۱- بررسی آیات ولایت وامامت در تفسیر التحریر والتنویر، زهرا آوریده، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علوم ومعارف قرآن کریم(د انشکده علوم قرآنی قم)، سال ۱۳۸۸٫
۲- فلسفه خلقت انسان در قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی (ره) و محمدطاهر بن عاشور ، محسن لطفی، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه معارف اسلامی قم، ۱۳۸۹
۳- بررسی تطبیقی آیات صفات خداوند در تفاسیر المیزان علامه طباطبایی والتحریر والتنویر، محمد دهقان چناری،پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت معلم تهران، سال ۱۳۹۰
۴- بررسی تطبیقی دیدگاه علامه طباطبایی(ره) و ابن عاشور درباره نسخ، عاطفه ستودیان، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی مشهد، سال ۱۳۹۲٫
۵- .مقایسه روش ها و گرایشهای تفسیری علامه طباطبایی و ابن عاشور، محمود خسروی، پایان نامه دکتری دانشگاه پیام نور، سال ۱۳۹۲٫٫
۶- پیوند اوصاف الهی مذکور در فواصل با مضامین آیات در سوره بقره ( با تکیه بر تفسیر التحریر والتنویر و المیزان)، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی مشهد سال ۱۳۹۲٫
۷- بلاغه القرآن فی تفسیر ابن عاشور(الإیجاز والإطناب نموذجا)، بهنام پناهی غفار کندی، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس، سال ۱۳۹۲٫ تنها در این پایان نامه به گوشه ای از بلاغت قرآن (ایجاز و اطناب) در تفسیر التحریر و التنویر پرداخته شده است.
همچنانکه در ابتدای پیشینه تحقیق آمد، در این پژوهشها در زمینه اعجاز قرآن از دیدگاه ابن عاشور، صورت نگرفته و یا بسیار کوتاه به آن اشاره شده است به این دلیل به تفصیل، معرفی نشدند.
۱-۱-۵٫ سؤالات تحقیق
الف) سؤال اصلی
۱-مسأله اعجاز قرآن کریم از نگاه ابن عاشور در تفسیر التحریر والتنویر چگونه ارزیابی میشود؟
ب) سؤالات فرعی
۲- ابن عاشور چه وجوهی را برای اعجاز قرآن برمیشمارد؟
۳- اعجاز علمی در تفسیر ابن عاشور چه جایگاهی دارد ؟
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
۱-۱-۶ . فرضیات تحقیق
۱-ابن عاشور در باب اعجاز دیدگاهها و بیانات خاصی دارد. ایشان درباب اعجاز بیانی وغیبی نکات بدیعی بیان میکند و نظریات وی در باب اعجاز علمی نیز گاه مخالف با نظر مشهور مفسران است.
۲-وجوه اعجاز در تفسیر ابن عاشور با تبعیت از آراء متقدمان اما با رویکرد های جدیدی ارائه میشود. (ایشان در اعجاز بیانی مواردی از بلاغت و فصاحت بی سابقه قرآن را با عنوان مبتکرات القرآن ذکر میکند و یکی از این ابتکارات را ذکر عباراتی میداند که از دو طرف آن به یک شکل خوانده میشوند و آن را مقلوب مستوی مینامد مانند عبارت {کل فی فلک}[۱۴] یا مثلاً ایشان در موارد بسیاری، به عباراتی از قرآن اشاره کرده و ذکر میکند این عبارات در قرآن کثیر الاستعمال بوده و از عادات قرآن است.)
۳-این مفسّر از طرفداران اعجاز علمى قرآن است و طرح نکات علمى مناسب با آیات را در تفسیرش بدون اشکال مىداند (وی به اعجاز علمی قرآن در آیات مرتبط ،در حد غیر افراطی و با احتیاط، اشاره میکند و قائل به تفصیل بوده و آن را با ذکر شروطی قابل تطبیق در عصرها و دوره های بعد میداند.)
۱-۱-۷٫ روش تحقیق
این پژوهش به صورت کتابخانه ای، تحلیلی و تبیینی صورت پذیرفته است. ابتدا با مطالعه تمام تفسیر التحریر والتنویر، نظریات ابن عاشور در باب اعجاز و نیز نمونه و مثالهای فراوان که در آن ها به اعجاز قرآن تصریح داشته بود، استخراج گشته و در مرحله بعد با بهره گرفتن از کتابهای دیگر که پیرامون اعجاز نگاشته شده بود و نیز با بهره گرفتن از عبارات خود ابن عاشور تلاش گردید در حد امکان به نقد آن ها نیز پرداخته شود.
۱-۱-۸٫ معرفی ابن عاشور
محمّد طاهر بن محمد بن محمد طاهر بن عاشور، مشهور به «طاهر بن عاشور» در سال ۱۲۹۶ هجرى در «مرسى» منطقهاى از مناطق پایتخت تونس دیده به جهان گشود، و یکى از عالمان «آل عاشور» بود. در سال ۱۳۵۱ ق به عنوان رئیس دانشگاه زیتونیه برگزیده شده و همزمان، منصب شیخ الاسلامى مالکیان را برعهده گرفت. وى نخستین کسى بود که در یک زمان هر دو منصب را عهدهدار شده بود. ایشان عالم زبان عربی وعضو مجمع لغت دانان قاهره و دمشق بود.”مقاصد الشریعه الاسلامیه” ، “اصول النظام الاجتماعی فی الإسلام” ، “الوقف وآثاره فی الإسلام” ، “اصول الإنشاء والخطابه” ، “موجز البلاغه” نیز تحقیق و انتشار دیوان شاعر عباسی، “بشار بن برد”، در چهار مجلد، از مشهورترین کتابهایى است که از ایشان به چاپ رسیده است. در کنار این کتابها، مقالههاى فراوانى هم از او، در روزنامهها و مجلات، برجاى مانده است. ابن عاشور در سال ۱۳۹۳ هجرى قمرى درگذشت و در مقبره «زلاج» شهر تونس به خاک سپرده شد.[۱۵]
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۱-۱-۹٫ معرفی تفسیر التحریر و التنویر
نام کامل این تفسیر، آن گونه که خود ابن عاشور تصریح میکند «تحریر المعنی السدید و تنویر العقل الجدید من تفسیر الکتاب المجید» است که آن را به اختصار، «التحریر والتنویر من التفسیر» نامیده است.[۱۶] در کتاب تفسیر و مفسران آیت الله معرفت، پیرامون این تفسیر آمده است: «التحریر والتنویر نوشته شیخ محمد طاهر، معروف به ابن عاشور(متوفای ۱۳۹۳ه.ق) از فقهای بزرگ معاصر است که منصب فتوای مالکیان را در تونس بر عهده داشت. وی از داعیان اصلاح اجتماعی-دینی در آن دیار به شمار میرود و در این زمینه نوشتههای فراوانی دارد که بیشتر به صورت مقاله هایی در معتبرترین مجلات تونس ومصر به چاپ رسیده است. او تفسیر خود را با همین دید، در سی جزء نگاشت که به زودی شهرت یافت. این تفسیر از بهترین تفاسیر عصری و روزآمد به شمار میرود که بیشتر به مسائل اجتماعی، تربیتی، اخلاقی وسیاسی پرداخته و با توجه به نیاز روز و مسائل مطرح شده در میان نسل جدید، به تبیین و تفسیر آیات وارائه راه حل مشکلات حاضر در سایه رهنمودهای قرآن پرداخته واز ذکر نکات بلاغی وادبی وبیان تناسب آیات و اهداف مترتب بر هر یک از سوره ها غفلت نورزیده و از مباحث بیفایده و روایات اسرائیلی و جزء آن نیز دوری جسته است. از این رو این تفسیر، به عقل، بیش از نقل نظر دارد و شدیدا به منقولات واهی، به ویژه منقولات کعب الاحبار، تاخته است و با اینکه ایشان اشعری مسلک است،گرایش عقلی متناسب با نهضت علمی عصر را برگزیده و از هرگونه سطحی نگری اجتناب کرده است.»[۱۷] ایشان مانند بسیارى از تفاسیر دیگر، روشها و گرایشهاى تفسیرى گوناگونى را در آن به کار گرفته تا هر چه بهتر و آشکارتر از معانى والاى قرآن پرده بردارد. این تفسیر به روش جامع، عقلی واجتهادی در سی مجلد و با مقدمه ای مفصل حاوی ده بخش تالیف یافته است. ایشان در این ده موضوع به بیان اصول و مبانی مىپردازد که در تفسیر آیات قرآن، بر اساس آن ها عمل کرده است. عناوین این مقدمات عبارتند از: تفسیر و تأویل – علوم مورد نیاز مفسّر – تفسیر به رأى و درستی تفسیرغیر مأثور – اغراض مفسّر – اسباب نزول – قراءات – قصههاى قرآن – نام سورهها و آیهها ومعانى جملههاى قرآنى و در نهایت مبحث اعجاز قرآن.[۱۸]
۱-۲٫ مفاهیم
۱-۲-۱٫ واژگان دال بر اعجاز در قرآن
واژه اعجاز در قرآن کریم به معنای اصطلاحی خویش، استعمال نشده است و به جای آن، از واژههای دیگری همچون آیه، بینه، حجّت، برهان، سلطان به کار رفته است. تفاوت معجزه با آیه و بینه در آن است که معجزه به معنی ناتوان ساختن و از پای درآوردن است، امّا آیه و بینه به معنی نشانه و دلیل است و هدف از ارائه آنها «از پای درآوردن» نیست، بلکه مقصود، عرضه شاهد، ارائه گواهی بر صدق دعوی نبوت، دلالت افراد به ذوالآیه، و هدایت آنها به عبادت حق تعالی است. آنان که از قلبی پاک و حقپذیر برخوردارند، هرگز به مبارزه با راستی برنمیخیزند تا پیامبران در برابرشان به اعجاز متوسل شوند و منکوبشان سازند.[۱۹]
الف) «آیه» و «آیات»
معناى اصلى و حقیقى آیه، همان علامت و نشانه است.[۲۰] برخی لغویان گفتهاند:«آیه چیزی است که مورد توجه و قصد به سوی مقصود واقع میشود و وسیلهای برای رسیدن به مقصود است.»[۲۱]
ابن عاشور ذیل آیه{ فی تسع آیات الی فرعون}[۲۲] میگوید: «آیه در لغت به معنای نشانه راه یا منزل میباشد سپس به هرچیزی که حجت واقع شود، اطلاق گشت زیرا حجت، نشانه بر حق بودن است. و به این خاطر معجزات رسل هم آیه نامیده شده زیرا حجت ونشانه برحق هستند.» هر جمله کامل قرآن را آیه میگویند زیرا جمله های قرآن حجتی بر صدق دعوی پیامبر اکرم (|) است زیرا از حیث بلاغت معجزه میباشند.[۲۳]
«آیات» در آیه {وَ إِذَا تُلِیَتْ عَلَیهِْمْ ءَایَاتُهُ زَادَتهُْمْ إِیمَانًا}[۲۴] و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مىشود، ایمانشان فزون تر مىگردد، یعنی دلائل عظمت خداوند که بر شانیت و مقام حضرت رسول اکرم (|) میافزاید آیات قران از حیث اینکه وحى الهى بر پیامبر اکرم (ص) بوده و عامه وخواص از آوردن مثل آن عاجز ماندند؛ دلالتى مبنى بر صدق آورنده آن دارد لذا «آیات» نامیده شده از سوى دیگر ازکل قرآن هم به «آیه» تعبیر مى شود زیرا تمام آن، دلالت بر صدق حضرت محمد(|) دارد.[۲۵]
در آیه { هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الَّیْلَ لِتَسْکُنُواْ فِیهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فىِ ذَالِکَ لاََیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَسْمَعُون}[۲۶] او کسى است که شب را براى شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید و روز را روشنى بخش (تا به تلاش زندگى پردازید) در اینها نشانههایى است براى کسانى که گوش شنوا دارند. آیات عبارت است از دلایلی که دلالت بر وحدانیت خداوند دارد زیرا نظام پدید آورنده شب وروز در بردارنده ظرافت های فراوانی از علم وحکمت و قدرت واتقان صنع دارد.[۲۷]
قرآن کریم واژه آیه را در مورد معجزات انبیا نیز به کار برده است؛ مثلادر آیه {یأَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِایاتِ اللَّهِ وَ أَنتُمْ تَشْهَدُون}[۲۸] ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر مىشوید، در حالى که (به درستى آن) گواهى مىدهید، واژه «آیات» به معنی معجزات به کار رفته است.[۲۹]
در واقع آیه عبارت از دلیل و نشانه ای است که با دلالت بر وحدانیت، عظمت و فضل خدا بر مردم،گواه صدق آوردنده آن بوده و همراه موعظه و عبرت باشد.
ب) «بینه» و «بینات»
«بینه» در لغت به معنای «دلیل واضح» آمده است چه عقلی باشد چه محسوس.[۳۰] گاهی خداوند ، آیات قرآن را به خاطر آشکاری دلایل و عصمت از وقوع اختلاف در فهم مخاطبان، همراه بینات توصیف کرده است. مانند: { فِیهِ ءَایَاتُ بَیِّنَات}[۳۱] و در مواردی نیز از معجزات انبیا به بینه تعبیر کرده است: در آیه { قَالَ یَاقَوْمِ أَرَءَیْتُمْ إِن کُنتُ عَلىَ بَیِّنَهٍ مِّن رَّبى}[۳۲] بینه به حجت آشکار و نیز معجزه اطلاق میشود یعنی نشانه واضحی که قادر به انکار آن نباشند چرا که آن نشانه محسوس بوده وقابل انکار نیست فرستادیم.[۳۳] ذیل آیه {لقد ارسلنا رسلنا بالبینات}[۳۴] بینات عبارت است از حجت هایی که دلالت داشته باشد ،آنچه مردم بدان فراخوانده میشوند مراد الهی است و معجزات داخل در بینات قرار میگیرد.[۳۵]
از این عبارات میتوان چنین دریافت که از نظر ابن عاشور بین بینه و معجزه رابطه عموم وخصوص من وجه برقرار است به عبارت دیگر بینه به معنی دلایل آشکار که اعم از دلیل عقلی و یا معجزه است، می باشد.
ج)«سلطان»
سلطان از نظر لغوی به معنای تسلط قهری است و به معنای برهان وحجت است زیرا کسی که با آن امور و دلایل، استدلال میآورد بر مخالف ومجادل خویش سلطه مییابد.[۳۶] برخی آیات تعبیر سلطان را در مورد معجزه به کار برده است . مثلا آیه { قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نحَّْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ وَ لَاکِنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلىَ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ مَا کاَنَ لَنَا أَن نَّأْتِیَکُم بِسُلْطَنٍ إِلَّا بِإِذْنِ الله}[۳۷] پیامبرانشان به آنها گفتند: «درست است که ما بشرى همانند شما هستیم، ولى خداوند بر هر کس از بندگانش بخواهد (و شایسته بداند)، نعمت مىبخشد (و مقام رسالت عطا مىکند)! و ما هرگز نمىتوانیم معجزهاى جز بفرمان خدا بیاوریم.
د)«برهان»
«برهان» در لغت به معنای بیان ،حجت و وضوح آن میآید.[۳۸] برخی لغویان برآنند که اصل کلمه برهان مصدر «بره» به معنی «أبیض» است و به هرکلام روشنی که ابهام ندارد و امر واضحی که خفا ندارد گویند. [۳۹] قرآن کریم در برخی موارد واژه برهان را در مورد معجزات انبیا به کار برده است؛ مثلا در سوره قصص پس از مطرح کردن عصای موسی(ع) و ید بیضا میفرماید: { فَذانِکَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّکَ إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ}[۴۰] این دو [معجزه عصا و ید بیضا] برهان روشن از پروردگارت بسوى فرعون و اطرافیان اوست.
ه) «معجزه»
در تفسیر ابن عاشور ذیل آیه ۲۰ سوره قمر آمده است واژه اعجاز از ریشه عجز میباشد و آن به معنای انتها و پایین یک شیء است. دراین آیه اعجاز نخل به معنی ریشه های درخت خرما است زیرا ریشه در انتهای درخت واقع دارد. در این آیه مردمی که بر زمین واژگون شده اند به درختان خرمایی که ریشه هایش از خاک بیرون افتاده تشبیه شده اند.[۴۱] و ذیل آیه،{ وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن نُّعْجِزَ اللَّهَ فىِ الْأَرْضِ وَ لَن نُّعْجِزَهُ هَرَبًا}[۴۲] بیان میکند: اعجاز یعنی آوردن امری که دیگران از انجام آن عاجز وناتوان مانند.
برخی گفتهاند: در تعریف اصطلاحی معجزه در حالت کلی سه حیثیت و جهت وجود دارد که باید به آنها توجه شود: اول جهت معجزهگر، (که باید مدعى منصب الهى و تحدّى کننده و … باشد و هدف او هم اثبات امر محالى نباشد).دومین جهت خود معجزه است. (که باید خارق عادت بوده و گواه صدق ادعا باشد و از امور شرّ هم نباشد.)سومین جهت مردمى هستند که براى آنها معجزه صورت مىگیرد (که باید از آوردن مثل آن معجزه ناتوان باشند.) [۴۳]
در سومین جهت از جهات معجزه به ناتوانی مردم از همآوردی با آن اشاره شد. قرآن کریم در چندین آیه مردم را به حقانیت قرآن فرا خوانده ومیفرماید اگر در الهی بودن این کتاب مقدس شک و تردید دارید همانند آن را بیاورید(اگر راست میگویید).
۱-۲-۲٫ تحدی قرآن کریم
هم چنانکه گذشت یکی از شروط اعجاز این است که کسی نتواند مانند آن را بیاورد . قرآن کریم بارها مردم را به مبارزه طلبیده است تا اگر کسی میتواند مثل آن را بیاورد. لذا مناسب دیدیم در این بخش از فصل کلیات، به تحدی قرآن کریم پرداخته و استقرای کاملی از آرای ابن عاشور، پیرامون این مبحث، ذکر گردد.
قرآن کتاب مبارکی است، به چیزی که خیر زیادی داشته باشد مبارک میگویند. قرآن از همه نظر خیر است چه از نظر بلاغت الفاظ و حسن بیان و سرعت حفظ و سهولت تلاوت آن، چه از نظر زیباییهای معنایی کلام و حکمت و شریعت. به گونهای که در هر یک از این موارد، آیه و نشانه ای است بر صدق آورنده آن، هنگامی که پیامبر اکرم (|) معاندان را به هماوردی با این کتاب آسمانی فراخواند، آنان به نهایت ناتوانی خویش پی بردند و نتوانستند حتی یک آیه، هم ردیف با آیات قرآن بیاورند.[۴۴] با این وجودکفار و مشرکان مکه، بعد از مشاهده عجز خود از هماوردی با قرآن، بهتان های عجیبی به رسول اکرم(|) زده و ناتوانی خویش را این گونه توجیه کردند که آنچه در قرآن است چیزی جز افسانه های پیشینیان نبوده و البته قادر هستند اگر بخواهند همانند آن را بیاورند. { و إذا تتلی علیهم آیاتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا إن هذا إلا أساطیر الأولین }[۴۵]. چنین نقل شده است که گوینده این سخن، نضر بن حارث، از قبیله عبدالدار بوده است که به حیره و دیگر سرزمین های فارس، سفرهای فراوانی کرده و به تجارت مشغول بود و در حین سفر، افسانه هایی که در آنجا میشنید حفظ و هنگام بازگشت، برای قوم خویش نقل میکرد.[۴۶]
۱-۲-۲-۱٫ مراحل وآیات مربوط به تحدی
در بین علما، درباره اینکه این آیات پنجگانه مربوط به تحدی سیر نزولی منطقی دارند یا نه اختلاف نظر وجود دارد؛ مفسرانی مثل طبرسی، با پذیرش نبود ترتیب منطقی بین آیات تحدی، در حقیقت به هدف اساسی آیات تحدی، اشاره کرده است. ایشان ذیل آیه ۱۳ سوره هود مینویسد:« اگر گفته شود چرا تحدی، زمانی به ده سوره و گاهی به یک سوره و گاهی نیز به حدیث مثله، صورت گرفته است؟! در جواب می گوییم: تحدی به مقداری صورت گرفته است که در آن اعجاز قرآن کریم نسبت به کلمات منظوم عرب روشن شود. پس اشکالی ندارد که تحدی گاه به یک سوره باشد گاه به ده سوره.»[۴۷] نویسنده تفسیر” فی ظلال القرآن” نیز، نبود ترتیب منطقی را پذیرفته و سر اختلاف در متعلق تحدی را شرایط زمانی مختلف و درخواست ها، یا طعنه های ستیزهگران میداند. وی مینویسد: « به گمان من (وخدا داناتر است) مسأله آسان تر از این حرف ها است. در تحدی حالت نسبت دهندگان افتراء به پیامبر(ص) و زمان گفتار، در نظر گرفته شده است چرا که قرآن با مخالفت های بسیار ستیزه گران روبه رو میشد. از این روی گاهی میفرمود مانند قرآن را بیاورید، گاهی از آنان درخواست ده سوره ویا یک سوره را میکرد بدون این که ترتیب زمانی خاصی را در نظر داشته باشد چرا که تحدی نسبت به نوع قرآن صورت گرفته است نه مقدار آن وعجز نیز نسبت به نوع قرآن است نه مقدار آن.[۴۸] در این میان مفسران دیگر چون ابن عاشور نظر دیگری را اختیار نموده اند. از نگاه ابن عاشور، تحدی، ابتدا به آوردن کتابی همانند قرآن، صورت پذیرفت. { قُل لَّئنِِ اجْتَمَعَتِ الْإنسُ وَ الْجِنُّ عَلىَ أَن یأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا یأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کاَنَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًاًٌَُِِِّ }[۴۹]. بگو اگر انسانها و پریان(انس وجن) اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد هرچند یکدیگر را (در اینکار) کمک کنند. اما زمانی که مشرکان از انجام آن عاجز ماندند، خداوند تخفیف قائل شده و آنان را به آوردن ده سوره، همانند سوره های قرآن، فرمان داد. {أَمْ یقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین }[۵۰] آنها مىگویند: او به دروغ این قرآن را به خدا نسبت داده و ساختگى است! بگو: اگر راست مىگویید، شما هم ده سوره ساختگى همانند این قرآن بیاورید و تمام کسانى را که مىتوانید- غیر از خدا- براى این کار دعوت کنید! وقتی دوباره درمانده شدند، این بار از آنان خواست که باز، در صورت تردید در الهی بودن این کتاب، به آوردن یک سوره به مثل آن، اکتفا کنند. {وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین }[۵۱]و اگر در باره آنچه بر بنده خود [پیامبر] نازل کردهایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را- غیر خدا- براى این کار، فرا خوانید اگر راست مىگویید. نیز فرمود: {أَمْ یقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ} آیا آنها مىگویند: او قرآن را بدروغ به خدا نسبت داده است؟! بگو: اگر راست مى گویید، یک سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا، هر کس را مىتوانید (به یارى) طلبید![۵۲][۵۳] پس تحدی از منظر ابن عاشور از کل به جزء بوده است یعنی خداوند مخالفان را ابتدا به آوردن کل قرآن بعد به ده سوره و در نهایت به یک سوره، فراخوانده است.
ابن عاشور در تفسیر التحریر والتنویر، ذیل آیه { أَمْ یَقُولُونَ افْترََاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْترََیَاتٍ}[۵۴] بیان میکند با اینکه به ترتیب نزول سوره یونس قبل از سوره هود، علم دارد اما باز نظریه سیر نزولی آیات تحدی را برمی گزیند. و با نقل روایتی از ابن عباس وجمهور مفسران، میگوید: «تحدی ابتدا به آوردن ده سوره مثل سوره های قرآن انجام پذیرفت(آیه۱۳ سوره هود) اما سپس این حکم با آیه ۲۳ سوره بقره، نیز آیه ۳۸ سوره یونس، نسخ شده و به آوردن یک سوره تقلیل یافت .اما در واقع سوره یونس قبل از سوره هود نازل شده و با وجودی که این اصحاب، در نزول سوره هود قبل از سوره یونس، غفلت کرده و به خطا رفته اند، اما این نظر از حجیت و اعتماد برخوردار است.»[۵۵] ابن عاشور در ادامه، از قول “مبرد”[۵۶] نظر دیگری را مطرح کرده اما آن را چندان صحیح نمیشمارد. در این نظر آمده است: تحدی ابتدا به یک سوره، سپس به ده سوره (آیه موجود در سوره هود)، صورت پذیرفته است از آنجایی که این ده سوره می تواند ساخته و بربافته بوده ونیازی به رعایت کمال معنایی آن ها نیست، لذا تعداد سوره ها از یک به ده افزایش یافته و نسخ شده است اما این نظر قوی نیست.[۵۷]
برخی هر کدام از دو آیه {أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِثْلِه}[۵۸] و { وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ}[۵۹] را مربوط به یک مرحله جداگانه از تحدی دانسته و گفتهاند تحدی در مرحله اول بدون اینکه مقدار معینی از آیات، به مثل قرآن صورت پذیرفت. وقتی از آن عاجز ماندند این بار رخصت و تخفیف بیشتری داد و فرمود حد اقل ده سوره مانند این قرآن بیاورید. اما این بار هم عاجز ماندند و بار دیگر به ایشان آسان گرفت و به آوردن تنها یک سوره اکتفا کرد.{أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِثْلِه} با این حال باز نتوانستند از عهده آن برآمده و قدم از قدم بردارند. در مرحله آخر از آنان خواست که سورهای که حد اقل در یکی از وجوه اعجاز مشابه قرآن باشد بیاورند.{ وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ} اما با این حال کسی تاکنون قادر به این کار نشده است. در مراحل سه گانه اول حرف «من» که دلالت بر بعض میکند وجود ندارد و مخاطب آن مراحل، عرب عصر نزول بودند زیرا تنها بضاعت ایشان در بیان وبلاغت بود. اما در مرحله چهارم، با بهره گرفتن از حرف«من» دریافت میشود عموم مردم(چه عرب، چه عجم) مخاطب هستند و ایشان اگر بتوانند در بعضی از وجوه اعجاز مشابه قرآن بیاورند مورد قبول است.[۶۰]
۱-۲-۲-۲ تحدی در حروف مقطعه
در ابتدای برخی از سوره های قرآن حروفی وجود دارد که از آنها تعبیر به حروف مقطعه میشود و آراء مختلفی پیرامون مراد از این حروف، مطرح است. ابن عاشور، ذیل آیه اول سوره بقره «الم» ۲۱ دیدگاه علما را طرح نموده اما در نهایت تنها ۳ قول را به صحت نزدیک تر میداند :
الف) آوردن این حروف به منظور اثبات عجز افراد از آوردن مثل قرآن است.
ب) اسم سوری است که این حروف در ابتدای آنها قرار گرفته است.
ج) قسم هایی است که خداوند در جهت بیان شرافت این قرآن به آنها یاد کرده است.
از بین این سه نظر هم وجه اول را صحیح تر دانسته و نسبت به دو نظر دیگر ارجحیت میدهد. یعنی ای مشرکان وکافران به قرآن، این کتاب، از همان حروفی است که با آن تکلم کرده و در بینتان جاری است اما اگر میتوانید با آن حروف، کتابی مثل قرآن، بیاورید![۶۱] عائشه بنت الشاطیء مینویسد: «بعد از استقرای کاملی که در حروف مقطعه، با توجه به این که در چه سورهای آمده و در چه سیاقی قرار گرفته است به نکاتی دست یافتم»[۶۲] ایشان در نکته سوم نتایج خویش آورده است: «اکثر سورههایی که با حروف مقطعه، آغاز میشود زمانی نازل شدهاند که سرکشی مشرکان در برابر آن به آخرین حد خود رسیده بود و با گشاده زبانی وحی را افترا و سحر و شعر و کهانت قلمداد میکردند و به همین سبب قرآن، آنان را مخاطب تحدی وهماوردطلبی خویش قرار داد و همه آنان را همراه با جنیانی که پشتیبانیشان میکردند، با اتصاف به این ناتوانی، به این مبارزه فراخواند که اکنون که مدعیاند محمد(|) آیات قرآن را از خود ساخته و به خدا نسبت داده است، سورهای همانند آن یا ده سوره خود ساخته همانند آن یا گفتاری همانند آن را بیاورند. اما آنان لال شدند و نتوانستند به رغم همکاری، سورهای همانند سورههای آن بیاورند که آن کتاب عربی صریحی است؛ الفاظش از زبان آن ها و حروفش همان حروف الفبای آنان است. همان حروفی که چون جدا جدا،خواه به صورت یک حرفی و خواه به صورت چند حرفی، خوانده میشود هیچ مفهومی را بیان نمیکند، اما چون در جایگاه خاص خود در قرآن قرار میگیرد، راز بلاغت اعجاز گونه آن آشکار میگردد.[۶۳] سوالی اینجا مطرح است که اگر حروف مقطعه به منظور تحدی به کار رفته است تنوع در این حروف به چه مناسبت است؟! اگر پاسخ تفنن وملال آور نبودن آن ها باشد باز سوال دیگری مطرح میشود و آن اینکه پس تکرار برخی از آنها مثل «الم» در آغاز برخی سور، چه دلیلی میتواند داشته باشد؟!
در واقع باید ذکر کرد آنچه ابن عاشور درباره علت ذکر این حروف در ابتدای سور بیان کرده است تنها میتواند به عنوان یک احتمال، درکنار سایر احتمالات بیان شده، قرار داد، نه اینکه به حتم ویقین صحیح ترین آن ها باشد. ایشان درتمام تفسیر خویش، هرگاه به حروف مقطعه میرسد به معانی غیر مختار این حروف که توسط سایر مفسران بیان شده اشاره گذرایی داشته و در نهایت اعلام میدارد در این باره هیچ حدیث معتمدی وجود نداشته و قول مختار درباره این حروف، همان است که در آیه اول سوره بقره بدان پرداخته است.[۶۴]
۱-۲-۲-۳٫ گستره تحدی (شمول افرادی- شمول زمانی- شمول احوالی)
برخی چنین گمان بردهاند که تحدی قرآن مخصوص صدر اسلام است. به اعتقاد این گروه ، قرآن همیشه معجزه بوده اما مقرون به تحدی نیست و دیگر همآورد نمیطلبد، از جمله دکتر عایشه بنت الشاطیء ( نویسنده و قرآن پژوه معاصر مصری) بر این باور است که «ما امروزه به اعجاز قرآن استدلال میکنیم ولی تحدی قائم نیست» وی عقیده دارد که قرآن به گونهای نیست که حتی در این دوران نیز کسی نتواند مانند آن را ارائه دهد بلکه ممکن است مقالهای در حد بالای فصاحت و بلاغت باشد و با قرآن همآوردی کند![۶۵]
خداوند، درآیه {أفلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر اله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا }[۶۶] آیا درباره قرآن نمىاندیشند؟! اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مىیافتند. به معانی قرآن هم تحدی نموده است آنچنان که بر الفاظ آن از حیث بلاغت، تحدی جسته بود.[۶۷] در آیه {قل فأتوا بکتاب من عندالله هو أهدی منهما أتبعه إن کنتم صادقین}[۶۸] بگو: اگر راست مىگویید (که تورات و قرآن از سوى خدا نیست)، کتابى هدایتبخشتر از این دو از نزد خدا بیاورید، تا من از آن پیروى کنم! مشرکان، به بعد هدایتی نظم و بلاغت قرآن وعلوم و حقایقی که در بردارد دعوت به تحدی شدهاند.[۶۹]در آیه {الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیم}[۷۰] شروع آیه همراه با تحدی نسبت به مشرکان بوده وکنایه وتعریضی است مبنی بر اینکه این قرآن از همین حروفی است که در کلام روزمره خود از آن استفاده می کنید پس اگر می توانید الفاظی همانند الفاظ قرآن بیاورید. در ادامه آیه، انتخاب و ذکر وصف”حکیم” از بین دیگر اوصاف کمالیه قرآن کریم خود تحدی دیگری برای مشرکان درپی دارد یعنی با ذکر حروف مقطعه، اعجاز لفظی قرآن ، و با ذکر حکیم بودن قرآن، اعجاز محتوایی آن را به رخ دشمنان و مخالفان کشیده است. در آیه {قل لئن اجتمعت الإنس والجن علی أن یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیرا }[۷۱] بگو اگر انسانها و پریان(انس وجن) اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد هرچند یکدیگر را (در اینکار) کمک کنند، اشارهای به شرف قرآن دارد که منتی است بر اهل ایمان، به دلیل اینکه مایه شفا و رحمت و تحدی است که عجز مخالفان را از آوردن مثل این کتاب، آشکار میسازد و جایز است مرجع ضمیر قرآن (مانزّلنا) باشد یعنی: پس سورهای از جنس (از مثل) قرآن بیاورید. نیز می تواند، مرجع ضمیر به عبد (پیامبر (|)) برگردد، یعنی : پس سورهای از مثل پیامبر (|) ( که امی است) بیاورید. یعنی صدور یک سوره مثل سورههای قرآن از فردی درس نخوانده مثل پیامبر (|) ممکن نیست.[۷۲]
مراد از مماثلت با قرآن، باید مماثلت در مجموع وجوه فصاحت وبلاغت، معانی و آداب و شرائع باشد و این وجوه همان اعجاز لفظی و علمی قرآن است.[۷۳] با مطالعه وبررسی دقیق تر در تفسیر آیات دیگر، مشخص شد در تحدی، مماثلت، شامل وجه غیبی، نیز بوده و ابن عاشور قائل به تحدی قرآن نسبت به علم غیب و اخبار مربوط به انبیای گذشته، نیز میباشد.[۷۴]
ابن عاشور با بهره گرفتن از تناسب این حروف با آیه بعد آن، در سوره آل عمران، با اشاره به شأن نزول آیه، بیان میکند این حروف در مقام تحدی با نصارای نجران و در قضیه مجادله، نازل شده است. درواقع، بعد از مشرکان، نصارای نجران بزرگترین دشمن قرآن و تکذیب کننده رسول بر حق خدا(|) بوده اند. سوال دیگری که اینجا مطرح میشود این است که آیا تحدی قرآن، مربوط به قوم وقشر و زمان خاص است ؟! با کمک تفسیر آیه { هو الذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحق }[۷۵] از تفسیر التحریر و التنویر، میتوان بیان کرد قرآن، اسلام را دین حق، هدایت و اشرف ادیان معرفی میکند و نشانه صدق وراستی آن را معجزه قرآن میداند. این معجزه با عقل درک میشود و مردم تمام عصرها در فهم اعجاز آن، برابر هستند.[۷۶] نیز قرآن از خود با وصف” مبین” یاد کرده است.[۷۷] و این معنا را افاده میکند که دریافت هدایت و فهم شواهد صدق و اعجاز این کتاب مقدس، برای هرکسی که در آن نگریسته وتأمل کند، میسر است.[۷۸] با این گفتار، دانسته میشود که اعجاز قرآن همیشه و در تمام نسلها وجود داشته و مسألهای نیست که منحصر بر قوم یا گروه خاصی باشدو بالطبع تحدی قرآن نیز همیشگی و شامل تمام دورانها وتمام ملت ها خواهد بود. { قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً }[۷۹] با این توضیحات، روشن میشود قرآن دارای سه شمول است : ۱-شمول افرادی: قرآن میفرماید: { لئن اجتمعت الجن و الانس علی ان یأتوا بمثل هذاالقرآن لایأتون بمثله }[۸۰] یعنی اگر همه افراد انسانها و حتی جنها جمع شوند نمیتوانند مثل قرآن را بیاورند و به اصطلاح، عام افرادی است. بطوری که شامل همه افراد موجود انسانها و حتی افرادی که در آینده میآیند میشود.۲- شمول زمانی: یعنی این دعوت و تحدی قرآن از زمان صدر اسلام شروع شده و همیشه ادامه دارد و لذا میفرماید: {فان لم تفعلوا و لن تفعلوا }[۸۱] اگر در گذشته نتوانستید مثل قرآن را بیاورید و هرگز هم نخواهید توانست .۳- شمول احوالی: در هیچ حالی نمیتوانید مثل قرآن را بیاورید یعنی اگر عرب و یاعجم، ادیب(متخصص عرب) و یا متخصص در هر زمینه دیگر باشد نمیتوانید مثل قرآن را بیاورید. و از این شمول و عموم و اطلاق آیه میتوان استفاده کرد که آن جهت و رمز اعجاز قرآن باید چیزی دیگر باشد. که شامل همه زمانها و همه احوال باشد. و این در حالی است که برخی مثل شاطبی میگویند: اعجاز قرآن مخصوص زمان صدر اسلام است. و همین که ادیبان آن دوره نتوانستند مثل قرآن را بیاورند دلیل معجزه بودن قرآن است و در اعصار بعدی فقط به همین مطلب احتجاج میشود.[۸۲]
۱-۲-۲-۴٫ کمترین حد آیات در تحدی
ابن عاشور نیز همانند دیگر علما کوچکترین حد معجز قرآن را یک سوره میداند و چون کوچکترین سوره موجود در قرآن از سه آیه تشکیل یافته است پس کمترین مقدار قرآن، که انس و اجن، دعوت به تحدی شدهاند، سه آیه میباشد. ایشان ذیل آیه { أو لم یکفهم أنا أنزلنا علیک الکتاب یتلی علیهم }[۸۳] آیا براى آنان کافى نیست که این کتاب را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت مىشود؟! میگوید: قرآن حدودا دارای ۶۰۰۰ آیه است و چون کوچکترین سوره ی قرآن دارای سه آیه است، بدین ترتیب، در قرآن، حدود ۲۰۰۰ معجزه حاصل میشود. این مقدار معجزه، تاکنون بر هیچ پیامبری داده نشده است.[۸۴]
البته می توان با بهره گرفتن از الفاظ خود ابن عاشور به نظر دیگری هم اشاره کرد ؛ ایشان ذیل آیه {فَلْیَأْتُوا بِحَدیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کانُوا صادِقین}[۸۵] بیان میکند: «حدیث در اصل به معنای خبر دادن از حوادث است و مجازا بر معنای مطلق کلام نیز اطلاق می شود، نیز جایز است به معنای خبر از گذشتگان باشد مانند قصه های قرآن»[۸۶] این یعنی اگر معارضان، در الهی بودن این کتاب شک دارند، از اخبار غیبی گذشتگان، اگرچه یک خبرهمانند قرآن بیاورند، توانستهاند با قرآن به مبارزه برخاسته و سد مقاوم تحدی قرآن را بشکنند.
۱-۲-۳٫ امی بودن پیامبر، مکملی بر اعجاز قرآن