۱-۲-۱-۶-۴- جنبه های حاکمیت

الف .اقتدارداخلی: این اقتدار توسط دولت در قلمرو داخلی یک کشور توسط حاکم جامعه یاهیأت حاکمه اعمال می‌شود.
ب.استقلال خارجی: این استقلال به این معنامی باشد که حاکمیت یک کشور مانع از مداخلات خارجی و دیگر دولتها درکشور و قلمروی داخلی تحت حاکمیت خود می‌‌شود. لذا باید اذعان کرد که هیچ حاکمیت و تشکل سیاسی، بدون اراده برتر که همان قدرت رهبری سیاسی است نمی تواند به حیات خود ادامه دهد. در تاریخچه تحولات نظریه حاکمیت، منشأ حاکمیت و ریشه های قدرت عالی، در جامعه پشتوانه ی مردمی می‌باشد. البته شرایط تاریخی و سیاسی و فرهنگی و عقیدتی هر جامعه را باید در ایجاد حاکمیت وقدرت عالی حاکم بر جامعه مدنظرقرارداد.

 

۱-۲-۱-۷- حکومت

در معنای سازمانی این واژه دارای تشکیلات ونهادهای سیاسی، مانند قوه مجریه، قوه مقننه و قوه قضائیه می‌باشد، این قوا از عمده‌ترین عناصر و عوامل تشکیل دولت می‌باشند و دولت از طریق این نهادها، تجلی و در سطح جامعه و بین الملل اعمال حاکمیت می‌کند (عمیدزنجانی، ۱۴۲۱ ،۱/۷۳).
تفکر حکومتی در اسلام دارای خصوصیت های ویژه ای است:
در تفکر حکومت اسلامی‌،اسلام دارای تفکر محض در زمینه حکومت نیست؛ زیرا که مکتبهای فکری صرف، تنها در حریم فکر و اندیشه برنامه دارند در حالیکه بخشی در اسلام مربوط به معارف و اعتقادات و جهان بینی است و بخش دیگری از آن مربوط به امور اخلاقی و تهذیب نفس می‌باشد، در کنار این دو، بخش سومی وجود دارد که به شرح وظایف و دستورهای عملی پرداخته است.(جوادی آملی، ۱۳۷۹،۷۵). با توجه به این که اسلام بحث ارشاد،امر به معروف و نهی ازمنکر، جهاد، دارد حدود و مقررات و قوانین اجتماعی دارد و بنابراین اسلام دارای تشکیلات همه جانبه و حکومت است و فقط به مساله اخلاق و عرفان و وظیفه فرد نسبت به خالق نپرداخته است. لذا اگر اسلام به انسان راه را نشان می‌دهد در کنارش از او مسئولیت می‌خواهد و همین که اسلام رسالتش جلوگیری از مکاتب باطل است و تجاوز و طغیان طواغیت را درهم می‌کوبد، چنین امری بدون وجود حکومت و چنین هدفی بدون سیاست هرگز امکان پذیر نیست.(همان منبع)
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
اسلام از آن جهت که دین الهی است واز آن جهت که کامل و خاتِم همه مکتب هاست، برای اجرای احکامش و برای ایجاد قسط و عدالت در جامعه، نیاز به حکومت و دولت دارد، لذا اسلام بدون حکومت و دستگاه اجرایی، قانونی صرف است و با اسلام واقعی و اصیل در تعارض است.(همان،۷۶)
امام خمینی(ره)درباره حکومت می‌فرمایند: حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه عملی تمام فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است. حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است. (اسلامی،۱۳۸۷، ۱۹) .

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

۱-۲-۱-۸- فقه به چه معنا است؟

کلمه فقه دراصطلاح قرآن و سنت عبارت است ازعلم وسیع و عمیق به معارف و دستورات اسلامی (مطهری،بی تا، فقه وحقوق،۲۰/۶۵).
راغب اصفهانی در مفردات غرائب القرآن می‌گوید:«الفقهُ هوالتوصلُ الی علم غائب بعلم شاهد». (همان)فقه رسیدن به علوم غایب به وسیله علوم حاضر می‌باشد.
کلمه فقه و تفقّه در قرآن کریم و احادیث بسیار به کار رفته است و آنچه که در همه مفاهیم این کلمه مدنظر است این است که مفهوم این کلمه در همه جا همراه با تعمیق و فهم عمیق است و در قرآن کریم به این مورد اشاره گردیده است: فلولانفرَمن کلِّ فرقهٌمنهم طائفهٌ لیتفقّهوافی الدین ولینذِرواقومَهُم اذارجعواالیهم لعلهم یَحذَرُونَ.توبه/۱۲۲٫
پس باید از هر فرقه‌ای نزد رسول خدا باشند تا آن علمی که آموخته اند بقوم خود بیاموزند که شاید قومشان خدا ترس شده و از نافرمانی خداوند حذر کنند.
مضمون آیه شریفه بالا براین معنا دلالت دارد که اگر در هر طایفه‌ای، تعدادی برای بصیرت در دین تلاش کنند تا در میان مردمی که قوم آنها هستند اعلام خطر(آگاهی)کنند. شاید از ناشایستگی ها حذر کنند.
پیامبر اکرم(ص) در مقام فقهای دین فرموده‌اند: مَن حفظ علی اُمتی اربعین حدیثاً بعثُه‌اللهُ فقیهاًعالماً. (مطهری،بی تا،فقه وحقوق،۲۰/۶۴). هرکس چهل حدیث بر امت من حفظ کند خداوند او را فقیه و عالم محشور می‌کند.
مولی متقیان حضرت علی (ع) در مورد جایگاه علمای دین می‌فرمایند:
واعلموا اِنَّ عبادالله المستحفظینَ علمه ُیصونونَ مصونه ویفجِّرون عیونه، یتواصلونَ بالولایهِ و یتلاقونَ بالمحبّهِ و یتساقون بکاسِ رَوَیّهِ و یصدرونَ برَّیهِ. نهج البلاغه/۲۱۲٫ بدانیدکه آن دسته از بندگان خدا که علم خدا به آنان سپرده شده، سرِخدا را نگه می‌دارند و چشمه‌های او را جاری می‌سازند(چشمه‌های علم را به روی مردم باز می‌کنند) با یکدیگر روابط دوستی و عواطف محبت آمیزی دارند با گرمی و بشاشت و محبت با یکدیگر ملاقات می‌کنند و یکدیگر را از جام اندوخته-های علمی و فرهنگی خود سیرآب می‌سازند، این یکی از جام اندوخته‌های فکر و نظر خود به آن یکی می‌دهد و آن یکی به این یکی، در نتیجه همه سیرآب و ارضا شده بیرون می‌آیند.

 

۱-۲-۱-۸-۱- فقه سیاسی

مفهوم ویژه‌ای که از فقه سیاسی به عنوان دیدگاه ها و ندیشه‌های حکومتی اسلام اختصاص یافته است از دیرباز با عنوانهای همانندالاحکام السلطانیه، مسائل الولایات والولایات و السیاسیات نام-گذاری گردیده است که در این اواخر به نام «فقه سیاسی»نام گرفته است، که همه این عناوین و اصطلاحات حاکی از یک مفهوم و معنای مشترک و واحد می‌باشد (منتظری، ۱۴۰۹، مبانی فقهی حکومت اسلامی،۱/۱۰).
فقه سیاسی را دو نوع می‌توان تعریف کرد‌:
۱٫ فقه سیاسی، کلیه‌ی مباحث سیاسی فقه را شامل می‌شود، مثل خطبه‌های نماز جمعه، دارالاسلام، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، حدود و دیات و دیگر مباحث و احکام فقهی که رنگ و بوی سیاسی دارد. این تعریف سنتی از فقه سیاسی است (عمید زنجانی، ۱۴۲۱، ۲/۴۴).
۲٫ تعریف امروزی فقه سیاسی عبارت است از‌: تمامی پاسخ‌هایی که فقه به سوال‌های سیاسی عصر و زمان می‌دهد‌، مثلا دیدگاه فقه در خصوص انتخابات، تفکیک قوا، مشروعیت و جایگاه دستگاه اجرایی و…، همه در محدوده‌ی فقه سیاسی است. حال اگر فقه سیاسی را به ‌معنای دوم در نظر بگیریم، شامل نظام سیاسی، فلسفه‌ سیاسی و اندیشه‌ی سیاسی می‌شود، یعنی همه‌ی این مفاهیم در تعریف فقه سیاسی گنجانده شده است(عمید زنجانی،۱۴۲۱، ۲/۴۷).
در تعریف فقه سیاسی بیان شده است: «فقه سیاسی اسلام مجموعه قواعد و اصول فقهی و حقوقی است که عهده دار تنظیم روابط مسلمانان با خودشان (روابط داخلی) و ملل دیگر عالم (روابط خارجی) بر اساس مبانی دین اسلام (که قسط و عدل است و متضمن فلاح و رستگاری انسان است) که آزادی و عدالت را فقط در سایه توحید عملی می داند».( شکوری، ۱۳۷۷،۵۰). فقه سیاسى که شامل مسائل مربوط به حسبه و حکومت و سیاست خارجى و جهاد و حقوق بین الملل مى‌گردد.(عمیدزنجانى، ۱۴۲۱، ۲/۴۷ ). گاه مسائل فقه سیاسی مربوط به اصولی است که بر اساس آن اصول، اندیشه‌ی سیاسی شکل می‌گیرد‌، بنابراین فقه سیاسی شامل آن دسته از مباحث حقوقی در اسلام می‌شود که تحت عناوینی چون حقوق اساسی، مفاهیم سیاسی و حقوق بین‌الملل و نظایر آن مطرح می‌گردد. (عمید زنجانی، ۱۳۶۷، ۲/۴۱)
امام خمینی(ره) نیز در تعریف فقه شیعه بیاناتی دارند که عبارتند از:
«حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه‌ عملی تمامی فقه است و فقه در تمام زوایای زندگی بشریت است. حکومت نشان‌دهنده جنبه‌ی عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی سیاسی و فرهنگی است.» (امام خمینی،۱۳۸۱، صحیفه‌نور،۲۱/۲۸۹). فقه سیاسی به‌ عنوان عرصه‌ای از فقه- که در گستره‌ی زمان با تحولات و تغییرات زیادی روبه‌روست – بیش از عرصه‌های دیگر فقه، نیازمند پاسخ‌های سریع و آسان به مسائل و معضلاتی است که با آن مواجه است و استفاده از قواعد فقهی، می‌تواند بهترین راه برای رسیدن به پاسخ مناسب محسوب شود.( محمدی، ۱۳۸۲،۴۳). در چاپ سنگی کتاب جامع العلوم، درفصل مربوط به سیاسیت بیان شده است که:
«جهان، بوستانی است که آبیار آن دولت است؛ دولت سلطانی است که نگاهبان و حاجب آن شریعت است؛ شریعت سیاستی است که ملک راحفظ می‌کند.» (لمبتون ،۱۳۸۵،مترجم ،محمدمهدی فقیهی ،۳۵۵) فقه سیاسی اسلام عنوانی می‌باشد که شامل بحثهای فقهی جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، حسبه، خراج، فیء، احکام سلطانی، ولایات و بویژه ولایت فقیه می‌شود.
(عمیدزنجانی،۱۴۲۱،۱/۱۹). پس باید گفت که فقه سیاسی شامل آن دسته از مباحث حقوقی می‌شود که تحت عناوینی چون حقوق اساسی و حقوق بین الملل و نظایر آن قرار می‌گیرد. (عمیدزنجانی،۱۴۲۱،۲/۵۰). فقه حکومتی در معنای فقه سیاسی اسلام بیانگر احکام کلی شرعی برای اداره امور جامعه و نظام حکومت اسلامی است. (اسلامی ،۱۳۸۷، ۳۸)
حکم حکومتی خود بخشی از احکام سیاسی اسلام است بنابراین اصول فقه احکام حکومتی و اصول فقه احکام سیاسی تفاوتی ندارد. (اسلامی ،۱۳۸۷، ۴۱). لذا باید گفت که در فقه، مباحثی تحت عنوان جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، حسبه، امامت، خلافت، نصب امرا و قضات، جمع آوری مالیات، و وجوهات شرعیه، مولفه قلوبهم، دعوت به اسلام، جمعه و جماعات، آداب خطبه ها، صلح و قرارداد با دولت‌های دیگر، تولی و تبرّی، همکاری با حاکمان و نظایر آن به طور مستقیم یا غیرمستقیم مطرح شده است که به آنها احکام سلطانیه یافقه سیاسی گفته می‌شود .به این ترتیب فقه سیاسی شامل آن دسته از مباحث حقوقی می‌شود که تحت عناوینی چون حقوق اساسی، حقوق بین‌الملل و نظایر آن مطرمی‌گردد.(ایزدهی،۱۳۸۷،۳۴). در تاریخ اندیشه های اسلامی، تفکر سیاسی در زمینه ضرورت ایجاد حکومت عدل الهی، بر این اندیشه قرآنی متکی است که بندگان صالح خداوند زمین را به ارث خواهند برد.(انبیاء/۱۰۵). اندیشه سیاسی مبتنی بر نظر ولایت فقیه امام خمینی (ره) بعد از شکل‌گیری ذهنی توسط خبرگان منتخب مردم، در قالب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران درآمد، و جمهوری اسلامی را به عنوان نظام مبتنی بر مبانی فقه سیاسی به جهان عرضه کرد.(عمیدزنجانی،۱۴۲۱،۱/۲۳). در حکومت جمهوری اسلامی ولایت فقیه به عنوان عنصر اساسی فقه سیاسی و روح حکومت اسلامی و پایه اصلی تفکر سیاسی شناخته می‌شود. (عمید زنجانی،۱۴۲۱،۱/۲۳).
اسلام، در حوزه عبادات و احکام که صبغه تعبدی آنها زیاد است و عقل متعارف از ادراک خصوصیات آنها عاجز است، تمامی کلیات و جزئیات را بیان فرموده است اما در سایر حوزه ها مانند اقتصاد، سیاست، کشاورزی، دامداری، و…، فقط خطوط کلی را بیان فرموده است و اجتهاد در جزئیات را در این حوزه های مورد نیاز حکومت که در رأس آن فقیه جامع الشرایطی است را به تعقل واگذار نموده است و البته که عقل یکی از دو منبع دین است. ( جوادی آملی ،۱۳۸۹،۳۳۴).
عکس مرتبط با اقتصاد
قوانین مصوب در نظام سیاسی دوگونه است:
۱٫ مطابق و همسان با شریعت. مثل اینکه در قوانین، شرابخوری و.. .ممنوع باشد. در این مورد و موارد مشابه تخلف از قانون، مسلماً ارتکاب گناه و معصیت محسوب می‌شود، زیرا نافرمانی و سرپیچی از دستور شرعی صورت گرفته است. (لمبتون،مترجم محمدمهدی فقیهی ،۱۳۸۵،۴۰).
۲٫ قانون مصوب به صورت عینی در شرع نباشد، بلکه بادید مصلحت گرایانه وضع شده باشد، مانند قوانین راهنمایی و رانندگی. در اندیشه امام خمینی(ره) تخلف از هرگونه قانون (حتی درحدرعایت عبور از چراغ راهنما) معصیت و خلاف شرع می‌باشد.(همان). فقه سیاسی پایه اصلی حقوق سیاسی و عمومی، مقررات مربوط به نظام سیاسی، حدود و اختیارات و وظائف امام امت است و مسائل حقوقی اساسی در اسلام، گاه در سطح بالاتر ازمقوله حقوقی، بصورت جزئی از جهان بینی و عقاید اسلامی مطرح می‌گردد. (عمیدزنجانی،۱۴۲۱،۱/۲۳). فقه سیاسی پاسخ گوی سوالات در هر زمانی است و این بدان دلیل است که فقه شیعه پاسخ گوی سوالات سیاسی هر عصری می‌باشد. مثل دیدگاه فقه در مورد انتخابات، نظارت نهادینه بر قدرت سیاسی و… که روش استنباط و متد آن همان فقه سنتی بوده اما سوالات مطرح شده در این حوزه جدید است و به تبع آن پاسخ های جدید می‌طلبد. (ایزدهی،۱۳۸۷،۳۵). فقه سیاسی اسلام‌، مجموعه قواعد و اصول فقهی و حقوقی است که عهده دار تنظیم روابط مسلمانان با خودشان و ملل غیر مسلمان دنیا براساس مبانی قسط و عدل بوده و تحقق فلاح و آزادی و عدالت را منحصراٌ در سایه توحید، عملی می‌داند. (ایزدهی،۱۳۸۷،۳۵). بنابراین نتیجه می‌گیریم که فقه سیاسی عملاٌدو بخش عمده را در بر می‌گیرد:
۱ .اصول و قواعد مربوط به سیاست داخلی وتنظیم روابط درون امتی جامعه اسلامی
.۲اصول و قواعد مربوط به سیاست خارجی و تنظیم روابط بین الملل و جهان اسلام.
بنابراین فقه سیاسی بیشترین میراث فکری خط توحیدی را سرمایه اندیشه و تحقیق خود قرار داده و همه تلاش فکری محققان بزرگ عرصه فقه را برای دست یابی به حکومت مطلوب و اصول و مبانی آن به کار گرفته است. ( عمید زنجانی،۱۴۲۱، ۱ /۱۷) در فقه سیاسی منابعی مانند ۱٫ قران ۲٫ سنت ۳٫ اجماع ۴٫ عقل به عنوان ادله کشف قواعد حقوقی و وحی به عنوان منبع اصلی تأسیس و مشروعیت این قواعد شناخته می شود.( عمید زنجانی،۱۳۸۳، ۱/ ۴۸). با توجه به آنچه آورده شد می توان گفت که فقه سیاسی عهده دار تنظیم و هدایت روابط سیاسی مسلمین با خویشان و نیز دیگر ملل و جوامع غیرمسلمان است. (شکوری،۱۳۷۷،۵۰).
بنابراین فقه سیاسی دو بخش اساسی دارد:
۱- اصول و قواعد مربوط به سیاست داخلی و تنظیم روابط جامعه اسلامی .
۲- اصول و قواعد مربوط به سیاست خارجی و تنظیم روابط بین الملل و جهان اسلام.

 

۱-۲-۱-۹- ولایت

ولایت باکسره واو به معنای یاری کردن و با فتحه واو به معنای سرپرستی است. و همچنین گفته شده که این واژه باکسره واو و با فتحه واو مانند دِلالت و دَلالت است که اولی اسم و دومی مصدر است و حقیقت این کلمه، سرپرستی و عهده دار بودن کاری است (سیداشرفی ،۱۳۸۹،۲۴)
ولایت واژه ای عربی است که که از کلمه ولی گرفته شده است. ولی در زبان عربی، به معنای آمدن چیزی به دنبال چیز دیگر است؛ بدون آن که فاصله ای در میان آن دو باشد که لازمه چنین توان و ترتّبی، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است. لذا این واژه با هئیت‌های مختلف(به فتح وکسر) در معانیِ«حبّ و دوستی»، «نصرت و یاری»، «متابعت و پیروی»، «سرپرستی» اعمال شده است که وجه اشتراک همه این معانی، قرب معنوی می‌باشد. (جوادی آملی،۱۳۷۹ ،۱۲۲) مفهوم ولایت در اداره سیاسی جامعه اسلامی وتعیین کردن خط و مشی سیاسی امت و دولت اسلامی ،رهبری سیاسی می‌باشد و جهت دهنده به حرکتهای سیاسی و کنترل کننده شتاب آن لازمه خلیفه ،وارث،امین حاکم وحجت بودن فقیه است واین نوع ولایت ورهبری تعبیری است که امیرالمومنین درمورد امامت ،آن راباکلمه قطب بیان فرمودند. (عمیدزنجانی، ۱۴۲۱، ۲/۳۶۱).
از مجموعه نظراتی که در رابطه با واژه ولایت مطرح شد، نتیجه گرفته می‌شود که این واژه در رابطه با سرپرستی و حکومت است که معنای ریشه این کلمه یعنی نزذیکی در آن لحاظ گردیده است و از همین جهت بر امیر و والی گفته می‌شود که او از طریق امارت و سلطنت، خود را نزدیک به مردم می‌داند و از طریق یاد شده خود را به مردم نزدیک می‌داند و از این طریق با آحاد مردم ارتباط و قرابت پیدا می‌کند. یعنی والی با دستورات خود ادعای دوست داشتن مردم و یاری رساندن آنها را دارد و یا انتظار دارد که او را دوست داشته و یاری نمایند. (سیداشرفی، ۱۳۸۹، ۲۵)

 

۱-۲-۱-۹-۱- ولایت درقرآن

ولایت در قرآن به معنای سرپرست واداره کننده می‌باشد. (سیداشرفی ،۱۳۸۹،۲۶)
«الله ولی الذین آمنوا یخرجُهم مِن الظلماتِ الی النّور»
خدا سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند،آنها را از تاریکیها به سوی نور ایمان خارج می‌کند.بقره/۲۵۷
«و مالکم من دون الله مِن ولّیٍ ولانصیر»
شما راجز خدا سرپرست و یاری کننده ای نیست.عنکبوت/۲۴
«ولایستطیعُ ن یُمِلَّ هوفلیُملِل ولیُّهُ بالعدل»
یا اگر نمی تواند مطلب را املا کند پس سرپرست او املا نماید. بقره/۲۸۲

 

۱-۲-۱-۹-۲- ولایت در کلام معصومین

واژه ولایت در مباحث مختلف فقهی به معنای مصطلح و عرفی آن، یعنی حاکم، سرپرست و مدیر به کار رفته است اگر چه در موارد مختلف، نحوه کاربرد آن متفاوت است. این واژه در مواردی در قالب ولایت دراحکام انتظامی، سیاسی و مالی اسلام، به معنا مدیریت امور جامعه که همان حکومت و کشورداری است به کاررفته و در مواردی در قالب اداره امور و اموال یتیمان، سفهاء، مجانین و صغار بر فقیه اطلاق گردیده است؛ بنابراین می‌توان گفت که اداره امور نامبرده از شئون حکومت داری است. زیرا از آنجا که اداره امور جامعه و افراد آن به عهده حاکم است، سرپرستی این افراد و امور متعلق به آنها از مصادیق حکومت و حاکم بودن است. (سیداشرفی، ۱۳۸۹، ۳۰)
واژه ولایت در کلام فقهای شیعه به معنای حکومت و تدبیر امور جامعه می‌باشد. ولایت و سرپرستی فقیه جامع الشرایط بر امور صغار و مجانین جامعه به دلیل حق ولایت و سرپرستی ایشان بر خردمندان جامعه می‌باشد همانطور که پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع)به این دلیل که ولی امر خردمندان جامعه بوده اند نسبت به صغار و مجانین و… نیز ولایت دارند و ولایت فقیه حاکم بر جامعه بر صغار و مجانین در پرتو ولایت ایشان بر خردمندان می‌باشد (سیداشرفی، ۱۳۸۹، ۳۹)
با فحص و جستجو در کلام معصومین(ع)روشن می‌شود که واژه ولایت به معنای صاحبان امر، حاکمان و مانند این موارد آمده است، خصوصاً در بیانات امام علی(ع) در نهج البلاغه ۱۸ بار ولاه جمع والی،۱۵بار ولایت و ولایات ۹ بار به کار رفته، که در تمامی این موارد، به معنای امارت و حکومت می‌باشد. (سیداشرفی ،۱۳۸۹،۲۷).
۱٫در نامه دهم از نهج البلاغه امام علی(ع) این گونه معاویه را مورد خطاب قرار می‌دهد:
«و متی کنتم یا معاویهُ ساسهَ الرَّعیُّهِ و وُلاهَاَمرِاللهِ».
ای معاویه، از کی تدبیرگر مردم و حاکم بر سرنوشت امت بوده ای؟
۲٫«والله ما کانت لی فی الخلافهِرغبهٌ ولا فی الولایهِ اِربهٌ».( نهج البلاغه ،خطبه ۲۵ ).
به خدا سوگند که مرا در خلافت، رغبتی و در حکومت، حاجتی نبوده است.
۳٫«عَن فُضیلٍ عن ابی جعفر(ع)قال:بُنی الاسلامُ علی خمسٍ:الصَّلوهِ والزَّکاهِ والصَّومِ والحجِّ والولایهِ ولم یُنادَ بِشَیءٍ مانودی بالولایهِ یومَ الغدیرٍ».
فضیل از قول امام باقر(ع) نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: اساس و بنیان اسلام برپنج چیز قرارگرفته است، نماز، زکات، روزه، حج، و ولایت(حکومت) و به هیچ یک از این امور آن گونه که برای ولایت در روز غدیر فریاد زده شده است، فریاد زده نشده است.

 

۱-۲-۱-۱۰- ضوابط ومحدودهای حکم حکومتی درفقه شیعه

۱٫ محدوده و قلمرو حکم حکومتی:
دستوراتی که از سوی فقیه صادر می‌گردد به چند صورت قابل تصور است. (امام خمینی،صحیفه نور، ۱۳۶۹، ۲۰/۱۷۰) .
با بررسی هر یک از این موارد می‌توان به محدوده و قلمرو حکم حکومتی و موارد اتفاق و اختلاف درآن را آشکار نمود: صدور احکام جزئی در زمینه‌ی تنظیم نهاد های اجتماعی، نصب و عزل کارگزاران، تصویب طرح ها و برنامه ها و سایر تصمیماتی که در جهت اداره جامعه انجام می‌گیرد. در چنین مواردی که از مباحات محسوب شده و هیچ گونه امر الزامی در مورد آنها وجود ندارد،ا گر ولی فقیه حکم کند حکم ایشان نافذ است، زیرا این امور از اموراتی است که – بنا به قول ولایت عامه فقیه یا از باب حسبه-دراختیار فقیه حاکم است.
۲٫ خصوصیت های حکم حکومتی:
۱٫ صدور از حاکم اسلامی: از آن جا که حکم حکومتی توسط حاکم اسلامی انشاء می‌شود، بدون فرض وجود حاکم جامع الشرایط،فرض وجود حکم حکومتی ممکن نیست. (اسلامی ،۱۳۸۷، ۶۹)
۲٫ تغیّر: حکم حکومتی که بر اساس تشخیص مصلحت و به ملاحضه زمان و مکان و تشخیص موضوع صادر می‌شود، و این محدویت زمانی و مکانی از شرایط صدور حکم حکومتی است که در احکام ثابت اسلام نیست.(همان)
۳٫ابتناء بر مصلحت: ابتناء بر مصلحت به معنای ابتناء بر همان مصلحت اهم است و حاکم در صدور این گونه احکام تزاحم ملاکات راملاحضه می‌کند و برخی را بر برخی ملاکات دیگر ترجیح می‌دهد و در تشخیص این ترجیح به معرفی شرع از ملاکات و ترجیح برخی بر ملاکات دیگر رأی می‌دهد و زمانی که مصداق حکم اهم را یافت، حکم را صادر می‌کند. (همان،۷۰)

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 05:06:00 ق.ظ ]