از بند ۱ تا بند ۲۷ بهرام یشت، ایزد پیروزی، در ده ترکیب مختلف جلوه کرده و خود را به زرتشت می کند، از این قرار؛ نخست در کالبد باد، دوم درکالبد ورزا (=گاو نر)، سوم در کالبد اسب، چهارم در کالبد شتر، پنجم در کالبد گراز، ششم در کالبد جوانی پانزده ساله، هفتم در کالبد مرغ شکاری وارغن، هشتم در کالبد میش نر دشتی، نهم در کالبد بز نر دشتی، دهم در کالبد مردی دلیر.
به مناسبت اینکه بهرام ایزد پیروزی است انواع و اقسام زور و نیروی طبیعی، انسانی و حیوانی که لازمه‌ی پیروزی است از برای او قائل شده‌اند از هر یک ازاین ترکیبهای دهگانه یک قسم قدرت و شجاعت اراده گردیده است. (پورداوود، ۱۳۴۷، ج۲، ص ۱۱۷)
رمزگشایی از این صورتهای انتزاعی پیچیده است، اما پیام کلی که این تصویرسازی می‌رساند روشن است؛ ایزد پیروزی هر جا که به او نیاز باشد در موجودی متجلی شده و برای یاری دوستدارانش در دسترس خواهد بود. او هر مهارتی که در نبردها نیاز باشد داراست، همچون پرنده می‌پرد و همچون گاو و گراز نیرومند است و همچون مرد، دلیر، جوان و خردمند است. مسلماً این شکل‌پذیری انتزاعی بهرام به دلیل کهن بودن اوست و متعلق به دوره‌ای است که خدایان گروه آریایی به طبیعت نزدیکتر و از نظر مردم‌واری[۱۲۶]، ضعیف‌تر بودند. از این روست که این همه صفت و تشبیه به بهرام تعلق دارد. (بهار، ۱۳۷۶، ص ۴۶۱) از طرفی می توان این صورتهای انتزاعی را بازمانده نقش این حیوانات در مراسم قربانی دوران هندوایرانی دانست. (کوزامینا، ۲۰۰۷، ص ۱۸۳)
بهرام یشت از بند ۲۹ تا ۳۳ خصوصیات دیگری را برای ایزد بهرام برشمرده است که به ویژگی‌های فیزیکی او دلالت دارند ولی او را به حیوانات تشبیه نمی‌کنند، بلکه مجموعه ای از صفات انسانی اند. این صفات را برای شناخت قدرتهای او، تشریح می‌کنیم. در تمام این بندها (۲۹ تا ۳۳) این عبارت آمده:
به او بهرام اهورا آفریده، سرچشمه‌ی صلب نیک (=تخمه و نژاد نیک) و قوت بازوان و صحت در تمام تن و دوام در سراسر تن داد. (پورداوود، ۱۳۴۷، ج۲، ص ۱۲۶)
این بند، بهرام را، مانند همه پهلوانان و پیروزمندان، دارای نیرو و توان مردانگی و تخمه‌ی بارور می‌داند که نمادی از مردانگی در ادبیات ایران محسوب می‌شود، قدرت زایندگی و افزایندگی از نیروهای مثبت هستی است که در بخش‌های مرتبط با خویشکاری‌های آتش و حفظ اشه به آن پرداختیم. درباره‌ی بهرام نیز او را دارای تخمه و نژاد نیک و در نتیجه قدرت تولیدمثل نیک، در هستی دانسته‌اند تا آفرینش پاک اهورایی را افزایش دهد.
در همین بند و دو بند بعدی، به خصوصیات دیگر او که برای یک فرمانده‌ی پیروزمند سپاه یا یک ناظر بر رفتارهای انسانی و یک قاضی عادل بسیار ضروری است اشاره شده، بینایی و قدرت تشخیص کوچکترین چیزها:
آنچنان قوه بینایی که ماهی کَر در آب داراست، که موجی را، به درشتی مویی، در رود رنگهای دورکنار، به عمق هزار قد آدمی ‌تواند دید. (همانجا، بند ۲۹)
آنچنان قوه بینایی که اسب داراست که در شب تیره و بی‌ستاره و پوشیده از ابر، یک موی اسب را که بر روی زمین افتاده تواند شناخت از این که آن مو از یال یا از دم است. (همانجا، بند ۳۱)
آنچنان قوه بینایی که کرکس زرین طوق دارد که گوشتی را به بزرگی مشتی، به فاصله نه مملکت تواند شناخت، اگرچه در بزرگی مانند برق سوزن درخشانی است، اگرچه در بزرگی مانند سرسوزنی است. (همانجا، بند ۳۳)
۲-۴-۳- خویشکاری‌ها
با شناخت ویژگی‌های بهرام، خویشکاری‌های او را می‌توان روشن‌تر دریافت. معنای واژه‌ی بهرام بی‌شک نشان‌دهنده‌ی خویشکاری اصلی اوست. او ایزدی ایرانی است که خویشکاری‌های ایزد همتای ودایی خود، ایندرا را کامل دارد ولی نه با نام آن ایزد، بلکه با صفت بارز او یعنی ورثرغنه.
برای شناخت ریشه‌های خویشکاری یک ایزد باید تحول درزمانی آن ایزد را در انتقال از دوره‌ی ودایی به ایرانی کاملاً بشناسیم و این مطلب برای ایزدانی که همتای شناخته شده‌ای در میان ایزدان هندی دارند، آسان‌تر است. در مورد ایزد بهرام هم، با بررسی ایندرای ودایی، دیدیم که بهرام بیش از آنکه وارث قهرمانی‌ها و دلاوری‌های ایندرا باشد، وامدار پیروزمندی اوست. واژه‌ی بهرام خود به معنی فتح و پیروزی و شکستن هر نوع مقاومت و ایستادگی است. این مقاومت می‌تواند، سپاه دشمن باشد، یا هر نوع دیو دروغ، بدی، پلیدی و آسیب اهریمنی که به آفریدگان وارد می‌شود. این پیروزی‌ها یا خویشکاری‌های او را به سه دسته می‌توان بخش کرد، نخست حضورش را در جنگ‌ها بررسی می‌کنیم.
پیروزی در جنگهای فیزیکی: بهرام که ایزد پیروزی و نگهبان فتح و نصرت در جنگها است، در هنگام جنگ و نبرد، باید هماوردان، برای پیروزی یافتن و چیره شدن بدو متوسل شوند و او را بسیار بخوانند تا آنها را در جنگ یاری کند. هر یک از دو صف نبرد که با ستایش و نیایش و نذر، ایزد پیروزی را خوشنودتر سازند، کامیاب و پیروز از میدان جنگ بدر خواهند شد. نگفته خود پیداست که ایرانیان جنگ‌آور و رزم‌آزما که هماره در میدانهای جنگ در زدوخورد بودند، و از سوی دشمنان بسیاری مورد حمله‌های ناگهانی قرار می‌گرفتند، تا چه اندازه به ایزد بهرام اهمیت می‌دادند. (پورداوود، ۱۳۴۷، ج۲، ص ۱۱۲). او را به نوعی نگاهبان سرزمین خود می‌پنداشتند چرا که در بندهای ۴۶ تا ۴۹ بهرام یشت، آمده که چگونه باید در ایران زمین ایزد پیروزی را خشنود ساخت و با نثارها، و نیایش‌های همراه با راستی و اشه، او را ستود تا از همه نوع گزندها در امان ماند. گزندهایی چون لشکریان دشمن، سیل، جرب و زهر. درباره‌ی چگونگی و آداب پیشکش‌های بهرام هم در بندهای بعدی تا بند ۵۳ توضیح می‌دهد، به این ترتیب که اگر برایش گوسفند یکرنگ بریان کنند و به راهزن و روسپی و نااشون ندهند از ممالک ایران حفاظت می‌کند. اما چنانچه به راه نادرست، سهمی به آنها بدهند چاره و درمان را از ایران برمی‌دارد و صدها و هزارها از بیماری و سیل و لشکر دشمنان به ایران زمین هجوم می‌آورند.
در بند ۶۳ بهرام یشت به این دشمنان متحد اشاره شده است. به روستاهایی که با هم متحد شده و صفوق رزم بر علیه آریاییان بر می‌انگیزند، و بهرام همیشه پیروز، آنها را در هم می‌شکند، دستهای آنها را از پشت می‌بندد، چشمهایشان را می‌پوشاند، و گوشهایشان را کر می‌کند تا نتوانند فرار کنند یا مقاومت کنند. اینها «پیمان شکنان» و «دروغگویان به مهر[۱۲۷]» خوانده شده‌اند. این بند، به روشنی داستان یک شورش محلی و شکستن پیمان صلح میان روستاهای همجوار را بازگو می‌کند. آنها که با متحد شدن چند روستا بر علیه حاکم وقت، یا بر علیه روستای حاکمه آغازگر جنگی محلی می‌شوند. یک جنگ فیزیکی و واقعی که ایزد بهرام در آن حضور دارد و آشکارا مهردوستان را که به مهر و پیمان خود پایبند بودند، پیروز می‌گرداند.
در شایست نا شایست فصل۲۲، بند ۲۰، بهرام برانگیزنده‌ی جنگ نامیده شده است (مزداپور، ۱۳۹۰، ص ۲۵۹)
گاهی این جنگها تنها با دشمن نیست بلکه با دیوان و موجودات اهریمنی است مانند دیوان «ویامبور» و مردمان دیویسنان که خون می‌ریزند و از خون سیل روان می‌کنند که با در نظر گرفتن طرز فکر ابتدایی مردمان در دوران باستان، آشکارا جنگی فیزیکی است. (بند ۵۴ بهرام یشت، پورداوود، ۱۳۴۷، ج۲، ص ۱۴۰) بند ۶۲ بهرام یشت به روشنی گونه‌های مختلف این دشمنان را بر می‌شمرد و عملکرد بهرام را چنان توصیف می‌کند که مختص یک جنگجوی پهلوان و دلیر است:
بهرام اهورا آفریده را می‌ستاییم، کسی که صفوف رزم را از هم پاشد، کسی که صفوف رزم را از هم بدرد، کسی که صفوف رزم را به تنگنا اندازد، کسی که صفوف رزم را پریشان سازد، کسی که صفوف رزم را یکسره از هم پاشد، یکسره از هم بدرد، یکسره به تنگنا اندازد، یکسره پریشان سازد، آن بهرام اهورا آفریده، صفوفی که از دیوها، مردمان، جادوان، پری‌ها، کَوی‌ها، کرپن‌های ستمکار است. (همان، ص ۱۳۳)
این جنگ حتی پس از مرگ انسان نیز ادامه دارد در مینو خرد فصل ۲، بند ۱۱۵، آمده:
«روان در روز چهارم پس از وفات انسان در سپیده‌دم به همراهی سروش پاک و بادِبه و بهرام نیرومند (اماوند) و ستیزگی جنود دیوها مثل استویهاد و وای بد و فرهزیست دیو، و نیزیست دیو و ستیزگی دیوِ خشمِ تباهکار و بدکنش، به پل چینود بلند و سهمگین می‌رسد آنجایی که هرنیکوکار وگناهکاری باید از روی آن بگذرد»
پیروزی در جنگهای نمادین: علاوه بر مفاهیم پیروزمندی در جنگها و کشتن دیوان و نیروهای فیزیکی، مفاهیم دیگری در بهرام یشت وجود دارد که ایزد بهرام با آنها نیز در ستیز است، مفاهیمی انتزاعی و نمادین در هستی. این مجموعه را در دسته‌بندی دوم خویشکاری‌های او بررسی می‌کنیم، مفاهیمی که به جنگهای غیرفیزیکی دلالت دارند. اشارات به جنگاوری او، تنها در راستای نبرد در میدان جنگ نیست. این طرز تلقی از جنگاوری بسیار آشناست. ما درباره‌ی سروش هم|، همین نگاه را داشتیم، چرا که او نیز با دیوان و پلیدی‌ها و با هر آنچه که هستی پاک مزدا آفریده را بیالوده، دشمن است. مفهوم نبرد در دنیای ادیان فقط نبرد فیزیکی با دشمن حاضر و قابل درک نیست. در دیگر ادیان هم اشاراتی به نبرد با نفس اماره یا اهریمن درون و نیروهایی که انسان را از راه اشه یا راستی دور می‌کنند، وجود دارد. این باور، جنگاوری را به مفاهیمی والاتر در هستی منسوب می‌دارد. بازمانده‌ی این تفکر را در مکاتب ریاضت‌مدارانه‌ای که در دوره‌های بعدی هند رواج داشته، بیشتر می‌توان یافت. نمونه‌های این جنگاوری‌های نمادین درباره‌ی ایزد بهرام در بهرام یشت، بند ۲۸، است که می‌گوید ایزد بهرام، صلح و آرامش را به جهان می‌آورد و جهان را نو می‌کند. او برای زرتشت، پیرزومندی معنوی را، در اندیشه، در سخن و در پاسخ به ارمغان می‌آورد:
بهرام اهورا آفریده را می‌ستاییم کسی که دلیر سازد [مرد را]، مرگ آورد [دشمنان یا بدخواهان را]، نو کند [جهان را]، کسی که صلح نیک بخشد و خوب به مقصد رساند. زرتشت پاک برای پیروزی در اندیشه برای پیروزی در گفتار برای پیروزی در کردار، برای پیروزی در سخن، برای پیروزی در پاسخ، به او نماز آورد. (بهرام یشت، بند ۲۸، همان، ص ۱۲۵)
شاید این نوع پیروزگری در سخن، یا در پرسش و پاسخ، اشاره به مناظره و پرسش و پاسخ‌هایی است که میان موبدان در اثبات حقانیت دین روی می‌داده است. چنانکه نمونه‌های آن در ادبیات پهلوی نیز زیاد دیده شده است. به نظر می‌آید حتی پیروزی زرتشت و موبدان در این مناظرات و این که موفق شوند پاسخ به‌جا دهند و سخنی قانع کننده بر زبان آورند، که سرانجام، به پیروزی دین منجر شود، به برکت نیایش بهرام و یاری او میسر می‌شود.
پیروزی با جادو و تعویذ: اما گروه سومی از مبارزات ایزد بهرام را می‌توان جنگ با به کار بردن جادو و تعویذ، یا با کمک کلام ورجاوند دانست. در دوران باستان، بسیاری از جنگها بر علیه بدی، نه با سلاح جنگی بلکه با وِرد و جادو و تعویذ که در باور آنان بسیار رایج بوده، انجام می‌شده است. چنانکه در مورد ایزد باستانی آتش، اگنی نیز گفتیم که با شعله‌های خویش، دیوان و جادوان و پریان شب را می‌راند، این روش در میان ایرانیان نیز دیده ‌شده است. به هر روی استفاده از کلام مقدس یا کلامی که تأثیری جادویی داشته باشد و به کاربردن ابزارهای جادویی و برگزاری مراسم مشابه، در گذشته همیشه رایج بوده است. در بخشی از بهرام یشت درباره‌ی اثرات تعویذ پَر مرغ وارغنه که یکی از اشکال ایزد بهرام است صحبت شده است. احتمالاً اشاره‌ای به اثرات جادویی این ایزد است که در این شکل ظاهر شده است. در مورد این ایزد که به ده‌ها شکل مختلف نمود داشته است زیاد هم عجیب نمی کند. از بند ۳۴ تا ۴۱ در بهرام یشت، به پیروزی‌های بزرگ شاهان، با داشتن یاری و پشتیبانی این مرغ (یعنی این تعویذ) اشاره می‌شود.
در این بندها زرتشت از اهورا مزدا می‌پرسد که اگر از مردانی بدخواه به ساحری آزرده شوم، چاره چیست؟ و اهورامزدا در پاسخ، پَر مرغ وارغنه را چاره کار می‌داند و می‌گوید کسی که این پر را بر بدن خود بمالد، ساحری دشمن باطل می‌کند.
کسی که استخوانی از این مرغ دلیر یا پری از این مرغ دلیر با خود دارد، هیچ مرد توانایی او را نتواند کشت و نه او را از جای بدر تواند برد. آن بسیار احترام و بسیار فر نصیب آن کس سازد. آن را او پناه بخشد. آن پر مرغکان مرغ. (بهرام یشت، بند ۳۶، پورداوود، ۱۳۴۷، ج۱، ص ۱۲۷)
و باز توضیح می‌دهد که هر که این پر با او باشد، همه دشمنان به سبب نیرو و پیروزی که در او نهاده می‌شود، از او می‌ترسند، و حتی فرمانروا نیز نتواند او را بکشد. نیروی بزرگی در انسان نهاده می‌شود که به سبب آن، همه‌ی بزرگان و ناموران مشتاق آن خواهند بود. حتی شکست دادن اژی‌دهاک سه پوزه‌ی سه سر، که اهریمن او را از دروغ آفریده و برای نابودی جهان راستی فرستاده، توسط فریدون با یاری این پَر میسر شد. شاید اینجا تنها جایی باشد که به طور غیرمستقیم به صفت اژدهاکشی ورثرغنه یا همان بهرام اشاره شده است. چنانکه می‌دانیم، در هیچ کجای اوستا، درباره‌ی این صفت که ویژگی اصلی ایندرا بوده، برای همتای ایرانی او بهرام سخنی نیامده و این عجیب است .(همانجا) اما اشاراتی مشابه این، در شاهنامه، در داستانهای رستم و زال درباره‌ی اثرات شفابخشی و پیروزگری پر سیمرغ، می‌توان یافت. شاید بتوان این را تأییدی بر نظر دومزیل دانست که بخشی از خویشکاری‌های ایندرا را در رستم می‌داند و از این طریق ارتباطی میان بهرام و رستم یافت که در متون متأخرتر دوره میانه، نمایان شده است. چنانکه در بند بعدی از سیمرغ با نام اوستایی آن یعنی «سئنه[۱۲۸]» نام برده شده است. در بندهای ۴۲ تا ۴۶ با این که معنای درستی از آن برداشت نمی‌شود ولی مسلماً اشاره به این است که در جنگ‌ها هنگامی که دو سپاه مقابل هم ایستاده‌اند، وجود پَر، پیروزی را برای سپاهی به همراه می‌آورد که ایزد بهرام را خوانده و به پَر یا همان جادوی پیروزگر توسل جوید.
در بند آخر قدرت شکست‌ناپذیر این پَر را چنان بیان می‌دارد که به زرتشت تأکید می‌کند؛ کسی را آموختن این تعویذ سزاوار نیست مگر پدر، برادر و آتربان یا موبد، چرا که نیروی این مانتره یا کلام جادویی بسیار زیاد است، چنانکه یک ضربت فرود آمده را نیز می‌تواند برگرداند، و محتملاً اگر این جادو در دستان نااهلان یا اهریمنان باشد از آن برای نابودی جهان پاک استفاده نابجا می‌کنند. شکی نیست که باور به این گونه جادو و مانتره که در جای‌جای اوستا دیده می‌شود، یادگاری از دوران پیش زرتشتی است و می‌توان آن را بازمانده خویشکاری‌های آتش در باطل کردن طلسم‌ها دانست. چنانکه در بیشتر مراسم جادوگری در گذشته، آتش عنصری همیشه حاضر بوده است و خیلی از تعویذها و اوراد با اعمال پیرامون آتش انجام می‌گرفته است.
در متون پهلوی نیز بر نبرد با جادوگران و دیوان غیرفیزیکی تأکید شده است. در گزیده‌های زادسپرم آنجا که خویشکاری‌های آتش بلند سود را برمی‌شمارد به روشنی آن را فره‌ای می‌داند که جایش در آتش بهرام است. و نیز خویشکاری‌های او را که حتماً از خویشکاری‌های ایزد بهرام پیروزگر است بر می‌شمارد:
او با دروج مینوی ستیز کند و خویشکاری او، زدن و سوختن پری‌پیکرانی است که از دریا برآیند و پوشش مادی دارند و روشنان را با گند و آلودگی، دشمنی ورزند و با جادوگری، آفریدگان را تباه کنند، و زدن و سوختن و شکست دادن جادو و پری و اساس پاسبانی کردن خفتگان در شب و یار بودن با سروش پرهیزگار است. (راشدمحصل، ۱۳۸۵، ص ۵۱)
در بندهای ۵۴ تا ۵۶، نکات بسیار جالبی درباره رسوم و آیین‌هایی بازگو می‌شود که نشان می‌دهد چگونه این ایزد از نذر خونین و قربانی دیوسنان روی گردان است. در این بندها، نام این ایزد همراه با ایزد گوشورون که پاسدار روان گاو است، ذکر شده و از دیوان ویامبور و مردمان دیویسنان نام برده می‌شود که با گاو، بدی و ستم می‌کنند. این توصیفات بی‌شک اشاره به رسوم و آیینهای دوران پیش زرتشتی در میان اقوام ساکن در سرزمین‌های آریایی قبل از سکونت آریاییان دارد، که هنگام مراسم قربانی و پیشکش به خدایان خود، انجام می دادند. شاید با گاو ستم می‌کردند و داستانی که در این باره می‌گوید اینگونه است: «پشت گاو را خم می‌کنند و کمرش را می شکنند و اندامهایش را دراز می‌کنند، انگار او را می‌کشند ولی نمی‌کشند، گوشش را می‌پیچانند و چشمش را درمی‌آورند»، و تصویر روشنی از آزار و رنج بی‌حدی است که بر حیوان قربانی وارد می‌کردند. همزمان در آتش هم، گیاه هپرسی و چوب نمذک می گذارند، که باز تصویر مراسم قربانی پیش آریایی یا آیینی شبیه آن را، تأیید می‌کند. در مقایسه با این مطلب که در هند نیز هنگام مهاجرت و شروع سکونت آریاییان، ایندرا – که شاید همان شکل اصلی بهرام باشد- به عنوان قهرمان ملی آریاییان، مردمان بومی ساکن در سرزمین هند را که تیره‌پوست بودند – دیو صورت شاید!- شکست داده و موانع را برای سکونت آنها از میان برده است. پشت این اشارات باید مفهومی را بجوییم که به وضوح اشاره به خویشکاری‌های کهن‌تر دارد و این مطلب را می‌رساند که این گروه از کارکردهای ایزد بهرام، از گذشته و از دوران ودایی باقی مانده است. از ایزدان بزرگی چون ایندرا و اگنی که حافظ مردمان آریایی روی زمین بودند. به خصوص آنجا که در ودا نیز اگنی را عامل یکجانشینی مردمان دانستند و او را به عنوان پاسبان خانه و نگهبان آنان در برابر حیوانات، دشمنان و دیوان، درون هر خانه‌ای جای دادند.
از آنجا که در این یشت سخن درباره‌ی آیین و رسوم است، در ادامه متن، سخن از هوم به میان می‌آید، گیاه، ایزد و نوشیدنی آیینی که هم در دوران ودایی و هم در دوران اوستایی در همه آیین‌ها و مراسم قربانی، بخش اصلی اجرای آیین بوده است. بندهای ۵۷ و ۵۸ این یشت، می‌گوید اگر شاخه‌ای هوم در جنگ با خود داشته باشند، از تعویذ و جادوی هوم نیز برخوردار می‌شوند، تا سپاه دشمن را یکسره شکست دهند و می‌گوید:
بهرام اهورا آفریده را می‌ستاییم، هومِ از زوال رهاننده را در بر می‌گیرم. هومِ پیروزمند را در بر می‌گیرم، نگهبان خوب را در بر می‌گیرم، نگهدار تن را در بر می‌گیرم، کسی که یک هوم با خود نگاه دارد، در جنگ از بند اسارت برهد. (پورداوود، ۱۳۴۷، ج۱، ص ۱۳۱)
در بند ۵۹ (همان، ص ۱۳۲) نیز از یک سنگ نام می‌برد سنگ سیغوئیر که اگر آمیزاده‌ای آن را در بر داشته باشد، فتحی بزرگ نصیب او می‌شود و لشکریان را یکسره شکست داده و در هم می‌شکند.
تا اینجا سه تعویذ نام برده شد که با جادوی آنها بهرام در جنگ، لشکریان را پیروز می‌گرداند: پر وارغنه، شاخه هوم، و سنگ سیغوئیر. اینها در کنار صفات جنگاوری، قدرت بینایی، نیایشهای نیروبخش، و کلام مقدس، راز پیرزومندی بهرام هستند، تا در جنگ با دشمنان پیمان‌شکن، در جنگ با دیوان و جادوها، و حتی در پرسش و پاسخ‌های دینی، پیروز باشد.
تا اینجا می‌دانیم بخش بزرگی از این خویشکاری‌ها از دوران ودایی بازمانده‌اند، اما چگونگی آن، بستگی به شناخت ما از سرچشمه‌ی ایزد بهرام در دوران ودایی دارد. نخست باید بدانیم ایزد بهرام بازمانده‌ی کدام ایزدان ودایی است تا بتوانیم خویشکاری‌های او را از آن دوران تشخیص دهیم. با توجه به نام این ایزد که متعلق به ایندرای هندی است، نمی‌توان بهرام را فقط با ایزد آتش هندی مرتبط دانست، بلکه باید ایندرای[۱۲۹] ودایی را هم بخشی از پیشینه‌بهرام دانست.
نکات مبهمی هم در این تطابق وجود دارد، مثلاً این مطلب که با وجود یکی بودن نام بهرام، و صفت اصلی ایندرا، یعنی ورثرغنه یا کشنده‌ی ورثره، در قیاس با ایندرا، اسطوره نبرد با ورثره، پیوندی با بهرام ندارد. فقط بخشی از این اسطوره – اگر واقعاً همان اسطوره باشد- در ادبیات اوستا، با تغییراتی به صورت نبرد تیشتر با اپوش دیو، درآمده است. و در ادبیات پهلوی بخش دیگری از این اسطوره – باز هم اگر همان اسطوره باشد- به صورت نبرد آتش وازیشت در ابرها درآمده است که با اسپنجروش دیو که از فروریختن باران جلوگیری می‌کند، می‌جنگد و با گرز بر سر او فرو می‌کوبد و آبهای زندانی را رها می‌سازد. در ادبیات اوستایی نیز، ورثرغنه فقط ایزد پیروزی است و با وجود اهمیت بسیار، داستانی مشابه پهلوانی‌ها و اژدهاکشی‌های ایندرا درباره‌ی او وجود ندارد. (بهار، ۱۳۷۶، صص ۴۷۰ -۴۷۱)
با این حال شکی نیست که بهرام حتی بدون اسطوره‌های ورثره‌کشی، وامدار بخش بزرگی از خویشکاری‌های جنگاورانه‌ی ایزد همیشه پیروز ودایی، ایندراست که در تحول دوران زرتشتی، به این شکل باقی‌مانده است. اما برای مقایسه‌ی خویشکاری‌های کهن و نو این ایزد، لازم است نخست مفهوم دیگری را نیز که با این ایزد پیوستگی آشکاری دارد، بررسی کنیم. آتش بهرام.
۲-۴-۴- آتش بهرام
در اوستا، درباره‌ی اهمیت آتش بهرام و خواص پیروزمندی آن بسیار گفته شده است. بسیاری از این متون خواص ارزشمندی را به این آتش منسوب می‌دارند، نام و جایگاه آیینی این آتش، قطعاً ارتباطی با ایزد همنام آن را در پی دارد. چگونگی این ارتباط را باید از میان متون جستجو کرد. شاید بتوان بسیاری از خویشکاری‌های ایزد بهرام را در این فرم از آتش یافت و از این راه، ارتباط این ایزد را با عنصرآتش، روشن کرد.
در فرگرد ۸ وندیداد، بند ۷۹ و۸۰، آمده: به هر طرفی که باد بُوی آتشی را که در آن این چوبها [ی خوشبو] می‌سوزند، پراکنده کند، از همان طرف ایزد آذر هزارها دیوهای نهانی تیره نژاد را براند.
در روایات پهلوی متنی آمده که اشاره به پاسداری راستی و اشه و نظم آفرینش دارد: «اگر آتش ورهران نبود جهان وینارتن نبود»
در همان‌جا اشاره به راندن جادو، تاریکی و دیوان نیز دارد: «آتش ورهران چنان شگفت است که به نیم‌شب چون بیافروزند اهریمن بزند و ۹۹۹۹۹ زادگان اهریمن سیاه بزند. چون بُوی به آتش نهند از آن سوی که باد آید از آن آتش ورهران، دو برابر جادو و پری [بزند]» (میرفخرایی، ۱۳۹۰، ص ۲۵۴)
در متنی دیگر حتی رفع گزند دزدی هم در گروه خویشکاری‌های او آورده شده است: «اندر دین پیداست که اگر آتش بهرام نبودی هیچ کس از شهری به شهری نتوانستی شدن، زیرا که از خوره (=فره) آتش بهرام است که در راه ها کس بر کس زیادتی نتواند کردن». (همان، ص ۴۱۵)
در جدال‌های میان ایزدان و دیوان برای بدست آوردن روان پس از مرگ نیز، آتش بهرام است که از روان پشتیبانی می‌کند:
چون مردم درگذرند (=بمیرند)، سه شب، روان به نزدیکِ تن، آنجای که او را سر بود، نشیند. آن [سه] شب از ویزرش دیو و همکاران وی بس حمله بیند و پشت همی باز به آتش کند که آنجا افروخته است. از آن روی است که آن سه شب را تا روز، آنجا که سر او بود، آتش را به افروزش دارند. اگر آن آتش نیست پشت باز به آتش بهرام یا آتشان هم‌فروغ کند. اندر آن سه شب که تباهی و آشوب به تن رسد، آن گاه او را ایدون دشوار نماید که مردی را خانمانش برکنند. آن سه روز روان به بالین تن بدان امید نشیند که باشد که خون تازد. (بهار، ۱۳۷۶، ص ۳۳۶)
جایگاه آیینی و دینی آتش بهرام به قدری والا بوده که، به صورت ایزد نمود پیدا می‌کند، از این رو مراحل به دست آوردن این آتش هم بسیار دشوار است. برای اینکه چنین آتش پاک و ارزشمندی به دست آید، مراسم تطهیر خاصی برگزار می‌شود. آتش بهرام از شانزده آتش گوناگون پدید می‌آید که هر یک خود پس از به‌جای آوردن آیین‌های پیچیده، دشوار و طولانی، که سبب تطهیر آن می‌شود بدست می‌آید. آنگاه ۱۱۲۸ بار آن‌ ها را تطهیر می‌کنند و این جریان یک سال به طول می‌ انجامد، و هزینه آن هنگفت است. هنگامی که هر یک از شانزده آتش پس از طی مراسم فراهم آمد، در نخستین روز از پنج روز پایان سال، خمسه مسترقه، آتش‌ها را به یک آتشدان می‌نهند و در همه‌ی نخستین ماه سال نو، سرودهای دینی به گرد آن می‌خوانند. سپس در روزی مقدس، موبدان صفی می‌آرایند و گرزها و شمشیرها را که نشانه‌های ایزد بهرام است در دست می‌گیرند و آتش را در نهایت احترام و با مراقبت تمام در اتاقک داخل آتشکده بر جای خویش می‌نهند. شمشیری و گرزی بر دیوار آن می‌آویزند و در هر کنجی زنگی برنجین به زنجیری می‌آویزند و در هر یک از پنج‌گاه روز که باید سرودی بر آتش خواند، آنها را به صدا می‌آورند. از این رو، جای تعجب نیست که چنین آتشی بسیار به ندرت بر تخت نشانده شود.
اهمیت هر آتش در عظمت و پیچیدگی تهیه آن است. امور مربوط به آتش‌های آدران و دادگاه از اهمیت بسیار کمتری برخوردارند. آتش دادگاه را مردمان غیر روحانی نیز می‌توانند مراقبت کنند، با این همه هر دو را با تشریفات نظامی در جای خود قرار می‌دهند، زیرا آتش‌های مقدس نمودار فرمانروایی معنوی روشنی و راستی در نبرد با نیروهای تاریکی هستند، و این نبردی است که مومنان با همکاری اورمزد و پسرش آذر بدان می‌پردازند. تطهیر آتش‌های گوناگون نشانه و نماد این است که انسان‌ها، از هر قشر و طبقه‌ای، و با هر مقام و منصبی، باید همانند آتش‌ها تطهیر شوند. دعایی که زرتشتیان در هنگام انجام مراسم این آیین می‌خوانند چنین است: «بگذار تا پیش از مرگ بکوشم تا بوی خوش نیکوکاری و اعمال نیک را بگسترانم، و نور پارسایی و دانش را به نزد دیگران رهنمون شوم.» (هینلز، ۱۳۷۳، ص ۱۷۹ و بهار، ۱۳۷۶، ص ۱۳۸)
تا اینجا، بررسی ایزد بهرام، در سه بخش انجام شد، خویشکاری‌های او در متون اوستا و متون دوره میانه، ارتباط او با ایندرای ودایی، و چگونگی آتش بهرام. جمع‌بندی این داده‌ها، به ما کمک می‌کند تا رابطه‌ی خویشکاری‌های ایزد بهرام را با آتش، و با خویشکاری‌های دوران گذشته‌ی او و اگنی، تطبیق دهیم.
با توجه به برتری خویشکاری‌های پیروزمندانه و ظفرجویانه بهرام، شاید ارتباط این ایزد را با اگنی باید از طریق ایندرا بررسی کنیم نه از طریق خودِ اگنی. این نظریه، از آنجا می‌تواند درست باشد که در میان سرودهای ودایی، ایندرا که خدای همیشه پیروز ودایی است، یار همیشگی اگنی بوده، زیرا اگنی در فرم آذرخش، سلاح ویژه‌ی ایندرا است. از طرفی، شباهتهای ایندرا با بهرام هم فراوان است. تصور اگنی به صورت اسب، ایندرا به صورت گاو نر و عقاب که در اساطیر ودایی وجود دارد، با تصورات اوستایی درباره‌ی ایزد بهرام که شکل‌های حیوانی متعددی به خود می‌گیرد، هماهنگ است. مثلاً بهرام که به شکل مرغ وارغنه درمی‌آید، شاید بی‌ارتباط با عقاب بودن ایندرا نباشد. (بهار، ۱۳۷۶، ص ۴۶۱) پس اگر بهرام را همان ایندرا بدانیم، می‌توانیم خویشکاری او را در ارتباط با آتش، بازمانده‌ی ارتباط ایندرا با اگنی از طریق آذرخش بدانیم، گویی در دوران ایرانی، اصل و منشا کهن ارتباط بهرام با آتش از یاد رفته، ولی در پس‌زمینه باورهای انسانها، نوعی ارتباط با آتش باقی‌مانده است.
از طرفی می‌توان این ابهام را مطرح کرد که، اگنی خود ایزدی پیروزمند بوده و صفات پیروزمندی و فرمانروایی او، ممکن است به ایزد دوران ایرانی رسیده‌باشد. چنانکه درباره‌ی دیگر ایزدان ایرانی، نشان دادیم که درباره‌ی هر یک، بخشی از خویشکاری‌های اگنی، بارزتر وجود دارد، در مورد بهرام هم می‌شود گفت، از میان مجموعه‌ی خویشکاری‌های اگنی، او وامدار پیروزمندی و فرمانروایی آتش باستانی است. اما با این انگاشت، تضاد دیگری پیش می‌آید؛ در همان بخش ودایی ثابت کردیم که بیشتر صفات جنگجویانه اگنی از ایندرا به او رسیده و این دو غالباً به سبب سلاح ایندرا که نوعی از آتش بوده در کنار هم آمده‌اند، و این ترکیب جفت خدایی، سبب آمیزش خویشکاری‌هایشان شده است. پس باز به این نتیجه می‌رسیم که بهرام را همان ایندرا بدانیم و اگنی را حلقه‌ی میانی این ارتباط تصور کنیم، با این روش می‌توانیم، آمیزه‌ای از آتش و پیروزمندی را در ایزد بهرام بجوییم و آن را در آتش بهرام بیابیم. شاهد خوبی برای این ادعا وجود دارد؛ نبرد آتش وازیشت با اسپنجروش دیو، به نوعی همان نبرد نخستین ایندرا برای باران‌زایی بوده، و باید به بهرام می‌رسیده، اما به آتش وازیشت رسیده که فرمی از آتش مقدس بهرام است و شاید بخشی از خویشکاری‌های ایزد بهرام در فرم آتش بهرام است. برای اثبات این نظریه، باید بررسی کنیم که نام بهرام از کجا و از چه زمان بر این آتش مقدس نهاده شد.
آتش بهرام، آتشی است که هم جنبه‌ی اساطیری دارد و هم آیینی. آتشی که برای ایرانیان بسیار با اهمیت بوده و این اهمیت از دوران بسیار پیش از زرتشت نیز وجود داشته است، نمونه‌های آن را در کتیبه‌های دوران هخامنشی و نقش برجسته‌های شاهان عیلامی و پارسی در مقابل آتش و آتشدان، و نیز درکتیبه‌های میتانی بغازکوی، می‌بینیم. با این توصیف، در کهن بودن آن هیچ شکی نیست. اما شاید با بالارفتن اهمیت ایزد بهرام در دوران ساسانی، این آتش آیینی برای حفاظت به این ایزد همیشه پیروز سپرده شده‌باشد. چراکه به نظر می‌رسد بهرام در عهد ساسانیان بخصوص مورد توجه بوده است، پنج تن از شاهنشاهان این سلسله بهرام نام داشته‌اند گروهی از نامداران آن زمان، که تاریخ، اسامی آنان را حفظ نموده نیز چنین نامزد بوده‌اند. پیش از سامانیان هم در روی مسکوکات پادشاهان یونانی و باختری و پادشاهان هند و اسکیت، بهرام نقش است. (پورداوود، ۱۳۴۷، ج۲، ص ۱۱۲) و نیز روشن است که در این دوره، مرکزیت آتش، به عنوان عنصر مهم دین رسمی یک فرمانروایی پهناور و قدرتمند، بیش از هر دوره‌ای مورد توجه قرار گرفته است. بسیاری از ابتکارات دینی در حوزه‌ی متون اوستا و آیین‌ها در این دوره اتفاق افتاده است و آتشکده‌های مهمی در این دوره بنا شدند. شاید در هیچ دوره‌ای از تاریخ ایران، آتشکده‌ها به اندازه زمان ساسانیان رونق نداشته‌اند، و در هیچ دوره‌ای از تاریخ ایران، آیین زرتشت به اندازه‌ی زمان ساسانیان دستخوش تفسیر و دگرگونی نشده باشد. ساسانیان ضمن اینکه ضامن آتشکده‌های بزرگی به نام آناهیتا و میترا بودند، خود نیز با توجه به سیاست مذهبی‌شان از هیچ کوششی برای مرمت و بازسازی آتشکده‌های قدیمی و بنای آتشکده‌های جدید خودداری نکردند. (رجبی، ۱۳۶۰) چنانکه آتشکده‌های آذرگشنسب در آذربایجان و آذرفرنبغ در خوارزم یا فارس، و آذربرزین‌مهر در خراسان نمونه‌های این مراکز مهم عبادی دوره‌ی ساسانیان محسوب می‌شوند. (بهار، ۱۳۷۶، ص ۱۱۶) و در جای دیگر آمده که افراشتن آتشها و نگهداری از آتشهای مقدس اصلی، وظیفه‌ی شاه بوده است. (همان، ص ۵۰۳)
مسلماً وجود این آتش‌های اساطیری بسیار کهن‌تر از دوره ساسانیان می کند؛ چنانچه آمده: «آذرگشنسب تا شاهی کیخسرو بدان آیین پاسداری جهان همی‌کرد و توسط او بر آتشگاهی فراز نشانده شد.» و این طور برمی‌آید که این سه آتش بزرگ، نوآوری متأخر تاریخی نیستند، بلکه در طول تاریخ حامیان و راهنمایان انسان بوده‌اند. (هینلز، ۱۳۶۸، ص ۱۷۹) با اینحال به نظر می‌رسد مرکزیت دادن و گسترش آنها به عنوان عنصر مهم مذهبی در یک فرمانروایی مذهبی، از کارهای پادشاهان ساسانی است. چرا که حکومت آنان یک حکومت عقیدتی-دینی بوده است. (بهار، ۱۳۷۶، ص ۵۰۳) پس طبیعتاً این عنصر مذهبی نیاز به پاسداری و حفاظت دارد آن هم توسط پیروزمند‌ترین خدایان. قدرت و جنگاوری و پیروزی رو‌به تزاید بهرام در آن دوران، احتمالاً باعث شده، نگهبانی از آتش مقدس آیینی به این ایزد سپرده شود و از اینجا عنوان آتش بهرام وارد متون دوره‌ی میانه که متون منطقه غربی و دولت ساسانی است، شده است. نمونه‌های زیادی در متون جدیدتر مانند روایات پهلوی می‌توان یافت که ارتشتاران و ایزد بهرام را در گیتی به پاسبانی از آتش گماردند:
هنگامی که آتش برای رفتن به گیتی گله کرد که: «به گیتی نروم چه به من بدی بسیار کنند.» پس اورمزد آذرگشنسب را به بهرامی به آذربایجان نشاند. (میرفخرایی، ۱۳۹۰، ص ۳۰۷)
باید در نظر داشت که در هیچ جای اوستای کهن به نشاندن آتش در جای خاص اشاره نشده است و هیچ شاهدی از برپایی آتشگاه، قبل از سده‌ی چهارم پیش از میلاد، در دست نیست. اشاره به دو نام گشتاسب و زرتشت نیز در روایات پهلوی، اهمیت بخشیدن به آتش و آتشگاه‌ها و حفظ منافع موبدان است که از طریق نذورات به این آتشگاه ها تأمین می‌شده است. (همان، ص ۴۱۵)
از سوی دیگر باید این نکته را هم در نظر داشت که در اوستا واژه‌ی بهرام به شکل ورثرغنه و به معنی پیروزمند آمده و صفت گروهی از ایزدان است از جمله صفت ایزد آذر. در این‌گونه موارد با واژه بهرام با معنی اصلی خود رو‌به‌رو هستیم، یعنی آتش پیروزمند و نه ایزد. (پورداوود، ۱۳۴۷، ج۲، ص ۱۱۵) اما این مفهوم نیز در گذر زمان، میان دوره‌ی اوستایی تا دوران میانه، دچار دگردیسی شده است. متون پهلوی متأخر نشان می‌دهند که همه‌ی آتشها را جنگجویانی می‌دانستند که نه فقط در سطح گیتی‌ای و به صورت مقابله با تاریکی و سرما، بلکه به صورت مینوی و در مقابله با نیروهای شر و جهل، به سود آفرینش فزونی‌بخش می‌جنگند. از این رو طبیعی می کند که بزرگترین آتش را به «پیروزی»، یعنی به مینوی دلیری و امید، اختصاص دهند و بدین‌سان به آسانی درک می‌شود که چرا هنگام عزیمت به نبرد با بی‌دینان، اخگرهایی از آتش بهرام را پیشاپیش سپاه حمل می‌کردند. آتش بهرام را همچون پاسبانی دانسته‌اند که جایگاه انسانها را از همه آفتها و بلاها نگاه می‌دارد. (میرفخرایی،۱۳۹۰، ص ۴۱۴). قدرت و پیروزگری ایزد بهرام هم در همین روند، در غرب ایران که قلمرو فرمانروایی ساسانی است، نسبت به بخش شرقی ایران، که زادگاه تولد اوستاست، روبه افزایش بوده است. هر ایزدی که مهم‌تر باشد خویشکاری‌های مهمتری هم باید داشته ‌باشد و برای هند‌و‌اروپاییان، به سبب نوع زندگی کوچ‌نشینی و جغرافیای سرد زیستگاهشان، عنصری مهمتر از آتش در باور و اندیشه نبوده است. بنابر‌این به تدریج او حافظ آتش می‌شود و نامش در متون دوره میانه به عنوان همکاران آذر و اردیبهشت افزوده ‌می‌شود. یعنی با گذشت زمان، و به‌تدریج، مفهوم آتش پیروزمند به ایزد پیروزمند پیوند می‌خورد.
بنابراین خویشکاری‌های بهرام از دو راه به او رسیده، نخست از دو ایزد ودایی، اگنی و ایندرا، که همان روش معمول تحول ایزدان از دوره‌ی کهن به نو است و برای بیشتر ایزدان صدق می‌کند. دودیگر بخشی از خویشکاری‌های اوست که از روش دومی به او رسیده است و برای ایزدان جدیدتر صدق می‌کند. در این روش، با افزایش اهمیت ایزد در دوره‌های نو، خویشکاری‌های بیشتری به او سپرده می‌شود.
بهرام را می‌توان ایزدی با دوچهره دانست، که در غالب «ورثرغنه»، وارث خویشکاری‌های بسیار کهن پیروزمندی است و در غالب «آتش بهرام» پذیرنده‌ی خویشکاری‌های جدید دین زرتشتی است.
شواهد این نظریه در دیگر ادیان نیز یافت می‌شود که به صحت آن قوت می‌بخشد، همین روند تا حدی برای ایزد سروش نیز روی داده است. چرا که او نیز ایزدی است که وظایفش پیوسته روبه افزایش است و بعید نیست با گذر زمان پاسبانی از آتش به او سپرده شده باشد.
۲-۵- ایزد سروش
۲-۵-۱- جایگاه و هویت
سروش نام یکی از بزرگترین ایزدان و مینوان در دین زرتشتی است که نهاد شنوایی و فرمانبرداری و تجسم پرهیزگاری و درست‌کرداری است. واژه‌ی سروش در اوستا از ریشه‌ی سرو[۱۳۰] به معنی شنیدن، شنوایی و فرمانبرداری، به ویژه شنوایی و فرمانبرداری از فرمانهای ایزدی و سخن خداوندی است.
در بندهشن آمده است که پس از آفرینش شش امشاسپند، هفتم خود هرمزد، هشتم راستگویی و نهم سروش پرهیزگار آفریده شد. (بویس، ۱۳۸۱، ص ۲۱۵) از آنجا که او را درکنار امشاسپندان و اهورامزدا قرار می‌دهند، روشن است که جایگاه او در ایزدکده‌ی زرتشتی بسیار بزرگ و ارجمند است. در روایات پهلوی حتی ستایش او را از دیگر ایزدان متفاوت دانسته‌اند:
دیگران را باید با هرمزد یشت (=ستود)، به جز سروش، چه سروش، سرور و دهبد جهان است، بدین سبب، باید جداگانه یشت. باج سایر ایزدان، چهار درون[۱۳۱] است، اما برای سروش شش نان لازم است. (میرفخرایی، ۱۳۹۰، ص ۳۳۲)
در اوستا از جمله دشمنان او «کوند» دیوِ بی‌مِی‌مست است، اما بزرگترین همستارش دیو خشم است. (بویس، ۱۳۸۱، ص ۲۱۵) سروش پسر اهورامزدا به حساب می‌آمده است. (کرینبروک، ۱۹۸۵، ص ۱۱۸) او پیمان هرمزد و اهریمن را می‌پاید. بر اساس بندهشن گاه اوشهین که صبحگاه است، از آن اوست. پاسبانی روز هفدهم از هر ماه به او سپرده شده است. بر فراز البرز کاخی دارد با هزاران ستون که به خودیِ خود روشن است، نیز گردونه‌ای تیزرو با چهار اسب نر با سم‌های زرین دارد. (بهار، ۱۳۷۶، صص ۷۷- ۷۸) او در اوستا همه‌جای جهان است اما در ابیات متأخر پهلوی بیشتر در دو نقطه است: ارزه و سوه. (دهالا، ۱۹۳۸، ص ۲۵۳) گل خیریِ سرخ، از آنِ سروش است. (بهار، ۱۳۷۶، ص ۷۸) یشت ۱۱، سروش یشت ‌هادخت و یسنا ۵۷، سروشت یشت سرشب، متعلق به اوست.
فارغ از پاسداری آتش، او در داوری، در برقراری نظم، در پادفره گناهکاران، و در بسیاری فرایندهای آیینی زرتشتی با ایزدان بسیاری، همچون مهر، رشن، اشی، نریوسنگ، همکار و همراه است؛ او پیوسته بر دست راست مهر حرکت می‌کند و در واپسین داوری همکار اوست. غالباً با مهر و رشن و اشی همراه است. گردونه‌اش مانند مهر است و پایگاهش همچون مهر در البرزکوه است. سروش نیز مانند مهر، با دروغ در ستیزه است. سروش در سمت راست مهر و رشن در طرف چپ مهر می‌تازند. پیش از رشن او را شاهد راستی گفتارشان می‌گرفتند. سروش با اشی (=ایزد ثروت) نیز همراه است و گاه برادر او خوانده شده و هر دو به همراه رشن و مهر فرزندان اهورا هستند. شاید نریوسنگ را هم بتوان همکار سروش دانست زیرا در بیشتر بندهای یسنا ۵۷، (سروش یشت) از کرده‌ی اول تا پایان یشت، نریوسنگ نیز همراه اشی و سروش ستوده شده است.
سروش حافظ آتش است و آتش بدو بازمی‌گردد. اما ارتباطش با ایزد مهر نزدیکتر است تا با اردیبهشت و آذر، چنین به نظر می‌رسد که بخشی از وظایف مهر به او تعلق یافته است. (بهار، ۱۳۷۶، ص ۷۷ و ۷۸) آن متونی که در توصیف او در جنگ در برابر اهریمنی آمده است و متن‌هایی که به پاسداری او از آفریدگان نیک مربوط است، به نظر از مهر یشت به عاریت گرفته شدند. بنابراین القاب جنگجویانه‌ای که در یشت ۵۷، بند ۱۳ به سروش نسبت داده شده، بسیار به صفات میترا در یشت ۱۰، بند ۹۸، شبیه است. همچنین صفت «پاسداری از آفریدگان» در یشت ۵۷، بند ۱۵ و ۱۶، برای میترا هم، در یشت ۱۰، بند ۱۰۳ به‌کار رفته است. (کرینبروک، ۱۹۸۵، صص ۱۶۵-۱۶۶) با مقایسه سلاح میترا و سلاح سروش نیز مشخص می‌شود که این دو سلاح، متعلق به دو عصر جداگانه‌اند. سلاح مهر، گرز دوران برنز است و سلاح سروش با لبه‌ی تیز چیزی شبیه شمشیر و متعلق به سبز فایلتری است. (همانجا) این وظایف همان است که در آغاز متعلق به اگنی بوده و شاید بعدها به مهر تعلق یافته، وظایفی در خصوص نظارت بر اعمال مردمان، و تشخیص گناهان با چشمانی بی‌خواب در کل شبانه‌روز، که در بخش اگنی هم مشابه آن را دیدیم. پس شاید از همین رو سروش همکار اردیبهشت و آذر است.
به سبب همین کارکردهای فروان، بسیار هم ستایش می‌شود، در آیین زرتشت، در تمام سال، هر شب پیش از رفتن به خواب «سروش سرشب» را می‌خوانند و در هر بامداد پس از برخاستن از خواب «سروش باژ» را می‌خوانند که بدان «نیرنگ دست‌شوی» یعنی نمازی که صبح در وقت دست و رو شستن می‌خوانند گفته می‌شود. همچنین نیایش‌های مراسم وفات نیز با ستایش او آغاز می‌شود.
در نتیجه این ستایش‌ها، صفات متنوع‌تری هم به او منسوب شده است. از میان اوصاف غالب او می‌توان به این موارد اشاره کرد: مقدس، پاداش‌دهنده، پیروزگر جهان‌افزا، قوی‌سلاح، اهورایی، دلیر و تن‌فرمان، نیک و پاداش‌بخش، درهم کوبنده‌ی دیوانی چون دیو خشم، دیو دروغ، و دیوهای مازندران. از میان این صفات، به خصوص صفت تنومنثر[۱۳۲]، بسیار قابل تأمل است. منثر به معنای کلام ایزدی است. ترکیب این کلمه با تنو (=تن) یک صفت بسیار برازنده برای سروش را تشکیل داده است. این صفت را در تفسیر پهلوی اوستا به «تن‌فرمان» ترجمه کرده‌اند، یعنی کسی که سراسر وجودش فرمانبردای است، کسی که تنش تجسم کلام مقدس است. (پورداوود، ۱۳۴۷، ج۱، صص ۵۱۷ -۵۱۸)
۲-۵-۲- حفظ آفریدگان و اشه

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 09:42:00 ب.ظ ]