۲٫ پایان بخشیدن به یک واحد کاری مختصر و طولانی.
۳٫ آسانسازی، یادگیری مفاهیم یا اصول جدید.
۴٫ ایجاد حس موفقیت و کسب مهارت در دانشآموزان
اساس جمعبندی بر دو رکن استوار میباشد: ۱- خلاصه کردن ۲- تمرین. در خلاصه کردن برای دانش آموزان فرصتی فراهم آورده میشود تا به سازماندهی مفاهیم اصلی یا روابطی که در طول ارائه مطلب به آنها اشاره شده است، بپردازند. تمرین هم در واقع موقعیتی است که در آن دانشآموزان میتوانند مطالب آموخته شده را بیازمایند.
۱۱٫ مهارت دادن تکلیف شب:
تکلیف شب یا تکلیف خانه آن دسته از فعالیتها را شامل میگردد که در راستای یادگیریهای کلاسی به منظور انجام و تمرین آنها در خارج از مدرسه برای دانشآموزان تعیین میگردد. بررسی و مطالعهی تاریخ آموزش و پرورش نشان میدهد که تعیین تکلیف همواره به عنوان یکی از عوامل بسیار مهم در تحقق یادگیری مطرح بوده و در هر دورهای از تاریخ، متناسب با برداشتی که از یادگیری وجود داشته به شکل و نوع متفاوتی ارائه شده است. هر شغل و حرفهای بنا به مقتضیات خود مستلزم رفتارهای بدنی، اجتماعی، عاطفی و عقلی خاصی است که میزان موفقیت و پیشرفت فرد به چگونگی این گونه رفتارهای بستگی دارد. معلمی نیز که یکی از مهمترین وظایف اجتماعی است نمیتواند از این قاعده مستثنی باشد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
گیلبرت هارت[۱۱] با توجه به این مطلب معتقد است: «که معلمان برای موفقیت در کار خود باید دارای ویژگیهای زیر باشند:
۱٫ علاقهمندی به دانشآموزان
۲٫ تسلط به موضوع درس
۳٫ شناخت تفاوتهای موجود بین دانشآموزان و روحیهی هر کدام از آنان
۴٫ انجام رابطه بین جامعه و مدرسه
۵٫ کسب آگاهی از فنون و مهارتهای آموزشی».
این ویژگیها به معلمان کمک میکند که به دانشآموزان توجه بیشتری نشان داده و به کار با آنان عشق بورزند. چنانچه انسان دوستی و عشق به انسانها محور فعالیتهای آموزشی نباشد معلمان هر چند که علامهی دهر بوده و با فنون معلمی آشنا باشند، موفقیتی در کار اداره کلاس نخواهند داشت. همچنین معلمان بیاطلاع از علوم رفتاری و روانشناسی یادگیری نخواهند توانست بدون شناخت تفاوتهای فردی کودکان و خصوصیات هر کدام از دانشآموزان، اداره مؤثر کلاس را به عهده داشته باشند.
به همین منوال معلمانی که در پاسخگویی به پرسشهای منطقی و سنجیدهی دانشآموزان احساس ناتوانی می کنند نمیتوانند انتظار موفقیت در اداره و رهبری کلاس را داشته باشند. به علاوه اگر معلمی در زمینه فعالیتهای آموزشی خود به آگاهی های خویش نیفزاید و ناچار به تکرار مکررات باشد، چگونه میتواند در اداره کلاس در انتظار موفقیتهای چشمگیر باشد؟خوشبختانه تمام ویژگیهای فوق اکتسابی بوده و معلمان پس از طی آموزشهای لازم و دوره های مربوطه قادر خواهند شد که با مهارت و تخصص کافی، وظایف خطیر خود را به نحو شایستهای انجام دهند. به همین سبب امروزه در بسیاری از کشورها پیش از آنکه در خصوص برنامه، ساختمان مدارس، تجهیزات و امکانات آموزشی فکر کنند، در اندیشهی تربیت معلم هستند زیرا هیچ یک از عوامل و عناصر تربیت نمیتواند چون معلم تربیت شده، منشأ اثرات شایان توجه در تعلیم و تربیت باشند، از این رو معلم امروزی نمی تواند صرفاً به دلیل داشتن مدرک تحصیلات عالی و بدون هرگونه آموزش و اطلاعی از رموز تربیتی، روانهی کلاس گردد. زیرا در این صورت به مانند صنعتگری است که فارغ از هر وسیله و ابزاری به منظور سازندگی به سراغ مواد خام میرود. به علاوه، معلمان حتی با وجود گذراندن برنامههای دروس نظری ثابت و مشخص و آشنایی با روش های تربیتی یکسان و معین، به هنگام پیاده کردن آموختههای خود در کلاس، به ور دقیق و کامل از اصول و نظریه های تربیتی پیروی نمی کنند بلکه هر کدام متناسب با خصوصیات جسمی و روانی و مقتضیات اجتماعی و فرهنگی در فعالیتهای آموزشی خود دخل و تصرفاتی انجام میدهند. در این خصوص، کل شخصیت معلم نقش اساسی ایفا کرده و دیدگاه او و فلسفهای که به آن معتقد است شدیداً در کارش تأثیر فراوان به جای میگذارد. بنابراین به همان اندازه که رعایت نظریه ها، اندیشه ها و اصول تربیتی در مسئولیت و ادارهی کلاس از اهمیت والایی برخوردار میباشد.
در جوامع مختلف و محیطهای گوناگون بعضی از سنخهای معلمان در برخورد با دانشآموزان و اداره کلاس نسبت به نسخ های دیگر موفقترند و در بین دانشآموزان از محبوبیت خاصی برخوردار میباشند. آگاهی از انواع گونه های معلمان به معلم کمک میکند تا خود را از نگاه دیگران بررسی کرده و خویشتن را بهتر بشناسد و در اصلاح کمبودها و کاستیهای خویش کوشش نموده و محاسن دیگر معلمان را تشخیص داده و به تقویت رفتارهای مناسب در فعالیتهای آموزشی خود اقدام کند.
به اعتقاد صاحبنظران تعلیم و تربیت روانشناسان و جامعهشناسان، معلم عامل بسیار مهمی در آموزش و پرورش به شمار میرود. سازمان مدرسه، برنامه و وسایل آموزشی هرچند که نقش مهمی را دارا میباشند اما در مقایسه با اهمیت معلم، ارزش بسیار کمرنگتری دارند. زیرا این معلم است که به همهی آنها حیات می بخشد. به اعتقاد ارسطو کسانی که کودکان را تربیت میکنند باید بیش از افرای که آنان را بار میآورند مورد احترام قرار گیرند. زیرا اینان تنها زندگی را به کودک میبخشند در حالی که معلمان هنر بهتر زیستن را به او یاد میرهند. مشهورترین پژوهش موجود در زمینه شخصیت معلم و رابطه آن با کارآیی به وسیلهی رایانز[۱۲] درسال(۱۹۶۰) در ایالات متحده انجام شد.وی با تدوین مقیاس درجهبندی مخصوصی برای ارزیابی ویژگیهای معلم دریافت که معلم فوق فردی گرم، درک کننده، صمیمی، مسئول، منظم، خلاق و پرشور و شوق است. انجمن تربیت معلم امریکا با توجه به ماهیت تعلیم و تربیت در دنیای امروز، ویژگیهای مورد نیاز معلم را به صورت زیر خلاصه می کند:
۱٫ دارابودن معرفت و مهارت در فعالیتهای شغلی.
۲٫ عرضه کردن معرفت و مهارتهای خود در کلمات و اشکالی که برای دانشآموزان قابل فهم باشد.
۳٫ علاقهمندی به رشد و تکامل کودکان.
۴٫ محترم شمردن آزادی، رشد و پیشرفت همهی دانشآموزان و اعتقاد به اینکه آنان میتوانند پیشرفت کنند. البته این امر در صورتی ممکن خواهد بود که خود معلم پیوسته در حال پیشرفت باشد.
۵٫ افزایش معلومات و مهارتهای خود به صورت مستمر.
۶٫ برقراری روابط دوستانه با افراد اجتماع و سازگار ساختن خود با آداب و رسوم محلی.
۷٫ اعتقاد به استدلال در امور و توانایی بررسی و تجزیه و تحلیل مشکلات و مسائل شخصی، اجتماعی و تربیتی.
۸٫ صادقانه دوست داشتن کودکان از هر طبقه و در هر شرایط.
۹٫ ارزشیابی فعالیتهای خود و دانشآموزان بر حسب مقتضیات زندگی و اصلاح فعالیتهای نامطلوب.
۱۰٫ مهارت در همکاری با دیگران.
بررسی آثار و آرای صاحبنظران نشان میدهد که هر کس بنا به برداشت خود از شغل معلمی، ملاکهای شایستگی خاصی را برای آن در نظر میگیرد. سیف (۱۳۸۳) مهمترین ملاکهای شایستگی برای معلمان را به قرار زیر عنوان میکند:
۱٫ توانایی جذب دانش آموزان
۲٫ توانایی اداره کلاس و هدایت دانشآموزان
۳٫ توانایی ایجاد یادگیری در دانشآموزان
۴٫ داشتن مهارت در روش های آموزش
۵٫ فراهم کردن زندگی شاد و سعادتمندانه برای دانشآموزان.
در ادامه هریک از این ملاکهای شایستگی به اختصار توضیح داده می شود:
۱٫ توانایی جذب دانش آموزان: این ملاک دارای سابقهای تاریخی و طولانی میباشد. سقراط و افلاطون در زمره معلمانی بودنی که در جذب دانشآموزان به دور خویش و جلب علاقهی آنان به بحثها و مذاکره، شهره آفاق بودند. در این راستا، بسیاری از معلمان بزرگ اسلامی ایرانی در توانایی جذب دانشآموزان و طلاب از گوشه و کنار جهان به جلسات درس و بحث خود شهره بودند.بررسیها نشان میدهد که امروزه صاحبنظران این ملاک را به دلیل آن که دانشآموزان را به عنوان وظیفه به کلاسها میروند و نه به طور دلخواه ملاک مناسبی برای شایستگی معلم به حساب نمیآورند.
۲٫ توانایی اداره کلاس و هدایت دانشآموزان: برخی از پرورشکاران توانایی معلم را در اداره کلاس، حفظ نظم و انظباط در میان دانشآموزان و هدایت یادگیری آنان، یکی دیگر از ملاک های شایستگی معلم به حساب میآورند. مطالعات نشان میدهد چه در آموزشهای سنتی که حفظ نظم و انضباط کلاس درس و به خصوص هدایت تک تک دانشآموزان در جریان یادگیری از خصوصیات معلمان موفق محسوب میشد و چه در نظامهای آموزشی نوین که آموزش عمدتاً به یاری و کمک مواد آموزشی صورت میپذیرد. هدایت دانش آموزان و نه انتقال دانش به آنان، وظیفه اصلی معلمان به شمار میرود.
به نظر دستاندرکاران مسائل تربیتی گرچه وظیفه اصلی معلمان فراهم آوردن شرایط مطلوب برای یادگیری، دادن تکالیف، تمرین کافی و مناسب و رفع اشکالات دانشآموزان میباشد، اما مسئولیت اصلی یادگیری به عهده خود دانشآموزان بوده و معلمان را نباید از بابت شکست آنان در یادگیری مقصر شناخت.
۳٫ توانایی ایجاد یادگیری در دانشآموزان:برخی از اندیشمندان این ملاک را از هر ملاک دیگر مهمتر دانسته و معتقدند از آنجا که هدف اصلی آموزش معلم، یاری و مساعدت به ایجاد یادگیری در دانشآموزان میباشد لذا معلم موفق و شایسته کسی است که دانشآموزانش قادر گردند هدفهای تعیین شده برای درس او را به خوبی یاد بگیرند. بر اساس این ملاک، معلم و همچنین شرایط یادگیری فراهم شده توسط او مسئول یادگیری دانش آموزان هستند و نه خود آنان.
از طرف دیگر برخی از متخصصان این ملاک شایستگی معلم را چندان مورد توجه قرار نداده و به کسانی که به آن تأکید زیاد دارند، ایراد میگیرند. به باور آنان معلم تنها بخش ناچیزی از عوامل مختلف و متعددی است که بر میزان یادگیری دانشآموزان تأثیر میگذارد، و در مقابل، عواملی چون: ۱- کمک و حمایت از اعضای خانواده، ۲- انگیزههای خود دانشآموزان، ۳- شرایط مناسب کلاسی، ۴- امکانات و مواد گوناگون آموزشی و ۵- کلاسهای خصوصی و معلمان سرخانه، در این امر بسیار دخیل میباشند. از این رو نمی توان گفت که توفیق دانشآموزان یک کلاس صرفاً مرهون معلم آن کلاس است.
۴٫ داشتن مهارت در روش های آموزشی: یکی دیگر از ملاکهای شایستگی معلم، تسلط وی بر روشها و فنون آموزشی میباشد. به اعتقاد طرفداران این ملاک، معلم مانند هر صاحبفن دیگر، هرچه بیشتر بر فوت و فن کارش مسلط باشد در تدریس خود موفقتر خواهد بود.ملاک تسلط معلم بر روشها و فنون تدریس، بیش از همه مورد استفاده و تأکید مربیان مراکز تربیت معلم قرار دارد. زیرا هدف اصلی از تأسیس و دایر کردن دوره های تربیت معلم در واقع ایجاد مهارتهای آموزشی در قالب روشها و فنون تدریس در معلمان آینده میباشد. از این رو، بسیاری از صاحبنظران، این ملاک را بر دیگر ملاکها شایستگی معلم ترجیح دادهاند.
بهرهگیری از این ملاک، موجب میگردد که تشخیص معلمان اثربخش از معلمان غیر اثربخش برای مسئولان نسبتاً آسان گردد. زیرا کافی است که صرفاً از آموزش معلمان مشاهده به عمل آید تا مشخص شود که هر گروه از معلمان کدام یک از فنون و روش های آموزشی را در کلاس خود به کار میگیرند و آن هم به چه نسبتی. گرچه اظهار نظر قطعی در خصوص این که کدام یک از روش های تدریس بهتر از روش های دیگر است، در حال حاضر امکان پذیر نمیباشد، معهذا تنها اظهار نظر صریحی که صاحبنظران در این رابطه مطرح کردهاند این است که هر یک از روش های مختلف تدریس برای گروهی از هدفهای آموزشی مفید بوده و احتمالاً برای دیگر هدفهای آموزشی خالی از فایده میباشند. اما آنچه که مسلم شده و به اثبات رسیده این است که دانش و آگاهی معلم از روش های مختلف آموزشی امری ضروری است.
۵٫ فراهم کردن زندگی شاد و سعاتمندانه برای دانشآموزان: درباره این ملاک گروهی از پرورشکاران را عقیده بر این است که محیط آموزشگاه و همچنین فعالیتهای آموزشگاهی باید برای دانشآموزان به صورتی لذتبخش و شادی آفرین جلوه کرده و به دور از هر گونه حالت کسالتآور و یکنواخت باشد.
حیطه های مهارتی کار معلم
حیطه های مهارتی که اثر بخشی کار یک مدرس را تعیین میکنند عبارتند از: الف) صلاحیت و توانایی فنی
(علم و مهارت در درس مورد آموزش) ب) صلاحیت و توانایی حرفهای (آگاهی از برنامه ریزی، ارائه و ارزیابی آموزشی) و ج) صلاحیت شخصی (ویژگیهای شخصی و رفتاری مؤثر در فرایند تعلیم و تعلم).
احاطه بر موضوع درسی (صلاحیت فنی)
آگاهی از موضوع مورد آموزش و مهارتهایی که با کاربرد آن سر و کار دارند و از اجزاء اصلی و کلیدی یک تدریس اثر بخش به حساب میآیند.
اثربخشی تدریس آمیزهای از دانش علمی خاص و هنر ارائه مطلب است. متغیرهای بسیاری بر موضوع درسی، محیط آموزشی، مدرس و فراگیران تأثیر میگذارد. بنابراین اظهارنظر قاطع در مورد متغیرهای متعامل مؤثر بر رفتار فراگیران دشوار است. با این وصف هیچ چیزی را نمیتوان با علم و مهارت در موضوعی که باید آموخته شود جایگزین کرد. علم و مهارت عملی به طرق مختلف حاصل میشود، اما ارزش یا میزان تجاربی که از این طریق حاصل میشود جای گفتگو دارد. آنچه که تردیدی در مورد آن وجود ندارد نیاز به کسب توانایی های اساسی است. فراگیران هرگز نباید در مورد مهارت مدرس خود دچار تردید شود.
سطح تحصیل و تجربه مدرس بر اعتبار او تأثیر میگذارد. تجربه مدرس موجب ارائه مثالهایی میشود که تدریس را جالب و قابل فهم میسازد. آگاهی مدرس از موضوع درس و تجربه او به اعتماد به نفس بالاتری برای او میانجامد که میزان اثربخشی تدریس او را هم بالا میبرد. همچنین، میزان و ماهیت سابقه، علاوه بر فراهم کردن اعتبار بیشتر برای مدرس، احترام دانشجویان را هم نسبت به او جلب میکند. با این حال اگر این اعتبار منبعث از سابقه و تجربه کاری مدرس، از طریق شواهد عینی و مهارتهای علمی حمایت نشود، مزیت آن از بین خواهد رفت. چنانکه حتی مدرسان تازه کاری که در مورد جزئیات دقیق و کامل موضوع درسی خود تجربه و مهارت کافی دارند در مقایسه با مدرسان قدیمی ولی فاقد تجربه در موضوع درسی، ارتباط راحتتری با دانشجویان خود برقرار میکنند.
مهارت و نیز دانش و آگاهی مدرس در زمینه درس مورد آموزش مهم است ولی کافی نیست. بسیاری از افرادِ واجد دانش و تبحّر بالای علمی و فنی نمیتوانند مدرس خوبی هم باشند. نقش مدرس ایجاب میکند که دانشجو و فراگیران را به کسب دانش و مهارتهای لازم وادارد. اگر مدرس توان، شکیبایی و قدرت لازم را برای کمک به دانشجوی تازهکار نداشته باشد، علم و مهارت او ارزش چندانی ندارد. مدرسان باید بتوانند قابلیت‌ها و توانایی های خود را تجزیه و تحلیل کرده، درس را چنان سازماندهی کنند که فراگیران بتوانند در ارتباط با موضوع درسی مهارت پیدا کنند. غالباً عناصر اساسی فعالیت تدریس با الگوی کلی رفتار یک مدرس ماهر به قدری عجین شده که گاه یافتن گامهای نخستین برای ارائه آموزش ، سخت دشوار است. در چنین وضعیتی، سطح بالایی از مهارت و توانایی در موضوع مورد تدریس، ممکن است به جای کمک به اثر بخشی تدریس، مخلّ آن بشود. مدرسان همواره باید تلاش کنند با مطالعه بیشتر و کسب تجارب جدید در زمینه درسی خود صلاحیت و تبحّر بیشتری به دست آورند. این ارتقای صلاحیت بویژه در مورد دانشجویانی ضرورت دارد که برای کسب آمادگی احراز وظایف ویژه و تخصصی، آموزش میبینند. دانشجویان در ارزیابی مهارت مدرسان خود از قابلیت و آگاهی خوبی برخوردارند و مدرسِ با صلاحیت احترام آنان را بر میانگیزد.
صلاحیت حرفهای معلم
صلاحیت حرفهای را میتوان به شیوه های گوناگون تبیین کرد، سه زمینه اصلی نقش حرفهای مدرس برنامه ریزی درسی، ارائه دروس وارزشیابی و امتحان تأکید دارد. اثربخشی مدرس در این سه زمینه را تا حد زیادی، دانش و درک وی از نظریه و عمل فرایند آموزش و یادگیری تعیین خواهد کرد.
عنصر اصلی برنامه ریزی درسی ، محتوای درس است. تشخیص مهارتها و دانشی که فراگیر باید کسب کند مطلبی نیست که بتوان بسهولت از آن گذشت.پژوهشگران آموزشی و دانشمندان برای پاسخ به این سؤال که: «چه عناصر و مهارتهای علمی مناسب گنجانیده شدن در برنامه درسی است»، رویه های نظاممندی به وجود آوردهاند. از آنجا که معمولاً امر تعیین محتوای درسی به هنگام تدوین برنامه درسی دورها مدرسه انجام میگیرد، اغلب مدرسان بویژه گروه تازه کارتر، در فرایند تعیین محتوای درس درگیر نمیشوند. با این وجود، آنان در بازبینی و به روز کردن محتوا مخصوصاً در مورد موضوعاتی که محتوایشان دستخوش تغییرات سریع است، بکرّات با محتوای درس نیز سر وکار خواهند یافت.
بعد از تحلیل موضوع درسی و تعیین دانش و مهارتهای مربوط به آن، میزان مطلب مورد نیاز برای یک دوره خاص معین میشود. فرایند انتخاب بر اساس عواملی نظیر اهدافی که در سطح مورد نظر باید برآورده شود، و نیز سابقه و تجارب فراگیران انجام میشود.
بعد از انتخاب محتوای لازم برای کل دورها برنامه مورد نظر، برنامهریز آموزشی به طور مستقیم به ریز واحدها و درسهایی که باید در هر کلاس به فراگیران آموزش داده شود، میپردازد و دربارهی اهداف مشخصی که باید در طول دوره معین تحقق یابد، فعالیتهای منجر به تحقق آن هدف و خط مشیهای لازم برای ارزشیابی میزان فراگیری دانشجویان تصمیمگیری میکند.
مدرس پس از تدوین برنامه دورهی تدریس و تهیه ریز برنامه تک تک درسها، باید برنامه درسی خود را پیاده کند. تسهیل امر یادگیری دانشجویان اساسیترین وظیفه مدرس است و این وظیفه را میتوان با شیوه های معمول در دانشگاه ها مانند سخنرانی[۱۳] ، نمایش فیلم و اسلاید و یا تعیین مطالب خواندنی برای دانشجویان انجام داد. از روش های دیگر آموزش میتوان از نظارت بر کار دانشجویان در حین انجام یک کار آزمایشگاهی، نمایش فیلم، تهیه نمودار و یا ترتیب دادن فعالیتهای دیگری که برای ارتقای توان علمی دانشجویان در زمینه مربوط به درس طراحی شده است، نام برد. مدرس به هنگام هدایت فرایند یادگیری دانشجویان میتواند از روش های مختلف رسانهای و کمک آموزشی نیز استفاده کند. به تعبیر مک گیچی[۱۴]: «تدریس دانشگاهی اهداف بسیار مهمی را دنبال میکند که یکی از آنها میتواند بالابردن انگیزه و توان دانشجویان برای تداوم یادگیری بعد از ترک دانشگاه باشد».
افراد خصوصیات ذاتی و رفتارهای اکتسابی متفاوتی دارند. هرگز نمیتوان دو فرد کاملاً همانند یافت. خصوصیات فردی مدرسان و دانشجویان و نبود نتایج قابل پیشبینی و مطلق در فرایند آموزش، آموزش را به فرایندی دشوار، پیچیده و در عین حال جالب مبدل میکند. مدرسان نیز خصوصیات ذاتی و الگوهای رفتاری خاص خود را دارند که بر عملکرد آنها و عملکرد شاگردانشان تأثیر میگذارد. خصوصیات فردی هرکس نحوه تلقی و برداشت دیگران از او را تعیین میکنند. ویژگیهای جسمانی افراد قابل رؤیت است؛ با این حال بین قد، وزن، رنگ پوست و یا جنسیت مدرس و اثربخشی او رابطه اندکی وجود دارد. ویژگیهای روانشناختی و احساسی به طور مستقیم بر اثربخشی تدریس تأثیر میگذارند، ولی متغیرهای بسیار زیادی در این زمینه وجود دارند که حتی تفاوتهای بسیار اندک در اثر بخشی را هم نشان میدهند. نگرش یا طرز فکر هر مدرسی درباره افراد، اشیاء و رویدادها احساسات و عقاید خاصی دارد. رفتار یا اشارات فرد معمولاً بر نگرش مثبت یا منفی او دلالت دارد. نگرشهایی که معمولاً در رفتار انسان تجلی میکند از تجارب زندگی و تعامل با دیگران نشأت میگیرد. وقتی فرد به سن بلوغ میرسد ایجاد تغییر در نگرش او بسیار دشوار است. افراد واجد شرایط نگرش های مثبت، در مقایسه با دارندگان نگرشهای منفی معمولاً مدرسان کار آمدتری هستند. مثال بارز نوع نگرش یا طرز فکر یک مدرس که در اثربخشی آموزشی او اثر میگذارد احساس مدرس نسبت به دانشجویان و فرایند یادگیری است. مدرسانی که برای جلب توجه و تحت تأثیر قرار دادن دانشجویان موقعیت خود را به رخ آنها میکشند [۱۵] نیازهای فراخودی دارند که مانع اثربخشی تدریس آنها میشود. نگرش مدرس مبنی بر توجه کردن و اهمیت دادن به دانشجویان باید به نوعی ابراز شود. دانشجویان مایلند تحت نظر مدرسی درس بیاموزند که به دانشجویان خود و موضوع درس علاقهمند است.
مدرسی که نسبت به تدریس نگرش مثبتی دارد نوعی پیام تقویت کننده را به دانشجویان خود انتقال میدهد که خود این پیام در یادگیری آنها تأثیر مثبت دارد. تشویق و چشمداشت، عوامل تقویت کننده یادگیری به حساب میآیند. رفتار چنین مدرسی به شیوهای است که دانشجویان پیشاپیش نسبت به فرهیختاری خود احساس آگاهی پیدا میکنند. دانشجو این گونه میاندیشد مه « مطمئناً میتوانم، چون شما باور دارید که من میتوانم» ، «من تا به انجام رساندن کار به تلاشم ادامه خواهم داد چون شما مرا مجاب کردهاید که من قادر به انجام آن هستم». مدرسانی که کار خود یا سازمانی را که در آن اشتغال دارند، دوست ندارند، غالباً در کلاس درس نگرش منفی نشان میدهند. داشتن چنین نگرشی در فضای یادگیری، در نهایت، یادگیری و نگرش دانشجویان را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. نقش مدرس، تعامل و همکاری او با دانشجویان در فرایند رشد و یادگیری تمایلی نداشته باشد، به نوعی دچار تناقض گویی شده است.
توانایی های عقلانی. مدرس باید بخواند، بنویسد، استدلال کند، استنتاج کند، حلّال مشکل باشد، محاسبه کند، جمعبندی کند، دربارهی مفاهیم توضیحی ارائه دهد و بتواند تصمیمات عاقلانه بگیرد و این کارها در واقع از وظایف مغز است و موجب میشود مدرس در بهرهگیری از نهادها برای انتقال مفاهیم و ایجاد ارتباط با افراد، اشیاء و آراء بسهولت عمل کند. لازمه کار یک مدرس کارآمد برقراری ارتباط مناسب است. میزان درک افرادی که به تدریس تمایل دارند باید بالاتر از حد معمول باشد. اصطلاحات گوناگونی چون هوش، شناخت و ادراک، در تبیین توانایی های عقلانی لازم برای یک مدرس مورد استفاده قرار میگیرد. مدرس، علاوه بر اینکه باید روان و واضح سخن گوید، باید دارای نوعی توان فکری برای ادای مطالب درسی نیز باشد.
خلاقیت. در حالی که در نظریه ها و پژوهشهای اخیر خلاقیت بخشی از عملکرد عقلی فرد به حساب میآید، جا دارد که از خلاقیت در ارتباط با نقش مدرس به طور جداگانه بحث شود. خلاقیت و ابتکار ویژگیهایی هستند که به کمک آنها میتوان مدرس خوب و بد را از هم تشخیص داد. خلاقیتها و ایدهآلهای نو با ایجاد راهبردها و راهکارهای جدید، به انجام موفقیت آمیز کار منتهی میشوند. یک مدرس خلاق برای تبیین و مجسم کردن مطالب درسی خود تدابیری میاندیشد تا به کمک آنها، مطالب درسی را به شکل زنده و پویا ارائه دهد. مدرسان ضعیف غالباً بدون توجه به موضوع درس، روش واحدی را در تدریس به کار میگیرند. در حالی که اگر یک روش برای یک کلاس کارآمد باشد ممکن است برای سایر دروس هیچگونه کارآیی نداشته باشد. مدرسان کارآمد به کوچکترین نشانه هایی از سردرگمی، عدم درک یا خستگی و بی علاقگی دانشجویان آگاهی دارند و میتوانند در جهت حل مشکل به نحوی در روش تدریس خود تغییراتی ایجاد کنند. بدیهیترین دلیل ضرورت تغییر در روش های آموزشی در درسها و کلاسهای مختلف آن است که افراد از نظر تجربه، روش یادگیری و گنجایش ادارکی متفاوتند. سرعت یادگیری دانشجویان در موضوعات مختلف به میزان زیادی به توان تطابق آنها با الگوی یادگیری مورد استفاده در روش مدرس بستگی دارد. این ارتباط میان مدرس و دانشجو، باید دو طرفه باشد و مدرس برای تطابق با شرایط یادگیری دانشجو، روش تدریس خود را تغییر دهد. فهم اصول یادگیری به مدرس خلاق و مبتکر امکان میدهد تا وسایل کمک آموزشی لازم را برای مجسم ساختن اصول مورد تدریس خود طراحی کند؛ برای روشن کردن مفاهیم از جریانات و اتفاقات جاری مثال بیاورد و یا روش های مؤثرتری را برای سنجش میزان پیشرفت و فراگیری هر یک از دانشجویان به کار گیرد.
مهارتهای اجتماعی (بین فردی)[۱۶]. قابلیت برقراری ارتباط مناسب با دانشجویان، مدیران، والدین، کارفرمایان و رهبران اجتماعی از ضروریات کار هر مدرس است. مثلی است که میگویند» « پیشه معلمان پرورش و آماده سازی انسانهاست» . ارتباط اجتماعی مطلوب، یادگیری بهتر را تضمین نمیکند ولی به تحقیق ثابت شده است که احساس منفی دانشجویان نسبت به مدرس، خود، موجب کاهش میزان یادگیری دانشجویان میشود. دانشجویی که بترسد و یا عصبانی و نگران باشد نمیتواند خوب یاد بگیرد.
تسلط، اعتماد به نفس و تلقی مثبت مدرس از خود، عامل اصلی و مؤثر در محیط یادگیری است. شخصیت افراد مجموعهای از خصایص شخصی، اجتماعی و روانی آنهاست . بعضی از این عوامل شخصیتی، جنبه ارثی دارند، در حالی که بعضی دیگر از تربیت محیطی و تجارب دوران زندگی حاصل میشوند. مدرسان به عنوان افراد بزرگسال به آسانی قادر به ایجاد تغییر در خود نیستند، با این حال آگاهی آنان از شخصیت و رفتارهایی که در یادگیری تأثیر منفی دارد میتواند سودمند باشد. داشتن تلقی منفی از خود، غالباً در قالب ریشخند، گرفتن حالت تدافعی، اهانت به دیگران، خصومت، درونگرایی و تندروی نسبت به دانشجویان ظاهر میشود. این رفتارهای منفی مدرس ، با ایجاد ارتباط مشخص و مناسب با دانشجویان منافات دارد.
هر چند تعیین نقش و جایگاه مدرس در ارتباط متقابل استاد- دانشجو لازم به نظر میرسد، این جایگاه و فاصله تخصصی نیابد به صورت نوعی بیاعتنایی، عدم توجه و یا تفاوت در ارزش میان انسانها جلوه کند. بین یک دوستی صمیمانه یا رابطه اجتماعی و ارتباطی شغلی مبتنی بر احترام متقابل و توجه به افرادی که با فرایند تدریس و یادگیری سرو کار دارند خط تمایز مهمی وجود دارد. مدرس باید با دانشجویان ارتباط مثبتی برقرار کند تا بتواند به جای تضعیف اهداف اصلی فراگیری، به تحقق آن اهداف کمک کند. مدرس باید با دیگر همکاران و رؤسای خود نیز هماهنگی داشته باشد. اشتیاق به فعالیت بیش از حد موجب جلب احترام همکاران و سرپرستان میشود مگر در مواردی که این اشتیاق با پرخاشگری یا بیتوجهی به کار دیگران همراه باشد. علاوه بر این، آگاهی و عمل به سنت و باورهای اجتماعی در کلاس درس و سایر حیطه های آموزشی حائز اهمیت بسیار است.
رفتار. شخصیت، که معمولاً در بزرگسالی نمود پیدا میکند، عمدهترین متغیر در برقراری ارتباط با دیگران به حساب میآید. این پیوستگی پیچیده شخصیتی، عامل مهمی در معرفی مدرس به دیگران بشناساند و یا دیگران او را بشناسند طبیعی و بدون تصمیم گیری آگاهانه بروز میکند. با این حال بسیاری از تأثیرگذاریهای مدرس در یادگیری فراگیران، حاصل رفتارهای کلامی و عملی اوست. مسلم است که چنانچه رفتارهای مدرس به نظام ارزشی و احساسی فراگیران نزدیکتر باشد، برای آنان قابل قبول تر است. رفتار مناسب، به شرایط و زمان خاص بستگی دارد و فرد دیگری نمی تواند آن را از قبل پیش بینی کند. این، بخشی از فرایند پیچیده تصمیمگیری است که پیوسته در هر محیط تعلیم و تعلم روی میدهد. اصول کلی حاکم بر رفتار، در بیشتر موقعیتها مناسب و قابل اجراست.
ملاحظهکاری همیشه احساس دیگران را در نظر بگیرید. از آنجا که در بسیاری از موارد فرد قادر به درک احساس دیگران نیست، مدرسان باید در شرایط نامساعدی که احتمالاً موجب دستپاچگی و اضطراب میشوند، محتاط باشند. بهتر است از پافشاری بر مسائلی نظیر تفاوتهای دیدگاه های سیاسی، تفاوتهای نژادی و فرهنگی و نیز برتری یک درس نسبت به دروس دیگر، اجتناب شود.
گاه امور جنجالی را هم میتوان مورد بحث قرار داد ولی عملکرد مدرس باید دقیق و ملاحظهکارانه باشد. مدرس باید نسبت به افکار و دیدگاه های دیگران به شیوهای واکنش نشان دهد که از واکنش او رد یا قبول کامل آن دیدگاه ها استنباط نشود . چنانچه مدرس خودرأی و بیمنطق به نظر برسد، بحثهای مهم با مشکل مواجه میشود. لذا پایبندی به این توصیه که ابتدا بیندیش و آنگاه سخن بگوی، حائز اهمیت بسیار است. بهترین نوع برخورد این است که شخص نسبت به شنیدن نظریات دیگران توجه و اشتیاق نشان بدهد و با دانشجویان صادق باشد.اگر دانشجویان پاسخ نادرستی بدهند، مدرس باید از مسخره کردن پاسخ آنها اجتناب کند و تا آنجا که ممکن است بخشی از پاسخ نادرست را تصحیح کند. به عنوان مثال، میتوان گفت «جو، من معتقدم که شما در مسیر درستی فکر میکنید ولی پاسخ شما مشکلاتی دارد» ، « جین، آیا میتوانی به این پاسخ مطلبی اضافه کنی؟» یا اینکه «جو، کمی بیشتر توضیح بده، چرا معتقدی این جواب درست است؟ پاسخهای کوتاهی نظیر «نه شما کاملاً در اشتباهید» یا «جو، شما چطور میتوانید اینگونه فکر کنید؟» یا «جین، وقتی دیروز راجع به این موضوع صحبت میکردیم حواست کجا بود؟» دانشجو را شرمنده میکند و حتی ممکن است توهین آمیز تلقی شود.
همکاری و تعاون. مدرس باید نسبت به کل برنامههای دانشکده حساس باشد و بر اساس آن برنامهها مسئولیتهای آموزشی خود را تنظیم کند. زندگی شخصی و یا وضعیت محیط درسی دانشجو ممکن است در مقایسه با یک دورهی درسی بسیار مهمتر باشد. در چنین شرایطی، یک مدرس فهمیده باید از لجاجت و غیرقابل انعطاف بودن بپرهیزد.مدرسان باید به هنگام کار با یکدیگر در جهت منافع دانشجویان همکاری کنند. مدرس باید مسئولیتهای غیر آموزشی خود را با مدیریت واحد آموزشی در میان بگذارد تا بخوبی نقشی را که از او انتظار میرود درک کند. مدرسی که وظایف خود را دوستانه و با همکاری و همفکری دیگران انجام دهد، شهرت خوبی کسب میکند و میتواند از دیگران همکاری مطلوبی را انتظار داشته باشد.
تحسین، تعاریف و تمجید[۱۷]. تشویق در موفقیت فرد عامل مؤثری به حساب میآید. تعاریف و تمجید موجب ارتقای کارآیی و احساس رضایت افراد میشود. ابراز علاقه به نتیجه کار یک همکار یا دانشجو نوعی تحسین و تعارف محسوب میشود. مدرسانی که در کلاس موفقیتی فوق العاده کسب میکنند و یا در رویکرد حل مشکل دانشجویان موفق میشوند باید صمیمانه مورد تمجید قرار گیرند. البته از تمجید و تعارف و تحسین در امور کم اهمیت که به چاپلوسی تعبیر میشود باید پرهیز کرد.
رفتار دوستانه. مدرسی که با دانشجویان و همکاران خود با لبخند و ادای کلمهای تهنیت آمیز برخورد میکند در کار با آنان موفقتر است. با همکاران و دانشجویان باید ارتباطی دوستانه، طبیعی و آزاد برقرار کرد. یک نصیحت قدیمی به مدرسان جدید، که هنوز هم قابل استناد است، این است که « با عدالت رفتار کن، محکم باش و رفتار دوستانه داشته باش» . اینکه دانشجویان مدرس خود را فردی خوشبرخورد و قابل دسترسی بدانند برای آنان بسیار مهم است. حسن تفاهم از طرق مختلف از جمله یک لبخند، سلام، خوشامدگویی و یا اقرار به ارزشمندی افراد حاصل میشود.
اگر مدرس دارای هر یک از این رفتارها باشد، دانشجویان او را معلمی سختگیر و بد اخلاق تلقی خواهند کرد: الف) پرخاشگری و داشتن حالت تهاجمی؛ ب) با لحن آمرانه سخن گفتن؛ ج) همواره ترشرو بودن؛ د) غیر قابل انعطاف جلوه کردن؛ هـ) لاف زدن و تهدید به اینکه کسی نمیتواند از او نمره الف بگیرد؛ و) خودداری از تکرار مطلب و پاسخ ندادن به سؤالات دانشجو؛ ز) اظهار اینکه برای گذرانیدن این درس تلاشهای فوقالعادهای لازم است؛ ح) رفتار با دانشجو به نحوی که باید به جای راهنمایی او را به زور پیش برد و کم توجهی به دانشجو.
مدرسانی که چنین شیوه هایی را در پیش میگیرند، به باطل تصور میکنند که میتوانند دانشجو را وادار به یادگیری گرد، در حالی که این روشها و ترفندها شاگردان را از همکاری و یکدلی با مدرس روگردان میکند و باعث ایجاد ترس و انزجار در آنان میشود. وقتی دانشجو احساس ترس و انزجار یا آزردگی میکند، یادگیری اندکی حاصل میشود. مدرس کارآمد ضمن اعمال قدرت، برای تسهیل یادگیری، از خود شکیبایی، درایت و خویشتن داری نیز نشان میدهد.
دخالت و التزام[۱۸] . مدرس باید در کل برنامههای دانشکده دخالت داشته باشد. ابراز علاقه به فعالیتهای دانشکده و مشارکت در آن فعالیتها تفاهم با دانشجویان و همکاران را گسترش میدهد. شرکت در فعالیتهای تفریحی، ورزشی یا اجتماعی موجب پیدایش ارتباط نزدیکی میان مدرس و دیگران میشود. مدرس به مصاحبتهای اجتماعی نزدیک با همکاران خود نیازی ندارد ولی برای ارتقای شناختی و غیر رسمی درونگروهی بهتر است با آنان روابط متقابل داشته باشد.
حرفهای بودن[۱۹] . مدرسان حرفهای تشخیص خاصی دارند و در ارتباط با دیگران از اعتبار والایی برخوردارند. آنها از داشتن تبحّر و به کاربستن آن در ایجاد صلاحیت و مهارت در دانشجویان احساس افتخار میکنند. مدرس به عنوان یک مربی حرفهای به امر تدریس اعتبار میدهد و جمیع جهات برنامه آموزشی را تقویت میکند. به عنوان مثال یک مدرس ریاضیات باید ارزش کاربرد صحیح زبان و ادبیات و یا مهارتهای ارتباطی و دیگر مطالب موجود در برنامهی آموزش را نیز ارج بگذارد و تقویت کند. بنابراین، میتوان گفت: «منظور از صلاحیت معلمی، مجموعهی شناختها، گرایشها و مهارتهایی است که معلم با کسب آنها میتواند در جریان تعلیم و تربیت به پرورش جسمی، عقلی، عاطفی، اجتماعی و معنوی فراگیران کمک کند».اگر فردی در جریان تربیت معلمی خود شناختهای لازم را به دست آورد و نسبت به امر تدریس و یادگیری در او نگرشهای مثبت فراهم نشود. معلمی او ناقص است و نمیتواند به یادگیری مؤثر کمک کند. یک معلم تاریخ را در نظر بگیرید که اطلاعات تاریخی زیادی دارد ، ولی وقتی که وارد کلاس میشود، میگوید: «بچهها من خیلی تاریخ خواندهام، ولی تا کنون نفهمیدهام که به چه درد میخورد». همین طرز تلقی کافی است تا رابطه عاطفی دانشآموز با محتوای کتاب قطع شود. باز ممکن است فراگیر، درس را مطالعه کند و در آزمون نمرهی بالایی به دست آورد ، ولی آن را به طور مؤثر یاد نگیرد و در رفتار او و در نگرش او تغییری به وجود نیاید. برای تقویت صلاحیتهای معلمی لازم است صلاحیتهای مورد انتظار توسط برنامهریزان به خوبی تدوین شوند و مبنای طراحی نظام تربیت معلم قرار گیرند. هدفهای برنامههای درسی تربیت معلم، محلّ ورود صلاحیتهای معلمی به نظام تربیتی است. هدفها بر اساس صلاحیتها تعیین میشوند و برنامههای درسی نیز بر اساس هدفها تعیین و سازماندهی میشوند.رابطه بین صلاحیت و اهداف و محتوا، رابطهای دو طرفه است. از نظر برنامه ریزی و طراحی، مسیر کار از صلاحیت به طرف محتوا و سپس سطوح پایینتر فرایند برنامه ریزی است؛ یعنی نخست صلاحیتها تعیین میشوند و اهداف بر اساس صلاحیتها تدوین میگردند و سپس، محتوا بر اساس اهداف انتخاب و سازماندهی میشوند.
بنابراین در مرحلهی طراحی، «صلاحیت» مبنای تصمیمگیری است؛ لکن در مقام تحقق، حرکت از محتوا به طرف صلاحیت است؛ یعنی محتوای انتخاب شده تدریس میشود و هدفهای آموزشی تحقق مییابند و از مجموعه اهداف، صلاحیتها و قابلیت‌های لازم در فراگیران به وجود میآیند.
صلاحیت معلمی و نظام تربیتی
در تعیین صلاحیتهای حرفهی معلمی بر اساس نظام تربیتی و نوع نگرش به انسان است. هر مکتبی مطابق قضاوتی که دربارهی ماهیت انسان میکند، آرمانهای تربیتی خود را تعیین مینماید و بر اساس آرمانها و اهداف نهایی تعلیم و تربیت، سیمایی از معلم مطلوب و مورد نظر خود را ترسیم مینماید.مکتبی که به بعد عقلانی وجود انسان اهمیت ویژهای میدهد، پرورش قوهی تفکر را هدف اساسی نظام تربیتی خود میداند و برای تحقق چنین هدفی، معلم متفکر و دارای قدرت اندیشهی قوی تربیت میکند.مکتبی که تعلیم و تربیت را فقط در آماده کردن فرد برای جامعه و سازگار ساختن او با ارزشها و هنجارهای جامعه خلاصه میکند، پرورش انسان اجتماعی و سازگار را هدف خود میداند و برای آن، معلمانی با چنین صلاحیتهایی تربیت مینماید. به طور کلی، هر کسی و هر نظامی دربارهی معلم و صلاحیتهای او همان گونه میاندیشد که درباره ماهیت انسان فکر میکند.
الف- تربیت همه جانبه است: انسان دارای تواناییها و استعدادهای مختلف است. هر یک از استعدادها به منزلهی گلی است که در مزرعهی وجودی انسان کاشته شده است و برای پرورش همه آنها باید محیط تربیتی مساعد تدارک دید. اگر برخی از این بذرهای گل رشد کنند و برخی در دل خاک پنهان مانند، مزرعهی وجودی انسان طراوت لازم را نخواهد داشت، تعلیم و تربیت اسلامی به رشد همهی این تواناییها عنایت دارد و جنبههای اساسی شخصیت انسان را به طور موزون و هماهنگ پرورش میدهد.
ب- تربیت محور همه چیز است: در نظام تربیتی اسلام، حیات و مشروعیت هر بعدی از زندگی انسان به تربیت سالم وابسته است. در میدان سیاست، کسی ماندنی است که سیاست او زمینه ساز تربیت صحیح باشد و خود او نیز با رفتار خود، نمونهای از تربیت الهی را نشان دهد. در میدان اقتصاد، کسی پایدار است که از ماده و اقتصاد «هدف» نسازد و با اعتقاد به وسیله بودن اقتصاد، زمینهی مساعدی برای پرورش استعدادهای عالی انسانی فراهم نماید. در صحنهی جنگ و جهاد ، آن مجاهدی پیروز است که برای خدا بجنگد و با محور عوامل مخلّ رشد و کمال انسان، محیط سالمتری برای پرورش انسان فراهم سازد. به طور کلی، هر فعالیتی که انجام میگیرد، به منزلهی ابزار و وسیلهای برای ایجاد محیط تربیتی مساعد برای انسان منظور شود و هر کس در هر صحنهای، صفات انسان الهی را با خود داشته باشد. با این توضیح میتوان گفت: در یک نظام اسلامی، معلم با صلاحیت کسی است که علاوه بر توانایی های علمی و آموزشی:
عکس مرتبط با اقتصاد

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:54:00 ق.ظ ]