چه بسیار ما خودمان را با آرزوها تهنیت می گوییم تا جایی که گویی جوان در مدتی طولانی باقی می ماند .

روزگار از کینه ی زیبایی هایش در میان ما لبخندی می زند و مجازات خود را ضمن شفقت پنهان می کند .

یا در جای دیگر می گوید :

 

 

لا تَفَرحَن بِدُنیا أقبَــلَت وَصَــفَت بِــکُلِّ ما تَرتَضِی ، وَاحــذِر عَـواقِبَها

( تیموریه ؛ بی تا : ۴۲ )
ترجمه :

 

 

به دنیایی که پیش آمده و مورد رضایتمندی توست شاد و مغرور مباش و از عاقبت آن بر حذر باش.

۳-۲-۳ ۰ جایگاه ادبی عائشه تیموریه
عائشه را باید پیشگام نهضت هایی دانست که به آزادی زنان در مصر انجامید به همین سبب نویسندگان معاصر وی با نسل بعدی در او به چشم اعتبار می نگریستند ، به گونه ای که شاعر پرآوازه ای همچون باحثه البادیه و خلی لمطران در سوگ وی شعر سرودند . ( عقاد ؛ بی تا : ۱۲۵ )
روح لطیف ، زندگی دردناک و عواطف و افکار بلند که در شعر عائشه جلوه می نماید باعث شده که شخصیت و شعر وی در میان زنان هم عصرش متمایز گردد . عباس محمود عقاد در کتاب « شعراء مصر » در خصوص ویژگی های شعری عائشه چنین می گوید : « همانا ما آثاری که شبیه به آثار خانم عائشه باشد را مطالعه ننموده ایم و هیچ ابیاتی را مانند ابیات ایشان مشاهده ننموده ایم و هیچ شاعری را که به شاعریت ایشان نزدیک باشد ندیده ایم . »
همانا مسأله این جاست که آمادگی عائشه برای سرودن شعر کمیاب است و این استعداد در میان زنان نایاب می باشد ؛ زیرا که زن شیوه ی نویسندگی و ضرب المثل آوردن به به خوبی می داند ؛ اما شعر را به خوبی نمی داند . » ( همان : ۱۴۴ )
۳-۲-۴ ۰ آثار شعری عائشه تیموریه
عائشه تیموریه در باب های شعر و نثر چندین اثر مکتوب دارد که در ذیل به معرفی آثار شعری این شاعر گرانقدر می پردازیم :
حلیۀ الطراز : دیوان عربی وی با عنوان حلیۀ الطراز نخستین بار پیش از سال ۱۸۹۲ م در قاهره به چاپ رسید . ( زکی ؛ ۱۹۴۵ : ۲۴۳ ) چاپ بعدی آن در سال ۱۸۹۶ م در هفتاد و دو صفحه بود . در چاپ سال ۱۹۵۲ م مقدمه ها و بررسی های قدیر حسین ، محمد تیمور ، احمد کمال زاده نوه ی عائشه ، سهیر قلماوی ، بنت شاطی و می زیاده بدان افزوده شده است . ( زیدان ؛ ۱۹۸۶ : ۶۲ )
عائشـه بعد از فوت همسر و دختر جوانش ، در تعدادی از قصـاید خود به مرثیه سرایی پرداخت که این اشعار از بهترین مراثی در عصر نهضت بشمار می رود که در حلیۀ الطراز جمع آوری شده است . (همان :۶۲)
این دیوان عربی تیموریه بیشتر از نیم قرن ظهور کرده و به نام حلیۀ الطراز نام گذاری شد . سپس روزگار آن را در هم پیچید و جز یادی که به وجد آورنده ی جان هاست و انعکاسی که در گوش عبور می کند از آن باقی نماند . پس انجمن انتشارات و تألیفات تیموریه به ریاست و سرپرستی استاد خلیل ثابت به آن اهتمام ورزید و دیوان عائشه تیموریه را به طور کامل و خطی منتشر کرد و استادمحمد شوقی امین به تحقیق و ضبط آن پرداخت و قدیر حسین پیش گفتاری بر دیوان عائشه آورده و گفته است : « منتقد ادبی زمانی که قصد دارد دیوان تیموریه را جستجو کند ، باید بین آن و آنچه که شعر عربی در آن زمان جریان داشته تطبیق دهد و اگر زن مصری فرصت بهره گیری از فرهنگ هایی با اختلاف رنگ ها داشته باشد و فرصت برتری او ابراز داشته باشد خانم عائشه تیموریه برتری و سبقت در نور و معرفت و چینش شکوفه های ادبیات در عصری که وسایل و امکانات در آن اندک بود را دارد و دختری که در قرن نوزده می زیست پیوسته افتخار دختران در قرن بیستم و عصرهای دیگر است . » ( خضر ؛ ۱۹۶۲ : ۱۹۸۰ )
این دیوان دارای تأثیر والایی در جان ها می باشد و نزد اهل ادب قابل قبول و پذیرش است . پس از انتشار این دیوان بود که عائشه قادر به تألیف شد و کتابی را با عنوان « نتایج الأحوال » تألیف نمود که در قسمت آثار نثری عائشه به طور مفصل در خصوص آن توضیح داده خواهد شد . ( کحالۀ ؛ بی تا : ۱۶۳ )
عصمت ( شکوفه ) : از آثار دیگر عائشه تیموریه دیوانی به زبان ترکی است که در سال ۱۸۵۶ م و سه سال بعد در قاهره منتشر شده است و حاوی اشعاری به ترکی و نیز چند بیت به فارسی در رثای توحیده دخترش است . ( زکی ؛ ۱۹۴۵ : ۴۸۰ )
عائشه تیموریه تخلص شعری وی در سروده های عربی است . وی نام واقعی خود ، عصمت را تقریباً در پایان همه ی قصاید در دیوان شکوفه آورده است . از اینجاست که بعضی از مردم می گویند که این دیوان ، دیوان فارسی – ترکی می باشد که در واقعیت بر خلاف آن است ؛ زیرا شاعر بر مقدمه ی دیوان ترکی اش تصریح نموده است که اشعار وی فارسی می باشد . عائشه این دیوان را اوایل جوانی اش سروده است و نزد دخترش توحیده نگهداری می شد که بنابر اعتراف صریح خود شاعر، سروده های فارسی خویش را به سبب مرگ دخترش سوزانده است ، بنابراین اینگونه استنباط می شود که آن اشعار تنها دیـوان فارسی مستقلی نیست . ( زکی ؛ ۱۹۴۵ : ۴۸۰ )
این در حالی است که عائشه در نثر ، نام خانوادگی خود یعنی تیمور را به کار می برده است . ( زیاده ؛ ۱۹۸۳ : ۹۳ )
۳-۲-۵ ۰ خصایص نثری عائشه در خلال آثارش
از تألیفات عائشه ، در زمینه نثر به مواردی اشاره شده است که در ذیل به معرفی این آثار و بررسی خصایص نثری شاعر در خلال آن پرداخته خواهد شد :
نتایج الأحوال فی الأقوال و الأفعال : کتاب قصه ی عائشه تیموریه در سال ۳۸ هجری در جهان و ادبیات مصری پدیدار شد ، که عبارتند از : « نتایج الأحوال فی الأقوال و الأفعال » . ( عباده ؛ ۱۹۲۴ : ۲۶۵ )
این کتاب ، کتابی عربی می باشد که شامل یک مقدمه ی مفصل در شرح حال نویسنده و ۵ باب در قالب یک داستان بلند است . داستان هایی که برای تهذیب نفس می باشد و اسلوب آن انشایی است ، اما شهرت این کتاب در نیکویی اسلوب و روش و قرار دادن نیست ، بلکه به زمان ظهور و نویسنده ای است که تألیفش کرده است . ( همان : ۲۶۵ )
اسلوب آن مسجع و روش قدیم در سبز فایل عربی است ، اما مشخصه ی آن این است که مؤلف آن یک خانم شرقی و مصری است و در زمانی نوشته شده که در آن به ابیات و نوشتن در مورد زنان توجه شده است . ( همان : ۲۶۵ )
هنگامی که تألیف مذکور منتشر گردید ، سخن عائشه در میان کاروانیان پیچید و شهرتش آفاق را در نوردید و به آن تقاریضی نیز اضافه شده است که از هر فرد صاحب خردی مطرح گردیده و فرد ادیب نیز آن را مطرح نموده است و همه ی آنچه که در آن وارد شده از تقریض های مکتوب در تألیفات مذکور می باشد که از این نوع تقریض ها می توان به سخنان خانم وردۀ یازجی اشاره نمود که در آن به خاطر رقت معانی بر دیوان « حلیۀالطراز » آورده شده است . ( کحالۀ ؛ بی تا : ۱۷۴ )
می زیاده در کتاب خویش تحت عنوان« عائشه تیموریه » بیان می کند که کتاب « نتایج الأحوال » در سال ۱۸۸۸ در مصر و تونس به چاپ رسید که تنها از نظر زمانی و بررسی تاریخ رمان نویسی به زبان عربی قابل بررسی است ، در غیر این صورت کتابی است که بانویی در شرایط عائشه از سر خستگی و برای پر کردن اوقات بیکاری آن را نگاشته است همچنان که خود عائشه می گوید : « چیزی جز داستان های کهن ، روایت های عامیانه و حتی افسانه های پیرزنان نمی تواند باشد . » انگیزه ی باطنی و ظاهری کتاب هم البته عبرت آموزی ، اخلاق و اصلاح جامعه می باشد . ( به نقل از زیاده ؛ ۱۹۸۳ : ۱۵۱ )
عائشه در این کتاب از حیث سجع و الگوبرداری از اسلوب مقامات استفاده کرده و با کمک تاریخ قصه ها و حکایت هایی از امور مردم و آنچه که عقل و منطق افراد مسن حکم می کند و آنچه که از تجربه در ذهن خویش جای دارد نگاشته شده است . ( به نقل از زیاده ؛ ۱۹۸۳ : ۱۵۲ )
مرآۀ التأمل فی الامور: این رساله عائشه بر پایه ی اخلاق اجتماعی استوار شده و بر موضوعاتی چون ازدواج و خانواده و اختلاف های آنها ، همه در قالب داستان اختصاص یافته است . و جالب توجه آنکه با مدح عباس پاشا پایان می پذیرد . ( خضر ؛ ۱۹۶۲ : ۱۹۹ )
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
ظاهراً به سبب همین رساله است که او را گاه نخستین زنی که در زمینه ی اجتماع دست به نگارش زده است پنداشتند . این رساله به زبان عربی در ۱۶ صفحه و در سال ۱۸۹۳ م به چاپ رسید . ( زکی ؛ ۱۹۴۵ : ۴۷۹ )
زبان این نامه همانند دیگر نامه هایی است که عائشه منتشر ساخته و آن زبان مقاماتی است که دارای سجع طویل می باشد و آن بیان شکواییه و تفکر می باشد ، تا اینکه برای آسمان پاک هلال ماه را ببیند و گره ی بحران ها را از بین ببرد . ( عباده ؛ ۱۹۲۴ : ۴۰۸ )
مشخص است که ایشان به بررسی گره بحران یا آنچه که شبیه آن می باشد بپردازد ؛ چرا که او به عنوان یک رهبر علمی ما را به کوچه سلامت رسانده ، در حالی که انتقاد و ملامت را ریشه یابی نمی کند ، بلکه آشکار نمودن آن ادعاها را بیان می سازد . ( عباده ؛ ۱۹۲۴ : ۴۰۸ )
عائشه در « مرآۀ التأمل فی الأمور » یک دوست خیالی را تصور می کند و آن را مورد خطاب قرار می دهد و موضوع آن چیزی نیست جز انقلاب دوره های مختلف میان زنان و مردان و انتشار یافتن فساد به داخل خانواده که منشأ آن گروهی از جوانان می باشد که مغرور شده اند . در این رساله همه ی جستجوی عائشه راجع به زیور آلات و تزئینات می باشد ، نه راجع به اصل ، نسب ، تدین ، عفت و وقار و آن به دلیل برخوردار شدن از آن اموریست که صاحب زیبایی ها از آن برخوردار می باشد که این افکار انسان را از خستگی ها رها نموده و از تلاش در اکتساب بی نیاز می گرداند و زمام امور را به هوا و هوس تسلیم نموده است . ( همان : ۴۰۹ )
لا تصلح العائلات إلا بتربیۀ البنات : از نوشته های دیگر عائشه تیموریه که به صورت نثر بوده و آن را در مجله « الآداب» روز شنبه برابر ۹ جمادی الثانی سال ۱۳۰۶ منتشر ساخته است ، تحت عنوان «لاتصلح العائلات إلا بتربیۀ البنات » ( خانواده جز با تربیت دختران اصلاح نمی شوند ) می باشد .
موضوع مقاله انتقاد از بانوان متجددی است که در آرایش افراط می کنند و بالعکس وظایف خانه را فرو می نهند و تازه به این گونه رفتار نیز می بالند . ( به نقل از زیاده ؛ ۱۹۸۳ : ۱۶۶ )
گزیده ای از آن را این چنین می آوریم : « تربیت را همچون گنج هایی برای زندگی می دانم ، بنابراین بر هر فرد بزرگواری واجب می باشد که به طور کامل به راه های ارزشمند گرایش پیدا کند و از گوهرهای بی همتای آن استفاده نماید . بنابراین ظاهر فرد شرقی را جز از طریق آنچه که در مقابل او از مصالح وجود دارد نمی بینیم که او خودش را به آن ویژگی ها متمایز نموده است و توجه نمودن به حکم باری تعالی باعث نشاط می باشد . مبنای آبادی و عمران این جهان بر اساس وجود زن و مرد نهاده شده است ، آنچه شگفت آور می باشد شهریست که دختران جوانش را با زیور آلات کاذب آراسته است و زیبایی آنها را با طلا و جواهر آلات دو چندان نموده است و می پندارد که این مسأله باعث زیبایی آنها می شود ، حال آنکه حوادث باعث به وجود آمدن مشکلاتی برای آنها می گردد ؛ چرا که این زیور آلات جز کبر و غرور که موجب کشیده شدن به عرصه ی فسق و فجور می گردد ثمره ای برای آنها نخواهد داشت و آن به دلیل بازداشتن چشمان بصیرت آنها از ادراک امور و عدم عملکرد آنها در نتایج حوادث و عواقب امور می گردد . » (فواز ؛ ۱۳۸۶ : ۳۰۶ )
در این کتاب تیموریه زنان را به مشارکت با مردان در کارها دعوت می کند و مسئولیت را در تأخیرش بر مرد القا کرده و می گوید : « چرا دست حیرت در نیازمندی بلند می کنید ؛ مانند کسی که معنایی را گم کرده است . » ( خضر ؛ ۱۹۶۲ : ۱۹۹ )
عائشه تیموریه در زمینه ی دعوت به مشارکت زن و مرد و طلب حقش در عمل بر تمام کسانی که بعد از او می آیند ، سبقت گرفت . (همان : ۱۹۹ )
در هر حال عائشه را باید پیشگام نهضت هایی دانست که به آزادی زنان در مصر انجامید به همین سبب نویسندگان معاصر وی یا نسل بعدی در او به چشم اعتبار می نگریستند ، کسانی که چون باحثۀ البادیه و خلیل مطران در سوگ او شعر سرودند . ( به نقل از زیاده ؛ ۱۹۸۳ : ۳۶،۳۵ )
۳-۲-۶ ۰ مرگ عائشه تیموریه
عائشه تمام طول دوران زندگیش را در مصر سپری کرد و سال های پایانی عمر خویش را به مطالعه تفسیر قرآن و احادیث نبوی پرداخت . او یکی از چهره های برجسته شعر عصر نهضت و پیشوای بانوان شاعره به شمار می رود که ارزش کلمه و اندیشه را می دانست و آن چه واضح است این است که وی بذر فکر و اندیشه را کاشت و در طول دوران زندگی اش ، تاریخ را از اندیشه ی خود سرشار کرد . ( به نقل از زیاده ؛ ۱۹۸۳ : ۶۵ )
مرگ دو فرزند عائشه ، تأثیر شدیدی بر روحیه ی وی نهاد و این حوادث عاملی شد که شاعر از نظر روحی در اندوهی افزون فرو رود ، به گونه ایی که دچار ضعف روحی و جسمی شد تا این که هشت سال پس از مرگ پسرش به علت سکته ی مغزی در دوم ماه مه سال ۱۹۰۲ م در سن شصت و دو سالگی دیده از جهان فرو بست . اشعار عائشه در بر گیرنده ی قرن ها بود و باید بگوییم که او رهبریت زنان مصر را بر عهده داشت . ( خواسک ؛ ۱۹۹۹ : ۱۸ )
فصل چهارم
بررسی معنا و مفهوم اومانیسم و سیر تاریخی آن
فصل چهارم
بررسی معنا و مفهوم اومانیسم و سیر تاریخی آن
مقدمه
انسان ، این شاه بیت غزل خداوندی و مرغ باغ ملکوت و اشرف مخلوقات می تواند به مدد اندیشه و روان به بالاترین مرتبه رسد و از فرشتگان برتر شود ؛ اما کشمکش های طبیعی و تمایلات حیوانی ، گاهی او را از اوج به حضیض و از عزت به ذلت می رساند و از پایگاه رفیع خلیفه ی الهی به اسفل السافلین می کشاند که در زمره ی « کالأنعامِ بَل هُم أضَلُّ » در می آید . سیمای اخلاقی انسان در حضیض همان چهره ایی است که شاعران مختلف در هر دیار و مکانی در چشم انداز اشعار خود نگارگر آن می باشند .
انسان پوینده ، همیشه از واقعیت ها به حقایق و از آنچه که هست به آنچه که باید باشد ، گرایش دارد و یک انسان معتقد به آفرینش جهان هستی و کائنات همه وقت در آیینه ی آرزوهایش ، تصویری از کمال مطلوب و زندگی دلخواه را مجسم می کند ، تصویری که او را برای نیل به بزرگی و کمال به تلاش و تکاپو وا می دارد و همواره در گوش جانش این نغمه را زمزمه می کند و نوید می دهد که :
گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
( حافظ ؛ ۱۳۷۳ : ۱۸۳ )
همچنین مولای متقیان حضرت علی ( ع ) در مورد انسان می فرمایند : « از پدری فانی ، اعتراف دارنده به گذشت زمان ، زندگی را پشت سر نهاده ، مسکن گزیده در جایگاه گذشتگان و کوچ کننده ی فردا ، به فرزندی امیدوارند که چیزی از او به دست نمی آید ، و رونده ی راهی که به نیستی ختم می شود ، در دنیا هدف بیماری ها ، در گرو روزگار ، در تیررس مصائب ، گرفتار دنیا ، وام دار نابودی ها ، اسیر مرگ ، هم سوگند رنج ها ، همنشین اندوه ها ، آماج بلاها ، به خاک درافتاده ی خواهش ها ، و جانشین گذشتگان است . » ( دشتی ؛ ۱۳۸۴ : ۳۷۱ )
آرمان گرایی ، میل به رهایی از تنگناها و جهش به سوی افق گسترده و بی انتهای حقیقت ها و نیل به کمال است . پیامبران ، اولیاء ، فلاسفه و دانشمندان راستین ، تندیس هایی از عظمت و مظاهری از کمالند که از قدیمی ترین دامنه ی تاریخ ، در معبر فرهنگ انسانی ، الهام بخش انسان ها بوده اند .
۴-۱ ۰ اومانیسم
در بررسی در زمینه ی آثار و نتایج شعر نو در دوره ی معاصر با مبحثی به نام اومانیسم می رسیم که در جای خود مقوله ای بسیار مفصل و پیچیده ای از عقاید و نظریات فیلسوفان و نظریه پردازان مغرب زمین ( یونان ، رم ، انگلیس و آلمان و … ) از قرن پانزدهم میلادی تا کنون می باشد ، که از ذکر آن ها خودداری نموده و فقط به یک تعریف لغوی کوتاه و چند تعریف مفهومی برگرفته از عقاید دو صاحب نظر در این زمینه بسنده می کنیم ، زیرا هدف آشنایی کلی با این واژه است .
ریشه ی این واژه humilis به معنی خاک یا زمین است و humanus به معنی خاکی یا انسانی است . از اواخر دوران باستان و قرون وسطی محققان و روحانیون میان dirinitas به معنی حوزه هایی از معرفت و فعالیت که از کتاب مقدس نشأت گرفته و humanitas یعنی حوزه هایی که به قضایای علمی زندگی دنیوی مربوط می شود ، فرق گذاشتند .
از آن جا که این حوزه ی دوم بخش اعظم الهام و مواد خام خود را از نوشته های رمی ، و به طور فزاینده ، یونان باستان می گرفت ؛ مترجمان و آموزگاران این آثار که معمولاً ایتالیایی بودند خود را اومانیست ها می نامیدند . ( دیویس ؛ ۱۳۷۸ : ۱۷۰ )
پس از رنسانس کوشش بر آن شد که مفهوم و ارزش گم شده ی انسان دریافت شود . این کوشش ها اندک اندک همه ی زمینه های زندگی فردی و اجتماعی انسان را فرا گرفت و از درون آن گرایش فرهنگی دیگری پدید آمد که انسان گرایی نامیده شد . ( مختاری ؛ ۱۳۷۸ : ۳۵۰ )
اومانیسموس اصطلاحی بود که احتمالاً به وسیله ی یک متخصص تعلیم و تربیت به نام ایمانوئل نایتامر ، در اوایل قرن نوزدهم وضع شد تا برنامه ی درسی دبیرستان و دانشگاه را – که از قرون وسطی تا آن زمان به علوم انسانی – معروف بود ، توصیف کند . این برنامه مطالعه ی تاریخ ، ادبیات و فرهنگ مردمانی بود که به زبان یونانی و لاتین باستان صحبت می کردند .
اما دیری نگذشت که همراه رنسانس تمدن یونانی – رمی و ارزش های آن ، به وسیله ی اومانیست ها ترویج شد و به بررسی و مطالعه ی پیرامون انسان و مسائل انسانی در اجتماع پرداختند و به تدریج اومانیست ها ، همان ، انسان گرایی شد . اینان آموزگاران و پژوهنگان حرفه ای قرن پانزدهم میلادی در ایتالیا بودند . ( دیویس ؛ ۱۳۷۸ : ۱۵۵ )
۴-۲ ۰ نظریه درباره اومانیسم
سیــمونذر : سیـمونذر معتقد بود که اومانیـسم دریافت تازه و مهمی از شأن انسان به عنوان موجودی معقول است و اومانیـسم ماهـیت انسان را در آزادی کامل فکری و اخلاقی نشان داده است . اومانیـسم تا اندازه ای واکنش در مقابل استـبداد کلیـسایی ، و تا اندازه ای تلاش به منظور یافـتن نقـطه ی وحدت برای کلیه ی افکار و کردار انـسانی در چارچوب ذهنی بود ، که به آگاهی از قوه ی فائقـه ی خود رجـوع می کرد . ( دیویس ؛ ۱۳۷۸ : ۳۱ )
یاکوب بوکهارت : یاکوب بوکهارت دانشمند سوئیسی – آلمانی زبان که خود را از فرزندان دل بسته ی این سنت می دانست ، اومانیسم را کشف انسان و جهان تعریف می کند . ( دیویس ؛ ۱۳۷۸ : ۴۲ )
مضامین ادبیات معاصر به مسائل گوناگون زمان ، معضلات اجتماعی و مسائل انسانی اختصاص دارد و می توان گفت ادبیات معاصر به طور کلی به ویژه شعر در رابطه ی تنگاتنگی با مسائل گوناگون امروز جهان معاصرش قرار گرفته است و در بردارنده ی تاریخ اجتماعی و روان شناختی وقای می باشد و به موضوعاتی چون آزادی و رهایی ، لزوم بیداری ملت ها و آزادی زنان و … اختصاص دارد .
۴-۳ ۰ اومانیسم و سیر تاریخی آن
واژه ی اومانیسم به معنای انسان گرایی یا انسان مداری است ؛ اما در باب معنای اصطلاحی آن چنان تنوعی وجود دارد که برخی از اندیشمندان گفته اند : واژه ی فلسفی اومانیسم ، همانند سایر اصطلاحات فلسفی که دوره های موازی ، تاریخی عقلی و کاربردی عمومی دارند ، از تنوع فراوانی تعاریف رنج می برد ، تعاریفی که وقتی آن ها را یک جا و در کنار هم لحاظ می کنیم ، به نظر می آید که هیچ فردی را نمی توان یافت که اومانیست نباشد . واژه ی اومانیسم ، ناظر به مجموعه ای از مفاهیم در باب طبیعت ، ویژگی های معرِّف ، نیروها ، تعلیم و تربیت و ارزش های افراد بشری است . ( زرشناس ؛ ۱۳۷۸ : ۵۴ )
اومانیسم در معنای خاص آن ، جنبشی فلسفی و ادبی است که در نیمه ی دوم قرن چهاردهم در ایتالیا پدید آمد و به کشورهای دیگر اروپا کشانده شد . اومانیسم فلسفه ای است که ارزش ها یا مقام انسان را ارج می نهد و او را میزان همه چیز می شناسد و سرنوشت انسانی و حدود و علایق طبیعت آدمی را موضوع قرار می دهد . ( دیویس ؛ ۱۳۷۸ : ۱۶۷ )
هدف این جنبش فرهنگی آن بود که با توجه به متون کلاسیک فرهنگ باستانی روم و یونان همچون ویرژیل و هومر نیروهای درونی انسان را شکوفا ساخته ، دانش و زندگی اخلاقی و دینی انسان ها را از قیومیت کلیسا آزاد نماید . ( همان : ۱۶۸ )
اما اومانیسم معنای عام و متداول نیز دارد که فراتر از یک جنبش ادبی – هنری بود ، بلکه عبارت است از ، یک شیوه ی فکری و حالت روحی که شخصیت انسان و شکوفایی کامل وی را بر همه چیز مقدم می شمارد ، و عمل موافق با این حالت و شیوه ی فکر . این معنا از اومانیسم ، یکی از مبانی و زیر ساخت های دنیای جدید به شمار می آید و در بسیاری از فلسفه ها و مکاتب پس از رنسانس تا به امروز وجود داشته است ، هرچند که ظهور و بروز آن در برخی مکاتب فلسفی و سیاسی نظیر پرگمانیسم ، اگزیستانسیالیسم ، پرسیونالیسم ، مارکسیسم و لیبرالیسم بیشتر بوده است . این مفهوم را به دشواری می توان یک مکتب خاص و مستقل مانند بقیه ی مکاتب فلسفی به شمار آورد ، بلکه اومانیسم نگرشی پر نفوذ است که در بسیاری از آراء و نظریه های فلسفی ، دینی ، اخلاقی ، ادبی – هنری و نیز در دیدگاه های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی مغرب زمین ، از رنسانس به این سو ریشه دوانیده است . در یک کلام ، از انتهای قرن نوزدهم به بعد ، مراد از اومانیسم ، طریفه ای است که ابعاد خاص جوهر باور اومانیستی ، نظیر تفرد انسانی ، روش علمی ، عقل و خودمختاری در نظام های فلسفی ای چون اگزیستانسیالیسم ، مارکسیسم و پراگمانیسم ، جمع شده اند . ( براون ؛ ۱۳۸۴ : ۷۳ )
عکس مرتبط با اقتصاد
بر این اساس سبز فایل یا عصر مدرن که حدود نیمه ی قرن چهاردهم میلادی به بعد ظهور کرده است ، دوران اومانیسم به معنای بشر مداری یا انسان سالاری نامیده می شود . در این دوره مفهوم نفسانی بشر به عنوان مدار و معیار همه ی امور در نظر گرفته می شود .
در سبز فایل ، آدمی با نیاز ها و خواست ها و آرمان ها و تمایلاتش مبنا و معیار همه چیز پنداشته می شود و به تعبیری ، انسان ، خدا می شود . مارتین نویر باخ فیلسوف آلمانی ماتریالیست قرن نوزدهم می نویسد : « برای بشر ، خدا همان بشر است . »مارتین هیوگر نیز در تعریف سبز فایل که دوران سیطره ی اومانیسم است ، چنین می نویسد : « دورانی که ما آن را مدرن می خوانیم ، با این حقیقت تعریف می شود که انسان ، مرکز و ملاک تمامی موجودات است . » ( همان : ۷۶ )

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 11:52:00 ب.ظ ]