۴-۱-۵- عناوین نا پسندیده

گفتیم که ژاله فراهانی در موقعیت های گوناگون، زنان را با عنوان های متعددی خوانده، گاهی زن را یک موجود متعالی و فرشته صفت دانسته که دارای روحی متعالی بوده ولی شاید بتوان گفت در اکثر اوقات در دیوانش بد بینی او نسبت به زن، آشکار است. القاب و عناوینی که از دیدگاه بد بینانه ی او نشأت گرفته، نسبت به القاب و عناوین مثبت او، خیلی بیشتر بوده است. همان طوری که گفته شد شاید این نگاه بد بینانه او، بر گرفته از زندگی شکست خورده ی خود شاعر و زنان جامعه ی آن روز ، که همه ی آنها تقریبا چنان وضعی دااشتند و برای اغرا و بر انگیختن آن زنان باشد که در بیشتر ابیاتش، این نارضایتی ها دیده می شود و به همین خاطر ژاله آن نا رضایتی ها و بد بینی ها را این گونه به کل دیوانش کشانده که در زیر این گونه آورده شده است .
زن، طفیل دست مرد :
ژاله فراهانی برای اغرا و بر انگیختن زنان هم که شده ، آنها را طفیل و بازیچه دست مرد می داند که فقط و فقط به درد عشرت و کامروایی های مرد می خورد و بس.
کـیست زن ؟ ای وای این بازیگر این بازیچه چیست ؟
گوهــری بــی مــایــه بـاخــاک ســفال آمیـخته
( قائم مقامی فراهانی، ۱۳۴۵ : ۱۱)
یا در جای دیگری گفته :
طرد خواهی شد ز اقلیم وجود ای زن از آنک
مر طفیــلی را نصیبـــی غیــرنفـی و طرد نیسـت
(همان : ۵ )
همان طوری که گفته شد زن در این زمان از نظر ژاله فراهانی آن چنان پست و حقیر بوده که، جز برای لذت آفریده نشده است و هیچ گونه حقی درزندگی مشترک ندارد جز زیستن، آن هم چه زیستنی، زیستنی حیوانی، همانند گربه و سگ، زیستنی همانند برده که فقط باید مقابل دستورات شوهرش، در حال چشم قربان گفتن، باشد.
چیست زن بــازیــچه ی امیـال بــی پـروای مـرد
لاجرم سرمایه اش جز حسن و جز نیرنگ نیست
(قائم مقامی فراهانی، ۱۳۴۵: ۲ )
از نظر ژاله در این زمان ، زن ملعبه ی بیش نبوده است و او بیشتر از این منظر به زن نگاه می کند. شاید همان گونه که قبلا هم گفته شد این دیدگاه بیشتر برای تحریک و بر انگیختن آنها بوده باشد، از دید ایشان در این موقع، زنان شایسته سیاه روزی و خاک بر سری هستند.
آری بــود او مــرد و مــــن زنــم زن مــلــعبــه خــاک بـر سریست
(همان : ۲)
یا :
رو بسته، دست بسته، زبان بسته، بسـته چـشم
آخــر حقــیر کیــست اگــر زن حقـیر نیسـت
( همان : ۵۲ )
یا در جایی دیگر آورده و گفته :
مـر زنــان را بــهر عشــرت های مــرد هیـچ حقـی نیــســـت اِلا زیـــســتــن
سـگ صفــت بــا زشـت و زیبا ساخـتن گــربــه وش بـا پیـر و بـــرنا زیـــســتـن
زیــســتن بــا قــــید ها با شـــرطهـا قصــه کــوتــاه بـا دو صد «ها» زیــستـن
ای ذخیـره کـــامـــرانی هـــای مــرد چـنــد بــایـــد بـرده آســا زیـــســتــن
( همان : ۱۵)
او در زیر نیز برای بر انگیختن زنان هم که شده از شوهر و شریک زندگی برای این زنان، با عنوان خدا یاد کرده و گفته که هر مردی که نام شوهر بر آن باشد نه تنها او را باید خدا دانست که بلای مقدر نیز می باشد.
گـــوینــد خـــــدای زنــان بـــود مــردی کــه بــر او نــام شوهریست
مــرد اســت و خــدای وجود ماست نــی نـی کــه بــلای مقــدریســت
( همان : ۲۰)
زن، یعنی خضوع :
در این قسمت از ابیات، فراهانی از زن به عنوان خضوع یاد کرده است. او زن را موجودی می داند که همیشه و همیشه باید در حال کُرنش کردن باشد و فرمان بر و هیچ گونه حق و حقوقی ندارد که از خودش دفاع کند و اگر روزگاری هم مرد زندگیش، او را به قهر از خانه اش براند، باید سر تعظیم فرو آورده، بگوید چشم و برود.
زن چیــسـت، خـــضــوع مــجســمی و آن مـــرد، غـــرور مــصوریـــســـت
گـــر رانــــدم از خــــود، مـــخیــری ور کــوبــــدم از قــــهر قــادریــســت
(قائم مقامی فراهانی، ۱۳۴۵:۲۰ )
همان طوری که گفته شد، شوهر از نظر ژاله فراهانی همانند خدایی است که باید بر او سجده کرد و زن باید همیشه در مقابل این موجود در حال خضوع وکرنش باشد.
رنــج مـــا را اگــــر نــــوشــتــــنــدی مـثـــــنــوی را هـــــزار دفــتـــر بــود
مــرگ در کـــام مــا ز تــلــخــی عــمــر دلــنــشــین تــر ز شــهد و شـــکر بـــود
کــار مــــا بــــود در کــــف دو خـــــدا کــان یــکــی اکـــبر ایــن یــک اصغر بود
آن خــدا بــر فلــک کــه یــــزدان اســت ایــن خــدا بـــر زمـــیـــن کـه شوهـر بود
( همان: ۹۶ )
ضعیفه بودن زن :
فراهانی در این قسمت از ابیات خود، از زن به عنوان ضعیفه نام برده است. شاید این بر داشت شاعر از جنس زن، به خاطر ناتوانی و ضعف بدنی او و شاید هم به خاطر این که قابل مقایسه با مرد در جامعه و اجتماع آن روز نبوده است، باشد که این بانوی شاعر در این باره این گونه نا امیدانه سروده و گفته از این زنان هیچ گونه هنر و کاری بر نمی آید که از نظر او، آن ها، شایسته ی طعن سرزنش و مسخرگی هستند.
مــــن کــیـــستم آوخ ضــعیفــــه ای کــش نــام و نـــشان طعــن و تسخریست
( همان، ص۲۰)
زن عدم و نیستی :
ژاله برای اغرا هم که شده زن را تا جایی پست و حقیردانسته که وجود و عدم او، برایش مساوی بوده است. در بیت زیر، از زن به نیستی و عدم یاد کرده است.
گـــر نـام وجــــود و عــدم نــهـــند بــر مــرد و زن نـام در خـــوریــسـت
(قائم مقامی فراهانی، ۱۳۴۵:۲۰)
زن، ننگ وجود :
در بیشتر اوقات از شدت ناراحتی و برای اغرا ژاله، زن را ننگ وجود و هستی دانسته و گفته به خاطر این که باعث ننگ و آبرو ریزی نشود، به چادر و مقنعه خود را پوشانیده ، شاید هم می گوید چون باعث فتنه و گناه می شوند باید همیشه مستور و پوشیده بماند.
زن ننـگ وجــود اســــت از آن سبــــب پیچــیده بــــه قیــریــنه چــادریــست
(همان :۲۰)
زن، معمای بی معنی :
در این قسمت از ابیات، ژاله فراهانی از شدت ناراحتی ، اصلا زن را آدم حساب نکرده است. او از زن به عنوان معمای بی معنی یاد کرده که از نظر او این مردان هستند که باید آن ها را معنی دار و یا بهتر بگوییم آدم می کنند. ایشان آن چنان اعتقادی بر بی معنییی زن، دارند که دیگر افراد جامعه را نهی کرده که خود شان را سرگرم بیهودگی و بی معنییی این زنان، نکنند.
داخــــل آدم نبــــاشــد جــنـس زن تــا شــمایــش داخــل آدم کــنـیــد
او معــمائی اســت بــی معــنی، مبـادا خویــش را ســرگــرم ایـن مـبهم کنید
(همان : ۹۸)
زن، زر خرید مرد :
ژاله در این قسمت از ابیات خود برای تحریک و بر انگیختن زنان هم که شده، از آنها به عنوان برده و زر خرید مردان ، یاد کرده است اما در ادامه مستقیما به این زنان هشدار داده و گفته مردان این زمانه، همه سراسر نا مردی هستند و باید فکر چاره باشند، چاره ای بیندیشند و کار و بارش را نابود کنند تا دیگر نتوانند به نا مردی هایشان ادامه دهند :
ای گــرامی زر خــریدان ای زنـان بــی محــابــا آنـچه را گویم کنید
مــرد از ســر تـا به پا نا مردی است کــار آن بــی رحـم را در هم کنید
(همان : ۹۹)
ناقص العقل بودن زن :
ژاله فراهانی در غزلی که با عنوان زن سروده، اشاره به این مطلب نموده که عقل یک زن ناقص بوده و زمان ها باید بگذرد تا این عقل به تکامل و رشد خود برسد. او برای تحریک و اغراء آنها ، این مطلب را متذکر شده، که اگر زن ناقص العقل نبود، نمی آمد حسرت روز های نیامده را بخورد. او نگرانی از آینده را، نوعی کم عقلی دانسته که زنان، بیشتر به آن توجه دارند.
کیست زن ؟ ای وای این بازیگر این بازیچه چیست گوهری بی مایه با خـاک ســفال آمیخته
شــاخ عــمرش دیر پوی و شاخ عقلـش دیر خیز حسـرت آیـنده را بــا نقش حال آمیخته
(قائم مقامی فراهانی، ۱۳۴۵: ۱۱ )
در قسمت پیشین یاد آور شدیم و گفتیم که گویا ژاله، اشعار خود را در موقعیت های متفاوتی سروده است گاهی برای اغرا و تحریک ، در پاره ای از ابیاتش، بسیار بد به زن می تازد و آنان را لگدکوب می کند و بازیچه دست مرد می داند که به درد هیچ گونه کاری نمی خورد جز برای کامرانی و شهوت، ولی در بعضی مواقع، از او به نیکی یاد کرده و آنان را می ستاید. هر چند درصد این ابیات، نسبت به ابیات بد بینانۀ و تحریک بر انگیز او، کمتر بوده ولی همین تعداد از ابیاتش با چنان لحن و عباراتی بیان شده که نشان از آن دارد که ژاله در عمق و وجود خود نیز به زن اعتقادی راسخ داشته ولی این سرگذشت و زمانه و زندگی مشترک و شکست خورده اش بوده که باعث گردیده، گاهی اوقات این شاعر نسبت به جنس خود تا این اندازه بد بین شود.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

۴-۱-۶- عناوین پسندیده

ژاله فراهانی در ابیات زیر، به زنان، با دیدی مثبت نگاه کرده و آنان را با عنوان های پسندیده ای خوانده که به شرح زیر است.
زن، بهتر بهتران :
فراهانی در این ابیات، زن را از همه ی موجودات برتر خوانده و او را به نیکویی دعوت کرده و از او خواسته که نیکویی های خود را ببیند و بکار برند. او گفته چون این زنان از همه چیز و همه کس، بهتر بودن را دارا هستند، پس باید بکوشند که بهتر هم ببیند.
نکوئــی نــگـر بــاش نــه زشتی تراش که بــد بــیـن نــگردنــد بـیــنش وران

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 09:12:00 ق.ظ ]