مسأله ی شهادت امام حسین (علیه السلام) و خبر دادن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و دیگر اولیاء، بلکه اِخبار خداوند متعال به آن در اُخبار و روایت بسیاری وارد شده است، ولی این بدان معنی نیست که درباره ی شرایط و علل قیام آن حضرت و پیامدهای آن بحث و تجزیه و تحلیل انجام نیابد. مسألهی زمامداران و مردمان و فساد اجتماعی و سیاسی و دور شدن آنان از آرمان های الهی را باید مدّنظر قرار داد و درباره ی آن به تحقیق سخن گفت. به هیچ وجه علم خداوند به عاقبت امر، منافات با سوء فعل انجام دهندگان آن ندارد، زیرا آن علم، سالب اختیار نیست و اکتفا کرد به عنوان قضیه ی قضاء الهی نمی تواند راهگشا باشد.
لزوم امر به معروف، اصلاح امت اسلامی، رفع ید از سلطه ی جایرانه ی حاکم فاسقی چون یزید بن معاویه از جمله مسائلی است که در کلمات رهبر نهضت خونین کربلا حضرت سید الشهداء (علیه السلام) بدان تصریح شده است ، ولی افسوس که مؤلف حتی اشاره ای به این نحو بحث ها ندارد و از مسائل پس از شهادت ان حضرت تنها به سرخی آسمان اکتفا می کند.
کلام میبدی[۲۵۹]
در این روایت میبدی از قول امام حسن (علیه السلام) حدیثی از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) در مورد معانی أصوات پرندگان نقل می کند:
عن الحسن(علیه السلام) قال : قال رسول الله (صلى الله علیه و آله) الدّیک إذا صاح یقول اذکروالله یا غافلون و عن علی بن الحسن (علیه السلام) قال : «إذا صاح النّسر قال بن آدم عش ما شئت، آخره الموت» و إذا صاح القنبر«قال : اللهم العن مبغضی آل محمد (صلى الله علیه و آله) ؛ وإذا صاح الخطّاف قال الحمد لله رب العالمین ویمد العالمین کما یمد القارىء؛ امام حسن (علیه السلام): رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) فرموده اند که خروس هنگامی که فریاد می زند، می گوید: خدا را یاد کنید ای غافلان، و هنگامی که عقاب فریاد می زند، می گوید: ای فرزند آدم هرگونه خواهی زندگی کن که پایانش مرگ است، و هنگامی که قنبر (شانه بسر) فریاد می زند، می گوید: الهی دشمنان آل محمد (صلى الله علیه و آله) را لعنت کن و هنگامی که خطاف (نام نوعی پرنده) فریاد می زند، می گوید: حمد و سپاس مخصوص پروردگار جهانیان است و می گستراند جهان را چنانکه خواننده را می گستراند.
کلام میبدی[۲۶۰]
«حسن بن علی (علیه السّلام) زنی داشت طلاق داد او را، پس چهل هزار درهم مَهر آن زن بود، به وی فرستاد تا دلش خوش شود. زن آن مال پیش نهاد و گریستن درگرفت؛ گفت: متاعٌ قلیلٌ مِن حبیبٍ مفارقٍ؛ مرا خواسته جهان چه به کار است که کنارم تهی از یار است و دوست از من بیزار است».
فراق، مقوله‌ای است که در ادبیّات عرفانی بسیار به آن پرداخته شده و شاعران در فراق یار، اشعار جان‌سوز بی‌شماری سروده‌اند. میبدی در لابه‌لای نقل حکایاتی در این موضوع از بزرگان دین و عرفان، اشعار زیبایی هم آورده است. در اینجا از میان سخنان دل‌نشین میبدی، حکایت امام حسن (علیه السلام) عیناً نقل شد.
کسی که‌ش مار نیشی بر جگر زد                   ورا تریاق سازد، نی طبرزد
گویند این سخن با حسن بن علی (علیه السلام) افتاد، در وی اثر کرد، و او را مراجعت کرد.
اسلام در عین آنکه طلاق را منفور دانسته و مذمّت کرده، آن را به عنوان یک اصل پذیرفته است و در موارد و شرایط خاصّی تجویز می‌کند؛ چرا که اسلام معتقد است هرگز نمی‌توان با اجبار و اکراه میان دو نفر پیوند برقرار کرد.
رشیدالدّین پس از قلم‌فرسایی در هجران یار، به فراق معشوق ازلی، خداوند، می‌پردازد که عارفان حقیقی در پی وصال اویند.
کلام میبدی[۲۶۱]
میبدی در تفسیر سوره ی زخرف آیه ی ۱۲ «وَالَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ الْفُلْکِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْکَبُونَ» از امام حسین (علیه السلام) نقل می کند:
«و الّذی خلق الأزواج کلّها»، یعنی الاصناف کلّها کالذّکر و الأنثی و السّماء و الأرض و الشمس و القمر و اللّیل و النّهار و الصّیف و الشتاء و الجنّه و النّار «و جعل لکم من الفلک» ، ای ـ السفن، «و الانعام ماترکبون لتستووا ـ علی ظهوره»، لم یقل ظهورها لموضع ما، «ثم تذکروا، نعمه ربکم اذا استویتم علیه»، بتسخیر المرکب فی البر و البحر « و تقولوا، سبحان الّذی سخر لنا هذا و ما کنّا له مقرنین» الاقران: الضبط و الطاقه، تقول اقرنت الرجل اذا ضبطه و ساویته فی القوه ، نصرت له قرناً ، کان الحسن بن علی ابن ابی طالب (علیه السلام)؛ و کسی که خلق کرد همه ی زوج ها را یعنی همه چیز را هم مذکر و هم مؤنث را خلق کرد و آسمان ها و زمین را و خورشید و ماه و شب و روز را و تابستان و زمستان و بهشت و جهنم را برای شما « و قرار داد برای شما از آسمان ها » یعنی کشتی ها و « چهارپایان از آنچه که پشتشان سوار می شدند » هرگز نگویید پشت آنها جایگاهی برای آنچه سوار می شدید است. « سپس یادآور شوید که نعمت پروردگارتان است هنگامی که بر آن سوار می شوید » هنگامی که مرکب را در خشکی و در دریا مسخر می کنید « بگویید پاک و منزه است کسی که برای ما آن را مسخر کرد و مارا با آن همنشین کرد…».
پایان نامه - مقاله - پروژه
کلام میبدی[۲۶۲]
«یروی عن الحسین (علیه السلام): انّه کان اذا رکب دابّهً قال : الحمدلله الّذی هدانا للاسلام و الحمدلله الّذی اکرمنا بالقرآن و الحمدلله الّذی من علینا بنبیّنا محمد(صلی الله علیه و آله). ثم قال: الحمدلله الّذی سخر لنا هذا و ما کنا له مقرنین؛ همانا هنگامی که بر مرکبی سوار می شد می فرمود: حمد و ستایش برای خدایی است که ما را به اسلام هدایت کرد و حمد و ستایش برای خدایی است که ما را با قرآن گرامی و بزرگ داشت و حمد و ستایش برای کسی است که بر ما پیامبرمان محمد (صلی الله علیه و آله) را فرستاد. سپس گفت: حمد و ستایش برای خدایی است که برای ما این را مسخر کرد و ما را با آن همنشین کرد».
«روی عنه: انّه کان اذا عثرت دابّته قال: اللهم لا طیر الا طیرک، و لا خیر الا غیرک و لا ملجأ و لا منجا منک إلا الیک، و لا حول و لا قوه إلا بک؛ همچنین از ایشان روایت شده است که: همانا او هنگامی که چهارپایش می لغزید گفت: خدایا هیچ خیر و برکتی نیست مگر به خیر و برکت تو و نه پناهگاهی جز پناهگاه تو که به سوی تو پناه ببریم و نه هیچ قدرت و نیرویی جز قدرت تو».
کلام میبدی[۲۶۳]
میبدی در تفسیر سوره ی نوح در ذیل آیات۱۰ تا ۱۲: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا  یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِّدْرَارًا وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَل لَّکُمْ جَنَّاتٍ وَیَجْعَل لَّکُمْ أَنْهَارًا؛ و گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است {تا} بر شما از آسمان باران پى درپى فرستد»، با آوردن روایتی از امام حسین (علیه السلام) که استغفار را باعث رفع فقر و ازدیاد روزی می داند، بیان می کند:
و روی انّ رجلاً اتی الحسین بن علی (علیه السلام) فشکا الیه الجدوبه. فقال له الحسین (علیه السلام): استغفرلله. فآتاه آخر، فشکاالیه الفقر. فقال له: استغفرلله. آتاه آخر. فقال له: ادع الله ان یرزقنی انباً. فقال له: استغفرلله. آتاه آخر.فشکاالیه جفاف سباتینه. فقال له: استغفرالله. فقیل له اتاک رجالاً شیکون الواناً و یسئلون انواعاً فأمرتهم کلّهم بالستغفار؟ فقال: ما قلت من الذات نفسی فی ذلک شیئاً، انّما اعتبرت فیه قول الله سبحانه: «استغفروا ربّکم انّه کان غفاراً یرسل السّماء علیکم مدراراً»
کلام میبدی[۲۶۴]
میبدی در تفسیر سوره بقره در مورد قضاء و قدر و اراده ی خدا و اعتقاد قدری ها (کسانی که به قضاء و قدر اعتقادی ندارند) و گبری ها (در مورد گبرها و آیین آنها هیچ کتاب مستقلی وجود ندارد از آنها تنها نام باقی مانده است در کتاب های مذهبی و جغرافیایی یا ملل و نحل و مسالک و ممالک از آئین گبر نام برده شده است. بعضی آنها را همان مجوس ها و زرتشتی ها گفته اند اما به نظر می رسد بین آیین گبر و زرتشت تفاوت وجود دارد[۲۶۵]) سخن می گوید و سپس در این باره از قول امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) سخن می گوید:
«و عن الحسن بن ابی الحسن (علیه السلام) قال : جف القلم و قضی القضاء و تم القدر بتحقیق الکتاب و تصدیق الرسل، و سعاده من عمل و التّقی و شقاء من ظلم و اعتدی و بالولایه من الله للمؤمنین من الله للمشرکین، من کفر بالقدر فقد کفر بالاسلام؛ امام حسن (علیه السلام): قلم خشک شد و قضاء و قدر پایان یافت و قضاء و قدر تمام شد (کامل شد) با محقق شدن کتاب و تصدیق پیامبران. و سعادت از عمل کردن و تقوا الهی پیشه کردن و شقاوت و بدبختی از ظلم و ستم کردن و دوستی خدا با مؤمنان و برائت از مشرکان تحقق می یابد. هرکس به قضاء و قدر کفر بورزد به اسلام کفر ورزیده است».
«و روی عن الحسین بن علی (علیه السلام) قال: «ان القدریه لم یرضوا بقول الله و لا بقول الملائکه و لا بقول النبین و لا بقول اهل الجنه و لا بقول اعل النّار و لا بقول أخیهم ابلیس، اما قول الله تعم فانه یقول» و یهدی من یشاء الی صراط المستقیم « امّا قول الملائکه » سبحانک لا علم لنا الّا ما علمتنا و؛ و از امام حسین (علیه السلام) روایت شده است که می فرماید: همانا طایفه ی قدریه هرگز به سخن خدا راضی نمی شدند و نه به سخن پیامبران و نه به سخن فرشتگان و نه سخن اهل بهشت و نه سخن اهل جهنّم و نه قول برادرشان شیطان، و ما سخن خدا این است : و خدا هر که بخواهد به راه راست هدایت می کند، و اما سخن فرشتگان : پاک و منزهی تو و ما جزء آنچه به ما آموخته ای نمی دانیم و… »
کلام میبدی[۲۶۶]
حسین بن علی (علیه السلام) را گفتند: ابوذر می گوید من درویشی بر توانگری اختیار کرده ام، بیماری بر تندرستی برگزیدم. حسین (علیه السلام) گفت : رحمت خدا بر ابوذر باد، او را چه جای اختیار است؟ و بنده را با خود چه اختیار است؟ پیروز آن کس است که اختیار و مراد خود فدای اختیار و مراد حق کند.
کمال توکل و استقرار در بالاترین درجه ی آن؛ اگر کسی اختیار و انتخاب خدای متعال را بهترین بداند و بر آن توکل کند به اولین درجه ی رضای خدای متعال دست یابد. میبدی در تفسیر سوره ی بقره درباره ی رضای حق روایتی از امام حسین (علیه السلام) در مورد ابوذر به فارسی روایت می کند که در بالا در کلام میبدی آوردیم.
۴-۴- امام سجاد (علیه‌السلام)
امام سجاد (علیه‌السلام) مایه‌ی فخر و زینت عابدان و پیشوای بندگان پاک و خالص خداوند و آقای ساجدان و زینت عابدان است. آن‌ها که با تاریخ او مأنوس‌اند، این مسئله را به نیکی درمی‌یابند که این لقب «زین‌العابدین» از سوی رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) برای او معّین شد و پیامبر گرامی خود، او را زین‌العابدین خواند و فرمود: «هنگامی‌که قیامت بر پا شود، ندادهنده‌ای در میان جمع اهل محشر ندا دردهد که مایه زینت عابدان کجاست؟»
۱-۴-۴- امام سجاد (علیه‌السلام) در کشف‌الاسرار
کلام میبدی[۲۶۷]
روایت کرده‌اند از علی بن الحسین (علیه‌السلام): در آن خلوت‌خانه بتی نهاده بود. آن ساعت زلیخا برخاست و به سر آن بت چادر درکشید تا بپوشید، یوسف گفت چیست این‌که تو کردی؟ گفت از آن بت شرم می‌دارم که به ما می‌نگرد، گفت یوسف: «إستحتحین ممّن لا یسمع و لایبصر وَ لا أَستَحیی ممّن خلق الاشیاء و علّمها یسمع و یبصر و ینفع و یضرّ؟؛ از بتی که نشنود و نبیند و نه در ضرّ و نفع بکار آید تو شرم می‌داری، تو چرا شرم نمی‌داری از آفریدگار جهان و جهانیان و دانا به احوال همگان؟»
دل پنج پرده دارد: اول صدر است مستقر عهد اسلام. دوم قلب است محل نور ایمان. سوم فؤاد است موضع نظر حقف. (چهارم) سرّ است مستودع گنج اخلاص، پنجم شغاف است محطّ رحل عشق. زلیخا را عشق یوسف به شغاف رسیده بود…
امام سجاد (علیه‌السلام) در تفسیر آیه‌ی ۲۳ سوره‌ی یوسف «و غلقت الابواب» در داستان پیشنهاد گناه زلیخا به حضرت یوسف (علیه‌السلام)، عمل زلیخا در پوشاندن بت به‌وسیله‌ی پارچه را نه‌تنها نشانه‌ی حیای فطری زلیخا می‌شمرد، بلکه آن را در تقوای حضرت یوسف (علیه‌السلام) و دوری از آن گناه نیز مؤثر می‌داند: یوسف (علیه‌السلام) گفت: تو از بت حیا می‌کنی، ولی من از خدا حیا نکنم.
کلام میبدی[۲۶۸]
«روی انّ علی بن الحسین (علیه‌السلام) قال الرجل من اهل الشّام أقرأت القرآن؟ قال: نعم. قال افما قرأت فی سوره بنی‌اسرائیل: «و آتِ ذا القربی حقّه» قال انّکم للقرابه الّذی امرالله ان یؤتی حقّه، قال: نعم؛ «و المسکین و بن السبیل» اینجا سخن تمام شد. آنگه ابتدا کرد به نهی تبذیر گفت: «و لا تبذّر تبذیرا» ای؛ لا تنفقها فی معصیه الله و لا فی الرّیاء و السّمعه و»
میبدی در تفسیر سوره‌ی بنی‌اسرائیل در ذیل آیه‌ی ۲۶:
«وَءَاتِ ذَا الْقُرْبَی‏ حَقَّهُ و المسکین و ابن السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً؛ حقّ خویشاوند و بیچاره و درراه مانده را ادا کن و هیچ‌گونه ریخت‌وپاش و اسرافی نکن»
روایتی از امام سجاد (علیه‌السلام) به زبان عربی می‌آورد. وقتی اسیران اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بـه شـام وارد شـدند، مردی جلوی امام (علیه‌السلام) ایستاد و گفت: سپاس خدایی کـه شمارا کـشت و نـابود سـاخت و مـردمان را از شرّتان آسوده کرد و امیرالمؤمنین را بر شما پیروز گردانید. امام علی بن الحسین (علیه‌السلام) خاموش ماند تا آن مرد شامی آنچه در دل داشت، بر زبان آورد. آنگاه امام (علیه‌السلام) از او پرسید: قرآن خوانده‌ای؟
«قل لا أسئلکم علیه أجرا إلاّ المودّه فی القربی»[۲۶۹] را خوانده‌ای؟ آری؛ و این آیه را «وَءَاتِ ذَا الْقُرْبَی‏…»؟
آری. و این آیه «إنّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیرا»[۲۷۰]؟ آری
ای پیرمرد! این آیه‌ها در حقّ ما نازل‌شده است. ماییم ذوی القربی، ماییم اهل‌بیت پاکیزه از هـرگونه آلایش.
پیرمرد دانـست آنچه درباره‌ی اسیران شنیده است، درست نیست و آنان خارجی نیستند؛ بلکه فرزندان پیغمبرند و ازآنچه گفته بود، پشیمان شد و گفت: خدایا! من از بغضی که از اینان در دل داشتم، به درگاهت توبه می‌کنم. من از دشمنان محمد و آل محمد (صلی‌الله علیه و آله) بیزارم[۲۷۱].
مفسّران شیعه و سنّی مانند طبری، با الهام از روایات، می‏نویسند: امام سجاد (علیه‌السلام) در دوران اسارت وقتی همراه قافله‌ی اسرا به شام رسید، در مقام محاجّه با آنان که اسرای اهل‏بیت (علیهم‌السلام) را بی‏دین و خارجی می‏خواندند، با استناد به این آیه فرمودند: مراد از «ذا القربی» ما هستیم[۲۷۲].
کلام میبدی[۲۷۳]
«لا یمسّهم فیها» فی الجنّه، «نصبٌ» تعب، «وما منها بمخرجین» فانّ تمام النّعمه بالخلود. روی عن علی بن الحسین علی (علیه‌السلام) انّ هذه الایه نزلت فی ابوبکر و عمر و علی قال: والله انّها لفیهم نزلت و فی من نزلت الّا فیهم، فقیل و ایّ غلٍ هو؟ - فقال: غلّ الجاهلیّه …»
میبدی در ذیل آیه: «لاَ یَمَسُّهُمْ فِیهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِینَ»[۲۷۴]؛ هیچ خستگی به آن‌ها نمی‌رسد و هیچ‌گاه از آن اخراج نمی‌گردد».
در شأن نزول ابوبکر و عمر و حضرت علی (علیه‌السلام) می‌داند که این روایت مخالف با سنّت معتبر و دیدگاه شیعه است و از امام سجاد (علیه‌السلام) صادر نگردیده است.
کلام میبدی[۲۷۵]
ما روی علی بن الحسین (علیه‌السلام) عن ابیه، عن علی (علیه‌السلام) قال – سمعت النّبی (صلی‌الله علیه و آله) یقول «لکل شی‏ء عروس و عروس القرآن سوره الرحمن».
تکرار آیه‌ی «فبأی آلاء ربکما تکذبان» آن هم در مقطع‏های کوتاه آهنگ جالب و زیبایی به این سوره داده است. به‌اضافه؛ محتوای زیبای این سوره در مورد نعمت‏های زیبای بهشتی مخصوصاً حورالعین، جاذبه‌ی خاصی به این سوره داده است، لذا پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) فرمود: «لکل شی‏ء عروس و عروس القرآن سوره الرحمن؛ برای هر چیزی عروسی است و عروس قرآن سوره الرحمن است».
قابل‌توجه است؛ واژه‌ی عروس گر چه در زبان فارسی به زن تازه شوهر کرده می‏گویند، ولی در فرهنگ عرب به مرد و زن هر دو مادام که در مراسم عروسی هستند اطلاق می‏گردد و ازآنجاکه مرد و زن در چنین مراسمی در بهترین و زیباترین حالات و کامل‏ترین احترامات قرار دارند این واژه به موجودات بسیار زیبا و گرامی اطلاق می‏شود[۲۷۶].

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 05:06:00 ب.ظ ]