مهری شاه حسینی در کتاب خود به نام زنان شاعر ایران (معاصر) به معرفی اکثر زنان شاعر دوران معاصر و دیدگاه آنان پرداخته است و آورده : « اکثر زنان شاعر، زن را رکن اصلی خانه می دانند و برای این که بنیان خانواده پا بر جا بماند، همانند شمع جان فشانی می کنند. »(شاه حسینی، ۱۳۷۴ : ۱۱۴ )
غزل تاج بخش در اثری به نام زن، شعر و اندیشه ، از درون مایه ی شعر های توران شهریاری (بهرامی) اشاره کرده و گفته : « شعر های توران را، واقعیت جاری و صرف جامعه تشکیل می دهد و اندیشه او متوجه فخر و سر بلندی زن ایرانی است. شعر او با سوز و گداز های معمول زنانه، میانه ای ندارد و هیچ گاه او زن را ضعیف و قابل ترحم نمی داند.»(تاج بخش، ۱۳۷۸ : ۱۲۹)
تاج بخش در همین کتاب، نظر خود را در باره ی ژاله قائم مقام فراهانی هم آورده و گفته « ژاله بیشتر اوقات از زن بودن خود احساس حقارت می کند و مقام خود را تا حد بازیچه بودن تنزل می دهد. »(همان :۵۰ )
اثری دیگر به نام اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه است از روح انگیز کراچی، تحقیقات جالبی در مورد ژاله قائم مقام فراهانی دارد. او گفته : « در اشعار ژاله می توان به نوعی نارسیسم به عنوان نوعی کوشش ( مَنِ ) شاعر برای ایجاد تعادل شخصیت اشاره کرد. دلبستگی به خویش از زیبایی های خویش را، در اغلب اشعار ژاله، آشکارا می توان احساس کرد. »(کراچی، ۱۳۷۴ : ۱۳۴)
پوران فرخ زاد در کتاب خود، به نام نیمه های نا تمام با عنوان فرعی« نگرشی نو در شعر زنان از رابعه تا فروغ »، ژاله قائم مقام فراهانی را چاوشی خوان شعر زنانه دانسته و گفته شعر پیش از ژاله، بیشتر بسته، محدود و تکراری بود ولی با ورود عالم تاج (ژاله) که روحیه اش را می توان با فروغ فرخ زاد به مقایسه گرفت نه تنها در قالب، بلکه در مضامین شعر آن زمان نیز، نوعی عصیان گری و سنت شکنی را می توان مشاهده کرد. »(فرخ زاد،۱۳۸۰ : ۲۰۶)
مقالات فراوانی هم در باره ی زنان شاعر معاصر مخصوصاً زنان شاعر مورد بحث به رشته تحریر در آمده اند که به تعدادی از آن ها اشاره می شود. ۱- سیمای زن در ادبیات و شعر فارسی از بهرام غفاریان ۲- تصویر زن در شعر کلاسیک و معاصر از منوچهر آتشی ۳- بر جسته ترین زنان ادیب و شاعر ایران در دوران مشروطیت « در سال های ۱۲۸۵تا ۱۳۰۴ هجری شمسی » و نقش آن ها در تحولات اجتماعی ایران از رُزا قراچورلو که همه به معرفی و دیدگاه این زنان، پرداخته اند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

 

۱-۴- اهداف تحقیق

 

بررسی و بیان دیدگاه شاعران زن معاصر، عالم تاج (ژاله) قائم مقام فراهانی، پروین دولت آبادی، توران شهریاری (بهرامی)، ژاله اصفهانی و پروانه نجاتی ) نسبت به زن، در سروده های آنان و شناخت مقام و منزلت زن در این سروده ها و ابتکارات و فعالیت های کلی زنان از دیدگاه این شاعران و در نهایت بیان تاثیر سروده های این شاعران در پیشرفت زنان یک جامعه می باشد.

 

 

۱-۵- ضرورت تحقیق

 

از آن جا که کتاب ها و مقالات متفاوتی که در باره ی زنان شاعر معاصر، عالم تاج (ژاله) قائم مقام فراهانی، پروین دولت آبادی، توران شهریاری (بهرامی)، ژاله اصفهانی و پروانه نجاتی ) به رشته تحریر در آمده است، همه و همه در حد معرفی اجمالی بوده که آن اندک هم یا در شعر مردانه و از زبان آن ها بوده و یا به استناد ناقص در سروده های شاعران زن ناراضی بوده است و تحقیق کامل و رسایی در مورد این شاعران و دیدگاه آن ها در باره جنس زن و جایگاه آن ها در خانواده و اجتماع چه در داخل و چه در خارج از کشور انجام نشده است، تحقیق حاضر تلاشی است که معرفی این چند تن را در بر دارد و دیدگا ه های آنان را یک جا در مورد زن در شعر و شاعری بررسی کرده است.
فصل دوم
زن وشعر

 

 

۲- زن و شعر

 

پیش از این در مورد خلقت زن و مرد و تفاوت های آن دو، به صورت کوتاه مطالبی ذکر شد و پس از آن به دوران مادر سالاری و مادر شاهی اشاره شد و بیان گردید که آن چه در باره ی زن و احیاناً خلقت ناقص او گفته اند، احتمالاً مطالبی است که از قلم مردان تراوش کرده است. چون موضوع این پایان نامه تفضیل تفاوت خلقت زن و مرد و استدلال برتری یکی بر دیگری نیست و در هیچ قسمت از فصول این پایان نامه ضرورتی ندارد که این موضوع به این صورت بیان گردد، این فصل از پایان نامه اختصاص داده می شود به جایگاه و موقعیت زن در شعر. اگر مجالی حاصل شود باید تلاشی صورت پذیرد تا به گفته صاحب نظران در مورد شعر زنانه، اشاره ای گردد.
بحث و جدل در مورد زنان و ورود آن ها به میادین مختلف در میان همه ی اقوال بوده است ضعف هایی که برای زنان در حوزه های دیگر بر شمرده اند در شعر هم برای آن ها قائل شده اند. چنین دیدگاه هایی که شاید در همه جوامع آن روز وجود داشت، احتمالاً بر گرفته از نظام مرد سالاری ادوار گذشته بوده است. مرد سالاری که پس از کشف آهن به وجود آمد و بدان صورت بود که با سکونت دایمی مردان در مکان های خاص و نرفتن آنان به شکار و در پی آن، کاسته شدن وظایف خطیر زنان را همراه داشت که به دنبال این روش ، کم کم زنان به انحصار مردان در آمده اند و بین زن و مرد فاصله افتاد و همان طوری که در مقدمه آمده، در چنین جوی، زن ضعیف و ناتوان شد تا جایی که مبنای شر معرفی گردید و مرد قوی و نیرومند و مبنای خیر.
بیان گردید که این دیدگاه، با ورود مهاجران« آریایی ها » هم به کشور ما رسوخ پیدا کرد. نظام مرد سالاری، سال های مدیدی، دوام داشت. این نظام باعث ضرر و زیان های عاطفی و احساسی فراوانی به زن گردید به طوری که زن دیگر نمی تواست در چنین جوی که در خانواده و در جامعه حاکم بود، حرفی بزند. او در این زمان حق هیچ گونه دخالت و انتخابی را در زندگی نداشت، حتی حق انتخاب های سرنوشت ساز همانند انتخاب همسر و شریک زندگی یا عشق ورزیدن به معشوق خودش را.
عکس در مورد عشق ورزی
از آن جا که اکثر دانش پژوهان و دانش وران که دستی در ادبیات و شعر و شاعری دارند بر این عقیده اند که عشق، محبت، درد و غم و به طور کلی احساسات و عواطف در تمام دوران و همیشه و همه جا، موجب زایش شعر و شاعری در افراد می شده و از آن جا که در دوران مرد سالار گذشته زن، حق هیچ گونه دخالت و ابراز عشق و احساساتی را در زندگی خود نداشته است، شعر و شاعری در ادوار گذشته در بین زنان بسیار کم بوده و شاید بتوان گفت که تعداد زنان شاعر در گذشته، از تعداد انگشتان دست، هم بیشتر نبوده است. پژوهش گران گفته اند نمی توان علت قلت زنان شاعر در گذشته را به دلیل فقدان احساسات و عواطف در بین آنان دانست زیرا از نظر آن ها، زنان از لحاظ عاطفه و احساسات، احساسی تر و با عاطفه ترند.
از نظر این پژوهنـدگان احتمالا جامعه مرد سالار کشور ما در گذشته، ایـن احساسات را نا دیده گرفته و با هر گونه ترفندی به مقابله با این زنان و احساسات و عواطف آنان، پرداخته است. پوران فرخ زاد در باره ی جو حاکم در ادوار گذشته و علت فقدان زنان شاعر در آن دوران گفته : « در چنان جوی که در گذشته حکم فرما بود اگر زنی با سواد، دانشور و سرایشی گر، در لا به لای تاریخ قطور ادبیات دیده می شد، او را بیشتر از آن که روشن اندیش، ادیب و صاحب ذوق و مکتب ساز بیابیم، پلید، هوس باز، آلوده دامن و فاسق می بینیم و به دلیل این نوع تفکر، آنان را با انواع تهمت های حقارت آور از جامعه بیرون رانده و چهره ای چنان ساختگی را از آنان، برای آیندگان ارائه می دهد که با هفت آب کوثر هم نتوان لکه های آن را زدود و به پالودگی نخستین باز گرداند. »(فرخ زاد، ۱۳۷۶ : ۹)
فرخ زاد در کتاب خود به نام اوهام گل سرخ شقایق آورده : « به دلیل جو مرد سالارانه ی ادوار گذشته در کشورمان بوده که تعداد زنان شاعر در برابر گروه گروه شاعران مرد، از فراز تا فرود، بسیار بسیار کم بوده به طوری که تا قرن نهم، تنها نام این چند تن رابعه، مهستی لاله خاتون، جهان بانو و مهری هروی دیده می شود که این ها نیز دست خوش آماج طوفان ها و تهمت ها گشته اند. بدان گونه که در باره ی رابعه گفته اند که رابعه در عشق رسوایی آور غلام خدمتکار خود، جان فدا می کند و مهستی با همه ی جاه و جلال و مرتبه اش در سودای بقال و قصاب شهر، خود را بد نام می سازد و لاله خاتون با کشتن برادر، چهره ای سنگ دلانه و خشن از خود در تاریخ به جای می گذارد و چهارمی که همان جهان بانو باشد، با تمام رگه های درخشان عرفانی در اشعارش، تن به رابطه نا مشروع با خواجه ای از بزرگان شیراز می سپارد و در آخر مهری هروی که در قرن نهم به فصاحت کلام و آزادگی نام بردار بوده است جز نمونه های اندک، اما مطایبه آمیز، در اشعارش به نا توانی شوهر پیر سالش، هیچ اثر دیگری از رزیلت و پستی دیده نشده است. » (همان : ۹-۱۰)
با چنان اوضاعی که در باره ی زن در گذشته وجود داشت و در نظام مرد سالارانه ی که در پیرامون او حکم فرما بود، زن دیگر نمی توانست از درد و رنج خود بگوید زیرا اگر می گفت چه بسا محکوم و سرنوشت بسیار بدی را باید انتظار می کشید چنان که زنان نام برده ، به چنین سر نوشتی دچار شدند. در چنین جامعه ای، زن باید سرش به کار خانه گرم باشد و مشغول پخت و پز، چه کارش به شعر و شاعری.
از عوامل دیگر رویکرد کمتر زنان به شعر و شاعری حجب و حیای زنانه است . همان طوری که یاد آور شدیم و گفتیم که اندیشه وران، عشق و احساسات را پایه شعر و شاعری دانسته اند ولی دیده شده که گاهی اوقات، حیای زنانه، مانع از آن می شد که آنان همانند مردان، حرف دل خود شان را در اشعار به بیان کنند. شاید آن هم به دلیل ترس از بد نامی و انگشت نما شدن در بین مردم آن زمان بوده است و شاید بتوان گفت که این مسأله یکی از مهمترین مسائلی بود که در آن زمان باعث می شد زنان کمتر از مردان در عرصه شعر و شاعری عرض اندام کنند و اگر هم زنی پیدا می شد که شعری بسراید، با الفاظی مردانه آن را بیان می کرد و می سرود. در این جا به دلایلی می توان گفت چه بسا هم آن ها، شعر های شاعران زنی مانند رابعه را خوانده و سر گذشت آنان را در ذهن خود مجسم کرده اند. چنان که در اشعار پروین اعتصامی این خصیصه به وضوح پیداست به طوری که در باره ی او گفته اند، اکثر ابیات دیوان پروین، از زبان مرد حکیم و فرزانه ی سروده شده است. شاید بتوان جَوِ خانواده و جامعه در زمان پروین که تا آن زمان هم می توان گفت هنوز مرد سالار و مبین برتری مرد بر زن بود، این گونه ایجاب می کرد که این شاعر زن، به شیوه و به زبان مردانه بسراید و بعد ها که جو جامعه آرام تر و رو به ارزش گذاری برای زن گردید، او به دفاع از خود پرداخت و به کسانی که شعر این شاعر بزرگ را به شاعران مرد یا به پدرش نسبت می‌دادند، گفت :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از غبار فکر باطل پـاک بایــد داشــت دل تـا بدانــد دیو کاین آئینه جـای گرد نیسـت
مرد پندارند پروین را چو برخی ز اهل فضل این معما گفته نیکو تر، که پروین مرد نیست
(اعتصامی، ۱۳۸۵ : ۵)

 

در همین باره، پوران فرخ زاد در کتاب خود به نام نیمه های نا تمام ( نگرشی نو در شعر زنان از رابعه تا فروغ )، مساله شرم و حیا را در مورد پروین این چنین باز گو می کند : «پروین با آن که زن بود و روح مادینگی در وجودش پرتو می افکند و بی تردید از عواطف زیبای زنانه نیز بهره داشت اما چون از کودکی از آنیمای خود روی گردانیده و با آنیمـوس پدر در آمـیزه شـد و به خواسـت و نا خواست پدر به پرورش آن همت گماشت، چنان از خود زنانه اش دور و به ( خود ) مردانه ی پدرش پیوست که هرگز آن جنون دلپذیری را که از عشق های زمینی زاییده می شود و گه گاه عشاق را از زمین به آسمان می برد و عشق بزرگ و بی نهایت را به او می نمایاند، نشناخت. شاید هم در اعماق وجود به آن می اندیشید اما محیط محافظه کارانه و سنتی خانواده، نوع تربیت، شرم و عفاف ذاتی دست و پای احساسات او را به زنجیر کشید و باعث شد که اگر زنی هم شعر بگوید نه از زبان خودش که از زبان یک مرد، آن را بیان کند.»(فرخ زاد،۱۳۸۰ : ۲۲۷)
ما در این بخش از پایان نامه که به زن و شعر اختصاص دارد، با توجه به بیان مطالب و مشکلاتی که در باره ی زنان و قلت ورود آن ها به شعر و شاعری وجود داشت و در بالا هم تا حدودی توضیح داده شد، به معرفی و ذکر نام زنان شاعر مشهوری که در تذکره ها از آن ها، نامی برده شده و یا کتاب ها و مقالاتی در مورد این زنان ادیب و شاعر نوشته شده است، می پردازیم.
« طبق آن چه که تذکره نویسان بیان داشته اند، نخستین زنی که نام او به عنوان شاعر در تاریخ ادبیات ایران ثبت و ضبط شد، رابعه بنت کعب قزداری که معاصر شاعر و استاد مشهور زبان فارسی، رودکی بود و در نیمه قرن چهارم در بلخ می زیسته است . پدر او که شخص فاضل و محترمی بود در سلطنت سامانیان در سیستان، بست، قندهار و بلخ حکومت می کرد. از تاریخ دقیق ولادت رابعه اطلاع کافی در دست نیست ولی پاره ای از حیات او معلوم است. این دختر دانشمند، در اثر توجه پدر توانست تعلیمات خوبی را کسب کند و در زبان ، دانش وسیعی حاصل کرد. چون ذوق شاعری داشت، شروع به سرودن اشعار شیرین کرد. عشقی که رابعه نسبت به یکی از غلامان برادر خویش پیدا کرد بر سوز و شور اشعارش افزوده و آن را به پایه کامل رسانید. محبوب او غلامی بیش نبود و چون بنا بر آداب و رسوم آن دوران، رابعه نمی توانست امیدی به ازدواج با آن غلام داشته باشد، از زندگی و سعادت به کلی نا امید شده بود به همین خاطر تسلی خاطر حزین او، سرودن اشعاری بود که در آن احساسات سوزان و عواطف روحی خود را بیان می کرد. حارث، برادر رابعه که پس از مرگ پدر، حاکم بلخ شده بود، توسط یکی از غلامان خود که صندوقچه بکتاش را دزدیده، به جای جواهرات و طلا در آن اشعار مملو از عشق و سوز و گداز رابعه را یافت، از این عشق آگاهی یافت و با وجود اطمینان از پاکی خواهر خود، بر آشفت و حکم به قتل او داد و رابعه در سنین جوانی با دلی پر از آرزو و عشق، از دنیایی که از آن جز غم و نا کامی نصیبی نداشت، وداع کرد. زبان شعری رابعه ملایم و او را مبتکر یکی از بحور شعر فارسی نیز دانسته اند. »(قاسمی، ۱۳۷۶ : ۱-۲).
ذبیح الله صفا در تاریخ ادبیات خود، در باره ی این بانوی شاعر گفته است : « در آن روزگار که هنوز بیش از چهار صد سال از ظهور اسلام نمی گذشته، یک زن، یک انسان اندیشمند و والا در علم، ادب و دانش، حق انتخاب عشق و همسر خود را نداشته و خانواده و برادر می بایست مجوز او را برای ورود به عالم محبت حتی از نوع شرعی و حلالش، امضاء نمایند. این جاست که فریاد مظلومانه ی رابعه می بایست از طریق واژگان شعر، خواب رفتگان وادی نخوت و کفر را از جای بپرداند که متاسفانه چنین خشم شور انگیزی پیدا نیست و آن چه از او در تذکره ها می بینیم زبان ملایمی در حالات عشق و شاید این اندازه سر حد توان یک زن بوده است. »(صفا، ۱۳۷۱ : ۴۴۹ – ۴۵۱).
نکته مهمی که از این گفتار ذبیح الله صفا در باره ی این زن شاعر می توان فهمید و بیان کرد همان مسئله یست که در بالا به آن پرداخته شد و بیان گردید که در گذشته، چنین جوی در جامعه مرد سالار ما، حکم فرما بود. در آن دوران تعداد زنان شاعر بسیار کم بوده به طوری که در کتاب پنج جلدی صفا، با آن همه عظمت و حجم، تنها سه تن از زنان شاعر به نام های رابعه بنت کعب قزداری در قرن چهارم و پادشاه خاتون دختر قطب الدین محمد که فرمانروای کرمان بوده در قرن هفتم و شاهزاده ملک خاتون دختر مسعود شاه اینجو در قرن هشتم آورده شده است. در تذکره های قدیمی که امروزه در دست هست و در کتاب خانه ها موجود، تعداد زنان شاعر به نسبت مردان بسیار بسیار کم بوده و حتی شاید بتوان گفت عدد آن ها از یکی یا دو تا، هم تجاوز نمی کرده است. اما در سال های اخیر کتاب های زیادی در مورد زنان شاعر، گرد آوری، چاپ و منتشر شده است که در زیر به آن ها پرداخته می شود.
تحولات سیاسی اجتماعی که در سال های ۱۳۰۰ و پس از آن در ایران رخ داد و منجر به مشروطیت و آزادی گردید، باعث شد که دید زنان هم باز شده و آن ها با دیدی باز تر به دنیای پیرامون خود بنگرند و در جا هایی که لازم بود به دفاع از خود پرداخته و به جایگاه اجتماعی خود شان دست یابند که در میان این زنان، شاعران زن نقش مهم و اساسی تری را ایفا کرده اند و شاید بتوان گفت همین دلیل یکی از مهمترین دلایلی بود که باعث ازدیاد نام شاعران زن در سال های اخیر در تذکره ها به نسبت زنان شاعر در ادوار گذشته بوده است. این پیشرفت زنان در شعر و شاعری تا جایی بود که دیگر مؤلفان، جدا گانه به جمع آوری نام این زنان می پرداختند و تذکره های مخصوصی به نام تذکره ی زنان، به وجود آوردند. از جمله این کتاب ها، خیرات الحسان مرحوم اعتماد السلطنه یا مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی از محمد حسن رجبی، از رابعه تا پروین اثر کشاورز صدر و نیز مجموعه سه جلدی زنان سخنور تألیف علی اکبر مشیر سلیمی است که مؤلف با دلسوزی و دقت و با وجود همه مشکلاتی که در راه جمع آوری شرح حال زنان شاعر داشته، در سال ۱۳۳۵ هجری این مهم را انجام داده است. در این تذکره، شرح حال، تصویر و نمونه هایی از اشعار بیش از ۲۰۰ تن از زنان شاعر را جمع آوری و منتشر کرده است. مجموعه سه جلدی زنان سخنور، از آن نظر قابل توجه است که تا سال ۱۳۳۵ در تمام تذکره ها، تعداد نام شاعر های زن، از انگشتان دست بیشتر نبوده و در اکثر آن ها تنها نام رابعه و مهستی و مستوره کردستانی و دو سه تنی دیگر به میان آمده است و برای تهیه آثار بقیه ی شعرا، مؤلف می بایست راه های نا همواری را طی می کرده و یکسری از سنت ها را می شکسته تا به سر چشمه شعر در سرا پرده ی زنان، راه می یافته است.
همان طوری که قبلاً هم اشاره گردید در دوره مشروطیت با تاسیس مدارس زنانه و آزادی اجتماعی و راه یابی زنان در اجتماع، شعر و شاعری در بین زنان، مرسوم شد . در عصر قاجار به دلیل این آزادی و شعر دوست بودن بعضی از پادشاهان قاجار که تا حدود زیادی به حمایت از شاعران می پرداختند، بازار شعر و شاعری در این دوره گرم و پر رونق بود و شاعران زنی از این عصر به پا خاستند که غالب آنان، هم بر جسته بودند و از نام آوران به حساب می آمدند.
مهری شاه حسینی در کتاب خود به نام زنان شاعر معاصر ایران به ۳۲۶ تن از این شاعران زن اشاره کرده است که شاید بتوان گفت اکثر آن ها نیز مشهور و معروف بوده دیوان شعر داشته اند. پروین دولت آبادی، پوران فرخ زاد ، فروغ فرخ زاد، پروین اعتصامی، ژاله اصفهانی، فخری ارغون،سیمین بهبهانی، طاهره صفار زاده و صدها تن دیگر برجسته ترین این زنان اند .
آثار دیگری هم به نام های اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه از روح انگیز کراچی و از پوران فرخ زاد کتاب هایی با عنوان نیمه های نا تمام ( نگرشی نو در شعر زنان از رابعه تا فروغ ) و جلد دوم آن نیز از او، به نام شاعره های زن بعد از فروغ تا روزگار ماست و یا از ایشان کتاب دیگری به نام اوهام سرخ شقایق ( برگزینی از اشعار زنان زمان ) چاپ و منتشر شده است که می توان، این کتاب را به تنهایی، نوعی تذکره به حساب آورد چرا که در آن علاوه بر ذکر نام شاعران زن معاصر و گزیده ای از اشعار آنان، قدری از تاریخچه ی زندگی شخصی شان، نیز آورده شده که ممکن است در هیچ جای دیگری ثبت و ضبط نشده باشد. همچنین کتاب زن، شعر و اندیشه از غزل تاج بخش و یا کتاب دیگری به نام زن در شعر فارسی ( دیروز و امروز ) از زینب یزدانی، دو دهه شعر زن در ایران از فیروزه ی حافظیان یا تذکره های منطقه ای که خاص منطقه و شهر خاصی بوده اند همانند تذکره زنان شاعر استان فارس از آغاز تا امروز از پروانه نجاتی که نام ۲۸۳ تن از شاعران زن این استان در آن، آورده شده است، همه و همه بیانگر حضور گسترده ی زنان در عرصه شعر و شاعریست .
فصل سوم
سیمای زن در ادبیات معاصر

 

 

۳- سیمای زن در ادبیات معاصر ایران

 

هنر اندیشیدن ویژگی ذاتی هر انسانی هست که در سیر خود، نقش ها زده و زیبایی ها آفریده است و مهمترین عامل در تکامل افکار و عقاید بشر بوده است. ولی اغلب این گونه به نظر می‌رسد که در این میسر، سهم مردان از زنان بیشتر بوده و مردان بیشتر از زنان در ابعاد مختلف استعداد خویش را آزموده اند که شعر و سرایندگی نمونه ی از آن است. بنا بر این، این توهم برای آنان پیش آمده است که سهم زنان را در پدیدار کردن آثار ارزشمند نا دیده گرفته اند.
با همهی مشکلاتی که در گذشته وجود داشت و ما هم به آن در فصل های قبل تا حدودی اشاره کردیم، امروزه، زنان ثابت و استوار در همه ی زمینه ها مخصوصاً در زمینه شعر و شاعری،حضور دارند و نه تنها شاعران زن را با شاعران مرد، فرقی نیست، بلکه بعضی از اشعار زنان در بسیاری از موارد، به واقعیت های زمانه نزدیک تر است و گوهر اندیشه ی زن – بر خلاف آن چه به مزاح و اغلب به طنز و کنایه مطرح شده – از شفافیت و خلوص ارزشمدی برخوردار بود.
شاید بتوان گفت از آن جا که تاریخ ادبیات ما در گذشته، تاریخی مردانه بود و به دلایلی متعددی که در فصل گذشته ذکر گردید، با نام و نشان زنان شاعر تا قبل از دوران مشروطه، زیاد مواجه نیستیم. اما در دوران معاصر، تغیری کلی در همه ی ابعاد، بخصوص در احوال زنان ایجاد شد که شعر و شاعری هم با این تغیر و تحولات چه در محتوا و مضمون اشعار چه در طرز بیان آن متحول گردید.
در ابتدای امر، زنان، احساست و عواطف خود را نمی توانستند به آن صورتی که دل شان می خواست با زبان زنانه ی خود، بیان دارند چرا که به خاطر همان جو جامعه و نوع تربیت و رسم و رسومات رایج در خانواده ها، این گونه ایجاب می کرد که زنان ابتدا، تا حدودی خویشتن دار و در اشعاری که می سرودند با زبان و لحنی، مردانه باشند. « مشکل اصلی در حفظ سخن زنانه در واژاگان شعر بود زیرا به سبک و سیاق مردان شعر گفتن– به دلیل گستردگی– امری بسیار ممکن بود اما به شیوه لطیف احساس زنان، کلام را پروردن و هستی دادن، تازگی داشت و به این قرار، پارسایی همراه با خرد، بینش و شرم و رای در شعر زنان پر شور و دلپسند تر می نمود. »(شاه حسینی، ۱۳۷۴ : ۲۱)
ولی همان طوری که در ادامه ی همین فصل آورده خواهد شد، سیر شعر و شاعری بعد از دوران مشروطه به طور محسوسی تغیری می یابد و زنان با زبان زنانه ی خود شان، به اجتماع ها، روی آوردند و بسیاری از حرف های خود را در قالب شعر، به معرض نمایش گذاشتند که تا آن زمان امری سخت بی سابقه بوده است.
با این مُختصرِ گفته شده، ابتدا تا حدودی باید بدانیم، زنان شاعر معاصر کیستند ؟چه کرده اند ؟ چگونه زیستهاند ؟ و شعرشان چه جایگاهی داشته است ؟ آیا خود شان را به عنوان یک شاعر قبول داشته اند ؟ و یا این که اصلا از زن بودن خود راضی و قانع بوده اند یا نه ؟ آیا توانسته اند جایگاه و منزلت اجتماعی خود شان را در جامعه پیدا و به جهانیان بنمایانند ؟
متاسفانه این ها همه نکاتی است که وضعیت تام و تمام آن ها در پرده ی ابهام و بی خبری پوشیده مانده و ریشه این ابهام و بی خبری را، تا حدودی می توان ناشی از بی مهری و کم لطفی جامعه –مرد سالار قرن های گذشته – نسبت به زنان در جوامع، مخصوصاً در جوامع شرقی دانست که هنوز ریشه هایی از آن در جامعه ما وجود دارد. حقیقت این است که به خاطر روابط اجتماعی خاصی که در جامعه ما حاکم بوده، زنان شاعر فرصت و امکان و میدانی برای عرضه هنر و ارائه آثار و اشعار خود را نمی یافتند و همواره نا گزیر بوده اند در پشت پرده ها در کنج حرم خانه ها و چهار دیواری خانه ها، چه خانه پدری و چه خانه شوهری، پنهان بمانند و جرأت و توان و امکان مناسب برای شکوفایی ذوق و هنرشان را بدست نیاورند.
گفته شد در طول تاریخ به دلیل این دیدگاه خاص جامعه، زن هنرمند و شاعر، نا گزیر بوده هنر و شعر خود را، یا به کلی پنهان دارد یا فقط توانسته در محافل خصوصی کوچک و در میان آشنایان و یاران بسیار نزدیک مطرح کند، نه چون مردان در حضور جماعت و پهنه اجتماع. از این لحاظ زنان شاعر، همواره در سایه ابهام و پشت پرده ی گم نامی و اختفاء مانده اند و در حد شأن و ارزش خود شان، مطرح نشده اند.
و این روند همچنان ادامه داشت، تا قبل از انقلاب مشروطه در ایران، زنان وضع نا بسامانی داشتند. آن ها، نه تنها در عرصه ی سیاست و اجتماع حق هیچ گونه ابراز عقیده ای را نداشتند که در ادبیات و فرهنگ دینی آن زمان، در پایین ترین جایگاه نیز قرار می گرفتند و گاهی حکم هایی در مورد آن ها صادر می گشت که هیچ عاقلی حاضر به پذیرفتن آن ها نبود. « گروهی به بهانه دین، برای تضعیف مقام زن و خانه نشین کردن او، فتوا داده و به احادیث نادرستی استناد کردند و عده ای دیگر که خود را دانای دهر می دانستند و در ادبیات و فرهنگ این آب و خاک دستی داشتند به شرع پناه آوردند و با سرودن و نگاشتن، زن را تا سطح یک حیوان، ذلیل و خوار نمودند. »(شاه حسینی، ۱۳۷۴ : ۲۵)
این نکوهش های در باره ی زن، تا قبل از انقلاب مشروطه ادامه داشت، اما با شروع نهضت زنان این مرز و بوم به فکر افتادند که از حقوق خود شان دفاع کنند. در واقع با آغاز نهضت مشروطه جنبش های گوناگون زنان ایرانی، شکل گرفت. هر چند زنان نو اندیش در شروع کار، با سختی های گوناگون، رو به رو گشتند اما همین حرکت باعث شد که بعد ها زنان، خود و نقش اساسی خود را در خانواده و اجتماع بشناسند و برای قید و بند های که جلوی پای آن ها نهاده شده بود اقدام کنند. در دوره های بعد، یعنی از سده سیزدهم، شاهد تغییر نگرش شاعران و نویسندگان نسبت به زنان هستیم. این تغییر نگرش را باید مدیون زنانی دانست که در عصر مشروطیت جدیت به خرج دادند و در برابر توهین و تهمت دیگران قد عَلَم کرده اند که در ادامه این بحث از تعدادی از آن ها، سخن به میان خواهد آمد.
زنان در این دوره، به تکامل شخصیت خود اندیشدند و از خانه ها، به اجتماع قدم نهادند تا اجازه ندهند هر کس، هر چه دلش خواست در مورد آن ها بنگارد. آن ها در عصر مشروطه نشان دادند که امکانات نقش مهمی در شکوفایی استعداد ها دارد. کسی که تمام عمر خود را در چهار دیواری خانه سپری کرده و حتی اجازه آموختن نداشته است، چگونه می توانسته از استعداد های خود بهره ببرد. محققان و نویسندگان زیادی به بیان این مساله و علت این تحریم ها و سخت گیری ها، نسبت به زن پرداخته اند. برای نمونه گفتاری از زینب یزدانی را در این مورد، آورده ایم که ایشان گفته اند : « گاهی در گذر تاریخ، ما با زنانی شاعر و نویسنده مواجه می شویم که به خاطر غیرت افراطی و کاذب مردان خود، آثار شان را بدون نام و عنوان، به جامعه تحویل می دادند و گاهی آثار و نوشته های خود را به آتش می سپاردند، چرا ؟ چون اگر زن در اجتماع راه می یافت مرد دیگر نمی توانست حاکم مطلق باشد و در خانه ریاست کند. »(یزدانی، ۱۳۷۸ : ۲۸ )
هم زمان با بیداری اندیشه های اجتماعی که سر انجام به در هم شکستن استبداد حاکم و بروز مشروطه خواهی، انجامید، در دیدگاه مردان نیز نسبت به زنان و سرنوشت آنان، اندک اندک دگرگونی هایی به وجود آمد. عوامل بسیاری باعث به وجود آمدن آزادی نسبی زنان در این عصر گردید. از جمله تحولاتی که پس از انقلاب فرانسه و صنعتی شدن اروپا در وضع زنان پدیدار شده بود و رفتن نخستین دسته از محصلین ایرانی به فرانسه و آشنایی با آن چه که در اروپای در حال پیشرفت دیده می شد و بازگشت آنان به ایران، که همه و همه باعث شد تا به نتایج مثبتی در باره ی زنان، بینجامد. اگر چه این دگرگونی ها، ابتدا بیشتر در خانواده های اشرافی عیان بود، ولی وجود روشن فکرانی مانند آخوند زاده که خواهان آزادی زنان و داشتن حقوق اجتماعی برابر با مردان بود، بیشتر از پیش، باعث اعتماد به نفس در زنان و تا حدودی آزادی در مجالس و محافل و آزادی بیان و شعر، گردید. از دیگر شخصیت هایی که نقش عمده ای در پیشرفت زنان جامعه و با سوادی آنان و فرهنگ و شعر در جامعه داشت، امیر کبیر بود که با تاسیس اولین مدرسه ایرانی به نام دارالفنون، موجب پیشرفت های بسیاری در روند علم و دانش و آگاهی زنان گردید. شاید اگر امیرکبیر با آن وضع شوم، به فرمان ناصر الدین شاه در خون خود نمی غلطید، دوره ناصری به رهبری آگاهانه ی او، شکل و حال دیگری می‌گرفت و بیداری ایرانیان اگر چه نه هم زمان با اروپا اما زود تر از زمان انجام شده، تحقق می‌یافت.
اما نا گفته نماند که در این میان، شاهان و بزرگان نقش بسیار مهمی در به وجود آمدن این تحولات، داشتند. خود ناصر الدین شاه اگر چه عشق باز و هوس باز بود و با چندین هزار زن عقدی و صیغه ای، اما گه گاهی هم به هنر، نقاشی، موسیقی و شعر توجه خاصی، مینمود.
در واقع زنان در دوران مشروطه یاد گرفتند که همراه با تحولات اجتماعی کشور شان تغییر و تحول اساسی کنند. از آن وقت به بعد بود که فهمیدند که تنها برای زاییدن و فراهم کردن راحتی و سرگرمی مرد، آفریده نشده اند. زنان ما یاد گرفتند که باید برای رسیدن به حقوق انسانی خود و به دست آوردن آزادی شان، تلاش کنند اما این را هم باید اضافه کرد که، میان آزادی که مردان می خواستند با آزادی که زنان می طلبیدند فرق اساسی وجود داشت. مردان برای دموکراسی و آزادی بیان و حق رای و گزینش، خواهان مشروطه بودند ولی زنان آزادی می خواستند تا یاد بگیرند چگونه بنویسند و چگونه بخوانند تا علاوه بر پخت و پز و پرورش کودکان، گاه گاهی در جامعه، حق صحبت و ابراز نظر نیز، داشته باشند.
با بر قراری مدارس دخترانه در تهران، تحولات زیادی در جامعه رخ داد. دختران به جای این که تنها به فکر شوهر کردن و تهیه ی جهیزیه باشند، به فکر تحصیل افتادند و به همین منظور نیمی از روز را درخارج از خانه و در مدارس دخترانه به سر می بردند این در حالی بود که هنوز در جامعه، عده کثیری از قشر مردان، بر این باور بودند که زن حق حضور در جامعه را ندارد و باید مسئول نظافت و بچه داری در خانه باشد بنا بر این به آزار و اذیت طرفداران و بنیان گذاران این مؤسسات، پرداختند.
رواج فساد در جامعه، تنها بهانه ی عدم حضور زن، در جامعه آن روز بود. آنان فکر می کردند تا زمانی که زن در پشت پرده ها مخفی باشد پاک و بیآلایش باقی می ماند و در غیر این صورت جایی برای نجابت او باقی نمی ماند. شاید بتوان این نکته را در این جا نیز یاد آور شد که در جامعه ای که زنان آن، این همه تحقیر و خوار شوند، معلوم است که از فرهنگ خود شان زده خواهند شد و به فرهنگ غربی گرایش پیدا خواهند کرد.
اما با وجود آن همه توبیخ ها و تحقیر ها باز زنان دست از فعالیت و کوشش نکشیدند و برای پیدا کردن جایگاه اجتماعی خود، دست به تاسیس انجمن های آشکار و مخفی زدند.
« در گیر و دار جنبش مشروطه، این تنها شاعران مرد نبودند که توانستند چهره های مشخصی را از خود نشان بدهند بلکه زنان نیز از آغاز تجدّد خواهی، اگر چه نه به تمام، اما در هر حال با مردان هم پا شده، پس از ورود به دوره مشروطه در جهان شعر نیز چهره تازه تری را از خود نشان دادند و با باز گشایی مدارس دخترانه که زمرمه ی آن از زمان ناصر الدین شاه آغاز شده بود، با همت زنان با سواد به سرعت رو به گسترش نهاد و انجمن های زنانه چه آشکارا و چه زیر زمینی شکل گرفت. »( فرخ زاده،۱۳۸۰ : ۱۴۸)
زینب یزدانی در کتاب خود به نام زن دیروز و امروز، به تعدادی از این انجمن ها که در دوران مشروطه توسط خود زنان بوجود آمده بود، اشاراتی داشته است که از نظر ایشان این انجمن ها نقش اساسی در بدست آوردن آزادی آنان، در آن دوره از زمان، داشته است. « از جمله این انجمن ها ی مهم عصر مشروطه، شرکت خیرهی خواتین ایران، انجمن همت خواتین و سرانجام هیات خواتین مرکزی. »(یزدانی، ۱۳۷۸ : ۱۲۱)
در عصر قاجار به زنان فعال و مبارزی بر می خوریم که پا به پای مردان در تحولات آن دوره عکس العمل نشان دادند و خواهان نهضت مشروطه بودند. از جمله ی این زنان، دختران ناصرالدین شاه به نام های افتخار السلطنه و تاج السلطنه که اندیشه سوسیالیستی داشتند و از پرچم داران دفاع از حق زن دانسته شده اند. صدیقه دولت آبادی و شمس الملوک جواهر کلام، نیز از جمله زنان مبارز عصر مشروطه بودند. صدیقه دولت آبادی که خود اولین زن روزنامه نگار عصر مشروطیت بود وی دختر حاج میرزا هادی دولت آبادی از روحانیون و روشن فکران متجدد آن زمان بود. دولت آبادی موسس انجمن شرکت خوایتن اصفهان بود و انجمن آزمایش بانوان را در زادگاهش اصفهان تاسیس کرد. او سر دفتر روزنامه ای به نام زبان زنان با سرمایه شخصی خودش، نیز بود.
او و همه زنانی که در این زمینه فعالیت می کردند، خواهان بدست آوردن حقوق اجتماعی و خانوادگی زن بودند. اما همه ی این فعالیت ها و تلاش ها تا زمانی از طرف مردان حمایت می شد که به نفع آن ها می بود و همین که از حق و حقوق خود شان حرفی زده می شد، آن ها را مورد توهین و سرزنش قرار می دادند و آن ها را غرب زده معرفی می کردند که مثلا از دین اسلام برگشته اند و به دین و شرع پشت پا زده اند. در صورتی که این زنان به دین پشت پا نزده اند بلکه به قوانین جامعه مرد سالاری پشت پا زده اند که از زن فقط آشپزی و خانه داری و نهان شدن در خانه را انتظار داشت.
هر چند در عصر مشروطیت زنان به حق و حقوق کامل خود دست نیافتند و مردان در نیمه‌ی کار، آن ها را رها کردند و در بعضی اوقات با آنان ضدیت ورزیدند اما همین تحولات عاملی شد که راه برای زنان در آینده هموار شود و تغییرات قابل ملاحظه ای در نگرش به زن، به وجود آید. در این زمان، زنان تا حدودی از آزادی بیشتری برخوردار گشتند. شرکت نا منتظره زنان در تظاهرات سیاسی و اجتماعی، به وضع زنان و آزادی آن ها کمک می کرد و راه را به سوی آینده ی آنان، می گشود. سخن از زنان در آن دوره و نام بردن از همه ی کارها و اقدامات آنان، کار را به درازا می کشاند. اما با همه ی این احوال باید یاد آور شد که آن ها در آن دوره در عرصه علم و ادب خوش درخشیدند. می توان گفت اگر زنان غربی تنها چند دهه پیش وارد عرصه علم و ادب شده اند زنان ایرانی قرن هاست که وارد این عرصه گردیده اند البته با توجه به سنن و مقتضیات اجتماعی، نقش غیر مستقیم زن ایرانی بسیار بیشتر و عمومی تر از حضور مستقیم او در جامعه بوده است. هر چند نقش این زنان در تعلیم و تربیت فرزندان و اداره ی خانواده که محصول آن خیل عظیمی از دانشمندان علوم مختلف می باشد، در هر دوره ی، غیر قابل انکار است، اما شاید بتوان گفت که در عرصه شعر و شاعری بخصوص از لحاظ محتوا تفاوتی محسوسی در بین شعر شاعران زن این دوره و دوره ی قبل وجود دارد. « تفاوت نقش زنان در قبل و بعد از مشروطه، تفاوتی آشکار است. قبل از مشروطه نقش زنان پوشیده تر، غیر مستقیم تر و محدود تر بود، ولی از نظر کیفی در حد بالایی قرار داشت. بعد از مشروطه حضور زنان آشکار تر، مستقیم تر و گسترده تر شد و از جهت کمی رشد قابل ملاحظه ای نمود. در واقع پس از مشروطیت کیفیت فدای کمیت شد به این دلیل شعر زنان این دوره از نظر علمی، ادبی، اجتماعی و سیاسی کیفیت و محتوای شعر زنان دوره ی قبل از آن را ندارند. »( توانا، ۱۳۸۰ : ۱۲۷)
زرقانی هم در کتاب خود به نام چشم انداز شعر معاصر ایران، به این نکته توجه نموده است و این مساله را این گونه بیان کرده و گفته : « در نظر پیشروان شعر مشروطه، رسالت اصلی شاعر این دوره، روشن گری اجتماعی است. به زعم اینان، شعری مقبول افتاد که بتواند غبار جهل و غفلت را از سر و روی جامعه سنگین خواب ایران، بزداید. بدیهی است که چنین شعری، اغلب تا سطح گزاره های شاعری تنزل کرده و ابعاد هنری و فنی آن به شدت ضعیف و کم مایه می شود.» (زرقانی، ۱۳۸۴ : ۲۵)
اما نکته مهمی که در دوره ی قاجار و بعد از آن، به وقوع پیوسته بود و ما هم به آن اشاراتی

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 07:29:00 ق.ظ ]