|
|
|
شناسایی ومطالعه ماکروفسیل های گیاهی جمع آوری شده از منطقه- فایل ۴ |
... |
در مجارستان با توجه به اینکه نمونه های زیادی از جنس Toditsوجود دارد اما گونه Todite sprinceps کمیاب و از قسمت های دیگر مانند ریزوم هیچ نمونه ای یافت نشده است (Barbacka and Bodor ,2008). Family unknown Genus Cladophlebis Brongniart, 1849 Cladophlebis denticulate (Brongniart 1828) Nathorst, 1876 Cladophlebis cf. denticulate (Brongniart 1828) Nathorst, 1876 (Pl. 4, figs. 1, 2, 3, 4) این نمونه ها با کد های ICST(301,302,303,304.305)نگهداری میشوند. درنمونه های جمع آوری شده از منطقه ۵ نمونه از جنس مورد نظر شناسایی شد که ۳ عدد از آنها شیل زغالی بوده و۲ عدد دیگر نمونه ماسه سنگی بوده اند خصوصیات کلی برای شناسایی این نمونه :
در این نمونه فروند معمولا بی پنه و پینول ها به صورت مثلثی و خمیده ( داسی شکل ) هستند که در قاعده کمی پهن شدگی دارند و با تمام پهنای قاعده به راشیز اتصال و به ندرت با هم همپوشانی دارند . پینول ها طولی درحدود ۸۰ میلی متر دارند وحداکثر پهنا را در قاعده دارند که درحدود ۲۳ میلی متر است و نسبت طول به عرض آن ۵/۲ است . پینول ها در این نمونه با کناره های کامل و صاف به سمت جلو خمیده هستند و یا در یک سوم بالایی دیستال حاوی دندانه های ظریفی است و رگبرگ میانی مشخص و از وسط پینول میگذرد و رگبرگ های جانبی معمولا بالارونده و یک بار دیکوتوم می شوند و قطر راشیز اصلی ۳ میلی متراست در حالی که راشیز فرعی ۵/۰ میلی متر پهنا دارد هردو راشیز دارای خطوط ظریف طولی هستند زاویه اتصال پن به راشیز فرعی حدود ۴۵ درجه است . معمولا جنس Cladophlebis در محیط هایی با رطوبت کم زیست میکند به همین دلیل دارای پینول هایی با استحکام نسبتا بالا هستند . این نمونه از رسوبات لیاس پسین- دوگر فریزی درکوه های بینالود (فخر، ۱۹۷۵)گزارش شده است این جنس از نقاط مختلف دنیا با سن ژوراسیک میانی گزارش شده است. (Ress and Cleal ,2004) . Family Matoniaceae Phlebopteris Brongniart, 1836 Phlebopteris angustiloba (Presl) Hirmer and Hörhammer, 1936 Phlebopteris cf. angustiloba (Presl) Hirmer and Hörhammer, 1936 (Pl. 5, figs. 1, 2, 3, 4) از جنس مورد نظرسه نمونه شیلی و یک نمونه ماسه سنگی یافت شده است که با کدهای ICST(401,402,403,404) نگهداری میشوند . خصوصیات نمونه یافت شده از منطقه : فروند منوپودیال و زایا است وشاخه های جانبی کوتاه هستند و هر یک از شاخه ها بطور قرینه دارای تعدادی پن هستند و پینول ها طویل و متصل به هم هستند در این نمونه رگبرگ میانی مستقیم و مشخص است در حالی که رگبرگ های جانبی ۲ بار دیکوتومی میشوندکه پینول ها به صورت تقریبا عمود بر روی راشیز قرار میگیرند (با زاویه ۸۰ درجه) در حدود ۲ میلی متر پهنا دارند و در قسمت های پایین تر و میانی به ۵/۱سانتی متر هم میرسند .قطر راشیز۳ میلی متر است و تراکم رگبرگ ها ۵ تا ۷ عدد در سانتی متر است . دستگاه زایا به صورت هاگینه است که گرد، یک ردیفی و در طرفین رگبرگ میانی بطور خطی قرار دارد و معمولا هر هاگینه روی یک شبکه رگبرگی واقع میشود که هر هاگینه دارای تعداد مشخص اسپورانژ است (بین ۵ تا ۱۱ عدد). سن این گونه تریاس فوقانی– کرتاسه فوقانی است. Van Konignenburg and Van Cittert ,2008) ). Class: Coniferopsida Order: Coniferales Family: Podocarpaceae Genus Podozamites Braun, 1843 Podozamites distans (Presl, 1838) Braun, 1843 (Pl. 6, figs. 1, 2) در نمونه های جمع آوری شده از منطقه ۳ نمونه شیلی از جنس مورد نظر یافت شده است که با کدهای ICST(501,502,503)نگهداری میشوند . ویژگیهای این نمونه به این صورت است که: -فروند ها پنه هستند و فولیول ها توسط پایه کوتاه به نام پدونکول و با وضعیتی مارپیچ به راشیز اتصال دارد وشکل فولیول ها بیضی کشیده است که دارای کناره های کامل هستند انتهای فولیول در گونه دیستنس گردشده یا کمی نوک دار است حاشیه فولیول ها موازی است که یشترین پهنا در قسمت وسط فولیول قرار دارد و حدود ۶ میلی متر است ، طول فولیول ها بدون در نظر گرفتن پایه اتصال درحدود ۴ سانتی متر است ونسبت طول به عرض آن ۴ است معمولا زاویه اتصال فولیول به راشیز در حدود ۴۰ درجه است در این نمونه رگبرگ ها در قاعده فولیول (بخش جمع شده) از هم دور میشوند و بعد در ناحیه میانی برگ موازی میشوند بالاخره همه در ناحیه انتهایی (نوک برگ )جمع میشوند (حاشیه برگ را قطع نمی کنند) در این گونه هرفولیول درحدود ۲۰ تا ۲۱ عدد رگبرگ دارد که وضعیت قرارگیری فولیول نسبت به یکدیگر در دو طرف راشیز به صورت متناوب است و فاصله فولیول در یک طرف راشیز بیشتر از طرف دیگر است این گونه دارای پدونکول دکورنت می باشد که قطر راشیز ۲ میلی متر است . جنس پدوزامیتس از فراوانی خوبی در منطقه برخوردار است این جنس خاص محیط های کم رطوبت وسخت است (میرزایی عطا آبادی، ۱۳۸۱) . محدوده سنی این جنس رتین –کرتاسه است (جعفریان و بگی، ۱۳۸۰) . این نمونه از دوگر پیشین دشت خاک در حوضه کرمان گزارش شده است (واعظ جوادی و میرزایی، ۲۰۰۶ و خلیلی زاده، ۱۳۸۹) . Genus Podozamites Braun, 1843 Podozamites sp. (Pl. 6, fig. 3) در نمونه های جمع آوری شده ازمنطقه ۳ نمونه شیلی از جنس مورد نظر شناسایی شد که با کدهای ICST(601, 602, 603) نگهداری میشوند . خصوصیات کلی نمونه : فولیول زبانه ای شکل یا تخم مرغی شکل است که دارای طول ۵/۴ سانتی مترهستند و بیشترین عرض فولیول در قسمت وسط درحدود۲/۱ سانتی متر است وکمترین پهنا در نوک فولیول درحدود ۵/۳ میلی متر است نسبت و طول به عرض فولیول ۵/۳ است در این نمونه تعداد رگبرگ ها بین ۱۵ تا ۱۷ عدد است که برای تشخیص گونه در این جنس نحوه اتصال فولیول به راشیز حائز اهمیت است ولی در جنس مورد مطالعه چون فولیول به تنهایی یافت شده این پارامتر برای تشخیص گونه قابل استفاده نیست و دومین مورد که برای تشخیص گونه قابل استفاده است شکل فولیول است که درجنس یافت شده شکل فولیول حد بین زبانه ای شکل تا تخم مرغی شکل هستند به همین علت تشخیص گونه با قطعییت امکان پذیر نیست . محدوده سنی این جنس رتین –کرتاسه است (جعفریان و بگی، ۱۳۸۰) . Genus podozamites Braun, 1843 Podozamites sp. (Pl. 6, fig. 4) در نمونه های یافت شده از منطقه مورد مطالعه ۳ نمونه از جنس مورد نظر یافت شده است که باکدهای ICST(701,702,703)نگهداری میشود . خصوصیات نمونه : فروند نمونه یافت نشده است فولیول به صورت منفرد یافت شده است هیچ نوع اتصالی بین فولیول و راشیز قابل تشخیص نیست در این نمونه تعداد رگبرگ ها حدود۳۰ عدد در هر فولیول است که از قاعده برگ شروع میشوند در بخش مرکزی برگ موازی میشوند ودر بخش انتهای برگ جمع شدگی دارند رگبرگ حاشیه برگ را قطع نمیکند. طول فولیول حدود ۳ سانتی متر است و بیشترین پهنا در قسمت وسط فولیول است وحاشیه آن موازی و عرض آن ۶ میلی متر است که نسبت طول فولیول به عرض فولیول ۵ است .
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 01:02:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
طرح های پژوهشی انجام شده در مورد طراحی پروتکل فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی و مقایسه کارآمدی آن با ... |
... |
۶۰%
۵
۴۰%
۴۰%
MDD
۳
۱۰۰%
۶۷%
۳
۶۷%
۶۷%
DYS
۳
۱۰۰%
۶۷%
۳
۱۰۰%
۶۷%
Dep NOS
۴
۷۵%
۷۵%
۴
۵۰%
۵۰%
برخی از آزمودنیها اختلالهای همبود چندگانه دارند و مجموع اختلالهای همبود می تواند بیشتر از تعداد آزمودنیها باشد. پرسشنامه اختصاصی برای اختلال هراس در دسترس نبود، بنابراین برای این اختلال ملاک قضاوت بر اساس درجهبندی شدت بالینی (CRS) و مقیاس سازگاری اجتماعی و کاری محاسبه شد.
یادداشت: TRS= وضعیت پاسخدهی درمان؛ HESF= وضعیت عملکرد نرمال؛ GAD= اختلال اضطراب فراگیر؛ OCD = اختلال وسواسی-اجباری؛ SAD= اختلال اضطراب اجتماعی؛ PDA= اختلال هراس با گذرهراسی؛ Anx NOS= اختلال اضطرابی نامشخص؛ MDD= اختلال افسردگی اساسی؛ DYS= اختلال افسردهخویی؛ Dep NOS= اختلال افسردگی نامشخص نتایج آزمون خیدو نشان داد که بین تشخیصهای اصلی که به وضعیت پاسخدهی درمان در پایان درمان فراتشخیصی بارلو دست یافتند (اختلال اضطراب فراگیر: ۶۷%؛ اختلال وسواسی- اجباری: ۶۷%؛ اختلال اضطراب اجتماعی: ۳۳%؛ اختلال افسردگی اساسی: ۱۰۰% و اختلال افسردهخویی: ۶۷%) تفاوت آماری معناداری مشاهده نشد (df4)= 5.91, p=.07)2). اما نتایج آزمون خیدو در وضعیت عملکرد نرمال حاکی از تفاوت بین تشخیصهای اصلی مربوط به وضعیت عملکرد نرمال در درمان فراتشخیصی بارلو (اختلال اضطراب فراگیر: ۵۳%؛ اختلال وسواسی- اجباری: ۳۳%؛ اختلال اضطراب اجتماعی: ۳۳%؛ اختلال افسردگی اساسی: ۱۰۰% و اختلال افسردهخویی: ۶۷%) بود و تفاوت آماری معناداری مشاهده شد (df4)= 3.84, p=.04)2). اگرچه این مقایسهها به دلیل حجم طبقه های تشخیصی کم با محدودیتهایی در بسط نتایج آن مواجه است ولی شواهد اولیه مبنی بر تأثیرهای نابرابر درمان فراتشخیصی بارلو در رسیدن به وضعیت عملکرد نرمال برای اختلالهای ناهمگن فراهم می کند. علاوه بر این نتایج جدول ۶۰-۴ نشان میدهد که ۶۵ درصد آزمودنیهای گروه درمان فراتشخیصی بارلو در تشخیصهای همراه در مرحله پایان درمان از وضعیت بیماری به وضعیت پاسخدهی درمان و ۵۲ درصد آنها به وضعیت عملکرد نرمال دست یافتهاند. در مرحله پیگیری دوماهه نیز آزمودنیهای تحت درمان فراتشخیصی بارلو در شاخص های وضعیت پاسخدهی درمان و وضعیت عملکرد نرمال به ترتیب به میزان ۵۵ و ۴۵ درصد رسیدند که تا حدودی حاکی از حفظ دستاوردهای درمانی مربوط به تشخیصهای همراه در طول دوره دوماهه پیگیری میباشند، البته این میزان نسبت به پایان درمان کاهش یافته است. مقایسه تغییرات معنادار بالینی در وضعیت عملکرد نرمال (شاخص مهم معناداری بالینی) بین درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی با درمان فراتشخیصی بارلو در تشخیصهای اصلی در دو مرحله پایان درمان و دوره پیگیری دوماهه به ترتیب حاکی از برتری ۱۶ و ۲۳ درصد درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده نسبت به درمان فراتشخیصی بارلو در رسیدن به وضعیت عملکرد نرمال است. در مورد تشخیصهای همراه نیز این برتری در دو مرحله پایان درمان و دوره پیگیری به ترتیب با میزان ۱۳ و ۲۹ درصد حفظ می شود.
فصل پنجم:
بحث و نتیجه گیری پژوهش حاضر با هدف طراحی پروتکل درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی و بررسی اثربخشی آن در قالب یک طرح نیمه تجربی با سه گروه ۱۵ نفره از افراد مبتلا به اختلالهای اضطرابی و افسردگی همایند (گروه درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی، گروه درمان فراتشخیصی بارلو و گروه کنترل لیست انتظار) و دوره پیگیری دوماهه صورت گرفته است. بر این اساس، متناسب با اهداف و سؤالات پژوهش، در ابتدا طراحی پروتکل درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی و سپس کارآزمایی بالینی مربوط به آن، در دو بخش جداگانه مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
طراحی پروتکل درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی
در طراحی این پروتکل سعی گردید چندین اصول زیربنایی رویکرد فراتشخیصی مد نظر قرار گیرد. از جمله این اصول میتوان به انعطافپذیر بودن جلسات درمان در قالب ماژولهای درمانی اشاره کرد. چون بارلو و همکاران (۲۰۱۱) در نسخه قبلی پروتکل خود، ساختار جلسات درمانی خود را به صورت غیرانعطاف طراحی کرده بودند و در نسخه جدید خود در سال ۲۰۱۱، پروتکل فراتشخیصی خود را مبتنی بر ماژولهای منعطف تدوین کردند. بارلو و همکاران (۲۰۱۱) معتقدند که پروتکلهای فراتشخیصی به دلیل این که برای اختلالهای ناهمگن طراحی می شود و هدف آن درمان اختلالهای هیجانی چندگانه است، زمانی بیشترین کاربرد را دارد که به صورت انعطافپذیر و در قالب ماژولهای درمانی طراحی شود تا درمانگر از آزادی عمل بیشتری برخوردار شود. اصل دومی که سعی شد در طراحی پروتکل مدنظر باشد، استفاده از رویکرد ابعادی در آسیبشناسی اختلالهای روانشناختی بود. بر اساس این اصل هر فردی ممکن است به یک میزانی از یک آسیب روانشناختی برخوردار باشد. بارلو و همکاران (۲۰۱۱) بر این باورند که پروتکلهای فراتشخیصی که برای درمان اختلالهای همبود تدوین میشوند باید از این اصلی در جریان درمان تبعیت کنند و این را هم به درمانجویان انتقال بدهند. در تدوین این پروتکل تلاش شد توالی محتوای درمانی بارلو تا حدودی حفظ شود. ماژول اول پروتکل فراتشخیصی بارلو و پروتکل حاضر شامل آشناسازی درمانجویان با اختلالهای هیجانی همبود و لزوم بهکارگیری درمان فراتشخیصی بود. ماژول دوم پروتکل فراتشخیصی بارلو و پروتکل حاضر به آشناسازی درمانجویان درباره ماهیت هیجان و آموزش خودآگاهی هیجانی و ذهنآگاهی هیجانی بود. یکی از تفاوتهای اصلی این دو پروتکل در ماژول سوم درمان بود. چون پروتکل بارلو مبنی بر تنظیم هیجانی بود، بنابراین در این ماژول به راهکارهای تنظیم هیجانی پرداخته شده بود و پروتکل فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی به دلیل اهمیتی که برای سازه افکار تکرارشونده منفی به عنوان فرایند اصلی اختلالهای هیجانی قائل بود، ماژول سوم این پروتکل به آشناسازی با این سازه و راهکارهایی برای کاهش افکار تکرارشونده منفی بود. ماژول چهارم پروتکل فراتشخیصی بارلو به بازسازی شناختی و به چالش کشیدن باورهای غیرمنطقی اختصاص یافته بود، در حالی که در پروتکل حاضر با توجه به اهمیت نقش فرآیندهای فراشناختی در تداوم افکار تکرارشونده منفی به بازسازی فراشناختی مرتبط با افکار تکرارشونده منفی پرداخته شده بود. ماژولهای پنجم و ششم پروتکل بارلو شامل شناسایی اجتناب رفتاری و الگوهای رفتاری مبتنی بر هیجان درمانجویان و همچنین اجرای مواجهه رفتاری بود. اما در پروتکل فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی در قالب یک ماژول به شناسایی اجتناب تجربهگرایانه که شامل تمام الگوهای اجتنابی مراجع (رفتاری، هیجانی و شناختی) و همچنین راهبردهایی برای کاهش آن یعنی تکنیکهای مواجهه (برای کاهش جنبه بیرونی و رفتاری اجتناب تجربهگرایانه) و تکنیکهای پذیرش (برای کاهش جنبه درونی، شناختی و هیجانی اجتناب تجربه گرایانه) پرداخته شده بود. در این پروتکل محتوا و ساختار هر جلسه به گونه ای است که تکمیل کننده جلسات قبل و پیشنیازی برای جلسات بعد میباشد. در زیر به دلایل چیدمان ماژولهای درمانی پرداخته شده است تا یکپارچگی و مبتنی بر نظریه بودن پروتکل قدرت تبیین بیشتر پیدا کند: با توجه به اهمیتی که مؤلفه آشناسازی اولیه بیمار با اختلال و روند کلی درمان در رویکرد شناختی رفتاری دارد (بارلو و همکاران، ۲۰۱۱)، ماژول اول درمان به آشناسازی بیمار با اختلالهای هیجانی و روند کلی درمان فراتشخیصی اختصاص یافت. لازم به ذکر است که با وجود اینکه مداخلههای شناختی رفتاری بر اساس نوع اختلال و پروتکل درمانی مورد استفاده، با یکدیگر متفاوت هستند، اما اصول کلی و مشخصی درباره درمان شناختی رفتاری وجود دارد که باید درباره آنها با مراجع صحبت شود. مسلم است که بعضی از این اصول باعث شگفتی بسیاری از مراجعین میشود، به این دلیل که احتمالاً تصور خاصی از درمان روانشناختی در ذهن آنها وجود دارد یا با این درمان ناآشنا هستند. بنابراین باید به مراجع توضیح داده شود که درمان شناختی رفتاری شامل چه مواردی میباشد و مراجع کاملاً آگاه باشد که در روند درمان چه اتفاقی صورت میپذیرد و چه انتظاراتی از او خواهیم داشت. در درمانهای شناختی رفتاری دو دلیل عمده برای پرداختن به آشناسازی مراجع با اختلال و روند درمان وجود دارند. اولاً، اعتقاد ما بر این است که پیش از آغاز هر درمانی، مراجعان باید آگاهی کامل داشته باشند که درمان شامل چه چیزهایی میباشد و از آنها چه انتظاراتی میرود. در نهایت آنها باید تصمیم بگیرند که آیا درمان پیشنهادی برای آنها مناسب هست و یا خیر. دوماً، از آنجایی که از مراجع انتظار میرود تا در روند درمانی، چه داخل و چه خارج از جلسات، به صورت قابل توجهی مشارکت داشته باشد، موافقت آنها در پیشبرد این مسیر ضروری است. اگر مراجع نسبت به درمان، انگیزه کمی دارد، باید به خوبی مورد پرسش قرار گیرد تا مشخص شود آیا تمایلی به درمان ندارد یا نگران انتظاراتی است که از او دارند. در حالت اول، ممکن است درمان شناختی رفتاری مفید نباشد (حداقل در این زمان)، زیرا مراجعی که تمایلی به شرکت کامل در درمان ندارد، به احتمال زیاد پیشرفتی نخواهد داشت. در حالت دوم، ممکن است درمانگر تصمیم بگیرد تا در مورد ترسهای خاص مراجع گفتگو کند و تأکید کند از مراجع هیچ تکلیفی خواسته نمی شود، مگر این که منطق آن مشخص شود و مراجع نیز توانایی انجام آن را داشته باشد (اگرچه ممکن است با دشواری همراه باشد) و با آن موافق باشد. بنابراین اهمیت تفهیم این موضوع از این منظر مورد توجه قرار گرفتند که در جلسات بعدی، بیمار با این مفاهیم به خوبی آشنا شده باشد و درک آنها برایش آسان باشد تا هم تبعیت درمانی بیمار افزایش یابد و هم درمانگر بتواند با زبان مشترکی با بیمار، درمان را دنبال کند (داگاس و رابیچاود، ۲۰۰۷). ماژول دوم درمان، گامی به سوی تفهیم این موضوع بود که درگیر شدن در هیجانهای ناخوشایند در بلندمدت نهتنها شدت آنها را کاهش نمیدهد، بلکه باعث تداوم آنها هم می شود. این موضوع با مطرح کردن مثالهای واضح از جانب بیمار وضوح بخشی شد. گام مهم دیگری که در این جلسه برداشته شد و پایهای برای جلسات بعدی قرار گرفت، آشنایی با خودآگاهی هیجانی یعنی شناسایی هیجان و عدم درگیری با آن بود. در طول این ماژول سعی شد مراجع به سمت ذهنآگاهی هیجانی پیش برود و به جای یک تفسیر کننده خوب، در یک موضع تماشاگر حرفهای در برابر هیجانهای منفی و ناخوشایند قرار گیرد. این امر مقدمهای برای اجرای تکنیکهای معطوف به انعطافپذیری توجه در ماژول بعدی بود. علت قرار گرفتن این دستورالعمل درمانی در جایگاه ماژول دوم این بود که افراد مبتلا به اختلالهای چندگانه اضطرابی و افسردگی، به دلیل تجربه هیجانهای منفی متعدد و فراوان، مستعد کنارهگیری و ریزش از جلسات درمان هستند (استفن و مککوید، ۲۰۰۵). بنابراین برای جلوگیری از ریزش و کاهش هیجانهای منفی مراجع، اولین دستورالعمل درمانی بعد از آشناسازی مراجع با اصول روانشناختی و روند کلی درمان، آموزش خودآگاهی هیجانی و ذهن آگاهی هیجانی برای کاهش درد و رنج مراجع است. در ماژول سوم درمان که مهمترین ماژول درمانی محسوب می شود، آشناسازی با سازه افکار تکرارشونده منفی در قالب مثالهای واضح بیمار در دستورکار این ماژول قرار گرفت. گام بعدی این ماژول آموزش تکنیکهای توجه آگاهی انفصالی و آموزش توجه برای رهایی از افکار تکرارشونده منفی است. در این ماژول مراجع باید به این باور برسد که افکار تکرارشونده منفی هیچ کمکی به او نمیکند و باید فقط افکار را یک فرایند ذهنی در نظر بگیرد (نه فکری که بر روی هیجانها و رفتار تأثیر می گذارد) و با آنها درگیر نشود و توجه خودش را که قبلاً بر روی آن قفل شده است آزاد کند. اگر مراجع بتواند به این مرحله دست یابد زمینه برای کاهش راهبردهای مقابلهای ناسازگار فراهم می آید. تکنیک آموزش توجه در این ماژول انعطافپذیری توجه مراجع را افزایش میدهد و منجر به سیالی تخصیص توجه او میگردد. تکنیک توجه آگاهی انفصالی نیز در کنار تکنیک آموزش توجه علاوه بر این که به تمرکز زدایی شناختی مراجع کمک می کند، بلکه فراآگاهی مراجع را افزایش میدهد تا مراجع بتواند از سطح عینی ذهن بتواند به سمت سطح فراشناختی حرکت کند (واتکینز، ۲۰۰۸، ۲۰۱۱). قرار دادن این دو تکنیک در کنار هم، یک اثر همافزایی برای دستیابی به انعطافپذیری توجه و فراآگاهی مراجع ایجاد می کند (هاروی، ۲۰۰۴؛ ولز، ۲۰۰۸). سؤالی که ممکن است در اینجا مطرح شود، دلیل قرار دادن این مؤلفه درمانی در ماژول سوم چیست؟ قرار دادن این ماژول در اواسط درمان از این منظر مؤثر است که از یک طرف مراجع با اصول روانشناختی و مؤلفه های هیجان آشنا شده باشد و بعد با این مؤلفه مواجه شود و از طرف دیگر زیربنایی برای تکنیکهای بعدی درمان از جمله باورهای فراشناختی مرتبط با افکار تکرارشونده منفی و تکنیکهای مواجهه و پذیرش برای کاهش اجتناب تجربهگرایانه است. مراجع در ماژول دوم کاهش هیجانهای منفی را با بهره گرفتن از راهبردهای ذهن آگاهی هیجانی، تجربه می کند و این امر اشتیاق او را برای ادامه درمان افزایش میدهد. حالا در ماژول سوم زمان آن فرا رسیده است که مراجع با کاهش افکار تکرارشونده منفی و انعطافپذیری توجه بتواند گام اساسی در جهت کاهش بیشتر احساسها و هیجانهای ناخوشایند گام بردارد. نتایج پژوهش کونیبری (۲۰۱۲) نیز در راستای تأیید این مطلب است که برای کاهش پایدار و برگشتناپذیر هیجانهای منفی باید سوگیری توجه کاهش یابد و برای تحقق این امر نیز ابتدا باید مهارت خودآگاهی هیجانی و راهبرد انفصال از هیجان صورت گیرد.
موضوعات: بدون موضوع
[ 01:02:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
دانلود فایل ها در مورد : ارزیابی قابلیت و تعیین اولویت خوشه های صنعتی در استان ... |
... |
۵-۲ خوشه های صنعتی در کشورهای کمتر توسعه یافته توسعه یافتگی بخشی و تمرکز جغرافیایی بنگاه های کوچک و متوسط پدیده ای رایج در کشورهای در حال توسعه به شمار می آید. موارد متعددی از این نوع ادبیات به ثبت رسیده است. مانندآرژانتین، برزیل، غنا، اندونزی، کنیا، مکزیک، پرو. رایج ترین بخش های تخصص یافته در این کشورها بخش های نساجی، پارچه بافی، تولید کفش ، تولید چرم، نجاری، مبلمان، لوازم برقی و تولیدات فلزی می باشد. در بسیاری از موارد این خوشه ها در شرکت های کوچک دارای تاریخچه سنتی طولانی در زمینه خویش فرمایی، استقلال شغلی و تولید صنعتی محصولات خاص یا صنایع دستی هستند.در بسیاری از خوشه های بررسی شده تعداد زیادی از بنگاه های تخصص یافته ، فعالیت های اقتصادی پیوند یافته به جلو یا به عقب و نهادهای حمایت کننده معین وجود دارند. اشمیتز(۲۰۰۶) در بخش تولید کفش ، به مطالعه خوشه ای در سینوس ولی[۸۳] برزیل می پردازد. در این خوشه بیش از ۵۰۰ شرکت کفش سازی ، ۱۰۰دباغخانه، ۲۰۰ تولید کننده اجزا، ۷۰۰ کارگاه محلی و ۴۵ تولید کننده ماشین آلات کفش سازی و چرم متمرکز هستند. در همین بخش خوشه ای از شرکت های کوچک و خرد که شامل شامل تعدادی دباغخانه و تولید کنندگان اجزا می شود و تقریبا ۱۰۰۰ شرکت را دربر می گرفت توسط ویلاران[۸۴](۱۹۹۳) در شهر تروجیلو[۸۵] در پرو به ثبت رسید. در کشور هند در آسیا نورینگا(۲۰۰۵) یک بخش تولید کفش در آگرا[۸۶] را که حدود ۵۰۰۰ کارگاه کوچک و واحدهای خانگی را شامل می شد را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. بر اساس شواهد تجربی در دسترس ، درکشورهای در حال توسعه خوشه های مکانی و بخشی شرکت های کوچک نه تنها غیرمعمول و کم اهمیت نیستند، بلکه این خوشه ها در بسیاری از کشورهای در حال توسعه وجود دارند. کاملاً واضح است که وجود تعداد زیادی از شرکت های تخصص یافته و متمرکز که در بسیاری از موارد دارای پیشینه قوی تاریخی نیز می باشند الزاماً بدین معنی نیست که این خوشه ها از رشد پایدار و پویایی برخوردار هستند. با وجود این می توان تشکیل خوشه ها را به عنوان عامل تسهیل کننده برخی از رویدادهای توسعه ای متعاقب لحاظ کرد. این رویدادهای توسعه ای که ممکن است بعد از ایجاد خوشه حادث شوند عبارتند از : تقسیم کار بین بنگاه های صنعتی کوچک و تخصص یافتگی آنها ، پیدایش تامین کنندگانی که مواد خام ، اجزا ، ماشین آلات و قطعات یدکی را فراهم می آورند، ظهور عاملان اقتصادی که تولیدات را به بازارهای دور بین المللی و درون کشوری عرضه می کنند، پا به عرضه گذاشتن ارائه کنندگان خدمات تخصص یافته تولیدی ، به وجود آمدن جمعیتی از کارگران ماهر و شکل گیری انجمن هایی که به اعضا خود خدمات ارائه می دهند( رابلوتی ۱۳۸۲). ۱-۵-۲ محیط اجتماعی کشورهای کمتر توسعه یافته در ارتباط با اروپا و به خصوص ایتالیا ، نقش عوامل فرهنگی و اجتماعی در توسعه ناحیه صنعتی بسیار مهم است. دانش کشورهای کمتر توسعه یافته[۸۷] در مورد این جنبش مهم هنوز بسیار محدود است و مطالعات چندی که تا کنون در رابطه با محیط های اجتماعی انجام شده به نتایج متفاوتی منتهی شده است. اگرچه همگان به این نکته باور دارند که وجود محیط اجتماعی که از روابط خانوادگی قوی ،حس اجتماعی و هویت قوی اجتماعی برخوردار باشد برای توسعه صنعتی نواحی مهم است، اما مواردی نیز هست که به نظر می رسد عوامل فرهنگی و اجتماعی به جای بهبود انسجام اجتماعی و تسهیل روابط بین عاملان اقتصادی واقع در خوشه ها تاثیری منفی در انها به جا می گذارد.به عنوان مثال خوشه تولید کفش آگرا نمونه ای است که تقسیمات طبقاتی بر اساس کاست ، که در آن توسعه همکاری بین تولید کنندگان را مختل می کند. این اختلالات در روابط بین هندوهای متعلق به کاست پست با مسلمانان فقیر و روابط بین تاجران هندوی طبقه اجتماعی بالا و مسلمانان متمول کاملاً مشهود است( نورینگا[۸۸] ۲۰۰۵).
از طرفی در موارد دیگر هویت فرهنگی و اجتماعی نقشی مثبت در ارتقا سطح همکاری و اعتماد ایفا می کند و منجر به ایجاد مجموعه ای از قوانین مدرن و مقبول از سوی عموم مردم می گردد. مواردی که در پی می آیند نمونه هایی از این موضوع می باشند: سینوس ولی در برزیل ، جایی که روحیه اجتماعی قوی مبتنی بر میراث مشترک آلمانی ساکنان این منطقه در آن توسعه یافته است و مکزیک جایی که خوشه های صنعتی شهری در بخش پارچه بافی ،شبکه های اجتماعی قوی را پیرامون مهاجران دارای جنسیت مذکر که دارای تجربه مشترک از زندگی در آمریکا می باشند تشکیل می دهند(Schmits,2006) . یکی از نتایج جالبی که تا کنون از چندین تحقیق به دست آمده است این است که : محیط اجتماعی با گذشت زمان تغییر می کند. به عنوان مثال در خوشه های صنعتی روستایی پوشاک بافتنی مکزیک ، پیوند های اجتماعی با گذشت زمان و به دلیل تمایز رو به افزایش درون خوشه ها سست شده است. رشد و توسعه سریع تاثیری منفی بر شبکه های اجتماعی موجود در سینوس داشته است و روابط بین شرکت ها را تضعیف کرده است (Schmits,2006). ندوی[۸۹] و اشمیتز (۲۰۰۵) توانایی شبکه های فرهنگی و اجتماعی موجود را در خصوص این موضوع که نه تنها این شبکه ها کارکرد هنجاری اجتماعی رفتار را کنترل می کند بلکه با تغییر در ساختار اقتصادی خوشه صنعتی ، خود بدون تغییر باقی می مانند، مورد تردید قرار می دهند. ندوی(۲۰۰۵) در مطالعه خود بر روی خوشه تولید لوازم جراحی سیال در پاکستان می نویسد: هم زمان با رشد و توسعه موجود از اهمیت روابط مستحکم خانوادگی کاسته شده و افزایش روابط اجتماعی ضعیف تر مبتنی بر محلی بودن و شناختن و شناخته شدن جایگزین آن گردید، بنا بر این به نظر می رسد در رهیافتی پویا کسب شهرت اجتماعی برای ایجاد تعامل داخل خوشه لازم و ضروری است. شهرت اجتماعی ای که در آن مبنای اعتماد به میزان درآمد تغییر یافته است(Schmits,2006). ۶-۲ چرخه حیات خوشه[۹۰] خوشه ها دارای یک مشخصه ساختاری اند که می توانند به عنوان سازمانی با چشم انداز بلند مدت تلقی شوند. آنها در مواجهه با مسائل آنی و وخیم ، واکنش های موقتی بروز نمی دهند، بلکه دارای یک خط سیر مشخص و نوعی پایداری درونی در گذر زمان می باشند. هر خوشه در مسیر توسعه و رشد خود ، مراحلی را از سر می گذراند که ممکن است در شرایط گوناگون برای خوشه های دیگر تفاوت داشته باشد. با این وجود نوعی منطق ذاتی بر روند توسعه خوشه ها حاکم است که می توان ویژگی های مشخصی را برای مراحل آن در نظر گرفت، با این حال شکل دقیق این روند به محیطی که خوشه در آن شکل گرفته و توسعه مییابد ، وابسته است. چرخه حیات خوشه در شرایط عمومی می تواند به صورت شکل زیر باشد و مراحل زیر را در بر می گیرد(Andersson et al, 2004) تجمع[۹۱]: ناحیه ای که دارای تعدادی از شرکت ها و دیگر کنش گران می باشد. ظهور[۹۲]: تعدادی از کنش گران در ناحیه ،آغار به همکاری حول یک فعالیت محوری نموده و فرصت هایی را در پیوند با یکدیگر در مییابند. توسعه[۹۳]: با ظور کنش گران جدید با فعالیت هایی مشابه یا مربوط ، پیوند های جدیدی میان تمام کنش گران برقرار می شود. نهادهایی برای برای همکاری (IFCs) چه به صورت رسمی و چه غیر رسمی وارد صحنه می شوند و اغلب یک برچسب ، وبسایت، هویت منحصر به فرد و .. برای ناحیه و فعالیت آن بوجود می آید. بلوغ[۹۴]: یک خوشه بلوغ یافته دارای انبوهی از کنش گران است. همچنین روابط توسعه یافته ای چه درون خوشه و چه با خارج از خوشه ( خوشه های دیگر ، نواحی دیگر و..) برقرار می باشد. دگردیسی[۹۵]: با گذر زمان ، بازارها ، تکنولوژی ها و فرایند ها تغییر می یابند. خوشه در جهت بقای خود برای جلوگیری از رکود و زوال لازم است تا خود را با این تغییرات انطباق داده در واکنش به آنها نوآوری داشته باشد. این مساله می تواند در قالب نوعی دگردیسی به یک یا چند خوشه جدید باشد که برای فعالیت های دیگر تمرکز می نمایند،یا تغییری ساده در راه های ارائه محصولات و خدمات جلوه کند (Andersson et al, 2004).
دگردیسی بلوغ توسعه ظهور تجمع شکل ۴-۲: مدل چرخه حیات خوشه (Andersson, et al.,2004) مرحله پیش از ظهور خوشه، حائز اهمیت فراوان است. آگاهی از چند و چون این مرحله ، ما را برای شناسایی عوامل و عناصر ساختاری در تشکیل خوشه توانمند می سازد. برخی مدل چرخه حیات خوشه را به شکل های متفاوتی در نظر گرفته اند که مشابهت ها و تفاوت هایی با مدل قبلی دارد. به عنوان نمونه، مدلی که در شکل زیر مشاهده می شود. دو سناریو برای گذر از مرحله بلوغ خوشه را به تصویر می کشند. مرحله زوال که می تواند به مرگ خوشه منجر شود و یا به دگردیسی خوشه و دوباره در چرخه توسعه قرار گرفتن بیانجامد ( aziz and norhashim, 2008) . پایان بلوغ خوشه توسعه خوشه جنینی خوشه پیش از ظهور دگردیسی خوشه زوال خوشه شکل ۵-۲: مدل چرخه خوشه حیات (Aziz & Norhashim, 2008) ۷-۲ خوشه ها و نوآوری نوآوری[۹۶]یکی دیگر از مهمترین عناصری است که با مفهوم و کارکرد خوشه ها پیوند دارد.حتی برخی از نویسندگان، نوآوری را به عنوان یکی از کلیدی ترین عامل مانند نزدیکی جغرافیایی و تخصص یافتگی در چارچوب مفاهیم خوشه طبقه نموده اند. خوشه ها با مفهوم نوآوری ارتباط تنگاتنگی دارند، به طوری که بسیاری از نویسندگان حتی این دو را در قالب فرایند نوآوری تعریف نموده اند. به عنوان مثال پریسل و سالیمن[۹۷] (۲۰۰۳) ، خوشه را به عنوان مجموعه ای از سازمان های وابسته به یکدیگر تعریف نموده اند که در یک بخش اقتصادی و یایک صنعت و تحقق نوآوری ها به مشارکت می پردازند. در این تعریف آشکارا هیچ گونه اشاره ای به بعد جغرافیایی نشده است. مهمترین معیار این تعریف این است که کنش گران اصلی در فعالیت هایی مشترک که منجر به بروز نوآوری می شود مشارکت دارند. بر اساس دیدگاه فورمن و همکاران[۹۸](۲۰۰۰) گرایش به نوآوری مهمترین مساله برای رقابت در سطح جهانی است، نه تنها برای یک خوشه ، بلکه برای رقابت ملی آنها ظرفیت نوآوری ملی را به عنوان قابلیت یک کشور هم به عنوان یک موجودیت سیاسی و هم موجودیتی اقتصادی برای تولید و تجاری جریان تکنولوژی نوآورانه تعریف می نمایند. نوآوری معطوف به تلاش برای تجاری سازی ایده های نو است ( andersson, 2004). تعریفی که اغلب درباره نوآوری در ارتباط با بنگاه ها ارائه می گردد عبارت است از فرآیندی که بنگاه ها به کار می گیرد تا طراحی و تولید محصولات خود را به شیوه هایی نو صورت دهند، جدا از اینکه برای دیگران در هر جا و هر زمان نیز نو باشد یا نباشد ( Nelson & Rosenberg 1999) . عوامل گوناگون بسیاری در رشد و توسعه بنگاه ها دخیل است ، لیکن با توجه به شرایط متغییر محیطی بقای آن به شدت به ظرفیت نوآوری شان وابسته است ( Joyce et al, 2003) . طبیعتاً درجه و نوع نوآوری، به نوع صنعت ، اندازه شرکت، سطح و درجه تخصص یافتگی آن بستگی دارد. تجمع جغرافیایی، زیرساخت ها و پیوند های نیرومندی را بین شرکت های درون خوشه به اشتراک می گذارد که می تواند منجر به خلق محیطی مناسب برای نوآوری گردد ( Pou der et al, 1996). در یک محیط اقتصادی که با تغییرات مداوم همراه است، توانایی یافتن فرصت هایی که پدید می آیند با بهره گرفتن از یادگیری از تجربیات مهم، برای بقای پایدار شرکت ها بسیار حیاتی است ( Govindarajan et al, 2004) . یک سازمان انعطاف پذیر روش هایی را برای ایجاد و ماندن در روندی نوآورانه اتخاذ می نماید و اجازه می دهد تا انطباق پذیری لازم برای مواجهه با تغییرات محیطی شکل گیرد ( Goold et al,2002) . شرکت های کوچک و متوسط باید دریابند که انعطاف پذیری و ظرفیت بروز واکنش مناسب نسبت به تغییرات، لازمه فعالیت ها و بقای آنان در آینده است(Muir,1995). فورمن و همکاران (۲۰۰۰) بر این باورند که سازمانی که خود را با تغییرات به نحوی اثربخش انطباق می دهد ،با رشد قابل توجه در فروش، سود، احتمالاً مطلوبیت قابل توجه در بهره برداری و کسب منابع انسانی[۹۹] همراه خواهد بود. در صنایع با تکنولوژی بالا و صنایع با پویایی های خوشه ای ، نوآوری ها در فرایند کاری بیشتر مشاهده می شود که نشان از وجود سطح بالایی از همکاری محلی با تامین کنندگان دانشگاه ها دارد ( Brenner 2003). ۸-۲ انواع خوشه های صنعتی نگاهی به تجربه سایر کشورهایی که رهیافت خوشه ای را برای توسعه صنایع کوچک و متوسط خود انتخاب کرده اند، نشان می دهد که هیچ خوشه ای تنها به دلیل سیاست گذاری های دولتی ایجاد نشده است و بایستی اقدامات این چنینی با مکانیزم های خودکار بازار هماهنگ و همراه باشد تا خوشه صنعتی ایجاد شود. همچنین مشخص و آشکار است که خوشه های صنعتی با گذشت زمان تغییر می کنند، خوشه ها رشد می کنند، تغییر می یابند ،روابطی با عناصر و عوامل خارج از خوشه ایجاد می کنند، ساختاری مجدد می یابند و حتی نزول پیدا کرده و از بین می روند. در این مرحله از تکامل خوشه ها است یا وضع و اتخاذ سیاست های صنعتی مناسب می توان خوشه ها را به سمت اهداف و مقاصد ( تحکیم خوشه، ارتقا و فناوری مورد استفاده ، نوآوری ، بین المللی شدن و غیره ) مشخص هدایت نمود (Bianchi et al, ۱۹۹۷) . این روند تکاملی نشان می دهد که هیچ سیاست خاص یا عامی برای توسعه خوشه ها وجود ندارد.چون خوشه های صنعتی توسعه نیافته که از صنایع کوچک و متوسط تشکیل شده اند، در شرایط مشابهی فعالیت خود را شروع می کنند، لازم است تا سیاست ها و راهبردهای متنوعی بر اساس میزان توسعه یافتگی هر خوشه اتخاذ و انتخاب شود. به علاوه سیاست های مشابه در شرایط و زمینه های مختلف می تواند نتایج و واکنش های مختلفی ایجاد کند. بدین دلیل ضروری است که همواره نتایج و واکنش های حاصل از سیاست های مداخله گرانه[۱۰۰] در خوشه ها به طور مرتب بررسی شود تا اصلاحات لازم برای تطابق و هماهگی بیشتر با نظام صنعتی منطقه صورت پذیرد. البته بدیهی است که برای تاثیر سیاست های اتخاذ شده بایستی رضایت و توافق عوامل موثر در منطقه کسب شود (Bianchi et al, 1997). پورتر تعریف ساده ای برای دو نوع خوشه ( افقی و عمودی ) ارائه می دهد.از نظر او خوشه عمودی از صنایع تشکیل شده است که از طریق رابطه های خریدار – فروشنده به هم مرتبط شده اند و خوشه های افقی از صنایعی تشکیل شده است که یک بازار مشترک را برای کالاهای نهایی تقسیم می کنند و از فن آوری یا مهارت های نیروی کار مشترک استفاده می کنند.. به لحاظ ساختاری می توان خوشه ها را به چهار دسته تقسیم بندی کرد.(پایگاه اینترنتی سازمان صنایع کوچک و شهرک های صنعتی، ۱۳۹۰) ۱٫خوشه های بنگاهی و متداول ۲٫خوشه های توپی ۳٫خوشه های اقماری ۴٫خوشه با روابط شبکه ای
موضوعات: بدون موضوع
[ 01:01:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
بررسی رابطه مولفه های رهبری تحول آفرین با رفتار شهروندی ... |
... |
صحبت کردن در مورد مهمترین ارزشها و اعتقاداتشان تصریح در اهمیت داشتن یک احساس قوی نسبت به هدف توجه به منابع معنوی و اخلاقی تصمیمات گفتگو درباره اهمیت اعتماد نسبت به یکدیگر (ارسطو، به نقل از یعقوبی، ۱۳۸۹) ترغیب ذهنی[۳۰] برانگیختن پیروان به وسیله رهبر به منظور کشف راه حل های جدید و تفکر مجدد در مورد حل مشکلات سازمانی توسط پیروان. در واقع رفتار رهبر چالشی را برای پیروان ایجاد می کند که دوباره در مورد کاری که انجام می دهند، کوشش و تلاش نمایند و در مورد چیزی که می تواند انجام یابد، دوباره تفکر کنند.
انگیزش الهام بخش[۳۱] برانگیختن و بالا بردن انگیزش در پیروان که با توسل به احساسات زیردستان صورت می پذیرد. تأکید انگیزش الهام بخش بر احساسات و انگیزه های درونی است نه بر تبادلات روزانه بین رهبر و پیرو. به نظر سنگه(۱۹۹۰)اساس انگیزش، الهام است و این نوع انگیزش است که پیروان را متعهدانه به انجام هدفهای سازمانی بر می انگیزد. ملاحظات فردی[۳۲] رهبران تحول آفرین توجه ویژه ای به نیازهای هر پیرو به عنوان رفتار مربی یا استاد برای دستیابی به موفقیت یا رشد دارند. پیروان رشد یافته به صورت پیاپی سطوح توانمندیهای بالقوه شان را بالاتر می برند، فرصتهای جدید یادگیری به همراه یک جو حمایت کننده از رشد و پیشرفت ایجاد می شود(بس و همکاران، به نقل از یعقوبی، ۱۳۸۹) رهبری تبادلی این سبک رهبری در دو دسته رهبری مبتنی بر پاداشهای مشروط و مبتنی بر مدیریت بر مبنای استثناء تقسیم می شود. پاداشهای مشروط[۳۳] ”این رهبران رابطه خود با زیر دستانشان را به صورت مجموعه ای از قراردادها، معاملات، یا یک موازنه خدمت/پاداش می بینند. این مدیران استانداردهای کار را تعیین می کنند، به وضوح این استانداردها را برای زیردستانشان توضیح می دهند و این آگاهی را به زیردستان می دهند که اگر عملکرد آنها رضایت بخش باشد، چه پاداشی دریافت خواهند کرد. مدیرانی که این سبک رهبری را در پییش می گیرند، عموماً یک قرارداد شفاهی یا کتبیی با زیر دست خود منعقد می کنند تا زیر دست به درستی بداند که از او چه انتظاراتی می رود و براورده شدن یا براورده نشدن انتظارات چه پیامدهایی خواهد داشت. در این حالت به زیردستان قول پاداش در برابر عملکرد مثبت و یا تنبیه در برابر عملکرد منفی داده می شود.
-
- مدیریت بر مبنای استثناء[۳۴]
”این رهبران هم رابطه خود با زیردستانشان را به صورت مجموعه ای از قراردادها، معاملات، یا موازنه خدمت/پاداش می بینند. اما تفاوتی که باحالت قبل مشاهده می شود این است که اینان معمولاً از قدرت پاداش/تنبیه زیردستان که بر اساس اختیارات سازمانی خود به دست می آورند استفاده می کنند. این مدیران بر اساس رتبه خود در ساختار سازمانی، اعمال قدرت می کنند. آنها بر تشخیص خطاها و اجرای قوانین و مقررات متمرکز هستند. به عبارت دیگر تمرکز این مدیران بر تشخیص خطا و تادیب کردن زیردستان به خاطر عملکرد نامطلوب است.این سبک رهبری را در دو گونه فعال و غیرفعال(منفعل) تقسیم بندی می کنند (همان). الف) مدیریت بر مبنای استثناء(فعال)[۳۵] رهبران تبادلی که بر اساس مدیریت بر مبنای استثناء به طور فعال عمل می کنند، بر کار زیر دستان نظارت دارند و از انجام کارها اطمینان حاصل می کنند. رهبر برای تشخیص انحراف از استانداردها و پیدا کردن اشتباهات و خطاها وظایف ضروری و لازم را انجام می دهند. ب)مدیریت بر مبنای استثناء(منفعل)[۳۶] رهبرانی که مدیریت بر مبنای استثناء غیر فعال را عمل می کنند، مجازاتهای قضایی و دیگر اعمال را در رابطه با پاسخگویی به انحرافات واضح از عملکرد استاندارد شده به کار می گیرند. رهبران به طور غیر فعال منتظر دیدن انحرافات، اشتباهات و خطا ها هستند و تا وقتی اتفاقی نیفتاده است، عکس العملی نشان نمی دهند. رهبری عدم مداخله گر[۳۷] منظور از رهبری عدم مداخله گر عدم حضور رهبر یا اجتناب از رهبری کردن است که در واقع در طیف رهبری، غیر فعال ترین نوع رهبری به شمار می آید. در مقابل رهبری تبادلی، حالت عدم مداخله گری، حالتی کاملاً غیر تبادلی و بی تفاوت را نمایان می کند و رهبر از تصمیم گیری خودداری و مسئولیتها را واگذار می کند. ۲-۲ رفتار شهروندی سازمانی مفهوم رفتار شهروندی سازمانی اولین بار توسط باتمان و ارگان در اویل دهه ۱۹۸۰ میلادی به دنیای علم ارائه شد. تحقیقات اولیه ای که در زمینه رفتار شهروندی سازمانی انجام گرفت بیشتر برای شناسایی مسئولیت ها و یا رفتارهایی بود که کارکنان در سازمان داشتند ولی اغلب نادیده گرفته می شدند. با وجود آنکه این رفتارها در ارزیابی های سنتی عملکرد شغلی به طور ناقص اندازه گیری و یا حتی گاهی اوقات مورد غفلت قرار می گرفتند، در بهبود اثربخشی سازمانی مؤثر بودند. (مستبصری و نجابی، ۱۳۸۷، رضایی کلید بری و باقر سلیمی، ۱۳۸۷، اسلامی،۱۳۸۷ ) این اعمال و رفتارها که در محل کار اتفاق می افتند را اینگونه تعریف می کنند : « مجموعه ای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری که بخشی از وظایف رسمی فرد نیستند، اما با این وجود توسط وی انجام و باعث بهبود مؤثر وظایف و نقشهای سازمان می شوند » (مستبصری و نجابی، ۱۳۸۷، رضایی کلید بری و باقر سلیمی، ۱۳۸۷، اسلامی،۱۳۸۷ ) به عنوان مثال یک کارگر ممکن است نیازی به اضافه کاری و تا دیر وقت در محل کار ماندن نداشته باشد، اما با این وجود او بیشتر از ساعت کاری رسمی خود در سازمان مانده و به دیگران کمک می کند و باعث بهبود امور جاری و تسهیل جریان کاری سازمان می گردد (مستبصری و نجابی، ۱۳۸۷، رضایی کلید بری و باقر سلیمی، ۱۳۸۷، اسلامی،۱۳۸۷ ) ” اورگان” رفتار شهروندی کارکنان را به عنوان اقدامات مثبت بخشی از کارکنان برای بهبود بهره وری و همبستگی و انسجام محیط کاری می داند که ورای الزامات سازمانی است. وی معتقد است رفتار شهروندی سازمانی، رفتاری فردی و داوطلبانه است که مستقیماً مشمول سیستم های رسمی پاداش در سازمان نمی شود، اما باعث ارتقای اثربخشی و کارایی عملکرد سازمان می شود. تعریف فوق بر سه ویژگی اصلی رفتار شهروندی تأکید دارد : ۱- رفتار باید داوطلبانه باشد (نه وظیفه مشخص). ۲- مزایای این رفتار جنبه سازمانی دارد. ۳- رفتار شهروندی سازمانی ماهیتی چند بعدی دارد. گراهام[۳۸] (۱۹۹۱) با بکار بردن دیدگاه تئوریکی خود که مبتنی بر فلسفه سیاسی و تئوری مدرن علوم سیاسی بود، مطرح میکند که ما سه نوع رفتار شهروندی داریم: ۱- «اطاعت»: این واژه میل کارکنان به پذیرش و پیروی کردن از قوانین، مقررات و رویههای سازمانی را توصیف میکند. ۲- «وفاداری»: میل کارکنان به فداکاری و قربانی کردن منابع شخصی در راه منافع سازمانی و حمایت و دفاع از سازمان را توضح میدهد. ۳- «مشارکت»: میل کارکنان به درگیر شدن فعال در همه ابعاد زندگی سازمانی را توصیف میکند. در کار تجربی وان داینی[۳۹]، گراهام وداین سچ[۴۰] (۱۹۹۴) نشان داده شده که مشارکت به طور واقعی سه شکل دارد: الف) مشارکت اجتماعی: درگیر بودن فعال کارکنان را در امور شرکت و مشارکت در فعالیتهای اجتماعی در سازمان را توصیف میکند ( مثل حضور در جلسات غیر اجباری و محترم شمردن مسائل سازمانی و پا به پای آن حرکت کردن). ب) مشارکت حمایتی: میل کارکنان به بحث برانگیز بودن برای بهبود سازمان به وسیله پیشنهاد دادن، ابداع و تشویق کارکنان به بیان آزادانه عقائدشان را توصیف میکند. ج) مشارکت عملی (وظیفهای): مشارکت کارکنان را که فراتر از استانداردهای مورد نیاز کاری است، توصیف میکند (به عنوان مثال قبول کردن داوطلبانه تکالیف اضافی، کار کردن تا دیر وقت برای اتمام پروژههای مهم و. ..) (توره، ۱۳۸۳) ۱-۲-۲ طبقهبندی ابعاد چندگانه رفتار شهروندی سازمانی یا OCB درباره ابعاد رفتار شهروندی سازمانی مابین محققان توافق نظر وجود ندارد. در این زمینه در تحقیقات مختلف به ابعادی نظیر رفتارهای کمک کننده، جوانمردی، گذشت، وفاداری سازمانی، پیروی از دستورات، نوآوری فردی، وجدان، توسعه فردی، ادب و ملاحظه، رفتار مدنی و نوع دوستی اشاره شده است. (مستبصری و نجابی، ۱۳۸۷، رضایی کلید بری و باقر سلیمی، ۱۳۸۷، اسلامی،۱۳۸۷ ) پادساکف در سال ۲۰۰۰ میلادی دسته بندی مفصلی از اینگونه رفتارها انجام داده است که رفتارهای شهروندی سازمانی را در قالب هفت دسته تقسیم می نماید: (مستبصری و نجابی، ۱۳۸۷، رضایی کلید بری و باقر سلیمی، ۱۳۸۷، اسلامی،۱۳۸۷ ) رفتارهای یاری گرانه جوانمردی نوآوری فردی فضیلت مدنی تعهد سازمانی خودرضایت مندی رشد فردی بولینو و همکاران (۲۰۰۳ ) مؤلفه های زیر را به عنوان شاخص های رفتار شهروندی سازمانی معرفی شود وفاداری وظیفه شناسی مشارکت ( اجتماعی، حمایتی، وظیفه ای و مدنی ) توجه و احترام
موضوعات: بدون موضوع
[ 01:01:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
دانلود مطالب در مورد بررسی تأثیر شخصیت برند و تجانس بر وفاداری مشتریان با ... |
... |
- ماهله و شنیور[56] در پژوهشی که در سال 2010 انجام دادند و به بررسی ارتباط میان شخصیت برند و شخصیت افراد پرداختند، بیان نمودند که ارزشمند است تا بدانیم آیا شخصیت مصرف کننده بر روي برند هاي انتخابی فرد تاثیر می گذارد یا خیر. یک فرد شاید برندها و تصویر آنان را، هم در ترجیحات برند و هم در رضایت مصرف کنندگان، حائز اهمیت و برجسته بداند. آنان انتظار داشتند که افراد با شخصیت هاي مختلف برندهایی را ترجیح دهند که با شخصیت خود آنها همخوانی داشته باشد. نتایج حاکی از آن بود که افراد آبی نسبت به بعد اشتیاق و هیجان بیزار بوده، ونیز بیزاري آنان نسبت به بعد کمال آشکار و مشهود است. این یافته ها به خوبی نشان داد که افراد آبی نیازمند ساختار سفارشی و منطقی هستند که آنها را در برندهایی که می خرند جستجو می نمایند. افراد قرمز نیز به برند هاي صادق، تمایل و ترجیح روشن و آشکاري نشان می دهند. به علاوه به نظر می رسد بعد کمال به شکل متفاوتی روي افراد قرمز تاثیر می گذارد. این یافته ها نشان می دهندکه افراد قرمز نیازمند ارتباطات گرم و عاطفی هستند. دراینجا صداقت یک مرجع ارتباطی است که دیدگاه افراد قرمز را نسبت به تمام آنچه که دنبال می کند نشان می دهد. افراد سبز به شدت فرد گرا، خلاق و غیرسنتی بوده که الگوهاي مورد انتظار رفتاري و انتخابی از خود بروز نمی دهند. افراد آبی مخالف هیجان بوده در حالی که افراد قرمز صداقت را ترجیح می دهند. این یافته زمانی براي بازاریابان حائز اهمیت می گردد که بخواهند تلاش هاي تبلیغاتی و ترفیعی خود را، سامان بخشند. پیام بازاریابی این است که، براي افراد آبی از هرگونه اشاره به هیجان یا کمال جلوگیري به عمل آید و براي افراد قرمز این است که باید قبل از هر چیز روي صداقت تاکید گردد. البته نباید نقش حیاتی فرهنگ را در ارزیابی و تفسیر ویژگی هاي شخصیتی نادیده انگاشت.
- کریسمان و همکاران[57] (2006)، در مقاله خود تحت عنوان “تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم سازگاري خود پنداره بر وفاداري به برند” به ارائه مدلی در خصوص تاثیرات مثبت مستقیم و غیر مستقیم هم خوانی خویشتن شناسی بر وفاداري به برند در نتیجه هم خوانی عملی، درگیري محصول، کیفیت ارتباط با برند پرداختند. در این تحقیق به سنجش 600 مالک خودرو پرداخته شد. نتایج تحقیق داراي کاربرد مدیریتی بوده و از آن در پیش بینی وفاداري افراد به برند می توان استفاده کرد.
- آنیسیموا[58] (2007)، تحقیقی تحت عنوان اثرات نام تجاری شرکت بر وفاداری نگرشی و رفتاری مصرف کنندگان انجام دادند. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر برند شرکت را روي وفاداري نگرشی و رفتار مصرف کنندگان بود. در این پژوهش، هم سطح سازمان و هم سطح بازاریابی مورد بررسی قرارگرفته است، ابعاد سطح شرکت شامل منافع احساسی و نمادین برند می باشد. داده ها با بهره گرفتن از پرسشنامه از 285 نفر از مصرف کنندگان یک تولیدکننده خودرو در کشور استرالیا گردآوری شد. داده ها با بهره گرفتن از روش معادله سازی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که ارزش هاي سازمان، شخصیت برند سازمان و منافع عملیاتی مصرف کننده، پیش بینی کننده ی حیاتی و پایدار براي وفاداري نگرشی و رفتاري به شمار می آیند.
2-20-3) پیشینۀ مطالعاتی در داخل کشور
-
- مؤتمنی و همکاران (1389)، تحقیقی تحت عنوان “تأثير شخصيت نام تجاري بر وفاداري مشتريان” انجام دادند. هدف از این تحقیق بررسی تأثير شخصيت نام تجاري بر وفاداری مشتريان می باشد. این تحقیق به شناسایی ابعاد شخصیتی نام تجاری پرداخته و تأثیر شخصیت نام تجاری بر رضایت، ارزش ادراکی، اعتماد و وفاداری به نام تجاری را مورد بررسی قرار می دهد. با بهره گرفتن از پرسشنامه، نظرات 212 نفر از کاربران شرکت ایرانسل جمع آوری گردید. جهت تحلیل داده ها از تحلیل عاملی و مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی چهار بعد را برای شخصیت نام تجاری ایرانسل معرفی می کند. نتایج تحقیق حاکی از تاثیر مثبت و معنی دار شخصیت نام تجاری بر رضایت و ارزش ادراکی و همچنین تاثیر معنی دار رضایت بر اعتماد و وفاداری، و ارزش ادراکی بر رضایت و وفاداری مشتریان است. لذا، موسسات خدماتی باید با تمرکز بر ارتباطات و دستیابی به روابط عمومی اثربخش به ایجاد و حفظ شخصیت نام تجاری مطلوب اقدام نمایند. چرا که ارتباطات نقش حیاتی در خلق و حفظ شخصیت نام تجاری دارد.
- عزیزی و همکاران (1391)، تحقیقی تحت عنوان “ارزیابی تاثیر شخصیت برند بر وفاداری نگرشی و رفتاری مشتریان به برند هایپراستار” انجام دادند. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر شخصیت برند بر وفاداری نگرشی و رفتاری مشتریان به برند هایپراستار می باشد. جامعه آماری این تحقیق را کلیۀ مشتریان فروشگاه هایپراستار در سطح تهران تشکیل می دهد. داده های لازم با پرسشنامه 23 سوالی از 120 نفر از مشتریان که به روش نمونه گیری غیر احتمالی از نوع ساده و آسان انتخاب شدند گردآوری شد. برای آزمون مدل از روش کم ترین مربعات جزئی و نرم افزار PLS-Graph استفاده شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که چهار بعد مسئولیت پذیری، پویایی، احساسی و جسارت بر وفاداری نگرشی اثر ندارد. در ضمن از بین ابعاد شخصیت برند فقط پویایی بر وفاداری رفتاری اثرگذار است.
- فارسیانی و سعیدی (1393)، تحقیقی تحت عنوان بررسي “تاثير شخصيت برند بر وفاداري مشتريان در صنعت خرده فروشي” انجام دادند. هدف از این تحقیق بررسی بررسي تاثير شخصيت برند بر وفاداري مشتريان در صنعت خرده فروشي می باشد. اين تحقيق از نظر هدف كاربردي و از نوع توصيفي - پيمايشي مي باشد. جامعه آماري كليه مشتريان فروشگاه زنجيره اي رفاه در شهرستان گرگان را شامل مي شود. نمونه آماري طبق جدول مورگان با توجه به نامحدود بودن جامعه آماري 483 نفر در نظر گرفته شد. روش نمونه گيري تصادفي ساده و ابزارگردآوري اطلاعات پرسشنامه مي باشد. تجزيه و تحليل داده ها به روش مدل معادلات ساختاري و به كمك نرم افزارهاي spss و Lisrel انجام شد. نتايج تحقيق نشان داد كه پنج بعد شخصيت برند آكر شامل صداقت، هيجان، شايستگي، كمال و استحكام بر وفاداري برند اثر مستقيم دارند.
- دولت آبادی و همکاران (1392)، تحقیقی تحت عنوان “تاثیر شخصیت برند بر وفاداری برند: بررسی نقش میانجی سازه های تاثیر، اعتماد و ترجیح برند” انجام دادند. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر شخصیت برند بر وفاداری برند: بررسی نقش میانجی سازه های تاثیر، اعتماد و ترجیح برند می باشد. جامعه آماری پژوهش مصرف کنندگان محصولات ایران خودرو در شهر اصفهان می باشند که پرسشنامه میان 214 نفر از آنان به صورت تصادفی طبقه ای توزیع شد. در این پژوهش برای تحلیل فرضیه ها و بررسی برازش مدل پژوهش از مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که متغیرهای میانجی مورد تایید قرار می گیرد، به عبارت دیگر یافته های پژوهش، اهمیت نقش شخصیت برند بر تاثیر برند، ترجیح برند و اعتماد به برند را در پیش بینی وفاداری به برند را تایید می کند.
- تاج زاده نمین و همکاران (1389)، تحقیقی تحت عنوان “بررسی وفاداري مشتریان) مطالعه موردي بانک تجارت شهر تهران” انجام دادند. هدف از این تحقیق بررسی وفاداري مشتریان در شعب بانک تجارت شهر تهران می باشد. نظر به اینکه بانک تجارت برای مطالعه موردی انتخاب شده است،200 پرسشنامه توزیع شد که از این تعداد 180 مورد جمع آوری شد و ازاین تعداد مذکور 172 عدد قابل قبول بودند. بر مبنای اطلاعات موجود نخست نتایج آمار توصیفی گزارش گردید. سپس با بهره گرفتن از آمار استنباطی، فرضیات با استفاده نرم افزار Spss همراه استعانت از روش آماری رگرسیون مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که رابطه مثبت معناداري میان توانایی رفع مشکل و اعتماد مشتریان وجود دارد؛ همچنین رابطه مثبت معنا داري میان تعهد و کیفیت رابطه با مشتري و همچنین میان توانایی رفع مشکل و کیفیت رابطه با مشتریان وجود دارد. علاوه بر این نشان داده شد که اعتماد نقش میانجی در رابطه میان شایستگی، توانایی ایجاد ارتباط، تعهد، توانایی رفع مشکل و وفاداري مشتري ایفا می کند و همچنین اینکه کیفیت رابطه، نقش میانجی را در رابطه میان شایستگی، توانایی ایجاد ارتباط، تعهد، توانایی رفع مشکل و وفاداري مشتري ایفا می کند.
- عبدلی و فریدون فر (1388)، تحقیقی تحت عنوان “بررسی عوامل موثر بر وفاداری مشتریان صنعت بانکداری (مطالعه موردی مشتریان بانک تجارت)” انجام دادند. هدف از این تحقیق بررسی عوامل موثر بر وفاداری مشتریان صنعت بانکداری می باشد. جامعه ی آماري تحقيق، مشتريان بانك تجارت واقع در شهر تهران مي باشند و داده هاي مورد نظر با بهره گرفتن از پرسشنامه جمع آوري گرديد. همچنين تجزيه و تحليل داده ها با بهره گرفتن از آزمون پارامتريك و ناپارمتريك صورت پذيرفته است نتايج تحقيق حاكي از تاثير مستقيم تصوير ذهني بر ميزان رضايتمندي و كيفيت خدمات است، كيفيت خدمات برميزان رضايت مشتريان تاثير مستقيم دارد و از طرف ديگر كيفيت خدمات و ميزان رضايتمندي مشتريان بر وفاداري آنها تاثير معني داري دارد.
- زمانی مقدم و لاهیجی (1391)، تحقیقی تحت عنوان “بررسی عوامل موثر بر وفاداری مشتریان بانک های خصوصی بر اساس مدل سازمان های پاسخ گوی سریع” انجام دادند. هدف از این تحقیق بررسی عوامل موثر بر وفاداری مشتریان بانک های خصوصی بر اساس مدل سازمان های پاسخ گوی می باشد. جامعه آماری تحقیق، مشتریان بانکهای پارسیان و اقتصاد نوین شهر تهران بوده و نمونه آماری بر اساس روش خوشهای مرحله ای به صورت تصادفی به تعداد 270 نفر از مشتریان هر یک از این بانکها میباشد. در این تحقیق شش عامل کلیدی کیفیت خدمات، قابلیت اطمینان، سرعت ارائه خدمات، تصویر ذهنی، نوآوری و انعطاف پذیری، به ترتیب بیشترین میزان تاثیر را بر وفاداری مشتریان بانکهای خصوصی ایران (پارسیان و اقتصاد نوین) نشان دادهاند و بر اساس تحلیل داده ها میزان قابلیت اطمینان در خدمات و تصویر بانک نزد مشتریان در بانک پارسیان نسبت به بانک اقتصاد نوین در سطح بهتری بوده و در سایر ابعاد، این بانکها در شرایط تقریبا مشابهی قرار دارند. با توجه به یافتههای تحقیق، اگر چه بانکهای خصوصی از لحاظ کیفیت خدمات، قابلیت اطمینان و سرعت ارائه خدمات در شرایط مطلوبی بوده و تا حدود زیادی در ایجاد تصویر مناسب در ذهن مشتریان خود موفق بوده اند، اما از ابعاد انعطاف پذیری و نوآوری در ارائه خدمات به عنوان مهمترین ویژگیهای سازمانهای پاسخگوی سریع، - از نظـــر مشتریان آنها- نسبت به سایر عــوامل در سطح پایینتری میباشند؛ بنابراین توجــه بیش از پیش به استفاده از نوآوری و انعطاف پذیری در ارائه خدمات، ضروری به نظر میرسد.
- حیدرزاده و همکاران (1390)، تحقیقی تحت عنوان “بررسی تاثی اعتبار برند بر وفاداري مشتریان در صنعت بانکداري ایران” انجام دادند. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر اعتبار برند بر وفاداري مشتریان در صنعت بانکداري ایران می باشد. در این تحقیق روابط میان اعتبار برند ( که با قابلیت اعتماد وتخصص تعریف می شود ) به عنوان متغیر مستقل با رضایت، تعهد به وفاداری و تعهد مستمر به عنوان متغیرهای واسطه بررسی گردیده و همچنین رابطه میان رضایت و تعهد به وفاداری با یکدیگر و رابطه تک تک آنها با توصیه شفاهی به خرید و تمایل به تغییر برند به عنوان متغیرهای مستقل و همچنین رابطه میان تعهد مستمر با تمایل به تغییر برند مورد آزمون قرار گرفته است. برای آزمون این فرضیات از جامعه آماری اصناف و شرکتهای فعال در 5 حوزه فعالیت های اقتصادی در شهر تهران که شامل پوشاک، اوازم خانگی، لوازم صوتی و تصویری، کامپیوتر و لوازم جانبی و صرافی ها می باشد نمونه ای به حجم 384 فروشگاه که متشکل از فروشگاه های موجود در مراکز خرید مربوط به اصناف مورد نظر بودند انتخاب شد .سپس با بهره گرفتن از ابزار پرسشنامه داده ها جمع آوری و با بهره گرفتن از روش مدل یابی معادلات ساختاری فرضیه ها مورد آزمون قرار گرفتند و نتایجی به شرح زیر بدست آمد: اعتبار برند بر تعهد به وفاداری، تعهد مستمر و رضایت تاثیر مستقیم دارد .رضایت بر تعهد به وفاداری و توصیه شفاهی به خرید تاثیر مستقیم دارد .این در حالی است که رضایت باعث کاهش تمایل به تغییر برند نمی گردد .تعهد به وفاداری بر هیچ یک از دو متغیر وابسته، یعنی تمایل به تغییر برند و توصیه شفاهی به خرید، تاثیری ندارد . تعهد مستمر بر تمایل به تغییر برند تاثیر معکوس دارد یعنی باعث کاهش تمایل مشتریان به تغییر برند می گردد.
جدول2-2) پیشینه مطالعاتی در داخل و خارج از کشور
عنوان پژوهش محقق و سال پژوهش روش پژوهش نتایج پژوهش
اثرات شخصیت برند بر و تجانس (سازگاري با خود) بر وفاداري فروشگاه هاي خرده فروشی با توجه به نقش تعدیلگر جنسیت داس (2013) ابزار جمع آوري داده هاي تحقیق پرسشنامه می باشد. داده هاي تحقیق به وسیله تحلیل عامل اکتشافی و روش مدلسازي معادلات ساختاري تجزیه و تحلیل گردیدند. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که شخصیت برند و تجانس (سازگاري با خود) اثرات قابل توجهی بر وفاداري مشتریان دارد و جنسیت بطور قابل توجهی بر این دو اثر می گذارد.
شخصیت برند و اعتماد مشتري در داروخانه ها پرپلکین و دي ژنگ (2011) ابزار جمع آوري داده هاي تحقیق پرسشنامه می باشد. داده هاي تحقیق به وسیله مدلسازي معادلات ساختاري تجزیه و تحلیل گردیدند. به این نتیجه دست یافتند که تفاوت معناداري از لحاظ شخصیت برند، میان انواع داروخانه ها وجود دارد به این معنا که مصرف کنندگان، داروخانه هاي مستقل را اندکی قابل اعتمادتر از کالاهاي چند ملیتی و داروخانه هاي زنجیره اي ملی، رتبه بندي نموده اند.
تاثیر شخصیت برند ترفیعات فروش بر روي ارزش ویژه برند والت فلورنس و همکاران (2011) ابزار جمع آوري داده هاي تحقیق پرسشنامه می باشد. داده هاي تحقیق به وسیله مدلسازي معادلات ساختاري تجزیه و تحلیل گردیدند. آن ها در نتیجه مطالعات خود به رابطه مثبت بین شخصیت برند و ارزش ویژه برند و رابطه معکوس بین ترفیعات فروش و ارزش ویژه برند دست یافتند.
موضوعات: بدون موضوع
[ 01:01:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|