ای که دادی دانه‌ی انگور زهر آلوده‌اش کشت کن اکنون بگلزار یکه باشد بار گل

 

 

 

 

 

 

 

با دل پر زنگ شو گو غنچه در باغ جحیم آنکه پنهان ساختش در پرده‌ی زنگار گل
( دیوان : ۱۶۵)

 

 

فصل سوم

 

موضوعات فردی در شعر وحشی بافقی

عاطفه و نگرش هر شاعری در تعامل با هم قرار دارند و روی هم تأثیر می‌گذارند . « بعضی تمام عواطف و احساس‌های ادبی را به یک اصل برگردانده‌اند که عبارت است از زیبایی و احساس آن که منظور از آن شعور و احساسی است که در برابر طبیعت زیبا یا یک شعر زیبا و هر چیزی زیبای دیگر حاصل می‌شود» ( کدکنی، ۱۳۶۶: ۲۵).
درمورد تعریف عواطف می‌توان گفت:عواطف فردی آن عواطفی‌اند که در ساعت خاصّی برای شخص واحدی پیش می‌آید مثل این که شاعری بیاید از عشقش نسبت به شخصی یا منطقه و دیارش یاد کند یا شعری را برای شخص خاصی بسراید
این فصل به موضوعهای فردی در شعر وحشی بافقی اختصاص دارد که شامل موضوع‌هایی چون عشق، عرفان،مفاخره و خودستایی، مرثیه وشکواییه میشود که به ذکر وبیان هر کدام در جای خود می‌پردازیم.
عشق احساسی عمیق، علاقه‌ای لطیف و یا جاذبه‌ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و می‌تواند در حوزه‌هایی غیر قابل تصور ظهور کند در شعر شاعران فارسی به وفور از عشق صحبت شده است،اما در شعر وحشی بافقی عشق نمود بیشتری دارد که به آن می‌پردازیم.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

۳-۱٫ عشق

عشق پدیده‌ای لطیف و حساس و برآمده از عاطفه و احساس و خیال است. «عشق در لغت به معنای از حد گذشتن دوستی، مهربانی، دلشدگی، هوا، کام، شعف، شیدایی، خاطرخواهی است» (دهخدا، ۱۳۷۷: ذیل عشق). در تعریف آن گفته‌اند: « عشق مجهولی است که هرگز به تعریف در نیاید؛ آشکاری است که از فرط پیدایی نهان مانده است» (سجادی، ۱۳۸۰: ۱).
موضوع عشق که بیشتر در غزل مطرح و زیر بنای آن محسوب می‌شود در شعر اغلب شاعران متجلی شده است؛ اما چنان که در موضوع عشق مجازی بحث از آن می‌رود، عشق به معشوق و نحوه‌ی بیان آن قبل از سنایی و پس از او متفاوت است. « غزل در قرن ششم که در ارکان قصیده خللی وارد شده بود پا گرفت … و در قرن هفتم قصیده را به عقب راند و خود قالب رایج و مسلط شعر فارسی گردید. ممدوح رفته بود و معشوق آمده بود … اما مانند معشوق تغزل پست نیست» (شمیسا، ۱۳۷۰: ۲۴۵).
عشق پیوسته در جهان هستی سریان دارد « خداوند با حکمت بالغهی خود این شوق فطری و عشق غریزی را در نهاد موجودات قرار داد تا از این راه امکان وصول به کمال میسّر باشد، و چون آن خیّر محض و وجود مطلق، خودش معشوق اصلی تمام موجودات است، همه‌ی حرکت‌ها در ذات و سرشت خویش، شایق و طالب او هستند، راه کمال و تکامل هستی همین است » ( افراسیاب پور، ۱۳۸۰: ۷۶).عشق از اساسیترین موضوعات شعر فارسی است و انواع زمینی و آسمانی آن در اشعار شاعران عامی و عالم و عابد و عارف مضامین عالی و تعابیر زیبایی را به وجود آورده است. هر کدام از شعرا بر حسب روحیات و دیدی که به فلسفهی هستی و خلقت و ظواهر آن دارند عشق را وسیلهای برای بیان معرفت و احساسات خود قرار دادهاند و همین دیدگاه های متفاوت موجب تقسیم عشق به حقیقی، الهی و مجازی، زمینی شده است چنان که سنایی، مولوی، عطار از جمله شاعرانی هستند که نگاهشان به موضوع عشق الهی و حقیقی است و در کنارآنها شاعرانی چون سعدی، خواجوی کرمانی و وحشی از جمله شاعرانی هستند که با پرداختن به عشق مجازی و گاه حقیقی اشعار زیبایی را خلق کردهاند همانطور که گفته شد وحشی بافقی در هر دو وادی عشق یعنی هم مجازی و هم حقیقی گام نهاده است اگرچه عشقی که خمیر مایهی غزلیات اوست عشق مجازی است اما او عشق مجازی را سایهای از عشق حقیقی میداند و در قسمتی از غزلهایش هر چند کم نمونه هایی از عشق حقیقی دیده میشود و اما ترکیب بندهای مربع ومسدس او پیرامون عشق مجازی سروده شده است و در مورد مثنویهایش باید گفت عشق در مثنوی ناظر و منظور او عشق الهی و غیر زمینی است و قهرمانان آن هر دو مرد هستند مانند رابطه مرید و مراد، مولانا و شمس و دیگر پیران و سالکان حقیقت و نیز در مثنوی عرفانی دیگر او به نام فرهاد و شیرین عشق عشقی پاک ودر جاهایی به بیان صفات و ویژگی‌های عشقهای حقیقی پرداخته است و باید گفت بیشترین عقیده براین است که وحشی شاعری عشق گراست و هنگامی که از عشق سخن می‌گوید انگار که از تجربیات خود سخن می‌گوید و گویی مسائل مربوط به عشق را به زیبایی درک کرده است.

 

۳-۱-۱٫ عشق حقیقی

عشق نهایت و کمال محبت به مطلوب و معشوق است،و با تمام شیفتگی‌ها و شور و شر و شوق و اشتیاقش نهایت مهر ورزیدن و دوست داشتن است، دوست داشتنی که غیر قابل مهار است و ممکن است خطراتی را برای معشوق به همراه داشته باشد ولی به هر حال دوست داشتنی است.
عشق حقیقی یا عشق الهی، فیض و جذبه‌ای است که از طرف معشوق مطلق، بر دل عاشق صادق فرود می‌آید» (نور بخش، ۱۳۸۴: ۳۳). باید گفت شالودهی اصلی عشق در شعر وحشی همان عشق حقیقی است او مثنوی ناظر و منظور را در مورد عشق حقیقی سروده و در مثنوی فرهاد و شیرین هم نمونه هایی از عشق حقیقی دیده میشود و در غزلهایش هر جا از عشق مجازی سخن رانده ،عشق مجازی را مسیری برای رسیدن به عشق حقیقی دانسته است.
عشق حقیقی در مثنویهای وحشی
وحشی در قسمتی از مثنوی عارفانهی فرهاد و شیرین در مورد چگونگی عشق سخن میراند و آفرینش را بهرهمند از عشق حقیقی میداند.هر ذرّه ای از هستی را دارای میل و کششی می‌داند که او را به مقصد و منبع اصل عشق که همان ذات باری تعالی است می‌کشاند و هیچ کدام از ذرّات از پایین درجه تا بالاترین حد آن‌ ها خالی از این میل نیست. چهر عنصر اصلی( عناصر اربعه) خاک- آب- باد و آتش نیز همین میل را دارند چه موجودات آسمانی و چه موجودات زمینی همه همین میل را دارا هستند و شاید هم همین میل باشد که آهنربا را به آهن می‌کشاند و یا خاصیت کهربایی در کاه پیدا می‌شود.

 

 

 

 

 

 

 

یکی میل است با هر ذرّه رقاص
اگر پویی ز اَسفل تا به عالی
ز آتش تا به باد از آب تا خاک
همین‌میل‌است ‌اگر دانی، همین میل
از این میل است هر جنبش‌که بینی
سر این رشته‌های پیچ در پیچ
از این میل است هر جنبش که بینی
همین میل است کآهن را در آموخت
همین میل آمد و با کاه پیوست
به هر تبعی نهاده آرزویی کشان هر ذرّه را تا مقصد خاص…
نبینی ذرّه‌ای زین میل خالی
ز زیر ماه، تا بالای افلاک
جنیبت در جنیبت، خیل در خیل…
به جسم آسمانی تا زمینی…
همین میل است و باقی هیچ بر هیچ
به جسم آسمانی یا زمینی
که خود را برد و بر آهن‌ربا دوخت
که محکم کار را بر کهربا بست
تک و پو داده هر یک را به سویی
(دیوان: ۹-۳۶۸)

از ابیات ذکر شده مشخّص می‌شود که وحشی نیز همچون بسیاری از شاعران پیش از خود، عشق را نیرویی بالقوه دانسته و همه آفرینش را از بهره‌مند از عشق و نیازمند وجود آن می‌داند. وی معتقد است اساس هر جنبش و حرکتی همین میل است و این میلِ بالقوه بر اثر برخی عوامل که همان عواملِ محیطی‌ است، در انسان به حالت بالفعل در‌می‌آید و میگوید عشق گوهری است بی‌بدیل که حق تعالی در وجود همه پدیده‌ها قرار داده است. جوهر اصلی آفرینش و بنیادی‌ترین عامل محرک زنجیره حیات عشق است.
سوالی که در اینجا رخ می‌دهد این است: به راستی عشقی که وحشی در اشعارش به آن اشاره می‌کند، چه کیفیّتی دارد؟ آیا او همچون عارفان به عشق نگرشی عرفانی داشته و معشوق را آسمانی قلمداد ‌می‌کند؟ یا این که عشق را در نهاد معشوق این دنیایی می‌یابد؟ و یا همچون حافظ به جمع و تلفیق این دو قطب پرداخته و عاشقانه-عارفانه سرایی می‌کند؟
وحشی در بسیاری از اشعارش به معشوق زمینی پرداخته است. ولی کیفیّت عشق در وجود این شاعر به گونه‌ای ست که او حقیقتِ عشق زمینیِ خود را دروغین و مجازی نمی‌داند و معتقد است که عشق حقیقی ولو از نوع انسانی نباید مجازی خوانده شود.
او هدف خود را از نظم مثنوی فرهاد و شیرین بیان عشق و چند و چون آن می‌داند .

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:37:00 ق.ظ ]