۳-شک و تردید : هنگامی که « أوْ » بعد از کلام خبری واقع شود مانند :
« قالوا لبثنا یوماً أوْ بعضَ یومٍ » (کهف ،۱۹) آنها گفتند :یک روز تمام یا مقداری از روز را ماندیم. (همان،ص ۲۴۸)
۴-إبهام :« به ترید انداختن مخاطب » مانند :
« و أنّا أوْ إیّاکُمْ لَعَلَی هُدیً أوْ فی ظلالٍ مُبینٍ » (سباء ،۲۳)
(ای رسول خدا به مشرکان بگو: کیست که شما را از نعمتهای آسمانها و زمین روزی می دهد؟بگو خداست. بزودی معلوم شما خواهد شد که ما اهل توحید و شما مشرکان کدام بر هدایت و کدام در گمراهی می باشیم. )
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۱۷۵)
۵-إضراب :« أوْ » مانند بلْ بیانگر معانی اضراب است یعنی إضراب و انتقال از کلام سابق و توجه و التفات به کلام لاحق
و أرسلناهُ ألی مِأَهِ اَلفٍ أوْ یَزیدونَ. (صافات ،۱۴۷) (و ما او را ] یونس را[ برقومی بالغ بر صدهزار بلکه بیشتر،به عنوان رسول فرستادیم. )
(معانی حرو ف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۱۷۵)
«إذْهَبْ إلی دمشقَ، أوْدَعْ ذلکَ، فلاتذهب الیومَ » أی :بَلْ دَعْ
اضراب
ذلکَ، أمرتَهُ بالذهاب، ثمَّ عدلتَ عن ذلک.
(جامع الدروس العربیه، غلایینی، الجزءِ الثالث، ص ۱۴۷)
۶-تقسیم یا تفریق: یعنی معطوف و معطوف علیه از أقسام آن کلمه ای محسوب می شوند که قبل از این دو عنوان شده مانند قول إمام علی (ع) :« وَلابد إنّهُ لِلنّاسِ مِنْ أمیرٍ بَرًّ أوْ فاجرٍ » یعنی ناچار برای مردم امیری لازم است خواه نیکوکار یا بدکار باشد.
(شرح و ترجمه مغنی الأدیب، سیدعلی حسینی، ج ۱ ، ص ۳۳۱)
« الکلمهُ اسمٌ أوْ فعلٌ أوْ حرفٌ »
(جامع الدروس العربیهِ ،غلایینی، الجزء الثالث،ص ۲۴۸ )
« و قالوا :کونوا هوداً أوْ نصاری تَهْتَدوا » (بقره ،۱۳۰) یهود و نصاری به مسلمان ها گفتند:به دین ما در آیید تا هدایت شوید ] از یهود شوید یا از نصاری. [ )
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش،ص ۱۷۶)
۷- به معنی « إلّا » که فعل مضارع بعد از آن بلحاظ « أنْ » ناصبه مقدَّر منصوب می گردد:
لَأتْرُکَنَّهُ أوْ یُسْلِمَ . ] إلّا أنْ یُسْلِمَ [ او را ترک می کنم مگر آنکه اسلام بیاورد.
و کُنْتُ اذا غَمَزْتُ قناهَ قَوْم کَسَرْتُ کعوبَها أوْ تستقیما (الف إطلاقی است)= یعنی این چنین
الّا أنْ
بودم که هرگاه تکان می دادم و می فشاردم نیزه قومی را، گره های آن نیزه را می شکستم مگر اینکه آن نیزه راست می شد.
(جامع الدروس العربیه، غلایینی، الجزء الثانی، ص ۱۸۷)
۸- به معنی « ألی» :گاهی لفظ مزبور مترداف « إلی » است و فعل مضارع بعد از « أوْ » بوسط « أن » مصدریه مقدر، منصوب می گردد مانند « لَأ لْزَمَنَّکَ أوْ تقضینی دینی » یعنی ملازم تو خواهم بود و ترا رها نخواهم کرد تا آنکه دین مرا اداءکنی.
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۱۷۶)
لأ سَتْسَهِْلَنَّ الصّعْبَ أوْ أدْرِکَ المٌنی فَما انقادَتِ الآمالُ إلّا لِصابرٍ
إلی أن
یعنی :هر آینه امور سخت و دشوار را سهل و آسان می شمارم تا اینکه آرزوها را درک کنم به طور قطع آرزوها تسلیم نمی شود. مگر برای انسانی که صبر پیشه کند و در مورد بدست آوردن آنها شکیبا باشد.
(جامع الدروس العربیه، غلایینی، الجزء الثانی، ص ۱۸۷)
۹-به معنی شرطیه : یعنی مترادف « أنْ » شرطیه مانند :
«لِأضْرِبَنَّهُ عاشَ أوْ ماتَ » یعنی « لِأضربَنَّهُ إنْ عاشَ بعد الضّرب و إن ماتَ »
(شرح و ترجمه مغنی الأدیب، سیدعلی حسینی، ج ۱، ص ۳۳۸)
لأتْرُکَنَّهُ عاشَ أوْماتَ ] = إنْ عاش بَعْدَ التّرکِ و إنْ ماتَ [
او را رها می کنم خواه زنده بماند یا پس از رها شدن بمیرد.
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۱۷۶)
۱۰-تبعیض :در پاره ای از مواقع « أوْ » بر تبعیض دلالت دارد. یعنی بر بعض بود معطوف و معطوف علیه نسبت به لفظ قبل از معطوف علیه دلالت دارد. همانند :« قالوا کونوا هوداً أوْ نصاری تَهْتدُوا… » (بقره ،۱۳۰)
یعنی یهود و نصاری به مسلمانان گفتند که به آیین ما در آیید تا راه راست و طریق حق پوئید.
لفظ « أوْ » در آیه بیانگر این معنی است که هر یک از « کونوا هوداً » و « کونوانصاری» بعض و جزئی از « قالوا» هستند بتقدیر:» قالَ بعضُهم کونوا هوداً و قال بعضُهم کونوانصاری »
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب،سیدعلی حسینی، ج ۱،ص ۳۳۹)
۱۱- تقریب زمانی: تقریب زمانی وقوع معطوف و معطوف علیه است.
« ما أدری أسَلَّمَ أوْ وَدَّعَ . » نمی دانم سلام کرد یا وداع در مورد شخصی که پس از سلام بلافاصله خداحافظی نموده (فرهنگ بزرگ جامع نوین ترجمه المنجد، احمد سیاح، ج اول،ص ۵۹)
۱۲-اشتراک معطوف با معطوف علیه: گاه « أوْ » همانند واو بر مطلق « اشتراک با معطوف علیه در اصل حکم است به این معنی که ممکن است بعد از معطوف واقع شود و ممکن است قبل از آن تحقق یابد چنانکه ممکن است در یک زمان و مصاحب هم باشد مانند
وکانَ سِیّانِ أنْ یسَرَحوا نَعَماً أوْ یَسْرَحُوهُ بها، وَ اغْبَرَّتِ السُّوحُ
شأن این چنین است که مساوی و یکسان است اینکه آن جماعت، شتران را برای چریدن رها کنند و واگذارند، در حالی که از شدّت قطع سالی اطراف خانه ها سیاه و خالی از گیاه و سبزه است.
در این شعر لفظ « أوْ » همانند واو برای مطلق جمع آمده است،یعنی چرانیدن و نچرانیدن آنها مساوی و برابر است.
اسم کان ضمیر شأن محذوف است و جمله اسمیه بعد از آن، خبرکان است، لفظ « سیان» به معنای «مثلان » خبر مقدم و « أنْ لایسرحوه » مؤوّل به مصدر، مبتدای موخّر بحساب می آید، و ضمیر «بها» به « سنه مجدیه» یعنی سال قحط باز می گردد و «اغبرت » معنای « اسودت» یعنی غبار آلود و تیره شد و « السوح » جمع « ساحه» به معنای آستانه و اطراف خانه است.
أی : و کان الشأن :ألّا یرعوا إلابل و أن….
« لِأنَّ إسراحَهم الإ بل و عدمَ إسراحهم سیّانِ »
ترجمه و شرح مغنی الأدیب، سیدعلی حسینی، ج ۱، ص ۳۲۷
یادآوری :دکتر سیدمحمد رادمنش از این مورد به عنوان (تسویه) یاد می کند و می گوید که « أوْ » در أصل به معنای تسویه در حکم میان معطوف و معطوف علیه است، یعنی مساوی اعلام کردن حکم میان معطوف و معطوف علیه
( معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش ، ص ۱۷۴)
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 05:51:00 ب.ظ ]