و هرکه روی خویش تُرُش کرد
با تلخی زمانه ی تاراج (شفیعی : ۱۴۰)

 

۴-۸-۲ مجاز

کاربرد لغت و یا ترکیب است در معنی غیر ما وضع له مثل کاربرد سر معنی “موی سر”: دیروز سرم را اصلاح کردم. یعنی موی سرم را.
در مجاز چند شرط وجود دارد:
کاربرد کلمه در معنی غیرحقیقی و دیگر وجود قرینه است. بین معنی حقیقی و مجازی که به آن اصطلاحاً علاقه می گویند. این علاقه باعث می شود که ذهن از توجّه به معنی حقیقی منصرف شود و به معنی مجازی توجّه کند بهمنین جهت اصطلاحاً به آن قرینۀ صارفه می گویند. ضمناً رابطه بین معنی حقیقی و مجازی نباید شباهت باشد چرا که در این صورت دیگر مجاز نیست. به مجازی که دربارۀ آن توضیح می دهیم، مجاز مرسل هم می گویند. علاقه های مهم مجاز عبارتند از: علاقۀ کل و جزء و جزء به کل، حال و محل و ظرف و مظروف، ملازمت، سببیّت، ذکر خاص و ارادۀ عام، ذکر عام و ارادۀ خاص، علاقۀ ماکان، علاقۀ مایکون، علاقۀ جنس، علاقۀ صفت و موصوف و مضاف و مضاف الیه، مجاورت، قوم و خویشی، علاقۀ تضادّ.
ذیلاً برای هریک از علاقه ها یک نمونه می آوریم:
الف: ذکر کل و ارادۀ جزء : سرم درد می کند، یعنی پیشانی ام یا شقیقه ام.
ب: ذکر جزء و ارادۀ کل: حمدی بخوانید، یعنی سورۀ فاتحه.
ج: ذکر محل و ارادۀ حال: کلاس زد زیر خنده یعنی دانشجویان کلاس
د: ذکر حال و ارادۀ محل: “می به دست” یعنی جام می به دست
هـ: ملازمت: شب بود، ماه نجاتم داد یعنی نور ماه…
و: ذکر عام و ارادۀ خاص: مولانا می گوید یعنی جلال الدین محمد بلخی
ز: ذکر خاص و ارادۀ عام: کدخدای زمانه چاکراو خواجۀ روزگار قنبر او
که مراد از “قنبر”، غلام است نه غلام خاص حضرت علی (ع). (حدیقه: ۱۱۶)
ح) علاقۀ ماکان: سه راه سیروس که در واقع چهارراه سیروس است امّا روزگاری در گذشته سه راه بوده است یا مثلاً در کرمان می گویند: فلکۀ فابریک در حالیکه الان فلکه امام علی (ع) است. امّا روزگاری در ضلع شرقی این فلکه کارخانه فابریک = Fabric نخ ریسی بوده است که هنوز ساختمان آن برجاست.
ط) علاقۀ مایکون: دیروز تو باغچه هندوانه کاشتم یعنی تخم هندوانه که در آینده (یکون) به هندوانه بدل می شود. یا در قرآن آمده است که یکی از زندانیان به حضرت یوسف (ع) گفت: در خواب دیدم شراب می فشردم که مراد از “شراب”، انگور است که در آینده به شراب می تواند بدل شود.
ی) علاقۀ قوم و خویشی: مانند ابن سینا که در حقیقت نام این دانشمند معروف حسین بن عبدالله بن سیناست که بجای پدر، نام او را به جدّش اضافه کرده ایم.
ک) علاقۀ تضادّ : ای آدم عاقل! یعنی ای نادان!
آوردن نمونه برای هریک از علاقه های مجاز از شعر معاصر چندان لطفی ندارد چرا هک مجاز نسبت به تشبیه و استعاره از لطافت و ظرافت چندانی برخوردار نیست بدین جهت برای هرچند علاقه از مجاز یک جا نمونه هایی از شعر معاصر آورده شده است.
الف) مجاز به علاقۀ ملازمت و جنسیّت و جزء و کل :
– بیا ای دوست اینجا در وطن، همراه من باش
بیا با من/ شریک رنج و شادیهای من باشد (شفیعی کدکنی: ۱۴۲)
“شریک رنج و شادیها”، مجازاً به معنای “شریک زندگی” است چرا که رنج و شادی بخش از زندگی و جزئی از آن و به اعتباری ملازم با آن است. بنابراین شریک رنج و شادی مجاز به علاقۀ ملازمت از شریک زندگی است.
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود تسبیح شیخ و خرقه ی رند شربخوار (حافظ انجوی: ۱۳۲)
– اینجا قناری های محبوسِ قفس پیوند
این بستگان آهن و خوکرده با دیوار
بر چوب بستِ حسّ معصوم سعادتهای مصنوعی
با دانه ای / فنجان آبی / چهچهی آوازشان / خرسند
هرگز نمی دانند: / کاین تنگناشان پردۀ شور و نوایی نیست.
“بستگان آهن” مجازاً یعنی بستگان قفس، چرا که قفس از سیم های فلّزی و آهنی است. (مجاز به علاقه ی جنسیّت)
و مراد از “دانه ای” و “فنجان آبی” یعنی با خوردن: دانه ای و فنجان آبی که مجاز به علاقه ی مسامحت است. “مسامحه” به نظر زبان شناسان، یک امر طبیعی است و به دو گونه است: لفظی و معنایی. (باطنی: ۱۷۰)
– من چون درخت معجز زردشت / چون سرو کاشمر
با شاخ و برگ سبز بهاران / قدمی کشم به روشنی صبح /
از سایه های رود کناران (همان: ۱۶۶)
از “سایه ها” یعنی از سایه های درختان. حذف مضاف الیه به قرینه ی معنوی.
گاه “مضاف” به قرینه ی معنایی، مجازاً محذوف است:
– باران! / چندان زلال شعر تو امشب / آیینه ی تصور و تصویر من شده است / اینک / به هرچه عشق و ترانه ست
دیوان خویش را به تو تقدیم می کنم. (همان: ۱۶۷)
“دیوان” مجازاً به معنای اشعار دیوان بکار رفته است.
– بنفشه ها را / بر سفرۀ اسفند /
صبحانه / با نور و نسیم کوچه / مهمان سحر کردی
آن ساقه های گردِ افسرده / پشت حصیر ساکت پرده / هرگز / اعجازِ دستان تو را / در خواب می دیدند؟ (شفیعی کدکنی: ۱۷۳)
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
“ساکت” مجازاً به معنای آرام و بی حرکت است، چرا که لازمۀ آرامش و بی حرکت بودن، سکوت است.
– و خواهرم که دوست گلها بود
و حرفهای ساده ی قلبش را
وقتی که مادر او را می زد
به جمع مهربان و ساکت آنها می برد . (فرّخزاد: ۷۵)
“حرفها” مجاز به معنی “سخنها” ست به علاقه ی جزء به کل.
– پیش آهنگ سپاهم / صدهزاران گُرد رویین تن
با درفش کاویانِ جاودان پیروز
تیغ هاشان برگذشته از حریر ابر
سربه سر روی زمین زیر نگین من.
“زیر نگین بودن” مجازاً به علاقه ی ملازمت یعنی در زیر فرمان بودن چرا که نگین مقصود نگین پادشاهی است که در انگشتری بوده و با آن فرمان ها را مهر می کردند و فرمان راندن، لازمه نوشتن فرمان است و مهر نمودن آن.
– وقتی که من سوی تو می آیم / از ارتفاع لحظه های شوق
یا ژرفنای تلخ و تار صبر / در پیچ و خمهای خیابانهای /
غرق ازدحام آهن و پولاد / زیباترین رنگها سبز است. (همان: ۱۷۵)
“ازدحام آهن و پولاد” یعنی ازدحام ماشینها، چرا که ماشین ها را از آهن و انواع و فلّز ساخته اند.
– و این منم / زنی تنها
در آستانه ی فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی (فرخزاد، ۱۳۶۸: ۲۳)
“سیمانی” مجاز است از ناتوان به علاقه ی جنسیّت، چرا که “دستهای سیمانی” یعنی دستهای خشک و ناتوان و بی روح.
– همچنان می شوید از آفاق
هرچه در هرجای
خاک و خون و خاطره برجاست. (شفیعی کدکنی: ۱۰۶)
“آفاق” مجاز است از اجزای جهان به علاقۀ کل و جزء.
– آدمها و بوی ناکی دنیاهاشان / یکسر
دوزخی است در کتابی / که من آن را / لغت به لغت/

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 05:23:00 ق.ظ ]