۲-۷- تفاوت «روابط دختر و پسر» درجامعه اسلامی و فرهنگ غربی
فرهنگ غربى، به نام آزادى و در راه رسیدن به آن، فضاى جامعه را خواسته یا ناخواسته ناامن و کانون خانواده را متزلزل نموده است. در چنین فضایى، هیجانات کاذب، فرصت اندیشیدن و خلوت معنوى و چشیدن لذّت رفتارهاى اخلاقى و خویشتندارى‏ هاى عفیفانه را از انسان گرفته است.
در جوامع غربی به اصطلاح «آزاد»،بر اثر بى‏بندوبارى‏ها و تلاش‏هاى تمام ناشدنی شهروندان براى کسب منافع و رفاه بیشتر و نادیده گرفتن حریم‏هاى انسانى، هر روز، جنایات تازه‏اى در شرف تکوین است، که عشق‏هاى دروغین خیابانى و دوستى‏ها و ارتباطهاى کوچه وبازارى، تنها نقطه‏هاى آغاز شمرده مى‏شوند.
در جوامع غربى و همچنین جوامعی که مقلّد غرب هستند، نسل جوان، هدف تبلیغات رسانه‏اى قرار گرفته اند تا مصرف بیشتر محصولات تجاری را به دنبال داشته باشند. (لباس‏هاى مُدِ روز، لوازم آرایشی، فیلم‏ها و آوازهاى سبُک یا غیر اخلاقى، موادّ انرژى ‏زا و توهّم ‏زا و…) بدون آن‏که فرصت انتخاب داشته باشند و یا بتوانند آگاهانه از حلقه و گردونه‏اى که درونش قرارگرفته‏اند، خارج شوند. در چنین جامعه‏اى که به هیچ اصل اخلاقى یا آرمان غیر مادّى پایبند نیست، همگان قربانى‏اند. و به اصطلاح تر و خشک با هم می سوزند.
با چنین شرایطی که بر جوانان در جوامع غربى و کشورهاى تحت نفوذ آنان حاکم است، باید دید الگوهاى دخترها و پسرها، چه کسانى هستند؟ آیا افراد عالم و دانشمند و متفکّر و هنرمند واقعى‏ الگو هستند یا هنرپیشه‏هاى جلف و فاقد ابتکار و بى‏اندیشه‏اى که تنها ظاهرى جذّاب دارند؟ آیا این روند، دلیل انحطاط و سقوط اخلاقى و موجبِ سرگردانى و بی هدفی نسل جوان دختر و پسر یک جامعه نیست؟ آیا متفکّران و مربّیان بزرگ غرب در دهه‏ها و سَده‏هاى گذشته، با آن همه مبارزات پیگیر و تحمّل آن‏همه رنج، چنین فضاى فرهنگ‏سوز و مادّیت‏زده‏اى را آرزو کرده بودند؟ و آیا شایسته است که ما به جاى تصحیح و ارتقاى فرهنگ خویش، خود را به چنین فضاى وهْم‏آلودى بسپریم؟
اما در جامعه اسلامی، جامعه دینى در روابط اجتماعى خود، توجهى ویژه به حصار عفاف و حریم شخصى دختر و پسر دارد. روش اسلام، این است که انسان، معتدل و متعادل زندگى کند و از هر افراط یا تفریطى به دور باشد. خداوند نیز مسلمانان را «امت متعادل» مى‏نامد. «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّهً وَسَطاً لِتَکونوا شُهَداءَ عَلَی الناسِ» (سوره بقره، آیه ۱۴۳) و افراد اجتماع را به روش صحیح زندگى فرامى‏خواند و در مقرّرات خود، همه جنبه‏هاى نیاز دختر و پسر را در نظر مى‏گیرد. از جمله، دختران را تا حدودى که منجر به زیان‏دیدن و انحراف آنها نشود، از شرکت در اجتماع، نهى نمى‏کند.
رسول خدا(ص) به برخى از زنان اجازه مى‏دادند که حتى در جنگ‏ها براى امداد و کمک به مجروحان و سربازان، شرکت کنند و در تاریخ اسلام، نمونه‏هاى بسیارى براى مشارکت زنان و دختران در فعالیت‏هاى اجتماعى ذکر شده است.( از جمله نسیبه که جایگاه ویژه ای نزد رسول خدا ص داشت) روشن است که رعایت حریم‏ها از سوى زنان و مردان، تضمین لازم براى دوام چنین مشارکتى است و حضور زنان و دختران در فضاهاى عمومى یک جامعه، مشروط به صلاحیت اخلاقى و متانت مردان و پسران آن جامعه است.
اسلام به خطراتِ ناشى از روابط به اصطلاح «آزاد» دختر و پسر کاملاً آگاه است و نهایت مراقبت را در روابط و برخوردهاى دختران و پسران دارد، تا حدى که منجر به انحراف و فساد نشود و طرفدار مشارکت دختران و پسران در جامعه به شکل معقول و با حفظ حریم است.
اسلام، در عین این‏که اجازه شرکت در محافل، مدارس، دانشگاه‏ها، مساجد و… را به جوانان دختر و پسر مى‏دهد، دستور مى‏دهد که به صورت مختلط نباشد و محلّ نشست و برخاست‏ها از یکدیگر جدا باشد. آنچه که اسلام به صورت یک توصیه اخلاقى در مورد جامعه مدنى ابراز مى‏دارد، این است که اجتماع مدنى، تا حدّ ممکن، غیر مختلط باشد. به عنوان مثال در تفسیر این آیه آمده است:
«لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ…» یعنی «اگر منافقان و بیمار دلان و کسانی که شایعات بی اساس و اخبار دروغ در مدینه پخش می کنند دست از کار خود برندارند، تو را بر ضد آنان می شورانیم سپس جز مدت کوتاهی نمی توانند در کنار تو در این شهر بمانند(سوره احزاب /۶۰).
که در تفسیر بیماردلان (فی قلوبهم مرض ) آمده: یعنی کسانی که فاجر هستند و ایمانی ضعیف دارند آنها کسانی هستند که از مراوده و اختلاط با زنان و اذیت آنان باکی ندارند.. .
۲-۸- انواع روابط بین دختر ها و پسر ها
روابط بین زن و مرد را به چهار صورت می توان در نظر گرفت: رابطه زن و شوهری ، رابطه علمی،رابطه حرفه ای و شغلی،رابطه دوستانه.

۲-۸-۱- رابطه زن و شوهری:
اسلام رابطه زن و شوهر را که براساس موازین شرعی و عقد رسمی تحقق پیدا می کند مورد تأکید و تایید قرار داده است. ده‌ها آیه و صدها روایت از معصوم در مورد اهمیت ازدواج و روابط زناشویی شاهد بر مدعاست . مهمترین کانون و نهاد اجتماعی خانواده است که با ازدواج و رابطه زن و مرد شکل می گیرد بنابراین از نظر اسلام این نوع رابطه اجتماعی مشروع و مورد تأکید و تایید است و زن و مرد هر دو در شکل گیری آن سهیم اند. در این خانواده است که زنان و مردان آنچه که بالاصاله برای آن خلق شده‌اند را می توانند بروز دهند و آن چیزی نیست جز تربیت اسلامی و تخلق به اخلاق الهی. همچنانکه خداوند پیامبرش را برای همین مهم مبعوث کرده است: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق».
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا جَاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَهٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبِیرٌ» (الکافی/۵/ ۳۴۷ ) عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ زَوَّجَ عَزَباً کَانَ مِمَّنْ یَنْظُرُ اللَّهُ إِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَه »
( تهذیب‏الأحکام ج/ ۷ /۴۰۵).
۲-۸-۲- رابطه علمی بین زن و مرد:
این نوع رابطه با حفظ موازین شرعی و رعایت حدود الهی از ناحیه زن و مرد مجاز است و بهترین مصداق بارز آن رابطه بین استاد و شاگرد است اعم از این که استاد زن باشد و شاگرد مرد، یا بالعکس. آنچه مهم است رعایت موازین شرعی است، اگر احکام الهی مراعات شود این نوع رابطه نه تنها مجاز است بلکه مورد تأیید اسلام است و اگر حدود الهی مراعات نشود و حریم های بین محرم و نامحرم شکسته شود اسلام از این رابطه ناخشنود است و آن را شدیدا نهی می کند .
۲-۸-۳- رابطه شغلی و حرفه ای:
روابط شغلی سه گونه هستند :
۱- شغل هایی که عرفا و غالبا به عهده زنان است و با وجود زنان، لزومی ندارد مردان مشغول آن حرفه شوند. مثل شغل مامایی و کارهایی که جنبه زنانه محض دارد. در این گونه موارد اسلام تأکید دارد که شغل های حساس و مهمی که مربوط به بانوان می شود خودشان به عهده گیرند. طبعا نوع رابطه شغلی در اینجا بین زنان است و مردان حق ورود به این مشاغل را ندارند مگر در شرایط ضروری.( البته چون در گذشته به زنان مجالی برای یادگیری مشاغل و حرفه های مخصوص زنان نمی داده اند، هستند مردانی که به خاطر نیاز آن حرفه ها را فرا گرفته اند)
۲- شغل هایی که عرفا و غالبا به مردان اختصاص دارد مثل کارهای شاق و سختی که با فیزیک بدن زن و روحیات او سازگار نیست .لذا وارد شدن در کارهایی که از تحمل زن خارج است و به نحوی به او ضرر می زند جایز نیست. هر چند شاید باشند زنانی که قدرت بدنی بالایی داشته باشند اما غالبا و حتی می توان گفت همه زنان در این دسته نقش چندانی را نمی توانند ایفا کنند.
۳- شغل هایی که مشترک بین زنان و مردان است که اکثر موارد و بیشتر کارها تقریبا بین زن و مرد مشترک است. در این گروه، اگر زن و مرد ضوابط شرعی را رعایت کنند و حرمتها و حیا و عفت و دین داری را سرمشق قرار دهند و مرتکب عمل حرامی نشوند می توانند مشارکت فعال داشته باشند مانند بسیاری از کارها از جمله نمایندگی مجلس، معلمی و تحقیق و پژوهش و .. .
در هر سه گروه اگر نیازی به همکاری و استعانت و ارتباط زنان و مردان بود تنها با رعایت موازین شرعی،عرفی، عقلی ، حفظ حیا و عفت و پرهیز از گناه است که می توان این ارتباط را جایز دانست و در غیر این صورت (عدم رعایت موازین شرعی و عرفی و عقلی و …)هر گونه ارتباطی حرام است.
۲-۸-۴- رابطه دوستی بین دختر و پسر:
شاید بعضی تعجب کنند اما با صراحت تمام می توان گفت که این نوع رابطه از نظر اسلام حرام است و قرآن از دوستی بین دختر و پسر و اینگونه روابط نهی کرده است همچنانکه در تفسیر آیه ۶۰ سوره احزاب گذشت. زیرا عفت عمومی جامعه با اینگونه روابط آسیب جدی می بیند پایه های ازدواج و خانواده سست می شود و صدها مفسده اخلاقی برای دختر و پسر و جامعه دارد. و اساسا در اسلام چیزی به نام دوستی بین دختر و پسر یا زن و مرد وجود ندارد و هر چه هز این باب است حرام است. مگر اینکه برای دوستی معانی متعددی قائل باشیم که یکی از آن معانی را بتوان با موازین شرعی همسان و همراه دانست هر چند در حال حاضر آنچه به نام دوستی در عرف جوامع بشری مشاهده می شود همان معنای آزادی در رابطه و بی بند و باری است که در دین مبین اسلام و شرع مقدس هیچ توجیهی برای آن نیامده است و این نوع رابطه با اساس حکمت اخلاق و کمال انسان در تضاد است .
بدون تردید اگر ائمه(ع) از حضور زنان در جامعه نهی کرده اند اینطور نیست که این نهی بدون هیچ قید و شرطی باشد بلکه سیره عملی آنها به این امر مطلق تخصیص می زند و نشان می دهد که منظور ائمه این نیست که زنان مطلقا نباید در امور اجتماعی مشارکت داشته باشند بلکه منظور آنها این است که زنان اولا، بدون دلیل موجه نباید در میان مردان و مقابل چشم آنها قرار گیرند. ثانیا، در صورت لزوم باید حضورشان در حد نیاز و ضرورت باشد و ثالثا حضوری همراه با رعایت موازین و امورات شرعی و عقلی و عرفی .
۲-۹- معیارهای اسلامی و اخلاقی در روابط
یک رابطه دارای ابعادی است از جمله : نگاه، پوشش، فکر و اندیشه ، گفتار ، رفتار. و برای هر کدام اسلام قانون و موازین خاص خود را دارد که می طلبد زن و مرد مسلمان اینچنین باشند.
نگاه
رسول اکرم (ص) به حضرت على(ع) فرمود: «اى على! نگاه اوّل، براى توست چرا که ابزار شناخت است؛ امّا نگاه دوم به زیان توست» (من لا یحضر/ ۴/ ۱۹) حقیقتْ این است که در مناسبات و روابط اجتماعىِ دختر و پسر، پیشنهاد دین و اصل اخلاقى، ترک نگاه‏هاى شهوانى دختر و پسر به یکدیگر و پرهیز از لذّتجویى‏هاى بى‏ضابطه و بازى‏کردن با عواطف یکدیگر است.
جوانى که چشمش به جنس مخالف مى‏افتد و احیاناً از وى خوشش مى‏آید، مى‏خواهد که براى بار دوم نیز به وى نگاه کند و لذّت ببرد. نوبت اوّل، چون نگاه و تلذُّذ غیر عمدى است، مانعى ندارد ؛ ولى نوبت دوم، چون به قصد لذّت بردن از دیگرى و بهره‏جویى از سرمایه دیگرى است، جایز نیست. جعفر بن محمد ع قال ما یأمن الذین ینظرون فی أدبار النساء أن یبتلوا بذلک فی نسائهم.
و در حدیثی امام صادق(ع) فرمود: «نگاه کردن به نامحرم، تیرى زهرآگین است که از ناحیه شیطان پرتاب مى‏شود. (من لا یحضر/ ۴/ ۱۹) چه بسیارند نگاه‏هاى کوتاه و لذّت‏هاى زودگذرى که بعدها حسرت‏ها و تأسّف‏هاى طولانى درپى خواهند داش.( کافى/ ج ۵/ ص ۵۵۹). با همه این مرزبندى‏ها و سفارش‏هاى خیرخواهانه، در اسلام، نگاه کردن دختر و پسر به یکدیگر و گفتگوى آنها، چنانچه به قصد خواستگارى و ازدواج (یعنى رفتن به سمت تشکیل کانون خانواده و رسیدن به ثبات و آرامش) باشد، مانعى ندارد. عَنْ عَلِیٍّ ع فِی رَجُلٍ یَنْظُرُ إِلَى مَحَاسِنِ امْرَأَهٍ یُرِیدُ أَنْ یَتَزَوَّجَهَا قَالَ لَا بَأْسَ».
۲-۹-۱- در پوشش
اسلام هم برای مردان و هم برای زنان پوشش خاصی را مد نظر دارد. پوششى که اسلام براى دخترها مقرّر کرده است، بدین منظور نیست که جلوى فعالیت‏هاى اجتماعى آنان را بگیرد و از خانه بیرون نروند. پوشش دخترها در اسلام، این است که دختر در معاشرت خود با پسران، بدن خود را (بجز صورت و دست‏ها) بپوشاند و به جلوه‏گرى و خودنمایى نپردازد.
سوالی که شاید ما را به خود مشغول سازد این است که چرا مردان باید آزاد باشند تا همچون کالا به زن بنگرند؟ آیا همین نگرش نیست که نظام خانواده را در غرب، متزلزل کرده است؟ اسلام با وضع نمودن نوعى مقرّرات براى پوشش، حفظ سلامت جسم و جان فرد و روح جامعه را تضمین کرده است. به این ترتیب، حفظ نگاه و حجاب مرد و زن، حقیقتاً مصونیت‏بخش و پاسدار حریم آنانست.
در آیین اسلام، پسران فقط وقتی می توانند که ارتباط کامل و بی حدی با دختران داشته باشند که تشکیل خانواده داده باشند و آگاهانه انتخاب و مسئولیت پذیرفته باشند، در کانون گرم و صمیمى خانواده است که مى‏توانند با دختر(به عنوان همسر قانونى خود)، پیوند کامیابى برقرار کنند. قبل از آن، نباید فکر و ذهن هیچ دختر یا پسر جوانى به این موضوع، مشغول باشد و مانع فکر و تحصیل و کارهاى زندگى او و دیگران شود.
۲-۹-۲- اندیشه و قلب
نبودن حریم بین دختر و پسر، و آزادى در معاشرت‏ها، هیجانات و التهاب‏هاى جنسى را افزایش مى‏دهد و هنگامی که میل جنسى از تعادل و مسیر طبیعى‏اش خارج شد،این میل به صورت یک عطش روحى و یک خواست سیرى‏ناپذیر و اشباع نشدنى در فرد ظاهر می شود که مهاری برای آن نیست. غریزه جنسى، غریزه‏اى نیرومند، عمیق و پردامنه است که هرچه انسان این نیرو را رها کند و کنترل نکند خاموش که نمی شود شعله ورتر هم می شود. مثل افراد آزمندى که هرچه پول بیشترى به دست بیاورند، حریص‏تر مى‏شوند. تاریخ از آزمندى‏هاى جنسى، بسیار یاد مى‏کند. حسّ تصرّف و تملّک زیبارویان در پادشاهان هیچ حد و مرزی نداشته و سیرابشان نکرده است. صاحبان حرمسراها، هر روز در پى شکارکردن شکار دیگرى براى خود بوده‏اند.
اسلام به قدرت شگرف این غریزه، توجه کامل کرده و هشدارهاى زیادى درباره خطرناک بودن نگاه جنسى بى‏ضابطه و خلوت کردن پسر و دختر با هم و معاشرت‏هاى کنترل نشده آنان مى‏دهد از جمله می فرماید: «که هر جا زن و مرد نامحرمی تنها بودند سومی آنها شیطان است». از طرفى تدابیرى براى تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و براى هر یک از دو جنس، تکلیف‏ها و مقرراتى معین نموده است.به عنوان نمونه، قرآن کریم مى‏فرماید: «به مردان بگو چشم‏ها از نگاه ناروا بپوشند و اندام خود را پوشیده دارند و به زنان نیز بگو تا چشم‏ها از نگاه ناروا باز دارند و اندام خود را بپوشند».(نور، آیه ۳۱). آیین ما از ما مى‏خواهد که اندیشه‏مان را هوس‏آلود نکنیم، خیال گناه را در ذهن خود نپروریم، به نامحرمانْ خیره نشویم و دزدانه نگاه نکنیم، به قصد لذّت‏هاى جنسى به نامحرمى ننگریم و با چنین قصدى به معاشرت‏هاى اجتماعى قدم نگذاریم.
اگر خدا به ما قلبی مالامال از محبت و عشق عطا کرده نه به خاطر آنست که این خانه را جولانگاه هوسها و زیباییهای کثیف دنیایی کنیم بلکه این مکان پر مهر و محبت و عشق را خدا برای خود آفریده است و به انسان هم اخطار داده که یک قلب بیشتر نداری و آن برای من است. « خدا در قلب هیچ انسانی دو دل قرار نداده است.
۲-۹-۳- گفتار
شنیدن صداى دختر براى پسر، در صورتى که همراه با ناز و عشوه و قصد لذّت‏بردن و خوش‏آمدن در کار نباشد، اشکالى ندارد. براى دختر، شایسته نیست که در سخن گفتن با پسرى، صداى خود را نازک کند و به نحوى با عشوه و اطوار، سخن بگوید. خداى متعال در قرآن، به زنان مى‏فرماید: «در حرف زدن، صدا را نازک و مهیّج نکنید که موجب طمع بیماردلان گردد» ( سوره احزاب، آیه ۳۲) و امام على(ع) مى‏فرمود: «به دختران جوان، سلام نمى‏کنم که مبادا پاسخ آنها دلم را به لغزش افکند. (الکافى، ج ۲ ، ص ۶۴۸). البته این فرمایش امام علی ع که در اوج عصمت هستند همچون معصومان دیگر نه برای خود بلکه برای آموزش به شیعیان و مسلمانان و مومنان است که در روابط با دختران چگونه باشند.
۲-۹-۴- رفتار
احتیاط ها و توصیه‏هاى دین مبین اسلام، مبنى بر دور نگه‏داشتن و فاصله داشتن دختران و پسران نامحرم از یکدیگر، صرفاً به خاطر حفظ سلامت روحى خود آنان و سلامت اجتماع و پاکى خانواده و عزت و شرف و تعالى آنان است . روح جوان، فوق‏العاده تحریک‏پذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریک‏پذیرى روح انسان، محدود به حدّ خاصى است و پس از آن، آرام مى‏گیرد. همان قدر که انسان از رسیدن به جاه و مقام و ثروتْ سیر نمى‏شود، در میل جنسى نیز چنین است. در محیطهاى آزاد و باز، هیچ پسرى از تصاحب زیبارویان و هیچ دخترى از متوجّه کردن پسران به خود و تصاحب قلب آنان سیر نمى‏شود. از طرفى، هوس، در هیچ نقطه‏اى توقف نمى‏کند و تقاضاى نامحدود انسان، خواه ناخواه، انجام ناشدنى است و امکان برآوردن همه خواسته‏ها هیچ‏گاه براى بشر، میسّر نیست.
دست نیافتن به آرزوها و هوس‏ها، در جاى خود، منجر به اختلالات روحى و بیمارى‏هاى روانى مى‏گردد. به محیطهایى که بى‏بند و بارى در آنها زیاد است، بنگرید. خواهید دید که در آن محیطها، آمار بیمارى‏هاى روانى و مشکلات روحى، بالاست. شاید مهم‏ترین علت، همین آزادى جنسى و تحریکات فراوان روانى است که به وسیله عکس‏ها، مجلّات، فیلم‏ها و سى‏دى‏ها و محافل مختلِط تفریحى و حتّى در کوچه و خیابان و تبلیغات کالاها و مُدها و… دامن زده مى‏شود و غالباً بى‏پاسخ مى‏مانَد ؛ چرا که تخلیه جسم و روان از این هیجانات فزاینده، عملاً ممکن نیست و بدین ترتیب، پیرى زودرس و روان‏پریشى و اختلالات روحى دیگر، پیامدهاى طبیعى آن فضا هستند.
اوّلین فایده‏ رفتار طبق مقتضای اسلام ، امنیت فضاى خانواده و اجتماع، ارتقاى موقعیّت زنان و دختران، شکوفایى استعدادهاى مختلف جوانان، و… می باشد که مهم‏ترین نشانه‏هاى «بهداشت روانى» یک جامعه محسوب مى‏شوند که زمینه لازم براى تولیدات فکرى و صنعتى و توسعه ابعاد مادّى و معنوى جامعه است.
در نهایت می توان گفت آنچه حقیقتا امروز معضل است و مسئولین و روانشناسان و جوانان را سردرگم کرده مسئله کنار آمدن با امیال و کنترل غرائض در این ارتباط است که به خاطر نا آگاهی ها در روابط و تربیت ها مشکلات روحی شدید و حدیدی برای دخترو پسر بوجود می آید که راه خلاصی از آن را سخت می کند . و گرنه در حیطه روابط دختر و پسر هیچ ابهامی وجود ندارد وشرع مقدس تمام آنچه را که این ارتباط را توضیح و تبیین میکند بیان کرده همچنانکه گوشه ای از آن را مشاهده کردید. البته می دانیم که برای نجات از سردرگمی و خلاصی از بند هواهای نفس و غرور جوانی و فشارهای جنسی و حس گرایش به جنس مخالف دین اسلام راه کارهای زیبا و ظریفی ارائه داده است که این مقال را جای آن بحث نیست.
۲-۱۰- انواع برخوردهای بین دختر و پسر در جامعه امروز:
۱- برخورد مبتنی بر شناخت و احترام متقابل: با شناخت واقعی از یکدیگر و به دور از تخیلات و رؤیاهای غیرواقعی با یکدیگر رو به رو می شوند. به هنگام برخورد با جنس مخالف در مجامع فامیلی، بسیار باوقار برخورد می کنند و در عین پرس و جو از احوال یکدیگر دچار افراط در خنده و شوخی نمی شوند.
در نظر این افراد، جنس مخالف غولی وحشتناک نیست ولی در عین حال رعایت حدود را می کنند. خانواده های این افراد حدود محرم و نامحرم را به فرزندان خود آموخته و نشان می دهند که مراعات این حدود نه تنها ارزش اجتماعی فرد را پایین نمی آورد بلکه موقعیت و منزلت او را در نزد سایرین بالا برده و نشانگر شناخت آداب اجتماعی از طرف نوجوان است.
۲- برخورد مبتنی بر شرم افراطی: مقصود از شرم افراطی ناتوانی فرد برخورد با افراد اجتماع است. این ناتوانی در روانشناسی با تعابیری چون «کناره گیری» و «انزواطلبی و دوری جویی» بیان می شود. که با حیاء متفاوت است. در واقع حیا یک صفت پسندیده اخلاقی است و به معنی کنترل ارادی رفتار خویش به منظور حفظ حریم بین خود و دیگران است. حیا رفتاری ارادی است در حالیکه شرم نوعی ناتوانی در اظهار وجود و ابراز خود است.
۳- برخورد دستپاچه و هیجان زده: عدم شناخت از دیگران و بخصوص عدم شناخت از نحوه قضاوتشان درباره‌ی ما باعث دستپاچگی می شود. در چنین وضعی رفتار از حالت عادی خارج می شود و فرد خود را بی کفایت می پندارد. به عبارت دیگر شناخت ما از دیگران و حالت هیجانی ما در برخورد با آنان، اثری متقابل بر روی یکدیگر دارند. فردی که شناختی درست ندارد نمی تواند خونسردی خود را در برخورد با دیگران حفظ کند و فردی که نمی تواند خونسردی خود را حفظ کند رفتار و قضاوت سایرین را در مورد خود، افراطی تر از آنچه هست ارزیابی می کند. مثلاً: دختری که در برخورد اول با یک پسر دچار هیجان شده و احساس می کند چون پسر به او نگاه کرده و احیاناً چیزی گفته است نشانگر آن است که به وی علاقه مند شده است.
۴- برخورد خشک و محدود: این افراد از انجام دادن آداب معمول در برخورد اجتماعی، سر باز می زنند حتی از سلام و احوالپرسی متداول در میان خویشاوندان غیر هم جنس نیز اجتناب می کنند. دیگران معمولاً این افراد را به سردی، بی عاطفگی، کینه توزی، ترشرویی و بداخلاقی تشبیه می کنند.
تربیت نوجوان بر اساس این شیوه، باعث آسیب پذیری آنان می شود. نوجوانی که آموخته با غیر همجنس با سردی و خشکی رفتار کند بعد از ازدواج نیز این رفتار را در مقابل همسرش ادامه خواهد داد و همین سرمنشأ ناسازگاری در خانواده خواهد بود.
روایت شده است که حضرت علی (ع) با تواضع خاص خویش در سلام پیشقدم بودند ولی به زنان جوان سلام نمی کردند. این رفتار به عنون یک الگو می تواند برای جوانان ما درخور توجه باشد لکن باید دقت داشت که حضرت علی (ع) هرگز به ترشرویی و خشونت در مقابل مردم شهرت نداشتند
۵- برخورد مبتنی بر پرخاشگری: پرخاشگری عبارت است از عمل یا گفتاری که به منظور آسیب رساندن به شخص یا شئ دیگری انجام می گیرد. فرد پرخاشگر با انجام عمل پرخاشگرانه، احساس لذت و رضایت می کند. پسرانی که با ویراژ دادن سریع موتور و یا ماشین در مقابل دختران باعث ترساندن آنان شده و یا با پرتاب سنگ، شیشه منزل آنان را می شکنند تمایل و رفتار پرخاشگرانه خویش را نشان می دهند. چنین رفتارهایی در میان زوجین به صورت کتک زدن، فحاشی، آزار و اذیت و نیش و کنایه های زبانی بروز می کند.
۶- روابط پنهانی: در نظر اول، دختر و پسری که با یکدیگر نامه رد و بدل می کنند و یا تماس تلفنی برقرار می سازند عوامل اصلی برقراری روابط پنهانی به شمار می آیند ولی عامل بسیار مهم در ایجاد چنین روابطی، وجود زمینه ای اجتماعی و گاه پنهان در میان نوجوانان است. در حقیقت آنچه دختران و پسران نوجوان را به طرف برقراری روابط پنهانی سوق می دهد صرفاً تمایل غریزی آنان به طرف یکدیگر نیست بلکه وجود افکار و باورهایی است که معمولاً به شکل غیررسمی و گاه پنهانی در میان آنان جریان دارد.از قبیل:
۱- وجود این فکر که داشتن دوست پسر و یا دوست دختر نشانه‌ی قدرت و جاذبه اجتماعی یک دختر و پسر است.
۲- این اندیشه که داشتن چنین روابطی، نشانه بزرگ شدن و بزرگ بودن آنان است.
۳- از جمله عوامل زمینه ساز در برقراری روابط پنهانی، احساس رسالت برخی دختران و پسران نوجوان در یافتن دوست برای یکدیگر است. این نوجوانان، نقش کاتالیزور را در برقراری روابط ایفا می کنند و آن را بخشی از پیمان دوستی خود به شمار می آورند.
۷- عوامل استمراردهنده: رد و بدل کردن نامه، عکس، هدیه و… ممکن است در دختران ذهنیت ازدواج را تقویت کند و یا در صورتی که بخواهد رابطه را قطع کند ممکن است با این احساس که مدرکی در اختیار پسر دارد به رابطه ادامه دهد.
۸- احساس گناه و آلودگی: بعد از برقراری اولین ارتباط، دختر و پسر نوجوان ممکن است دچار احساس گناه شود. این احساس در بعضی موارد به اصرار و پافشاری در انجام عمل می انجامد. در واقع با خود می گوید: آب که از سر گذشت، چه یک وجب! چه صد وجب!
۹- برخوردهای غیر عادی و ناپخته: رفتارهایی چون متلک گویی، مزاحمت های تلفنی، پیامک های غیراخلاقی، ولگردی های دسته جمعی در پارکها و خیابان ها و…
دخترانی که به بهانه‌ی درس خواندن با دوستانشان، کیف و کتابی زیر بغل می گذارند و با دوستانشان در خیابانها پرسه می زنند یا پسرانی که تا دیروقت در پارتی های شبانه حضور می یابند و خانواده که قدرت کنترل آنها را ندارد از نبودنشان در خانه برای آسودگی از شرّشان استقبال هم می کنند. این گونه دختران و پسران، طعمه های بسیار خوبی برای باندهای سوءاستفاده گری هستند که به دنبال گزینه هایی برای فساد و فحشا، جابه جایی مواد مخدر و… می باشند.
۱۰- افراط در معاشرت: میهمانی های مختلط و شوخی و خنده، غیرمقید بودن در مورد نحوه پوشش و حتی تماس بدنی و… از جمله مشخصه های معاشرت افراطی است. در واقع چنین خانواده هایی، اینگونه معاشرت ها را نشانه‌ی ترقّی و اجتماعی بودن می دانند و در این زمینه، الگوی مترقی بودن را از غرب می گیرند. در حالیکه در امریکا سالیانه ۴ میلیون کودک از مادران زیر نوزده سال متولد می شود!!
از جمله عوامل زمینه ساز در برقراری روابط پنهانی، احساس رسالت برخی دختران و پسران نوجوان در یافتن دوست برای یکدیگر است
۲-۱۱- مروری بر مطالعات پیشین
دو نفردریک پیاده رو یک شهرازکنار هم می گذرند نگاه مختصری بهم می اندازند خیلی سریع چهره و سبک لباس پوشیدن دیگری را بر انداز می کنند هنگامی که به هم نزدیک تر می شوند و از کنار هم می گذرند هر یک بسویی می نگرد تا نگاهش با نگاه دیگری تلاقی نکند .
هنگامی که رهگذران سریعا” نگاهی به یکدیگر می اندازند و آنگاه وحتی وقتی که خیلی نزدیک می شوند و دوباره بسویی دیگر می نگرد آن چیزی را به نمایش میگذارند که گافمن آن را بی توجهی مدنی می نامند و ما در اغلب موقعیت ها چنین انتظاری از یکدیگر داریم بی توجهی مدنی به هیچ وجه با نادیده گرفتن کسی یکی نسبت اما از هرگونه حرکتی که ممکن است مزاحمانه تلقی شود اجتناب میکند نشان دادن بی توجهی مدنی به یکدیگر چیزی که ما کم و بیش و بطور ناخودآگاه انجام می دهیم اما در زندگی روزانه ما اهمیت اساسی دارد مردم بوسیله آن به یکدیگر می فهمانند که دلیلی ندارد که به مقاصد دیگران بدگمان باشند نسبت به آنها دشمنی داشته یا به هر طریق دیگری مخصوصا” از آنها احتراز کنند. (گافمن۱۹۶۷ ص ۲۲۸ ) .
داشتن دوست اعتماد ، به خود را تایید و تقویت می کند و هنگامی که پیوند های دوستی از هم می گسلند ، شخص نسبت به ارزش های وجود خود دچار شک و تردید می شود به همین دلیل که دوستی در آغاز جوانی همچون آینه ای تصویر اطمینان بخش فرد را به او باز می گرداند باید گفت که این نوع دوستی ها یک جنبه ی خود شیفتگی شدید دارند که چندان نیز منفی وبدون فایده نیست و نه تنها باعث نابودی دوستی های غیر انتفاعی نمی شود بلکه موجب تقویت من ووحدت شخصیت می شود زیرا همانند سازی های پی درپی که به سرعت تغییر می کنند موجب تکه تکه شدن من گشته ، بیان شخصی و خودی را مختل ووحدت شخصیت را متزلزل می سازند از این رو مقداری خود شیفتگی الزم است تا در برابر کنش زیاد به طرف دیگری وتمایل به همانند سازی و مشابهت جویی با او تعادل بوجود آید (محسنی ۱۳۵۰) .
بررسی اجتماعی شدن به ما امکان می دهد خصوصیت کنش انسانی یا آنچه را دور کیم فشار اجتماعی نامیده عمیق تر درک کنیم برای آگاهی و شعور بیش از آنچه بیرونی باشد درونی است این فشار اجتماعی عبارتست از اجبار اجتماعی درونی شده که به دلیل به تعهد اخلاقی شده و ادراک من بوسیله ی دیکری است که در ادراک خود فرو رفته است و حضور فی النفسه اشکال و پرستاژهاست که مدلها آرمان ها و مجازات ها که در طی قرون و نسل ها انتقال یافته با آن همراه است اما درضمن اجتماعی شدن به ما امکان میدهد تا وجود دیگرفعالیت انسانی را کشف کرده که به نحوی آن را ملایم می کند در واقع اجتماعی شدن لزوما” نتیجه اش ایجاد همنوایی یا سازگاری نمی باشد . سازگاری شدید لزوما” خواست جامعه نیست و چیزی جز خواست بعضی جوامع معین و بعضی جماعات و یا گروه ها نیست چنانچه در مورد همنوایی در کجروی می توان گفت بعضی گروه های کجرو همنوایی شدیدتری را در مورد هنجارهای خود تحمل می کنند تا دیگر گروه ها از سویی هرروند اجتماعی شدن هدفش تطابق شخص با محیطش می باشد اما تطابق اجتماعی لزوما” به معنی همنوایی نیست تطابق با یک محیط می تواند میل به نوآوری در این محیط یا تغییر شکل آن باشد . روند اجتماعی شدن می تواند عوامل پویا و نوآور اشخاص ضد اجتماعی و همچنین افراد سازگار یا منفعل را در بر داشته باشد فرهنگ و جامعه در هر شخصی وجود دارد و هر شخص در سازمان اجتماعی یگانگی می یابد . بطور خلاصه باید بگوییم که نباید اهمیت و بردروایی – اجتماعی همنوایی را دست کم گرفت زیرا حتی در همنوایی انسان در جست و جوی ارزش هاست و آرزوهای شخصی را دنبال می کند و از وجدان خود تبعیت می نماید همنوایی اغلب می تواند راه حل ساده ای باشد اما غالبا” اطاعت از یک وظیفه قرار دادن یک تلاش در برابر مقاومت های درونی یا بیرونی حرکت یک اراده و گذشتن از خود می باشد هرچند جامعه در همه جا حتی در تنهایی حمایت و تایید و تشویق و یا تمایل ضروری را به همراه داشته باشد از اعمال فردی این فضیلت را سلب نمی کند که نتواند به گونه ای دیگر باشند در حالی که اگر شخص فقط از انگیزه های ابتدایی و احتیاجات غرایزش تبعیت می کرد به گونه ای دیگر بود آنچه که شکل اجبار دارد می تواند در ضمن به شکل تمایلات جلوه گر شود این دو در هم می آمیزند و متقابلا” به یکدیگر متکی هستند . کنش هنجارهای اجتماعی اکنون به نظر ما نتیجه تنش های متعددی به نظر می رسد که بین همنوایی آزادی و نوآوری بین انگیزه ها و بین احتیاجات شخصیت فردی و احتیاجات محیط اجتماعی بین اجبار اجتماعی و تمایلات شخصی وجود دارد . ( شمس ، ۱۳۸۴ . ۸۸ )
اختلاف نظر میان بزرگسالان و جوانان در مورد این مسئله ( یعنی برقراری دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج ) از موضوعی الهام می گیرد که هر دو در آن سهیم اند یعنی جامعه ای که هر دو عنصر آنند می خواهند به آن سازمان دهند تعادل و تمدنش را تضمین کنند و از آن بهرمند شوند . (همان ، ۹۰)

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:21:00 ق.ظ ]