشد احساس نیاز است. وقتی انسان چیزی را در خود احساس نیاز کرد و دانست که داشتن آن در بقای او نقش دارد یا نوعی ارزش محسوب می شود، در جهت نیل به آن تلاش می کند» ( مصباح یزدی، ۱۳۸۵ ).
    ۲-۲-۱-۲- نیازها از دیدگاه روان شنا سان
    نیازهای یادگیرندگان را می توان از دو جنبه اساسی مورد بررسی قرار داد:
    الف: نیازهای اساسی که خود شامل نیازهای جسمی ( فیزیولوژیک[۱۹]) و نیازهای روانی[۲۰]
    ب: نیازهای مربوط به رشد شخصیت
    الف – نیازهای اساسی:
    این نیازها در طول زندگی انسان حائز اهمیت است. ولی غالبا در دوران کودکی و نوجوانی از نقش و اهمیت بیشتری برخوردار است.
    یکی از صاحب نظران برجسته ای که نیازهای اساسی را مورد مطالعه قرار داد مازلو[۲۱] است. وی انواع نیازها را برحسب سلسله مراتب ارائه داده که به شرح زیر انجام داده است: نیازهای وجودی؛ مانند نیازهای فیزیولوژیک، نیازهای مربوط به ایمنی، نیازهای مربوط به عشق و محبت، نیازهای مربوط به عزت نفس، نیازهای مربوط به خود شکو فایی. ارضای مناسب نیازهای اساسی می تواند در سلامت روانی، رشد شخصیت، موفقیت در زندگی، از جمله در پیشرفت تحصیلی کودکان و نوجوانان تأثیری به سزا داشته باشد. همان گونه که بی توجهی و عدم ارضای مناسب نیازهای اساسی می تواند اختلالات جسمی و روانی متعددی را موجب شود و فرد را از موفقیت لازم باز دارد. نیازهای مادی از قبیل، نیاز به آب، غذا و پوشاک مناسب و دیگر شرایط فیزیکی مساعد مواردی از نیازهای بدنی محسوب می شوند. نیازهایی از قبیل؛ امنیت، محبت، احساس ارزشمندی ( عزت نفس )، تعلق به گروه، پیشرفت و موفقیت همچنین مجموعه ای از نیازهای فطری و معنوی مواردی از نیازهای روانی به شمارمی روند ( میرزابیگی، ۱۳۸۷ ).
    نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
    نیازهای شناختی
    این گروه از نیازها نیز ریشه در ذات انسان دارند و رفتار انسان را به سوی کارها و فعالیت هایی می کشانند. کنجکاوی، نیاز به دانستن، نیاز به فهمیدن و یافتن معنی زندگی، در سلسه مراتب نیازهای شناختی انسان قرار دارند.
    فرانیازها ( ارزش های وجودی )
    پس از برآورده شدن نیازهای وجودی و رسیدن افراد به مرحله خودشکوفایی، گروه دیگری از نیازها ( تنها برای این افراد ) ظهور می کند که به خودی خود هدف اند؛ نه وسیله ای برای رسیدن به هدفی دیگر. که ارضا نشدن آن ها زیان آور است مانند ناتوانی در ارضا هر نیاز سطح پایین تر که زیان آور است. از جمله نیاز به حقیقت، نیکی، کمال، عدالت، زیبایی، خوبی ( ابوترابی، ۱۳۸۶ ).
    اگر در تنظیم محتوای کتاب ها به سلسله مراتب این نیازها توجه نشود، نه تنها نمی توان انتظار پیشرفت سالم شاگرد را داشت، بلکه باید منتظر بروز مشکلات جسمی، عاطفی و علمی نیز بود ( شعبانی، ۱۳۸۷ ).
    نظریه آلدرفر[۲۲] به طور وسیع شبیه نیازهای پیشنهادی مازلو است او نیازها را در سه دسته تقسیم بندی کرده است:

     

     

    نیازهای زیستی: قابل مقایسه با نیازهای فیزیولوژیک و ایمنی مازلو هستند. نیازهای هستند که موجود زنده برای ادامه زندگی و تداوم هستی خود، در ارضای آن می کوشد. عوامل محیطی از قبیل غذا، آب، حقوق و دستمزد شرایط کار این نیازها را برآورده می سازد.

    نیازهای وابستگی: قابل مقایسه با نیازهای اجتماعی، احترام و عزت نفس مازلوست. این مجموعه به روابط فرد با محیط اجتماعی مربوط می شود و نیازهای اجتماعی و ایجاد روابط معنادار با اعضای خانواده، همکاران، فرادستان و دوستان شامل می گردد.

    نیازهای رشد: قابل مقایسه با نیازهای خودشکوفایی مازلوست. نیازها مربوط به آرزوی درونی فرد برای رشد، توسعه و تکمیل پتانسیل فردی می شود، نشان دهنده ی تمایل فرد به استمرار رشد و توسعه شخصی است ( خدیوی، ۱۳۸۶ ).

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 02:12:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      بررسی تطبیقی تناسخ از دیدگاه شیخ اشراق و صدرا و آئین های ودائی و بودائی- قسمت ۱۵ ...

    الف- بازگشت به عذاب
    « وَأَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِیدُوا فِیهَا وَقِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُونَ وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»(سوره سجده: آیه ۲۱و۲۰)
    و اما عصیان پیشگان، منزلگاهشان آتش است. هر گاه بخواهند از آن بیرون آیند، بار دیگر آنها را به آن باز می گردانند و به آنها می گویند: بچشید عذاب آتشی را که دروغش می پنداشتید. و عذاب دنیا را پیش از آن عذاب بزرگ تر، به ایشان بچشانیم تا بازگردند.
    نحوه استدلال: قطب الدین شیرازی در شرح حکمه الاشراق، در تبیین استدلال می‌گوید:
    « و قوله تعالی « کلما أرادوا أن یخرجوا منها» أی: من النیران المختلفه التی هی درکات جهنم؛ یعنی ابدان الحیوانات أعیدوا فیها فی تلک النیران التی هی الابدان»؛ گفتار خداوند متعال که فرمود:
    «هر گاه بخواهند از آن بیرون آیند» منظور این است که اگر بخواهند از آتش های گوناگونی که همان درکات جهنم، یعنی بدن های حیوانات است، بیرون آیند، بار دیگر آنها را به آن آتش یعنی بدن ها بازگردانند.
    بر این اساس، می توان استدلال را این گونه تقریر کرد:
    ۱-مراد از آتش بدن حیوانات است. در نتیجه، خروج از آتش به معنای مرگ و انتقال آنها، و «اعاده در آتش به معنای حلول به بدن حیوانات است.
    ۲- اگر تناسخ تحقق نیابد، نمی توان گفت: هر گاه بخواهند از آن بیرون آیند، بار دیگر آنها را بدان بازگردانند؛ زیرا چنین گزاره ای قضیه شرطیه است و بر این معنا دلالت می کند که هر گاه ارواح از ابدان خارج شوند دوباره به آن بازگردانده می شوند و این سیر همچنان ادامه می یابد و چیزی مانع آن نخواهد شد.
    ۳- تالی نادرست است؛ زیرا خداوند متعال به چنین مسئله ای خبر داده است.
    نتیجه: در نتیجه، مقدّم هم نادرست است و تناسخ نه تنها محال نیست، بلکه تحقق یافته است.
    با این بیان، نحوه استدلال به آیه کاملاً روشن می شود و آن اینکه:
    اولاً، باید در معنای «نار» دخل و تصرف کرد و معنای آ ن را به بدن حیوانات تغییر داد.
    ثانیاً، چون در قرآن به وقوع چنین حادثه ای خبر داده شده، پس حتماً تناسخ اتفاق افتاده، و چون به صورت یک گزاره حقیقیه به آن اشاره شده، امری دایمی است به گونه ای که اهل عذاب همیشه در ابدان حیوانات قرار گرفته، عذاب می بینند.
    اشکال این استدلال در مقدمه نخست است؛ زیرا اطلاق آتش بر ابدان حیوانات خلاف ظاهر است و هیچ قرینه ای بر ارتکاب چنین خلاف ظاهری وجود ندارد، بلکه قراین موجود خلاف این معنا را اثبات می کنند. بنابراین، آیه به عذاب آخرت اشاره دارد که از آن به عذاب آتش تعبیر می شود، و هیچ کتاب لغتی «نار» را به بدن حیوان معنا نکرده است. هیچ یک از مفسران حتی احتمال این معنا را هم نداده اند، چه رسد به اینکه آیه را این گونه تفسیر کنند، بلکه آنها تصریح کرده اند که آیه به جاودانگی در عذاب جهنم اشاره دارد که عذابی بزرگ تر و در برابر عذاب دنیوی است که عذابی ناچیز است؛ عذابی که در آیه بعدی به آن اشاره شده است.
    ب-چارپایان و پرندگان؛ امت هایی امثال شما.(سهروردی،۱۳۷۲، ص۸۳)
    « وَمَا مِن دَآبَّهٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم مَّا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ»(انعام، آیه ۳۸)
    هیچ جنبنده‌ای نیست که در زمین باشد و پرنده ای نیست که به وسیله بال های خود پرواز کند، مگر اینکه ملت هایی همانند شمایند. ما چیزی را در کتاب فروگذار ننمودیم. سپس به سوی پروردگارشان محشور خواهند شد.
    گروهی از مفسران نیز بسان شیخ اشراق، در تفسیر این آیه، به استناد تناسخیان به این آیه اشاره کرده، به نقد و بررسی آن پرداخته اند؛.ولی تبیین روشنی از نحوه استدلال به آیه ارائه نداده و جالب اینکه برخی بر این نکته تأکید کرده اند که تناسخیان تنها بر اینکه حیوانات هم تکلیف دارند به این آیه تمسک جسته اند، در حالی که چنین ادعایی با انکار تناسخ نیز سازگار است. بنابراین تقریر استدلال به گونه ای که مورد نظر تناسخیان باشد، نیاز به دقت بیشتری دارد. در این میان، علامه طباطبائی به تبع قطب الدین شیرازی،.با عبارت کوتاهی به نحوه استدلال حیوانات نیست، مگر اینکه امت های انسانی نظیر شما بودند که پس از مرگ، به ابدان حیوانات منتقل شده، به صورت حیوان در آمده‌اند.(طباطبائی، ۱۴۱۷، چ۵، ج۷، ص۸۳)
    نحوه استدلال
    ۱)اگر تناسخ تحقق نیابد مثلیت بین انسان و حیوانات درست نخواهد بود؛ زیرا شباهتی بین انسان و حیوان وجود ندارد، مگر اینکه ارواح انسان ها پس از مرگ، به ابدان حیوانات حلول کرده، به دلیل روح انسانی که در کالبد حیوانات وجود دارد، شباهت بین آنها و انسان ها معنا پیدا کند.
    ۲) تالی باطل است؛ زیرا خدای متعال بین انسان ها و حیوانات مثلیت برقرار کرده، می فرماید: آنها امت هایی همانند شمایند.
    نتیجه: بنابراین، تناسخ تحقق یافته است.
    اشکال این استدلال در اصل ملازمه است؛ زیرا مشابهت، تنها در معنایی نیست که تناسخیان به آن اشاره کرده اند، بلکه مشابهت های دیگری نیز وجود دارند که مفسران به آن اشاره نموده اند؛ مانند:
    -تشابه در اسرار آفرینش که بر عظمت و قدرت خدا دلالت می‌کند.(کاشانی، ۱۴۲۳، ص۳۸۷)
    – تشابه در نظام اجتماعی بین حیوانات که در سایه آن نیازهایشان را تأمین می‌کنند.
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    از این رو، آنها نیز مانند انسان ها مدنی بالطبع هستند و نیازهایشان را به صورت اجتماعی تأمین می نمایند.
    -تشابه در ارزاق، مرگ و میر و اعمال و کردار که بدون حساب و کتاب نیست.
    – تشابه در ادراک و فهم و مشاعر، به گونه ای که حیوانات در حد خویش، از ادراک و شعور برخوردارند، هر چند به اندازه شعور انسانی نباشد. (طیب، ۱۳۷۸، ص۵۹)
    – تشابه در مرگ ومیر، حشر ونشر وحساب وکتاب.(طبرسی، ج۱، ص۳۷۶)
    تشابه در شئون اجتماعی و تکلیف به دلیل بهره مندی از شعور و حشر و نشر .(طباطبائی، ج۷، ص۹۰-۷۲)
    با وجود این همه احتمال، چگونه می توان احتمالی را برگزید که نه تنها شاهد محکمی ندارد، بلکه شواهد زیادی بر خلاف آن وجود دارند که مفسران به سبب آنها، از احتمال تناسخ دوری جسته اند و حتی اگر دلیل محکمی بر تعیین یکی از احتمالات نداشته باشیم، باز هم مجرد احتمال نافی استدلال خواهد بود.
    ج) مسخ برخی از امتها
    « قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِکَ مَثُوبَهً عِندَ اللّهِ مَن لَّعَنَهُ اللّهُ وَغَضِبَ عَلَیْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَهَ وَالْخَنَازِیرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَـئِکَ شَرٌّ مَّکَاناً وَأَضَلُّ عَن سَوَاء السَّبِیلِ» (سوره المائده، آیه ۶۰)
    آیا شما را از کسانی که در نزد خدا کیفری بدتر از این دارند خبر بدهم؛ کسانی که خدایشان لعنت کرده و بر آنها خشم گرفته و آنها را بوزینه و خوک و پرستشگر طاغوت گردانیده است؟ اینان را بدترین جایگاه است و از راه راست گم گشته‌ترند.

    پایان نامه حقوق

    « فَلَمَّا عَتَوْاْ عَن مَّا نُهُواْ عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ کُونُواْ قِرَدَهً خَاسِئِینَ» (الاعراف، آیه ۱۶۶)
    و چون از ترک چیزی که از آن منعشان کرده بودند سرپیچی کردند، گفتیم: بوزینگانی مطرود شوید!
    نحوه استدلال
    ۱)اگر تناسخ محال باشد مسخ نیز محال است؛ زیرا استحاله تناسخ ملازم استحاله همه انواع آن است و مسخ نیز نوعی از انواع تناسخ است.
    ۲)تالی ناتمام است؛ زیرا به نص صریح قرآن، برخی از امت‌های پیشین به عذاب مسخ دچار شدند و به صورت بوزینه و خوک در آمدند.
    نتیجه: بر این اساس، تناسخ محال نیست؛ زیرا همین که فردی از آن محقق شود، برای اثبات آن کافی است، چه رسد به این که نوعی از آن درباره افراد زیادی اتفاق افتد.
    در نقد چنین استدلالی، می‌توان گفت: مسخ ملکوتی غیر مسخ ملکی است که از اقسام تناسخ ملکی است؛ زیرا در مسخ ملکوتی، نفس از بدن انسان به بدن دیگری منتقل نمی‌شود؛ بلکه همان بدن انسانی به بدن حیوانی تبدیل می‌شود، در حالی که در مسخ ملکی، نفس انسان پس از این که با مرگ از بدن انسانی جدا شد به بدن حیوانی منتقل می‌شود.
    با این وصف به خوبی روشن می‌شود مسخی که در این دو آیه از آن خبر داده شده است، هیچ ارتباطی با تناسخ ملکی ندارد، زیرا ارواح مسخ شدگان قوم بنی اسرائیل به بدنهای دیگر منتقل نشد، بلکه همان بدنهای انسانی به بدن‌های حیوانی تبدیل گردید.(ر.ک. طباطبائی،۱۳۶۴، ج۱، ص۲۸۰-۲۱۰/ کاشانی،۱۳۷۰، صص۷۶-۷۴)

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.

    د-حشر بر صورتهای حیوانی

    آیاتی از قرآن و روایات زیادی از منابع حدیثی ما بر این معنا تأکید می‌کنند که انسان‌ها در قیامت، به صورت‌های گوناگونی محشور می‌شوند که بخشی از آنها حتی به صورت حیواناتی مانند بوزینه، خوک و حیواناتی زشت‌تر از آنها محشور می‌شوند.
    که به برخی از آنها اشاره می‌نماییم:
    « وَمَن یَهْدِ اللّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن یُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیَاء مِن دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْیًا وَبُکْمًا وَصُمًّا مَّأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ کُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِیرًا »(سوره اسراء، آیه ۹۷)
    و هر که را خدا هدایت کند، هدایت شده است و هر که را گم راه سازد جز خدا برایش سرپرستی نیابی و در روز قیامت، آنها را بر چهره ایشان، کور و لال و کر محشور می‌کنیم و جهنم جایگاه آنهاست که هر چه شعله آن فرو نشیند، بیشترش می‌افروزیم.
    استدلال کنندگان «وجوه» را این گونه تفسیر کرده‌اند: «علی وجوهم، أی: علی صور الحیوانات المتنکسه الرؤوس».(قطب الدین شیرازی، ص۴۷۱)
    رسول خدا e می‌فرمایند:
    «آنچنان که زندگی می‌کنید می‌میرید و آنچنان که می‌میرید مبعوث می‌شود و آنچنان که مبعوث می‌شوید محشور می‌گردید».( احسائی، ۱۴۰۵، ج۴، ص۷۲)
    امام صادق u از امیرالمؤمنین u نقل می‌کنند که حضرت فرمودند:
    «مردم در قیامت به صورت خران محشور می‌شوند و شما به صورت تک تک محشور شده، به جانب بهشت برده می‌شوید.»( مجلسی، ۱۳۴۸، ص۴۴)
    نحوه استدلال
    ۱-معاد جسمانی مسلماً تحقق پیدا می‌کند.
    ۲- حشر جسمانی به صورت حیوانات زمانی تحقق می‌یابد که نفوسی که با مرگ از بدنها خارج شده‌اند در بدن حیواناتی قرار گیرند که در زمان حشر شکل یافته‌اند.
    نتیجه: در نتیجه، وقوع تناسخ ضرورت دارد.
    اشکال استدلال، به این دسته از آیات و روایات این است که دلیل اخص مدعایست؛ زیرا مدعا اثبات همه انواع تناسخ، حتی تناسخی است که هندیان به ان اعتقاد دارند، در حالی که دلیل مزبور تنها ضرورت تناسخی را اثبات می‌کند که در جریان معاد جسمانی اتفاق می‌افتد و هندیان و کسانی که به تناسخ دائمی باور دارند به شدت آن را انکار می‌کنند.
    ملاصدرا، که معاد جسمانی را تنها با جسم مثالی می‌داند،نه جسم عنصری، به این استدلال پاسخ داده که ضرورت معاد جسمانی به ضرورت تناسخ نمی‌ انجامد، بلکه آیات و روایاتی که در اینجا بر تناسخ ملکی اقامه شده‌اند تنها تناسخ ملکوتی را اثبات می‌کند.(ملاصدرا، ۱۳۶۶،، ص۲۷۲-۲۷۱/ همان،۱۳۷۹،، ج۹، ص۱۵۴)

     

    ۲-۱۰-دیدگاه نهایی سهروردی در باب نظریه تناسخ

    عدم تصریح سهروردی در کتاب حکمه الاشراق در تأیید یا رد نظریه تناسخ، شارحان و مفسران حکمت اشراقی را با نظرات و تحلیل‌های متفاوت و متباینی مواجه ساخته است. برخی به تناسخی بودن شیخ اشراق حکم داده، و برخی دیگر وی را منکر نظریه تناسخ دانسته، عده‌ای دیگر موضع سهروردی را در این باره، مبهم و ناشفاف دانسته شده و معتقدند که دچار تردید بوده است و بالاخره برخی بر آنند که او در “حکمه الاشراق” تنها در صدد توضیح مسأله تناسخ بوده است. اینک برای کشف منظر شیخ اشراق، نگاهی کوتاه به برخی از اظهار نظرها نسبت به موضع وی در باب تناسخ و نیز به برخی از مباحث مطرح شده در کتاب “حکمه الاشراق” که در داوری نسبت به دیدگاه سهروردی در این کتاب، مؤثر است خواهیم داشت:
    “شهروزی” از مهمترین شارحان حکمه الاشراق از جمله کسانی است که بر قائل بودن سهروردی به نظریه تناسخ و همدلی وی با تناسخیان تأکید ورزیده است. وی در شرح خود بر حکمه الاشراق چنین می‌نویسد:
    «و الشیخ قرر فی الکتاب و اختار من مذاهب التناسخ مذهب من یقول بجواز التناسخ من البدن الانسانی الی ابدان الحیوانات الجائز انتقال بعضها الی بعض دون النبات و المعادن»(شهروزی، شرح حکمه الاشراق، ص ۵۲۰)
    در این دیدگاه، شهروزی تصریح می‌کند که شیخ اشراق پس از ذکر نظریه‌های گوناگون در باب تناسخ، قول به امکان انتقال نفس انسانی به بدن حیوان را می‌پذیرد، امّا به روشنی پیداست که شهروزی عدم تصریح سهروردی به صحت نظریه تناسخ، اهمیت چندانی قائل نشده است. نکته قابل توجه در مورد شهروزی این است که وی ظاهراً از جمله معتقدان به تناسخ است و گر چه در شرح حکمه الاشراق بر این نکته تصریح نمی‌کند امّا در کتاب دیگر خود به نام “الشجره الالهیه” بر این اعتقاد خود تصریح می‌کند.(ر.ک.شهرزوری، الشجره الالهیه، ص ۴۰۱-۴۲۰)
    کلام وی در شرح حکمه الاشراق چنین است:
    و قد مال کل حکیم فاضل متأله الی هذا الرأی (ای التناسخ) من فارس و بابل و الیونان و الهنه. فیقولون ان النفوس الکامله تتجرد بعد المفارقه البدنیه بالکلیه…… فالسعداء غیر الکاملین لا یتخلصون بالکلیه بل تنتقل علاقتهم الی الاحرام الفلکیه و الاشقیاء الی الاجساد الحیوانیه.(شهرزوری، شرح حکمه الاشراق، ص۵۲۰)
    به نظر می‌رسد این باور شهرزوری درباره این که قول به تناسخ مورد اتفاق کل حکیمان بوده است در انتساب این قول به شیخ اشراق و فهم او از کلمات سهروردی در حکمه الاشراقبی تاثیر نبوده است. قطب‌الدین شیرازی شارح مهم حکمه الاشراق، برداشتی متفاوت از شهرزوری از عبارات حکمه الاشراق دارد. کلام وی در این رابطه چنین است:
    و ذهب المنصف- علی ما یشعر به ظاهر تقریره، و ان لم یعتقد صحته، کما یتبین- الی أن علاقه نفوس المتوسطین من السعداء تنتقل الی الاجرام الفلکیه و الأشقیاء الی الاجساد الحیوانیه منتقله من بعض الحیوانات الی بعض، دون المعادن و النبات.(قطب الدین شیرازی، شرح حکمه الاشراق، ص۴۵۸)
    در این جمله قطب الدین شیرازی تصریح می‌کند که سهروردی به رغم ظاهر کلامش اعتقادی به صحت نظریه تناسخ نداشته است.
    ناگفته نماند که برخی دیگر از شارحان حکمه الاشراق بر قطب الدین شیرازی نسبت به برداشتش از کلمات سهروردی، خرده گرفته‌اند. از جمله صاحب کتاب انواریه در این رابطه می‌نویسد:
    «آنچه شارح (قطب‌الدین شیرازی) بیان کرده است، تقریر مذهب افلاطون و قدماست نه مذهب مصنف، زیرا که منصف، مذهب خود را در فصل علیحده بیان کرده است»( هروی، انواریه، ص۱۵۶)
    ذکر این نکته لازم است که مراد صاحب انواریه، فصل سوم از مقاله پنجم کتاب حکمه الاشراق است که سهروری در آن، ادله قائلان و منکران تناسخ، هر دو را ضعیف دانسته است.
    محمد شریف هروی، که از دیگر شارحان و مترجمان حکمه الاشراق به زبان فارسی است، در شرح خود بر این کتاب که به انواریه موسوم است، ضمن تبیین عبارت سهروردی مبنی بر آن که قول به تناسخ و اعتقاد به انتقال نفوس ناقصان به بدن حیوانات از معتقدات اشراقیان است، درباره سهروردی بر آن است که وی به هیچ یک از تناسخ یا رد آن یقین ندارد. کلام وی چنین است:
    «نزد اشراقیان مذهب مشائین صحیح نیست زیرا که مزاج صیاصی حیوانات دیگر غیر از انسان، استعداد قبول نور انوار قاهره ندارد، چنان که سابقاً مذکور شده است. و چون اثبات و نفی تناسخ نزد مصنف، متقین نیست چنانکه که سابقاً مذکور شده شده است. و چون اثبات و نفی تناسخ نزد مصنف، متقین نیست چنانکه بعد از این صریح خواهد گفت و بنابر آن، گفته است که واجب الصحه نیست.»
    که صاحب انواریه این توضیح را در شرح این عبارت سهروردی آورده است:
    «و عند هؤلاء (تناسخین) ما یقال ان کل مزاج یستدعی من النورالقاهر نوراً متصرفاً، فکلام غیر واجب الصحه، اذ لا یلزم فی غیر الصیصیه الانسانیه.»( هروی، انواریه، ص۱۶۰)

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 02:11:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت
     
    مداحی های محرم