و معانی دیگر به کار رفته است(جوادی آملی ،۱۳۸۷،ص۱۶و۱۵)ودر اصطلاح به معنی سرپرستی به کار رفته است ودارای اقسامی است از قبیل ولایت تکوینی،ولایت بر تشریع،ولایت تشریعی.
ولایت تکوینی : مربوط به موجودات عینی جهان است. و چون رابطه حقیقی میان دو طرف ولایت هست. ولایت حقیقی است. ولایت تکوینی یعنی سرپرستی موجودات جهان و تصرف عینی در آنها مثل ولایت نفس انسان بر قوای درونی اش. و ولایت خداوند بر موجودات از این نوع ولایت است. که او ولی حقیقی تمام موجودات است.(جوادی آملی ،۱۳۹۱،ص ۱۲۴-۱۲۲)
ولایت بر تشریع: ولایت بر قانون گذاری وتشریع احکام است.یعنی کسی سرپرست جعل قانون باشد. این ولایت در حیطه قوانین است نه موجودات. این نوع ولایت از نوع وصفی است نه حقیقی. البته این نوع ولایت با یک تحلیل عقلی به سنخ ولایت تکوینی بر می گردد.زیرا قلمرو ولایت بر تشریع همان فعل خود شارع است.
ولایت تشریعی: نوعی ولایت و سرپرستی است که نه ولایت تکوینی است و نه ولایت بر تشریع و
قانون بلکه ولایتی است در محدوده تشریع و تابع قانون الهی که این ولایت دو نوع است یا ولایت بر محجوران است یا ولایت برجامعه خردمندان. این نوع ولایت نیز مربوط به رابطه”علی ومعلولی”نیست بلکه از امور اعتباری و قرار دادی یا همان وضعی است نه حقیقی. و لذا ولایت پیامبر(ص) و ائمه و فقها از این نوع ولایت است و آیات”انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا…”(مائده،۵۵)و”من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا…”(اسراء،۳۳)و…از این نوع ولایت است.(همان،۱۲۶-۱۲۴)
اما منظور فقیه در بحث ولایت فقیه مجتهد جامع الشرایط است نه هر کسی که فقه خوانده باشد و فقیه جامع الشرایط سه ویژگی برجسته دارد .
الف- اجتهاد مطلق ب- عدالت مطلق ج- قدرت مدیریت و استعداد رهبری
( جوادی آملی ،۱۳۹۱، ص ۱۳۶)
الف- اجتهاد مطلق : اسلام یک مجموعه ی منسجم است؛ به گونه ای که دیانت آن عین سیاست است و سیاست آن عین دیانتش و فهم کامل نسبت به اسلام زمانی ممکن است که فقیه به همه ابعاد آن آگاه و مجتهد باشد. بنابراین کسی که مجتهد مطلق نیست بلکه نسبت به بخشی از معارف اسلام آگاهی دارد. و به تعبیری « مجتهد متجزی » است صلاحیت ولایت بر جامعه اسلامی را ندارد. و فقیهی که ابعاد سیاسی اسلام را خوب نفهمیده است توان چنین مسئولیت عظیمی را نمی تواند داشته باشد . فقیه جامع الشرایط باید بتواند مسایل مستحدثه مسلمین را خوب حل کند. و آنها را بر اصول و فروع تطبیق دهد. در اینصورت می تواند مدیریت جامعه اسلامی را بپذیرد. ( همان ، ۱۳۷)
ب- عدالت مطلق: فقیه جامع الشرایط کسی است که هم از نظر عقل نظری و هم عقل عملی کامل باشد یعنی علاوه بر اینکه علم دین را خوب بفهمد باید خودش عامل به آن باشد و همه وظایف دینی را بخوبی عمل کند و در ابلاغ دین کوتاهی نکند. و براساس میل و هوس خود رفتار نکند . و اگر کسی در درون نفس خودش مطیع امیال شخصی خود باشد. و به تعبیر قرآن « اَفَرَاَیتَ مَنِ اتخّذَ اِلهَهُ هَواهُ …(جاثیه،۲۳ ) ( آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده …) چنین شخصی هیچگاه صلاحیت ولایت و هدایت مسلمین را ندارد و مشمول خطاب ابراهیم (ع) است که فرمود: « اُفٍ لَکُم وَ لِما تَعبدُونَ مِن دُونِ الله» ( انبیاء ،۶۷ ) اف بر شما و بر هر آنچه غیر خدا می پرستید که این خطاب شامل بت پرستی ظاهری تنها نیست بلکه شامل تبعیت از هوای نفس که بت درون است نیز می شود . ( جوادی آملی، ۱۳۹۱، ص۱۳۸)
ج- قدرت مدیریت و استعداد رهبری : علاوه بر دو شرط قبل یعنی اجتهاد مطلق و صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه و همچنین عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام استعداد و توانایی لازم را برای مدیریت جامعه اسلامی را داشته باشد. چنانچه شروط لازم را در این خصوص و اصل یکصد و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چنین بیان کرده : بینش سیاسی و اجتماعی ، تدبیر ، شجاعت ، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری و در صورت تعدد واجدین شرایط فوق ، شخصی که دارای بینش فقهی و سیاسی قویتر باشد مقدم است بنابراین فقیه جامع الشرایط برای رهبری دنیا اسلام باید بینش صحیحی نسبت به امور سیاسی و اجتماعی درباره داخل وخارج کشور اسلامی داشته باشد و توطئه های دشمن را خوب بشناسد. و هنر مدیریت و تدبیر در امور را داشته باشد ( همان ، صص ۱۴۰ – ۱۳۹ )
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۲-۲٫ چیستی فقه سیاسی
فقه، به معنای فهم عمیق آموزه های دینی است. و در اصطلاح ،فقه سیاسی فقهی است که ناظر بر سه قلمرو اصلی عبارتند از: حکومت، قدرت و جامعه. یعنی در فقه سیاسی بحث حکومت با همه ابعاد آن به عنوان روح و فلسفه کلی مطرح شده است. همچنین بحث قدرت و شیوه اداره جامعه در آن مطرح است.( نوایی ،۱۳۸۹، ش۸۶ ، ۹) در این باره امام خمینی(ره) می فرماید: «حکومت در نظر مجتهد واقعی،فلسفه عملی تمام فقه است و فقه در تمام زوایای زندگی بشریت است.حکومت،نشان دهنده جنبه علمی فقه در برخورد با تمام معضلات اجتماعی،سیاسی و فرهنگی است.» (موسوی خمینی، ج۲۱، ۱۳۷۹، ۲۸۹)بنابر این،فقه سیاسی رویکردی را مد نظر قرار دارد. که عملکرد سیاسی و اجتماعی مسلمانان بر اساس منابع اسلام باشد. وفقه سیاسی شیعه در عصر غیبت امام عصر(عج)به مرحله ای جدید پای نهاد شیوه وکالتی که از عصر امام جواد شکل گرفت.روح تفکر سیاسی را در شیعه توسعه داد. که در عصر غیبت صغری رهبری جامعه اسلامی شیعی از طریق نواب اربعه امام عصر صورت می پذیرفت. ودر عصر غیبت کبری این مسئولیت بر عهده فقها (ولی فقیه) است. برای توسعه این امر مهم در عصر غیبت،فقها شیعه اقدام به جمع آوری احادیث ائمه کردند. که در عصر غیبت صغری و صده بعد از آن مجموعه کتبی از قبیل من لایحضر الفقیه،تهذیب الاحکام،استبصارو کافی ودر قرون بعدی خصوصا عصر صفویه گسترش بیشتری یافت وآثاری از قبیل وسائل الشیعه،بحارالانوارو…نمونه هایی از کتب روائی این عصر است.در مباحث فقه سیاسی در بین مسلمانان بسیاری از آنها فقط بر نقل واحادیث صادره، اکتفا کردند. و خوارج جزء اولین گروه نقل گرا در تاریخ اسلام بودند.با ظهور دو مکتب معتزله عقل گرا، اشاعره نقل گرا نزاع میان این دو گروه در اواخر قرون دوم و اوائل قرن سوم به اوج رسید.ودر تاریخ فقه سیاسی شیعه نیز این وضعیت حاکم بود؛ که عده ای پیرو مکتب اخباری گری که تکیه گاهشان فقط احادیث منقول از معصومین بود و نقل را بر عقل مقدم می دانستند.و گروه دوم پیرو مکتب اصولیون که این گروه تکیه گاهشان عقل و نقل بود. و با بهره گرفتن از ظرفیت این دو اصل به اجتهاد در حوزه دین می پرداختند.باترویج و توسعه اندیشه اصولیون عملا جایگاه مهمی به عقل داده شد. وعقل را در حریم شرع وارد کردند. و فقه سیاسی شیعه مبتنی بر عقل گرائی و نقل گرائی تواما با هم شد.شیعه در کلیه آموزه های دینی که ماهیت استدلالی دارند. عقل به حوزه شرع وارد شده، وتمام مسائل عبادی،حقوقی،اخلاقی و سیاست و اصول اعتقادی همه، رنگ عقلانی گرفته اند.وبر اساس همین عقلانیت است. که اسلام شیعی به حاکمیت طاغوت و حاکمان جائر ومدعیان دروغین رای به مشروعیت آنها نمی دهد. عقلانیت فقه شیعی چنان نمود روشنی پیدا نموده که ملکه اجتهاد را در غیبت امام زمان را مطرح نموده، وبر اساس رهیافت هایی که توسط معصومین ارائه شده شیعه علاوه برنقل گرائی ویژگی عقلانیت پیدا کرد.( نوایی ، ۱۳۸۹، شماره ۸۶، ۱۴و۱۳)
۲-۳٫ تاریخ فقه سیاسی
بخشی از فقه به اداره امور اجتماعی و سیاسی از قبیل امامت و رهبری،انتصاب فرماندهان نظامی
،جمع آوری وجوهات شرعی و مالیات،امر به معروف و نهی از منکر،برگزاری برنامه سیاسی اجتماعی از قبیل حج، نماز جمعه، نماز عید فطر و عید قربان، حفظ حقوق مردم، برقراری روابط با کشورهای دیگر و … این قسمت از فقه مربوط به به “فقه سیاسی” است.
فقه سیاسی مثل فقه عمومی در طول تاریخ اسلام شکل گرفته است.البته فقه سیاسی غیر از فلسفه سیاسی است. فلسفه سیاسی در واقع تحلیل و تعلیل دیدگاه های سیاسی است.در حالی که فقه سیاسی به خود دیدگاه و خطوط سیاسی اسلام اطلاق می شود.
در مطالعه تاریخ فقه سیاسی و ریشه یابی آن در بستر زمان،خواه ناخواه باید به عصر رسول خدا (ص) بر می گردیم.
پیامبر(ص) قبل از هجرت عمده فعالیتش تبلیغ پایه های دین مثل توحید،نبوت و معاد بود ولی پس از هجرت به مدینه چون حکومت اسلامی شکل گرفت. بیشتر آیات نازل شده بر پیامبر بر محور مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است.یعنی در این دوران احکام حکومتی که همان فقه سیاسی اسلام شکل می گیرد. و با نظارت پیامبر اجراء می گردد.نمونه های آن اجراء حدود الهی،امر به معروف و نهی از منکر، اعزام سفیر، جهاد و…که در عصر رسول خداعملا اجرا گردید.و این نخستین مرحله تاریخ فقه سیاسی است. وبعد از رحلت پیامبر(ص) و رودر رویی مسلمین با مسائل مستحدثه و نوظهور ،اجتهاد درقرآن و سنت توسط اهل سنت و تبعیت از کلام و سیره اهل بیت توسط شیعه فقه سیاسی تکامل بیشتری پیدا کرد.ولی فقه سیاسی در ضمن فقه عمومی بیان می شد.اما بعد ها،برخی از موضوعات که از نظر سیاسی و یا اقتصادی مورد ابتلاء بیشتری بود.بطور جداگانه تدوین گردید. وکتب فقهی با موضوع اقتصاد عنوان کتاب”الخرائج”به خود می گرفت. مثل خراج ابویوسف و خراج یحیی بن آدم از اهل سنت و “مسائل الخراجیه”محقق کرکی از فقهای شیعه،وگاهی به عنوان “الاموال”نامیده می شد.و کتاب های فقهی که در زمینه مسائل اجتماعی و سیاسی نوشته می شدند. با عناوین “کتاب الحسبه”یا”احکام السلطانیه”و…تدوین می گردید.کتاب های حسبه و احکام سلطانیه در واقع همان فقه سیاسی اسلام است ولکن مولفان معمولا محتوای کتاب را طبق مذهب و مکتب فقهی که خود از آن پیروی می کردند می نوشتند.وگاهی فقها بحث حسبه را در مبحث “امر به معروف ونهی از منکر”مورد بحث قرار می دهند.از جمله کتاب هایی که در امور حسبه توسط فقهای اهل سنت نوشته شده عبارتند از:
عکس مرتبط با اقتصاد
۱-الحسبه فی الاسلام-تالیف ابراهیم دسوقی الشهاوی
۲-الحسبه فی الاسلام-تالیف ابن تیمیه
۳-الحسبه و المحتسب-تالیف نُقُولا زیاد
و کتبی که تحت عنوان احکام سلطانیه نوشته شده است عبارتند از:
۱-الاحکام السلطانیه والولایات الدینیه-نوشته ابوالحسن علی بن محمد بن حبیب ماوردی
۲-الاحکام السلطانیه –نوشته ابویعلی
در بین فقها وعلما شیعه،کتابی را باعنوان احکام السلطانیه سراغ نداریم وبیشتر فقها شیعه،فقه سیاسی رابیشتردر داخل فقه عمومی می نوشتند. وعلت آن اینکه فقهای شیعه خلافت حاکمان را مشروع نمی دانستند. به همین دلیل حاکمان همیشه آنها را سرکوب می کردند. و مانع از انتشار آثارشان می شدند.واز فقهای متاخر شیعه که درباره حکومت بصورت مستقل کتاب نوشته مرحوم آیت الله محمد حسین نائینی که کتاب «تنزیه المله وتنبیه الامه» را تالیف کرده است که حکومت مطلقه شاهان را غیر مشروع دانسته و جواز حکومت مشروطه را بیان داشته است.یا امام خمینی(ره) و برخی دیگر از فقهای معاصر اثراتی با عنوان ولایت فقیه،ولایت فقها و…تدوین نموده اند. (شکوری ، ۱۳۷۷، ص۴۵-۴۰)
۲-۴٫ رویکرد
از آنجایی که در یک موضوع علمی و فکری ممکن است. از ابعاد گوناگون و زوایای متفاوت و روش های متناوب مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. و مرسوم است که روش و ادبیات تحقیق در ابتدای نوشته، آورده شود تا ذهن خواننده را به سمت و سوی افکار و اندیشه های نویسنده معطوف بدارد و لذا این نوشته نیز از این قاعده خارج نیست
درباره زندگانی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی امامان معصوم خصوصا امام رضا (ع) کتب و آثار مختلفی منتشر گردیده است. که در بررسی آنها دیده می شود. که هر کدام با یک رویکرد خاص اثر خود را به پایان رسانده بیشتر آثار موجود با رویکرد تاریخی منتشر گردیده، که زوایای زندگی آن حضرت را عمدتا از این بعد مورد بررسی قرار داده و در برخی آثار نیز سیره زندگانی آن حضرت را از بعد کلامی و فلسفی مورد تجزیه و تحلیل قرار دادهاند. و بعضا به ابعاد سیره فقهی آن حضرت پرداخته اند.
اما در آثار منتشره ای که مورد بررسی قرار گرفته کمتر دیده شده که سیره سیاسی آن حضرت از بعد فقه سیاسی مورد بررسی قرار گیرد که برآن شدیم که در این اثر «سیره سیاسی امام رضا (ع) را بر اساس فقه سیاسی مورد بررسی قرار کیرد.»
از آنجایی که تمام متفکران بزرگ عرصه علم سیاست و اندیشه سیاسی اعم از دانشمندان اسلامی مثل ابن سینا و فارابی و فرهیختگان مکتب های سیاسی غرب مثل ارسطو و افلاطون هر کدام به نوبه خود از معارف توحیدی بهره برده اند. اما در این میان فقه سیاسی بیشترین میراث فکری خط توحیدی را سرمایه اندیشه و تحقیق خود قرار داده و همه تلاش فکری محققان بزرگ در عرصه فقه سیاسی را برای دستیابی به حکومت مطلوب و اصول مبانی آن به کار گرفته است. که در این تحقیق سیره سیاسی امام رضا (ع) که بر مبنای فقه سیاسی مورد بررسی قرار می گیرد. ناظر بر امر مهم حکومت اسلامی است .
۲-۵٫ ضرورت حکومت
نیاز به حکومت موضوعی است. که عقل بشر آن را ضروری دانسته است. زیرا زندگی اجتماعی بدون مقررات باعث هرج ومرج می گردد.برای جلوگیری از هرج ومرج در اجتماع، بشرناگزیر است تن به پذیرش حکومتی بدهد.حتی در مدینه فاضله افلاطون این فلاسفه هستند، که حکومت می کنند. و در اندیشه های کمونیستی که به نوعی همه انسانها را برابر دانسته و بی نیاز از حکومت دانسته و دولت به معنی قدرت بلامنازع مطرح نیست. ولی به هر حال گروهی عهده دار اداره جامعه هستند. به علاوه کوتاهی دوره های هرج ومرج در اجتماعات گوناگون به ما می فهماند که انسانها در زندگی اجتماعی خود هرج ومرجی را نمی پذیرند. و ازآن وضعیت به ستوه در می آیند.بر اساس چنین ضرورتی لزوم حکومت به عنوان یک اصل ثابت دیده می شود. و مورد اتفاق تمام جامعه بشری است.
۲-۱-۵٫ دیدگاه اسلام درباره ضرورت حکومت
ضرورت حکومت در اندیشه سیاسی اسلام به صدر اسلام برمی گردد. که پیامبر برای اولین بار با
تشکیل حکومت در مدینه بستر ساز وحدت مسلمین و توسعه و ترویج اسلام گردید. ودر اندیشه های کلامی قرن اول اسلام، فقط گروه خوارج، آن هم در یک برهه از زمان با شعار «لا حکمَ الاّّ لله»جامعه را از حکومت و حاکم بشری بی نیاز دانست. وبا این تفکر در برابر حکومت علی(ع) سر به شورش بر داشتند؛ و امیر المؤمنین اندیشه های آنها را نقد کرد و فرمود:…هؤُلاءِ یَقُولُونَ«لا اِمْرَاَه اِلّا لِلّه»وَ اِنّه لابُدَّ لِلنّاس مِنْ اَمیرِ بِرٍّ اَو فاجِرٍ یَعْمَلُ فی اِمراَتِهِ المؤمِنِ ِ و یَسْتَمْتعُ فیها الکافِرُ…( علی(ع) ، ۱۳۸۰، خطبه ۴۰،ص۱۴۸)اینان می گویند:«زمامداری نیست مگر از آن خدا»در حالی که وجود حاکم و زمامدار برای مردم ضروری است. چه حاکم نیکوکار و چه حاکم بد کار،تا مؤمن در زمامداری او عمل صالح خود را انجام دهد و شخص کافر برای دنیایش بر خوردار گردد. بیان علی (ع)درباره لزوم حکومت و ضرورت وجود حاکم،از صراحت کافی برخوردار و این گویای اندیشه شیعه در حوزه سیاسی است و این تفکر نیز مورد تایید اهل سنت نیز هست.همچنانکه دانشمندان اهل سنت معتقدند که رهبری و امامت در حکومت اسلامی ضروری است. و در جریان سقیفه اختلاف بر سر چه کسی شایستگی این مقام را دارد بود.
ابن ابی الحدید: متکلمین،جملگی امامت(حکومت) را لازم و واجب می دانند.(شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید،ج۲،ص۳۰۸،به نقل از شمس الدین ،۱۳۸۶)
و آیه الله بروجردی: همه مسلمانان،از شیعه وسنی بر این باورند که جامعه اسلامی ،در اداره امور
خود نیاز به زمامدار دارد،بلکه این مسئله از ضروریات اسلام است.( شمس الدین ،۱۳۸۶، ص۱۵۰)
۲-۶٫ اندیشه رهبری درحکومت اسلام
از آنجایی که یکی از فصول مهم پایان نامه مربوط به مساله امامت و رهبری جامعه اسلامی است. و امام و رهبر عمود خیمه حکومت اسلامی است، که محور امور قرار می گیرد. و لذا این مبحث از منظر دو مذهب مهم اسلامی یعنی شیعه و اهل سنت مورد بررسی قرار می گیرد.
امام در لغت به معنی پیشوا، رهبر، مقتدا، کسی که از او پیروی شود.(سیاح ،ج۱،۱۳۷۳ص۴۹ وقریشی،ج۱،۱۳۸۷ص۱۲۰) اما در تعریف اصطلاحی امام تعاریف مختلف است. خصوصا شیعیان که آن را از اصول دین می دانند، یک تعریف از امام دارند. و اهل سنت که آن را از فروع دین می دانند تعریف دیگری دارند.
تعریف اهل سنت از امام
قوشچی:امامت ریاست و سرپرستی عمومی در امور دین و دنیا به عنوان جانشین پیامبر اسلام است.(مکارم شیرازی،۱۳۷۴ج۹،ص۱۹) طبق این تعریف امام یک مسئول ظاهری درحد ریاست حکومت است. منتها حکومتی که شکل دینی دارد، وعنوان جانشینی پیامبر(ص) را به خود گرفته است.طبیعی است که چنین امامی می شود از ناحیه مردم انتخاب شود.
تعریف شیعه ازامام
علامه حلی: امام آن انسانی است که به نص صریح پیامبر(ص) در کلیه امور دین و دنیا، اصالتا بر اساس راستی و حقیقت ریاست عمومی و تام داشته باشد.اگر چنین فردی زمام امور جامعه را به
دست گیرد. بر همگان اطاعت او واجب خواهد شد. (محمد زاده ،۱۳۸۵، ص ۴۵۵)
شیخ مفید :امام کسی است که در کارهای دینی و دنیوی جانشین پیامبر بوده و ریاست عامه داشته باشد او باید از ویژگی هایی برخوردار باشد. که مهمترین آنها ۱-اعلم زمان باشد ۲-معصوم باشد ۳-عادل باشد ۴- نسبت به آنچه که به پیامبر(ص) وحی شده از همه مردم عالمتر باشد ۵-از
همه مردم شجاع تر باشد. (همان،ص ۴۵۵)
ودر یک جمع بندی باید گفت: امامت یک منصب الهی و خدا دادی است. که تمام شئون والا و فضائل را در بر دارد. جز نبوت وآنچه لازم آن است.( مکارم شیرازی ،ج۹، ۱۳۷۴ص۲۰)
طبق این تعریف امام از سوی خدا و به وسیله پیامبر (ص) تعیین می شود و همان فضائل و امتیازات پیامبر را اعم از علم ،عصمت و…را دارد و فقط مقام نبوت را ندارد و به او وحی نمی شود. و کار او منحصر به حکومت دینی نیست. به همین خاطر شیعه امامت را از اصول دین می داند. و انسان ها را عاجز می داند. که او را انتخاب کنند.
و اینکه امامت و رهبری یک امر ضروری و واجب است. فرق اسلامی در این مورد اتفاق نظر ندارند بخش اعظمی از مسلمانان آنرا واجب دانسته و اهل سنت و شیعه و مرجئه به اتفاق آرا همگی اصل امامت و تعیین آنرا واجب دانسته لکن برخی از فرق دیگر اصل امامت را فقط در زمان صلح پذیرفته و در زمان فتنه و آشوب آنرا قبول نداشته، و دلیل آن، وجود امام را، موجب شعله ور تر شدن آتش جنگ می دانند . وگروه دیگر برخلاف این نظر معتقدند در حال صلح حاجتی به امام
نیست بلکه در حال خوف و فتنه است که امر امامت واجب است.(شمس الدین ،۱۳۷۵، ص ۸۶و۸۵)
دلیل وجوب امام:
کسانی که امر امامت را واجب می دانند در بحث دلیل وجوب آن اختلاف نظر دارند.
ماوردی: در دلیل وجوب امامت اختلاف کرده اند : گروهی وجوب آنرا عقلی دانند. و برخی شرعی ، آنان که وجوب آنرا عقلی گفته اند به این امر عقلایی استدلال کرده اند. که اطاعت از زعیمی که مردم را از ستم بر یکدیگر باز بدارد و دعاوی آنان را فیصله بدهد یک امر عقلایی است… و آنان که وجوب امام را شرعی می دانند استناد به آیه « یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و
اولی الامر منکم … (نساء /۵۹)استدلال کرده اند.(همان)
پس از رحلت پیامبر مهمترین اختلافی که در بین امت اسلامی بوجود آمد. مسئله مهم جانشینی پیامبر (ص) بود و آنچه باعث این اختلاف شد طمع کاران منصب، جانشینی پیامبر بود. که برای کسب قدرت ، امت اسلام را بطور کلی به دو قسمت تقسیم کردند. علیرغم اینکه پیامبر (ص) در طول دوران رسالت خود ازجمله در یوم الانذار و مناسبتهای دیگر مسئله جانشینی خود را مطرح کرده بود و سرانجام در روز ۱۸ ذی الحجه سال دهم هجری در منطقه غدیرخم که خیلی از مسلمانان به همراه پیامبر (ص) از مراسم حج برمی گشتند. به فرمان الهی مأمور، مشخص کردن جانشین خود شد و در حضور بیش از یکصد و بیست هزار نفر از مسلمانان پیامبر (ص)،علی (ع) را بعنوان جانشین خود معرفی کرد. و به مدت سه شبانه روز مسلمانان آمدند با علی (ع) بیعت کردند. اما پس از رحلت پیامبر تعدادی از اصحاب پیامبر(ص) برخلاف دستورات قرآن و پیامبر (ص)، ابوبکر را بعنوان جانشین آن حضرت انتخاب و مردم را وادار به بیعت با او کردند و عده ای با این جریان مخالفت کردند و معتقد بودند طبق دستور پیامبر (ص) فقط علی (ع) صلاحیت این منصب بزرگ را دارد. و همین امر باعث بوجود آمدن دو فرقه و مذهب در اسلام شد. یکی مذهب تسنن که پیروان آن معتقدند پس از پیامبر جانشین های او به ترتیب ابوبکر، عمر، عثمان وعلی هستند. و مذهب دیگر تشیع است که معتقدند پس از رحلت پیامبر جانشین برحق رسول الله (ص) علی (ع) است. و بعد از او این مسئولیت سنگین برعهده یازده نفر از ذریه اوست که در برخی از روایات از زبان رسول الله (ص)، مثل حدیث سفینه مشخصات آنها بیان داشته است.
در واقع اختلاف اصلی شیعه با دیگر فرق و مذاهب اسلامی بر سر موضوع امامت است که ریشه آن به جریان سقیفه بنی ساعده بر می گردد که در مسئله جانشینی پیامبر انحراف بوجود آوردند. براساس همین واقعیت پس از پیامبر (ص) مقابله میان سنت گرایی و دین باوری (سنی و شیعه)
شکل گرفت.
دقت در گفتار افرادی مثل فاطمه زهرا (س)، علی بن ابی طالب، مقداد، سلمان فارسی و … گویای همین مطلب است. استدلالهای فاطمه (س) با ابوبکر و تأکید بر پایمال شدن ارزشهای تبیین شده توسط پیامبر (ص) و تمایل عمد یا غیر عمد رهبران جریان سنت گرا (سنی)به بازگشت به ارزشهای قبیله ای و استناد آن حضرت به آیه و ما محمدٌ الرسولٌ قَد خَلَت من قَبلهِ الرُسُلُ اَفَاِن ماتَ او قُتِلَ اِنقَلَبتُم علی اعقابِکُم( آل عمران ۱۴۴) محمد نیست مگر پیامبری از طرف خدا که پیش از او پیامبرانی بودند و از این جهان در گذشتند اگر او به مرگ یا شهادت درگذشت شما باز به دین جاهلیت خود رجوع خواهید کرد؟ استدلالهای حضرت زهرا (س) گواهی بر جدال جدی میان آن دو جریان است. بی تردید اولین سخنگوی این جریان فاطمه (س) دختر رسول خدا بود.
انعکاس این مقابله همه تاریخ اسلام را فرا گرفته و هنوز اهمیتش را از دست نداده است. و برجسته ترین نماد دین باوری و سنت گرایی در موضوع امامت و رهبری تبلور یافته است.
شیعیان خصوصاً شیعیان دوازده امامی مدعی وفاداری به نظام سیاسی تبیین شده توسط پیامبرند
که ریشه در معارف قرآن دارد. که با طرح دو اصل نص و عصمت معتقدند عصمت امام و جانشین پیامبر(ص) بیانگر انطباق صلاحیت های رهبری، بر ویژگی های پیامبر(ص) و اعتقاد به نص، نشانه حفظ اقتدار الهی، رهبران جامعه است. و شیعه معتقد است، امامت لطف پروردگار است، و لطف بر خداوند حکیم واجب است و از امام رضا (ع) روایت شده است که «حجت خدا بر خلقش تمام نشود مگر به وجود امام» (کلینی، ج۱ ،بیتا، ۲۵۰) و به استناد روایات شیعه، زمین هیچگاه
خالی از امام و حجت نیست.(همان، ۲۵۲)
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 07:10:00 ق.ظ ]