با توجه به نتایج به دست آمده از رتبه بندی متغیر ها که در جدول۱-۵ آمده است به این نتیجه می رسیم که از بین متغیر های مورد بررسی متغیر اهمیت ریسک با بالاترین میانگین رتبه ای قویترین متغیری است که بر درگیری فرد در خرید تاثیر می گذارد . براین اساس می بایست گفت که با توجه بدان که بیشتر خرید محصولات ماکارونی و پاستا توسط زنان صورت می گیرد و اینکه این دسته از محصولات در بین کل اعضای خانواده مورد استفاده قرار می گیرند و آنها خود را در مورد ریسک اشتباه در تصمیم مسئول می دانند ؛ اهمیت ریسک به قدری بالاست که آنها خود را به شدت در این خرید درگیر می نمایند .
پایان نامه
در ادامه میزان علاقه به محصول و احساس لذت از مصرف آن با فاصله کمی در رتبه های دوم و سوم قرار می گیرند . بر این اساس با توجه به علاقه اکثر خانواده های ایرانی و همچنین احساس لذتی که مصرف این محصولات به فرد و خانواده می دهد ، می توان گفت که این دو متغیر در خرید این محصولات و پایبندی و وفادراری به آنها بسیار موثر می باشند .
احتمال ریسک ادارک شده توسط افراد در رتبه چهارم قرار دارد و بدان معناست که با وجود آنکه برخی از افراد این ریسک را به روشنی ادراک می کنند اما این مساله در میزان درگیری آنها به محصولات تاثیر بسزایی ندارد و آنها به خاطر ریسک ادراک شده زیاد خود را درگیر فرایند خرید نمی نمایند .
ابعاد نشانه ای همانگونه که انتظار می رفت بسیار کم تاثیر و در رتبه آخر قرار دارند . این مهم در مورد کالاهای کم درگیر دیگر نیز قبلا به اثبات رسیده بوده است . دسته بسیار اندکی از محصولات پر گردش مصرفی هستند که به گونه ای موید شخصیت و ویژگی های فردی مصرف کننده می باشند . در این تحقیق به این نتیجه رسیدیم که اکثرا مشتریان بر این اعتقاد هستند که محصولات ماکارونی و پاستا نمی توانند موید شخصیت فرد و ویژگی های شخصیت اجتماعی وی باشند .
جدول ۱-۵ : رتبه بندی متغیرهای درگیری مشتری

 

متغیر میانگین رتبه‌ای رتبه
اهمیت ریسک ۱.۷۷ ۱
میزان علاقه به محصول ۲.۷۲ ۲
احساس لذت از خرید ۲.۸۱ ۳
احتمال ریسک ۳.۴۱ ۴
ابعاد نشانه ای ۴.۳ ۵

۷-۵- پیشنهادات تحقیق
پیشنهادات ارائه شده در این تحقیق را می توان در دو بخش مورد بررسی قرار داد. در بخش اول پیشنهاداتی در مورد رابطه درگیری و وفادراری به مشتری که مربوط به شرکت های تولید کننده محصولات ماکارونی و پاستا می باشد ارائه می گردند که با توجه به شرایط و ماهیت خاص آنها، می توانند مورد استفاده واقع شده و در بخش بازاریابی این شرکت ها به کار گرفته شوند؛ ارائه می گردد و در بخش دوم نیز پیشنهاداتی در خصوص موضوع و عناوین تحقیقاتی مرتبط برای انجام پژوهش ها و تحقیقات آتی بیان می شود.
۱-۷-۵- بخش اول : پیشنهاداتی با استناد بر نتایج حاصله از تحقیق
صنعت غذا را به جرات می توان مهم ترین و حیاتی ترین صنعت هر کشوری نامید . این صنعت با توجه به ارائه محصولاتی که مربوط به مهمترین نیاز های بشری می باشند همواره از جذابیت های خاصی در بازار برخوردار بوده اند . صنعت تولید محصولات ماکارونی و پاستا در کشورمان با توجه به ماهیت تغذیه کربوهیدراتی غالب در کشور از صنایعی است که پس از معرفی در کشور با سرعت بسیار بالایی رشد کرده است . افزایش نیاز بازار به این محصولات و بهبود کیفیت تولید در دهه های گذشته روندی را در این صنعت رقم زد که باعث به افزایش دو برابری مصرف این محصول در طی کمتر از هشت سال شد . با افزایش سرانه مصرفی این محصولات در بازار کشور شکافی بین تقاضا و عرضه در این صنعت مشاهده شد که مسیر را برای واردات این محصول در طی سالهای دهه ۷۰ باز کرد . خوشبختانه در حال حاضر با توجه به حسن درایت تولید کنندگان و همچنین بهبود کیفیت تولیدی این محصولات ، نیاز وارداتی کشور به این دسته از محصولات کاملا مرتفع شده و کشور عزیزمان به خیل صادر کنندگان این محصولات پیوسته است .
نکته ای که در حال حاضر سایه بر این صنعت افکنده است آن است که تعداد تولید کنندگان فعال در این صنعت در طی یک دهه بسیار افزایش یافته است و در حال حاضر صنعت با ظرفیت های خالی بسیاری دست به گریبان می باشد. این مهم به خودی خود منجر به افزایش سطح رقابت بین تولید کنندگان از یک سو و گرایش این سازمان ها به بازاریابی علمی از سوی دیگر شده است . صرف هرینه در حیطه بازاریابی فرایند مدون و علمی را می طلبد که بودجه های سنگین بازاریابی و هزینه های ثقیل تبلیغات در کشورمان به هرز نرفته و نتایج مطلوب را به همراه آورند .
۱-۱-۷-۵ پیشنهاداتی در مورد رابطه متغیر علاقه با وفاداری به برند :
استفاده از تکنیک های تبلیغاتی سبک زندگی در تبلیغات رسانه ای : با استناد به آمار به دست آمده محصولات ماکارونی و پاستا از علاقه بالایی در اقشار مختلف جامعه برخوردار می باشند و درصد بسیار بالایی از مصرف کنندگان این محصولات را می پسندند . در نتیجه استفاده از این علاقه عمومی می تواند در تبلیغات این سازمان ها به کار بسته شود . چه بسا که بتوان گفت که به توجه به علاقه عمومی خانواده ها از این محصولات استفاده از تکنیک های تبلیغاتی سبک زندگی[۹۹] در این صنعت توجیه بهینه تری را دارا باشند .
بهبود اعتبار برند : با توجه به رابطه قوی بین متغیر علاقه و وفاداری به برند و همچنین با در نظر گرفتن وضعیت حال حاضر بازار محصولات ماکارونی و پاستا در بازار و همچنین با استناد به اطلاعات به دست آمده در شرکت های تولید کننده و چرخه عمر محصولات ماکارونی و پاستا در بازار افزایش اعتبار برند در بین اذهان عمومی مصرف کنندگان با توجه به تکنیک های تبلیغات تشویقی پیشنهاد می شود .
۲-۱-۷-۵ پیشنهاداتی در مورد رابطه متغیر لذت با وفاداری به برند :
بهبود کیفی محصولات ارائه شده در بازار : با توجه به رابطه بسیار قوی متغیر لذت حاصله از مصرف محصولات و وفاداری به برند می توان به حتم یقین گفت که مطلوب بودن عملکرد محصولات تاثیر بسیار بالایی در ایجاد رفتار تکرار خرید داشته و در وحله اول منجر به ایجاد تعهد به برند و در نهایت منجر به وابسته شدن فرد به برند می شود . فلذا بهبود هر چه بیش از پیش محصولات می تواند منجر به ایجاد رفتار های مبتنی بر عادتی گردد که برای سازمان مناسب و مطلوب می باشند .
استفاده از رویکردهای بازاریابی حسی : از آنجایی که ایجاد رفتار تکرار خرید بر اساس مدل های ارائه شده در حیطه رضایت مشتری در ارتباط بسیار نزدیکی با احساسات ایجاد شده در مصرف کننده می باشد استفاده از رویکردهای بازاریابی حسی به شرکت های تولید کننده پیشنهاد می شود .
توجه بیشتر به روی زنجیره تامین : با توجه به تکنولوژی مورد استفاده در فرایند تولید محصولات ماکارونی و پاستا می توان این مساله را مطرح نمود که با توجه به بهبود عمومی تکنولوژی تولیدی در شرکت های اصلی تولید کننده محصولات ماکارونی و پاستا ، در حال حاضر کیفیت نهایی محصولات تولیدی بیشتر در گرو مواد اولیه می باشد . در نتیجه استفاده از مواد اولیه مناسب و مدیریت زنجیره تامین می بایست به عنوان یکی از سررشته های عملیاتی شرکت های تولید کننده قرار بگیرد .
۳-۱-۷-۵ پیشنهاداتی در مورد رابطه متغیر ابعاد نشانه ای با وفاداری به برند :
عدم استفاده از رویکردهای مربوط به گروه های مرجع و الگو سازی : همانگونه که انتظار می رفت ابعاد نشانه ای در مورد محصولات ماکارونی و پاستا بسیار ضعیف عمل می نمایند .ابعاد نشانه ای در مورد مصرف کنندگانی که فرایند درگیری خرید بالایی دارند به مراتب بهتر عمل می نماید . در نتیجه استفاده از رویکردهای الگو محور در فعالیت های ترویجی محصولات ماکارونی و پاستا متناسب نبوده و تاثیر بالایی را دارا نمی باشد .
۴-۱-۷-۵ پیشنهاداتی در مورد رابطه احتمال ریسک با وفاداری به برند :
بهبود سطح دسترسی به محصولات و بهبود زنجیره توزیع : احتمال ریسک یکی از مهمترین عواملی بود که رابطه ای معکوس با وفاداری به برند دارا می بود . بر اساس نتایج به دست آمده می توان به این نتیجه رسید که رفتار غالب مصرف کنندگان ماکارونی و پاستا ، رفتاری مبتنی بر عادت می باشد . در نتیجه زمانی که فرد به علت عدم دسترسی به برند مورد نظر خویش ناچار به خرید برند دیگری می شود تا درصد متوسطی سعی بر آن خواهد داشت تا محصول دیگری را بر نگزیده و در محل خرید دیگری اقدام به خرید نماید . با توجه به این مهم می بایست متذکر شد که مصرف کننده میزان اندکی از ریسک را می پذیرد و در صورت افزایش ریسک انتخاب خود را تغییر می دهد . در صورتی که عملکرد برند انتخابی جدید نیز مناسب بوده باشد ، مصرف کننده با توجه به اینکه رفتاری اکثرا مبتنی بر عادت داراست در آینده نیز امکان دارد که به سمت برند اصلی خود بازنگردد . افزایش پوشش محصول در سطح خرده فروشی و افزایش سهم دیداری و ذهنی و عاطفی مصرف کننده در این مسیر راه هایی برای کاهش ریسک های مرتبط با فرایند خرید می باشند که در نتیجه آن وفاداری مصرف کننده نسبت به برند را تحریک می نمایند .
۵-۱-۷-۵ پیشنهاداتی در مورد رابطه متغیر اهمیت ریسک با وفاداری به برند :

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 05:24:00 ق.ظ ]