ج. خود کامیابی: معنویت ارتباط خاصی با نیازهای مراتب بالای مازلو دارد مانند حس تعلق به دیگران و خود کامیابی. پرورش معنویت منجر به احساس تکامل فرد در محیط کار و زندگی می‌شود.
د. تعهد: معنویت تعهد را از طریق ایجاد جوی آکنده از اعتماد در محیط کار افزایش می‌دهد. تعهد سازمانی مفهومی است که به دنبال اتصال کارکنان به سازمان به‌کارگیرنده آن‌ ها می‌باشد.
ه. عملکرد سازمانی: سازمان‌هایی که به ترویج و تشویق معنویت می‌پردازند تجربه ارتقاء عملکرد سازمانی را نیز دارند. تحقیقات نشان داده است که این سازمان‌ها سودآوری و موفقیت گسترده‌تری را تجربه کرده‌اند.
سازمان
ابعاد معنویت
دینی
هستی گرا
ذاتی
غیره
نتایج:
شهود و خلاقیت
صداقت و اعتماد
خود کامیابی
تعهد
ارتقای عملکرد سازمانی
شکل ‏۲‑۳- تاثیرات معنویت در سازمان(سید جوادین و ناصر زاده،۱۳۸۶)

 

رابطه معنویت و دین

هرچند بین دو واژه دین و معنویت رابطه‌ای تنگاتنگ و عمیق وجود دارد. اما بین آن‌ ها تفاوت نیز به چشم می‌خورد و همان‌گونه که قبلا گفته شد ازلحاظ تاریخی، معنویت ریشه در دین دارد (هینلس[۳۹]،۲۰۰۵). اما کاربردهای رایج آن ممکن است با یک سنت دینی خاص همراه نباشد. ریشه این تمایز حداقل به اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم و تمایزی که ویلیام جیمز در کتب گوناگونی تجربه‌های دینی بین دین شخصی و دین نهادی قائل شد، بازگشت می‌کند(جیمس[۴۰]،۱۹۶۱).
دین ازنظر لغوی، ریشه در واژه لاتینی”Religio” دارد و معمولا به معنای “اجبار” یا در “قیدوبند بودن” معنا می‌شود (فونتانا[۴۱]،۲۰۰۳).
دین به معنای اقرار بشر به نیروی فوق بشر ناظر و به‌ویژه تصدیق خدا باخدایان متشخص سزاوار تسلیم و پرستش آمده است. دین به معنای نظام اعتقاد به خداوند یا نیروی فوق بشری، شعائر یا دیگر مراسم متمایل به چنین نیرویی است (فونتانا،۲۰۰۳). اما در مقابل معنویت، تجربه‌ای است که با آگاهی یافتن از یک بعد غیرمادی همراه است و ارزش‌های قابل‌تشخیص آن را معین می‌سازد. این ارزش‌ها به دیگران، خود، طبیعت و زندگی مربوط‌اند و به هر چیز که فرد به‌عنوان هدف قلمداد می‌کند، داشتن رسالت در زندگی، تقدیس زندگی، احساس نوع‌دوستی و آگاهی از تراژدی زندگی خود و دیگران است (وست[۴۲]،۱۹۹۹).
پارگامنت[۴۳]در این‌باره می‌گوید: “دین با امور سازمانی، شعائر و ایدئولوژی مرتبط است و معنویت با امور شخصی تاثیر گذار، ناشی از تجربه و تفکرآمیز”. وی دین را امری ناپسند، محدودکننده و بازدارنده نیروهای انسانی می‌پندارد و معنویت را امری پسندیده که با بزرگ‌ترین توانمندی‌های بشر در ارتباط است. البته در جای دیگر بیان می‌کند که این دیدگاه ازنظر تاریخی قابل توجیه نیست (پارگامنت،۱۹۹۹).
آندرهیل[۴۴] در کتاب زندگی معنوی، معنویت را قلب هر دین می‌داند و زندگی معنوی در نظر وی، زندگی کامل و اصیلی است که انسانیت برای آن ساخته‌شده است (آندرهیل،۱۹۳۷).
میتروف و دنتون بیان کردند: “افراد بین دین و معنویت فرق می‌گذارند و تقریبا ۳۰ درصد از افرادی که موردبررسی قرار گرفتند در این تحقیقات در مورد دین و معنویت دیدگاهی مثبت داشتند. درصد کمی (تقریبا ۲ درصد) دیدگاه مثبت به دین و دیدگاه منفی به معنویت داشتند. حدودا ۶۰ درصد یا اکثریت به معنویت دیدگاهی مثبت و به دین دیدگاهی منفی داشتند و دیدگاه ۸ درصد از آنان، هم نسبت به دین و هم نسبت به معنویت منفی بود (میتروف و دنتون،۱۹۹۹) تحقیق دیگری در بین سه دانشگاه در کالیفرنیای جنوبی، تحت عنوان مقایسه معنویت و دین” انجام گرفت که نتایج مشابهی با تحقیق پیشین دارد. در این تحقیق، معنویت به معنای تمایل درونی و ذاتی موجود در هر فرد برای رسیدن به کمال، درک معنا نمایی و هدف اصلی زندگی تعریف شد و دین به معنای وابستگی و ارتباط داشتن به یک تشکل یا نهاد و باورهای ساختاری یک سیستم تلقی گشت. تقریبا ۶۰ درصد از آنان نگرش مثبت به معنویت و نگرش منفی به دین داشتند. درحالی‌که ۳۰ درصدشان نسبت به هر دو، دیدگاهی مثبت داشتند (برادلی و کوانای،۲۰۰۳).
بنابراین درباره رابطه و نسبت دین و معنویت دو دیدگاه عمده وجود دارد که در دیدگاه اول، سه حالت متصور است: برخی معنویت و دین را یکی دانسته، جدایی آن دو را غیرممکن می‌دانند. برخی دیگر معنویت را اعم از دین و قلمرو آن را بیشتر از دین می‌انگارند و سرانجام برخی دیگر دین را اعم از معنویت دانسته، حوزه و قلمرو آن را وسیع‌تر از معنویت می‌پندارند. در دیدگاه دوم، بین معنویت و دین رابطه‌ای درخور توجه وجود ندارد و جدایی این دو مقوله ممکن گشته است. در این دیدگاه، فرد می‌تواند معنوی باشد، اما دین‌دار نباشد و یا اینکه دین‌دار باشد ولی معنوی نباشد. اما در دیدگاه اول، فردی معنوی است که دین‌دار نیز باشد و معنویت وی مبتنی بر دین وی باشد (عابدی جعفری و رستگار،۱۳۸۶).

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

گرایش‌های معنوی در قرآن

ازآنجاکه انسان موجودی دارای جسم و روح است و مایه اصلی او را روح تشکیل می‌دهد و روح، امری الهی و ربانی است، از یک سلسله گرایش‌های معنوی برخوردار می‌باشد که خاص اوست و به برخی از آن‌ ها اشاره می‌شود.
– فطرت خداجویی- یکی از گرایش‌های معنوی انسان توجه به خدا و پیوند به مبدأ قدرت نامحدود است. این تمایل در سرشت انسان نهفته شده و او باشعور مخفی خود، گرایش و میل به سرچشمه قدرت را در خود می‌یابد و میان خویش و کانون هستی(خدا) رابطه‌ای احساس می‌کند و به تقدیس خداوند می‌پردازد. این تقدیس گاهی به سرحد عشق می‌رسد و عارفانه با خداوند به راز و نیاز می‌پردازد . آیات فراوانی در قرآن بر فطری بودن گرایش انسان به خداوند دلالت دارد مانند:
اَلَمْ اَعْهَدْ اِلَیْکُمْ یَا بَنی آدَمَ اَنْ لاَتَعْبُدوا الشَّیْطَانَ اِنَّهُ لَکُمْ عَدُوَّ مُبینٌ، وَ اَنْ اعْبُدُونی هذَا صِرَاطٌ مُسْتَقیمٌ». یعنی آیا عهد نکردم با شما ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید که دشمن آشکار برای شماست و اینکه مرا عبادت کنید و این راه راست و مستقیم است.
در آیه فوق (سوره یس، آیه ۶۰ و ۶۱) برای گرایش به خداوند عهدی را بیان فرموده یادی از آن عهد می کند و این نشانه این است که انسان دارای یک پیمان فطری باخداست که تنها او را عبادت کند.
– گرایش به ارزش‌های اخلاقی- در سرشت انسان کشش و تمایلی به سمت ارزش‌های اخلاقی وجود دارد. انسان احساس می‌کند که از دروغ‌گویی، پیمان‌شکنی، خیانت‌درامانت و دورویی ناخرسند است و از اینکه بخش عظیمی از افراد جامعه در گرسنگی و محرومیت بسر برند و در مقابل، اقلیتی به خاطر برخورداری از ثروت سرشار، به اسراف و تبذیر بپردازند، رنج می‌برد. همچنین انسان، راست‌گویی، احترام به قانون و حفظ حدود، همیاری با دیگران و رفاه همگانی را با الهامات درونی خود هماهنگ می‌یابد و از تحقق ارزش‌های اخلاقی احساس آرامش و رضایت خاطر می‌کند.
از این گرایش ذاتی به‌عنوان شعور اخلاقی، وجدان و مانند آن نام‌برده‌اند که پیوسته آدمی را از ارتکاب زشتی‌ها بر حذر و به‌سوی ارزش‌ها هدایت می‌کند.
قرآن وقتی می‌خواهد بشر را به ارزش‌های الهی دعوت کند او را به درون‌نگری، توجه به خویش و داوری وجدان دعوت می‌کند. در این زمینه در قرآن و روایات، مطالب، نکات فراوانی آمده است که به نمونه ذیل(آیات ۷ تا ۹ سوره شمس) اکتفا می‌گردد:
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا (۷) فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا (۸) قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا (۹)
” و قسم به جان آدمی و آن‌کس که آن را (آفریده و) منظم ساخته. سپس فجور و تقوا (شر و خیر) را به او الهام کرده است. که هرکس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده است”
الهام خیر و شر در این آیه همان گرایش ذاتی است که در سرشت انسان وجود دارد.
– کمال طلبی– بدون تردید، هر انسان عاقلی خواهان کمال خویش است و برای تحصیل کمال به تلاش می‌پردازد. کمالات انسان دو نوع‌اند: کمالات فرعی و مقدمی، کمال اصلی و نهائی.
کمالات فرعی طبعا برای تامین کمال اصلی موردنظر می‌باشند و به همین جهت باید تا آنجا به آن‌ ها پرداخته شود که متناسب باکمال اصلی بوده و با آن منافاتی نداشته باشد. ازاین‌روی رسیدن به کمال اصلی متوقف بر متعالی شدن کمالات مقدمی و فرعی است، چنانکه برای یک درخت میوه وجود شاخ و برگ کمال است، و از طرفی شاخ و برگ زیاد موجب کم شدن و رشد نکردن میوه‌های آن درخت است، به همین جهت باغبان با بریدن شاخه‌های اضافی سعی در رسانیدن درخت به کمال مطلوب آن‌که ثمر دهی بیشتر است می کند.
اکنون باید دید کمال اصلی انسان در چیست تا سایر کمالات را که فرعی به شمار می‌روند برای تآمین آن به کار گرفته شود.
کمال اصلی انسان عبارت است از دارا شدن صفت یا صفاتی که انسانیت او اقتضا می‌کند. انسان به‌طور طبیعی دارای نیروهای جمادی، نباتی و حیوانی است که باید همه‌ی آن‌ ها به نفع تکامل انسانی او استخدام شوند. ازاین‌رو به همه آن‌ ها تا حدی نیاز است که برای رسیدن به کمالات انسانی‌اش موثر باشد.
با دقت در امیال فطری انسان دیده می‌شود که همه این امیال به بی‌نهایت گرایش دارند. بشر، میل به آگاهی و دانستن دارد ولی هرقدر به اطلاعات و معلومات او افزوده شود، مجهولات بیشتری در برابرش نمایان می‌گردد و او خواهان احاطه علمی بر آن مجهولات نیز هست و این میل به دانستن، تا بی‌نهایت ادامه دارد و این‌گونه نیست که میل انسان به اطلاع از حقایق هستی در حد معینی متوقف شود. همچنین انسان میل به کسب قدرت دارد و برای افزایش قدرت خود از تمام امکانات طبیعی، علوم، صنعت و تکنولوژی استفاده می‌کند ولی در این حد متوقف نشده برای افزایش قدرت خود تلاش می‌کند تا نیروهای نامحسوس و ماوراء طبیعی را تسخیر کند ولی بازهم میل قدرت‌طلبی او کاملا اشباع نمی‌شود و خواهان قدرت نامحدود و بی‌نهایت است. انسان، خواهان اشیاء زیباست ولی پس از در اختیار گرفتن یکشی ء زیبا و اظهار علاقه به آن، در پی به دست آوردن زیباتر از آن است. این تمایل همچنان به قوت خود باقی است. درحالی‌که اشیاء زیبا به‌تدریج زیبایی خود را ازدست‌داده و یا برای او زیبایی مطلوب را نخواهد داشت و درنهایت، در پی این است که زیبای جاودانه‌ای را بشناسد و خود را به او نزدیک کند و نسبت به آن عشق بورزد.
بنابراین، شعاع امیال فطری انسان به‌سوی بی‌نهایت ادامه دارد و این امیال حدومرزی نمی‌شناسند و به کامیابی‌های موقت و محدود قانع نمی‌شوند. این امیال سرانجام به هم می‌پیوندند و ارضاء نهایی آن‌ ها در یک‌چیز خلاصه می‌شود که عبارت است از ارتباط با موجودی که دارای علم بی‌نهایت و جمال و کمال بی‌نهایت باشد.در این مقام است که امیال فطری انسان ارضاء و اشباع می‌گردند(انصاری و همکاران، ۱۳۷۸: ۶۴-۶۱).

 

گرایش‌های دینی و معنوی در سازمان

برای برخی از افراد، معنویت در محیط کار و سازمان مفهومی دینی دارد، درحالی‌که در نظر برخی دیگر چنین نیست. افراد دسته‌ی اول بر این باور هستند که معنویت دینی به‌مانند معنویت‌های دائویی، بودائی، هندو، آیین ذن، مسیحی و صوفی، در یکپارچه‌سازی و یگانه سازی زندگی شخصی و تجربه‌های شخصی یک فرد بهتر عمل می‌کنند. در نظر آنان معنویت یعنی تصدیق خداوند و سیره‌ی پیامبرش در محیط کار.
معنویت و گرایش به آن، بخش عمده منبع آن یعنی از معنویت موسسات بزرگ دینی جهان ؛ عیسی، موسی، بودا، زرتشت، محمد(ص) و کریشنا نشأت‌گرفته است. ارزش‌های محوری آن؛ صلح، آرامش درونی، حقیقت‌یابی، ارتباط درست، عدم خشونت و برتر از همه عشق است، که در نظر این عده، معنویت به دین خاصی وابستگی ندارد(کاوانگ،۱۹۹۹).
هیچ‌کدام از این دو دیدگاه درباره‌ی معنویت رسا و کامل نمی‌باشد، چراکه هر یک از آن‌ ها بسیار جانبدانه، بسته و متعصب است که با مفهوم معنویت در تضاد است. معنویت فرا دینی، حد وسط این دو دیدگاه است. معنویت فرادینی معنویتی است که به ادیان، نه یک دین خاص التفات دارد، اما وابستگی خاص به آن ندارد. از تمام تعالیم و آموزه‌های دینی بهره می‌برد، اما منحصر به آن نیست و در آن توقف نمی‌کند. معنویت فرادینی، به گوهر دین وابسته است. در این صورت است که گوهر تمام ادیان می‌تواند یکی باشد که هر دینی اساسا برای آن آمده است. آنچه اختلاف است در صدف دین است که برای هر دینی منحصرا صدفی خاص که آیین و شریعتی خاص دارد، تعریف‌شده است. علاوه بر این، معنویت فرادینی ممکن است که از تعالیم و آموزه‌های حتی غیردینی نیز بهره‌مند شود. آنچه در معنویت فرادینی در محیط کار مدنظر است، رضایتمندی درونی و باطنی است. این رضایتمندی یقینا در رضایت شغلی یک فرد نیز موثر است. و به‌تبع آن کاهش جابه‌جایی، کاهش غیبت و افزایش بهره‌وری را در پی خواهد داشت.
Job Satisfaction - رضایت شغلی
بر اساس تحقیقاتی که توسط میتروف و دنتون انجام‌گرفته است ، پنج شیوه گوناگون معنوی یا دینی بودن سازمان‌ها را یافت شده است. که این پنج مدل یا طرح اصلی، تنها شیوه‌هایی هستند که سازمان‌ها می‌توانند طبق آن‌ ها معنوی یا اخلاقی باشند. مطالعات آینده، بدون شک، مدل‌های بیشتری، به‌ویژه در قالب اشکال متداول ارائه خواهد نمود و منجر به نمونه‌های جدیدی خواهد شد.
اشکال پنج‌گانه سازمانی به شرح زیر می‌باشد:
۱٫ “سازمان مبتنی بر دین[۴۵]“، یا گرایش آن به دین و معنویت مثبت است، و یا به دین مثبت و به معنویت منفی است. برای مثال، سازمان‌های مبتنی بر دین به‌وفور در موسسه‌های فرقه مورمن[۴۶] یافت می‌شود.
سه نوع سازمان مجزا وجود دارد که گرایش آن‌ ها به دین منفی، ولی به معنویت مثبت است: “سازمان تکاملی”؛ این سازمان در ابتدا با دین خاصی ارتباط قوی برقرار می‌کند، یا به‌وسیله آن به خود هویت می‌بخشد و باگذشت زمان به‌سوی موقعیت جهانی‌تر گام برمی‌دارد. مثل سازمان‌های”وای.سی..سی.ای[۴۷]” و “تامس آف مین[۴۸]“.
۲٫ “سازمان بازپروری[۴۹]“؛ اصول(AA)[50] را به‌منظور پرورش معنویت برمی‌گزیند. این مسئله زمانی رخ می‌دهد که عده زیادی از مدیران کلیدی سازمان در حال بهبود یافتن از اعتیاد به الکل، مواد مخدر، و مانند این‌ها هستند.
۳٫ “سازمان با مسئولیت اجتماعی[۵۱]“ روسا و مو سسان سازمان، با اصول و ارزش‌های قوی‌ای که مستقیما برای بهبود و اصلاح در جامعه به کار می‌گیرند، هدایت می‌شوند؛ در این مورد، روسای سازمان غالبا با سهام‌داران در ارتباط‌اند تا با کارکنان خود، مثل سازمان‌های بن[۵۲]ویریس[۵۳]
تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)
۴٫ “سازمان‌های مبتنی بر ارزش‌ها[۵۴]“ از این‌که الگو و سرمشق روسا و مو سسان آن، اصول فلسفی کلی یا ارزش‌های مرتبط و همسو با یک دین خاص یا معنویت باشد، سربرمی تابد.
این پنج مدل گونه‌های عمده‌ای هستند که در تحقیقات میتروف و دنتون شناسایی‌شده‌اند؛ ابعاد مدل و خود مدل، بیشتر تلویحی و ضمنی بودند تا مستقیم و صریح. هر الگوی سازمانی یادشده، ازلحاظ تاریخی، رویکردی معتبر و مجزاست که افراد برای یافتن معنا و هدف در زندگی‌شان برگزیده‌اند و هر یک از آن‌ ها دارای قوت‌ها و محدودیت‌هایی است که ممکن است برای سازمانی کاربرد داشته باشد. بااین‌همه، اعتقاد بر این است که رد یا پذیرش هر مدل خاصی، مبتنی بر درک و فهم روشنی از این موضوع است که مدل چه است و چه چیزی را ایجاب می‌کند(میتروف و دنتون،۱۹۹۹).
افزون بر مطالب فوق لازم است ذکر شود که هر سازمانی برای کسب دانش و تعالیم بیشتر در مورد چگونگی اداره پیشه‌ای اخلاقی، ارزشی و معنوی، به منابع مختلف و متون اصلی مراجعه می‌کند؛ بنابراین، هریک از آن‌ ها فراتر از متون سنتی‌ای که عمدتا در برنامه‌های آموزشی مورداستفاده قرار می‌گیرند، گام برمی‌دارند. درواقع، هر سازمانی فرض می‌کند که بیشتر افراد با متون سنتی یک متن بنیادین به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای وسعت می‌یابد، برای مثال، در سازمان‌های مبتنی بر دین، متون الحاقی، کتاب مقدس و تعابیر و تفاسیر اصول‌گرایانه مختلف‌اند. در سه مدل سازمان مبتنی بر معنویت، متون الحاقی، از آثار علمای اخلاقی عرفانی، معنوی بزرگ و فلاسفه جهان اقتباس می‌شوند. این متون اصولی غیر از اصول اقتصادی محض را برای اداره سازمان فراهم می‌آورند. درنتیجه، متون و مدل‌های اصلی، هر چه باشند”زبان‌هایی” دارند که متفاوت با سیستم‌های بازرگانی مالی، سازمانی سنتی و رایج است؛ درحالی‌که در طرح‌های گوناگون و برنامه‌های سازمانی اصطلاحات رایج سود و زیان به کار می‌رود، همچنین اصطلاحاتی همچون مهربانی، عشق، محبت، آرامش، اعتماد و امید نیز، بدون هیچ شرمساری و با خودآگاهی تمام به کار می‌رود(جعفری شورگل،۱۳۹۲).
عکس مرتبط با اقتصاد
تمام الگوهای سازمانی یادشده، اصل یا سازوکاری برای محدود کردن حرص و طمع دارند، طمع صرفا انباشت نامحدود و بدون مانع ثروت نیست، بلکه تعقیب بلامانع قدرت نیز هست؛ بنابراین، هر یک از الگوهای ذکرشده، سازوکار آشکاری برای این بیان دارد که چه زمانی حرص و طمع متوقف شود؛ هم‌چنین هر الگو اصلی دارد که هدف سود سازمان را مشخص می‌کند؛ برای مثال، آیا یک سازمان در فعالیت خود به دنبال انجام خوبی و اعمال خیر است یا کسب سود؟ کسب پول فی‌نفسه هدف است یا وسیله؟ علاوه بر این، هر طرح الگویی با یک اندازه دست‌وپنجه نرم می‌کند. اگر سازمانی بیش‌ازاندازه معین در حال رشد است، آیا می‌تواند سازمانی اخلاقی یا معنوی باشد؟ با چند استثنای قابل‌توجه، نتایج کمی از یافته‌های میتروف و دنتون ، عموما نشان می‌دهد که در هر ابعادی، سازمان‌هایی که خود را معنوی‌تر می‌دیدند، خود را بهتر از سازمان‌های مشابهی می‌دانستند که معنویت کمتری داشته باشند؛ برای نمونه، سازمان‌هایی که خود را گرم و صمیمی می‌انگاشتند، سازمان‌هایی بودند، که جهت‌گیری معنوی‌تر داشتند.

 

تعالی معنوی با تأکید بر نقش آموزه‌های دین

الف- روش‌های شناختی
– ایمان و باور مذهبی
هنگامی‌که انسان دردمند و تنها و ناامید از کمک دیگران در کاهش دردهای جسمانی و یا روانی خود راه به‌جایی نمی‌برد، زمانی که امید بهبودی از بیمار مبتلابه اختلال روانی یا جسمانی یا مسیری مزمن و پیش‌رونده سلب می‌شود و تجویزهای پزشکی کمکی به او نمی‌کنند، تنها راهی که برای نجات از اضطراب، افسردگی و دردهای جانکاه باقی می‌ماند، یاری جستن از ایمان و باورهای مذهبی است (محمد پناه و نصری،۱۳۹۳).
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
باور به قدرت خداوند و نیایش او و سر تعظیم فرود آوردن به خواست و اراده‌ی الهی باعث تسکین آلام انسان می‌شود و به او تحمل می‌دهد. در این حال است که نیازهای روحی تأمین می‌شوند و سیماهای اخلاقی تبلور می‌یابند(مطهری،۱۳۷۵).
– بینش فرد نسبت به‌سختی ها
هنگامی‌که فرد در زندگی با مشکلات مواجه می‌شود، نوع نگرش وی در سازگاری با آن‌ ها بسیار موثر است. اگر او به دنبال یک زندگی آرام و به‌دوراز رنج و تنش باشد، تحمل فشارها و سازگاری با آن‌ ها برای وی بسیار مشکل‌تر است، زیرا انتظار وقوع آن‌ ها را ندارد ولی اگر وقوع سختی‌ها را اجتناب‌ناپذیر بداند خود را برای مقابله با آن‌ ها آماده می‌کند.
در تعالیم اسلامی بر نگرش مردم تأکید شده است، طبیعت زندگی، آمیخته با سختی‌هاست، همه انسان‌ها در تلاش و کوشش‌اند و بین آنان برای کسب منافع مختلف، رقابتی شدید وجود دارد در این مسیر موفقیت یک فرد مستلزم به شکست فرد دیگر است. بنابراین مواجهه با مشکلات در زندگی امری اجتناب‌ناپذیر است(موسوی اصل، ۱۳۷۸: ۷۵۶).
برای کسب مقامات معنوی و قرب الهی بایستی با مصائب و حوادث روزگار به سازش برسیم و بدانیم تحمل سختی‌ها در مسائل مادی و معنوی گذرگاه وصول به کمالات است.
– توکل
توکل نیز مفهومی است که می‌تواند تاثیر شگرف بر رفتار انسان داشته باشد و قرآن می‌فرماید: “و تو بر خدای زنده ابدی که هرگز نمیرد توکل کن و به ستایش ذات او، وی را تسبیح و تنزیه گو و هم او که به گناه بندگانش کاملا آگاه است،کافی است(سوره الفرقان).
اگر خدا شمارا یاری کند محال است کسی بر شما غالب آید و اگر به خواری واگذارد آن کیست که بتواند ازآن‌پس شمارا یاری کند و اهل ایمان باید تنها به خدا و قدرت و رحمت او اعتماد کنند(فرید،۱۳۸۴: ۷۹).
توکل بر خدا به معنای اعتماد کردن و تکیه کردن بر خدا در تمامی امور است. فردی که بر خدا توکل کند کارهای خود را به او واگذار می‌کند و تنها بر قدرت او تکیه دارد(موسوی اصل، ۱۳۷۸: ۷۵۸).
ب. روش‌های عاطفی معنوی
– یاد خدا

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:35:00 ب.ظ ]