(فیاض لاهیجی،۶۸:۱۳۷۳)
تکرار هفت بار مصوّت بلند “آ” در بیتی دیگر، متناسب با واژ‌های تیره‌روزی و نامساعد بودن روزگار، حالت گریستن را کاملاً برای مخاطب تداعی می‌کند که با حال و هوای شعر سازگاری دارد:
هـم دهـر نـامساعـد هـم روزگــار باعــث این تیــره روزی ‌مـا دارد هـزار باعــث
(همان:۱۵۵)
در بیت دیگر مصوّت بلند “آ” و “ای”، تکرار شده که در حقیقت نوعی اوج و فرود را نشان می‌دهد:
بی رواجی‌ها عجب مـا را رواجی داده است خویش را در ناروایی ناروا می‌خواستیم
(همان:۲۹۴)
در جایی دیگر مصوّت بلند “او”، چهار بار آمده که با خواندن آن، تصویر و صدای فروریختن دنیا در ذهن خواننده تداعی می‌شود:
چرخ و عناصر ای نکو، دیریست بی بن تو به تو بر فرق ما آخر فرو می‌آید این دیوارها
(همان:۹۱)
ب: تکرار مصوّت کوتاه:
در بیت زیر، تکرار فراوان مصوّت‌های کوتاه –َ و –ِ ، در رساندن مفهوم مورد نظر شاعر که بیان احساس اضطراب و بی‌قراری است، به خواننده کمک می‌کند:
قـرار رفتــه ز دل رفتــه تـــا ز دل فیـــاض خوش آنـکه در دل زارم قـرار باز آیـد
(همان:۱۹۷)
در بیت زیر مصوت کوتاه –ِ پنج بار آمده است و موسیقی شعر را دلنشین و تأمّل برانگیز ساخته است:
قسمت ما بی‌دلان زین گرد خوان صبح و شام نعمت الوان خون دل مرتب می‌رسد
(همان:۲۰۵)
تکرار چهار بار مصوّت کوتاه –ُ ، کاملاً تأکید و تأییدی برای تداعی مفهوم جمع و هم‌بستگی است:
دشت و بی‌آبـی و شـب کوتـاه و ره دور و دراز زود بر بندید ای جمازه‌داران بارهـا۲
(همان:۹۱)
۲- تکرار هجا
شگرد تکرار هجا یا هجا آرایی، گونه گسترده‌تری از واج‌آرایی است. «هجا آرایی، تکرار چند باره هجا است و مانند واج‌آرایی، بنیادی آوایی و شنیداری دارد. از این روی می‌تواند در سیمای املایی و نوشتاری آن، دوگانگی باشد و اگر از مرز یک هجا به دو یا چند هجا فراتر رود، بار موسیقیایی و گوش‌نوازی سخن را افزون می‌سازد. هجا آرایی به پنج‌گونه هم‌آغازی (تکرار هجا در آغاز چند واژه)، هم‌میانی (تکرار هجا در میان واژه‌ها)، هم‌پایانی (تکرار هجا در پایان چند واژه)، هم‌پاغازی (تکرار هجا در پایان و آغاز دو واژه پیاپی) و پراکنده (تکرار هجا در چند جای واژه‌ها) قابل تقسیم است»(راستگو،۲۶:۱۳۸۴). در شعر فیاض لاهیجی این ترفند به صورت هم‌آغازی، و به میزان ۹۵ بار (معادل ۵۲/۷%) مشاهده شد.
در ابیات زیر تکرار هجاهای “یا”، “در”، “به” و “گر”، نمونه‌ای از آرایه هجا آرایی هستند.
یـا تو را یک پیرهن یـارانه‌تر بایسـت بود یـا مرا یـک پرده مشتاقانه‌تــر بایست بــود
(دیوان فیاض لاهیجی،۱۲۹:۱۳۷۳)
عشق در اوّل شراری بود در دامان حسن گشت آخر شعله و در کفر و در ایمان گرفت
(همان:۱۵۲)
نه بـه من باز گذارد نه بـه خود کار مرا بـه درنگــم بفرستــد بــه شتــابم نبــرد
(همان:۱۶۰)
گـر خود نگویم اینکه وفا بود یا نبــود گـر بود گـر نبــود فرامــوش کــرده‌انـــد
(همان:۱۶۱)۳
۳- تکرار واژه
مهم‌ترین ابزار شعر واژه است. هر گاه لفظ و یا واژه‌ای عیناً و یا با اندک تغییری تکرار شود، سبب زیبایی کلام می‌شود. در این زیبایی، قرینه‌سازی و ایجاد وحدت نقش مؤثری دارد. «اگر چه واژه‌ها از پیش ساخته و مهیا هستند، اما گزینش و تألیف آن‌ ها بر عهده شاعر است و اتفاقاً یکی از عواملی که شعر را زیبا و دلنشین می‌سازد، انتخاب درست کلمات است»(عمران‌پور،۱۶۷:۱۳۸۸). تکرار واژه، نواخته شدن دوباره و یا چند باره یک آهنگ است و همین نکته، گوش خواننده را نوازش می‌دهد. «شاعر آفرینش‌گر می‌تواند حروف و واژه‌ها را کنار هم بنشاند و هم‌آغوش سازد که موسیقی متناسب و هم‌آهنگ با مضمون و حالات عاطفی پدید بیاید» (وحیدیان کامیار،۲۹:۱۳۷۹).
در این پژوهش تکرار واژه به صورت انواع جناس (تام، زاید، با اختلاف حرف، مکرر، خط، اشتقاق، شبه‌اشتقاق و محرّف)، تکریر (ردالصدر إلی العجز، ردالعجز إلی الصدر و عکس لفظی)، تکرار نحوی و انواع سجع (موازنه و مزدوج) آمده است.
۱-۳ جناس
جناس یکی از آرایه‌های لفظی بدیع است که شاعران و نویسندگان در طول عمر زبان پارسی دری از آن بهره جسته‌اند و بنابراین از اهمیّت به سزایی برخوردار است. از جناس تعاریف گوناگونی چه در ادب عربی و چه در زبان پارسی شده است.
برخی بر این باورند شمس قیس‌ رازی (ف ۶۴۴ه.ق) که از دقیق‌ترین و با ذوق‌ترین دانشمندان علوم بلاغی است، از جناس تعریف کاملی ارائه می‌دهد و می‌گوید: «جناس، الفاظ به یکدیگر مانند کردن است و آن چند نوع باشد. تام، ناقص، زاید، مرکب، مزدوج، مطرّف، لفظ، خط و همه پسندیده و مستحسن باشد. جناس در نظم و نثر، سبب رونق سخن می‌شود و آن را دلیل فصاحت و گواه اقتدار شمارند بر تنسیق سخن، ولیکن به شرط آن که بسیار نگردد و بر هم افتاده نباشد و در بیتی دو لفظ یا چهار لفظ بیش نیاید به تقسیمی مُستوی»(قیس رازی،۲۶:۱۳۷۳).
حال آنکه جرجانی (ف ۴۷۴ه.ق) تعریفی دیگر ارائه می‌دهد که تا حدودی تعریف شمس را نقض می‌کند. «آنچه بر زیبایی جناس می‌افزاید، معنی است و لفظ به تنهایی در زیبایی جناس نقش تعیین کننده ندارد و بدین جهت است که زیاده‌ روی و میل شدید در آوردن جناس ناپسند است. زیرا معانی همیشه به سویی که جناس آن را می‌کشاند، می‌روند و الفاظ، خدمت‌گذاران معانی‌ و مفاهیم هستند و زبان، فرمان‌بردار آن‌ ها می‌باشند»(جرجانی،۳۵:۱۳۷۴). در تعریف شمس، تأکید روی لفظ است و در حالی‌که در تعریف جرجانی، تأکید روی معنی است و جرجانی مقوله جناس را با توجه به معنی مجازی آن مورد توجه قرار داده است.
نکته‌ای که در تحلیل زیبایی جناس باید افزود، این است که جناس نمایشی از نوع کثرت در عین وحدت است. زیرا الفاظ آن از حیث صورت با یکدیگر وحدت دارند. در حالی که معانی تنوع و کثرت دارند و «شباهت‌های لفظی و اختلاف معانی، لذّتی خاص پدید می‌آورد، لذّتی که از آن به زیبایی و یا درک زیبایی تعبیر می‌شود و هنرها و مسائل بلاغی، در واقع نمودی از پیوند عناصر متجانس یا غیر متجانس، در یک مجموعه کلامی است که از نیروی هوشمندی و استعداد خدادادی انسان نشئت گرفته است»(تجلیل،۱۴:۱۳۷۱).
۱-۱-۳ جناس تام
در تعریف جناس تام آمده است «جناس تام آن است که لفظ (مجموعه صامت‌ها و مصوّت‌ها) یکی باشد و معنی مختلف، یعنی اتّحاد در واک و اختلاف در معنی، فرق معنایی از جمله و فحوای کلام دانسته می‌شود. جناس تام همان سخن گفتن از لغات مشترک، یعنی لغات چند معنایی در بحث علم اصول و دلالت در منطق و معنی‌شناسی است و از آنجا که محل التقای مباحث معنایی و مباحث لفظی است، اهمیّت بسیار دارد»(شمیسا،۳۹:۱۳۷۸).
برخی بهترین نوع و هنری‌ترین گونه جناس را جناس تام دانسته‌اند و درباره زیبایی جناس تام گفته‌اند که در آن دو واژه جناس شکلی یکسان دارند و همگونی‌شان، موسیقی گوش‌نوازی ایجاد می‌کند و چون در عین یک شکل بودن، دو چیزند، لذّت کشف و شگفتی را نیز به خواننده می‌چشانند و سبب زیبایی بیشتر کلام می‌گردند(کزازی،۴۸:۱۳۸۵).
جناس تام در دیوان فیاض لاهیجی، نسبت به سایر جناس‌ها، کمترین بسامد را دارا می‌باشد و به تعداد ۱۸مورد آمده است که معادل ۷۹/۲ درصد از بسامد انواع جناس در شعر او می‌باشد. فیاض از واژه‌هایی نظیر “داد” و “گره”، به عنوان جناس تام در شعر خود آورده است.
در بیت زیر به صورت هنری، کلمه “داد” در دو معنی به کار رفته است. داد اول، فعل است از مصدر دادن و داد دوم، اسم به معنی حق و انصاف است:
کتــابت می‌تـوان داد، داد بی‌قـــراران را سحاب خشک حسرت می‌دهد مشتاق باران را
(فیاض لاهیجی،۷۵:۱۳۷۳)
در جایی دیگر دو لفظ “گره”، جناس تام است. خطا در مصراع نخست، به معنی مشکل است و گره در مصراع دوم، منظور پیچیدگی زلف یار می‌باشد:
به دل فزوده گــــره بر گـــــره نمی‌دانم کـــه می‌کند گـــره از زلف یار باز امشب۴
(همان:۱۰۴)
۲-۱-۳ جناس زاید
جناس زاید، یکی دیگر از انواع جناس است و درباره آن گفته شده است «جناس زاید آن است که یکی از کلمات متجانس را حرفی بر دیگری زیادت باشد و آن حرف زاید، گاه در اول کلمه، گاه در وسط کلمه و گاه در آخر کلمه باشد و هنگامی که یکی از متجانسین بیش از یک حرف زیادی باشد، آن را هم جناس زاید باید شمرد»(همایی،۵۱:۱۳۸۶). برخی بر این باورند جناس‌هایی که تام نیستند، زیبایی چندانی ندارند و تمام گونه‌های جناس، زیبایی‌آفرین نیستند(وحیدیان کامیار،۳۲:۱۳۷۹).
در اشعار فیاض لاهیجی جناس زاید آغازین (۳۸)، میانی (۲۴) و پایانی (۳۳) بار آمده که در مجموع ۹۵ مورد و با میانگین ۷۷/۱۴ درصد استفاده شده است.
الف- جناس زاید آغازین:
ز بس موج سرشکم گوهر ارزان کرده می‌ترسم فلک بازار گرم کان و دریا را دکان بندد
(فیاض لاهیجی،۱۶۵:۱۳۷۳)
در این بیت دو لفظ “کان” و “دکان”، جناس زاید است که لفظ “دکان” در آغاز یک واج بیشتر از واژه “کان” دارد. شاعر به وسیله تناسبی که بین واژه‌های متجانس با برخی واژه‌های دیگر بیت به وجود آورده، موسیقی را خوش‌آهنگ کرده است. فیاض با جناس قرار دادن واژه‌های “کان” و “دکان” از یک ‌سو و تناسب هر یک از آنها با واژه‌های دیگر، مثلاً “کان” با واژه‌های “گوهر” که استعاره از اشک‌های شاعر است و نیز “دریا” که محل پرورش گوهر می‌باشد و تناسب آن با موج در اضافه استعاری «موج سرشک» و نیز تناسب واژه‌های “دکان” با “بازار”، “گوهر” و “ارزانی”، پیوند هنری بسیار زیبایی میان کلمات برقرار کرده است.
پیش رخ تو برگ گـل، لاف زند ز نازکـی رنگ حیــا دهــد خدا، چهــره بی‌حیــای را
(همان:۸۷)
واژه “حیا” و “بی‌حیا”، جناس زاید است که در ابتدای کلمه بی‌حیا، دو واج بیشتر از لفظ حیا آمده است. شاعر با آوردن تعبیر پارادوکسی “رنگ حیا دادن به چهره بی‌حیا” و مقایسه رخ معشوق با گل و لاف زدن گل از نازکی و ادعای بیشتر داشتن، با آوردن تعبیر طنز آمیز “رنگ حیا دهد خدا، چهره بی‌حیای را” و استفاده از تشبیه مضمر و تفضیل، برتری برگ‌گل را لافی بیش نمی‌داند.
همچنین در بیت زیر، کلمات “راه” و “بی‌راه”، جناس زاید آغازین هستند:
از بیم دریا کی کنم ترک این راه کوتاه را من خود به امید خطر طی کرده‌ام بی‌راه را
(همان:۹۰)
ب- جناس زاید میانی:
بـا آنکـه نازنیــن جهانــی و بـی‌نیـــاز غیر از تو کس نمی‌گشاید ای دوست ناز ما
(همان:۷۰)
دو واژه “ناز” و “نیاز”، جناس زاید میانی هستند که هماهنگی واژه‌های “نازنین”، “نیاز”، “ناز” و تکرار صامت “ن” و “ز”، آهنگ خاصی به کلام بخشیده است:
پرویــز را معاملــه با زر نرفـت پیــش فرهــاد هــرزه‌کــار چــرا زور می‌کنـــد
(همان:۷۱)
شاعر با بهره گرفتن از آرایه جناس زاید میان دو کلمه “زر” و “زور”، سبب ایجاد موسیقی متناسب با معانی الفاظ شده است.
ای سینه تا کی روز و شب سوزی نفس در تاب و تب این دل که او دارد عجب کاین ناله‌ها کارش کند
(همان:۱۷۸)
جناس زاید میانی در الفاظ “تاب” و “تب”، با توجه به فاصله نزدیک قرار گرفتن آنها، مشاهده می‌شود که آهنگ کلام را گوش نواز کرده است.
پ- جناس زاید پایانی:
مــا گلبن نوباوه عشقیــم و مبـادا جـز نالــه بلبــل گل روی سبد ما
(همان:۸۷)
زیبایی این بیت به سبب ایجاد آهنگی است که میان دو جناس زاید پایانی “گلبن” و “گل” و نیز به خاطر تکرار حرف “ل” می‌باشد. در جایی دیگر شاعر با توسّل به آرایه جناس زاید، واژه “زردی” را می‌آورد که دو واج در پایان بیشتر از کلمه “زر” دارد:

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 07:16:00 ق.ظ ]