اصل یعنی قاعده یا معیاری که در یک وضعیت مفروض به کار برده می‌شود. وقتی اصلی اخلاقی باشد، بدین معناست که باید برای به‌کارگیری آن تلاش کرد، زیرا حتماً درست است. چهار اصل اخلاقی که مشترکاً در اخلاق زیستی به کار برده می‌شوند عبارتند از استقلال، زیان نرساندن، خیرخواهی و عدالت. درست همانند نظریه‌های اخلاقی این اصول، عاری از جنجال نبوده و همانگونه که خواهیم دید، می‌توانند در هر وضعیت مفروض نیز با یکدیگر رقابت نمایند. اما سودمندی آن‌ ها به عنوان وسیله‌ای برای بررسی معضلات اخلاقی از شهرت آن‌ ها در الگوهای تصمیم‌گیری اخلاق زیستی پدیدار است(عباسی و دیگران،۱۳۸۹: ۱۴۹).

 

۲-۱۰-۱) اصل استقلال

استقلال عموماً اینگونه توصیف می‌گردد: حق تعیین سرنوشت، توانایی کنترل آنچه برای ما رخ می‌دهد و چگونگی رفتارها ما این اعمال اراده از ما تنها در صورتی قابل پذیرش است که تأثیر نامطلوبی بر حقوق دیگران نگذارد. استقلال یک اصل اخلاقی مهم است، زیرا متضمن احترام به افراد و حریم شخصی آنها است. همچنین اصلی است که در حوزه‌هایی از حقوق بهداشتی، به ویژه در رابطه با حق شخص به رضایت باری درمان و دریافت اطلاعات درباره درمان منعکس می‌گردد. اما این اصل اخلاقی در هر وضعیتی در قانون مورد حمایت قرار نمی‌گیرد. برای مثال، افراد حق ندارند در رابطه با قتل ترحم‌آمیز اعمال استقلال نمایند یا در هر زمانی که بخواهند از کمک برای مردن برخوردار شوند.
لازم است شاغلین حرفه پزشکی حرفه پزشکی به خاطر داشته باشند که منظور از اعمال استقلال، رفتار مرویانه داشتن است. برای بیماری که در اختیار کادر پزشکی و پرستاری است، ادعای استقلال همیشه درست نیست، به ویژه اگر این عمل بیمار را به مقابله با کادر پزشکی بکشاند. برای پرستاران نیز مدعی بودن با وجود تربیت‌های اخلاقی که در گذشته داشته‌اند. همیشه آسان نبوده است. این موضوع به لحاظ فرهنگی یک مفهوم غربی است . برخی فرهنگ‌های دیگر از جنبه استقلال و فردگرایی فکر نمی‌کنند بلکه از جنبه وابستگی‌ متقابل فرد و جامعه می‌اندیشند. با این وجود قوانین در استرالیا معمولاً از اصل استقلال حمایت می‌کنند.

 

۲-۱۰-۲) اصل زیان نرساندن

این اصل، اصلی‌ بسیار قوی در مراقبت‌های بهداشتی است و مبنای تکلیف پر ستاران را برای مراقبت از بیماران تشکیل می‌دهد. همچنین می‌توان آن را در تکلیف مراقبت که یکی از عناصر خطای مدنی است، تشخیص داد. چنین به نظر می رسد که این اصل برتر از اصل خیرخواهی است. بیشامپ و چیلدرس استدلال می‌کنند که تکلیف ما برای صدمه نزدن بزرگ‌تر از تکلیف ما برای انجام کار خوب، به ویژه در جایی است که ممکن است خود ما یا دیگران در معرض خطر قرار گیریم.

 

۲-۱۰-۳) اصل خیرخواهی

خیرخواهی غالباً به عنوان این اصل که «مهم‌تر از همه، کار خوب انجام بده» توصیف می‌‌گردد. تمایل به کار خوب بی‌تردید به اکثر شاغلان مراقبت‌های بهداشتی انگیزه می‌دهد. اما، شاید توجه است که مواردی هم وجود دارد که ممکن است تصور مردم از کار خوب مخالف خواسته‌های یک فرد باشد. برای مثال، هنگامی که یک بیمار علاج ناپذیر بوده و احتمال مرگ او زیاد است. پرستاران و پزشکان نمی‌توانند درمان را متوقف نمایند. از پرسش‌های مهمی که در وضعیت‌های مربوط به خیرخواهی پرسیده می‌شود این است که ما برای خیرخواهی نسبت به چه کسی تلاش می‌کنیم؟ جانستون با مثال مفیدی نشان می‌دهد که چگونه خیرخواهی می‌تواند بر خلاف تمایلات معمولی گروه مراقبت‌ خیرخواهی نادیده گرفته شود، پدر سالاری تلقی می‌شود. اصل خیرخواهی و زیان نرساندن اغلب دوروی یک سکه هستند. اما غالباً در عمل این مشکل وجود دارد که بدانیم یکی در کجا پایان یافته و دیگری از کجا آغاز می‌شود. برای مثال، وقتی پرستاری محل زخم‌ها را تمیز کرده یا پانسمان دردناکی برای بیمار انجام می‌دهد. ممکن است قدری ناراحتی برای بیمار ایجاد کند. و لذا عنوان صدمه زننده را به او بدهند. با این وجود، انگیزه‌های پرستار برای پانسمان یا عفونت زدایی از زخم کار خوب و در واقع خبررسانی به بیمار است. در چنین وضعیتی روشن است که پرستار از زخمم عفونت زدایی می‌کند، اما اصول می‌توانند این‌گونه تفسیر شوند که مغایر با یکدیگر هستند.

 

۲-۱۰-۴) اصل عدالت

عدالت در اخلاق دو معنا دارد: انصاف و یا توزیع برابر مسئولیت‌ها و منافع عدالت به عنوان انصاف نیز دو تفسیر دارد: رفتار یکسان با مردم یا برخورداری عادلانه شخص از امکانات اصل عدالت به عنوان انصاف، سطحی از بی‌طرفی بودن در برخورد با دیگران را انتظار داشته و به آن اشاره دارد. اما رفتار برابر با مردم، لزوماً مساوی با رفتار به یک شیوه با مردم نیست. بیماران از نظر سوابق اجتماعی، آموزشی و فرهنگی خود یکی نیستند و پرستاران ممکن است به پذیرش گسترده استراتژی های مهارتی جهت نیل به رفتار برابر برای دو بیمار نیاز پیدا کنند. برای مثال تهیه اطلاعات کافی درباره برداشتن کیسه صفرا به طریق لاپاراسکوپی برای یک زن مسن می‌تواند به استراتژی‌های بسیار متفاوتی نسبت به تهیه همان اطلاعات همان اطلاعات برای یک مرد ۴۵ ساله تحصیل کرده دانشگاهی نیاز داشته باشد. با این ملاحظات، عدالت به عنوان انصاف، یک اصل مهم است. چون مبنای نیاز به اجتناب از تبعیض علیه مردمی است که به هر دلیلی متفاوت هستند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
از دومین معنای عدالت به عنوان توزیع برابر مسئولیت‌ها و منافع، گاهی اوقات به عنوان عدالت توزیعی یاد می‌شود و غالباً برای پاسخ دادن به پرسش‌های مربوط به تخصیص باید بین تمام افراد جامعه یکسان تقسیم شود. اما در عمل، شاهدیم هنگامی که از شاغلان مراقبت‌های بهداشتی خواسته می‌شود، اصل عدالت و تخصیص عادلانه منابع را در عمل اعمال کنند، مشکلات اخلاقی فراوانی برای آنها ایجاد می‌شود و این پرسش مطرح می‌شود که به کدام بیماران باید ارائه درمان نمود. چنین پرسش‌هایی شاغلان مراقبت بهداشتی را که به کار خود و ارتباط با بیماران عادت کرده‌اند، یا معضلات واقعی روبرو می‌سازد.

 

۲-۱۱) تعارض قواعد اخلاقی

کانت عقیده دارد که حساس‌ترین تعارضات اخلاقی بین تکلیف و میل روی می‌دهد، و به این جهت، خاطر او عمدتاً به این تعارضات مشغول است. ولی تعارضات جدی دیگری نیز ممکن است در دو چارچوب اخلاق واقع شود هنگامی که به نظر برسد دو تکلیف منافی یکدیگر بر عهده داریم. مثلاً رد جریان جنگ ویتنام، بعضی از دانشجویان دوره‌های کارشناسی ارشد و بالاتر، از دیگران انتقاد می‌کردند که چرا به جای درس خواندن، به راه‌پیمایی در اعتراض به جنگ نمی‌روند.سؤال این است که بر طبق نظریه کانت، از تکلیف‌های به ظاهر متعارض کدام را باید برگزینیم؟ یک راه حل فوراً به ذهن می‌رسد. تکالیف موسّع را می‌توان به بسیاری راه‌ها ادا کرد. بنابراین، در صورت وقوع تعارض میان دو تکلیف مثبت، ممکن است هر یک را به راه ها و در اوقات مختلف ادا کرد. اگر تعارض بین وظیفه‌ای مضیّق و وظیفه‌ای موضع باشد، شاید ممکن باشد اول به ادای وظیفه مضیّق بپردازیم، و انجام وظیفه موسّع را به وقت دیگر و به را‌ه دیگری موکول کنیم. (بزودی خواهیم دید که این پیشنهاد همیشه درست نیست).
اما بعضی اوقات، بظاهر باید از میان دو وظیفه مضیق، یکی را برگزینم. مثلاً ممکن است فقط به این وسیله از آزار تا حق ناحق کسی بپرهیزیم که به او دروغ بگوییم. هر کس مدعی شود که اینگونه تعارضات وجود ندارد، منکر تجربه‌های اخلاقی عادی شده است. چنین تاکتیکی نیز مانند سقراط که واقعیت ضعف اخلاقی را انکار می‌کرد، از تبیین واقعیات حیات اخلاقی ما قاصر می‌ماند.
کانت تنها یک بار آن هم به اجمال، با این مشکل دست و پنجه نرم کرده است. می‌گوید پایه اخلاق عقل است، و عقل ممکن نیست تناقض‌ها عملی (یعنی در آن واحد، تکالیف متناقض) ب ما تحمیل کند. بنابراین، حتی در صورت وقوع تعارض میان قواعد اخلاقی، در هر زمانی تنها یک تکلیف بر عهده ماست. ممکن نیست واقعاً بین تکالیف تعارض روی دهد، به نحوی که عهده ماست. ممکن نیست واقعا بین تکالیف تعارض روی دهد به نحوی که مکلف باشیم در آن واحد مطابق قواعد منافی یکدیگر عمل کنیم. به نوشته او: «دو قاعد متعارض ممکن نیست هر دو در آن واحد ضرورت داشته باشند؛ اگر مکلف باشیم مطابق یکی از ان دو عمل کنیم، عمل کردن بر طبق قاعده مقابل نه تنها تکلیف ما نیست، بلکه حتی در تضاد با تکلیف ماست، «بنابراین، ب عقیده او، درست نیست که بگوییم تکالیف ما استثناپذیرند، یا یک تکلیف ممکن است فوری‌تر یا الزام‌آورتر از تکلیف دیگر باشد؛ همه وظایف اخلاقی مطلقند. (چنانکه اندکی پیش دیدیم، حتی وظایف موسّع استثنا نمی‌پذیرند و فقط پذیرای راه های بسیار متعدد برای ادای تکلیفند) (راجر سالیوان،۱۳۸۰: ۱۴۷).
وقتی قواعد اخلاقی با یکدیگر تعارض پیدا می‌کنند، تنها ممکن است (به اصطلاح ) یک «اساس تکلیفی»[۳۲] وجود داشته باشد که ما را بواقع ملتزم کند، و باید آن را یاد در عامل یا در خود قاعده اخلاقی یافت. اساس تکلیفی قویتر غلبه می‌کند و آنگاه «عمل کردن بر طبق قاعده دیگر نه تنها تکلیف نیست، بلکه با تکلیف تضاد دارد.

 

۲-۱۲) تجزیه و تحلیل ضوابط اخلاقی

در تحلیل استاندارد ضوابط اخلاقی سه حوزه دیده می‌شود، گروه مورد مطالعه عبارتند از: افراد، شرکت‌ها و جامعه.

 

۲-۱۲-۱) تجزیه و تحلیل ضوابط اخلاقی افراد

تحلیل افراد از نظر ضوابط اخلاقی آنها ، با ارزش اخلاقیات بازرگانی از دیدگاه افراد ارتباط دارد. بخشی از مدیریتی که برای یک شرکت کار می‌کند و یا به نحوی درگیر فعالیت‌های شرکت است، باید بر رفتار اخلاق شرکت تأثیرگذار و بر آن تسلط داشته باشد. تصور همگان، به طور ذاتی بر این است که احساس می‌کنند که رفتار بد در بلند مدت، رفتاری بی‌حاصل است، ممکن است سودی سرشار و باده آورده ناشی از رفتار ناشایست و غیر اخلاقی هیات مدیره برای یک بار، عاید شرکت شود و پاره‌ای از مدیران اجرایی به همین دلیل موفقیت‌هایی به دست آورند، ولی به تدریج افراد ناشایست و مدیرانی که پای ‌بند اصول اخلاقی نیستند، بلافاصله پس از برملا شدن اعمال و اخلاقشان، اعتبار خود را از دست می‌دهند(خلیلی،۱۳۸۱: ۶۶).
پاره‌ای از مدیران اجرایی که در واقع نماینده و معرف شرکت هستند احتمالاً می‌پندارند هر عمل و رفتار آن‌ ها در موقعیت شغلی که دارند نمودار رفتار و خط‌مشی شرکت است و ارتباطی به اخلاقیات شخصی آن‌ ها ندارد و آن‌ ها تنها مسئول انعکاس خط‌مشی شرکت هستند و از دستورات وجدان خود تبعیت نمی‌کنند.
آیا تصمیمات اخلاقی متناسب با وضعی است که شخص در آن قرار گرفته است؟
آیا تصمیم گیرهای اخلاقی گاهی از اوقات با ابهام همراه است؟
آیا افراد یا اشخاص (چه در مقام اجرایی و یا عادی) در روند کار به یک منجلاب غیر اخلاقی سوق داده می‌شوند؟
کنت گود پاستر[۳۳] استاد مدیریت در دانشکده بازرگانی دانشگاه هاروارد در مطلبی تحت عنوان «یادداشتی درباره شرکت به عنوان محیط اخلاقی «درباره اخلاق در بازرگانی به اظهار نظر می‌پردازد و می‌گوید:
که شرکت به خاطر خود و سهامداران باید محیطی باشد برای پذیرش و نگاه داری اشخاصی که شایستگی اخلاقی دارند و شرکت موظف است برای استقلال و شان هر یک از کارکنان خود حرمت قائل شود. یک فرد ممکن است در محیط کار خود رفتاری متفاوت و ناهمگون از خود بروز دهد، در چنین حالتی باید توجه داشت که تغییر باورها و درک او درباره اینکه کدام رفتار او صحیح و یا کدام یک نادرست است کاری آسان نیست. ممکن است افرادی در شغلی از مشاغل شرکت، هنگام تصمیم‌گیری درباره موضوعی که به نظر آن‌ ها اشکال اخلاقی دارد، متحمل‌ فشارهای شدید شوند، شکرت موظف است در جهت رشد کارکنان و توسعه رفتارهای مثبت آنان تلاش کند و از طریق دادن آزادی، مسئولیت و ضمن حفظ حرمت کارکنان، روحیه ابتکار و خلاقیت را در آن‌ ها بیدار و تقویت کند، در مقابل کارکنان نیز باید در قبال اعمال خود حقیقناً مسئول باشند. یک شرکت باید اهداف و نقطه نظرهای مطلوب خود را فراتر از سودآوری قرار دهد. یکی از مهمترین مقیاس‌های اندازه‌گیری فضای اخلاقی یک شرکت، اخلاق کارکنان آن شرکت است. یکی از نخستین عواملی که بر بروز یک رسوایی در یک شرکت اثر می‌گذارد، اخلاق فرد فرد کارکنان آن شرکت است(گودپاستر،۱۹۸۲: ۸۹).
تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)
ویلیام هال[۳۴] یکی از شرکای بازنشسته شرکت اندرسون، مولف «تصمیم‌گیرید درست، اخلاق برای مدیران» بر این باور است که تصمیم‌گیری و سوداگری و کسب و کار هر کس، تابع فشارهای اخلاقی، مفاهیم اخلاقی و عقلانی است که بر فضاهای شرکت حاکم است، با این حال ممکن است میان استانداردهای اخلاقی یک فرد و سیاست‌های شرکت تعارض‌هایی موجود باشد، در این شرایط یک فرد در مقابل تقاضای شرکت برای زیر پاگذاشتن باورهای اخلاقی باید چه عکس‌العملی داشته باشد؟ چنانچه این تعارض تبدیل به درگیری شود، شیوه درست برخورد فرد با آن چگونه باید باشد؟ بعضی معتقدند ارزیابی اخلاقیات یک فرد به عنوان شاخص هویت فردی و رفتارهای شغلی او امری است بیهوده و افراد و همه کارکنان باید در فضای پرفشار و محدودیت‌های شغلی که در مقابلشان قرار دارد عمل کنند، با این حال افراد باید مسئولیت‌ همه اعمال خود را بپذیرند. امروزه تمرکز و توجهی شدید و روابط و مناسبات بین افراد و رفتار آن‌ ها در فضای شرکت می‌شود.
لوراناش[۳۵] نویسنده «راهنمایی یک مدیر در مسائل اخلاقی صرف نظر از حسن نیت» اشاره می‌کند:
مدیران اجرایی که می‌گذارند ملاحظات و استراتژی حاصل کار، مکرراً بر تصمیمات آن‌ ها اثر بگذارد، به قابلیت خود برای پاسخگویی بازار از نظر اخلاقی لطمه می‌زنند. اندیشیدن مطلق به حاصل و نتیجه کار همواره موجبات شکست را فراهم می‌آورد. در چنین شرایطی معیارهای اخلاقی با جنبه تزئینی به خود خواهد گرفت و یا سرکوب خواهد شد و طرز تفکری که بر مناسبات و تفاهم‌ متقابل استوار است کنار گذاشته می‌شود. بعضی از مدیران اجرایی از بیم تضیعف قدرتشان به گفتگو درباره حاصل کار می‌چسبد تا تلاش‌ها و کفایت‌ها را فعال سازند؛ این گروه از مدیران مایلند تا مسائل خود را بر حسب مبادله اخلاقیات و حاصل کار ارزشیابی کنند، مردم به این موارد به صورت سیاه و سفید می‌نگرند. کشتی بار خود را ضایع می‌کند درآمدها از دست می‌رود، «یا رشوه بده و سود ببر و یا رشوه نده و کسب و کار از دست بده!» (ناش لوراناش،۱۹۹۰).
منجلاب‌های اخلاقی انعکاس و مشکلات یک سیستم هستند که نیاز به راه ‌حل ‌های مستمر دارند. همبستگی، انسجام یا اخلاقیات و سودآوری نمی‌تواند تحقق پیدا کند مگر آنکه دیدگاه سیستم درباره مشکلات در نظر گرفته شود. مجموعه‌ای از هدف‌ها باید به حاصل کار ترجیح داده شود. انگیزه‌های حاصل کار، جانشینی مناسب برای یک سلسله کامل ملاحظات و نیازهای اجرایی برای مشکلات و معماهای اخلاقی در محیط کار نیست. لورا ناش میثاق اخلاقی را با تأکید بر خدمات، خلاقیت، ارزش و مناسبات توصیه می‌کند، دیدگاه او از سود به عنوان جنبه دست دوم این ویژگی‌ها مطرح می‌شود تا به مدیران اجرایی کمک کند از قبل هدف‌هایی را مشخص کنند.
هدف‌گذاری حاصل از کار، امروزه به خاطر کسب آگاهی‌های جدید در نیاز به گوش فرا دادن هر چه بیشتر به افراد خارج از شرکت، از مشتریان گرفته تا گرو‌های همگانی از یک سو و بازگشت به ارزش‌هایی که مردم را به کار ترغیب می‌کند از سوی دیگر، در حال فرسایش است. بسیاری از مفاهیمی که محرک کسب و کارند به توابع متنوع گسترده‌تری وابسته‌اند تا به دلار قدرتمند.
ویلیام هال در نوشته‌ای تحت عنوان «اتخاذ تصمیم درست، اخلاقیات برای مدیران» درباره دیدگاه افراد از اخلاقیات بازرگانی می‌گوید:

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 07:17:00 ق.ظ ]