شخصیت حقوقی زن کمتر مورد توجه بود چنانکه مردان می توانستند زن خود را به دیگری ببخشند اما از آنچه از کتب مربوط بر می آید از جمله تشریفاتی که برای ازدواج در یونان قدیم صورت میگرفته این بوده است که پدر دختر ، بدون اخذ مبلغی پول یا هدیه از طرف داماد با انتقال حقوق خود نسبت به دختر و درنتیجه با ازدواج وی موافقت نمی کرده است.[۱]
ب: مهریه در حقوق زرتشتی:
از نوشته های زرتشتی چنین بر می آید که مرد هنگامی که میخواست با دختری ازدواج کند ، مکلف بوده است علاوه بر مالی که به دختر می بخشیده مالی را نیز به پدر او تسلیم کند. از حقوق زرتشتی در خصوص مهر می توان نکات ذیل را استباط کرد :[۲]
۱-اقوام دختر هنگام نکاح او مقداری از مال خود را که مساوی با سهم الارث دختر از مال آنها بوده است ، تسلیم وی می کردند.
۲-شوهر یا اقوامش مقداری هدایا به دختر و نزدیکان او می دادند اما معلوم نیست که آیا اهدا اموال مزبور برای عقد نکاح ضروری بوده است یا خیر، ولی مسلم است که هنگام انحلال نکاح زن نمی توانسته اموالی را که متعلق به او بوده قبل از پرداخت قروضی یا سایر تعهدات شوهر استردادکند ، یعنی در واقع تعهدات شوهر درباره زن نیز موثر بوده است. در حقوق زرتشتی زن می توانسته مهری را که شوهر به او داده یا تعهد به تسلیم آن کرده است به او ببخشد اما در صورتی که زن مهر را گرفته و بعدأ عیبی از قبیل نازا بودن در او ملاحضه می شد ، حق زن نسبت مهر ساقط و شوهر مجاز در استرداد آن بوده است.
ج: مهریه در آیین یهود و مسیحیت:
مهر اکنون نیز بین اسرائیلیها از ارکان عقد نکاح به شمار می رود و کلیه فرق یهود نکاح بدون آن را باطل می دانند . در فرقه کاتولیک مهریه وجود ندارد ، فرقه پروتستان تعیین صداق را الزامی نمی داند ولی با موافقت زوجین و والدین آنها ، می توان صداق را تعیین و در نکاحنامه تصریح نمود.[۳]
د :مهریه در عربستان قبل از اسلام:در عربستان مهریه قبل از اسلام زن وضع خاصی داشت و نه تنها شخصیت وحقوقی برای او قائل نبودند بلکه اصولأ با وجودش مخالفت داشتند. به طوری که تاریخ حکایت دارد اعراب داشتن دختر را ننگ تلقی می کردند و به وسایل مختلف از بین می بردند. در عربستان مهر متعلق به پدر بوده و دختر حقی به آن نداشت و چون پدر با تزویج دختر خود و گرفتن مهر او،مال خود را زیاد می کرد ، لذا دختر را نافجه می گفتند و تهنیت کسی را که صاحب دختری می شد جمله (هنیئا لک النافجه ) بود. اعراب در زمان جاهلیت از تزویج دختران خود به غیر از قبیله امتناع داشتند مگر در صورتی که داماد به پرداخت مهر زیاد تری حاضر می شد که در این حالت پدر دختر ، با ازدواج او موافقت می نمود حتی در خود قبیله حق تقدم برای ازدواج با کسی بود که مهر بیشتری تسلیم می کرد.[۴]
در زمان جاهلیت رسم دیگری نیز بود که اگر کسی می مرد وارثان افراد از قبیل فرزندان و برادران همان طوری که ثروت او را به ارث می بردند ، همسر او را نیز به ارث می بردند ، پسر یا برادر میت این حق را داشت که آن زن شوهر مرده را به تزویج دیگری در آورد و مهریه را خودش بگیرد.
ذ:مهریه در حقوق اسلام : آنچه از مطالعه تاریخ حقوق زن در ادوار گذشته معلوم می شود این است که روز به روز وضعیت زن در اجتماعات مختلف بشر بهتر شده و به مرور زمان و ظهور تمدن ، زن امتیازات و حقوقی کسب نموده است. پس از ظهور اسلام نیز وضعیت زن در ردیف سایر امور اجتماعی کاملا تغییر یافت . قرآن کریم هر رسمی را که موجب تضییع مهر زنان می شد منسوخ کرد، از جمله آن که وقتی مردی نسبت به زنش دلسرد می شد ، او را در مضیقه شکنجه قرار می داد و هدفش این بود که با سختی دادن وی او را به طلاق راضی می گرداند وتمام یا قسمتی از آنچه را که به عنوان مهریه به او داده از او پس بگیرد و قرآن کریم در این باره می گوید (زنان را به خاطر اینکه چیزی از آنها بگیرید و قسمتی از مهری که به آنها داده اید جبران کنید ، تحت مضیق و شکنجه قرار ندهید ، چون حقوق اسلام اهمیت فراوانی برای نکاح قائل بوده ، احکام خاصی برای آن وضع کرد که یکی از مهمترین آن احکام مهر می باشد ، پدید آمدن مهر نتیجه تدبیر ماهرانه ای است که در متن خلقت و آفرینش برای تعدیل روابط زن و مرد و پیوند آنها با یکدیگر به کار رفته است قرار دادن مهر برای زن ایجاد شخصیت می کند ، به نوعی که می توان گفت ارزش معنوی مهر بیش از ارزش مادی آن است .
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
بطور کلی شکی نیست که مهریه موجبی برای دلگرمی زن در اداره کانون خانوادگی بوده زمینه است جهت تأسیس آسایش فکری او. اما متاسفانه رسسم غلطی را که اخیرأ در جامعه شاهد آن هستیم و هیچ عاملی بازدارنده نیز نتوانسته است جلوی شتاب بیش از حد آن را بگیرد اینکه هرچند اصل آزادی اراده اقتضا دارد که افراد نسبت به تعیین مبلغ مهریه با محدودیتی مواجه نباشند اما آیا مسولین نبایستی تدابیری در این زمینه بیاندیشند؟
بند ۲٫ فلسفه تشریع مهریه:
علت اصلی تشریع مهریه ، مسایل اقتصادی نمی باشد . قرآن کریم از مهر به ((صداق)) تعبیر نموده است که زوج باید آن را به صورت نحله و عطیه به زوجه بپردازد: ((وآتو النساء صدقاتهن نحلهء)).[۵] واژه صداق از ریشه ((صدق)) می باشد. زیرا نشان حقیقی بودن علاقه و عشق زوج به زوجه است و صدق ادعای ود را ثابت می نماید. واژه نحله نیز به معنای عطیه و اعطای تبرَعی است ، در این تعبیر مهر جنبه تقدیمی و هدیه دارد و قیمت زن نیست وو مرد با دادن آن به زن ، بر وی سلطه پیدا نمی کند . بنابراین مهریه یک هدیه غیر معَوض است .[۶] در رابطه با ازدواج حضرت موسئ (ع) با دختر حضرت شعیب (ع) در قرآن کریم از مهریه تعبیر به ((اجر))شده است. (( قال إنی ارید ان أنکحک إحدی ابنتی هاتین علی أن تأجرنی ثمانی حجج…)) کلمه ((ان تأجُرنی)) به معنای اجرت در موردی استفاده می شود که در مقابل منفعت چیز دیگری باشد، این نشان که مهر در مقابل ((بُضع)) قرار دارد.[۷] بعضی از مفسرین ، مهر را در مقابل قوَامیت شوهر قرار داده اند [۸]. این احتمال به نظر صحیح تر به نظر می رسد ، زیرا استمتاع یک مسأله طرفینی بوده و اختصاص به مرد ندارد تا بهای ان را بپردازد . امَا قوامیت ویژه مرد است و مهریه در مقابل آن قرار می گیرد .ایه ۳۴ سوره مبارکه نساء همین احتمال را تأئید می کند )) الرَجال قوَامون علی النساء بما انفقو من اموالهم)) از این جهت که قیموممت مرد در مقابل تکلیف مرد به انفاق قرار گرفته است . در روایات نیز به جنبه اقتصادی تشریع مهریه اشاره شده است . امام رضا (ع) در پاسخ به پرسشی در مورد علت تشریع مهریه می فرماید : ((…انًَ النساء محظوراتُ عن التعاملِ و المتجر مع علل کثیره))[۹] معنای سخن امام این است که زنان از معامله و تجات به دلایلی منع شده اند . عبارت ((مع علل کثیره)) ممکن است اشاره به دلایل دیگر تشریع مهر باشد.بنابراین از قرآن کریم و روایات استفاده می شود که جنبه اقتصادی ، علت حقیقی تشریع مهریه نیست. به همین دلیل ، آسان گیری در تعیین مبلغ و میزان مهریه توصیه شده است لذا می توان مدعی شد که مهریه تدبیر چند منظوره ای است که علاوه بر اظهار علاقه و محبت مرد به زن ، نوعی جبران محرومیت ها و محدودیت های مالی زن محسوب می گردد.[۱۰]
عکس مرتبط با اقتصاد
کارکردها آثار اقتصادی و اجتماعی مهریه به شرح ذیل می باشد:
– مکمل سهم الارث زوجه ، مهریه می تواند نقصان سهم زن از ارث را جبران نماید . [۱۱]
– وثیقه در مقابل حق طلاق زوج، در نظام حقوقی اسلام ، طلاق از اختیارات مرد است . بعضی از مفسرین ، مهریه را وسیله کنترل تمایلات ناجوانمردانه و برهم زدن زناشویی از سوی مرد عنوان کرده اند .
– مزد فعالیت های زوجه در دوران زوجیت ، زن در دوران زندگی ، فعالیت ها و فداکاری هایی می کند که غالبأ به حساب نمی آید و بهایی بابت این کارها دریافت نمی کند . مهریه می تواند پاداش مرد به خدمات زن در دوران زناشویی باشد.[۱۲]
– بیمه تأمین اجتماعی و تامین آتیه زوجه ، مهر می تواند مخاطرات و مشکلات ناشی از بی توجهی های مرد به خواسته های مالی زن را جبران کند. یا در صورت جدایی ، تا حدودی به استقلال مالی زن کمک نماید .[۱۳]
موارد فوق کارکردهای اقتصادی و اجتماعی مهریه است ، اما برای این امور نمی توان تأثیر جدَی در تشریع مهریه قایل شد. زیرا اگر چنین بود ، نباید در مورد توصیه به آسان گیری می شد .[۱۴] از نظر اسلام لزومی ندارد مهریه جنبه مالی داشته باشد . مهریه می تواند تعلیم یک سوره قرآن باشد.[۱۵]
همچنین توصیه شده است که بعد از عقد زن مهریه اش را به شوهر ببخشد . از این موارد معلوم می شود ، جنبه مالی مهریه علت اصلی تشریع آن نمی باشد. اگر چه این جنبه نیز دارای اهمیت است.
استاد مرتضی مطهری در این باره می فرماید:
به عقیده ما پدید آمدن مهر، نتیجه تدبیر ماهرانه ای است که در متن خلقت برای تعدیل روابط زن ومرد و پیوند آنها ب کار رفته است. مهر از آنجا پیدا شده که در متن آفرینش نقش هریک از زن و مرد در مسأله عشق متتفاوت از دیگری است آفرینش مرد را مظهر عشق و زن را مظهر معشوق بودن قرار داده است.
زن در برابر نیروی غریزه خوددارتر از مرد آفریده شده است. این خصوصیت همواره به زن فرصت داده است که دنبال مرد نرود و زود تسلیم نشود اما در مقابل این نیروی فطری مرد را وادار کرده است که به زن اظهار نیاز کند و برای جلب رضای او دست به اقداماتی بزند که یکی از آنها این بوده که به احترام موافقت او هدیه ای( به عنوان مهر) نثار زن نماید.
ایشان در جای دیگر می فرماید:
مهر به زن شخصیت می دهد و ارزش معنوی مهر برای زن بیشتر از ارزش مادی آن است . منشا مهر ، ضعف زن و کالا بودن وی نیست بلکه منشأ مهر ، عفت و حیا داشتن و گرانبها بودن اوست.[۱۶]
۲٫تعریف مهریه:
۱-۲:معنای لغوی مهریه:واژه عربی و مصدر (مهر،یمهر،یمهر) است و از لحاظ لغوی به معنای عوض به کار رفته است.در کشاف آمده است که مهر قیمت بضع (نزدیکی) زن در وقت تزویج است (زیر نویس)[۱۷]
۲-۲: مهر در لغت: در کتب لغت مهر به معنای صداق به کار رفته است و به معنای عطیه ای از جانب زوج به زوجه می باشد. در قاموس المحیط آمده است ))المهر:الصداق ج:مهور .أمهرها:جعل لها مهرا . أومهرها ،أعطاها مهرأ، والمهیره:الحره الغالیه المهر)))
یعنی مهر به معنای صداق بوده و جمع آن مهور است. و عبارت، ((أمهرها )) به معنای آن است که مرد به زن مهر را عطا کرده و ((مهیره)) به معنای آن است که مرد به زن مهر را عطا کرد. و ((مهیره)) به معنای زن آزادی است که مهر وی سنگین و گران باشد. در کشاف آمده است : مهر قیمت بضع زن در وقت تزویج است که به فارسی آن را دست پیمان و کابین نیز گویند.
در معنای لغوی مهر کتاب مجمع البحرین اینگونه آورده است : ((مهر فی الخبر نهی عن مهر البغی ،أی أجره الفاجره و المهر بفتح المیم : صداق المراه ،و الجمع مهور مثل فحل و فحول . و مهر السنه هو ما أصدقه النبی صلی الله علیه و آله لازواجه ،و هو خمسائهء درهم قیمتها خمسون دینارا . [۱۸] یعنی در روایت راجع به واژه مهر آ مده است از پرداخت مهر فاجره نهی شده است. واژه ((مهر البغی )) در این جزء اجرت و دستمزد زن فاجره است. مهر به فتح میم به معنای صداق زن است و جمع آن مهور می باشد ، مثل واژه ((فحل و فحول )) و مهر السنه همان چیزی است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله ) آن را صداق همسرانشان قرار دادن که آن پانصد درهم و ارزش آن پنجاه دینار بوده است. افزون بر واژه (مهر) که ظاهرأ رایج ترین مصطلح روایی و فقهی است و کاربرد آن در عرف متشرعان نیز بیشتر از واژگان دیگر است ، لغات دیگری همچون ( الصداق ، النحله، الاجر ، الفریضه) نیز در معرفی این بخش از حقوق زن به کار رفته است . صداق از صدق گرفته شده ، که حقیقت و راز آن را می نمایاند و آن اعلام راستی و صداقت در اقدام به ایجاد پیوند زناشویی است (فقه شیعه ، ج ۱۵،ابواب مهر) از این میان واژه (اجر) بیشتر در حق الاستمتاع متعه کاربرد دارد و واژه (نحله و فریضه ) نیز به شهادت آیات ۴و۲۴ از سوره نساء فقط به صورت وصف به کار رفته اند. (تبین جامعه شناختی مهریه)
در دایره المعارف اسلام برای تعریف مهریه آمده است:مهر از کلمه عبری موهار MOHAR و از ریشه سریانی مهراMAHRA گرفته شده که به معنای هدیه عروس است.
مهریه معانی متفاوتی دارد از جمله قیمت خرید، مترادف با صداق به معنای محبت و دوستی و هدیه ای به طور داوطلبانه از طرف داماد پرداخت می شود . در فرهنگ دهخدا مهر به معنای کابین کردن و کابین دادن زن آمده است. و آن نقد جنسی است که در وقت نکاح بر زمه مرد مقرر می شود.[۱۹]
دایره المعارف نویسان انگلیسی نیز واژه های DOWER،MAHR،PRICE OF BRIDE را در معرفی این حق مالیب به کار برده اند.
۳-۲: مهر در اصطلاح فقهاء :
به بیان ساده مهر مقدار مالی است که زوج پرداختن آن را به زوجه در هنگام انعقاد عقد نکاح یا پس از آن به عهده می گیرد ، بدین ترتیب ذمه زوجه به تأدیه آن مشغول و زوجه نیز با جاری شدن عقد نکاح مالک آن خواهد شد . شیخ مفید (ره) در تعریف مهر می نویسد ((مایلتزم الزوج بأدائه الی زوجته حین یتم عقد زواجه بها یقال: مهر ألمراٍه: عین وسمی لها مهرأ و یقال: أمهرها: أعطاها المهر[۲۰]. مهر عبارت است از آنچه که زوج پرداختش را به زوجه هنگام انعقاد عقد نکاح به وی، عهده دار می شود . عبارت ((مهرا المراه )) به معنای آن است که برای زن مهر تعیین و نامبرده شد، و عبارت ((أمهرها )) یعنی مهر را به زن اعطاء کرد .
شهید ثانی (ره) در تعریف مهر آورده اند : (( المهر ما یصلح أن یملک و أن یملک و إن قلَ بعد أن یکون متمولأ عینأ کان أو منفعه [۲۱]. یعنی مهر آن چیزی است که به ملکدت در آید . اگر چه کم باشد البته آن چیز باید مالیت داشته باشد خواه عین باشد عین باشد یا منفعت … آنچه که از از ماده ۱۰۷۸ ق. م و مواد پس از آن راجع به مهر و تعریف آن برداشت می شود ، آن است که مهر هر چیزی معلومی است که مالیت داشته و قابل تملک بوده و طرفین بر مقدار توافق و تراضی نمایند و پرداخت آن به صورت نقدی یا اقساط بر عهده زوج گذاشته شود . شیخ انصاری (ره) در خصوص ماهیت و شرایط مهر معتقدند.[۲۲]هر آنچه تملک آن صحیح باشد ، خواه عین باشد یا منفعت مهر قرار دادن آن صحیح است ، حتیَ اگر آن آن منفعت بدین گونه باشد که زوج خودش خودش را تا مدَت معینی اجیر زوجه گرداند تابرای وی کار کند صحیح خواهد بود . علامه حلی در تعریف مهر می گوید : مهر یا صداق مالی است که که شوهر در مقابل حق تمتع باید بدهد .[۲۳]
شیخ طوسی می فرماید:آن چیزی که زن و مرد روی آن توافق می کنند ، مهر است . آن چه که برای آن قیمت است، کم باشد یا زیاد (ما ترافیا علیه الناس قلیلا کان او کثیرا )[۲۴] . طبق تعریف دایره المعارف اسلام ، مهریه در شرح اسلام به معنای هدیه است که داماد باید به هنگام عقد ازدواج پرداخت آن را به عروس متعهد گردد.
۴-۲: تعریف مهریه در اصطلاح حقوقدانها:قانون مدنی ایران تعریفی از ((مهر))ارائه نکرده است ، ولی از بررسی مواد قانونی مربوط به مهر معلوم می شود مهر عبارت است:مالی که مرد برای عقد نکاح به همسر خود تملیک می نماید. به عبارت دیگر ، مهر مالی است که به مناسبت عقد نکاح ، مرد ملزم به دادن آن به زن می شود.این الزام مرد ناشی از حکم قانون است و ریشه قراردادی ندارد.به همین دلیل است که سکوت زن و مرد در حین عقد نکاح یا توافق زن و مرد بر این که به زن مهریه ای تعلق نگیرد ، تکلیف قانونی مرد در مورد دادن نفقه را از بین نمی برد.
گفتار دوم: اقسام مهریه
با توجه به شرع مقدس اسلام که مهمترین منبع حقوق ما به شمار می رود و فرمایشات پیامبر عظیم الاشأن و ائمه معصوم و سیره آنها و تحقیق و جستجو در کتب فقهی و حقوقی معتبر موجود اقسام مختلف مهر مشخص گردیده است و توضیحات جامع و کاملی پیرامون آن مبذول گردیده است که تقسیم بندی زیر از جمله مهمترین این تقسیمات است:
۱٫مهر المسمی ۲٫مهر المثل ۳٫مهر المتعه
بند۱٫مهر المسمی: هرگاه مهر در عقد ازدواج تعیین شده باشد آن را را مهر المسمیَ گویند. اصطلاح مهر المسمی از فقه اسلامی گرفته شده و در ماده ۱۱۰۰ قانون مدنی به کار رفته ولی قانون آن را تعریف نکرده است . معهذا با بهره گرفتن از مواد مختلف قانون مدنی و با توجه به فقه اسلامی می توان گفت : مهر المسمی عبارت از مالی است که به عنوان مهر با توافق زوجین تعیین می شود ، یا شخصی که زوجین انتخاب کرده اند معین می نمایید.[۲۵] مهریه ممکن است عین معین باشد مانند باغ ، اتومبیل ، و خانه و غیر اینها ، ممکن است کاری باشد. البته کاری مورد نظر است که منفعت اقتصادی داشته باشد مانند تعلیم زبان خارجه ، یا آموزش رانندگی ، یا قالیبافی ، یا خیاطی و … ولی نمی تواند کاری عبث و بیهوده باشد که هیچ منفعت عقلائی و اقتصادی نداشته باشد( مانند اینکه از تهران تا کرمان پیاده برود.)
مهریه ممکن است منفعت باشد چنانکه محصول اجاره یک سال پرتقال باشد یا اجاره بهای خانه یا مغازه ای را برای مدت معیین مهر قرار دهند. ممکن است مهر کلی باشد مانند اینکه بگویند مهر یکصد سکه طلا باشد یا یک تن گندم باشد . در مهر کلی باید برای اینکه باعث جهل طرفین نباشد ، معلوم و معین(نوع وصف ،میزان ) باشد. همچنین ممکن است مهر نه عین باشد ، نه منفعت و نه عمل ، بلکه حق باشد. این حق اعم است از از حق دینی مانند حقی که به نفع زن از طرف شوهر ایجاد می شود ( مانند اینکه شوهر تعهد می کند مبلغ یک میلیون تومان بابت مهر به زن بدهد) یا طلبی که از شخص ثالث دارد و حق عینی (مانند حق انتفاع ، ارتفاق )و حق خیار.
اکنون که مفهوم مهر المسمیَ مشخص شد به بحث شرایط مهر می پردازیم :
شرایط صحت مورد معامله : قراردادی که زن و مرد راجع به مهر می بندند یک قرارداد تبعی است ، یعنی قراردادی است راجع به مال که جدا از اصل نکاح ولی تابع عقد مزبور می باشد و بدین جهت شرایط اساسی صحت معامله در قرارداد مهر نیز لازم الرعایه است . بنابراین چیزی که به عنوان مهر تعیین می شود باید دارای شرایط عمومی مورد معامله باشد[۲۶].
شرایط عمومی مورد معامله عبارتند از :
۱٫ماده ۱۰۷۸ قانون مدنی می گوید هر چیزی را که مالیت داشته باشد . یعنی دارای ارزش اقتصادی و مادی باشد و بتوان آن را به عنوان عوض در یک قرارداد گنجاند. (به عنوان مثال مواد مخدر و مشروبات الکلی را چون از لحاظ قانونی دارای مالیت نبوده و نمی توان از لحاظ قانونی معامله کرد پس به عنوان مهر نمی توان قرار داد چون مالیت ندارند.
۲٫ماده ۱۰۷۸ در ادامه می گوید مهر باید قابل تملیک به وسیله زن باشد بنابراین نمی توان ماهی در رودخانه یاپرنده در آسمان که قابل تملک نیستند ، وهمچنین اموال و مشترکات عمومی و موقوفات را نمی توان به عنوان مهر قرار داد. همچنین مالی که متعلق به حق شخص ثالث ثالث است ،مانند مالی که بر اثر صدور اجرائیه بازداشت شده نمی توان مهر قرار داد ، مگر با اجازه دارندهء حق . هر گاه مالی با حفظ حق شخص ثالث مهر قرار داده شود بعد از رفع بازداشت زن می تواند در آن تصرف مالکانه نماید و اگر مال برای استیفاء حق مزبوربه فروش برسد، آنچه پس از پرداخت حق بستانکار بماند ، از آن زن خواهد بود . مال قابل تملک می تواند عین معین، کلی، منفعت و یا حق و یا کار یا هر چیزی که قابل تملک باشد به عنوان مهر قرار گیرد.
۳٫ ماده ۳۶۱ قانون مدنی می گوید اگر بیع عین معین معلوم شود که مبیع وجود نداشته بیع باطل است پس می توان استنباط کرد که اگر مهریه عین معین باشد و در زمان عقد مهر قرار داده شود موجود نباشد تعیین مهر باطل است نه خود عقد نکاح .
بطلان بیع در صورتی مسلم است که عین معین به عنوان تملیک مال موجود فروخته شود. ولی در نفوذ بیع عینی که در آینده ساخته شود (مانند آپارتمان و مبلی که سفارش داده شده ) تردید است و صحت آن ترجیح دارد[۲۷]، چنانکه ماده ۱۱۰۰ قانون مدنی می گوید در صورتی که مهر المسمی مجهول باشد یا مالیت نداشته باشد یا ملک غیر باشد ، در صورت اول و دوم ، زن مستحق مهر المثل خواهد بود و در صورت سوم مستحق مثل یا قیمت آن خواهد بود مگر این که صاحب مال اجازه نماید. حال که دانستیم در صورت بطلان مهر نکاح نافذ است و الزام قانونی مربوط به پرداختن مهر باید به گونه ای اجرا شود ، باید دید طبیعت و حدود این الزام چیست و میزان مهر چگونه معین می شود ؟
برای حل این مشکل سه پیشنهاد گوناگون ارائه شده است:
۱٫در این حالت ، چون توافق درباره مهر باطل است،در نظر قانون مانند موردی است که مهر در عقد معین نشده است. پس، زن در صورتی حق گرفتن مهر دارد که بین او و شوهرش نزدیکی واقع شود. تنها در این فرض شوهر باید مهر المثل بپردازد. ولی هرگاه پیش از نزدیکی نکاح به طلاق منتهی شود، شوهر هیچ مهری به عهده ندارد.
۲٫ در چنین حالتی زن استحقاق گرفتن مهر المثل را دارد و الزام مرد منوط به وقوع نزدیکی نیست ، زیرا خواست دو طرف این بوده ااست که نکاح در برابر مهر باشد و اکنون به آنچه تراضی شده اثری بار نیست ، نتیجه تراضی آنان به وقوع نکاح در برابر مهر است. بنابراین اگر پیش از وقوع نزدیکی زن طلاق داده شود ، باید نیمی از مهر را به او داد. همچنین در صورتی که شوهر پیش از نزدیکی با زن بمیرد ، تمام مهر از ترکه او به زن داده می شود.
۳٫ در اینگونه موارد، احترام به قصد طرفین ایجاب می کند که اگر عین مهر به دلیلی به ملکیت زن در نیاید قیمت آن پرداخت شود. منتها چون این نظر در جایی که مهر مالیت ندارد یا مجهول است قابل اجرا به نظر نمی رسد،گروهی از این دسته بین موردی که مهر مالیت دارد و معین است ولی به ملکیت زن در نمی آید با موردی که نمی توان برای آن ارزش قائل شد تفاوت گذارده اند: به نظر اینان در مورد نخست ، باید قیمت مهر پرداخته شود و در مورد دوم مهر المثل جای مهر المسمی را می گیرد.[۲۸]
می توان گفت که قانون مدنی نظر سوم را مطابق ماده ۱۱۰۰ پدیرفته است چنانکه در ماده می گوید ((در صورتی که مهر المسمی مجهول باشد یا مالیت نداشته یا ملک غیر باشد، در صورت اول و دوم زن مستحق مهر المثل خواهد بود و در صورت سوم مستحق مثل یا قیمت آن خواهد بود، مگر این که صاحب مال اجازه نماید.))
بند۲٫ مهر المثل : مهری است که در نکاح ((مفوضه البضع)) پس از وقوع نزدیکی و پیش از تراضی بر مهر معین ، به حسب شرافت و اوضاع و احوال زن، به او داده می شود.
ماده ۱۰۹۱ قانون مدنی می گوید: برای تعیین مهر المثل باید حال زن از حیث شرافت خانوادگی و سایر صفات و وضعیت او نسبت به اماثل و اقارن و اقارب و همچنین معمول محل و غیره در نظر گرفته شود.
پس برای اینکه بتوان مهر المثل تعیین کرد باید حال زن رو از لحاظ جایگاه خانواده زن و میزان تحصیلات او ، شغل و حرفه ای که او بلد است که امثال او کمتر بلد هستند حالا آن حرفه می تواند یک حرفه خاص باشد یا اینکه نه حرفه ای باشه که امثال و معمولا می توانند یاد بگیرند به عنوان مثال حرفه قالیبافی ،و زیبایی و بکارت او در نظر گرفت همچنین می توان تحصیلات عالیه دانشگاهی او را نیز در نظر گرفت و همچنین جایگاه اجتماعی خود او که ممکن است نسبت به دیگران جایگاه اجتماعی بالاتری داشته باشد و از این نظر بالاتر باشد.
مهر المثل فقط در عقد دائم است که می توان تعیین نمود و آن هم عقدی که مهریه در آن تعیین نشده باشد و یا موضوع مهریه انتخاب شده به دلایلی باطل شده باشد و نزدیکی صورت گرفته باشد واگر نزدیکی صورت نگرفته باشد باید مهر المتعه تعیین نمود ، و در عقد موقت حتما باید مهر المسمی تعیین شود وگرنه عقد کلا باطل است به طورد که ماده ۱۰۹۵ قانون مدنی می گوید : در نکاح منقطع عدم ذکر مهر در عقد موجب بطلان است.
در وطی به شبهه نیز مهر المثل جاری می شود:
وطی به شبهه عبارت از آمیزیشی است بین زن و مرد که به تصور وجود رابطه زوجیت به عمل می آید و حال آنکه رابطه زوجیت موجود نمی باشد، خواه جهل آنان نسبت به موضوع باشد مانند آنکه کسی با زنی ازدواج کند و نزدیکی نمایید سپس معلوم گردد که خواهر رضاعی ، زن اوست و یا آنکه جهل آنان نسبت به حکم باشد مانند آنکه کسی بدون دانستن حکم قانونی به بطلان نکاح ، با زنی که قبلا در زمان شوهر داریش با او زدیکی نموده باشد، پس از انحلال نکاح مزبور با وی ازدواج و نزدیکی نماید. شبهه ممکن است از ناحیه طرفین باشد و یا از طرف زن و یا مرد باشد. زنی که در حال جهل به حرمت با او نزدیکی شود مستحق مهر المثل می گردد زیرا جهل زن به حرمت رابطه جنسی، نقصی را که در اثر نبودن رابطه زوجیت به وجود آمده جبران نموده است. بنابراین مردی که از نزدیکی با او متمتع شده است باید عوض آن را که مهرالمثل است به زن بدهد. در این مورد جهل یا علم مرد تاثیری ندارد ولی هر گاه مردی با زنی نزدیکی نماید و زن عالم به حرمت نزدیکی با مرد باشدمستحق چیزی نخواهد بود اگرچه مرد عالم به حرمت آن نباشد زیرا نزدیکی نسبت به زن زنا می باشد پس برای امر ممنوع عوض نیست. در اینجا جهل و علم مرد در دادن مهر المثل تاثیرثی ندارد بلکه فقط جهل و علم زن موثر است، چون با داشتن علم مستحق هیچگونه مهری نیست ولی در صورت داشتن جهل باید مهر المثل دریافت نماید.
بند۳٫ مهر المتعه: شهید ثانی در کتاب شرح المعه می فرماید ((و ان طلق قبل الدخل و قبل اتفاقهما علی فرض مهر طها المتعه)). به معنای و اگر پیش از آنکه با آن زن نزدیکی کند و پیش از آنکه بر تعیین مهریه ای توافق کنند او را طلاق دهد، متعه برای زن ثابت می شود[۲۹].
ماده ۱۰۹۳ قانون مدنی می گوید ((هر گاه مهر در عقد ذکر نشده باشد و شوهر قبل از نزدیکی و تعیین مهر زن خود را طلاق دهد ، زن مستحق مهر المتعه است و اگر بعد از آن طلاق دهد مستحق هر المثل خواهد بود. الزام به دادن مهر المتعه ویژه نکاح دائم است و در نکاح منقطع اجرا نمی شود زیرا در صورت عدم تعیین مهر در عقد موقت ، عقد باطل است و نوبت به مهر المتعه نمی رسد.
در مقدار و میزان متعه ، شرایط و وضعیت مرد از جهت فقر و غنا ملاحضه می شود ، در تشخیص حالات سه گانه ، غنا و فقر و متوسط بر حسب زمان و مکان و شأن شخص ، عرف است ، باید توجه داشت که زمان و مکان در اینکه فقیر به شمار آید یا غنی موثر است. (به عنوان مثال مردی که دارای ۱۰ میلیون تومان پول می باشد ولی در روستا زندگی می کند ممکن است غنی محسوب شود، ولی شخصی در روستا زندگی می کند با داشتن ۱۰ میلیون ممکن است غنی محسوب نشود.)
مهر المتعه و مهر المثل در موردی معین می شود که در عقد نکاح ذکری از مهر نشده باشد یا تراضی در باب مهر المسمی باطل اعلام می شود، و از این حیث باهم شباهت دارند، ولی میان آنها سه تفاوت اصلی وجود دارد:
۱٫در تعیین مقدار مهر المثل صفات و حال زن ملاک است، ولی مهر المتعه در صورتی به زن داده می شود که در اثر طلاق یا فوت یا شیخ نکاح منحل می شود ولی مهر المتعه به تناسب دارایی مرد معین می شود.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:15:00 ق.ظ ]