لذا این کشورها، با وجود اینکه در سازمان ملل دارای بیشترین آراء بودند اما ضعفهای آنان در زمینهی اقتصاد، سیاست و تکنولوژی و عوامل دیگر باعث شد که کشورهای قدرتمند و استعمارگر همچنان در این کشورها حضوری هر چند غیرمستقیم داشته باشند.[۸]
در تقسیمبندی دیگری، رهبران چین کمونیست، تفسیر دیگری از جهان سوم ارائه میدهند، طبق نظریهی «سه جهان» مائوتسه دون، امریکا و شوروی جهان اول، ژاپن و کشورهای اروپایی غربی و کانادا جهان دوم و افریقا و امریکای لاتین و بیشتر کشورهای آسیایی، جهان سوم را تشکیل میدهند، از نظر مائو و پیروانش، رابطهی این سه جهان رابطهای هرمی و مبتنی بر قدرت بود.[۹]
کشورهای جهان سوم با اینکه بیشترین امکانات مادی و انسانی را در اختیار دارند و همینطور از منابع عظیم ثروت بهرهمندند، دارای شرایط مناسب سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیستند. پایه و زمینهی این مشکلات به سیاستهای کشورهای استعمارگر و قدرتمند که در طی قرون گذشته در این کشورها به اجرا گذاشتند، برمیگردد. به طوری که هر چند در ظاهر این کشورها به استقلال سیاسی دستیافتهاند ولی هنوز به طور غیرمستقیم و نسبی به کشورهای قدرتمند وابستهاند.
کشورهای جهان سوم با وجود مشابهتهای فراوان و خصوصیات مشترک، تفاوتهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی زیادی با یکدیگر دارند که این امر ناشی از ویژگیهای جغرافیایی، منابع مادی و انسانی و فرهنگی و آداب و سنن و ساختار سیاسی، این کشورها میباشد و با این وجود یک سری خصوصیات و ویژگیهای مشترکی دارند که نسبت این ویژگیها در کشورها با یکدیگر فرق میکند.
بنابراین، مهمترین مشکل کشورهای جهان سوم را با توجه به ویژگیهای نسبتاً مشترک میان آن ها، میتوان این عامل دانست که، در تقسیمبندیهای بینالمللی در داخل خود از یک سیستم متجانس فرهنگی، اقتصادی و سیاسی برخوردار نیستند، نتیجه نبودن این ساخت متجانس، انعطافپذیری آن ها به متغیرهای خارجی و تناقضات فراوان در حیطهی فرهنگ و اقتصاد در سیستم داخلی آن ها میباشد که این عامل به راحتی در کشورهای جهان سوم قابل مشاهده و شناسایی است.[۱۰]
به عبارتی، کشورهای جهان سوم در موقعیتی پا به عرصهی وجود گذاشتند که غرب طی چندین قرن به این نظام شکل داده بود و شکافی عمیق از لحاظ تجربهی کشورسازی و ایجاد سیستمهای هماهنگ به وجود آورده بود.[۱۱]
بیشتر کشورهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین، جهان سومی هستند و در سازمان ملل بیش از دوسوم کشورها را شامل میشوند.[۱۲]
۲-۱-۳- کشورهای پیشرفته
واژه کشورهای پیشرفته برای توصیف آن دسته از کشورهایی استفاده میشود که بر اساس معیارهایی به پیشرفت و توسعه دست یافتهاند. تعیین مصداق برای معیار پیشرفت همواره مورد بحث بودهاست، اما به طور کلی معیارهای اقتصادی معمولاً شاخص اصلی کشورهای توسعهیافته بودهاست. برای مثال، میزان سرانه درآمد یکی از مهمترین معیارهاست، بنابراین، کشورهایی که دارای نرخ تولید ناخالص داخلی بالایی هستند، پیشرفته محسوب میشوند.
معیار مهم اقتصادی دیگر، میزان صنعتی بودن کشور است. یکی دیگر از معیارهایی که اخیراً مورد توجه قرار گرفته، شاخص توسعه انسانی میباشد. این شاخص، معیارهای اقتصادی نظیر درآمد را با امری همچون میزان امید به زندگی و سطح آموزش عمومی ترکیب میکند. به این ترتیب، کشورهایی که نمره بالاتری در شاخص توسعه انسانی دارند، توسعهیافته محسوب میشوند و به بقیه کشورها، کشورهای در حال توسعه گفته میشود ( در فصل بعد به تفصیل به این موضوع پرداخته خواهد شد). کلماتی نظیر کشورهای صنعتی، کشورهای توسعهیافته، و کشورهای جهان اول هم در معنی مشابه استفاده میشوند.[۱۳]
۲-۱-۴- مسئولیت بین المللی
یکی از مهمترین و پراهمیتترین موضوعات حقوق بینالملل در دوران معاصر، «مسئولیت بین المللی دولت»[۱۴] است؛ زیرا که این موضوع رابطه نزدیکی با دیگر حوزههای حقوق بینالملل به ویژه مبحث صلح و امنیت بین المللی دارد. بنابراین تبیین دقیق مسئولیت بین المللی دولت و ملزم بودن به آن، موجب توسعه ضمانت اجرای حقوق بینالملل است. بر مسئولیت بین المللی دولت آثاری مفید و ارزشمند مترتب است؛ لزوم جبران خسارت مادی و حتی در مواردی معنوی از زیان دیده نمونه بارز چنین آثاری است. توسعه این نهاد حقوقی سبب تضمین منافع قدرتهای کوچک در مقابل قدرتهای بزرگ است.[۱۵]
نهاد مسئولیت، ساز و کار مهم و اساسی در عرصۀ حقوق و روابط بینالملل است. دولتها به عنوان تابعان نخستین و سنتی حقوق بینالملل از اختیارات وسیعی در مقابل یکدیگر و سایر تابعان برخوردارند. دولتها ممکن است با نقض تعهدات بین المللی خود و یا از طریق ارتکاب اعمال خلاف حقوق بینالملل، موجب ایجاد خسارت شوند، بدون اینکه مسئولیتی متوجه آنها گردد. این وضعیت حقوق بینالملل معاصر را بر آن داشت تا به منظور جبران خسارت از زیاندیدگان، مسئولیت دولت را وارد عرصه حقوق بینالملل نموده و آن را توسعه دهد.[۱۶]
در واقع مسئولیت بین المللی دولتها، ضرورتی برخواسته از این واقعیت است که دولت با ارتکاب اعمالی که از نظر بین المللی خلاف است موجب ورود خسارت میگردند. اصل ملازمه حق و تکلیف یک اصل کلی و مورد قبول همه نظامهای حقوقی است، طبق این اصل اگر کسی حقّی دارد، به تبع آن مسئولیت متوجه او میشود. پس دولت هم حق دارد و هم مسئولیت.[۱۷]
مسئولیت یعنی پاسخگویی در برابر اعمال زیانبار. به طور کلی سه نوع مسئولیت (اخلاقی، کیفری، مدنی) وجود دارد. مسئولیت اخلاقی در حقوق بینالملل جایگاهی ندارد و آنچه که در این راستا مطرح میشود تعهد اخلاقی دولتهاست نه مسئولیت اخلاقی آنها. دولتها مسئولیت کیفری خویش را نیز قبول ندارند. تا به امروز هیچ سند بین المللی مبنی بر قبول چنین مسئولیتی به تصویب دولت نرسیده است.[۱۸] اما این مسئله به معنی نادیده انگاشتن مسئولیت کیفری دولتها در حقوق بینالملل نیست. بدین ترتیب اصل، قبول مسئولیت مدنی دولتها است. ( در فصل چهارم به تفصیل به این مبحث پرداخته خواهد شد).
۲-۲- تاریخچه شکنجه
در طول تاریخ، عنصر شکنجه از جمله مهمترین وسایل ایجاد رعب و وحشت در میان مردم از حکومتها و نظامهای مختلف جامعه بشری بوده که هنوز هم این روشهای قرونوسطایی در برخی کشورهای جهان ادامه دارد.
کشیشهای مسیحی در دوران موسوم به «قرون وسطی» به «تفتیش عقاید» در محکمههای بازجویی دینی روی آورده بودند.
در نظامهای حقوقی قدیم شکنجه متهمانی که از پاسخ دادن به پرسشهای قضات امتناع میکردند، در سراسر اروپا (به استثنای انگلستان در زمانهای معیّن) و لااقل در رسیدگی به جرایم مهم مرسوم بود. البته توسّل به شکنجه تنها به قرون وسطی(که از سال ۳۹۵ میلادی یعنی زمان سقوط امپراطوری روم غربی تا سال ۱۴۵۳ میلادی یعنی زمان سقوط امپراطوری روم شرقی یا بیزانس ادامه داشت) اختصاص نداشت و قبل از این دوره نیز شکنجه وجود داشت.
«ژوس» (حقوقدان فرانسوی قبل از انقلاب کبیر ۱۷۸۹ میلادی) مینویسد: «آنگاه که شخصی به ارتکاب جنایتی متهم میشود، هیچکسی بهتر از خود او نسبت به بیگناهی یا بزهکاریاش آگاهی کامل ندارد. درنتیجه، بین همه دلایلی که توان کشف حقیقت را دارند، دلیلی که از همه مهمتر و از هرگونه اشتباهی نیز مصون است. اقرار متهم است.»[۱۹]
در امپراطوری روم غربی، حتّی در دوره جمهوری که در آن «نظام اتهامی» معمول بود، باز هم شکنجه غلامان مرسوم بود. در دوران جمهوری رم، گواهی برده قبل از شکنجه ارزشی نداشت و آن برده ابتدا حتماً باید شکنجه میگشت تا در زیر شکنجه به واقعیت اعتراف کند و بعد ممکن بود از شهادتش در دادگاه استفاده شود.
پس از ظهور مسیحیت و گرویدن روم غربی به این آیین، شکنجه از بین نرفت و علیرغم اعتراضهای اوّلیه کلیسا، شکنجه همچنان متداول بود. پیامبران و افراد مورد احترام مذهبی مشهوری از جمله در دین مسیحیت عیسی مسیح، مریم مجدلیه و در دین اسلام سمیه دختر خباب (اولین شهید اسلام/ مادر عمار) و یاسر پسر عمار (دومین شهید اسلام/ پدر عمار) از قربانیان شکنجه هستند.
یکی از امپراطوران روم شرقی به نام «ژوستینین» شکنجه را فقط در مورد روحانیون و در ایام «حرام» تحریم کرد. از قرن دوازدهم میلادی به بعد هم با رجعت کلیسا به حقوق روم، این شیوه اخذ اقرار از متهمان دوباره مرسوم شد به طوری که «پاپ اینوسان چهارم» در سال ۱۲۶۲ میلادی به صراحت به کار گرفتن شکنجه را در مورد کسانی که عقاید و افکارشان با عملکرد کلیسا هماهنگ نبود، تجویز کرد.[۲۰]
با انتقال تدریجی دادرسی از دادگاههای مذهبی به محاکم عرفی به ویژه در اواخر قرون وسطی، شیوه تفتیشی متداول در کلیسا و به دنبال آن شکنجه متهمان، قانونی اعلام شد. شکنجه به طور معمول برای رسیدن به دو هدف اعمال میشد: در مورد اوّل که آن را «شکنجه تمهیدی» مینامیدند، هدف کسب اقرار از متهم و تکمیل پرونده مقدماتی بود، آن هم با توسّل به وسایل خاصی که متأسفانه، نه فقط بسیاری از حقوقدانان و قضات قرون شانزدهم و هفدهم اروپا طرفدار آن بودند، بلکه برای اخذ نتیجه مطلوبتر از آن، دستوراتی نیز به مأمور اجرا صادر میکردند.[۲۱]
گاهی به هنگام اعمال شکنجه، حضور قضات عرفی به تبعیت از دادگاههای تفتیش عقاید ضروری بود. به طور مثال، در ماده ۱۸ آییننامه دادگاه تفتیش عقاید اسپانیا در عهد «شارل کنت» امپراطور آن کشور، حضور دو رئیس از رؤسای دادگاه تفتیش و یک راهب به عنوان منشی برای استماع اقرار متهم، پیشبینی شده بود.[۲۲]
دستهای دیگر از شکنجه که به «شکنجه قبلی» موسوم بود، با هدف اجبار محکومعلیه به معرفی معاونان و شرکای احتمالی جرم به دستگاه قضایی، به محکومان مرگ اعمال میشد که قبل از اجرای حکم اعدام به عمل میآمد.[۲۳]
البته در سیستم دلایل قانونی، هر چند اقرار، ملکه دلایل محسوب میشد، لیکن در همه اتهامات قابل اعمال نبود. فرمان بزرگ کیفری اوت سال ۱۶۷۰ میلادی پادشاه فرانسه، برای صدور دستور شکنجه متهم برای اخذ اقرار شرایط سهگانه زیر را قائل شده بود: اول ـ سزای جرم ارتکابی در صورت اثبات باید اعدام باشد؛ دوم ـ انتساب عمل به متهم؛ سوم ـ وجود دلایل موجه علیه متهم که ارزیابی آن بر عهده قاضی نهاده شده بود و میتوانست ناشی از اقرار متهم در خارج از دادگاه یا شهادت یک نفر علیه متهم همراه با یک قرینه یا شهرت بد متهم یا قراین دیگر از قبیل دستگیری متهم مسلح به شمشیر در حوالی محل وقوع حادثه و امثال آن باشد. بدین ترتیب، اعمال شکنجه کاملاً قانونی بوده و مغایر با حس عدالتخواهی قضاوت و حقوقدانان آن عصر تلقی نمیشد. در ایتالیا، قضات و حقوقدانان را عقیده بر آن بود که متهم را بلافاصله بعد از شکنجه باید بر روی تشکی قرار داد و پس از انتقال او به کنار آتش و مختصری استراحت، قاضی باید برای بار دیگر او را مورد پرسش و سوال قرار دهد.[۲۴]
در تاریخ ایران میتوان از مازیار، بابک خرمدین، محمد علی رجایی، محمد کامرانی نام برد که در طول زندگیشان مورد شکنجه قرار گرفتند.
در طول تاریخ، فلاسفه و دانشمندان مشهوری از جمله ارسطو، گالیله و فرانسیس بیکن از مشهورترین قربانیان شکنجه دولتی هستند که توسط نظامهای وقت و بعضاً توتالیته مذهبی و در دادگاههای قرونوسطایی به زیر دستگاه شکنجه سپرده میشدند.
در دوران فرمانروایی مطلق کلیسای کاتولیک در اروپا، بسیاری در دادگاههای تفتیش عقاید متهم به ارتداد، شرک و جادوگری میشدند. این افراد ابتدا محکوم به تحمل شکنجه و نهایتاً اعدام به صورتهای بسیار غیرانسانی میگشتند.
نهایتاً پاپ ژان پل دوم، با تأیید دوره مشهور به «جنایات کلیسا» برای نخستینبار در تاریخ کلیسای کاتولیک، با «اشتباه» خواندن بیش از یکصد عمل کلیسا در آن دوران، از قربانیان شکنجه و مردم جهان عذرخواهی کرد.[۲۵]
اما در نظامهای حقوقی معاصر، اقرار صرفاً دلیل است، درنتیجه مانند همه دلایل، خدشهپذیر است.[۲۶] امروزه از دیدگاه حقوقی، زمانیکه «اقرارکننده» شرایط قانونی لازم را نداشته باشد، اقرار بدون ارزش و اعتبار قلمداد میشود، این شرایط قانونی عبارتند از بلوغ، عقل، قصد و اختیار. از این موارد، فقط شرط اختیار به مبحث شکنجه مربوط می شود. در واقع، یکی از شرایط قانونی اقرارکننده این است که او باید در ادای اقرار، مختار باشد. به این ترتیب، هرگاه فردی با تهدید و اعمال فشار، وادار به اقرار شود، مقر به دلیل مکره بودن (یا حتی در مواردی مجبور بودن) دارای اختیار نیست، لذا اقرارش معتبر نخواهد بود. بنابراین، اقراری که مبتنی بر شکنجه است، به دلیل فشارهای مادی (جسمی یا روحی) و روانی که به مُقر وارد می آید، از لحاظ حقوقی بیاعتبار است.
۲-۳- تحلیل ریشههای شکنجه
روانشناسان بالینی از جمله سام واکنین[۲۷]، در توجیه عمل شکنجه روی دو عامل اساسی انگشت میگذارند؛ یکی شکنجههای کاربردی و دیگری شکنجههای سادیستی (بیمارگونه).
هر دو نوع شکنجه برای سرپوش گذاشتن بر ترس عمیق شخص شکنجهگر است. در نوع اول منبع ترس در بیرون شخص شکنجهگر میباشد و در نوع دوم ترس از درون شخص شکنجهگر و گذشته پاتالوژیک زندگی وی نشأت میگیرد. میتوان این دلایل را به شرح زیر بر شمرد:
شکنجه برای گرفتن اطلاعات جهت مجازاتهای بعدی زندان.
شکنجه برای گرفتن اطلاعات و مجبور کردن زندانی به همکاری؛ در این نوع شکنجه از کشتن زندانی پرهیز میشود چرا که اطلاعات فرد زندانی از خود وی اهمیت بیشتری دارد.
شکنجه به عنوان انجام فریضه دینی و تکلیف الهی برای اجرای فرمانهای خدا یا نماینده خدا (توجیه اخلاقی و دینی).
شکنجههای سادیستی که شخص شکنجهگر برای ارضای تمایلات سرکوبشده خود و سرپوش گذاشتن بر ترس، درماندگی، حقارت و ضعفهای خود اقدام به شکنجه دیگران میکند. رفتار شکنجه گر در این نوع از شکنجه بعضاً خارج از کنترل، افراطی و خصومتآمیز میباشد. شکنجهگر عمدتاً با هدف انتقام و برای ارضای خود، زندانی را شکنجه میکند. در حقیقت شکنجهگر خود کودک آسیبدیده و شکنجهشدهای است که اکنون فرصت یافته است تا انتقام شکنجههای خود را از زندانی بیپناه بگیرد. (پدیده جابجایی).
شکنجه در زمان جنگ در زندان و یا در حین درگیریهای خیابانی؛ در این نوع شکنجه، شخص شکنجهگر عمدتاً جهت تأیید فرامین افراد مافوق و همراهی با ساختار حکومتی اقدام به شکنجه دیگران میکند. چرا که از دست دادن موقعیتش برای وی ترسناک میباشد.
شکنجه برای به دست آوردن مجدد کنترل، اعتمادبهنفس، برتری و احساس رضایتمندی که خود یک مکانیسم دفاعی روانی ناخودآگاه میباشد. (جبران)
۲-۴- انواع شکنجه
شکنجه را میتوان به انواع مختلف تقسیمبندی کرد. عدهای آن را به شکنجههای جسمی، روانی، اجتماعی، مذهبی و جنسی تقسیمبندی میکنند و عدهای شکنجه را به دو نوع سفید و قرمز نامگذاری میکنند.
منظور از شکنجه سفید شکنجههای روانی است که روح و روان و یا مغز شخص شکنجهشونده را مورد تجاوز قرار میدهند که اثر جسمی قابلمشاهده کمتر آشکار است.
شکنجههای سفید با هدف تحقیر شخصیت، ایجاد احساس ترس، تنهایی و بی پناهی در شخص شکنجهشونده اعمال میشود و اینها همگی آثار روانی درازمدتی بر زندگی عادی شخص شکنجهشده و اطرافیانش باقی میگذارد. اما این بدان معنی نیست که این شکنجهها روی دستگاه بیولوژیکی شخص شکنجهشده بیتأثیر باشد. منظور از شکنجه قرمز مجموعه شکنجههایی است که جسم فرد را مورد آزار و تعرض قرار میدهد که البته اثرات روانی و روحی بعدی به همراه خواهد داشت.[۲۸]
۲-۵- رویکرد قوانین به شکنجه
در قرون هیجدهم و نوزدهم میلادی، شکنجه از نظر قانونی منع و در متون قانونی تحریم شد و برای افرادی که جهت گرفتن اقرار از متهم به شکنجه متوسل میشدند، مجازاتی تعیین شد ولی در عمل همچنان در بسیاری از کشورها این اعمال ادامه دارد. بدون شک اگر دولتها شکنجهگران را مجازات میکردند و به وظیفه خود در این زمینه عمل میکردند، نیازی به مداخله جامعه بینالملل نبود. ولی متأسفانه در بسیاری از موارد، دولتها با مجازات نکردن مسئولان شکنجه به طور غیرمستقیم بر اعمال آنان مهر تأیید میزدند و در نتیجه شکنجه در خفا و به طور غیررسمی ادامه یافت و بعضاً در زمان حاضر نیز مشاهده میشود.[۲۹]
در بسیاری از اسناد بین المللی به طور مستقیم و غیرمستقیم به ممنوعیت شکنجه اشاره شدهاست که در این میان، بعضی اسناد به طور ویژه به ممنوعیت شکنجه و تبعیض علیه زنان پرداختهاند. از جمله اسناد بینالمللی که شکنجه را منع کردهاند عبارتند از: منشور کوروش کبیر، ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد (۱۹۴۸)، ماده ۳ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر (۱۹۵۰)، ماده ۷ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (۱۹۶۶)، ماده ۵ منشور حقوق بشر و ملل آفریقا (۱۹۸۱)، کنوانسیون ضد شکنجه و رفتار یا مجازات خشن، غیر انسانی یا تحقیر کننده مجمع عمومی سازمان ملل متحد (۱۹۸۴)، پیماننامه منع و مجازات شکنجه در قاره آمریکا (۱۹۸۵)، پیماننامه اروپایی منع شکنجه که به موجب آن «کمیسیون منع شکنجه» به وجود آمده است، اعلامیه حمایت از کلیه اشخاص در برابر شکنجه و سایر رفتار یا مجازاتهای بیرحمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز (۱۹۷۵)، پروتکل اختیاری مربوط به کنوانسیون علیه شکنجه و سایر مجازات یا رفتار بیرحمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز (۲۰۰۲)، اصول درباره تحقیق و جمع آوری سند موثر شکنجه و سایر مجازات یا رفتار بیرحمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز (۲۰۱۴)، در همه اسناد مذکور، شکنجه تقبیح و مکانیزمهایی برای جلوگیری از ارتکاب آن و الزام دولتها به جرم دانستن شکنجه و جبران خسارت قربانیان آن پیشبینی شده است.
در « منشور کورش کبیر» آمده است:
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 01:29:00 ق.ظ ]