نو برش را آورده انگار (نام ها و سایه ها ص ۸۴)
هنوز بازار مشروطه طلبی و مشروعه خواهی گرم بود (نام ها و سایه ها ص۹۱)
سرد و گرم روزگار چشیده بود و در بازیهای سیاسی و عشرت های پر خروش آن قدر آبدیده شده بود که … (نام ها و سایه ها ص ۹۲)
قرمساق ها همه شان برای ما تیز کرده اند .( نام ها و سایه ها ص ۹۳)
آن تخم سگی که کلاه دیوسی به سر پیر و جوان رعیت گذاشته (نام ها و سایه ها ص ۹۴)
آب ها موقتا از آسیاب افتاد (نام ها و سایه ها ص۱۰۶)
افراد دیگر از همجنسان مرا به خاک سیاه بنشانید.( نام ها و سایه ها ص ۱۱۸)
گلیم کسی را که بافتند سیاه, به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد (نام ها و سایه ها ص۱۱۹)
الغریق یشتبث بکل حشیش (نام ها و سایه ها ص۱۲۰)
خود کرده را تدبیر نیست .( نام ها و سایه ها ص۱۲۰)
چشمم به پشت سر باشد (نام ها و سایه ها ص۱۲۲)
این آشی بود که شماها برای ما پختید .( نام ها و سایه ها ص۱۵۳)
نقل دیروز را امروز نیست .( نام ها و سایه ها ص۷۳)
حالا می فهمید چه کلاهی سرش رفته .( نام ها و سایه ها ص۱۶۰)
مهمان سر زده خرجش با خودش است. (نام ها و سایه ها ص۱۶۸)
در خانه ما رونق اگر نیست صفا هست (نام ها و سایه ها ص۱۶۸)
باز همان آش و همان کاسه (نام ها و سایه ها ص۱۷۵)
- اوضاع بد جوری قمر در عقرب بود (نام ها و سایه ها ص ۲۱۹)
جبران مافات می کنند ( نام ها و سایه ها ص ۲۱۸)
فامیل ممکن است گوشت آدم را بخورد ،اما استخوان آدم را دور نمی اندازد. (نام ها و سایه ها ص ۲۲۰)
نام نیکوگر بماند ز آدمی به کزو ماند سرای زرنگار . (نام ها و سایه ها ص۲۲۱)
بازار بگیر و ببند داغ بود. (نام ها و سایه ها ص ۲۲۵)
-مجبوری این طوری چوب بزنی به مرده ها ؟ (نام ها و سایه ها ص۲۲۵)
-چند بار باید از یک سوراخ گزیده شویم ؟ (نام ها و سایه ها ص۲۲۸)
-از دور دل را می برد از نزدیک زهره را . (نام ها و سایه ها ص۲۳۱)
-جیک جیک مستونت بود ، فکر زمستونت بود ؟ (نام ها و سایه ها ص۲۴۰)
-الانسان حریص علی ما منع . (نام ها و سایه ها ص۲۶۰)
کفاره شراب خواری های بی حساب مخموردر میانه مستان نشسته است . (نام ها و سایه ها ص۳۵)
۵-۵-۳سو وشون:
تعداد ضرب المثل هایی که در این کتاب آمده است ،به نسبت تعداد صفحات کتاب بیشتر و یا کمتر از سایر آثار(البته به جز نام ها و سایه ها )نیست . ضر ب المثلها بیشتر در گفتگو ها به کار گرفته شده اند.
-بله می دانم آش خودشان را می خورند و حلیم دیگران را هم می زنند. ( ص ۲۵)
-خودشان از اول گز نکرده پاره کرده بودند . (ص ۴۷)
-یک لایش کردیم نرسید ، حالا دو لایش می کنیم . ( ص ۵۰ )
-همه تان سر و ته یک کرباسید . ( ص۵۱ )
-تو که لالایی بلدی چرا خودت خوابت نمی برد ؟ ( ص۶۳)
-این طور دست و پای آدم را در برابر حوداث توی پوست گردو می کنند . ( ص۶۴)
- خودشان می برند و می دوزند و قول و قرار می گذارند . ( ص۶۴)
-مادر را دل سوزد دایه را دامان ( ص ۱۴۹)
-به تریش قبای ننه سید برخورده بود. ( ص۱۶۱)
-توهم کلاه قرمساقی گذاشته ای سرت . ( ص ص ۱۷۰)
-چرا او دلال مظلمه بشود ؟ ( ص۱۷۳)
-زری خانم شما هم که ماشاء الله مثل قالی کرمان هرچه لگد می خورید ،مرغوب تر می شوید. ( ص۱۷۵)
-دیگر آدم به چشمش هم نباید اعتماد کند. ( ص۱۸۲)
-فردوس را نمی فرستادی پی قوطی بگیر و بنشان. ( ص۱۸۴)
-اگر به او بگویند پخ تا پتلپروت می رود . ( ص۲۵۱)
-حکایت آن شوهره است که به زنش گفت من گفتم برقص اما نه به آن خوبی . ( ص۲۵۵)
-به پیرسوک گفتند چرا زمستان نمی آیی ؟گفت مگر تابستان چه گلی به سرم زدید؟ ( ص۲۵۶)
-آبستنی او فیل بی بی را هم یاد هندوستان انداخت . ( ( ص۲۵۸)
-سید اشرف مرده اش عزا ،زنده اش هم عزا ( ص ۲۹۹)
-زن آستر است و مرد رویه ،آستر است که باید رویه را نگه دارد. ( ص ۲۹۴)
-آب از سر من یکی که گذشته . ( ص۲۹۱)
-خر بیار و معرکه بار کن . ( ص۹۸)
-پس چیزی زیر سر داشتند. ( ص ۱۱۵)
-از خرت و پرت راه سوزن انداختن نیست . ( ص ۲۲۶)
- من هم مجبور شدم چک و نقد ببندمش به ریش کل عباس. ( ص۹۳)
-سهراب جان یکبار زیر دنبه مرا دیدی ( ص۵۱)
-این رشته سر دراز پیدا می کند. ( ص ۱۲۰)
-لایق ریش ان پدر چنین پسری است . ( ص۱۶۴)
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 06:29:00 ق.ظ ]