ابن تیمیه دراین باره میگوید:
اگر کسی به مردهای که در برزخ به سر میبرد بگوید: «مرا دریاب»، «یا کمک کن» یا «شفیع من باش» و یا «مرا در برابر دشمنم یاری کن» و نظیر این سخنان که انجام چنین کارهایی فقط در قدرت خداوند میباشد، مشرک است و این عمل از اقسام شرک میباشد.[۲۱۸]
وی در رسالهی «زیاره القبور و الاستنجاد بالمقبور» مینویسد:[۲۱۹]
کسی که نزد قبر پیامبر یا انسان صالحی آید و از وی کمک بطلبد؛ برای مثال از او درخواست کند که بیماریش را بهبود بخشد و… شرکی آشکار مرتکب شده که گویندهی آن باید توبه کند، اگر توبه نکرد باید کشته شود!
محمد بن عبدالوهاب نیز میگوید: «خواندن و استغاثه به غیر خداوند، موجب خروج از دین و دخول در جرگه مشرکان و پرستشکنندگان بتها میشود و مال و خون چنین شخصی مباح است مگر آنکه توبه کند.»[۲۲۰]
وهابیها طلب دعا ازمرده را جایز نمیدانند و دلیل آن آیهی کریمهی: «وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا»[۲۲۱]
«و این اعضای هفتگانه سجود از آن خداست، پس هیچکس را با خدا نخوانید» میدانند.
استغاثه از دیدگاه فقیهان
۱- قسطلانی (م ۹۲۳ هـ.ق.) میگوید:
بر زائر پیامبر شایسته است که در حرم آن حضرت زیارت دعا و تضرع نماید. هم چنین به آن حضرت استغاثه کند و از او شفاعت بخواهد و به آن حضرت توسل نماید.[۲۲۲]
۲- مراغی (م ۸۱۶ هـم.ق) گوید: توسل جستن و استمداد و شفاعت طلبیدن از پیامبر چه پیش از خلقتش و چه در مدّت حیاتش در دنیا و چه بعد از مرگش که در برزخ به سر میبرد و چه بعد از برانگیخته شدنش و نیز در صحنههای قیامت اشکالی ندارد.[۲۲۳]
۳- قیروانی مالکی (م ۷۲۳ هـ.ق.) در بخش جداگانهای در مورد زیارت قبور مینویسد: احترام پیامبران و رسولان- که درود و سلام خدا بر آن ها باد- این است که زائر نزد قبور آن ها بیاید و از همان جای دور قصد و آهنگ زیارت آن ها را کند. آن گاه با حال تواضع، دلشکستگی، نیاز و بینوایی، اضطراب و خضوع در کنار قبر آنان قرار بگیرد، قلب وفکرش را متوجه آنان سازد و با چشم جان و آن ها را مشاهده نماید؛ چرا که بدن آن ها نپوسیده و دگرگون نشده است. سپس برای برآورده شدن آرزوهایش و بخشایش گناهانش، به وسیله آنان به خداوند توسل جوید و از آن ها استغاثه نماید و حاجتهای خود را بطلبد و یقین و حسن ظن داشته باشد که به برکت آنان دعایش اجابت خواهد شد؛ زیرا آن ها درهای گشوده شده خداوند هستند و سنت الهی بدین صورت است که حاجتهای بندگان را به سبب آنان و با دست آن ها برآورده می کند. دربارهی زیارت سرور اولین و آخرین، پیامبر گرامی اسلام هرآنچه که در مورد دیگر پیامبران ذکر شد، دربارهی آن حضرت چندین برابر انجام دهد و با حال تواضع و دل شکستگی و… بیشتر در کنار قبر آن بزرگوار بایستد؛ زیرا او شفاعت کنندهای است که شفاعتش رد نمیشود و کسی که آهنگ او کرد و نزد قبورش آمد به او استغاثه جست و از او فریادرسی نمود، ناأمید برنمیگردد و توسل به آن حضرت موجب میشود که سنگینی گناهان و خطاها از بین نرود.[۲۲۴]
فصل چهارم: پیامدهای تفکرات وهابیت در جهان اسلام
گفتار اول: پیامدهای علمی-فرهنگی تفکرات وهابیت
۱٫ توهین به ارزشها و مقدسات
یکی از پیامدهای فرهنگی تفکرات وهابیت توهین به اعتقادات و مقدسات شیعه از آن جمله است. به ویژه ائمه اطهار و هر یک از مراجع تقلید در هر کجای جهان اسلام، احساسات مسلمانان را به شدت جریحهدار کرده و فرهنگ شیعی ولایی شیعیان را به چالش میکشد.
در دیماه سال ۱۳۸۸ محمد العریفی از چهرههای سرشناس وهابیت در عربستان سعودی، طی خطبههای نماز جمعهی شهر ریاض، پایتخت این کشور با اهانت شدید به حضرت آیت ا… سیستانی، ایشان را با الفاظ ناشایستی خطاب قرارداد و نیز شیعیان را به باد ناسزا گرفت و آن ها را مجوس و کافر خواند که واکنش شدید شیعیان و حتی اهل سنت در ایران و برخی دیگر از کشورهای اسلامی را به همراه داشت.[۲۲۵] در حرکتی دیگر، پایگاه اطلاعرسانی المسلم به مدیریت ناصر بن سلیمان العمر از دانش آموختگان مدارس وهابی عربستان سعودی نیز در فروردین ۱۳۸۹ به بهانهی نقد کتابی به نام نگاهی به نظرات فقهی آیت الله سیستانی که در نجف چاپ و منتشر شده است. انواع اتهامات و بیحرمتیها را به ایشان روا داشته بود. پس از بیاحترامیهایی که العریفی به ایشان ابراز کرده بود، به نظر میرسید که با توجه به موج مخالفتها و اعتراضات شیعیان و اهل سنت و حتی برخی از علمای اهل سنت که در داخل عربستان و دیگر کشورهای اسلامی علیه این اهانتها برپا شد، دیگر شاهد اینگونه بیحرمتیها در حق بزرگان تشیع نباشیم که متأسفانه چنین نشد. نویسندهی نشریهی المسلم در مقالهی خود با بیان اینکه صفت «عظام» که برای مراجع در ایران و عراق شایع است، رساندن آن ها به مقام الوهیت و کفر است، این نحوهی برخورد با شیعیان با مراجع خود به شدت انتقاد میکند. مهند الخلیل نویسندهی این مقاله در بخش دیگری از نوشته خود آورده: «براساس متون شرعی شیعیان، مراجع در عصر غیبت امام عصر عج در جایگاه امام هستند و احکام ایشان مانند احکام الهی واجب الطاعه است» و سپس به همین بهانه هرآنچه میتوانسته در راه توهین و حرمتشکنی نسبت به حضرت ولی عصر و نیز مراجع شیعه تلاش کرده است.[۲۲۶]
بیان اینگونه تهمتهای ناروا و دور از منطق از سوی علمای وهابی برای اولین بار نبوده و اهانت ایشان به پیشگاه مقدس حضرت مهدی توهین به شیعیان به سبب اعتقادشان به امام زمان نیز کار ناپسند دیگری است که تازگی ندارد. ابن جبرین از چهرههای سرشناس وهابیت در عربستان سعودی چند سال پیش با صدور فتوایی جنجال برانگیز، به قتل رساندن شیعیان را به دلیل کافر بودن جایز دانسته از همین روی وی که برای درمان به آلمان سفر کرده بود از سوی تعدادی از شیعیان عراقی مقیم آلمان مورد شکایت قرار گرفت. در واکنش به این شکایت از ابن جبرین «عبدالعزیز عبدالطیف پیروان مذهب تشیع را رافضی و کافر خوانده و آنان را از ویروس آنفولانزای خوکی خطرناکتر معرفی کرد. وی شیعیان را اربابان ترور خواند و آنان را به نسلکشی پیروان واقعی اسلام متهم کرد. این چهره وهابی و تکفیری در ادامه مقاله توهینآمیز خود شیعیان را افرادی نادان خوانده و گفت: رافضیها اهل کذب و دروغ و خیانت وفسق و فجور هستند آنان مانند منافقینند.[۲۲۷]. دکتر محمد سعید رمضان البوطی رئیس اتحادیه علمای بلاد الشام و از علمای برجسته اهل سنت شافعی مذهب هست. ایشان در سال ۱۹۶۵م. دکترای خود را در علوم اسلامی از دانشگاه الازهر گرفت.شیخ سعید البوطی، بیش از ۶۰ عنوان کتاب دربارهی علوم اسلامی به رشته تحریر در آورده است. اما البانی وهابی، این عالم برجسته اهل سنت را متهم به زنازادگی کرده و ایشان (الدعی) مخاطب قرار میدهد.[۲۲۸] شیخ عبدالعزیز آل شیخ مفتی و رئیس کمیتهی علمای ارشد عربستان سعودی اردیبهشت ۱۳۹۰ در خطبههای نماز جمعهی شهر ریاض، به رغم اعتقاد میلیونها شیعه، وجود امام زمان عج را دروغی بزرگ توصیف کرد و گفت «کسانی که اعتقاد دارند امام غایبی وجود دارد که با ظهور خود اوضاع را تصحیح و احکام شرعی جدیدی را برپا میکند دروغگو و مغالطهگر هستند، اینان باید بدانند دین ما دین کاملی است و پیامبر اکرم همهی رسالت را به طور کامل تبلیغ کرد و اسلام دیگر نیازی به چیزی اضافه ندارد.» شیخ عبدالعزیز آل الشیخ با هجمهی شدید علیه شیعیان، تصریح کرد «کسانی که خود را عاشق اهل بیت جلوه داده و عقایدشان را مرتبط با آنان میدانند درغگویانی هستند که در پی باطلاند و سعی میکنند تا فساد را در میان امت ترویج داده و خون مسلمانان را جاری سازند. اهل بیت هیچ رابطهای با اینان ندارند و مسلمانان باید نسبت به این فتنهگران هشیار باشند.» مفتی عربستان بدون ارائه شاهدی برسخنان کذبش، مدعی شد که «پیروان این مذهب گمراه، شریعت اسلامی را منحصر به گذشته میدانند و اعتقاد دارند که احکام شرعی در زمان کنونی کاربردی ندارند و امت نیازمند نظم جدیدی در شریعت است» همچنین وی تأکید میکند که (این افراد اعتقاد دارند آموزههای مرتبط با اسلام و عقایدی که امت اسلامی دنبال میکند از منابع تروریسم هستند، در حالی که امتی که برپایهی اخلاق و آموزههای دینی پرورش مییابد از تروریسم و فتنه کاملاً به دور است، زیرا دین اسلام، مردم را براساس وحدت کلمه، اخلاص، صداقت و همکاری متقابل پرورش میدهد و کسی که ادعا میکند شیوههای اسلامی، منبع فساد و تروریسم است سخت در اشتباه بوده و از بصیرت به دور است»[۲۲۹]. این موارد نشان میدهد که مفتیان وهابی از بحث منطقی گریزانند و دائماً به هتاکی پناه برده و به منطق پوسیدهی تهمت و توهین و تکفیر توسل میجویند.
۲٫ ترویج فرهنگ خشونت و ترور
یکی از پیامدهای منفی تفکرات وهابیت نسبت به جهان اسلام ترویج فرهنگ خشونت و ترور میباشد. در سالهای اخیر تشکیل گروههای جهادی خطرناک همچون طالبان، القاعده، داعش، جندالله، سپاه صحابه در سراسر جامعهی اسلامی سبب نابودی منابع مادی و انسانی زیادی گردید.
خشونت فوقالعادهی وهابیهای افراطی، چیزی نیست که برکسی پوشیده و پنهان باشد. کشتاری که وهابیت در طول عمر خود از مسلمانان- نه کفار حربی- کرده، بسیار وحشتناک است. وهابیت که با همراهی محمد بن سعود اقدامات خشونت بار خود را آغاز کرده بود، در همان اولین گامها پس از گسترش حملات خود به خارج از حجاز، عتبات عالیات را مورد هجوم قرار داد و در سال ۱۲۱۶ هـهـ.ق.کربلا را غارت و تخریب و بیش از ۳۰۰۰ هزار و به روایتی ۰۰۰/۲۰ را شهید کردند. وهابیان به نجف اشرف نیز حمله کردند اما به دلیل آمادگی مدافعان نجف، کاری از پیش نبردند. با این حال هجوم ددمنشانهی آن ها بارها ادامه یافت. اینان در هر جایی اماکن مقدس حجاز را تخریب کردند و تمام آثار فرهنگی تمدنی این منطقه را که در جای جای آن میشد عطر وجود مقدس پیامبر را استشمام کرد، به بهانه مبارزه با شرک از بین بردند. آن ها نه تنها قبور مطهر که کتابخانه بزرگ مکه را که در آن ۰۰۰/۶۰ عنوان نفیس و ۰۰۰/۴۰ هزار کتاب خطی بینظیر همچون آثار خطی حضرت امام علی و دیگر اصحاب وجود داشت نابود کردند.[۲۳۰]چندی پیش سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان هم تصریح داشت که میدان دادن به وهابیها و تکفیریها در سوریه، بیش از شیعه، گریبان اهل سنت را خواهد گرفت. حال تنها به یکی از جنایات شنیع وهابیت اشاره میکنیم که مربوط به قتلعام مردم طائف در سال ۱۲۱۷ هـهـ.ق.و کشتار اهل سنت برمیگردد در آن فاجعه، وهابیها پس از قتل عام مردم طائف، طی نامهای علمای مکه را به آئین خود دعوت کردند. آنان در کعبه گرد آمدند تا به نامه وهابیها پاسخ گویند که ناگهان جمعی از ستمدیدگان طائف داخل مسجد الحرام شدند و آنچه برآنان گذشته بود بیان کردند و مردم سخت به وحشت افتادند. آنگاه علما و مفتیان مذاهب اربعه اهل سنت که از مکه مکرمه و سایر بلاد اسلامی برای ادای مناسک حج آمده بودند، به کفر وهابیها حکم کردند. جمیل صدق الزهاوی دربارهی کشتار مردم طائف میگوید: از شنیعترین کارهای وهابیها حمله و تجاوز آنان به طائف بود که در حمله به کوچک و بزرگ رحم نکرده حتی کودکان شیرخوار را در دامن مادرانشان و قاریان را در حال قرائت و تعلیم قرآن سربریدند و کسانی را که از ترس آنان به مساجد پناه برده بودند، در حال رکوع و سجده با آخرین درجه قساوت و بیرحمی قتل عام نمودند و سپس قرآن ها و کتابهای دیگر از جمله صحیح بخاری و مسلم را به بیرون انداخته و در زیر پاهایشان لگدمال نمودند.[۲۳۱]
همچنین خشونتهای سالها اخیر گروههای افراطی همچون طالبان یادآور همان خشونتهای سالهای گذشته این فرقه است.
گروه طالبان در سالهای ۱۹۹۴م. میلادی توسط ملامحمد عمر در قسمت جنوبی افغانستان در شهر قندهار تأسیس شد و از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱م. قسمت اعظم کشور افغانستان را تحت سیطرهی خود داشت. حرکت اولیه طالبان به صورت ضعیف در سالهای بین ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۵م. شکل گرفت. در آن ایام، طالبان بر افغانستان حاکم بودند که فرصتی را برای جولان و حرکت طالبان به وجود آورده بود. در سال ۱۹۸۰م. افغانستان توسط اتحادیه جماهیر شوروی به تسخیر درآمد و در طی این نبرد، نیروهای مجاهدین افغانستان توسط آمریکا حمایت میشدند، ولی سلطهی شوروی برافغانستان دیری نپایید. آن ها اکثراً از نژاد «پشتو» بودند، طالبان خود را به عنوان لشکر صلح معرفی کردند و افراد بسیاری که بیشتر پشتو بودند و از جنگهای سابق و هرج و مرجی که براین کشور حاکم بود، خسته شده بودند این گروه را حمایت میکردند؛ در حالی که بسیاری از افراد طالبان در مدارس وهابیون افراطی در پاکستان پرورش یافته بودند. ملا محمد عمر که بالاترین عضو در نیروی طالبان بود شورایی را تأسیس کرد که متشکل از اعضای بالا رتبهی طالبان بود و قانون نهایی فقط با تصویب «ملا محمد» به مرحلهی اجرا در میآمد!
طالبان از طریق رادیوی کابل و توسط بلندگوهایی که بر روی کامیونها مستقر کرده بودند، قوانین خود را به گوش ساکنین میرساندند. طالبان بدون تشکیل دادگاه افراد مجرم را مجازات میکردند. و مانند گوسفند سرمیبریدند، برای آن ها مهم نبود چه کسی را میکشتند، شیعه یا سنی، هرکس مخالف آن ها بود از دم تیغ میگذراندند. رژیم طالبان مکان امنی برای اسامه بن لادن ایجاد کرده بود، بن لادن کسی بود که آمریکاییها او را به عنوان تروریستی با نبوغ وخوش استعداد تشخیص داده بودند چرا که در سال ۱۹۹۸م. به سفارت آمریکا در کنیا و تانزانیا حمله کرده بود در نتیجه ۲۵۰ یا ۱۹۰ نفر کشته و بیش از ۱۴۰۰ نفر زخمی شدند!
بنابر تخمینها، جنبش طالبان در سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶م. برای توانمند نمودن فعالیت و عملیات خود سالانه به ۷۰ میلیون دلار نیاز داشت که به نوشتهی نشریهی هندی «تحلیل استراتژیک» بخش اعظم این بودجه از طریق عربستان سعودی تأمین میگردید. هفته نامهی نیوزیک در یکی از گزارشهای خود پیرامون این موضوع مینویسد: ریاض مهمترین منبع مالی جنبش طالبان است.[۲۳۲]
محمد رزاق یعقوبی، فرمانده پلیس ولایت «فرا» در غرب افغانستان در گفتگو با رسانهها اظهار داشت که در حمله شبه نظامیان طالبان به پاسگاههای امنیتی افغان در منطقه «پشتکوه» این ولایت، ۲ پلیس کشته و ۲ پلیس دیگر زخمی شدند. به گفته یعقوبی، در این درگیری یک شبه نظامی طالبان کشته و چند نفر دیگر از آن ها نیز زخمی شده است.[۲۳۳] همچنین نخستوزیر عراق نوری مالکی ضمن دفاع از راهبرد و استراتژی دولت خود در مقابله با تروریسم متعهد شد که القاعده را که همواره مراکز دولتی به ویژه مراکز وابسته به ارتش و پلیس مورد هدف حمله قرار میدهد، ریشهکن کند، وی در ادامه افزود: جنگ علیه تندروها و تروریستها در عراق بخشی از جنگ و مبارزه بزرگتری است که از جنگ داخلی سوریه ناشی میشود؛ این جنگ داخلی خطری برای خاورمیانه و تمامی جهان است.[۲۳۴]
این جنایات و خشونتها که از گذشته تا حال در روح وهابیت دمیده شده در جوهر تعلیمات آن ها و برداشت غلطی است که از کفر و ایمان و توحید و شرک دارند و به آسانی هرکس را متهم به شرک میکنند و به دنبال آن اباحهی دماء و اموال است. از همه جالبتر و وحشتناکتر این وهابیت حتی به هم وطنان وهابی خود نیز رحم نکرده و دامنهی خشونت را به آنجا نیز کشاندند و با انفجارهای متعدد در ریاض و جدّه و بعضی مناطق دیگر گروهی از شهروندان خود را به خاک و خون کشاندند. البته ریشه این خشونتها به عملکرد رهبران وهابیت نیز باز میگردد. در جایی که محمد بن عبدالوهاب میگوید: تمام کسانی را که از پیامبر تقاضای شفاعت کنند مشرک و کافر میداند و جان و مال و ناموس آن ها را مباح میشمرد. در پایان باید گفت در طول تاریخ کمتر کسی به اندازهی وهابیهای متعصب به اسلام ضربه زده است، اسلام که دین رأفت و رحمت بود و به تصریح هرکاری نام الرحمن و الرحیم که بیانگر رحمت عام و خاص خداست شروع شود. اسلامی که میگوید حتی مشرکان اگر برای تحقیق نزد شما آمدند آن ها را پناه دهید تا آیات قرآن را بشنوند سپس آن ها را سالم به وطن خودشان برسانید.[۲۳۵] آری اسلام لطیف، زیبا و پر از محبت را آنچنان خشن نسان دادند که دوست و دشمن را از آن بیزار نموند.
۳٫ تحریف منابع علمی
تحریف منابع علمی از یکی پیامدهای علمی تفکرات وهابیت میباشد. شاید سؤال شود چه رابطهای بین تفکرات وهابیت و تحریف منابع علمی وجود دارد؟ در پاسخ باید گفته شود. براساس نوع تفکرات وهابیت که سبب ایجاد نوعی لجاجت در پذیرش حقائق دینی از طرف علمای آن ها میشود که همین عمل سبب ایجاد واکنشهای جاهلانهای گردیده که یکی از این واکنشها دست بردن در منابع دینی مورد وثوقشان میباشد.
برای نمونه در کتاب صحیح بخاری که در میان اهل سنت جایگاه بس بلندی دارد و از نگاه آنان بعد از قرآن اثری همتای این کتاب وجود ندارد. و از آنجا که تمام روایات این کتاب به باور اهل سنت صحیح است، و آن را بدین سبب صحیح میگویند و در سند هیچ یک از روایات آن اشکالی وارد نمیکنند.
و خود بخاری نیز مدعی است احادیث این کتاب را به مدت شانزده سال از میان ۰۰۰/۹۰۰ هزار حدیث برگزیده است. که سبب شده برخی از علمای اهل سنت این کتاب را «اصح اکتب» بعد از قرآن میدانند و به آن معترفاند[۲۳۶]. و حتی برخی نیز کتاب بخاری را وسیلهای برای جلب برکات آسمان و دفع امراضی همانند طاعون و باعث جلوگیری از خطر غرق شدن کشتی میدانند[۲۳۷]. و حتی پا را از این فراتر قرار دادهاند و گفتهاند که صحت کتاب بخاری به امضای پیامبر اسلام رسیده است! ابوزید مروزی گفته: «سمعت خالدین عبدالله المروزی یقول: سمعت أبا سهل محمد بن احمد المروزی یقول: سمعت أبا زید المروزی یقول: کنت نائماً بین الرکن و المقام فرأیت النبی فی المنام فقال لی: یا ابازید إلی متی تدرس کتاب الشافعی و لا تدرس کتابی؟ فقلت: یا رسول الله و ما کتابک؟ قال: جامع محمد بن إسماعیل»[۲۳۸]
البته بیان چنین مطالبی سبب توثیق این کتاب نزد علمای شیعه نمیشود؛ وجود روایات ضعیف، معارض با قرآن، روایات تشبیه و تجسیم، و… همگی باعث ضعیف شدن این کتاب در بین کتب روائی نزد شیعیان میباشد. با این حال اگر مطلبی در تضاد با باورهای وهابیت در آن دیده شود، آن را حذف و تحریف میکنند. اگر وضعیت به همین منوال ادامه یابد، علمای اهل سنت در آینده نه چندان دور، شاهد صحیح بخاری دیگری در بازار کتاب خواهند شد که هیچ تناسبی با صحیح بخاری اصلی ندارد. در این اثر با ارزش از نگاه اهل سنت، حذفها و تحریفات زیادی صورت گرفته که پرداختن به همه آن ها از توان این تحقیق خارج است ولیکن در ادامه بحث به نمونههایی از آن اشاره میگردد. اما در ابتدا باید پیشینه تحریف را که به یهودیان باز میگردد را بیان نماییم. قوم یهود قهرمان تحریف در طول تاریخ میباشند و از گذشته تاکنون، تمایل شدید به وارونه جلوه دادن حقائق داشتهاند. از این رو به کارهایی پرداختهاند که بتوان با آن ها، حقایق را تحریف کرد و مطالب را واژگون جلوه داد. یهودیان که هیچ پروایی از تحریف مطالب ندارند، این رسم و عادت دیرینه آنان است، در معارف دینی هر لحظه به سوی سخن و عملی منحرف میشوند که با منافعشان سازگارتر باشد.[۲۳۹]
در قرآن کریم این صفت یهودیان، به صورت یک ویژگی نژادی شناخته شده، معرفی میگردد.. (أَفَتَطْمَعُونَ أَن یؤْمِنُواْ لَکمْ وَقَدْ کانَ فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یسْمَعُونَ کلاَمَ اللّهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یعْلَمُونَ)[۲۴۰].
آیا انتظار دارید به (آیین) شما ایمان بیاورند با اینکه عدهای از آنان، سخنان خدا را میشنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف میکردند؛ در حالی که علم و اطلاع داشتند.
یهودیان کسانی هستند که همواره در این اعتقاد بودند که موسی سخن خدا را میشنود و وقتی به میان قومشان بر میگشتند آن را زیر و رو میکردند. این تحریف، نه به دلیل اشتباه نا آگاهانه در فهم کلام بود، بلکه خوب میفهمیدند، ولی حرفها را به گونهای دیگر برای مردم بیان میکردند. نخستین بار احبار و رهبان مسیحی و یهودی متون را با اهداف خاص تحریف کردند، آنان با کتمان و تحریف تورات و انجیل مردم را از حقیقت و دریافت حقایق موجود در این دو کتاب باز داشتند و برای حفظ مقام خود، نگذاشتند اسلام و رسالت رسول خاتم که به خوبی در این دو کتاب بیان شده بود به مردم برسد. از این رو، بیشترین لعن خداوند و لعن هر لعنت کنندهای متوجه آنان است: «أَفَتَطْمَعُونَ أَن یؤْمِنُواْ لَکمْ وَقَدْ کانَ فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یسْمَعُونَ کلاَمَ اللّهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یعْلَمُونَ)[۲۴۱]
پس از آن بنی امیه تلاش کردند که به هر شکل حقایق و واقعیتها را بپوشانند. آنان سخنان رسول اکرم را دگرگون ساختند و به نفع خودشان توجیه کردند. علیه اهل بیت تبلیغات گستردهای انجام دادند فرقههای منحرف را به نام اسلام و در تضاد با اسلام به وجود آوردند و به تعصبات قومی و امتیازات نژادی و افتخارات طایفهای دامن زدند. جاحظ امویان را کسانی میداند که آشکارا در تاریخ اسلام و آداب و رسوم دینی، بدعت به وجود آوردند و سعی کردند از شاهان و روم شرقی پیروی کنند[۲۴۲]. لذا بی جهت نیست که وهابیت دست به تحریف متون اسلامی زده و بی محابا هر آنچه را که مخالف با پندارهای آنان است حذف و تحریف میکنند؛ زیرا برخی نسب محمد بن عبدالوهاب، رهبر وهابیت را از خانوادههای یهودی دانستهاند نام جد پدری او شولمان است که خربزه فروش بود و چون برای او ثمرهای نداشت، به تجارت دین پرداخت. نام خود را به سلیمان تغییر داد و سرانجام به نجد آمد و در شهر عینیه ساکن شد و خود را از نسل ربیعه معرفی کرد و بعد از سالها، محمدبن عبدالوهاب در شهر عینیه به دنیا آمد. اولین کسی که به یهودی بودن نسب محمدبن عبدالوهاب اشاره کرده است، شاعری به نام حمیدان الشویعر (م. ۱۱۸هـ.ق.) است که هم عصر عبدالوهاب و محمد بن سعود بود و به دست آن ها مسموم شد.[۲۴۳]
لذا این حرکات خبیثانه و ناعادلانه برگرفته از تعالیم یهود و نصاری و پس از سالها در فرقهای به نام اسلام (وهابیت) ظهور می کند و دست به تحریف متون دینی می کند.
چند نمونه از تحریفات وهابیت
۱- صحیح بخاری
الف- در کتاب صحیح بخاری (چاپ دالفکر، بیروت) بخاری حدیثی را درباره متعه آورده است. او چنین نقل میکند:
«عَن عمران بن حصین قالک نزلت آیه المتعه فی کتاب الله ففعلناها مع رسول الله و لم ینزل قرآن یحرمه و لم ینه عنها حتی مات: قال رجل برأیه ما شاء قال محمد: یقال انه عمر»
عمران بن حصین میگوید: آیه متعه در کتاب خدا نازل شد و ما این کار با رسول خدا انجام دادیم و آیهای در تحریم آن نازل شد و تا وقتی که نبی اکرم از دنیا رفت، آن را منع نکردند. بعد مردی آمد و به رأی خودش عمل کرد. محمد گفت: میگویند: او عمر بود.
آنجا که میگوید: «قال رجل برأیه ما شاء» منظورش این است که مردی آن را (متعمداً) تحریم کرد. جایی که میگوید: «قال یقال إنه عمر» مقصود از «محمد» محمدبن اسماعیل بخاری صاحب کتاب صحیح بخاری است.
در چاپ بعدی (دار إحیاء التراث العربی، بیروت؛ دارالکتب العلمیه، بیروت دارالمعرفه، بیروت) جمله «قال محمد یقال إنه عمر» را حذف کردهاند و عبارت تحریف شده، چنین است: «عن عمران بن حصین قال: نزلت آیه المتعه فی کتاب الله ففعلناها مع رسول الله و لم ینزل قرآن یحرمه و لم ینه عنها حتی مات قال رجل برأیه ماشاء».
ب- همچنین در صحیح بخاری حدیثی از ابوهریره از پیامبر آمده است:
قال: خلق الله الخلق فلّما فرغ منه قامت الرحم فأخذت بحقوالرحمن، فقال له:
مه قالت: هذا مقام العائذ بک من القطیعه. قال: أئمه ترفین أن أصل من و فلک و اقطع من قطعک؟ قالت: بلی یا ربّ.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:57:00 ق.ظ ]