مدل حافظه کاری که به وسیله بدلی و هیچ در سال 1974 ارائه شده است (ابوالمعالی به نقل ازکاردول و فلنگان 2004؛ زیرچاپ)
همان گونه که در تصویر نشان داده شده است حلقه واجشناختی با اطلاعات مبتنی بر گفتار سروکار دارد و گنجایش محدودی دارد. این حلقه با اطلاعات شنیداری سروکار دارد و نظم اطلاعات را حفظ میکند. از این رو آن را حلقه مینامیم چراکه در اطراف یک حلقه حرکت میکند. بدلی در سال 1986 این حلقه را به دو قسمت تقسیم و هر یک را نامگذاری کرد. انبار فنولوژیکی[380] و فرایند تلفظی[381]. انبار فنولوژیکی به آسانی لغاتی را که میشنوید نگه میدارد. انبار فنولوژیکی یک گوش درونی[382] است. فرایند تلفظی فرایند استفاده از لغاتی است که شما شنیده یا دیدهاید. این لغات به طور غیرملفوظ تکرار میشوند و به صورت حلقه درمیآیند و مشابه یک صدای درونی عمل میکنند حلقه فنولوژیکی هنگام یادگیری لغات جدید به کارگرفته میشود و به آسانی اطلاعات شنیداری را نگه میدارد (ابوالمعالی به نقل از کاردول و فلنگان 2004؛ زیرچاپ).
مسیر طرح فضایی- دیداری با اطلاعات مبتنی بر دیدن سرو کار دارد و اطلاعات مربوطه به طور موقت در آنجا انبار میشود. اطلاعات دیداری اطلاعاتی هستند که مشابه به نظر میرسند و اطلاعات فضایی ارتباط بین اطلاعات را طرح میکند. زمانی که شما مجبور هستید یک تکلیف فضایی- دیداری، به طور مثال عبور از یک اتاق به اتاق دیگر را انجام دهید از این مسیر استفاده میکنید (ابوالمعالی به نقل از کاردول و فلنگان 2004؛زیرچاپ).
ارتباطات فنولوژیکی با صدا است.
فنو شبیه یک واج است.
از سوی دیگر اندرسون[383]در سال 1983 مدل کامپیوتری را با نام ACT معرفی کرد. در این مدل وی بین دانش توضیحی[384] و دانش روشی[385] تمایز قایل شد. دانش توضیحی را میتوان این گونه معرفی کرد که این اطلاعات از فردی به فرد دیگر قابل انتقال میباشد و قادر به بازیابی آن از آگاهی هوشیار هستیم. دانش روشی قابل انتقال از شما به فرد دیگر نیست و نوعی مهارت است که توسط خود فرد باید از طریق تمرین کسب شود و به شکل آماده در هوشیار شما وجود ندارد. ACT یک نظام تولیدی[386] را معرفی میکند و برای توضیح نحوه تغییرات دانش از طریق تمرین و شیوهای که میتواند مهارت کسب شود مفید است. نظامهای تولیدی میتوانند برای شبیهسازی کامپیوتری مورد استفاده قرارگیرند همان اساسی که در پردازش اطلاعات بر آن تاکید میشد این بار در حافظه مورد بررسی قرار میگیرد. در این نظام در اصطلاح یک محصول ارتباط بین دو مجموعه از شرایط است که تحت عنوان قواعد اگر……. در نتیجه[387]………. بیان میشود. اینها زوجهای عمل- شرط[388] نامیده میشوند که طی آن مطرح میشود اگر بعضی شرایط خاص موجود باشد در نتیجه عملی به کارگرفته خواهد شد و در همین جا پای حافظه و بازیابی به میان کشیده میشود. این نظریه سه نوع حافظه را مطرح میکند: حافظهکاری، حافظه روشی و حافظه توضیحی.
در ACT یک روش عبارتند از یک حلقه ارتباطی زوج عمل- شرط بین مجموعهای از شرایط موجود فعال در حافظه کاری و اطلاعات و یا دانش انبار شده تحت عنوان طرحواره[389] خوانده میشوند که در حافظه بلندمدت قرار دارند. اگر یک شرط یا مجموعهای از شرایط در حافظه کاری فعال باشد قسمتهایی که در قالب طرحوارهها نتایج مرتبط با اگرهای طرح شده فعال خواهد شد. زمانی که یک روش اجرا شود ورود اطلاعات جدید به حافظهکاری نتیجه خواهد داد و مجموعه دیگری از شرایط “اگر” فعال خواهد شد. حافظه کاری اطلاعات را از حافظه توضیحی بازیابی میکند. بازده روشها و اطلاعاتی که به طور موقت فعال شدهاند دنیای خارج را از طریق ادراک[390] رمزگذاری میکند که با محتوای در دسترس آگاهانه حافظهکاری کوتاهمدت یکسان خواهد بود. در این تئوری یک تمایز مهم میان حافظه توضیحی و روشی مطرح شده است و بیان میدارد دانش توضیحی چیزی است که ما توضیح آگاهانه از آن داریم و دانش روشی چیزی است که ما برای آن توضیح آگاهانه در دسترس نداریم و این تمایز اساس ACT است. حافظهکاری از نظر مقدار اطلاعاتی که میتواند به طور معمول در آن موجود باشد محدودیت دارد و اگر مقدار اندکی از اطلاعات مرتبط با تکالیف نیاز باشد در شکل توضیحی بازنمایی شود نظام میتواند به مقدار کافی آن را به جریان بیندازد. مشروط بر این نظام توضیحی برون داده هایی از محصول در دسترس قرار میدهد و نیازی به محصولات خود برای گشودن بررسی آگاهانه وجود ندارد.
محصول ACT به طور خودکار به عنوان نتیجهای از مقایسه الگو ادامه مییابد و فقط محصولات اجرایی وارد حافظهکاری میشوند. در این تئوری سه مرحله در یادگیری یک مهارت شناختی وجود دارد. در ابتدا جمعآوری حقایق مرتبط با موضوع است. سپس تمرین و مرور آن حقایق است که با شروع تمرین قواعد به روشی
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
شدن تبدیل میشوند و در نتیجه بیشتر به شکل خودکار بازآوری میشوند. محصولات جدید از دانش توضیحی به دست آمده در مراحل اولیه یادگیری تشکیل میشوند. این روشیشدن فضا را در حافظهکاری آزاد میکند به علت این که دانش توضیحی در یک روش جای میگیرد و جهت بازیابی بکارگیری یک شکل توضیحی در سیستم نیاز نیست. در مراحل نهایی یادگیری روش های جدید تابع محصولات موجود میشوند. قواعد محصول همراه با استفاده قویتر میشوند و ممکن است خیلی خودکار شوند به گونهای که اطلاعات در آن ها برای مدت زیادی در شکل توضیحی در دسترس نیستند. افراد متخصص جواب سئوالات را میدانند اما شاید برای آن ها خیلی سخت باشد که توضیح دهند چرا چنین تصمیماتی را میگیرند. این دانش اجازه میدهداطلاعاتی را که با تجارب قبلی مقایسه میشوند در داخل یک کل منسجم گروهبندی شوند. الگوهای تصادفی قطعات که با تجارب قبلی متناسب نیستند برای افراد متخصص و مبتدی دشواری یکسان دارند (ابوالمعالی به نقل از استیلز 2005، زیرچاپ).
دنیای بیرون
مدل ACT از اندرسون(1983) (ابوالمعالی به نقل از استیلز،2005 ؛ زیرچاپ)
ایپستین[391] و همکارانش دو سطح پردازش اطلاعات را مطرح کردند که به واسطه آن بر چگونگی تفسیر شخص از خود و دنیای اطرافش اشاره میکنند که شبیه مدل مطرح شده اندرسون است. آن ها اشاره میکنند که نظام شناختی به وسیله منطقی بودن، عینی بودن،کندبودن، هوشیار ودقیق بودن مشخص میشود. نظام تجربی به ما اجازه میدهد تا معانی را به صورت خودکار، شهودی، ناهوشیار و به شکل کلگرایانه بسازیم. ایپستین بازنمایی در نظام شناختی را باور و آن را در نظام تجربی به عنوان باور ضمنی یا طرحواره میداند. نظام تجربی به کلیه اطلاعاتی که ما بر اساس تجارب طی زمان و رخدادهای متعدد کسب میکنیم،گویند. وی معتقد است طرحوارهها تعمیمهای اولیه استقرایی مشتق شده از تجربه های مشخص هیجانی است. مفهوم طرحواره از نظر وی مشابه طرحواره هیجان لونتال[392] و مفهوم نخستین هیجان لانگ[393] است (سالاس ایورت و فلگویس، 2002). در موقعیتی که مملو از هیجان شدهایم ساختار کدگذاری شده در حافظه در سطح پیش توجهی است شبیه مجری مرکزی در نظریه بدلی و هیچ و موارد کدگذاری شده نیز زوجهای شرط و عمل در نظریه اندرسون را مطرح میسازند.
بک[394] و یانگ نیز در خصوص طرحواره معتقدند که طرحوارهها واحدهای اطلاعاتی هستند که ذخیره میشوند و قادرند در برخی شرایط در آینده تحت شرایط مناسب فعال گردند، به عبارتی آن ها خاطرات هستند. طرحواره میتواند به اندازه کافی به شرح و تشریح تجارب گذشته که متشکل از شناخت حسی و ویژگیهای (بویایی، لامسه، چشایی و غیره) هستند. این ویژگیها در یک واحد منسجم ذخیره و بازیابی میشوند (جیمز[395]، ریچلت[396]، فرستون[397]، بارتون[398]، 2007).
طبق مدل بک باور مرکزی[399] نشانگر محتوای شناختی یا معنای مرتبط با طرحوارههاست، به زبان دیگر پردازش معنایی تجربهها از نگاه رویکرد پردازش اطلاعات. وی مفهوم ذهنیت را بسط و گسترش داد. بک ذهنیت را شبکه یکپارچهای از مولفه های شناختی و هیجانی و رفتاری میداند که افراد را به سمت واکنشهای افراطی سوق میدهد و آنها را به سمت اهداف خاص هدایت میکند. بک معتقد است که ذهنیتها عمدتا مثل طرحوارهها خودکار عمل میکند و بایست فعال شوند و افراد در صورت مواجه با استرسهای خاص علایم مرتبط با ذهنیت را بروز میدهند. همچنین معتقد است ذهنیتها از طرحوارههایی تشکیل شدهاند که دربرگیرنده خاطرات، راهبردهای حل مساله، تصاویر ذهنی و زبان هستند (یانگ[400]، کلوسکو[401]، ویشار[402]، 1950؛ حمیدپور، اندوز، 1386).
اخیرا نظریه پردازش اطلاعات به عنوان تبیینی برای افسردگی و ترس مطرح شده است. از آنجا که اطلاعات در حافظه کدگذاری و بعد یادآوری میشود محققان مطرح کردند که یک روش سازماندهی و پردازش اطلاعات از طریق تحول طرحوارهها رخ میدهد. آن ها طرحوارهها را پیکره انبارشدهای از دانش اساسی میدانند که در تعامل با اطلاعات جدید قرار گرفته و روی نحوه کدگذاری، درک و فهم و بازیابی اطلاعات اثر میگذارد و معتقدند طرحواها توجه، انتظارات، مقایسه و جستجوهای حافظه را هدایت میکند. مطرح میسازند که اطلاعاتی که در تناسب با طرحوارهها نیستند به احتمال زیاد کنار گذاشته میشوند.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
هولون[403] و گرابر[404](1988) مطرح کردند که وقتی یک فرد با اطلاعات جدید مواجه میشود که با باورهای از پیش موجود وی یا طرحوارههایش ناسازگار است معمولا یکی از دو مورد زیر اتفاق میافتد: جذب یا انطباق. جذب به فرایندی اشاره میکند که از
طریق آن اطلاعات تغییر مییابد و یا تحریف میشود (جذب میشود) در داخل طرحوارههای موجود قرار میگیرد تا با آن ها متناسب شود. از طرف دیگر انطباق، طرحوارههای موجود را تغییر میدهد تا با این اطلاعات جدید و ناسازگار هماهنگ شود و برای آن پذیرفته گردد. انطباق که جهت یکپارچهسازی وقایع مورد نیاز است ممکن است برای کاهش نشانه موفقیتآمیز نباشد. تغییر افراطی درطرحوارهها و باورها سبب کاهش سلامت و بهداشت روانی در افراد میشود. در واقع درمانگر تلاش میکند تا به مراجع کمک کند از طریق کامل کردن پردازش اطلاعات هیجانی و انطباق طرحوارهها بتواند وقایع را یکپارچه کند، در همان زمان میتواند کمک کند که مراجع به بهداشت روانی دست یابد یا بهداشت روانیاش را حفظ کند. وقتی اطلاعات به خوبی پردازش نشوند بازگشت به خاطرات گذشته و کابوسهای شبانه به احتمال زیاد رخ میدهد. این نشانه های آزارنده با پاسخهای عاطفی قوی در ارتباط قرارمیگیرند که به فرار یا رفتار اجتنابی مانند اجتناب از موقعیتهایی که سبب بروز وقایع میگردد، میشود. اجتناب شناختی، امتناع از پذیرش آن چیزی است که رخ داده است یا یکپارچه سازی وقایع در ارتباط با انتظارات از زندگی فرد صورت میگیرد. به اعتقاد آن ها در افرادی که دچار افسردگی اساسی هستند یک الگوی پردازش اطلاعات افسردگی ظاهر میشود تا اطلاعات را باطرحوارهها متناسب کند. وقتی جذب و انطباق رخ میدهد مانند زمانی که دچارافسردگی شده بود پس از بهبود مجدد به سمت افسردگی سوق پیدا میکند(رسیچ[405]، شانیک[406]، 2002).
در رویکرد شناختی تجربی پردازش اطلاعات از منظر پتی و کاسیوپو[407] دو شکل تغییر رفتار را ارائه میکند که یکی از آن ها شامل شیوه های غیرمستقیم و بدون تفکر ترغیب توام با به چالش کشیدن افکار است که به نظر همخوان با نظریه های ارائه شده است. درمانگر ممکن است به مراجعی که از بروز احساساتش خودداری مینماید پیشنهاد کند که تجربیات دردناک گذشته را به خاطر بیاورد. هدف این مداخله دستیابی به مفری جهت برونریزی افکار و احساسات مراجع است. تمرکز درمان شناختی بر سئوالات سقراطی است که بر فرمولبندی مجدد باورهای غیرمنطقی به واسطه سئوالات نظامدار و آزمایش تجربی فرضیه ها و استدلال استقرایی است. همچنین مداخله بر مبنای درمان عقلانی- هیجانی الیس به نقش بحث و مجادله عقلانی در بازسازی مجدد باورها و ارزشهای غیرعقلانی مراجع می پردازد. زمانی که مراجع نسبت به نقص منطق خود یا نبود حمایتهای واقعی برای باورش آگاه میشود فرصت مییابد تا با توجه به واقعیت افکار و خاطرات خود را بازسازی کند واز نظر شناختی باورهای خود را اصلاح سازد و از نظر هیجانی در حالت مطلوب قرار گیرد (سالاس ایورت و فلگویس،2002).
در رویکرد پردازش اطلاعات،داده هابرحسب نمادها رمزگذاری میشوند و تغییر در نظام شناختی ناشی از پردازش واقعگرایانه از ادراکات فرد از واقعیت خواهد بود. پردازش هوشیار، کنترل شده، منطقی، دقیق و طراحی شده برای حل مشکلات و خواسته های پیچیده از لحاظ ظرفیت هیجانی محدود است. این عملکردها بر اساس قوانین منطقی و نتایج معنایی به وسیله اعتبار آن ها مورد ارزیابی قرارمیگیرد و میتواند به صورت تجربی تایید یا به صورت منطقی اثبات شوند (جیمز، ریچلت، فرستون، بارتون، 2007).
آلبرت الیس[408] معتقد است انسان موجودی منطقی و عقلانی و در عین حال غیرمنطقی و غیرعقلانی است. وی بر پردازش آگاهانه اطلاعات توسط افراد تمرکز دارد و معتقد است که انسان پس از بروز واقعهای بر اساس تمایلات ذاتی خود ممکن است برداشتهای متفاوت و متضادی نسبت به موضوع پیش آمده داشته باشد. یک بخش افکار، عقاید و باورهای منطقی و عقلانی[409] است و دیگری افکار، عقاید و برداشتهای غیرعقلانی و غیرمنطقی[410] است. اگر فرد تابع افکار و عقاید عقلانی و منطقی باشد به عواقب منطقی دست خواهد یافت و شخصیت سالمی خواهد داشت. در حالی که اگر فرد تابع افکار، عقاید و برداشتهای غیرمنطقی و غیرعقلانی گردد با عواقب غیرمنطقی مواجه خواهد شد و در این حالت فردی مضطرب و غیرعادی خواهد بود و شخصیت ناسالمی خواهد داشت. وی اضطراب و اختلالات عاطفی را نتیجه طرز تفکر غیرمنطقی و غیرعقلانی میداند و معتقد است اگر فرد بتواند در پی بروز حادثه به بررسی پیامدهای عاطفی و تفکر ایجاد شده منطقی دست یابد شخصیت سالمی خواهد داشت و سعی دارد با ایجاد شناخت مطلوب و بازنگری در احساسات پردازش شده و به زبان دیگر کاری شبیه مرور و بازیابی مجدد خاطرات و بسط معنایی دوباره آن ها در رویکرد پردازش اطلاعات، اثرات مثبت و مطلوبی را در فرد ایجاد کند (شفیعآبادی، ناصری، 1388).
آرون تی بک[411] نیز در این باره مطرح میکند که اختلالات روانی با آشفتگی در تفکر همراه است و اضطراب و افسردگی با افکار منفی خودکار و تحریف در تفسیر محرک و رویدادها مشخص میشود. تصور میشود افکار منفی یا تفاسیر تحریف شده از فعالشدن باورهای منفی انباشته شده در حافظه بلندمدت منشا میگیرند (بیابانگرد،1381).
درمان شناختی میکوشد تا پر
یشانی و آشفتگی هیجانی مراجعان را با کمک به آن ها در تشخیص آزمون و تعدیل تفکر تحریف شده و غیرانطباقی که زیربنای این پریشانی است، بهبود بخشد. این رویکرد در آغاز بر درمان افسردگی متمرکز بود اما اختلالات دیگر همچون اضطرابها، هراسها و دیگر مسایل روانی را در برمیگیرد. بک درخصوص تحریفهای شناختی و افکار خودایند منفی که به شکل غیرارادی در زمان های خاص و تحت فشار یا تنش هیجانی به ذهن میایند سخن میگوید و سعی در شناسایی و معرفی این حالات ذهنی و آموزش به مراجعان جهت تغییر و رفع این حالات دارد(درایدن[412] و نینان[413]،1953؛ دهقانی و گنجوی، 1387).
بک و همکارانش در مدل کلاسیک شناختی جهت درمان تغییراتی را ایجاد کردند. آنها شخصیت را به عنوان الگوهای ویژه از فرایندهای اجتماعی، انگیزشی و شناختی- عاطفی تعریف کردند که رفتارها، فرایندهای فکری، پاسخهای هیجانی و نیازهای انگیزشی را در برمیگیرد. مفهوم طرحواره که زبان مشترک جهت تسهیل یکپارچگی بعضی از رویکردهای درمانی را فراهم میکند مطرح شد (یانگ، کلوسکو،ویشار، 1950؛ حمیدپور، اندوز، 1388).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
افراد به روش پردازش اطلاعات به صورت هیجانی یا ناخوداگاه از طریق پردازشهایحافظه بلندمدت، مکانیزمهای جستجو، اندوزش و فرایندهای بازیابی و استنباط به فرایندهای شناختی خود دسترسی دارند. آگاهی ما از این فرایندهای شناختی که طرحوارهها و بازنماییهای ما را شکل میدهند و توانایی ما بر کنترل آن ها فراشناخت را بازنمایی میکند. ما در روند پردازش اطلاعات داده های خاصی را ادراک میکنیم، خاطرات معینی را به یاد میآوریم و به تفسیر تجربه های ویژه میپردازیم. ساختارهای شناختی دربرگیرنده انتزاعات و باورهای اساسی و خاطراتی هستند که فرد بر اساس آن دنیای اطراف خود را تفسیر میکند و هیجانات وی شکل میگیرد و به نظر میرسد با کار بر روی خاطرات بتوان هیجانات را کنترل و یا تغییر داد (ابوالمعالی،1388).
به نظر میرسد فعال شدن طرحوارههای ناسازگار که در رویکرد پردازش اطلاعات معادل با خاطرات منفی در نظرگرفته میشود، موجب سوگیری در پردازش و تفسیر اطلاعات ورودی به مغز و برونداد ناسازگار آن با واقعیت بیرونی میشود. این سوگیریها در سطح ظاهری به صورت افکار منفی خودکار در جریان هوشیاری و در اعمال و رفتار ما به شکل ناسازگار خود را نشان میدهد. ارزیابیهای منفی از این نوع تجلی سازوکارهای شناختی هستند که سبب حفظ اختلالات هیجانی میشود. یکی از مفاهیم مورد استفاده ما در این رویکرد از نظریه طرحوارهها وام گرفته شده است اما با این نگاه که طرحوارهها دانش ذخیره شده در حافظه بلندمدت هستند و بر محتوای و ماهیت پردازش اطلاعات اثرگذارند. با توجه به آن که شیوه رمزگذاری اطلاعات در حافظه بلندمدت و بازیابی آن از طریق راهبردهای ذهنی و نحوه کدگذاری قابل کنترل و تغییر است به نظر میرسد قادریم با توجه به مرور ذهنی بسطی به بازسازی و بازخوانی خاطرات مثبت بپردازیم و آن هارا در جهت بازسازی تفاسیر شناختی و هیجانات مثبت کنترل کنیم. باتوجه به محدودیتهایی که در نظریه طرحواره درمانی وجود دارد و از آنجا که نظریه طرحوارهها بر محتوای ارزیابی باورها متمرکز است مطلبی که در نظام پردازش اطلاعات مورد توجه است، با کمک دانش و تجربه های فراشناختی که مشتمل بر ارزیابی معنای وقایع ذهنی، احساسات و قضاوت درمورد آن ها هستند میتوان با پردازش مجدد نظیر توجهکردن و جستجو در حافظه و استفاده از تدابیر اکتشافی و جلوگیری از سوگیری در قضاوت و تحریف شناختی به اصلاح ارزیابی باورها، شناختها و پردازش مجدد اطلاعات و ایجاد بروندادهای سازگار پرداخت.
مفاهیم بکارگرفتهشده
1) پردازش خودکار و کنترل شده
کلیه اطلاعاتی که از طریق دروندادها وارد ذهن انسان میشوند بر اساس یک رویکرد خودکار پردازش شده و در سطح مختلف حافظه ثبت و ضبط و نگهداری میشوند (برک، 2007؛ سیدمحمدی، 1387؛ ص.35).
2) حافظه
در فرهنگ لغت انگلیسی آگسفورد حافظه را توانایی نگهداری چیزها در ذهن و یادآوری آن ها در زمانی که اراده میشود و نیاز است را تعریف کردهاند. اما تعریف اصلی آن اشاره به فرایندی دارد که ما به وسیله آن اطلاعات را درباره وقایعی که در گذشته اتفاق افتاده حفظ میکنیم (ابوالمعالی، زیرچاپ).
3) فراحافظه
تفکر در مورد تفکر را فراشناخت گویند (برک، 2007؛ سیدمحمدی، 1387؛ ص. 490 ) و افزایش ظرفیت حافظه بر اساس راهبردهای ذهنی را فراحافظه گویند (ابوالمعالی، 1388؛ ص. 370).
4) مجری مرکزی
قسمت هوشیار و متفکر حافظه است که اطلاعات وارده به سیستم را هماهنگ میکند و مشخص میسازد به چه چیزی توجه شود و استفاده از راهبردها را کنترل می کند (برک، 2007؛ سیدمحمدی، 1387؛ ص. 230).
5) کد گذاری اطلاعات
اطلاعات از دنیای خارج به صورت محرکهای شیمیایی یا فیزیکی به حواس میرسند اولین مرحله پردازش اطلاعات تغییر آن ها به گونهای است که بتوانیم در حافظه جای دهیم یعنی همان رمزگذاری و کدگذاری اطلاعات. این روش اشاره میکند که اطلاعات تغییر پیدا میکند تا قادر به ذخیرهسازی آن ها در حافظه باشیم (ابوالمعالی، 1388؛ص. 369).
6) رمزگشایی
راهبرد بازیابی شامل یادآوری یک کلمه و قواعد مربوط به رمزگشایی خواهد بود (ابوالمعالی، 1388؛ ص.370 ).
7) بازیابی اطلاعات
بازیابی به معنای پیدا کردن جای اطلاعات ذخیره شده در حافظه
و بازگرداندن آن ها به آگاهی است (ابوالمعالی، 1388؛ ص. 370).
8) یادآوری
نوعی حافظه که یادآوری محرکی را که حضور ندارد شامل میشود (برک، 2007؛سیدمحمدی، 1387؛ ص. 492).
9) بازشناسی
نوعی حافظه که شامل پی بردن به این موضوع است که آیا یک محرک شبیه محرکی است که قبلا تجربه شده است (برک، 2007؛ سیدمحمدی، 1387؛ ص.493).
10) سازماندهی اطلاعات
کلیه اطلاعات دریافتی از طریق و حواس و دنیای برون در حافظه ذخیره شده و هریک به شکل مناسب سازماندهی میشوند و در انبارهای مخصوص ذخیره میگردند و بدین ترتیب اطلاعات سازماندهی میشوند (ابوالمعالی، 1388؛ص. 373).
11) استراتژی های حافظه
حافظه جهت ذخیرهسازی، نگهداری، رمزگذاری و بازیابی اطلاعات از راهکارهای متعددی استفاده میکند که بدان استراتژیهای حافظه گفته میشود (ابوالمعالی، 1388؛ ص.404). فعالیتهای ذهنی عمدی هستند که احتمال یادآوری را بهبود میبخشند (برک، 2007؛ سیدمحمدی، 1387؛ ص.489).
12) مرور ذهنی طوطی وار
ذخیرهسازی به معنای نگهداری اطلاعات در طول زمان است که یکی از این روشها مرور ذهنی نگهدارنده یعنی تکرار ذهنی فهرست یا گفتن آن به خود است. وقتی اطلاعات مرور ذهنی میشود احتمال انتقال آن ها از حافظه کوتاهمدت به حافظه بلندمدت افزایش مییابد. تکرار بیشتر اطلاعات به شیوه معمولا شنیداری را گویند (ابوالمعالی، 1388؛ ص. 374).
13) مرور ذهنی نگهدارنده بسطی
رمزگذاری از طریق مرتب کردن حروف با معنا دادن به آن ها و از طریق بسط معنایی را گویند. موثرترین روش برای ذخیره سازی اطلاعات جدید معنا دادن به آن ها از طریق ربط دادن به اطلاعات قدیمی و معنا بخشی به آن ها است (ابوالمعالی، 1388؛ ص. 371 ).
14) طرحوارههای ذهنی
طرحوارهها واحدهای اطلاعاتی هستند که ذخیره میشوند و قادرند در برخی شرایط در آینده تحت شرایط مناسب فعال گردند، به عبارتی آن ها خاطرات هستند. طرحواره میتواند به اندازه کافی به شرح و تشریح تجارب گذشته که متشکل از شناخت حسی و ویژگیهای (بویایی، لامسه، چشایی و غیره) هستند. این ویژگیها در یک واحد منسجم ذخیره و بازیابی میشوند (جیمز، ریچلت، فرستون، بارتون، 2007؛ص. 1).
15) تحریفهای شناختی حافظه
اندیشناکی موجب تداخل در تمرکز و نقص در انجام تکالیف شناختی میشود و افراد از حافظه بیش تعمیمی خود استفاده میکنند که با خطای شناختی همراه است و پیامد چنین حافظهای نقص در تکالیف یادآوری و تحریف شناختی میشود (حمیدپور، 1385،ص. 3).
اصول و شیوه های بکار گرفته شده با توجه به روش های درمان مبتنی بر پردازش اطلاعات
الف) مرور خاطرات گذشته و بازسازی آن ها
طرحوارهها باورهای مرکزی ناکارآمد و زاییده خاطرات هستند و در زمانهای تحت فشار به شکل اتوماتیک برانگیخته میشوند که توام با یادآوری وقایع و خاطرات دردناک گذشته است. از آنجا که خاطرات متشکل از تجارب شناختی و حسی و ویژگیهایی همچون بویایی، لامسه،چشایی هستند و همه همراه وقایع ثبت، ذخیره و بازیابی میشوند، مرور خاطرات و بازسازی آن ها میتواند آثار منفی را که سبب برانگیختگی طرحوارهها و افکار خودایند منفی میشود را کاهش دهد (جیمز،بارتون، 2007).
ب) ثبت وقایع رخ داده در برگه A-B-C
حق انحصاری © 2021 مطالب علمی گلچین شده. کلیه حقوق محفو
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 08:06:00 ق.ظ ]