آتش، به عنوان نماد مادی اردیبهشت امشاسپند در دین زرتشتی ارجمند به شمار می‌رود و همانند هر سه آخشیج دیگر مورد ارج و احترام زرتشتیان است. آتش به اعتبار ویژگی‌هایش جایگاه و پایگاه خاصی در میان زرتشتیان دارد. آتش از بین برنده ناپاکی‌هاست و خود پاک می‌ماند. آتش روشن کننده تاریکی‌ها و گرمابخش است (خورشیدیان، ۱۳۸۷: ۷۵ و ۷۶).
برای محفوظ ماندن از نسا و حفظ تقدس چهارآخشیج روش متمایزی پدیدار می‌گردد که آیین کهن زرتشتی آن را برای دور و نابود کردن جسد درگذشتگان اختیار کرده و به دخمه‌گذاری جسد مشهور است (مزداپور،۱۳۹۱: ۱۶۴).
در آموزه‌های اشو زرتشت دستوری راجع به چگونگی تدفین وجود ندارد؛ ولی پاسداری از چهار عنصر اصلی یعنی آب و آتش و باد و خاک وجود دارد (نیکنام،۱۳۸۵: ۹۱). تا به اینجا مطلب در مورد جایگاه قداست چهار عنصر مقدس در دین زرتشت بود ولی این تقدس به مرور زمان جایگاه خود را در بین زرتشتیان از دست داده است و برای موید سخن می‌توان به این قسمت اشاره کرد: رفع منع استفاده از آب در تطهیر بدن زن دشتان و حتی منع او از کار کردن از مهمترین تغییری بود که حتی قبل از سال ۱۳۳۰ در این رسم روی داد. بنابر حکم قدیمی تماس زن دشتان با آب جایز نیست. اما چندی قبل از همان سال‌های ۱۳۳۰ هم در سنت زنده رسم شده بود که زن دشتان فورا با آب غسل کند. در این تغییر هم مفهوم ریمنی و هم مفهوم قداست آب و هم مفهوم ضرورت پرهیز از آلودن آب با ریمنی فراموش شده است (مزداپور،۱۳۹۱: ۵۰).

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

فصل دوم: آیین تدفین در متون زرتشتی

متون دین زرتشتی یکی از مهمترین منابع این دین است که در آن مطالب بسیار مهمی است که در سالیان نه چندان دور از آنها برای اجرای آیین‌های خود استفاده می‌کردند. در ادامه به چگونگی آیین تدفین در دین زتشت بر اساس متون اشاره می شود.

 

متون گاهان

گاهان که جمع گاه از واژه اوستای Gāθā به معنی «سرود» است، در زبان فارسی به گات‌ها هم معروف است و کهن‌ترین اثر ادبی ایران است که در دست داریم. سراینده این سرودها خود زردشت است(تفضلی،۱۳۷۶: ۳۶). در مورد بحث روش تدفین و آیین تدفین در دین زرتشت، بحثی را بیان نکرده است، در همین باره موبد نیکنام چنین بیان می‌کند: در آموزه‌های زرتشت دستوری راجع به چگونگی تدفین وجود ندارد؛ ولی پاسداری از چهار عنصر اصلی یعنی آب و آتش و باد و خاک وجود دارد (نیکنام،۱۳۸۵: ۹۱). در بین سروده‌های گاهانی از اشو زرتشت مطالبی در مورد آخرت و سرای دیگر بیان می‌شود که چند نمونه از آن در ادامه بیان می‌شود:
«از میان این گنهکاران جمشید و پسر ویونگهان به خوبی شناخته شده است. چه او برای جلب رضایت خود و مردم جهان استفاده از لذت‌های جهان مادی را به مردم آموخت (نه معنوی را)، ولی مزدا در داوری روز واپسین درباره من چنین قضاوت نخواهد کرد (چه من برای پیشرفت روان مردم کوشیده‌ام نه جسم مادی آنان)» (گاهان، هات ۳۲ بند ۸)
آنچه برای زرتشت در آموزه‌های اهورامزدا مهم بوده است، بحث روان مردم است و جسم مادی انسان اهمیت ندارد. پیشرفتی که بیان می‌شود، پیشرفت روان انسان است نه جسم مادی او. بنابراین وقتی در نظر زرتشت و آفریننده او جسم اهمیتی ندارد، پس طریقه و روش تدفین در نظر زرتشت اهمیت و جایگاهی نداشته است تا بیاید و در مورد نوع تدفین جسم بحث کند. ولی روان آدمی برای او بسیار مهم بود. همانطور که در ادامه مطلبی را بیان می‌کنیم. مطلبی که زرتشت در مورد روان آدمی بیان می‌کند، بحث پل چینود هست، پلی که بدکاران و نیکان از هم جدا می‌شوند، زرتشت در مورد این محل و نیکان و بَدان بیان می کند که هر مرد و زنی که در زندگی کار بهتر انجام داده است توسط اهورامزدا به آسانی از چینود پل عبور می کند (گاهان، هات ۴۶ بند ۱۰ و ۱۱).
پس، بنابر سروده‌های گاهان آنچه بسیار مورد اهمیت می‌باشد، روان انسان است و جسم انسان دارای اهمیت نیست و باید به هر طریقی که به زنده‌ها صدمه‌ای نرسد آنرا از بین برد. اصل حفظ و سلامت افراد زنده است و برای همین در کلام زرتشت هیچ روش خاصی بیان نمی شود.

 

متون اوستای متاخر

اوستای متأخر پنج ششم از کتاب دینی امروزه زرتشتیان را تشکیل می‌دهد. در این بخش از اوستا، با مفاهیم دین زرتشتی متأخرتر روبه‌رو هستیم. پس از زرتشت و شاید در همان زمان او، بسیاری از عقاید قدیم ایرانی و هندو ایرانی که در نیایش‌ها و آیین‌های دینی خدایان منعکس بود، همراه با اسطوره‌ها و افسانه‌های این خدایان یا آیین‌های دینی پیش از زرتشت با عقاید این پیامبر درآمیخت و از آن متون اوستایی متأخر حاصل شد. ایجاد این تلفیق بر اثر گسترش دین زرتشتی در نواحی مختلف ایران بوده است. بعضی برآنند که عقایدی که پس از زرتشت با گفته‌های او آمیخته شد، اصولاً مقبول زرتشت نبوده و فقط علاقه و پای‌بندی به سنت‌های قدیم پیروان او بوده که آنها را بر آن داشته تا افکارشان را با آموزه‌های زرتشت بیامیزند. هر چند عدم ذکری از این خدایان در گاهان، دلیل قطعی برای مخالفت زرتشت با این افکار نیست؛ چون زرتشت در گاهان بیشتر اصول عقاید و نوآوری‌های خویش را بیان کرده و این نکته را مدّ نظر داشته که احتمالاً تغییری را در طرز اندیشه مردم نسبت به عالم الوهیت ایجاد کند و در این مقام نبوده است که افکار و عقایدی را که در گذشته برای مردم آشنا بوده و به آنها احترام می‌گذاشتند، ذکر کند (تفضلی، ۱۳۷۶ :۳۹).

 

۱٫یسنا

یسنا نخستین، مهمترین و مورد توجه ترین بخش اوستاست. این واژه در اوستا به صورت «یسنه» و در پهلوی «یسن و یزشن» آمده (تفضلی، ۱۳۷۶ :۴۱؛ خورشیدیان، ۱۳۸۷: ۴۹) و تحت‌الفظی به معنی «پرستش و نیایش» و از نظر اشتقاق لغوی، با کلمات جشن و ایزد فارسی هم‌ریشه است (آموزگار، ۱۳۸۴: ۶۶). یسنا بیشتر جنبه آیینی دارد. در دین مزدیسنا تمام پدیده‌های هستی، جلوه‌های بی‌شمار ذات خداوند یکتا به شمار می‌روند و ستایش و نیایش هر پدیده نیک و سودرسان و بهره بردن نیکو از آن در واقع ستایش و پرستش خود اهورامزدا است (خورشیدیان، ۱۳۸۷: ۴۹).
در یسنا در مورد بحث مرگ مطالبی بیان شده است که چند مورد آن به صورت گذرا بیان می‌شود. از موارد معدودی که در یسنا به مرگ پرداخته است یسنه ۹ بند ۲ است که گیاه هوم خود را دور دارنده از مرگ می‌خواند و در چند جای دیگر نیز هوم با صفت “دوردارنده مرگ” آورده می‌شود. در جای دیگر از این سروده‌ها، در یسنه۱۹ بند ۹و ۱۰، گفتاری را بیان می‌کند و ادعا می‌کند که هر فردی از مردم جهان این گفتار و ذکر را بیاموزند و به یاد بسپارند، می‌توانند خود را از مرگ رهایی دهند. در این سروده‌ها از پل چینود و ستایش روان نیز مطالبی بیان شده است.
ولی در مورد تدفین در کتاب یسنا، تنها یک بخش، هات ۶۵ بند ۷ و ۸ مطالبی آورده که در مورد تقدس آبهاست و افرادی که استفاده از آب برای آنها درست نیست:
«….. آب از آنِ دزد، تاراجگر، راهزن، پارساکش، جادو، اشموغ ناپارسا، دروغگویِ ستمکار و کسی که مردار به خاک سپارد، مباد!» (گاتها، هات ۶۵ بند ۷ و ۸)
در این جا می‌بینیم که افراد مختلفی را بیان می‌کند که نعمت آب را از آنها نمی‌داند، یکی از آن افراد، شخصی است که فرد را در خاک دفن می‌کند، پس طبق همین بند از سروده یسنا مشخص می‌شود که چنین فردی با افرادی مانند دزد و فرد آزار دهنده و قاتل برابر است و بخاطر چنین کاری، یعنی خاک سپاری مردار از نعمت آب محروم است.

 

۲٫یشت‌ها

بخش مهم دیگری از اوستا، یشت هاست. یشت از نظر لغوی هم‌ریشه با کلمه یَسن است و معنی تحت‌الفظی آن نیز «پرستش و نیایش» است (تفضلی، ۱۳۷۶ :۵۰؛ راشد محصل، ۱۳۸۲ : ۳۱). واژه «یشتی» در اوستا و «یشت» در پهلوی نیز به همان معنای «ستایش و نیایش» است. هم واژه یشت و هم واژه یسنا هر دو از فعل «Yaz» به معنای ستایش کردن، آمده است. یشت‌ها یکی از مهمترین و پربارترین آثار و اسناد نوشته شده درباره دین، فرهنگ، تاریخ اساطیر کهن ایرانی، مراسم نیایش و ستایش خداوند، جلوه‌های مینوی و مادی او است (تفضلی، ۱۳۷۶ ،۵۰؛ خورشیدیان، ۱۳۸۷: ۵۰). در مورد بحث روش تدفین در سروده یشت‌ها، بحث خاص و جداگانه‌ای وجود ندارد و تنها جایی که بحث می‌شود در مورد برخورد با بدن مردار در هادخت نسک است: در بند قبل این سروده گفتگویی میان اشون مَرد و دوشیزه‌ای که تجسم اعمال فرد نیکوکار است که در این رد و بدل شدن سخن، مطلب به اینجا می‌رسد که دوشیزه بیان می‌دارد:
«هنگامی که تو می‌دیدی که دیگری مردار می‌سوزاند و بتان را می‌پرستد و ستم می‌ورزد و درختان را می‌برد، می‌نشستی و گاهان می‌سرودی و آب‌های نیک و آذر اهورامزدا را می‌ستودی و …» (یسنا، هادخت نسک، بند ۱۳)
در اینجا سوزاندن مرده در کنار پرستش بت‌ها و مقدم بر آن آمده که درجه و رتبه و اهمیت آن را بیان می‌دارد و ما را متوجه می‌کند که در زمان‌های کهن افرادی مردگان خود را می‌سازاندند. مطلب دیگری که از این بند بدست می‌آید، اینکه فرد اشون، در مقابل آن عمل هیچ کاری را نباید انجام دهد چون این بحث در زمانی است که فرد به جایگاه نیکی در دنیای مینوی رسیده است.

 

۳٫ویسپرد

ویسپرد تحت‌الفظی به معنی «همه ردان (سروران)» است. ویسپرد، در اوستا واژه‌ای است مرکب از دو واژه «ویسپه+رتو». ویسپه به معنی «همه و همگی» و رتو به معنای «رد و سرور مینوی» است و در کل به معنای «همه ردان» یا «همه سروران مینوی» است (تفضلی، ۱۳۷۶ :۵۵، راشد محصل،۱۳۸۲ : ۲۷؛ آموزگار، ۱۳۸۶ : ۷۷). بسیاری از قسمت‌های آن از یسن‌ها برگرفته شده و در حقیقت مکمل یسن است و متن آن، همراه با یسن‌ها در آیین‌های جشن فصلی (گاهنبارها) یا جشن‌های ماهیانه خوانده می‌شود (راشد محصل،۱۳۸۲ : ۲۷؛ آموزگار، ۱۳۸۶ : ۷۷). در سروده ویسپرد چون مطالب اغلب در مورد عناصر نیک و پدیده‌های جهان است، لذا در این بخش مطالبی در مورد شیوه تدفین مردگان وجود ندارد.

 

۴٫خرده اوستا

خرده اوستا که به معنای اوستای کوچک است، کتابی مستقل با دورنمایه ای تازه نیست بلکه دربردارنده گزیده‌هایی از بخش دیگر اوستا یعنی یسنا، یشت‌ها، ویسپرد و وندیداد است؛ علاوه بر این نیایش‌هایی نیز به زبان پازند دارد که بسیار به زبان فارسی امروز نزدیک است. این مجموعه برای نیایش زرتشتیان در پنج گاه روز و آیین‌های دینی تدوین و فراهم شده است (خورشیدیان، ۱۳۸۷: ۵۲) و مجموعه‌ای از دعاهای کوتاه خاص مردم عادی زرتشتی که آن‌ ها را در موقعیت خاص می‌خوانند (تفضلی، ۱۳۸۶: ۳۶ ). این بخش نیز به مانند ویسپرد، مطلبی در مورد روش تدفین مردگان بیان نکرده است، هرچند در این متن سروده‌هایی برای مراسم دفن و تشییع و خاکسپاری و مراسم بعد از تدفین وجود دارد که در جای مقتضی از آن بحث می شود.

 

۵٫وندیداد

واژه وندیداد که صورت درست و قدیمی‌تر آن “ویَ دئِوَ داته”( Vi-daēva-dāta) است، به دلیل تلفظ غلط آن در زبان پهلوی به این صورت درآمده است (دوشن گیمن،۱۳۷۵ : ۵۴) و معنی آن «قانون در هم‌شکننده دیو»، یا کسی که «قانونش جدایی و دوری از دیوان است»، یا «قانون ضدّ دیو» است (تفضلی، ۱۳۷۶ : ۶۰). این سروده‌ها مجموعه مطالبی در شناخت و همکاری با خوبی‌ها و پاکی‌ها که ایزدی نامیده می‌شود و شناخت و مبارزه با بدی‌ها و آلودگی‌ها که دیوی شناخته می‌شود، را در بر دارد (خورشیدیان،۱۳۸۷: ۵۲). چون در این بخش از اوستا، مطالب بسیاری در مورد روش‌های تدفین و برخورد با فرد مرده وجود دارد، لذا از آوردن مطالبی که مقوله مرگ را بیان کرده است صرف نظر می‌کنیم و اصل بحث را بر نوع و روش های تدفین قرارداده می‌شود. برای راحت‌تر بیان مطالب در این کتاب، مباحث بر چند بخش کلی بیان می‌شود. لازم به ذکر است، آنچه در وندیداد با عنوان اهورامزدا بیان می شود، در واقع گفته اهورامزدا نیست، بلکه رد و بدل شدن مطالب و سوال و جواب ها بین اهورامزدا و زرتشت برای مطابقت سازی این متن با دیگر متون اوستایی است.

 

۵٫ ۱٫ مردار

در متون وندیداد برخی از مطالب دقیق وجود دارد که بیشتر در مورد مرده است، از جمله آن مطالب اینکه اگر فردی غیر مستقیم و غیر عمد با جسد مرده ای تماس داشته باشد، در این مورد فرد گنهکار نمی باشد ( فرگرد ۵ بند های ۱ تا ۴). همین پاسخ در مورد سوال بند ۵ نیز بیان می‌شود ( فرگرد ۵ بند ۵).
نسبت به منطقه‌ای که وندیداد در آن سروده شده مشخص می‌شود که زمستان بسیار سختی داشته است و مردم نمی‌توانسته‌اند مردگان خود را در فصل زمستان دفن کنند و برای همین در این فرگرد راهکاری را بیان می‌کند که باید در هر خانه ای محلی را به نام «کده» برای نگهداری مردگان ساخت تا در فصل زمستان مرده را در آن محل قرار دهند. این محل دارای مشخصات خاصی است (فرگرد ۵ بند ۱۰و ۱۱).
در احکام و قوانین آیین زرتشت چنین هست که آلوده کردن ۴ عنصر، آب، خاک، آتش و باد (هوا) درست نیست، ولی این تا زمانی است که این کار را اهورامزدا انجام نداده باشد. بحث در مورد رساندن آب به مردار و دخمه‌ها توسط اهورامزدا به طور کلی فرق می‌کند، همانطور که در جای دیگر از فرگرد ۵ آمده است و اهورامزدا بیان می کند که آب را بر مردارها و دخمه ها و بازمانده های چرکین و استخوانهای بجای مانده از جسد فرد متوفی در دخمه روان می سازد (فرگرد ۵ بندهای ۱۵ تا ۲۰).
در بند ۲۷ تا ۳۷ از فرگرد ۵ است که اگر فردی یا سگی در جمعی از مردم بمیرد، دروج نسو چند نفر را آلوده می‌کند که در پاسخ تعداد نفرات نسبت به نوع فرد و نوع سگ فرق می‌کند(فرگرد۵، بندهای۲۷تا۳۷).
در مورد زن آبستی که بچه مرده به دنیا بیاورد، احکامی است که باید آن زن آنها را اجرا کند که شامل محلی است که باید در مدت معینی در آنجا اقامت کند، مقدار فاصله‌ای است که باید از آتش و برسم و … داشته باشد، اولین خوراکی که این فرد باید بخورد و از این قبیل احکام در مورد این زن در فرگرد ۵ بند ۴۵ تا ۶۲ است. نکته جالب این است که در کتاب وندیداد مطلبی در مورد نحوه برخورد با بچه این زن بیان نشده است که باید به چه نحو با او برخورد کرد. فرگرد ششم از سروده‌های وندیداد، کلا راجع به تماسی است که بین آب و خاک مقدس با مردار صورت می‌پذیرد و احکامی است که در مورد آنها واقع می‌شود. نکته جالب در بند ۴۳ بیان می‌شود که اگر مرده با گیاه هوم برخورد کند آلوده نمی‌شود چون گیاه هوم، گیاه بی‌مرگی و جاودان هست و مرده ضرری به آن نمی‌تواند وارد کند. یکی از مطالبی که در مورد بدن مرده هست، اینکه دروج نسو بعد از اینکه جان از بدن فرد خارج شد، به بدن فرد مرده وارد می‌شود که مطالبی در این باب در فرگرد ۷ بند۱ بیان می‌شود که دروج نسو در تن فرد مرده هست تا زمانی که سگ بر آن جسد نگاه کند یا آنرا بخورد یا اینکه پرندگان مرده خوار به سوی آن بیایند و آنرا بخورند (فرگرد۷، بند۱).
فرگرد ۷ بند‌های ۵ تا ۹ و ۱۰ تا ۲۴ و بند‌های ۲۸ تا ۳۵ و ۴۵ و ۴۶ و بند های ۷۳ تا ۷۹ ، در مورد ورود دروج نسو به بدن مردار و آلوده شدن جامه و لباس فرد مرده و در مورد فردی که بدن مرداری را خورده و همچنین در مورد گاو ماده ای که بدن مردار را خورده است و در مورد تماس بدن مردار با هیزم و گیاهان خوراکی مطالبی را بیان می کند.
اگر در معبری مُردار عبور داده شده باشد، «آیا گله‌های گوسفندان و گاوان و گروه‌های مردان و زنان و آتش -پسر اهوره مزدا- و دسته‌ های بَرسَم ویژه‌ی آیین و مردم اشون می‌توانند بار دیگر بگذرند؟» این سوال که مربوط به سگ چهارچشم و سگ زرد می‌باشد را در فرگرد۸ بندهای ۱۴ تا ۲۳ پاسخ می‌دهد.
در فرگرد ۸ بندهای ۲۴ و ۲۵ در مورد پادفره کسی است که بدن مردار را با جامه چرمی می‌پوشاند، مجازات هایی را بیان می‌کند.
اگر فردی به تن خشکیده مرداری دست زند، پاک است(فرگرد ۵ بندهای ۱۵ تا ۲۰).
اگر فردی با جسد مرداری اعم از انسان و سگ برخورد داشته باشد، روش و طریق خاصی برای شستشو و پاک شدن این فرد وجود دارد که در فرگرد۸ بند‌های ۳۵ تا ۷۳ این روش بیان شده است.
مطلب در مورد اینکه «آیا کسی که در جایی دور، در بیابانی با مرداری برخورد یابد، می‌تواند پاک شود؟» در فرگرد ۸ بند‌های ۹۷ تا ۱۰۷ آمده است.
فرگرد نهم به‌طور کلی به چند مطلب اشاره دارد: ابتدا در مورد اینکه فرد برای تطهیر باید به چه کسی رجوع کند؟ وقتی فرد روحانی مراسم تطهیر را انجام داد، چه مقدار اجرت باید برای کار خود دریافت کند؟ در آخر این فرگرد بیان می‌کند اگر کسی مراسم تطهیر را تصدی کرد و انجام داد بدون آنکه به مقررات تطهیر آشنا باشد، مجازات اعدام برای او در نظرگرفته می‌شود (فرگرد ۹ بند های ۱ تا آخر).
در فرگرد دهم بیان می‌شود که ذکر و کلام ایزدی بهترین روش برای برخورد و نبرد با دیو دروج نسو که از بدن فرد مرده به درون بدن فرد زنده نفوذ کرده است(فرگرد ۱۰ بندهای ۱ تا آخر).
بحث روش برخورد با فرد مرده در کتاب وندیداد را می‌توان به سه دسته عمده تقسیم کرد: روش خاکسپاری و نهی از آن، روش سوزاندن و نهی از آن، روش دخمه‌گذاری. قسمت اضافه‌ی که در کتاب وندیداد در مورد فرد مُرده آمده، در مورد کارها و مراسمی است که اقوام خانواده مُرده در بعد از تدفین انجام می‌دهند، که شامل درست نبودن سوگواری بر فرد مُرده و اقسام مراسمی است که بر فرد مرده انجام می‌شود.

 

۵٫ ۲٫ روش‌های برخورد با فرد مرده

در مورد روش برخوردی که برای تدفین فرد مرده انجام می‌شود؛ در متون اوستای متاخر بخش وندیداد چند مورد را اشاره می‌کند که بعضی از آنها مورد رد و منع متن وندیداد است و تنها یک مورد را وندیداد تایید می‌کند و آن روش در فضای باز قرار دادن مرده است که به اشتباه به آن روش دخمه گذاری گفته می‌شود.

 

۵٫ ۲٫ ۱٫ خاکسپاری

یکی از مباحث در مورد روش برخورد با مرده، بحث تدفین او در خاک است. در کتاب وندیداد نیز مطالبی در مورد خاکسپاری است که در ادامه بیان می شود. نباید فراموش کرد که خاک یکی از چهار عنصر مقدس هست که نباید با مردار تماس داشته باشد و بخاطر همین در وندیداد هم بر این تقدس اهمیت قائل شده و اصل بر عدم آلودگی خاک هست و اگر فردی خاک را آلوده کند گناه کرده و برخی از موارد گناه او نابخشودنی است و گاهی هم موجبات کیفر بسیاری است.
در وندیداد دو دسته سرزمین های شاد و غمگین بیان می شود. یکی از آن سرزمین ها به نام هَرَهوَیتی است که اهورامزدا این سرزمنی را آفریده است و در مقابل آن اهریمن گناه خاکسپاری مردگان را می آفریند (فرگرد ۱ بند ۱۳). وقتی دومین سرزمین، از سرزمین های غمگین بیان می شود، یکی از سرزمین هایی که نام برده می شود آن که مردارهای بسیاری از مردمان و سگان را در آن خاک کرده باشند (فرگرد ۳ بند ۸).
سومین زمینی که دارای اندوه است و اهورامزدا بیان می‌کند، سرزمینی است که در آن زمین دخمه‌هایی دیر زمان برپا مانده است و مردار‌های بسیاری در آنها انباشته می‌شود و زمین را می‌آلاید (فرگرد ۳ بند ۹). با توجه به اینکه دخمه یکی از موارد برخورد با مردار و روش از بین بردن و فرار از آلودگی مردار است، ولی طبق متن وندیداد، سرزمینی که دخمه در آن واقع شده است نیز اندوهگین و غمگین هست.
در فرگرد سوم بند ۱۲ در مورد اولین کسی که موجب شادی و خوشنودی زمین می‌شود سوال می‌کند و جواب اهورامزدا فردی است که مردارهای مردمان و سگان را نبش قبر کند و آنها را در فضای باز قرار دهد می‌باشد. نکته جالبی که در تمام وندیداد به چشم می‌خورد جایگاه سگ هست که در این متن سگ را در کنار مردمان به حساب آورده است (فرگرد ۳ بند ۱۲). دومین فردی که موجب شادی اهورامزدا می‌شود آن فردی است که دخمه‌هایی را که در بند ۹ از فرگرد سوم بیان شده را خراب کند (فرگرد ۳ بند ۱۳).
در فرگرد ۳ بند ۳۶ و ۳۷ و ۳۸ به نوعی حکم جزایی را بیان می‌کند، اگر فردی مُرده‌ای را (اعم از مرده انسان یا سگ) در زمین دفن کند و مدت زمانی از آن بگذرد دارای مجازاتی است که نسبت به مدت زمان و چگونگی آن، حکمش نیز فرق می کند و نهایت آن گناهی است که هیچ پادفره ای ندارد و گناهی است که قابل بخشش نیست و گناه آن فرد تنها این است که جسد مرده را به مدت دو سال در خاک قرار داده و در این مدت آن جسد را از زمین خارج نکرده است(فرگرد ۳ بند ۳۸).
در بند ۴۱ از همین فرگرد چنین بیان می‌شود اگر کسی پیرو دین زرتشت نباشد و مرده را در زمین دفن کرده باشد و بعد به دین زرتشت در آید، در این دین موجب بخشش قرار می گیرد و گناهان قبلی او مانند دفن مرده از او بخشیده می شود (فرگرد۳،بند۴۱).
در فرگرد۷ بند ۴۷ آمده است اگر فردی، مرده‌ای را در زمینی دفن کند، این زمین ۵۰ سال بعد از خاکسپاری زمان نیاز دارد تا پاکی خود را دوباره بدست آورد (فرگرد۷، بند۴۷).
آنچه از این بخش می توان نتیجه گرفت اینکه، خاک از عناصر مقدس در دین زرتشت می باشد و نجس کردن آن به هر طریقی به‌ خصوص مرده، عقوبت سختی را به همراه دارد.

 

۵٫ ۲٫ ۲٫ سوزاندن و طبخ کردن

آتش یکی از عناصر مقدس در دین زرتشت است، عنصری که جزو چهار آخشیج شمرده می شود. در وندیداد علاوه بر حفظ شدن تقدس خاک، تقدس آتش نیز اهمیت دارد و باید حفظ شود.
یکی از موارد برخورد با مرده که در کتاب وندیداد مورد سرزنش قرار گرفته، بحث سوزاندن و طبخ مرده است. فرگرد ۱ بند ۱۷ سرزمینی که اهریمن در مقابل سرزمین نیک اهورامزدا آفرید را بیان می کند. چَخرَ یکی از سرزمین های نیکی است که اهورامزدا آفریده و در مقابل آن اهریمن گناه مردار سوزان را می آفریند که بخششی هم برای این گناه وجود ندارد (فرگرد۱بند۱۷).
اگر جسد مردار با آب یا آتش که هر دو از عناصر مقدس هستند برخورد کند، دارای احکام هست، یکی از آن احکام اینکه، فردی اگر مردار چرکینی را در آب یا آتش بیاندازد، راهی برای بازگشت و توبه او وجود ندارد و او از دوزخیان است (فرگرد۷، بند۲۵تا۲۷).
در سروده‌های وندیداد فرگرد ۸ بندهای ۷۳ تا ۸۰ بیان می‌شود کشتن سزای فردی است که جسد مرداری را طبخ یا می سوزاند و باید ظرفی را که با آن مردار طبخ می شده را سرنگون کرد (فرگرد۸، بند۷۳تا۸۰).
اگر فردی آتش مردار سوز را به آتش دادگاه بازگرداند و این کار موجبات پاداش بسیاری است (فرگرد۸، بند۸۱).

 

۵٫ ۲٫ ۳٫ فضای باز

دخمه و آداب دخمه‌گذاری و به دخمه بردن مرده، آدابی است که اگر در چهارچوبه آن انجام نپذیرد موجب عقوبت و کفاره‌ی سختی در کتاب وندیداد می‌شود. یکی از مواردی که در مورد دخمه باید رعایت کرد اینکه فرد نباید مرده ای را به تنهایی به دخمه ببرد چون موجبات آلودگی فرد را فراهم می سازد (فرگرد۳، بند۱۴). این بند حکم کلی بود از اینکه فرد نباید مرده را به تنهایی حمل کند، حال در بند بعد جزای چنین فرد را سرزمینی بدون آب و گیاه و … است(فرگرد ۳، بند ۱۵)
طبق سروده‌های وندیداد در فصل زمستان باید مرده را درون “کده” در منزل باید نگهداری کرد، حال بعد از فصل زمستان باید طبق فرگرد ۵ بند ۱۲ تا ۱۴ عمل کرد. مرده را دو شب یا سه شب یا یک ماه در آن محل قرار داد تا زمانی که پرندگان به پرواز درآیند و گیاهان برویند (فرگرد۵، بند۱۲تا۱۴).
اگر فرد یا سگی ناگهان در خانه‌ای که آتش و برسم و .. مهیا است، عبور کند و بمیرد، در فرگرد ۵ بند ۳۹ و ۴۰ تکلیف فرد چنین بیان می‌کند که آتش و برسم و … از خانه باید بیرون برده شود و مرده را به دخمه باید برد تا توسط لاشه خواران خورده شود (فرگرد۵، بند ۳۹ و ۴۰).
در فرگرد۶ بند ۴۴ از اهورامزدا سوال می‌شود که پیکر مردگان را باید به فراز کوه برد که در آنجا سگ و پرندگان لاشه خوار هستند (فرگرد۶، بند۴۴).
از این بند استفاده می‌شود که دخمه‌ای که امروزه آثار آن در برخی از نقاط زرتشتی نشین ایران موجود هست، منظور سروده‌های وندیداد نیست و بیشتر به فضای باز در بالای کوه بیشتر شباهت دارد. طبق این متون، جسد مرده را باید به فضای باز برد و پاها و موهای او را با مفرغ و سنگ و سرب در زمین استوار کرد تا تکه های جسد به محلی که آب و خاک هست برده شود. اگر در این محکم و استوار کردن مرده سستی صورت گیرد فرد گناه کرده است. زمانی که حیوانات لاشه خوار گوشتها را خوردند باید محلی دور از آب باران به نام استخوان دان ساخت و این محل باید محل گذر سگ و روباه و گرگ نباشد(فرگرد۶بند ۵۱).
بنابراین بند‌ها کاملا مشخص می‌شود که دخمه‌هایی که امروزه هست سبک جدید از شیوه برخورد با مرده بوده است و سبک قدیم ابتدا در فضای بازی قرار می‌داده‌اند و شاید علت این سبک دخمه گذاری این است که در متن گاهان هیچ اشاره ای به روش برخورد با جسد مردگان ذکر نشده است و اصل روان است و اینکه جسد را باید سریع از بین برد تا به افراد زنده آسیبی وارد نشود. سپس استخوان‌های برهنه از گوشت را به محل‌های مخصوصی منتقل می‌کرده‌اند و این استودان‌ها در دخمه‌ها در یک محل هست و به نوعی با این که استودان باید در جایی باشد که آب باران نایستد متفاوت می‌باشد. در دید نویسنده آنچه در وندیداد بیان شده است را باید قرار مرده در فضای باز نامید و آنچه به‌ خصوص بعد از فروپاشی سلسله ساسانی در ایران اتفاق افتاد باید دخمه نامید و تا قبل از آن مرده را در بلندی و در فضای باز قرار می دادند. اصل در این دو روش دخمه و فضای باز قرار دادن، حفظ چهار آخشیج و عنصر آب و خاک و آتش و باد از آلودگی بوده است.
در فرگرد ۷ بند ۴۹ و ۵۰ زمینی که دخمه بر آن برپا شده است، زمانی پاک می شود که خاک زمین و مردار با هم در آمیزد (فرگرد۷ بند۴۹ و ۵۰).
فردی که دخمه را خراب می‌کند موجب آمرزش گناهانش می شود (فرگرد۷ بند۵۱).

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 08:09:00 ق.ظ ]