رساله فی آداب الجمعه.
الشهاب الثاقب فیض کاشانی (۱۰۹۱ق) رساله فی صلاه الجمعه حسین عبدالصمد والد شیخ بهایی (شیخ حسین بن عبدالصمد خود مخصوصاً زمانی که در خراسان منصب شیخ الاسلامی داشت نماز جمعه را برگزار می‌کرد ) (۱۱۲۴ ق) القامعه البدعه فی ترک صلاه الجمعه: شیخ عبدالله بن صالح سماهیجی بحرانی (م ۱۱۳۵ ق) فی کشف الریبه عن حکم صلاه الجمعه فی ازمنه الغیبه میرزا علی بن محمد (قرن ۱۳) نماز آدینه و جاء الحق ملا محمد طاهر قمی (۱۰۹۸ ق) جمله من مسائل الجمعه سید مرتضی بن محمد ساروی (۱۰۴۹ ق) محمد امین تبریزی سیاح (قرن ۱۱ ق) محمد طاهر بن محمد شیرازی معاصر شیخ حر و علامه مجلسی (متوفی ۱۰۹۸ ق) ملا عبدالله بن حسین تستری معاصر شیخ بهایی (متوفی ۱۰۲۱ ق) تستری کرمانی (متوفی بعد از ۱۱۰۰ ق) ملا محمد بن عبدالفتاح تنکابنی مشهور به سراب (متوفی ۱۱۲۴ ق) شیخ سلیمان بن عبدالله بن علی بحرانی (متوفی ۱۱۲۱ ق) ملا محمد رفیع بن فرج گیلانی شاگرد مجلسی دوم ( متوفی ۱۱۶۰) سیدجعفر بن حسین بن قاسم موسوی اصفهانی (متوفی ۱۱۵۸ ق) شیخ احمد بن محمد بن یوسف خطی بحرانی شاگرد مجلسی (متوفی ۱۱۰۲)
بند دوم: تفسیر کلمات آیه سوره جمعه
برخی فقها از آیه سوره جمعه برای اثبات وجوب تعیینی نماز جمعه در دوران غیبت استفاده نموده‌اند و می‌گویند آیه درصدد تشریع نماز جمعه نمی‌باشد بلکه نوعی تأکید است بر اینکه از هرچه غیر از نماز جعه دوری شود و این امر و تکلیف هم شامل امام می‌شود و هم شامل مامومین. ‌آیه به دلایل زیر بر وجوب تعیینی دلالت دارد:
پایان نامه - مقاله - پروژه
اینکه امر به سعی شده (فاسعوا) شتافتن به نماز به هنگام اذان (همان ندا) این اذان کنایه است از داخل شدن وقت زوال آفتاب و کلمه فاسعوا اطلاق دارد بر اینکه سعی شامل اقامه نماز جمعه و حضور در آن می‌باشد. بنابراین مخاطب فاسعوا هم امام است و هم مامومین.
کلمه از شرطیه دلالت بر تحقق وقوع نماز جمعه دارد می‌فرماید اذا نودی نمی‌گوید ان نودی.
اگر فعل شرط با صیغه ماضی آمده است دلالت بر تحقق وقوع دارد.
نهی به شکل صریح آمده که بیع و غیره را رها کند و این دلالت بر آن دارد که از هر آنچه باعث بازماندن از نماز جمعه می‌شود دوری گردد.
خطبه و نماز را توأمان ذکر خدا نامیده و ذکر را به کلمه الله اضافه کرده که تأکید در تأکید است. مانند آیه شریفه که می‌فرماید: ﴿اقم الصلاه ان الصلاه تنهی عن الفحشاء والمنکر و لذکر الله اکبر﴾.
می‌تواند کبری در نظر گرفته شود و ذکر خدا را صغری دانست و نتیجه بگیریم که ذکر خداوند بزرگتر و عظیم‌تر از نمازهای یومیه است و تأثیر بیشتری در نهی از فحشا و منکر دارد چرا؟ زیرا این ذکر خدا دربردارنده موعظه و ارشاد و نهی از محرمات می‌باشد و چون اجتماع در چنین نمازی بزرگتر و عظیم تر از نمازهای جماعت یومیه است (زیرا همه مردم یک شهر و اطراف آن جمع می‌شوند) بنابراین اثرات و فواید آن بزرگتر و کامل‌تر می‌باشد.
آیات این سوره مبارکه (جمعه) و آیات قبل از آیه مربوط به نماز جمعه درد مذمت یهودی‌ها ودلیل این مذمت بیان شده است.
توبیخ در آیه شامل کسانی است که از شرکت در نماز جمعه سر باززنند و می‌فرماید: ﴿واذا رأو تجاره أو لهوا انفضوا إلیها﴾.
اطلاق در آیه شرایط وجوب نماز جمعه را نشان نمی‌دهد بلکه بر هر شخص خالی از ذهن که عرضه شود وجوب از آن فهمیده می‌شود.[۲۵۵]
جمع‌بندی فصل سوم
قول به وجوب تعیینی و وجوب تخییری نماز جمعه در عصر غیبت امام نزد شیعه قائلین و ادله مختلفی دارد. قائلین به وجوب تخییری به همان ادله وجوب تعیینی تمسک می‌جویند. ادله طرفین در این مبحث شامل ادله نقلی (شامل آیات و روایات) از یک سو و ادله عقلی و اصول عملیه (به‌عنوان مؤید و شاهد) از سوی دیگر است. شرط بودن حضور یا اذن امام در اقامه نماز جمعه محل اصلی اختلاف است. قائلین به وجوب تخییری نماز جمعه را یا منصب خاص امام(ع) نمی‌دانند و اگر بدانند، نایب عام را برای مشروعیت نماز جمعه کافی می‌دانند. هم‌چون محقق کرکی که در عین این‌که نماز جمعه را منصب خاص امام می‌داند با تمسک به ادله ولایت فقیه، فقیه جامع‌الشرایط یا نایب عام را برای صحت نماز جمعه کافی می‌داند. کسانی هم‌چون شیخ مفید و شیخ طوسی وجوب را مشروط به حضور امام عادل دانسته‌اند و مرحوم صاحب جواهر با تمسک به سیره مستمر فقها و روایات خاص بین نماز جمعه و جماعت فرق گذاشته و وجود امام را برای اقامه آن لازم شمرده است. اما در دوران غیبت اقامه نماز جمعه را مشروط به این نموده ‌که امام جمعه منصوب دستگاه جور نباشد و جان و مال مکلفین مصون و محفوظ باشد. و مثل مرحوم بهبهانی که نماز جمعه را در زمان غیبت مستحب (نسبت به ظهر) شمرده است. این دسته از فقها (قائلین به وجوب تخییری نماز جمعه) بین شرکت در نماز جمعه و اقامه فرق گذاشته‌اند و مثل روایت حث را ظاهر در اذن عام برای فقها دانسته‌اند نه عموم مؤمنین. روایت موثقه ابن بکیر را هم در فرض تقیه دانسته‌اند و مثل روایت سماعه را هم برای بیان کیفیت نماز جمعه برشمرده‌اند نه وجوب آن. آیه قرآن را هم ناظر بر وجوب شرکت در نماز جمعه ذکر کرده‌اند نه وجوب اقامه آن. ایشان دلیل عقلی بر اثبات عدم وجوب تعیینی را این‌گونه تقریر نموده‌اند که اولاً بین اقامه و شرکت در نماز فرق است و ثانیاً برای رفع ید از وجوب نماز ظهر نیاز به مخصص صحیح‌السند و قوی‌الدلاله داریم؛ مثل نماز مسافر. پس برای اثبات وجوب نماز جمعه مانند نماز یومیه دو دلیل می‌خواهیم: دلیل برای اقامه و دلیل برای شرکت؛ اقامه مربوط به امام و فقیه جامع الشرایط است و شرکت مربوط به مکلفین. تأکید روایات بر عدالت امام مربوط به منصب امام معصوم است پس عقلاً غیر از امام یا نایب او کس دیگری نمی‌تواند نماز جمعه را اقامه کند.
در جمع بین وجوب نماز ظهر و جمعه اگر فقیه رجحانی برای هریک از طرفین نیافت حکم به وجوب تخییری می‌دهد و اگر به اصالت‌اشتغال تمسک جست برای برائت ذمه از تکلیف باید علاوه بر نماز جمعه نماز ظهر را هم احتیاطاً اتیان کند که همان قول به احتیاط واجب است.
از سوی دیگر عمده قائلین به وجوب تعیینی اخباریون و شهید ثانی هستند. اخباریون با تمسک به ظاهر آیات و روایات و پرهیز از هرگونه استدلال عقلی به وجوب تعیینی حکم می‌نمایند. شهید ثانی محکم‌ترین دفاع را از وجوب تعیینی نماز جمعه در زمان غیبت دارد؛ او با تمسک به آیات، روایات، استصحاب، اصاله الجواز و سیره عملی پیامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» و ائمه معصومین(ع) به وجوب تعیینی نماز جمعه حکم نموده است. این گروه از علما هم‌چون شیخ صدوق کلمه امام در روایات را به‌معنای امام معصوم نگرفته‌اند؛ بلکه آن را به‌معنای امام جماعت دانسته‌اند؛ لذا حضور امام معصوم را شرط وجوب تعیینی نمی‌دانند. مرحوم فیض در زمان حضور، وجود و اذن امام را شرط می‌داند؛ اما در زمان غیبت نه. ظهور آیه قرآن را در وجوب تعیینی دانسته و به لحاظ عرفی بین اقامه و شرکت در حکم شرعی تفاوت قائل نمی‌شود و آن دو را لازم و ملزوم هم می‌داند.
فصل چهارم:
حکم نماز جمعه از دیدگاه مذاهب اربعه
بخش اول: اقوال و ادله فقهای مذاهب اربعه مبنی بر وجوب تعیینی و تخییری نماز جمعه
عموم مذاهب چهارگانه اهل سنت، قایل به وجوب تعیینی نماز جمعه هستند و برای این حکم محدودیت زمانی و مکانی در نظر ندارند. مستند و دلیل این حکم از نظر مذاهب اهل سنت - به جز حنفیه - ظاهر قرآن است؛ به تعبیر دیگر نحوه‌ی اطلاق آیه مقتضی فتوای ایشان است؛ زیرا آن‌ها در وجوب نماز جمعه اذن سلطان را معتبر نمی‌دانند؛ پس در هر شرایطی آن را واجب می دانند. اما حنفیه اگرچه اذن امام ـ سلطان ـ را شرط اقامه جمعه ذکر می‌کنند، لیکن در صورت تعذر اذن امام، اعتبار آن را ساقط می‌دانند. سقوط اعتبار‌اشتراط اذن نیز مآلا حکم متفق علیه سایر مذاهب را در پی خواهد داشت.
در این فصل به بیان آرای فقهای برخی از مذاهب اهل سنت مبنی بر وجوب تعیینی نماز جمعه می‌پردازیم.
بند اول: حنابله
۴ - ۱ - ۱ – ۱٫ نظر شیخ عبدالقادر الجیلانی مبنی بر وجوب تعیینی نماز جمعه
عبدالقادر جیلانی از علمای حنبلی در کتاب الغنیه می‌گوید:
اما صلاه الجمعه، اصل در وجوب آن است به دلیل آیه شریفه: ﴿یا ایها الذین آمنوا اذا نودی للصلاه من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع﴾ و فرمایش پیامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»که فرمود: «ان الله فرض علیکم الجمعه فی یوم الجمعه» و این فرمایش ایشان که فرموده‌اند: «من ترک الجمعه ثلاثا من غیر عذر طبع الله علی قلبه فکل من الزمنه الصلوات الخمس یلزمه فرض الجمعه».[۲۵۶]
نظر او برخلاف علمای امامیه این است که هر کس نمازهای پنج‌گانه براو واجب باشد، نماز جمعه هم بر او واجب است؛ به عبارت دیگر نماز جمعه را همردیف نمازهای یومیه می‌داند و می‌گوید بر همه واجب است که این نماز را به جای آورند. از این عبارت می‌توان واجب مستقل و موضوع بالذات بودن نماز جمعه را که از موارد اختلافی است استشمام نمود. همانطور که در ادامه خواهد آمد چون نماز جمعه تابع نماز ظهر و بدل از آن و یا مشروع بالذات است، مباحثی بین علما مطرح شده است.
جیلانی در ادامه چنین می‌نویسد:
بااین شروط:
مکلف در وطن خود باشد (مسافر نباشد) در شهر یا روستایی باشد که تعداد نمازگزاران جمعه در آن‌ها به چهل نفر مرد آزاد (حر) برسد و اگر کسی در روستایی باشد که تعداد مردان آنجا به چهل نفر نرسید، اما ندای اذان نماز جمعه را در روستا و یا شهری دیگر شنید که در یک فرسخی قرار دارد (نه بیشتر) واجب است که در آن نماز جمعه شرکت کند و نمی‌تواند از شرکت در چنین نماز جمعه‌ای سرباز زند؛ مگر عذری داشته باشد که به‌واسطه آن نتواند در هیچ نماز جماعتی از نمازهای روزانه و غیره شرکت کند؛ مثلاً مریض باشد یا آنکه به واسطه رفتن به نماز جمعه بضاعت مالی و استطاعت بدنی خود را از دست بدهد (منظور ترس مالی و جانی است) یا آنکه یکی از خویشان او در شرایطی باشد که به واسطه شرکت کردن در نماز جمعه و عدم حضور نزد او، ترس از فوت و از دست دادن او را داشته باشد یا آنکه از حاکم و فرمانروای وقت بترسد که او را به خاطر شرکت در نماز جمعه مؤاخذه کند یا آنکه بدهی مالی به کسی داشته باشد و چیزی برای گرو گذاشتن نداشته باشد و مجبور باشد بدهی خود را (زودتر) بپردازد و نتواند در نماز جمعه شرکت کند یا آنکه مسافر باشد و بترسد از کاروان جا بماند یا آنکه از اذیت شدن و به مشقت افتادن به واسطه گل و باران و بادهای شدید بترسد و سایر شرایطی که او را از رفتن به نماز جمعه معاف می‌کند مانند زن بودن، برده بوده، مسافر بودن، صغیر بودن و….[۲۵۷]
از مطالب فوق این‌گونه برداشت نشود که اساساً نماز جمعه هم مثل حج از شرط استطاعت برخوردار است؛ زیرا قدرت جسمی و مالی بر اتیان تکلیف و امتثال اوامر شارع مقدس، شرط عقلی هر تکلیفی است و استطاعت برای حج، شرطی شرعی و اضافه بر شرط عقلی است.
وی سپس به بیان کیفیت اقامه نماز جمعه می‌پردازد:
باید بعد از خطبه‌ها به جای آورده شود و چنانچه شخصی به نماز جمعه نرسید، چهار رکعت ظهر را بخواند… وقت نماز جمعه قبل از زوال آفتاب است. برخی از اصحاب ما هم معتقدند که در ساعت پنجم روز به پای داشته شود.[۲۵۸]
از شروط انعقاد نماز جمعه حضور چهل نفر مرد مکلف که نماز جمعه بر آنها واجب است می‌باشد و در روایتی پنجاه نفر و در روایتی دیگر سی نفر می‌باشد.
جیلانی بعد از بیان کیفیت نماز جمعه می‌گوید:
وقتی آیه می‌فرماید ﴿اذا نودی للصلاه﴾ منظور همان اذن است که از زمان پیامبر رسم بوده که واجب است و کفایت از اذان دوم می‌کند. در برخی از روایات وارد شده اذان دوم نیز واجب می‌باشد. اما اذان دوم را عثمان رضی الله عنه در زمان خود به دلیل مصلحت عامه وضع نمود که اهل شهرها و روستاها آن را بشنوند که شنیدن آن خرید و فروش را باطل نمی‌کند.[۲۵۹]
برخی اذان دوم را نشانه حصول اذن سلطان نیز دانسته‌اند. بدین معنا که اقدام به اذان جمعه در زمان وجود سلطان جائر یا عادل نشانه موافقت قوه حاکمه با اقامه جمعه است. اگرچه حنابله اذن سلطان را شرط نمی‌دانند، ولی در اولویت و افضلیت و استحباب و حسن استیذان از حاکم همه مذاهب متفقند؛ از این رو حتی از منظر مخالفین شرط اذن سلطان در نماز جمعه، می‌توان اذان دوم را نشانه حصول اذن تلقی نمود تا عموم مکلفین به جهت تحصیل استطاعت جانی و امنیتی با خیال آسوده در نماز جمعه حضور یابند.
۴ - ۱ - ۱ – ۲٫ دیدگاه کلی حنابله
حنابله همچون شافعی و مالکی اذن سلطان را با صراحت نفی کرده‌اند و گفته‌اند «و لا یشترط الامام».[۲۶۰] آنان بر این باورند که وقت، جماعت، خطبه و مانند آن از شرایط صحت نماز جمعه است واذن امام جزو شرایط صحت آن نیست.
مستندات فقهی حنابله در نفی شرطیت اذن سلطان برای اقامه نماز جمعه عبارتند از:
نبودن دلیل معتبر در‌اشتراط نماز جمعه به اذن سلطان؛
مستند فقهای شافعی یعنی عمل امیرالمؤمنین(ع) که در دوره حصر عثمان بدون اخذ اذن از او، اقدام به اقامه نماز جمعه نمود؛
سیره مردم شام در دوره‌اشوب و فتنه که بدون اذن سلطان نماز جمعه را اقامه می‌کردند؛
اقامه نماز جمعه توسط عبدالله بن مسعود در زمان امارت ولید بن عقبه در کوفه؛ بدون اذن او؛
اقامه نماز جمعه توسط ابوموسی‌اشعری در زمان امارت سعید بن عاص در مدینه؛ بدون اذن او.[۲۶۱]
اینان از آن رو که جزو صحابی هستند و عمل صحابی از منابع معتبر نزد اهل سنت بحساب میآید به عنوان مستندات جواز اقامه جمعه بدون اذن محسوب می‌گردند. البته یقین به فقدان اذن در برخی موارد از موارد فوق امر سهل الوصولی نیست.
صاحب کتاب الهدایه نیز در مبحث شروط نماز جمعه چنین می‌نویسد: «ولاَ یُشْتَرَطُ فی انْعِقَادِ الجُمُعَهِ والعِیْدَیْنِ إِذْنُ الإِمَامِ»[۲۶۲] وبدین ترتیب به صراحت با قائلین به شرطیت اذن سلطان مخالفت می‌کند.
ابن قدامه نیز صریح‌تر و با استناد و استدلال به این مطلب‌اشاره می‌کند و می‌گوید:
ولا یشترط للجمعه إذن الإمام؛ لأن علیاً - رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ - صلى بالناس، وعثمان - رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ - محصور، ولأنها من فرائض الأعیان، فلم یعتبر لها إذن الإمام، کالظهر. قال أحمد: وقعت الفتنه بالشام تسع سنین، فکانوا یجمعون لکن إن أمکن استئذانه فهو أکمل وأفضل، وعنه أنه شرط؛ لأنه لا یقیمها فی کل عصر إلا الأئمه.
وتصلى خلف کل بر وفاجر، لحدیث جابر، ولأنها من شعائر الإسلام الظاهره، وتختص بإمام واحد، فترکها خلف الفاجر یفضی إلى الإخلال بها، فلم یجز ذلک کالجهاد، ولهذا أبیح فعلها فی الطرق، ومواضع الغصب، صیانه لها عن الفوات.[۲۶۳]

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 12:47:00 ب.ظ ]