دانلود پایان نامه با موضوع طراحی و اعتبارسنجی الگوی بومی برنامه درسی دوره ابتدایی مبتنی بر ... | ... | |
آرنشتاین(۱۹۷۱،ص۴۱۲) بیان می دارد: « معلم هنر می تواند علاوه بر ایفای نقش تخصصی تدریس هنر به عنوان یک مشاوره زیباشناختی برای کل مدرسه باشد این گستردگی مسئولیت امکان وارد ساختن کیفیت زیباشناختی به هر کدام از کارهای مدرسه را میسر می سازد معلم هنر علاوه بر تدریس دروس هنر می تواند مشاور و راهنمای کارکنان و معلمان دیگر باشد تا کیفیتهایی تولید گردد که علاقه را جلب و حفظ نموده ، حساسیت و آگاهی ایجاد کند و از این طریق فعالیت ها و موضوعاتی که احتمالا با پریشانی و ملالت مورد اشاره قرار می گیرند به طور جدی مورد توجه قرار گیرد. از طرف دیگر علاوه بر معلمان دانش آموزان نیز چه آنانی که هنر می خوانند و چه آنانی که هنر نمی خوانند از چنین منبع مشاوره ای جهت رشد استعدادهای خود، خلق آثار منحصر به فرد و غیره بهره خواهند برد».
همانطور که قبلاً نیز ذکر شد برنامه درسی تلفیقی(تلفیق هنر با سایر دروس) از طرف صاحبنظرانی چون دیوئی و آیزنر مورد توجه قرار گرفته است. فرصت های یادگیری پروژه ای مستلزم به کارگیری قوه قضاوت و تشخیص،خلاقیت و در کنار هم قرار دادن اجزای متعدد تشکیل دهنده یک کل(پروژه) است. قالب های بازنمایی هنر مظهر اعلای فعالیت های یادگیری هستند که دارای ساختار باز هستند حتی آن نوع تجربه شکست که از درگیری با تکالیف ابداعی و برخوردار از ساختار باز اتفاق می افتد چون متکی به فضای حمایتی می باشد و منجر به خلق می شود برآیندی خوش آیند یا خشنود کننده دارد(مهرمحمدی،۱۳۹۰). لذا چون در روش پروژه ای دانش آموز با مسئله و آن هم با مشارکت کل وجودش مواجه می گردد موجبات کسب لذت زیباشناختی و تجربه زیباشناختی فراهم می گردد .
آیزنر(۲۰۰۵) نیز بیان می کند در برنامه درسی تلفیقی هنر با سایر دروس، روش پروژه به خاطر توجه به کل وجود کودک مورد تأکید قرار می گیرد مثلاً دانش آموزان موضوعاتی درباره قهرمانان ملی در درس هنرهای زبان انتخاب می نمایند آنها را شناسایی و مورد بحث قرار می دهند و علاوه بر آنها یک اثر هنری نیز در مورد آن موضوعات تولید می نمایند.
قابلیتها و امکانات هنری زمانی قابل کاربرد هستند که ما به طور عملی آنها را انجام دهیم. به عبارت دیگر مهارتهای هنری از طریق اقدام عملی در فرد رشد می یابند و فرد از انعکاس و بازخوردهایی که از فرایند کار هنری دریافت می کند نسبت به ارتقا آن کار می کوشد(آیزنر،۲۰۰۲). بنابراین فعالیتهای یادگیری هنری این پیام را به معلمان می رسانند که در تدریس خویش فرصت های عملی جهت بکارگیری آموخته ها برای دانش آموزان فراهم نمایند البته این فرصتها با توجه به موضوع تدریس می تواند واقعی یا به صورت شبیه سازی شده فراهم گردد.
دیویی معتقد بود معلم کسی است که عاشق تعامل با دانش آموزان، برانگیختن کنجکاوی و همچنین یادگیری آنان باشد. وقتی این عشق در وجود معلم باشد دانش آموزان می فهمند که معلم از بودن با آنها لذت می برد و معلم نیز همراه با این عشق به عنوان یک هنرمند تربیتی نسبت به دانش آموزان و توانایی های آنان شناخت و بصیرت لازم را بدست خواهد آورد زیرا دانش عمیق و فردی از هر دانش آموز برای یک هنرمند تربیتی ضروری است. رفتار لذیذ با کودکان و پذیرش نوجوان از ته دل و با همدلی به نقطه ای می رسد که دیوئی آن را عشق یک معلم موفق می داند اگر در کلاس درس بخواهیم هنرمند تربیتی موفق باشیم لازم است به کودکان عشق بورزیم عشقی که یادگیری هر دانش آموز را هدایت کند تا بتوانیم تدریس مان را هنرمندانه فردی سازی کنیم(سیمپونز و دیگران،۲۰۰۵).
وجود فرم های مختلف بازنمایی، توجه به احساس، علاقه، خلاقیت کودکان و غیره در عالم هنر به نظر می رسد نشان از اهمیت توجه به تفاوت های فردی در حوزه هنر باشد. آیزنر (۲۰۰۵) می گوید حوزه معناسازی اشکال مختلفی دارد برای مثال علم با وجود سودمندی زیاد هرگز نمی تواند منحصراً در یک قالب بازنمایی که خود از میان قالب های مختلف قابل دسترس بر می گزیند ارائه شود در مدارس و دانشگاه ها باید شرایطی فراهم نماییم که دانش آموزان بتوانند در اشکال مختلف بازنمایی مهارت کسب کنند و وظیفه مدارس فراهم نمودن شرایطی است که چنین سوادی را تسهیل کنند.
منابع یادگیری در هنگام کار با هنرها متعدد و حمایتگر می باشند برای مثال سالن کنسرت و استودیو مملو از فرصت های یادگیری است(آیزنر،۲۰۰۵).حال که امکانات و مختصات فضا در یادگیری موضوع تدریس و فعالیت تأثیر دارد بدین منظور بهتر است فضاهای یادگیری دروس گوناگون از همدیگر تفکیک و مجهز شوند و برای حوزه های یادگیری گوناگون فضاهای مختلفی که با منابع و تجهیزات یادگیری مربوطه ساماندهی شده اند در نظر گرفت و فضای یادگیری حمایتگر و پشتیبان برای اهداف و موضوعات تدریس فراهم ساخت.
گوتشالک(به نقل از آیزنر،۲۰۰۲)بیان می کند معلمان شبیه هنرمندان بایستی با زمینه ها، اهداف، ساختار، محدودیتها و ارزشها مواجه شوند. ملاحظات ارزشی در زمینه های کاری و اهداف هنرمندان، در سازماندهی آنان از فرم و موضوع و همچنین در تکمیل پروژه هایشان نقش ایفا می کنند برای مثال هنرمندان به طور مداوم در خصوص درستی حرکت، ژست، ارتباط، تناسب صدا یا رنگ تصمیم گیری می کنند.
زمانی می توان از نقش هنرمندی معلمان سخن گفت که آنان در موقعیت های گوناگون از طریق دارا بودن مهارتهای خاصی نقش خویش را متناسب با آن موقعیتها آن هم به طور اثربخش ایفا نمایند. تراورس[۶۰](به نقل از اسمیت،۲۰۰۸) می گوید تربیت خود سبکی از اجرا و نمایش است و فنون فراگیری نقش در هنرهای نمایشی همانند فنون لازم برای فراگیری نقشهای تدریس است. از این رو معلمان با آموختن مهارتهای لازم می توانند متناسب با موقعیت تدریس یعنی به تناسب موضوعات تدریس، روش تدریس، مناسبتهای تاریخی و اتفاقات پیش بینی نشدۀ موقعیتی رفتار نمایند چرا که موقعیتهای مختلف رفتارها، مواضع، کنشها و لحن های گفتاری خاصی را می طلبد.
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 05:07:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|