ملامحمّدتقی مجلسی دررساله تشویق‌السالکین که بطوراجمال به اشکالات مخالفان تصوف جواب داده، وی اقرب طریق به معرفت الهی را طریقه حقّه رضویه ذهبیه معروفیه می‌داند.
وی درمقابل مخالفین تصوف همچون میرلوحی سبزواری ومحمّدطاهرقمی، به عدم وقوف وقلت تدبّر درآیات واخبارائمه (علیهم‌السلام) را علّت مخالفت آنها می‌داند ومی‌گوید: «اکنون جمعی پیدا شده‌اند که ایشان را ازشریعت خبری وازطریقت اثری نه، و انکار این طریقه حقّه می‌نمایند.بنابرعدم وقوف وقلّت تدبر درآیات واخبار ائمه اطهار وبه متابعت نفسِ غدّار که ثمره او حسد وعناد وتعصّب است.اگرچه مشهوراست:
شب پره گر وصل آفتاب نخواهد رونـق بــاز ارآفـتـاب نـکـاهـد».[۳۰۴]
مجلسی اول از اکابرعلمای شیعه از متقدمین ومتاخرینی که به طریقه اهل بیت واقف بوده‌اند نام برده ومی‌گوید: «ازعلمای این زمان همه این مسلک را داشته‌اند وحتی‌تصنیفاتی هم داشته اند.چنانچه استاد البشر وقدوه المحققین نصیر‌المله والدین در این علم چند تصنیف دارد».[۳۰۵]وهمچنین از ورّام کندی نام می‌برد که ازاکابر علمای شیعه است،کتابی تالیف نموده دربیان مجاهده نفس وزهد وریاضت وبیان خصال حمیده.همچنین از نقیب نقبای آل ابی‌طالب سیدرضی علی بن‌طاووس(قدس سرّه)که مسلک زهدوریاضت داشته است نام می‌برد.چنانچه شیخ شهید مکی (رحمه‌الله) درکتاب اربعینحدیث اوصاف او را می‌شمارد ومی‌گوید: أزهد زمان خود وصاحب کرامات وکمالات بود. [۳۰۶]
مجلسی اول از سیدحیدرآملی صاحب تفسیر بحر‌الابحارنام می‌برد ومی‌گوید: «سیدحیدربیان کرده که اگر شیعه‌ای صوفی نباشد، شیعه نیست وصوفی که شیعه نباشد، صوفی نیست.وتصوف را طریقه مرتضویه می‌داندوتصوف وتشیع یک معنی دارد واین مخالفت ها به دلیل نادانی ونقصان عقل است».[۳۰۷]
مجلسی اول مراد ازخرقه را نه همین ظاهر بلکه ملبس وپوشیده وپوشانده شدن؛ بلکه به معنی فراگرفتن معانی واسرار به قدراستعداد ازصاحب مقام خرقه است.[۳۰۸]وی نقد واشکال مستشکلین را ازباب نادانی می‌داند ومی‌گویدکه عاقل نبایدفریب شیاطین انس بخورد و ازاین سعادت عظمی که مقصد أقصی وطریقه انبیا وائمه هدی وشیوه اولیا ومردان راه خداست محروم شود.
ملامحمدتقی مجلسی اصل تصوف راصاف نمودن باطن ازرنگ ماسوی ومتخلق شدن باخلاق‌الله وتحصیل کمالات روحانی ورسیدن به مقام قرب ومعرفت عیانی می‌داند.وی ازعلمایی نام می‌برد وبه عنوان مشایخ این طایفه معرفی می‌کندکه معرکه آرا مخالفان تصوف‌است.مشایخی چون؛ «مولانای رومی»، «شیخ علاءالدوله سمنانی»، «شیخ شهاب الدین‌سهروردی»صاحب حکمه‌الاشراق، «ابن عربی»صاحب فتوحات،«شیخ عبد‌الرزاق‌کاشی» صاحب‌تأویلات،«شیخ روزبهان» صاحب تفسیر عرایس و«شیخ عطار»که همه اینها اتفاق دارند که علم شریعت به قدر واجب شرط اول راه است وکمال در علم شریعت، شرط کاملان این راه است.کسانی که مکروهات را بلکه بعضی از مباحات را برخود حرام می‌کردند.وی درمقام دفاع ازخانقاه می‌گوید: اگر کسی درخانقاه نشست بدعت باشد، کسی درعالم نخواهد بودکه بدعت نکرده باشد.زیرا وضع مدرسه وعمارت وجام‌ها وطعام‌ها که دراین زمان شایع است، حتی بعضی ازعلوم متعارف نیز درزمان ائمه هدی نبوده وحال آنکه فرقی بین مسجد وخانقاه نیست الا به تسمیه.
مجلسی اول چله نشینی را تاکید کرده و در مقام دفاع می‌گوید چله گرفتن در روایات ما دارای فضیلت‌های بسیاری است.ازجمله‌حدیث مشهورابن فهد(رحمه‌الله) درعده‌الداعی از رسول اکرم (صلی ‌الله‌علیه‌وآله)که فرموده: «کسی که عبادت کند خدای تعالی را با اخلاص چهل صباح، چشمه‌های حکمت بردل او جاری می‌شود»[۳۰۹].وی اعتراض ناقدین را نسبت به غنا را نیز باطل می‌داند؛ زیرا اگر غرض از بلندکردن آواز سرایت خلق نباشد این عین عبادت است، چنانچه درکتاب ثواب الاعمال منقول است که هرچند آواز را در ذکر بکشی به همان اندازه گناهان پاک می‌شود.وهمچنین حدیثی ازامام صادق علیه‌السلام که شخصی از خریدن کنیزی خوش آواز سوال کردکه آیا جایز است یانه؟امام (علیه‌السلام) فرمود: «ما علیک لوِاشتر‌یتها تُذَکِّرُکَ الجنه».[۳۱۰]
ملامحمّدتقی درجواب عنوان کردن خلاف شرع بودن وجد، می‌گوید: «این اشکال باطل است؛ زیراکه وجد عبارت است از غشیت وبی‌تابیی که به سالک دست می‌دهد به خاطر استیلای فیض الهی بردل آنها، و گاه در این حالت گریه برآنها غلبه پیدا می‌کند»[۳۱۱]، چنانچه درقرآن می‌فرماید: «واذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مماعرفوا من الحق»[۳۱۲] که چشم آنها اشکبارمی‌شد به خاطر معرفتی که دارند نسبت به پروردگار.وی در ادامه بحث وجدبه یکی دیگر ازصفات مؤمن اشاره می‌کندکه امیر‌المؤمنین علی (علیه‌السلام) به آن اشاره دارد، که چون ذکرخدا نزدآنها شودبه حرکت درمی‌آیند، همانطورکه درخت به خاطر باد به حرکت درمی‌آید.همچنین روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) ذکرمی‌کندکه می‌فرماید: «لیس بکریم من لم یهتز بذکرالحبیب»؛ کریم نیست کسی که نام دوستش را بشنود وبه اهتزاز درنیاید.[۳۱۳]چنانکه از حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) نقل شده که ابودردا آن حضرت را دید، طوری افتاده که مثل اینکه از دنیا رحلت کرده، آمد واهل خانه حضرت راخبردارکرد حضرت فاطمه (علیها‌سلام) فرمود: ای ابودردا اوشبانه‌روز چندین بار از هوش می‌رود وغشیت آن حضرت زیاده ازآن است که محتاج به بیان باشد.
ملامحمّد تقی با این بیانات افعال واعمال این طایفه را موافق باشریعت و مستحسن می‌داند.نکته مهمی که به آن اشاره دارد، این است که اگر کسی از بعضی صوفیه، رفتار بدی ببیند، دلیلی بربدی همه صوفیان نمی‌باشد.همانطور که اگر یکی ازعلما بد باشد نمی‌شود همه آنها را انکارکرد، چون درمیان همه طوایف وطرق، افراد ناقص وکامل وجود دارند، چنانچه خواجه حافظ می‌فرماید:
نقدصوفی نه همه صافی بیغش باشد ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
وافراد ناقص وبدان را باید از باب خوبی نیکان نگاه کرد، کما که صد خار را برای گلی آب می‌دهند، کما که مولوی درمثنوی می‌گوید:
دانلود پایان نامه
از هـــزاران تــن یکـی تن صوفی دیگـــران از دولـــت او می زیــند.[۳۱۴]
آنچه اجمالادراینجا مطرح شدنظرات مجلسی اول بودکه مخالفین تصوف امثال میرلوحی ومحمّد طاهرقمی مترصد چنین نظراتی بودند تا قلم به تکفیر و بدعت آنها بگردانند.
ملامحمّدتقی مجلسی[۳۱۵]اولین کسی است که به میدان نقد ملامحمّدطاهر قمی وارد شده است.گرچه بعضی، این نقدها را ازوی نمی‌دانند و او را ازمیدان تصوف خارج می‌دانند، اما علامه محمّدباقر مجلسی در آخر کتاب العقائد چند جمله‌ای درباره والدش سخن به میان می‌آورد که مأنوس بودن والد را با اهل زمان رد نمی‌کند، ومی‌گوید که مسلک ملامحمّدتقی، مسلک زهد و ورع بوده و در ابتدای امرش به اسم صوفی و متصوف معروف بوده وهمراهی والد با این طایفه را به جهت ترغیب این طایفه و میل آنها به اخبار اهل بیت علیهم‌السلام بوده، تا بتواند اقوال فاسده و اعمال بدعت گونه آنها را اصلاح کند، ولی درآخر عمرش وقتی دیدکه این طایفه به این صراط، مستقیم نیستند، آنها را رها کرد.علامه مجلسی درباره والدش می‌گوید: «وقد کتب والدی العلامه (قدس‌الله‌روحه) علیها [خطبه همام] شرحاً جامعاً فعلیک بمطالعه. ثم اعلم یا اخی ان ما القیتُ الیک کلها من معادن النبوه… و ایاک و ان تظن بالوالد العلامه نوّر الله ضریحه انه کان من الصوفیه او یعتقد مسالکهم و مذاهبهم حاشاه عن ذلک و کیف یکون کذلک و هو کان أنس اهل زمانه بأخبار اهل البیت و اعلمهم بها بل کان مسلکه الزهد والورع و کان فی بدو امره یسمی باسم التصوف لیرغب الیه هذه الطایفه ولا یستوحشوا منه فیردَهُم عن تلکَ الاقاویل الفاسده و الاعمال المبتدعه و قد هدی کثیراً منهم الی الحق بهذه المجادله الحسنه و لما رأی فی آخر عمره ان تلک المصلحه قد ضاعت و رفعت اعلام الضلال و الطغیان و غلبت احزاب الشیطان و عَلِم أنَّهم اعداء الله صریحاً تبرا منهم و کان یکفّرهم فی عقایدهم الباطله وأنا اعرف بطریقته و عندی خطوطه فی ذلک…».[۳۱۶]
بیان علامه مجلسی ازسلوک والدش روشن کننده این است که همراه بودن ملا محمّدتقی با صوفیه و معیت و اُنس با اهل زمان نیز برای اصلاح آنهابوده.وبرای اینکه والدش را از نسبت‌های ناروایی که از سوی مخالفین تصوف مطرح می‌شد دفع وتبرئه کند، زیرا پایبندی مجلسی اول به مبانی تصوف غیر قابل انکاراست.تعلقات عرفانی ملامحمّدتقی مجلسی را در لوامع صاحبقرانی می‌توان یافت که دفاع تام وی از اصول ومبانی تصوف، مثال زدنی است.
مجلسی اول در لوامع و روضه المتقین به احادیثی عرفانی اشاره دارد ومفصل به شرح آنها می‌پردازد.مثل حدیث: «لی مع الله حالات لایسعنی فیه ملک مقرب ولانبی مرسل»[۳۱۷]، وحدیث «ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها» .مجلسی ذیل در ذیل این حدیث می‌گوید: «به درستی که پروردگار شما را در ایام زمان‌های شما نسیمها هست خود را در معرض آن نسیمها درآورید وآن به ریاضات ومجاهدات وکثرت ذکر وفکر حاصل شود».[۳۱۸]ودیگر احادیثی که مورد اقبال عرفا بوده، مجلسی اول نیز با تأویلات عرفانی به آنها در آثار مختلف خود به آنها پرداخته است.
مجلسی اول در طرح مباحث عرفانی تلاش دارد تا از اصطلاحات رایج بهره ببرد اصطلاحاتی مثل «پیر» که به نظر مجلسی باید بعداز تحصیل علم، متوجه تصفیه نفس به سبب ریاضت‌ها ومجاهدت‌ها شده و در خدمت پیر کامل باشد.[۳۱۹] وهمچنین در دفاع ازخانقاه، ذکرجلی‌‌، خرقه ودیگر مباحث تصوف درفصول دوم از اصول الفصول التوضیح به روشنی، پذیرش تصوف واقعی را در کلام و رفتار وی هویدا می‌کند.
مناظره مکتوب ملامحمّدطاهر و ملامحمّدتقی مجلسی بنابرآنچه که درتوضیح المشربین وفصول دوم از ابواب بیست وسه‌گانه اصول‌الفصول‌التوضیح که به وی نسبت داده شده درجواب به ملا محمّد طاهر، متذکر اموری شده که به جهت اهمیت آن مفصلا بیان می‌کنیم.
۹-۱-۱.مجلسی اول درفصل دوم ازباب اول ودوم از اصول‌الفصول‌التوضیح، اعمالی ازصوفیه که مورد نقد محمّدطاهر و امثال او قرار گرفته را اعمال جهله صوفیه دانسته وآنها را قادح به اصل این مسلک و«طریقه محموده اولیاء‌الله» نمی‌‌داند.مجلسی استنادات محمدطاهررا مردود دانسته ومی‌گوید نمی‌شود اقوال غیر معلومی‌که جمعی ازجهله به بعضی نسبت می‌دهند، اینها را حجّت مذمومیت ساخت.[۳۲۰]
۹-۱-۲.از آنجا که محمّدطاهرافکار و رفتار صوفیه رامسلک حلاج و بایزید و تابعان آنها معرفی می‌کند.مجلسی در جواب، این طریقه را طریقه اهل بیت رسول خدا معرفی می‌کند، ومی‌گوید: چون راهی در غایت صعوبت می‌باشد، همه را تکلیف به این راه ننموده‌اند.بلکه افرادی مثل رُشید هَجَری، کمیل، قنبر، سلمان و جابرجعفی که ازخواص بودند تحمل این مشقت‌ها نموده‌اند که بر خبیرِ بصیر مخفی نیست.[۳۲۱]
۹-۱-۳.شیخ الاسلام قم درعمده دلیلش براینکه این طریقه دربین اهل سنت بوده وشیعیان ازاین انتقادات مبری هستند، می‌گوید: «در شهرهای قدیمی شیعه مثل؛ قم و استرآباد و سبزوار و جبل عامل و حله اثری از خانقاه نبوده است.مجلسی اول درجواب استدلال می‌گوید: «اینکه درشهرهای شیعه قدیم خانقاه نبوده، مدرسه هم نبوده، واگر اینها بدعت باشد، یا بدعت مستحبه خواهد بود یا جایز، چنانکه شیخ شهید در قواعد ذکرکرده که عزلت و انزوا به سبب اصلاح نفس اماره مطلوب است.[۳۲۲]
۹-۱-۴.ملامحمّدطاهرنسبت به مسأله پیر به صوفیه اشکال کرده و می‌گوید: صوفیه به جای امام از شخصی به نام پیرو ولیّ پیروی می‌کنند درحالی که درشهرهای شیعه کسی به این نام نمی‌یابید. مگر پیغمبرنفرمود من درمیان امت دوچیز گرانبها می‌گذارم؛ یکی قرآن و دیگری عترتم، که مرادش دوازده امام است.با تمسک به ایندو هرگزگمراه نخواهید شد.وطریق غیرائمه ضلالت گمراهی وغرق شدن در دریای شقاوت [است]» .[۳۲۳]مجلسی در جواب به مسأله ظاهری بودن ناقدین اشاره دارد و می‌گوید: «مولانا امام خود را نشناخته وبه همین طریقه ظاهر اعتقاد دارد وازمراتب عشق ومحبت الهی وسایرمراتب کمالیه بی‌بهره بوده، یا اگربهره‌ای داشته‌اند بخل وخفت کرده وشیعیان خود را ازآن خبرنکرده‌اند.حاشاوکلّا.زیراقرآن واحادیث اهل بیت مشحون است ازاین طریقه، واگرکسی بخواهدکه هدایت یابد، باید که خالی‌الطبع شود و در احوال مبدأومعاد خود کند و بعد ازآن البته حق سبحانه او را هدایت خواهد نمود «والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم»[۳۲۴]» .[۳۲۵]
ملامحمّدتقی مجلسی درادامه حکایتی ازشیخ بهائی نقل می‌کند مبنی براینکه یکی از اولیاءالله می‌فرمود طریقه ما بسیار نزدیک است و راه مابه حق سبحانه درچهل روزحاصل می‌شود که موافق حدیث نبوی است که می‌فرماید: «من اخلص لله اربعین صباحاً فجّرالله ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه»[۳۲۶].مجلسی اول درادامه می‌گوید: «یکی ازعلمای ظاهرحاضربود، رفت وچهل روز عزلت کرد بعد ازآن به نزد شیخ آمدوگفت من اربعین داشتم وبرمن هیچ مکشوف نشده، شیخ درجوابش گفت تو اربعین را به خاطر آزمایش‌گرفتی، نه از برای خدا به همین خاطر برتومکشوف نشده وقتی آداب ریاضت نفس دانست و اربعین نشست ابواب حکمت براومفتوح شد»[۳۲۷].ملامحمّدتقی مجلسی درادامه می‌گوید اینکه ملا محمّد طاهراربعین نشسته وچیزی براو مفتوح نشده ظاهرا بواسطه عدم پیروی بوده است.[۳۲۸]
۹-۱-۵.شیخ الاسلام قم معقد بود که تصوف درمیان سنی‌ها بوده واما اینکه اگراین طریقه حق بوده و ازاسرار مذهب می‌بود، پس نباید سنیان ازآن اسرار، خبرداشته باشند.زیراکه اهل‌بیت این اسرار را به غیرشیعه تعلیم نمی‌کنند، وحال آنکه می‌بینیم که این طریقه درمیان سنیان وبیگانگان اهل‌بیت مشهور است ودوستان اهل بیت وعلمای شیعه ازآن بی‌خبرند.مجلسی اول در جواب می‌گوید: اعتقاد حق این است که سنیان از این طریقه بهره‌ای نداشته‌اند و صاحبان بهره همه شیعه بوده‌اند، مثل ابراهیم ادهم و بایزید بسطامی وسنایی ومولانا وعطار ودیگران که اینها متصوفه سنی را مذمت کرده‌اند.[۳۲۹] مجلسی دردفاع از تشیع ملاعبدالرزاق کاشی می‌گوید: «تشیع اواظهرمن الشمس است، ودرکتیبه خانقاه او که قدمتی نزدیک سیصدسال دارد اسامی ائمه اثنی عشری مکتوب شده».[۳۳۰]
۹-۱-۶.علم را باید از کسی طلب کرد که حدیث پیامبر را می‌داند واین چنین عالمانی افضل از هزار عابدهستند.مجلسی در جواب این سخن ملامحمّد طاهر می‌گوید: چنانچه احادیث در مدح علما واقع شده در مذمت عالمانی که تابع نفس و هوا هستند نیز وارد شده ونباید علم را از عالمی که فریفته دنیاست کسب کرد.زیرا عالمِ مفتون به دنیا انسان را ازطریق حق باز می‌دارد.وی به کلام امام صادق (علیه‌السلام)استناد کرده که می‌فرماید: «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلى‏ دَاوُدَ (علیه السلام): لَاتَجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیَا؛ فَیَصُدَّکَ عَنْ طَرِیقِ مَحَبَّتِی؛فَإِنَّ أُولئِکَ قُطَّاعُ طَرِیقِ عِبَادِیَ الْمُرِیدِینَ إِنَّ أَدْنى‏ مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِ عَ حَلَاوَه مُنَاجَاتِی مِنْ قُلُوبِهِم‏».[۳۳۱]
۹-۱-۷.ملای قمی اشکال دیگراین طریقه را ترک حیوانی در چهل روز دانسته که مایه کمال می‌دانند.وی می‌گوید: گوشت سید طعام‌ها بوده و روایات این روش صوفیان را رد می‌کند.ملامحمّد تقی در جواب این قول ملامحمّدطاهر می‌گوید: «تعجب است ازمولانا که اصلا خبر ازطریقه این طایفه ندارند، که هیچ یک ازاینها درهیچ کتابی نقل نکرده اند که چهل روزحیوانی نباید خورد.گرچه اربعین موافق احادیث بسیار است و در اربعین صمت وجوع و ذکر علی الدوام به جا می‌آورند، این افعال همگی موافق است با احادیث برای جاری شدن چشمه‌های حکمت از قلب».[۳۳۲]
۹-۱-۸.ملامحمّدطاهربه استناد قول بعضی ازبزرگان این طایفه مثل علاء‌الدوله سمنانی مطلبی متذکر می‌شود که شیطان این طایفه را اعانت می‌کند.ملامحمّدتقی درجواب می‌گوید: اگراین واقعه حق باشد موافق قرآن است که می‌فرماید: «إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوین‏»[۳۳۳] وچه استبعادی می‌تواند داشته باشدکه بعد ازمجاهده، خداوند تسلط شیطان را ازبنده خود بر داردوبلکه شیطان رامسخر بنده خود کند، به استناد سخن رسول خدا که فرمود «ولکن شیطانی اسلم» ».[۳۳۴] مجلسی اول درادامه به نکته ای اشاره می‌کندکه قابل توجه است.وی می‌گوید: «آنکه هرگاه شخصی را به واسطه اغراض نفسانی بغض جمعی بهم می‌رسد محاسن اورا درلباس قبایح می‌بیند».[۳۳۵]ملامحمّد تقی مجلسی با ذکراین نکته، ما را به امری رهنمون می‌کند که در نزد مخالفین تصوف، اغراضی نفسانی وجود داشته که چشم دیدن و شنیدن کرامات بزرگان را نداشته اند.
۹-۱-۹.ملامحمّدطاهر می‌گوید: پیران این طایفه، کسوت‌ها برای خود تعیین نموده‌اند و مریدان را امر به تغییر لباس می‌دهند، درحالی که ائمه می‌فرمایند؛ بهترین لباس، لباس اهل زمان تواست.و ائمه خود واصحاب را ازکارهای دنی اجتناب می‌دادند، درحالی که دربین این طایفه ملامت را کمال می‌شمارند.شیخ الاسلام قم می‌گوید: از عبدالرزاق کاشی نقل شده که طایفه ملامتیه را افضل اولیا شمرده‌اند.ملامحمّدتقی مجلسی درجواب این اعتراض‌هامی‌گوید: «تعجب از ملا و تابعان او که افعال عوام راحجت می‌دانند، وخواصی که مدح ملامتیه کرد‌ه‌اند، آیه «یجا هدون فی سبیل‌الله ولا یخافون لومه لائم».[۳۳۶]را مستمسک خودکرده‌اند[۳۳۷]
۹-۱-۱۰.ملامحمّدطاهر پیران این طایفه را مثل؛ ملای روم نقدکرده ومی‌گوید: تا این زمان در مولوی خانه بغداد این صحبت درکاراست درحالی که درمذهب امامان ما اینها حرام است.ملامحمّدطاهرمی‌گوید که بعضی ازشیعیان کمال اعتقادبه ملای روم دارند با وجود اینکه او ازبک بوده وهمانطورکه نقل است که قاضی سنّیان بوده و سنایی نهایت اعتقاد به او داشته ومقتدای خود می‌دانند، وهمینطور دیوان اورا به غایت احترام می‌گذارند، واین بنابرآن است که اورا سنی می‌دانند و در دیوانش چیزی نمی‌بینند که دلیل برشیعگی او باشد.مجلسی اول درجواب این انتقادات می‌نویسدکه شهرت های عوام اعتباری ندارد واگرسنّی‌ها بنابر اعتقاد خود شیعه‌ای راسنی بدانند موجب تسنن آن شیعه نمی‌شود.چنانچه محمّدبن یعقوب کلینی که از اعاظم محدثان شیعه است سنیان اورا سنی می‌دانند وقبر اورا زیارت می‌کنند، بلکه همه امامان ماراسنی می‌دانند.مجلسی اول درادامه می‌گویدکه مولانا دربسیاری ازغزل‌ها اظهارموالات به ائمه معصومین (صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین) کرده ومذهب خود رابیان کرده واگربواسطه تقیه مدح اشقیا کرده درادامه آن مدح گفته:
یک فسانه راست گویم یا دروغ تا دهـد مـر راستـیهـا را فـروغ
علامه مجلسی عمل به تقیه را دستور ائمه دانسته ومی‌گوید والله که جای رحم است براین بی‌جان که به تقلید وتعصب گرفتاراست ونظر نمی‌کند به حال بعضی که احوال ایشان درخوبی اظهرمن الشمس است.وهربیتی ازمثنوی مرشدی است کامل ومشتمل است بربدایع حکمت که«روّحوانفوسکم فانها تکل کما تکلّ الابدان ..»[۳۳۸].ملامحمّدتقی مجلسی درادامه نصیحتی می‌کند ومی‌گوید: «حیف است که شخصی علم ودانش کند و از این معنی بی بهره باشد وازاین قسم مزخرفات به کتابت آورد، که مولانا ازبک بوده.مگرنمی‌دانید که همیشه بلخ وسمرقند شیعه بوده وابن بابویه «من لایحضره‌الفقیه» [را]دربلخ تصنیف کرده وعلمای بلخ نزد اوتلمذ نموده‌اند، وقطع نظرازآنکه شهرت دلیل مذهب نمی‌شود.
محمّدطاهرقمی درجواب این سخنان می‌گوید: «حضرت آخوند بسیارعام سلیقه بوده ومست محبّتِ این طایفه ودعوی بی دلیل کرده واینکه گفته هر بیتی ازمثنوی مرشدکاملی است وتأسف خورده که ما از ادراک معانی آن بی بهره هستیم.خدا به فضل ورحمتش مارا ازپیروان اهل بیت قرارداده وبه برکت احادیث ازهرکس دیگر بی نیاز ساخته».[۳۳۹]
از دیگر اشکالاتی که ملامحمّدطاهر نسبت به ملای روم دارد این است که او از مریدان ابن عربی است، و شعرها در اظهاراشتیاق این شیخ شیطان صفت بسیار گفته.[۳۴۰]درمثنوی گفته وقتی حقیقت حاصل شد، شریعت باطل می‌شود.شکی نیست که این کفرمحض است.همچنین این جماعت قائل به جبر بوده، به استناد اشعار شبستری درگلشن راز که می‌گوید:
هرآن کس را که مذهب غیر جبر است نبــیّ گفتا کـــه او مانند گـبر است.
ملامحمّدتقی مجلسی درمقام دفاع از ابن‌عربی می‌گوید اظهرمن الشمس می‌باشد که این عبارات ازملای روم نبوده، وسلمنا که این حرفهاصادرشده باشدمراد اواین است که چون عشق ومحبت الهی زورآورد آدمی ‌بی‌شعور می‌شود وقلم تکلیف برمی‌خیزد.مجلسی درتوجیه رفتن ملای روم به دمشق برای زیارت ابن عربی می‌گوید: شاید درارض مقدسه انبیا و‌اولیاالله مدفون بوده غرضش زیارت آنها بوده باشد.محمّدتقی مجلسی‌دفاعش رامحکم ترکرده ومی‌گوید: آثارتشیع، ازفتوحات ظاهراست و در رساله انشاءالدوایر تصریح دارد برحقیقت مذهب شیعه وحدیث «ستفرق امتی» را شرح کرده ومذهب حق را مذهب ائمه اثنی عشری دانسته، ومکاشفه‌ای نقل می‌کند که درعالم مکاشفه دیدم که اسامی ائمه معصومین (علیهم‌السلام) مفصلابرهریک ازحضایرقدس مکتوب بوده.
ملامحمّدتقی درادامه ازکسانی نام می‌برد که خوشه چین خرمن ابن‌عربی بوده ازجمله؛ شیخ بهائی، مولاناصدرالدین محمّد شیرازی وجمیع محققین ومدققین.همچنین ازمولاناجلال[دوانی]درشرح زورا نقل کرده که تا محی الدین ظاهرنشده بود جمیع علوم ظاهرنشد واکثر شبهات علوم و ربط حادث به قدیم ودیگرمسائل، باکلام محی الدین حل شد.مجلسی اول در ادامه دفاعش از ابن عربی به این نکته اشاره دارد که: «الحکمه ضاله المؤمن وانظرالی ماقال ولاتنظرالی من قال که هیچ احدی از کلمات حکمت آمیز بی‌بهره نبوده واگرعقول مخالفین به این کلمات نمی‌رسد، باید حمل برقصور ادراک خود کنند، ومخاطب این کلمات عوام نبوده واین طایفه جایز نمی‌دانند نگاه کردن درامثال این کتاب ها. والمرءعدو ماجهل».[۳۴۱]
۹-۱-۱۱.درد دین یا درد حب‌جاه وریاست
ملامحمّدتقی مجلسی درفصل دوم ازباب هجدهم اصول الفصول التوضیح می‌گوید: «اگرحضرت مولانا ازاحوال خودمطلع شود، به یقین شکم خود را چاک خواهد‌کرد به جای گریبان.والله که من تعصب به محی الدین وغیراونداشته، لکن مولانا[محمّدطاهر]درد دین را بادرد نفس جدا نکرده واگربه احوال خود به خوبی بنگرد به اصلاح آن می‌پردازد.وهیچ استبعادی نداشته که شخصی به سبب کثرت مجاهدت و ریاضت براحوال خود یابعضی دیگراطلاع یابد، همانطور که ازاحوال کفار هند متواتر است». مجلسی اول قسم می‌خورد ومی‌گوید: «والله اگرمؤمنی صالح بواسطه ریاضت نفس ومجاهده مکاشفات علوی یا سفلی روی دهد، این معنی حق بوده واین فقیروجمعی کثیر ازفقیران که با این فقیرمی‌بودند، ایشان را مکاشفات عظیمه حاصل شد، واگرشما درد دین دارید‌ بایدمدتی به ریاضت مشغول شده اگر شمارا این مکاشفات روی نداد، ده کتاب دیگردررد این طایفه تصنیف نمایید، لکن حب جاه و ریاست مانع شما شده، خصوصاًکه این امراض مزمن شده باشد نیاز به ریاضت بیشتری می‌باشد، تا این مهلکات ازبین رفته وانوارتجلیات جمالی وجلالی جلوه گرشود».مجلسی اول درتقیه کردن محی الدین می‌گوید: «محی‌الدین در زمانی بوده که خلفای بنی عباس براسماعیلیه غلبه نمودند وبیش ازصدهزارشیعه رابه قتل رسانده، درچنین زمانی‌اگرما وشما می‌بودیم بیشتر‌از اوتقیه می‌کردیم».[۳۴۲]
۹-۱-۱۲.لزوم تصفیه وریاضت بعدازتحصیل علم
ملامحمّدطاهرقمی درآخرین باب ازاصول الفصول التوضیح می‌گوید: «شما‌ تا کی می‌خواهید کلام این طایفه را با تأویلات تصحیح کرده. شرم کنید وازپیران خانقاهی که غولان راه دین هستندگریزان باشید:
روبه صفتی چـندکه پیران تواند چشمی بگشاکه جمله شیطان تواند
پرهیزکن ازچله نشینان کین قوم پنهان شـده درکمیـن ایـمان تـواند »[۳۴۳]
مجلسی درجواب ملامحمّدطاهرگفته که دراینکه جمع کثیری غولان راه هستندحرفی نیست، و همیشه غولان راه ازطرفین بوده وهستند.و برمرید راه حق لازم است که پیروی شخصی کندکه ظاهرش به انوار شرع آراسته باشد وباطنش از کدورات نفسانی پیراسته باشد، وطریقه اهل بیت راشعار و دثّارخود و ازمکاید نفس ایمن نباشد.مجلسی اول درادامه می‌گوید: «امروزه این معنی کم یاب است که اولیائی تحت قبائی لایعرفهم غیری، برهمه لازم است که طلب علوم دینیه ازعلوم علمای فی الله کرده و بعد ازتحصیل علوم متوجه تصفیه به ریاضت ها و مجاهدت ها شده ودرخدمت پیرکامل باشد».مجلسی اول با اشاره به این سخنان می‌رساندکه گرچه ملامحمّدطاهرازعلوم ظاهربهره برده اما ازعلوم باطن خبری ‌نداشته، کما ‌اینکه در ادامه بیان می‌کند که این سخنان به حسب ظاهر کفر است وزندقه، اما دارای معانی بسیاردقیق بوده وفوق عقل که تا نورکشف بعد از ریاضات بسیار و مجاهدات بی‌شمار نباشد بویی ازآن نمی‌توان برد.[۳۴۴]
۹-۲.ملاخلیل قزوینی
شروع اختلاف ایندو عالم دوره صفویه در بحث فقهی نماز جمعه است. ملامحمّدطاهردر رساله‌ جاء الحق بطور مبسوط واستدلالی به رد اشکالات ملاخلیل می‌پردازد.نماز جمعه به دلیل جنبه های سیاسی، عبادی مورد توجه فقها و اخباریون بوده و با وجود نگاه اهل سنت که اگر حاکم کسی را به امامت منصوب کرد برمردم نیز فرض است که پشت سراو نماز بگذارند؛ چه عادل و چه غیر عادل.اما در مقابل، شیعیان نمی‌توانستند پشت سر این غاصبان نماز بخوانند، چون در روایت آمده که عدالت امام شرط اساسی برای برپایی نماز جمعه است.مثل؛ «لاجمعه الا مع امامٍ عدلٍ تقی».[۳۴۵]شیعه نیز حکّام آن روزگاررا غاصب خلافت و ناعادل می‌دانستند.ازاین جا اختلاف میان این دو گروه شروع‌شد ومطاعنی از سوی اهل سنت نسبت به شیعیان روا داشته شد.ازجمله این بیت:
به مذهب که درست و به ملت که تمام جماع متعه حلال و نماز جمعه حرام.
در دوران صفویه با شکل گرفتن یک دولت شیعی تا اندازه ای این مشکل برای شیعیان بر طرف شده و در تکاپوی اقامه آن بر آمدند.
ملامحمّدطاهرازجمله کسانی است که فتوا به وجوب عینی نماز جمعه درزمان غیبت می‌دهد. همانطورکه دررساله صلاه الجمعه می‌گوید: «امامذهب حق این است که نماز جمعه درزمان غیبت امام، واجب عینی است و وجود مجتهدین جامع الشرائط درآن شرط نیست، دلیل بر این مطلب، کتاب خداست …یاایها الذین آمنوا اذا نودی للصلوه من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکر الله…».[۳۴۶]ملامحمّدطاهرشانزده حدیث ازاحادیث متواتره نقل می‌کند که دلالت دارند بروجوب عینی نماز جمعه ازجمله این روایت که ازامام صادق (علیه‌السلام)که می‌فرماید: «یجمع القوم یوم الجمعه اذا کانوا خمسه فصاعداً فان کانوا أقل من خمسه فلاجمعه علیهم».[۳۴۷]
ملاخلیل در ردّ نظرفقهی ملامحمّدطاهرمی‌گوید منظوراز «صلوه» نماز رسول خداست واقامه نماز جمعه مشروط به حضور آن حضرت می‌باشدوتقدم فرد دیگری به جای ایشان برای امامت جمعه را قبول ندارد.ملاخلیل امام معصوم را نیزدرحکم رسول خدا دانسته، وهمچنین نائب خاص امام معصوم، اما در زمان غیبت این شرط مفقود بوده وانتفا شرط، انتفا ‌مشروط را به‌دنبال داشته ونمازجمعه واجب نخواهد بود.ملاخلیل در برابراین سوال که درزمان غیبت، مجتهد جامع الشرائط نائب عام امام است، پس نماز جمعه واجب می‌شود،دفع دخل می‌کند ومی‌گوید این مسأله ازصدراسلام تا به حال معرکه آرا بوده، نمی‌شود با این قاطعیت حکم به وجوب داد.
صاحب روضات الجنات درباره به این جریان می‌گوید[۳۴۸]: «نقل شده دربعضی ازمجالس ملا خلیل، سخن از وجه تسمیه شهرقم به قم، به میان آمده واینکه رسول خدا درشب معراج وقتی مشاهده کرد اقوامی که مردی دربین آنها برمنبر رفته وکلاه سرخی برسردارد و قصد فریب آنها را داشته. پیامبر ازجبرئیل درباره آنچه مشاهده کرده بودسؤال کرد.جبرئیل گفت : اینجاجایگاه شیعیان شما ومحبین به ذریه شما است، واین شخص شیطان است که می‌خواهدآنها راگمراه کند.چهره رسول خداتغییرکرده وفرمود: «قم یا ملعون» به همین جهت این مکان به قم نامگذاری شده.وقتی صحبت به اینجارسیده ملاخلیل گفت شیطانی که رسول خدا دید، الان هم درقم برمنبر بوده ومردم را ازصراط مستقیم منع می‌کند.(منظورش ملامحمّدطاهرقمی بوده، چون درآن زمان محمّدطاهرشیخ الاسلام قم بوده) بعضی ازکسانی که درحضور ملاخلیل بوده گفتند: پس چرا او را ازاین منصب رفیع دفع نمی‌کنی؟ ملاخلیل گفت: چطور باکلام من منع شود کسی که باکلام رسول خدا ازمنبر پایین نیامد!
۹-۳.محمّدمؤمن طبیب تنکابنی

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 01:43:00 ب.ظ ]