این [همه] را از تو میپرسم: بهدرستی [بازگوی] که چگونه گذشته است و چگونهخواهد گذشت؟ اشونان و پیروان «دروج» را چه پاداش و پادافرهای در دفتر زندگانینوشته خواهد شد؟
ای مزدا!
این [همه] در شمار پسین چگونه خواهد بود؟» (یسنههات ۳۱، بند۱۴) .
«… من چنین کسانی را به نیایش تو رهنمون خواهم شد و همه آنان را از «گذرگاهداوری» خواهم گذراند.» (یسنههات ۴۶، ۱۰) .
«ای مزدااهوره!
اینک تو را و «اشه» و «بهترین منش» و «شهریاری مینوی» را میستایم و نیایشمیگزارم .
من خواهانم که رهرو راه [راست] باشم [و] در «گرزمان» به گفتار رادمردان [تو] گوشفرا دهم.» (یسنههات ۵۰، بند۴) .
«مزدی که «زرتشت» به «مگونان» نوید داده، در آمدن به «گرزمان» است، آنجا که ازآغاز سرای «مزدااهوره» بوده است» (یسنههات ۵۱، بند ۱۵) .
سرودهای فوق، بهوضوح نشان از بشارت آمدن روز قیامت و غلبه نیکی بر بدی، پلداوری (پل چینوت یا صراط) و بهشت برین دارد؛ اما در هیچکدام از این سرودههای مربوط به آخرت کارکردی برای سوشیانت پیشبینی نشده است.
براین اساس، میتوان نتیجه گرفت که کاربرد سوشیانت در گاثاها بهگونهای کاملامشهود عام و غیرمبتکرانه بوده؛ و چنان مینماید که زرتشت در این سرودهها از واژه مذکور به مثابه مفهومی آشنا یا قابل درک برای مردمانش بهره جسته است. این نکته را با مروری بر گاثاها بیدشواری میتوان دریافت؛ زیرا جنبهه ای انقلابی آموزههایزرتشت، چون طرد همهجانبه دئوهها (دیوان) و نفی شرابخواری، ممنوع کردن قربانیهای خونین و ارادت یکپارچه او به اهوره مزدا، همواره تمایزی قابل شناخت داشتهاند. اینهمه در حالی است که در گاثاها، نه فقط مفهوم «منجی» ، در مقایسه با آنچهگذشت، دقیقاً تبیین نشده، بلکه زرتشت با سوشیانت نامیدن خود و آنان که خواهندآمد، از این واژه بهشکلی غیراختصاصی بهره گرفته است. بهعبارت دیگر، با توجه بهشیوه و کاربرد واژه سوشیانت در گاثاها، میتوان گفت که مفهوم موعود دستاورد ابتکاریا رسالت زرتشت نبوده است.
«سوشیانت» در «یشت» ها
برخلاف گاثاها، سوشیانت در یشتها تعریفی کاملا اختصاصی دارد که شناخت موجزی از او به دست میآید:
-
- در فروردین یشت (بند ۱۲۸) فروشی سه تن که براساس متون متأخر زرتشتیسوشیانت دانسته شدهاند، به نیکی ستوده شده است:
فروشی پاکدین «اوخشیت ارت» را میستاییم.
فروشی پاکدین «اوخشیت نم» را میستاییم.
فروشی پاکدین «استوت ارت» را میستاییم.
(درباره زمان و ترتیب ظهور این موعودها، در این یشت و سایر قسمتهای اوستا، هیچگونه اشارهای وجود ندارد. لیکن خواهیم دید که این موضوع در کانون ادبیات رمزی و پیشگویانه زرتشتیگری متأخر قرار دارد.)
-
- در زامیادیشت (بند ۹۲)، سخن از ظهور سوشیانت از دریاچهای به نام «کیانسیه»(پورداوود:۱۹-۲۳) رفته است:
بدان هنگام که «استوت ارت» ، پیک مزدا اهوره، پسرویسپ تئورویری از آب دریاچه کیانسیه برآید …
-
- سوشیانت دارای فرکیانی و لذا شایسته فرمانروایی است:
بدان هنگام که «استوتارت» ، پیک مزدااهوره… برآید، گرزی پیروزیبخشبرآورد، [همان گرزی] که فریدون دلیر هنگام کشتن «اژیدهاک» (زامیادیشت بند ۳۷) داشت؛ [همانگرزی] که افراسیاب تورانی هنگام کشتن «زین گاو» دروند داشت؛ که کی خسرو هنگام کشتن افراسیاب داشت؛ که کی گشتاسپ آموزگار اشه برای سپاهش داشت.
او بدین [گرز]، دروج را ازینجا ـ از جهان اشه ـ بیرون خواهد راند (زامیادیشت، بندهای ۹۲ و ۹۳) .
-
- سوشیانت و یارانش، نیک نفسانی هستند که سعادت مادی و معنوی را برایجهانیان به ارمغان خواهند آورد:
یاران «استوتارت» پیروزمند بهدرآیند: آنان نیکاندیش، نیکگفتار، نیککردار ونیکدیناند و هرگز سخن دروغ بر زبان نیاورند (زامیادیشت، بند ۹۵) .
منش بد شکست یابد و منش نیک برآن چیره شود.
[سخن] دروغگفته، شکست یابد و سخن راستگفته، برآن چیره شود.
خرداد و امرداد، گرسنگی و تشنگی، هر دو، را شکست دهند.
اهریمن ناتوان بدکنش رو در گریز نهد (زامیادیشت، بند ۹۶).
به این ترتیب و مجموعا، در «یشتها» مفهوم سوشیانت با فرجام محتوم گیتی وهنگام غلبه نهایی نیکی بر بدی پیوندی آشکار یافته است؛ هر چند که هنوز از هنگامظهور او و چگونگی کنشهایش صحبتی در کار نیست.
بههرحال، چنانکه دیدیم، در زامیادیشت سخن از سه موعود رفته است. در اینیشت نکاتی وجود دارد که نشان میدهد مباحث مربوط به سوشیانت بهراستی قدمتیورای انتظار دارند . از جمله، باید به توصیفی که از «افراسیاب» در آن و در کنار سوشیانتشده، توجه کرد؛ زیرا در یشت مذکور این دشمن مشهور تورانی چندان بدسگال واهریمنی تصویر نشده، بلکه حتی او با کشتن «زین گاودروند»، همچون دیگر فرهمندانذکر شده، بهواقع ناجی ایرانزمین گشته است. این امر میرساند که ترسیم چهرهایمخوف از افراسیاب تحولی است که بایستی حداکثر در آغاز زرتشتیگری انجام شده باشد (صنعتی زاده:۳۸۸) و درست بههمین خاطر است که جنگافزار پیروزی بخشی را که سوشیانت با آندروغ را سرکوب میکند، در کف او هم میبینیم. همچنین باید از سرنوشت «اژی دهاک» در زامیادیشت یاد شود که برخلاف آنچه بعدها رایج شد، اینجا توسط فریدون کشتهشده است (پورداوود: ۳۷) (میدانیم در اساطیر ایرانی سخن از به زنجیر کشیده شدن او در البرزکوه وسپس خروجش در پایان دنیا رفته است) . بنابراین، میتوان باور داشت که این بند اززامیادیشت از لحاظ مضمون بسیار قدیمی است(کریستن سن:۷۸-۸۲) و لاجرم باور به سوشیانت در آن نشاناز جهانشناخت آریاییان اولیهای دارد که باری، منتظر ظهور قهرمانی از نسل پهلواناناساطیریشان میبودهاند تا بدیها را از میان بردارد .
موضوع قابل ذکر دیگر، اشاره این یشت به از میانرفتن گرسنگی و تشنگی، خودحکایت از دغدغههای مردمان اولیهای دارد که با پدیده کشاورزی و آبیاری ناآشنا بوده وشاید به اندازه بدیهای اخلاقی از غلبه آنها نگرانی داشتهاند.
بنابراین، در یشتها سوشیانت را در امتداد سلسله قهرمانان اساطیری و حتی بقیهالسیف آنان میبینیم؛ او در عین آنکه آرمانهای زرتشتی چون غلبه بر منش بد و اهریمن را به انجام میرساند، نقطه اوج پهلوانان و حماسه آفرینان هم هست. اینهمه باروح کلی یشتها هماهنگی کاملی دارد؛ زیرا در این سرودهها همواره کوشش قابلتشخیصی برای آشتیدادن باورهای کهن آریایی با آموزههای زرتشت دیده میشود(زینر:۱۰۹-۱۱۲)
بهسخن دیگر، بندهای ذکر شده از زامیادیشت در واقع تلاقی باورهای کهن آریایی راجعبه سوشیانت پهلوان با دینمداری پس از زرتشت را نشان میدهد.
۲-۵. سوشیانت در متون زرتشتی پس از اوستا
برخلاف اوستا، اندیشه سه موعودی که از پی هم خواهند آمد، در متون دینی زرتشتیچون «بندهشن»، «دینکرت»، «زندوهومنیسن» (کمبریج:۲۷) و «جاماسب نامه» و غیره… باگسترش فوقالعادهای مطرح شده و شاخ و برگ فراوانی یافته است.
برای آگاهی ازروایات این منابع و بهطور بسیار خلاصه:
در جهانبینی زرتشتی، آغاز و انجام آفرینش در زمانی محدود به دوازده هزار سالانجام میگیرد که خود به چهار دوره سههزار ساله تقسیم میشود. در سه هزاره نخست، گیتی روحانی و مینوی بود و میان قلمرو روشن اهورهمزدا و قلمرو تاریکی اهریمن خلاءحایل بود. در این خلال، اهوره مزدا با دانش کامل خود از وجود اهریمن آگاه بود؛ لیکن اهریمن به دلیل نادانی از جهان روشن اهوره مزدا خبری نداشت. در فرجام سه هزارهاول، بارقهای از نور که از مرز تاریکیها گذشت، اهریمن را از وجود جهانی دیگر آگاهکرد و او بر قلمرو اهورهمزدا یورش آورد، لیکن چون خویش را ناتوان دید، «ضدآفرینش» خویش را آغاز کرد و در مقابل آفریده های اهورایی، بدکاران و دیوان را در عالممینوی خویش به وجود آورد. در سه هزاره دوم، غلبه نسبی با اهوره مزدا شد، زیرا اودعایی بر زبان آورد و اهریمن و دیوان آفریده او را بیهوش کرد. در این فرصت، اهوره مزدا به آفرینش گیتی پرداخت؛ او آسمان و زمین و آب و پیشنمونههای انسان (یعنی کیومرث) و چارپایان و گیاهان را پدید آورد، تا آنکه در پایان این هزاره، زنی بدکاره به نام جهی اهریمن را از بهتزدگی بیرون آورد و او را ترغیب کرد تا به جهانروشنیها یورش آورد. این گونه، سه هزاره سوم و چهارم به حالت «آمیخته» درآمد: آمیختگی میان نیکیها و بدیها ، …، سراسر سه هزاره سوم به خیزش شاهان پیشدادی، سلطه هزار ساله اژیدهاک و شهریاری کیانیان گذشت تا عاقبت در ابتدای آخرین سههزاره (یعنی هزاره چهارم)، زرتشت پا به عرصه وجود نهاد. باور زرتشتی چنان است کهدر این دوره، عاقبت بدیها شکست قطعی میخورند و گیتی از ریم آنها پالوده میشود.در پایان هر هزاره از این دوره، سوشیانتی از تخمه زرتشت برای یاری دینبهی و مسلمگردانیدن شکست دشمنان ظهور میکند.
در پایان هزاره دهم خلقت (اولین هزاره از سه هزاره چهارم)، «پشوتن» ، پسر شاهگشتاسپ کیانی، ظهور میکند و رهبری مؤمنان را بهدست میگیرد. وی با یاریصدوپنجاه مرد پرهیزگار و شماری از ایزدان، نیروهای اهریمن را خواهد شکست وجهان را از آلودگی پاک خواهد کرد. به این ترتیب، راه برای زاده شدن «اوخشیتارت» (اوشیدر یا هوشیدر)، یا نخستین تن از سه پسر رهاییبخش زرتشت هموار میشود.
هوشیدر سپاهی نیرومند بر گرد خود فراز میآورد و در نبردی سهمگین تبهکاران رادرهم میشکند و دین زرتشت را دوباره زنده میگرداند. هزاره یازدهم، دوره «اوخشیت نمه» یا دومین رهاییبخش است. در این هزاره، دیو ملکوش (در اوستا: مهرکوس ) ظاهرمیشود و توفان سهمگینی از تگرگ و برف پدید میآورد که همه آفریدگان را نابودمیسازد . اما مردم و جانورانی که پیشتر به دژ (ور) جمشید (داد:۲) پناه جسته بودند از گزند ملکوش در امان میمانند و بار دیگر جهان را از آدمی و جانور پر میسازند. اما به واسطهگسترش تبهکاریها و کژآیینیها، باز اهریمن نیرو میگیرد و اژیدهاک را که فریدون درکوه دماوند در بندش کرده بود، برمیانگیزد تا از جهانیان کینخواهی کند. اهورهمزدا نیزبه یاری ایزدان، گرشاسپ دلاور و شماری از پهلوانان از جمله کیخسرو وتوس و گیو رااز خواب و بیخودی بیدار میکند. در نبردی که اینچنین در میگیرد، گرشاسپ با گرزمعروفش اژیدهاک را به قتل میآورد؛ اهریمن و دیوان شکسته خواهند شد و به ژرفای تاریکی خود باز خواهند گشت.
اینگونه، زندگی سراسر خوشی آغاز میشود واهورامزدا «فرشگرد» را با ظهور آخرین و بزرگترین سوشیانت آغاز میکند. او «استوتارت» نام دارد و طی پنجاه وهفت سال، همه مردگان از «کیومرث» تا آخرین انسان را ازگور بر میانگیزاند. همه انسانها در یکجا بر هم فراز میآیند و هر کسی به چشم خویشکردههای نیک و بدش را میبیند. «استوت ارت» راستکاران را به بهشت برین بازمیفرستد و بدکاران را به دوزخ فرو میافکند. پس از سه روز، رودی از فلز گداخته مهیامیشود که همه روانها از آن عبور میکنند. با این آزمون، گناهان دوزخیان خواهدسوخت و تبهکاران، همچون پاکان، از آلودگی به هر گناهی پاک خواهند شد. آنگاهسوشیانت در نقش یک موبد گاوی را قربانی میکند و از پیه آن شربت جاودانگی راآماده میکند. هر یک از مردمان با نوشیدن آن شربت جاودانه میشوند. سپسسوشیانت هرکسی را به مقتضای اعمالش پاداش نیک خواهد داد.
۲-۶. جایگاه ویژه اهورامزدا در تفکر زرتشت
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 06:18:00 ب.ظ ]